بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دروغ,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 - دروغ
     03 - دروغ
     04 - دروغ
     05 - دروغ
     06 - دروغ
     07 - دروغ
     08 - دروغ
     09 - دروغ
     10 - دروغ
     11 - دروغ
     12 - دروغ
     13 - دروغ
     14 - دروغ
     15 - دروغ
     16 - دروغ
     17 - دروغ
     18 - دروغ
     19 - دروغ
     20 - دروغ
     21 - دروغ
     22 - دروغ
     23 - دروغ
     24 - دروغ
     25 - دروغ
     26 - دروغ
     fehrest -
 

 

 
 

زيان‏هاى اجتماعى دروغ

سخنى از على‏عليه السلام:

«الا فاصدقوا فان الله مع الصادقين، و جانبوا الكذب فان الكذب مجانب الايمان،الا و ان الصادق على شفا منجاة وكرامة، الا و ان الكاذب على شفا مخزاة و هلكة; (1) .

راست‏بگوييد، چون خدا با راست گويان است. از دروغ دورى كنيد، چون دور كننده‏ايمان است. راست گو تا سرمنزل نجات و سرورى فاصله‏اى ندارد. دروغ گو لب پرتگاه‏خوارى و نابودى جاى دارد.»

زيبايى‏هاى ادبى

در اين كلام على‏عليه السلام نور و ظلمت در برابر هم قرار گرفته‏اند. هنر تضاد و برابرى‏كه از محسنات بديعيهمى‏باشد با شيواترين طرز در آن موجود است:

در برابر جمله «الا فاصدقوا» «و جانبوا الكذب‏» قرار دارد، آن به سوى راستى‏ترغيب مى‏كند و اين از دروغ پرهيزمى‏دهد. در مقابل تعليل «فان الله‏» تعليل‏«فان الكذب‏» قرار دارد، آن به راست گو، نويد مى‏دهد، اين به دروغ گو،اعلام خطرمى‏كند. مقابل جمله «الا وان الصادق‏» جمله «الا وان الكاذب‏» قرار گرفته. «منجاة‏صدق‏» در برابر«مخزاة كذب‏» و «كرامة‏» در برابر «هلكة‏» واقع شده است. الا، حرف‏تنبيه و آگاه كردن است و بر صدر جمله‏هاىسه گانه، براى دلالت‏بر تحقق ما بعد آمده‏است، مانند «الا انهم هم السفهاء» در دو جمله اخير، دلالت‏بر تاكيداسناد و قطعيت‏معنا دارد. جمله «و جانبوا الكذب‏» از تعبير «لاتكذبوا» بيش‏تر به جلوگيرى از دروغ،تحريضمى‏كند، زيرا در معنا رساتر و در لفظ بليغ‏تر و تاكيدش بيش‏تر است.

زيان‏ها

دروغ براى دروغ گو، زيان‏هاى اجتماعى دارد، زيان‏هاى اقتصادى و زيان‏هاى‏روانى دارد. على فرمود: دروغ گو برلب پرتگاه خوارى و هلاكت قرار دارد، زيرادروغ، ايمان را از قلب دروغ گو بيرون مى‏كند و خودش به جاى آن برزبانش‏مى‏نشيند.

كسى كه ايمان داشته باشد، نزد دوست و دشمن محترم است، نزد مسلمان و گبر وترسا و يهود ارجمند است،مورد اعتماد همه خردمندان است. كسى كه ايمان‏داشته باشد، خيانت نمى‏كند، دزدى نمى‏كند، حق مردم رامى‏دهد و وجودش براى‏جامعه سودمند است، پس چرا محترم نباشد و چرا ارجمند نباشد و چرا خردمندانوعقلا به او اعتماد نكنند؟ خدا هم در اين جهان و در جهان ديگر پاداش عالى به وى‏خواهد داد.

دروغ كه ايمان را از دل بيرون كرد، دروغ گو، خيانت مى‏كند، دزدى مى‏كند، حق‏مردم را نمى‏دهد، وجودشبراى جامعه زيان دارد و نزد دوست و دشمن احترام‏ندارد. مسلمانان و گبر و ترسا و يهود براى او ارزشى قائلنيستند. هيچ عاقلى به اواعتماد نمى‏كند و نزد همه منفور و خوار است و در سراشيبى نابودى قرار خواهدگرفت.كسى كه در لب پرتگاه جاى داشته باشد، هر دم خطر افتادن در پرتگاه را دارد.

