| فاش گويم آنچه در جان مضمر است |
| اين كتابی نيست چيز ديگر است |
| چونكه در جان رفت جان ديگر شود |
| جان چو ديگر شد جهان ديگر شود |
انقلاب در مفهوم اجتماعيش اولا ارادی است و لهذا ديگر مفهوم فعل لازمرا ندارد ، مفهوم فعل متعدی را دارد میگوئيم انقلاب كرد نه اينكه منقلبشد ثانيا در جهت تكامل اطلاق میشود نه در هر عوض شدنی ، كه دگرگونی درجهت سقوط ، انقلاب ناميده نمی شود ثالثا بر نوعی نفی و انكار و عصياناستوار است .