از طرفی با عقائد منحط و خرافی و تقليدی خود درگير بود و پيروز میگشت ،و از طرف ديگر با نمرود درگيری شديد پيدا كرد و تا ميان آتش رفت و درهمان حال يك آزمون عجيب الهی به سراغش آمد ، يعنی از طرف خدا بامریمأمور شد كه جز يك تسليم كامل هيچ نيروئی نمیتواند آنرا اطاعت كند ،امری كه دربارهاش صادر شد اين بود كه فرزند جوان عزيزت را بدست خود درراه خدا بايد فداكنی و سر ببری . ابراهيم تصميم به انجام اينكار گرفت ودر آخرين مرحله كه تصميم ابراهيمی ظهور كرد از جانب خداوند ندا رسيد كهيا ابراهيم تو عمل كردی و ما آنچه از تو میخواستيم همين بود . ما از توهمين حد از تسليم را میخواستيم ، ما كشتن فرزند از تو نمیخواستيم .ابراهيم اين منازل و مراحل را طی كرد و پشت سر گذاشت ، بعد از همهاينها بود كه به او گفته شد اكنون شايسته امامت و رهبری هستی . ابراهيماز نبوت و رسالت گذشت تا به رهبری رسيد . در حديث است : " « اتخذ الله ابراهيم نبيا قبل ان يتخذه رسولا واتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا و اتخذه خليلا قبل ان يتخذه اماما » " (1).خلاصه معنی حديث اينكه : ابراهيم اول نبی بود و هنوز رسول نبود ، رسولشد و هنوز خليل نبود ، و خليل الله شد ، و هنوز امام و رهبر نبود ، بعداز همه اينها بمقام امامت و رهبری رسيد . مفاد آيه كريمه : " « و اذ ابتلی ابراهيم ربه بكلمات » پاورقی : 1 - اصول كافی ، جلد اول ، كتاب الحجه . |