رسوايى

يكى از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، رسوايى است. رسوايى هميشه در انتظار دروغ‏گو مى‏باشد; رسوا شدن نزد يكنفر يا نزد چند نفر يا نزد جامعه. دروغ، پنهان نخواهدماند و روزى بر ملا خواهد شد. دروغ گو، هر چند زيركباشد، اطراف و جوانب‏دروغ را بسنجد، محال است كه دروغش كشف نشود. كشف دروغ، رسوايى را در پى‏دارد،چيزى كه هست، چون دروغ‏ها مختلف است، رسوايى‏ها هم مختلف است: گاه‏زود مى‏شود، گاه دير و گاه در خانهخود نزد زن و فرزندش رسوا خواهد شد و گاه نزددوستان و خويشانش و گاه در يك شهر و يا مملكتى رسوامى‏شود.

تهتاه شاه

شنيدم كه يكى از پيشوايان فرقه شيخيه در تبريز، بر منبر سخن مى‏گفت. در ضمن‏سخن، نام‏هاى پادشاهان جنرا ذكر مى‏كرد و بيان مى‏داشت كه سلطنت كدام يك آن‏هامقدم بوده و كدام مؤخر. سخنان او از اين قبيل بود:نخستين پادشاهى كه از اين سلسله‏به سلطنت رسيد، تهتاه شاه بود و سپس قهقاه شاه و سپس جهجاه شاه ومانند اين‏ها.سخنران همچنان به سخنش ادامه مى‏داد تا به نام پادشاه دهم و يادوازدهم رسيد كه نام‏او همكلمه‏اى بود، نظير نام‏هاى گذشته. در اين وقت رندى از پاى منبر گفت: آقا، نام‏پادشاه پنجم را دوباره بفرماييد!سخنور محترم در جواب عاجز ماند، زيرا در يادش‏نبود كه كدام يك از اين نام‏ها را براى شهريار دروغين پنجمذكر كرده است. اكنون‏خوانندگان ارجمند بايستى در نظر بگيرند كه در اين حال، چه رسوايى و افتضاحى‏براىاين سخنور نادان و دروغ گو، دست داده است.

عمرو بن معدى كرب

عمرو بن معدى كرب از دلاوران مشهور عرب است. اين گونه مردم براى آن كه‏بر شهرت دليرى خود بيفزايند،گاه و بى گاه داستان‏هايى دروغين از شجاعت‏هاى‏خود ذكر مى‏كنند. عمرو روزى در شهر كوفه در حضور جمعى،داد سخن مى‏داد واين حكايت را از قهرمانى‏هاى خود نقل مى‏كرد: وقتى به سوى عشيره بنى نهد به قصدغارتهجوم كرديم، آنان در صدد مقاومت‏بر آمده و دلاور نامى خود، خالد بن‏صقعب را جلو انداخته و خود در پشت‏سراو آماده دفاع شدند. هنگامى كه من به‏خالد رسيدم با يك نيزه سر نگونش كردم و سپس با صمصامه (نامشمشير عمروصمصامه بوده) سرش را از تن جدا كردم. از قضا مخاطب عمرو در اين موقع، خودخالد بن صقعببود كه عمرو او را نمى‏شناخت. داستان سرايى عمرو كه به پايان‏رسيد گفت: كشته تو مخاطب توست و سخن تورا مى‏شنود!

بى آبرويى

ديگر از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، بى آبرويى است. دروغ‏هاى چندى كه ازدروغ‏گو، كشف شد، رسوايى او كهمكرر گرديد، بى آبرويى نصيبش مى‏شود.رسوايى دروغ گو، كشف دروغ اوست. و بى آبرويى دروغ گو، بى حيثيتو بى ارج‏شدن اوست. عقلا و خردمندان، هميشه به دنبال حيثيت و آبرو مى‏روند. ثروتمند،ثروت خود را براىخريدن حيثيت و آبرو صرف مى‏كند. قدرتمند، قدرت خود رابراى رسيدن به اين موقعيت‏به كار مى‏اندازد.دانشمند، از دانش خود، براى جلب‏افكار عمومى، بهره بردارى مى‏كند. محبوب‏ترين چيزها نزد عقلا، حيثيتوآبرومندى مى‏باشد و آخرين هدف آن‏ها همين خواهد بود، چون دار و ندار خود رافداى آن مى‏كنند، ولى دروغگو، با دست‏خود اين موقعيت را از بين مى‏برد.رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«اقل الناس مروة من كان كاذبا; (2) .

