دو چهره و دو زبان داشتن
سخنى چند از محمد و آل محمدصلى الله عليه وآله
رسول خدا: «يجيء يوم القيامة ذوالوجهين دالعا لسانه في قفاه و آخر من قدامه يلتهبان نارا حتى يلهبا جسده.ثم يقال له: هذا الذي كان في الدنيا ذا وجهين و ذا لسانينيعرف بذلك يوم القيامة.» (1) .
امام باقرعليه السلام: «بئس العبد عبد، يكون ذاوجهين و ذا لسانين يطري اخاه شاهدا وياكله غائبا.» (2) .
امام باقرعليه السلام: «بئس العبد عبد، همزة لمزة، يقبل بوجه و يدبر بآخر.» (3) .
امام صادقعليه السلام: «من لقى المسلمين بوجهين و لسانين، جاء يوم القيامة و له لسانانمن نار.» (4) .
زيركى پندارى
در دنياى امروز، فضايل، رفته و رذايل اخلاقى جاى آنها را گرفته،تشخيص صحيح رفته و تشخيص ناصحيح بهجايش نشسته است، چيزهايى نشانهخرد و زيركى شده و چيزهايى نشانه نادانى و كودنى، كه دو چهرهاى و دوزبانىاز آن جمله مىباشد.
در اين روزگار، چهرههاى گوناگون داشتن نشانه زيركى و خرد مىباشد وبه راستى سخن گفتن، نشانه سادهلوحى.
مقصود از دو چهره و دو زبان داشتن، آن است كه آن طورى كه كسى در حضورمىباشد در غياب نباشد. درحضور سخنى بگويد و در غياب سخنى، در جلو رو،قيافه مهر داشته باشد و در پشتسر قيافه قهر. بدبختانه اينصفتشوم در ميان مامسلمانان رواج دارد و كسانى كه از تشخيص صحيح دور هستند، بدين صفت،آلودهمىباشند و دستى دستى خود را در اين سيه چال مىاندازند.
كسى كه چهرههاى رنگا رنگ و زبانهاى گوناگون داشته باشد، دروغ گويى استاحمق و از خدا بى خبر. احمقاست چون به منظورش نمىرسد و از دو چهرگى ودو زبانى بر خلاف مقصود نتيجه مىگيرد.
او بدين وسيله مىخواهد، دوستى دگران را جلب كرده و از منافع آنبرخوردار شود، ولى غافل از آن كه بدينوسيله دشمنى مردم را براى خويشخريده است. مردم با يكى دو جلسه به دو رنگ بودنش پى مىبرند و ازوىمتنفر مىشوند. از خدا بى خبر است، چون پيوسته با يكى از زشتترين گناهان،يعنى دروغ سر و كار دارد ونافرمانى حضرت حق را وسيله موفقيتخود قرارداده است. يا يكى از اين دو چهره و از اين دو زبانش دروغ استياهر دو، يا هر سهيا هر ده.
روز قيامت
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: روز قيامت، دو چهره را مىآورند، زبانش از پشتبيرونآمده و زبانى ديگراز پيش رويش، از هر دو زبان، آتش، زبانه مىكشد به طورى كهشعله آتش، تمام پيكرش را فرا مىگيرد، آن گاه اورا معرفى مىكنند كه اين كسى استكه در دنيا، داراى دو چهره و دو زبان بوده است و او در روز قيامتبدينصفتشناخته خواهد شد.
زبان او در پشتسر مردم، به جز زبان پيش روى بوده است و گفتهاش در حضوربا گفتهاش در غياب متناقض ومتضاد بوده است.
در روز رستاخيز نيز باطنش مجسم مىشود و اين صفت دو رنگى را كه در دنياديده نمىشد، در آن روز همهمىبينند.
شايد زبان اصلى او در دنيا، همان زبان پشتسر بوده، لذا در روايت، زبان او،تعبير شده است، ولى زبان پيشرويش در اين جهان، زبان عاريتى بوده، لذا در روايتبه زبانى ديگر تعبير شده و چون با اين دو زبان مىخواستهمردم را بمكد و منافعشانرا از كفشان بربايد، آتش همين دو زبان، تمام پيكرش را فرا مىگيرد و مىسوزاند.
پيروان رسولصلى الله عليه وآله
كسى كه خود را پيرو پيغمبر اسلام مىداند، بايستى از اين شيوه زشتبپرهيزد وبه دنياى كفر، نمونههاىتربيتى اسلام را نشان دهد، ولى هر چه از اين راهنمايىهاىطلايى اسلام از مقام مقدس رسول بيشتر صادرشده، بدبختانه ما مسلمانان، كمتراطاعت مىكنيم.
