آمد . قرار شد كه بنی النضير دراثر خيانتی كه كرده بودند ، نقض عهد و پيمانی كه كرده بودند ، مهاجرت كنند ، جلای وطن كنند و از آنجا بروند بچه های انصار كه به اينها علاقمند بودند و با اينها محشور بودند و حتی دينشان را هم انتخاب كرده بودند ، گفتند اگر بناست اينها بروند ، ما هم با اينها میرويم پدرها خواستند مانع آنها شوند ، گفتند شما حق نداريد برويد ، شما بايد بمانيد و بايد هم مسلمان شويد آمدند پيش پيغمبر اكرم ، فرمود نه ، بايد ندارد ، شما بايد اسلام رابر آنها عرضه كنيد ، اگر پذيرفتند ، پذيرفتند و اگر نپذيرفتند ما اسلام اجباری هرگز نمی خواهيم : « لا اكراه فی الدين قد تبين الرشد من الغی ». ديگر اكنون حقيقت آشكار شده است ، راه هدايت از راه ضلالت آشكار است ، اگر كسی راه هدايت را نگيرد جز بيماری چيز ديگری نيست . اسلام با آن عقيده هايی كه غالبا تكيه گاه يك رژيمهای ظالمانه است مبارزه كرده اسلام در همين ايران خودمان آمد چه كرد ؟ تا آنجا كه میخواست تكيه گاه يك رژيم فاسد را از بين ببرد مبارزه كرد ، بعد خود اسلام را عرضه كرد گفت اختيار با خودتان ، میخواهيد اسلام را بپذيريد میخواهيد نپذيريد ، اين متن تاريخ است شرقی و غربی از تاريخ را پذيرفته است هيچ دينی آزادی عقيده به معنايی كه عرض میكنم ، آزادی عقيده واقعی را به اندازه اسلام رعايت نكرده است اين مورخين غربی هستند كه به اين مطلب اعتراف دارند و لهذا در صدر اسلام اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران ، زردشتی بودند ايرانيها در زمانی مسلمان شدند كه اتفاقا حكومتشان حكومت عرب نبود ، حكومت ايرانی بود ايرانيان در زمانی كه |