كم آبروترين مردم، كسى است كه دروغ مى‏گويد.»

دروغ گو، از هر طبقه‏اى باشد، از همه افراد راست گوى آن طبقه آبرويش كم‏تر وبى حيثيت‏تر خواهد بود. اگردروغ گويى، به واسطه شتر مآبى مردم ايران يا به واسطه‏احتياجى كه به او دارند، به زودى نتواند بى آبرويىخويش را در يابد، به يقين ديرى‏نخواهد پاييد كه كوس بى آبرويى خود را مى‏شنود كه بر سر كوى و برزن‏هامى‏زنند.

حجة الالهية

مرحوم امام جمعه زنجان، چنين مى‏گفت: روزى در زنجان در منزل نشسته بودم،پيرمردى وارد شد كه ازچهره‏اش مى‏نمود كه بسيار عمر كرده است. دو جوان‏شيك‏پوش زير بازوان وى را گرفته بودند و بسيار به آنپيرمرد احترام مى‏كردند، گويى‏در برابرش فانى صرف شده بودند به طورى كه حمق از قيافه آن دو جوان آشكاربود.نام پيرمرد را حجة الالهيه گفتند (اين تركيب از لحاظ ادبى غلط است). از شخصيت‏ايشان جويا شدم. گفتند:در 120 علم تخصص دارند. سخنى بود بسيار بزرگ، زيراتخصص در يك علم، كار دشوارى است و چنين كسىوجودش كيميا و كمياب است‏تا برسد به كسى كه در 120 علم تخصص داشته‏باشد، اضافه بر اين، شمارشنام‏120علم براى دانشوران، دشوار است، پس تخصص در آن‏ها چگونه خواهد بود؟!

تقاضا كردم كه نام‏هاى اين علوم را براى من بشمارند. پيرمرد، بدين طريق،شمردن را آغاز كرد و هر يك از اينواژه‏ها را نام علمى قرار داد: سلمبيا، قلمبيا،كلمبيا، جلمبيا، و بدين ترتيب اسامى علوم را براى من مى‏شمرد.

مرحوم امام جمعه، پس از نقل اين داستان، بر صحت آن سوگند خورد.

آيا پس از اين بيان، ديگر آبرويى براى اين ميهمان، نزد اين ميزبان مى‏ماند؟آيا نزد دانشمندان، چنين كسى آبروخواهد داشت؟ اگر تمام حروف الفبا را بر سرواژه لمبيا قرار بدهيم، از سى تجاوز نخواهد كرد، پس چگونه به 120مى‏رسد،مگر ريشه و صورت اين واژه عوض شود كه ميليون‏ها علم خواهد شد، بلكه‏نهايت نخواهد داشت.

سجع مهر، حجة الالهيه را مرحوم امام جمعه چنين مى‏گفت:

حجة الالهيه نام چون شميس آمد.

شه محمد و مشحون بوالوفا قبيس آمد.

پدران و مادران، بايستى به فرزندان خود دروغ نگويند كه هميشه احترامشان نزدفرزند محفوظ بماند و كودكبا نظر حقارت به پدر و مادر ننگرد.

هر آن كس زبانش بود با دروغ.

نباشد بر ديگرانش فروغ.

فردوسى گويد:

رخ مرد را تيره دارد دروغ.

بلنديش هرگز نگيرد فروغ.

به گرد دروغ هيچ گونه مگرد.

چو گردى شود بخت را روى زرد.

مكن دوستى با دروغ آزماى.

همان نيز با مرد ناپاك راى.