ما مسلمانان از تربيتهاى عالى اسلام به قدرى دور افتادهايم كه شايد كمتر كسىدر ميان ما اطلاع داشته باشدكه دو چهرهاى و دو زبانى مورد نكوهش پيغمبر اسلامقرار گرفته است و جانشينان بزرگوارش نيز از زشتى وشومى آن سخن گفتهاند.
آيا روزى خواهد آمد كه مسلمانان از دين خود مطلع شوند؟
آيا مىشود كه مسلمانان بدانند كه چه گوهر گران بهايى در دست دارند؟
آيا مىشود كه يك صدم مسلمانان چنين بشوند؟
آرزو بر جوانان عيب نيست!
در مصر
دوستى مىگفت كه در مملكت مصر، مانند عادت است كه در حضور، مطابق ميلشما سخن گويند يا همهگفتههاى شما را تصديق كنند، ولى دمى كه از شما دور شدند،بگويند رفتيم و به او خنديديم، شايد مقصود اينباشد كه مسخرهاش كرديم.
ديگرى مىگفت: در مصر، شخصى در حضور من از صحت نظريهاى دم مىزد،چون مرا با آن نظريه موافقمىديد، سپس پى بردم كه او شديدترين مخالف آن نظريهمىباشد. مصر و ايران و عراق و هند ندارد، گمانم آناست كه به هر كجا كه روىآسمان همين رنگ است.
چيزى كه بايستى مورد تعجب قرار گيرد، اين است كه چرا ايران چنين است وچرا ايرانيان چنينند؟
ايرانيان كه مفتخرند اسلام را از محل اصلى آن، يعنى دودمان رسول گرفتهاند،ايرانيان كه ادعا مىكنند خلفاىدوازده گانه رسول خدا را مطيع و فرمانبرند، ايرانيانكه از باده مهر محمد و آل او سرمستند، ايرانيان كه هم بهقرآن پاى بندند و هم به عترتوفا دارند، نبايد چنين باشند، آنان بايستى پيشرو مكتب سعادت بشر باشند.
دوستان على و آل على، بايستى بكوشند كه خود را به تربيت اسلامى بيارايند،چون على و آل على، بهترينتربيتيافتگان تربيت اسلامى بودهاند.
ايرانيان بدانند كه محمد و آل محمد، از در پيش ستودن و در پشتسر نكوهيدن،بيزارند. آن بزرگواران بهتوحيد دعوت مىكنند. پس ايرانى بايستى يك رنگ و يكدل و يك زبان باشد. دو رنگى با مكتب اهليتسازگارى ندارد.
دو چهرگى براى پول
وقتى كه معاويه، يزيد را ولى عهد خود كرد، او را در قبهاى سرخ فام بنشانيد تامردمش به ولايت عهدىبشناسند و سلام دهند. آنان كه مىآمدند، نخستبه معاويه،سلام خلافت مىدادند و سپس به يزيد، سلام ولايتعهدى.
متملقى پس از اجراى اين تشريفات به معاويه گفت:
اگر يزيد را ولى امر مسلمانان قرار نمىدادى، حقوق مسلمانان را پايمال كردهبودى! اين مراسم اجرا مىشد واحنف بن قيس كه از بزرگان دوستان علىعليه السلام است،نزد معاويه حاضر بود و خاموش نشسته و چيزىنمىگفت.
معاويه مىخواست از احنف در اين باره حرفى در آورد، شايد امضاىضمنى نسبتبه ولايت عهدى يزيد باشد، ازاين رو به احنف گفت: چرا چيزىنمىگويى؟
احنف گفت: چه بگويم، اگر دروغ باشد از خدا مىترسم و اگر راستباشد،از شما!
هنگامى كه احنف از پيش معاويه بيرون آمد، با همان متملق چاپلوسرو به رو شد. او به احنف گفت:
به خدا سوگند مىدانم معاويه و پسرش، بدترين خلقند، ولى چه كنم، درخزينههاى پول را قفل زدهاند و كليدقفلها همين است.
احنف گفت:
بس كن، آدم دو رو پيش خدا آبرو ندارد.
امام باقرعليه السلام معرفى مىكند.
خليفه پنجم پيغمبر اسلام مىگويد: چه بندهاى است، بندهاى كه داراى دو چهره ودو زبان باشد، در پيش روبرادرش را مىستايد و در پشتسر، او را مىخورد، يعنىدر غياب از او بد گويى مىكند. در هنگام ديدار، چهرهدوستى و صميميت نشانمىدهد، ولى در پشتسر، نقاب از رخ بر مىدارد و دشمنى و عناد خود راآشكارمىسازد يا به تعبير امروز در حضور، ماسك دوستى به رخ مىزند و در غياب، آن رابرداشته و قيافه حقيقىخود را نشان مىدهد.
امام باقرعليه السلام از اين شخص، مسلمان تعبير نفرموده، بلكه از او به بندهتعبير كرده است. شايد نكته تعبيراين باشد كه زشتى اين كار با بندگى خداتنافى دارد، يعنى فطرت بشرى از آن بيزار است، خواه دارنده دو چهره،مسلمانباشد، خواه نباشد.
خداى به هر بندهاى، چهرهاى داده و زبانى عنايت فرموده، پس هر كس بايستىفقط با يك چهره رو به رو بشود وبا يك زبان سخن گويد، هيچ آفريدهاى حق نداردبا روش آفريدگار خويش به مخالفتبرخيزد و خود را داراى دوچهره يا سه چهرهو چند زبان قرار دهد، چه بنده بدى است كسى كه با خواسته آفرينندهاشمخالفت مىكند.
نكته تعبير
امام باقرعليه السلام از بدگويى پشتسر به خوردن تعبير فرموده است.
بد گويى پشتسر، همان غيبت مىباشد. قرآن مقدس، چنين مىگويد:
«ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا; (5) .
آيا يكى از شما دوست مىدارد كه گوشتبرادر مردهاش را بخورد؟».
قرآن بدين وسيله، زشتى غيبت را نمايان مىكند. بد گويى، ارزش كسى را بردناست و او را سبك و بى مقدارقرار دادن، پس مانند خوردن گوشت او مىباشد.بد گويى در پشتسر، موقعى است كه او نمىتواند از خود دفاعكند، چون حضورندارد، پس او همچون مردهاى است هر بلايى به سرش بياورى، قدرت دفاع ندارد وبر مردهاىكه قدرت دفاع ندارد، ظلم كردن، گناه ناجوان مردانهاى است. دو زبانىخود زشت است و دروغ گويى را در پىدارد و گناه شوم سومى را نيز ارمغان مىآوردو آن غيبت است كه از گناهان بزرگ مىباشد.
همزة لمزة
حضرت خليفه پنجم، در حديث دومين، آن كه را در حضور و غياب، داراىدوقيافه باشد به «همزة و لمزة» وصفمىكند.
همزة، كسى است كه در پشتسر، بسيار بد گويى مىكند.
لمزة آن كه در پيش رو عيب جويى كند، با چشم اشارهاى مىكند و با زبان، سخنچشم را تثبيت مىكند وعيبى را بر ملا مىسازد (با اين چنين مىكند، با آن هم، چنان)به هر كس كه مىرسد مانند عقرب، نيشىمىزند و زهر خود را در كام او فرو مىبرد;چنين فردى، خيانت ذاتى خود را به همه كس نشان مىدهد، با چشممسخره مىكند،با زبان متلك مىگويد، لبها را لوش مىكند، شايد علت آن كه از او به لمزة تعبيرهشده، اشارهبه اين باشد كه ستودن او در حضور، ستودن حقيقى نيست، بلكه استهزاكردن بندگان خداست.
سخنى از امام صادقعليه السلام
امام ششمعليه السلام عقاب انسان دو چهره و دو زبان را در قيامت چنين بيان مىكند:
آن كه با مسلمانان، با دو چهره و دو زبان، رو به رو مىشود، روز قيامت كه مىآيددو زبان از آتش خواهد داشت.
او با دو زبان خود، مىخواسته مردم را بسوزاند، پروردگار مردم نيز او را با هماندو زبانش مىسوزاند; او در اينجهان چنين مىكرد، خدايش هم در آن جهان چنانشخواهد كرد.
سخن امام جعفر صادقعليه السلام برخاسته از سخن جد بزرگوارش وجود مقدسخاتمانبيا مىباشد. امامصادق در اين حديثبا مسلمانان، دو چهره داشتن را نكوهشمىكند و امام باقرعليه السلام در آن حديثبه«يطري اخاه» تعبير مىكند، چون برادرى ويژهمسلمانان است.
شايد نكته تعبير اين باشد كه دو چهرهاى و دو زبانى، با مسلمانان كه برادريكدگرند، زشت است و مورد غضبخداست، چون خدا مسلمانان را دوستمىدارد. مسلمان بايستى هميشه نسبتبه برادر مسلمان با برادرى رفتاركند ودو چهره بودن با برادرى تنافى دارد.
پىنوشتها:
1) بحارالانوار، ج 7، ص 218.
2) بحارالانوار، ج 1، ص 150.
3) بحارالانوار، ج 72،ص 203.
4) بحارالانوار، ج 72، ص 204.
5) حجرات (49) آيه 12.