می گفت ديگر نمی گذارم از خانه بروی بيرون ، ولی از فردايش بيشتر تشويقو ترغيب كردند و اين فاجعه نه تنها وقفه ای ايجاد نكرد و چوب لای چرخانقلاب نگذاشت بلكه حركت موتور انقلاب را شديدتر و تندتر كرد حالا ريشهاين قضيه چيست ؟ چه تحولی در طول اين ده بيست سال رخ داد كه زنانتوانستند يك چنين نقش اجتماعی انقلابی را ايفا كنند . در اينجا من میخواهم به يك اصل كلی كه هم برای مردها و هم برای زنهامفيد است اشاره كنم و آن اينكه انسان با دو بال حركت میكند يكی بالآگاهی است انسان بی خبر جاهل اصلا از محيط خودش آگاه نيست ، اصلا نمیداند چه میگذرد او به افق حيوان بلكه به افق جماد نزديك است اصلا نمیداند چه خبر است انسان اگر بخواهد حركت بكند ، بايد آگاه باشد و بداند، بايد بفهمد و درك بكند ، بايد عالم باشد و با دانش آشنايی داشته باشد، با انواع دانشها از آن جمله دانش اجتماعی آدم بی خبر و ناآگاه كوراست آدم كور چه حركت تندی میتواند بكند ؟ آدمی كه از چشم ظاهر محروماست ، وقتی در خيابان راه میرود میبينيد با چه احتياطی عصايش را بهزمين میزند و قدم بر میدارد ؟ ! ولی همان آدم اگر چشم داشته باشد ، با چهسرعتی در خيابان حركت میكند ؟ به صورت مارپيچ از لای ماشينها خودش رارد میكند در حالی كه يك آدم كور اگر بخواهد از يك طرف خيابان به طرفديگر آن برود ، نمی تواند مگر ديگری دستش را بگيرد . مستبدها و استعمارگرها سالهای زياد از ناآگاهی و بی خبری مردم استفادهمی كردند مردم ناآگاه و بی خبر بودند ، هر كاری دلش میخواست میكرد ، هرجنايتی مرتكب میشد ، اگر |