بى ارزشى سخن

از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، بى ارزش شدن سخنان دروغ گو نزد مردم است. اگربنا شد براى هر موجودىميزانى براى قيمت آن باشد، يكى از ميزان‏هايى كه براى‏قيمت انسان مى‏توان در نظر گرفت، ارزشى است كهمردم براى سخنش قائل هستند.هر چه مقدار ارزش سخن بيش‏تر باشد، قيمت گوينده آن بيش‏تر خواهد بود وهر چه‏مقدار ارزش سخنش كم‏تر باشد، گوينده بى بهاتر خواهد بود. سخن، سرمايه انسان‏است و موجب امتيازاو از جانوران است. مقصود از سخن، اصواتى نيست كه به‏شكل‏كلمات بيرون مى‏آيد و گرنه بعضى از حيوانات هممى‏توانند تقليد كنند، بلكه‏مقصود، بيان معانى و مطالب عاليه و ارزشى است كه سخن به‏واسطه آن‏ها پيدامى‏كند.

دروغ گو، اگر بالاترين ارزش‏ها را براى سخنش به دست آورده باشد، همين كه به‏دروغ گويى پرداخت و مردمبدان صفتش شناختند، ارزش سخنش نابود مى‏شود و باجانوران در يك رديف قرار خواهد گرفت.

كسى را كه عادت بود راستى.

خطا گر كند در گذارند ازو.

و گر نامور شد به ناراستى.

دگر راست‏باور ندارند ازو.

امام جعفر صادق‏عليه السلام از حضرت عيسى‏عليه السلام نقل مى‏كند كه عيسى فرمود:

«من كثر كذبه ذهب بهاؤه; (3) .

كسى كه دروغش بسيار شود، نورش مى‏رود.»

شايد مقصود از نور، همان ارزشى است كه سخنش نزد مردم دارد. آيا شاگردان‏براى سخنان استاد دروغ گو،ارزشى قائل هستند؟ آيا ملت‏براى سخنان وزيردروغ گو، ارزشى قائل مى‏باشد؟ آيا بازار براى وعده‏هاى بازرگاندروغ گو، ارزشى‏قائل است؟ آيا آخوندى كه دروغ بگويد: مى‏تواند مردم را به راه راست هدايت كند؟

زبانى كه با راستى يار نيست.

به گيتى كس او را خريدار نيست.

چو خواهى كه بخت از تو گيرد فروغ.

زبان را مگردان به گرد دروغ.

امير حسين ابيوردى

سلطان حسين بايقرا، پادشاه خراسان و زابلستان، امير حسين ابيوردى را نزدسلطان يعقوب، پادشاه عراق وآذربايجان به سفارت فرستاد. سفير، حامل تحف وهداياى بسيارى از طرف اين پادشاه بود، از جمله كليات ديوانجامى بود كه در آن زمان‏بسيار ارزش داشت. سلطان حسين بايقرا، امر كرده بود كه آن را از كتاب خانهسلطنتى‏خارج كرده و در زمره هدايا قرار دهند. ملا عبد الكريم، كتابدار مخصوص كتاب خانه‏در موقع برداشتنكتاب اشتباه كرد و به جاى كليات جامى، فتوحات مكى را كه از لحاظجلد و حجم، بدان بسيار شبيه بود، به اميرحسين تسليم نمود. امير بدون آن كه كتاب‏را باز كند، بگرفت و روانه تبريز شد. هنگامى كه نزد سلطان يعقوبرسيد، سلطان اورا بسيار مورد تفقد و نوازش قرار داد و گفت:

در اين سفر طولانى، قطعا بسيار ناراحتى كشيده‏ايد. امير حسين، چون شدت‏شوق سلطان را به كليات جامىشنيده بود جواب داد:

در راه همسفرى داشتم كه در هر منزل، سر و كارم با آن بود. و از اين جهت رنج‏سفر را احساس نمى‏كردم.سلطان از همسفر پرسيد. امير كليات جامى را نام برد و گفت‏در زمره هدايايى است كه موظف است‏به حضورسلطان تقديم دارد. سلطان يعقوب‏گفت: بگو بروند و كليات جامى را بياورند. امير كس فرستاد و كتاب را آوردند. چون‏گشودند، معلوم شد كه فتوحات مكى است و دروغ سفير ديپلمات و سياستمدار،آشكار شد، و نزد دوپادشاه، بلكه دو كشور مفتضح و رسوا گرديد و از درجه اعتبارساقط گشت (به جز راستى هر چه باشد خطاست).

در اين زمان

در قم دو فرماندار ديدم كه بسيار دروغ مى‏گفتند، به يكى از آن دو در گذشته اشاره‏شد. فرماندار دروغ گوى دومدر جميع امور اظهار اطلاع مى‏كرد و در تمام قضاياشركت‏خود را ادعا مى‏كرد و بسيار بسيار پر حرف بود.شهردارى را ديدم كه بسياردروغ مى‏گفت، به طورى كه شنيدم يكى از بزرگان، كاذب لقبش داده بود.

وزراى نالايق و بى عرضه، استاندارهاى ناتوان و بى نيرو بسيار دروغ گومى‏شوند و به قول اين شاعر، اين نادان‏هادروغ را سبب اعتبار مى‏پندارند.

سلب اعتماد

ديگر از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، سلب اعتمادى است كه از ناحيه مردم، نصيب‏دروغ گو مى‏شود. اعتماد مردم،بهترين راه موفقيت است. بيش‏تر موانعى كه در راه‏وصول به هدف‏ها پيدا مى‏شود، به وسيله جلب اعتماد مردم،بر طرف مى‏گردد.

دروغ گو، خود را از اين نعمت پر قيمت، محروم مى‏سازد و با پاى خويش به‏سوى سياه بختى مى‏تازد. كسى كهمورد بى اعتمادى قرار گرفت، بايستى از جامعه‏كناره‏گيرى كند و در گوشه‏اى به انتظار مرگ بنشيند، زيرا ديگرنمى‏تواند در آن جامعه‏موفقيتى به دست آورد. حضرت امير المؤمنين‏عليه السلام فرمود:

«ينبغي للرجل المسلم، ان يجتنب مواخاة الكذب; فانه يكذب حتى يجي‏ء بالصدق‏فلا يصدق; (4) .

كسى كه خود را مسلمان مى‏داند، شايسته است كه از سر و كار داشتن با دروغ بپرهيزد،زيرا دروغ، كارش را بهجايى مى‏رساند كه سخن راستش را كسى باور نكند.»

كسى را كه عادت بود راستى.

خطايى كند در گذارى رواست.

و گر نامور شد به گفت دروغ.

اگر راست گويد تو گويى خطاست.

چقدر تلخ است‏براى مردى كه زنش سخن او را باور نكند، خويشانش سخنانش‏را باور نكنند و دوستانش نيزسخنانش را باور نكنند (بيگانگان و دشمنان، ديگرحسابشان روشن است). دروغ گو، اگر از بيچارگى خود سخنبگويد كسى نمى‏پذيردو اگر از بيمارى اش سخن بگويد كسى نمى‏پذيرد و اگر از شخصيتش بگويد،كسى‏نمى‏پذيرد و اگر از ديگران بگويد، كسى نمى‏پذيرد.

اين شاعر به زبان عربى چه شعر خوبى گفته است:

اذا عرف الانسان بالكذب لم يزل.

لدى الناس كذابا و لو كان صادقا.

بد بينى مردم

ديگر از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، آن است كه دروغ گو، مورد سوء ظن و بد بينى‏مردم قرار مى‏گيرد، بلكه گاهكارش از اين هم بالاتر مى‏رود و بر اثر دروغ، مورد تنفرقرار خواهد گرفت.

هر كس به حسب طبع، خوش دارد كه مردم او را شايسته براى نهفتن اسرارخويش بدانند. دروغ گو كه دروغمى‏گويد، پس از كشف دروغ، ممكن است كه به‏خاطر كسى بخلد كه او را شايسته براى راست‏شنيدن ندانسته واين سخن حق را از اوپنهان كرده و در نتيجه به دروغ گو، بد بين مى‏شود و از او تنفرى در دل احساس‏خواهدكرد.

همان طور كه با صفا با مردم رفتار كردن، جلب محبت مى‏كند، با مردم بى صفايى‏كردن نيز جلب سوء ظن و بدبينى و تنفر مى‏كند. دروغ گو، بهترين مصداق براى‏بى صفايى است.

مردم، صفا داشتن و راز نهان نكردن را نشانه صميميت مى‏دانند و به چنين كسى‏علاقه‏مند مى‏شوند، ولى بىصفايى و سر نهان كردن را نشانه بى صميميتى مى‏دانند.مردم، با صفا را يگانه و يك رنگ مى‏دانند و بى صفا رامتقلب و دو رنگ. فرد كامل‏بى صفايى و دو رنگى، دروغ گوست.

دروغ گو، بر خلاف فطرت مردم قدم بر مى‏دارد، در نتيجه منفور مى‏شود، زيرامردم به حسب طبع، حسكنجكاوى دارند. كسى كه اين حس آن‏ها را سير كند وغريزه آن‏ها را به مطلوب برساند، دوستش مى‏دارند، بلكهفدايى‏اش مى‏شوند، ليكن‏آن كه اين حس را در گرسنگى نگاه دارد و اين غريزه را از رسيدن به مطلوب مانع‏شود،دشمن مى‏دارند; دروغ گو، نزد مردم چنين فردى خواهد بود، چون هيچ گاه‏حقيقت را نشان نمى‏دهد، بلكهحقيقت را دگرگونه مى‏گويد. بدبخت‏تر از او كسى‏است كه دروغ زبانى را با نادرستى در رفتار همراه داشته باشد.

قاضى خائن

خواجه نظام الملك در سياستنامه‏اش (5) چنين آورده: مردى نزد سلطان محمود ازقاضى شكايت‏برد كه دو هزاردينار در كيسه سر بسته، نزد او امانت گذارده‏ام، اكنون‏امانت را پس گرفته و سر كيسه را گشوده‏ام، به جاى زر،درم‏هاى مسين مى‏بينم و يقين‏دارم كه سر كيسه هم باز نشده است. سلطان گفت: كيسه را نزد من آر! مردبرفت وكيسه بياورد. محمود گرداگرد كيسه را نگريست و شكافى نديد. سپس گفت: كيسه رانزد من بگذار وروزى سه من نان و يك من گوشت و ماهى يك دينار از وكيل من‏بستان تا تدبير زر تو كنم.

محمود قدرى به كيسه نگاه كرده و مدتى بينديشيد تا به خاطرش رسيد كه ممكن‏است، كيسه را شكافتهباشند و زر بيرون كرده و سپس رفو نموده باشند. محمود چادرشبى زر بفت داشت و پر بها كه به روى بالينگسترده بود، نيمه شبى برخاست و كاردبر كشيد و مقدارى از چادر شب را بدريد. روز دگر سپيده دم به شكاررفت و سه روزشكارش طول كشيد، هنگامى كه باز گشت، چادر شب را درست‏يافت. محمود فراش‏را بخواست وپرسيد: اين چادر شب، دريده بود، كه آن را درست كرد؟ فراش كه ازدريده شدن آن بسيار ترسيده بود، در آغازمنكر شد، ولى پس از اطلاع بر جريان‏گفت: فلان رفو گر رفويش كرده. سلطان رفو گر را بخواست و از او پرسيد:امسال‏هيچ كيسه ديباى سبزى رفو كرده‏اى؟ گفت: آرى. محمود پرسيد: كجا؟ گفت‏به خانه‏قاضى شهر، او دودينار مرا مزد داد. محمود كيسه را بدو نشان داد. گفت: آرى همين‏كيسه مى‏باشد و جاى رفو را نيز نشان داد.قاضى احضار گرديد و با رفو گر و خداوندمال رو به رو شد. از بيم، چنان لرزه‏اى بر اندامش افتاد كه سخننتوانست گفت. پس‏زرها گرفته شد و به صاحبش مسترد گرديد. (6) .

رسوايى اين قاضى چقدر بود و چقدر بى آبرو شد؟ آيا ديگر قضاوت او، ارزشى‏دارد؟ آيا مورد اعتماد خواهد بود؟آيا محبوب و عزيز و ارجمند خواهد بود؟

ذلت و خوارى

ديگر از زيان‏هاى اجتماعى دروغ، ذلت و خوارى است. دروغ، دروغ گو راذليل مى‏كند و خوار مى‏سازد. درست درنقطه مقابل آن چه دروغ گو مى‏پندارد،دروغ، ثمر مى‏دهد.

هنگامى كه حكومت‏ساسانى ايران به دست‏سربازان مسلمان از پاى در آمد،شاهزادگان ساسانى پراكنده شدند واز ناز و نعمتى كه سال‏ها در آن مى‏چريدند ومى‏خوردند و مى‏خراميدند محروم گرديدند. نيكو كاران به اينعزيزانى كه عزت‏خود را از كف داده بودند، كمك و همراهى مى‏كردند. دروغ گويان، اين فرصت رامغتنم شمردهو آن را وسيله دوشيدن خلق قرار دادند و به كشورهاى عربى مى‏رفتند وخود را به دروغ ساسانى معرفىمى‏كردند. اين جريان، در حدود صد سال يا بيش‏ترادامه داشت. كم كم كلمه ساسانى، معناى خود را از دست دادو در لغت عرب به معنى‏گدا در آمد، به طورى كه گدا را ساسانى مى‏خواندند.

دروغ گويانى كه مى‏پنداشتند به وسيله اين اسم، عزيز مى‏شوند، نه تنها خود راذليل كردند، بلكه اين نام را همخوار كردند، نامى كه از شاهنشاهى بزرگى در جهان‏حكايت مى‏كرد.

سخريه و استهزا

ديگر از زيان‏هاى اجتماعى دروغ،سخريه و استهزاست كه نصيب دروغ گومى‏شود. دروغ گو، همان كه به دروغگويى شهره شد، مورد استهزاى مردم قرارمى‏گيرد، خواه در حضور و خواه در غياب، و پرسش‏هاى استهزايى ازاو مى‏شود ومى‏گويند: اگر حقيقت مطلب را بخواهيد، از او بپرسيد. لغاتى جعل مى‏كنند و معانى‏آن را از دروغگو مى‏پرسند. نام كتابى را جعل مى‏كنند و خصوصيات كتاب و مؤلف رااز او مى‏پرسند. دانشمندانى جعلمى‏كنند و شرح حالشان را از او مى‏خواهند.دروغ گوى جعال در موقع سخن با خنده‏هاى تمسخرآميز رو به رومى‏شود و اگر اين‏چيزها را بفهمد، بايستى از شرم به زير زمين برود.

عمر و ابو هريره

ابو هريره از قول رسول خداصلى الله عليه وآله حديث جعل مى‏كرد! عمر از اين كار خوشش‏نمى‏آمد، كسانى راكه به جعل حديث‏شناخته شده بودند، چوب زد.

عمر، ابو هريره را استهزا مى‏كرد. ماكولى كه به حضورش مى‏آوردند، گاه كه‏ابوهريره حاضر بود، مى‏پرسيد: درباره اين خوراكى از رسول خداصلى الله عليه وآله حديثى‏نشنيده‏اى؟

گويند: ابو هريره از رو نمى‏رفت و به او جواب مى‏داد و با كمال پر رويى حديثى‏جعل مى‏كرد.

رو سياهى

پيغمبر اسلام مى‏فرمود:

«اياك و الكذب فانه يسود الوجه; (7) .

از دروغ بپرهيز كه آدم را رو سياه مى‏كند.»

رو سياهى مورد سخط خداى بودن است، نزد خلق منفور شدن است، رسوايى‏است، بى آبرويى است، ذلت وخوارى است. چقدر بدبخت است رو سفيدى كه خودرا به دست‏خود رو سياه كند. دروغ گو، نشاندار است،نشاندار ننگ است،رو سياهى است كه سخن راستش را هم كسى باور نمى‏كند. يكى از بدبختى‏هاى‏دروغ گو، آناست كه كم‏تر مورد عاطفه قرار مى‏گيرد، خدمت‏هايش ارزشى ندارد واز طرف دگران، قدر دانى نمى‏شود، زيرادروغ گويى‏هايش قيمت‏خدمت‏هايش رامى‏برد و دستش را بى نمك مى‏كند، آيا رو سياهى جز اين مى‏باشد.

پى‏نوشتها:

1) بحارالانوار، ج 69، ص 260.

2) مستدرك الوسائل، ج 9، ص، ح 10295.

3) الكافى، ج 2، ص 341، باب الكذب، ح 13. از اميرالمؤمنين‏عليه السلام، اين گونه نقل شده است: «من كثركذبه قل بهاؤه‏»(غررالحكم، ج‏5، ص‏221) و «كثرة كذبه المرء تذهب بهاؤه‏» (غررالحكم، ج‏4، ص‏591).

4) الكافى، ج 2، ص 341، باب الكذب، ح 14: در كافى «مواخاة الكذاب‏» آمده است.

5) سياست‏نامه سير الملوك، ص 111.

6) در گذشته نيز داستانى نظير اين داستان از كتاب عبد الله مستوفى در باره ميرزا تقى خان امير نظام ذكرشد.

7) مستدرك الوسائل، ج 9، ح‏10298.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation