بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 18, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بـايد ما بيدار باشيم و از اين فريب ها بازى نخوريم ، نه از فريب رئيس جمهور آمريكاو نه از فريب اينها. آن هم همين حرف را مى زند كه ما مى خواهيم كه ملت هاى در بند را آزادكـنـيـم و از مـلت ها هم مى خواهد كه با او همراهى كنند. من نمى دانم ملت ايران با او همراهىكـنـد كـه از بـندهاى آنها آزاد بشوند، عراق چيز بكند، لبنان بكند، فلسطين بكند، و همهجـائى كـه شـمـا دسـت داريـد و هـمـه جـائى كـه شـمـا داريد فساد مى كنيد و همه را در بندكـشـيـديـد. از آن ور شـوروى نـشـسـتـه اسـت آن هـم نـظـيـر ايـنمسائل را مى گويد، ما براى صلح هست كه خودمان را مجهز مى كنيم . آن يكى هم مى گويدما براى صلح هست . البته به يك معنا صحيح است براى اينكه هر يك از اينها چشمش را همبـگـذارد ديـگـرى او را مـى بـلعـد، امـا نـبـايـد ديـگـر مـردم ديـگـرى ، مـلت هاى ديگرى رااغـفـال كـنـنـد و نـبـايـد مـا از ايـن حـرف هـا و فـريـب هـااغفال بشويم .
ما امروز هم در راس تمام مسائل مان جنگ است
ما امروز هم در راس تمام مسائل مان جنگ است ، اگر يك روز غفلت
بـكـنـيـم حمله خواهد كرد بر ما و همه چيز ما را از بين خواهد برد. ما تا همان مسائلى كه دراول جـنـگ گـفـتيم ، تا آن مسائل تحقق پيدا نكند، ما در دفاع خودمان سر جاى خودمان ايستادهايـم . اگر چنانچه ما از اين مسائل غفلت كنيم يا اينكه بعض از منحرفين و منافقين بين مردمبـيـفـتـنـد و بـگـويـنـد كـه خـوب جـنـگ ، او مـى گـويـد جـنـگ را تـمـام كـنـيـم ، شـمـا هـمقبول كنيد و بخواهند مردم را سست بكنند بدانيد كه اسلام در خطر كفر است . اگر چنانچهامـروز مـا يـك كـلمـه عـقب نشينى كنيم ، اگر ملت ما يك قدم سستى به خودش راه بدهد و عقبنشينى كند، نواميسش ، اموالش ، جان هاى جوان هايش همه اش به باد خواهند رفت .
بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت با همه كسانى كه به ما مى خواهند تجاوز وتـعـدى كنند مبارزه كنيم و زندگى آبرومند نداشتن و زندگى زير بار بودن هزار مرتبهاز اينكه انسان بميرد، مردن بر او شرف دارد.
مـن بـه مـلت ايـران عـرض مـى كـنـم ، بـه همه ، به همه قشرها، به قواى مسلح ، به همهقـشـرهاى قواى مسلح ، به همه قشرهاى قواى مسلح عرض مى كنم كه مصمم باشيد و مجهزبـاشـيـد و هـر روز قـوى تر كنيد خودتان را و ملت هم هر روز براى پشتيبانى ، دفاع ازاسـلام بـيـشتر مصمم بشود و براى جنگ بيشتر مهيا شود كه دفاع از اسلام است ، دفاع ازنـوامـيـس مـسـلمين است ، دفاع از قرآن كريم است ، دفاع از ملت ايران است و ملت هاى ديگراست و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقب نشينى نكنيم .
در ماه مبارك رمضان اسلام را بيمه كنيد
و مـن امـيدوارم كه همه آقايان در اين ماه مبارك همت شان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيانـگـه دارنـد و مردم را مجهز نگه دارند و اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم درمـسـاجـد، در مـنـابـر مـردم را دعـوت بـه صـلاح بـكـنـيـد و دعـوت بـه ايـنـكـهدنـبـال مسائل باشند و بگوييد به آنها كه (فاستقم كما امرت و من تاب معك ) آنى كهپـيـغـمبر را نگران كرده است . الان بدانيد كه اولياء خدا توجه دارند و نگرانند از اينكهخـداى نخواسته اين ملت ما از اين راهى كه رفته است يك وقت خداى نخواسته سستى كند. وبحمدالله تاكنون همه باهم بوديد و منسجم بوديد و همه روحانيون با هم ، با ديگران ،مـردم بـا هـم ، بـا روحانيون منسجم بودند و اميدوارم كه از اين به بعد هم منسجم باشند ومنسجم تر.
و يـك كلمه اى كه اين نصيحتى است به اينهائى كه در روضه خوانى ها، در !!! عرض مىكـنـم !!! مـجـالسـى كـه دارنـد، در تـكيه ها، در اينطور چيزهايى كه دارند، كه توجه بهضـعـفـاى مـردم بـكـنـنـد. در بـيـن مـردم مـريـض هـسـت ، در بين مردم ضعيف هست ، در بين مردماشخاصى هستند پيرمرد، اشخاصى هستند پيرزن و ضعيف ، صداها زياد نباشد كه مردم رامنزجر كند. بلندگوها را بيرون نگذاريد كه فريادش ‍ همه مردم را منزجر كند. بلندگوهارا در داخـل مـسجد بگذاريد و اينطور نباشد كه !!! بخواهيد معصيت !!! بخواهيد اطاعت خدا رابـكـنـيـد خداى نخواسته معصيت بشود و از آداب ماه رمضان همين است كه مردم را آرامش بدهيد.ايـنـهـا روزه مـى خـواهـنـد بـگـيـرنـد خـوب بـعـضـى شـان هـسـت مـى خـواهـنـداول شـب بـخـوابـنـد و روزه بگيرند فردا، بعضى ها هستند كه كسالت دارند، مريض اند،مريضخانه ها پر است از اشخاص
مـعـلوليـن در آنـجـا هـسـتـنـد مـمكن است اينها ناراحت كند آنها را. در اين امور يك قدرى ملاحظهبـرادران ايـمـانـى خودتان را بكنيد. و من اميدوارم كه طبقات مختلف روحانيت در هر جا هستندهـمـه شـان بـا هـم باشند همچو نباشد امام جمعه اش عليحده يك بساطى داشته باشد و امامجماعتش هم عليحده و روحانيت ديگرش هم عليحده .
اجـتـماع داشته باشيد با هم ، برادريد شما. حافظ اسلام هستيد شما و حفظ اسلام تا همراههـم نـبـاشـيد نمى شود. شما همه با هم باشيد، مجالس داشته باشيد، ماه رمضان است حالا،شـب هـا مـجـالس داشـتـه بـاشـيـد. مردم را دعوت كنيد به اينكه مجالس انس داشته باشند،مـجـالس احـكـام داشـتـه بـاشـنـد، مـجـالس دعـا داشـتـه بـاشـنـد. شـهـر دعـاسـت ، شـهـرتـوسـل به خداست . و انشاءالله همه موفق باشيد كه در اين ماه رمضان اين اسلام را بيمهكـنيد با دعاهاى خودتان و با گريه و زارى خودتان و از آن مسائلى كه هميشه داشتيد كهبراى اسلام ، براى روضه هائى كه خوانده مى شد جانفشانى مى كرديد، آن روضه هاىسـنـتـى را سـرجـاى خـودش نـگـه داريـد و آن مـصـيـبت ها را نگه داريد زنده كه !!! آنها !!!بركاتى كه به ما مى رسد از آنهاست و از كربلا اين بركات به ما مى رسد. كربلا رازنـده نـگـه داريد و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد كه با زنده بودن اواسـلام زنـده نـگـه داشـتـه مـى شـود. و همه طوايفى كه در ايران هستند با هم اخوت داشتهباشند، توجه كنند به اينكه الان كسانى كه مخالف با اسلام هستند و دارند پخش مى كنندمـطـالبـى را، مـى خـواهند بين برادرهاى شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنند اينها نه خيرخواهشـيـعـه هستند، نه خيرخواه سنى و اينها با اسلام مخالفند. بيدار باشند همه برادرها، باهـم بـاشـنـد. دشمن مشترك ما داريم ، به اين دشمن مشترك بايد ما با هم حمله كنيم و آنها رانـگـذاريـم كـه خـداى نخواسته در صفوف ما يك رخوتى ايجاد بشود و يك اختلافى ايجادبشود.
انـشـاءالله خـداوند همه شما را توفيق بدهد و براى خدمت به اسلام مهياتر بكند و براىخدمت به جبهه مهياتر بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 28/3/62
پـيـام امـام خـمـيـنـى به مناسبت شهادت شش تن از اعضاى خانواده آيت الله العظمى حكيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خـبـر بسيار اسف انگيز و حيرت بار شهادت شش شخصيت از بيت مرحوم آيت الله حكيم رحمتالله عـليـه بـه دسـت جـنـايـتـكـار ددمـنـش ‍ دهر، صدام عفلقى با كيفيتى كه توسط فرزندبـرومـند ايشان جناب حجت الاسلام سيد محمد باقر حكيم حفظه الله تعالى گزارش ‍ دادند،هـر انـسان باوجدانى را كه از فطرت انسانى منحرف نشده است متاسف و ناراحت مى كند. مادر عـصرى زندگى مى كنيم كه مقدرات ملت هاى در بند مظلوم ، به دست مشتى جنايت پيشهكـه خـوى سـبعيت بر آنان غالب است مى باشد. دنيا در عصر ما و عصرهايى نظير آن مبتلابـه حكومت هايى بوده است كه جز قانون جنگل در آن حكومت نمى كند. ما در عصرى هستيم كهجـنـايـتكاران به جاى توبيخ و تاديب ، تحسين و تاءييد مى شوند. ما در عصرى بسر مىبـريـم كه سازمان هاى به اصطلاح حقوق بشر، نگهبان منافع ظالمانه ابرجنايتكاران ومـدافـع ستمكارى آنان و بستگان آنان هستند. ما در منطقه اى به زندگى مرگبار خود ادامهمـى دهـيـم كـه اكـثـر حـكـام آن چـشـم و گـوش بـسـتـه تـحـت فـرمـان امـريـكـا، بـه جناياتاسرائيل و حزب بعث عراق مشروعيت مى دهند و در هدم اسلام و قرآن كريم كوشش مى كنند. مادر مـحـيـطـى گـذران مـى كـنـيـم كـه مـظـلومـان كـه جرمى جز دفاع از حق ندارند زير چكمهسـتـمـگـران خـرد مـى شـونـد و آخـونـدهـاى كـثـيـف دربـارى بـه ايـناعمال وجهه اسلامى مى دهند. ما و دنياى مسيحيت در عصرى هستيم كه پاپ ، رهبر كاتوليك هابـه جـاى آنـكه امريكا را در جناياتى كه به بشريت مى كند، محكوم كند و پيروان خود رابـه مـقـابـله بـا ظـالمـان بـرانـگـيـزد، از امـريكا پشتيبانى مى كند و به ستمكاران ديگرتـوصـيـه هـمـكـارى بـا آن را مى كند. اكنون در اين دنياى مسموم كه نفس كشيدن در آن مرگتـدريـجـى اسـت ، تـكـليـف مـلت هـاى در بـنـد ايـن ابـرقـدرت هـا وانـگـل هاى آنان چيست ؟ بايد بنشينند و اين صحنه هاى جنايتكار را تماشا كنند و با سكوتمجال دهند كه دنيا در آتش بسوزد؟ آيا روحانيون ، نويسندگان ، گويندگان ، روشنفكران، مـتـفـكران از هر ملت و مذهب كه هستند، در اين زمان تكليفى انسانى ، مذهبى ، ملى و اخلاقىندارند و بايد نقش تماشاگر را در كشورهاى خود ايفا كنند؟ و با آنكه بايد اين سران وسردمداران با گفتار و نوشتار خود ملت هاى مظلوم در بند را بسيج كنند تا ستمگران را ازصحنه خارج نمايند و حكومت را به دست مستضعفان بسپارند، چونانكه در ايران با همت ملتبـزرگـوار شـد. آيـا در مـنـطـقـه قـدرتـى بـه پـايـه قـدرت رژيم ظالمانه شاهنشاهى وستمشاهى
بـود و مـلتـى همچون اين ملت مظلوم در بند بود؟ و ديديد كه با دست خالى و ايثار جان وتـوان در مـدت كوتاهى از بندها رها و ستمگران و دزدان را يا در بند كشيدند و يا بيرونرانـدند. محرومان و ستمديدگان تاريخ بايد خود برخيزند و انتظار نكشند كه ستمكارانآنان را از بند نجات دهند.
ايـنـجانب اين مصيبت بزرگ را كه بر بيت معظم حكيم وارده شده است و شش تن از فرزندانپـيامبر عظيم الشان مظلومان را به دست دژخيمان صدام با آن وضع فجيع و رقت بار بهشـهـادت رسـاندند، به اجداد بزرگ آنان و به اسلام بزرگ و مسلمانان متعهد جهان و بهملت ايران و عراق تسليت مى دهم .
بـايـد مـلت عـراق بـدانـنـد كـه قـضـيـه مربوط به بيت معظم حكيم نيست . اينان كه با آنشـكـنجه ها شهيد شدند، در راه اسلام عزيز و مصالح ملت عراق به شهادت رسيدند و بهلقـاءالله در جـوار اجـداد مـعـظـمشان محشورند. لكن مساله مهم ، اسلام است كه اگر به اينملحد مخالف با لذات با اسلام مهلت داده شود، اسلام بزرگ و ملت عزيز عراق را در زيرچـكـمـه دژخـيـمـان جـنـايـتـكـارش خـرد خـواهـد كـرد و بـه حـرث ونـسـل مـلت عـراق بـس نخواهد كرد. ارتش عراق كه از همان ملت هستند و فرزندان همان آب وخـاك هـسـتـند تا كى تحمل اينگونه ننگ ها را كه اين جنايتكار مى كند، مى نمايند؟ و عجب آناسـت كـه خـيـرخواهان منطقه به گمان خود براى اصلاح بين حزب بعث و دولت ايران دامنبـه كـمـر زده انـد و فـعـاليـت مـى نـمايند، غافل از آنكه اصلاح با اين پلنگ تيزدندان ،سـتـمـكـارى بـود بـر مـسـتـمـنـدان و اسـلام و مـسـلمـيـن وغافل از آنكه اين شخص كه به واسطه شكست در جنگ و از دست همه چيز خود آنچنان ديوانهشـده اسـت كـه بـه هـيچ قراردادى پايبند نيست و ملت ايران با آنهمه رنج و درد كه از ايندژخـيـم ديـده انـد به هيچ وجه به اصلاح تن در نمى دهند و اسلام عزيز اجازت نخواهد دادكـه بـا اسـم اصـلاح ، بـه مـلت هـاى مـظـلوم ، سـتـم هـاى فـوق طـاقـتتحميل شود.
بـار ديگر اين مصيبت بزرگ را به همه مسلمانان بخصوص خاندان معظم حكيم و جناب حجتالاسلام آقاى سيد محمدباقر حكيم تسليت عرض مى نمايم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/4/62
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام طاهرى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد حسن طاهرى دامت افاضاته
پيرو سفرى كه براى جنابعالى پيش آمد، جناب حجت الاسلام آقاى فاكر ايده الله تعالىبـراى رسـيـدگـى بـه وضـع سـپـاه پاسداران منصوب شدند. ضمن تشكر از جناب آقاىفـاكـر در تـحـمل زحمات در غياب شما، جنابعالى را به سمت سابق منصوب مى نمايم كهبـا كـمـال دقـت و ظـرافت به آنچه كه در اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى براىنـمـايـنـده ايـنجانب آمده است عمل نمائيد. اميد است با يارى و صميميت جناب حجت الاسلام آقاىفـاكر و جناب حجت الاسلام آقاى محلاتى و جناب آقاى وزير محترم سپاه و جناب آقاى محسنرضـائى كـه مـورد علاقه و تاءييد اينجانب است ، هر چه بهتر به وضع سپاه رسيدگىنمائيد. لازم است جناب آقاى وزير سپاه و فرمانده محترم سپاه و ديگر فرماندهان و كسانىكـه در سـپـاه سـمـتى دارند، جناب آقاى طاهرى نماينده اينجانب را تاءييد و در مسائلى كهمـربـوط بـه ايشان است ، از ايشان تبعيت كنند تا انشاءالله تعالى امور سپاه كه بازوىتواناى جمهورى اسلامى است ، بر طبق مقررات شرعى و قانونى و مصالح عالى كشور وجمهورى اسلامى تمشيت يابد.
لازم بـه تـذكـر اسـت كـه تـبـعـيـت از جـنـاب آقـاى مـحـسـن رضـايـى فـرمـانـدهكـل سـپـاه و از فـرماندهان ديگر به حسب سلسله مراتب و مقررات سپاه در جمهورى اسلامىايران يك وظيفه شرعى !!! الهى است كه تخلف از آن علاوه بر تعقيب قانونى ، مسووليتشرعى دارد.
از خداوند تعالى توفيق همگان را در خدمت به اسلام و كشور اسلامى خواستار است .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله محمدى گيلانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد محمدى گيلانى دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكاماسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنهاشورائى تشكيل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى آن شورا بر طبق شرايط تعيين شده بهعهده اينجانب مى باشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويتشوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله مؤ من
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد مؤ من دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكاماسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنهاشورائى تشكيل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى آن شورا بر طبق شرايط تعيين شده بهعهده اينجانب مى باشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويتشوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/62
فرمان امام خمينى به آيت الله امامى كاشانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد امامى كاشانى دامت افاضاته
طبق اصل 91 (نود و يك ) قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكاماسـلام و قـانـون اسـاسـى از نـظـر عـدم مـغـايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنهاشـورائى تـشـكـيـل مى شود و انتخاب اعضاى فقهاى شورا بر طبق شرايط تعيين شده بهعـهـده ايـنـجـانـب مـى بـاشـد، بـدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه ، بهعـضـويـت شـوراى نگهبان منصوب مى نمايم . از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما راخواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 21/4/62
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى هـيـاءت دولت ، شـوراى نگهبان ، شورايعالىقضائى، جـامـعـه روحـانـيـت مـبارز تهران ، جامعه مدرسين حوزه علميه قم ؛ فرماندهاننـيـروهـاى سـه گـــانـه ارتـش ، ژانـدارمـرى و سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسـلامى وگـروهـى از مـسـؤ وليـنلشـكـرى و كـشـورى (به مناسبت عيد سعيد فطر)
انسان عاجز از تمجيد و تحميد خداست لكن ملزم به اين امر است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـتـقـابـلا اين عيد سعيد را به همه آقايانى كه حاضر هستند و به همه ملت هاى مظلوم جهانتـبـريـك عرض مى كنم . من بعيد نمى دانم كه بعد از ماه مبارك كه مسلمين به ضيافت اللهدعـوت شـده انـد و دوره ضـيافت را گذراندند، عيد براى همين مساله باشد، براى ضيافتالله باشد.
از سـيـد ابـن طـاووس رضـوان الله عـليـه نـقل شده است كه ايشان روز بلوغشان كه اجازهيـافـتـنـد بـه مـحـضر خداى تبارك و تعالى عبادت كنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امرخـداى تبارك و تعالى نمى دانم كه چطور به خودمان جرات مى داديم كه مدح كنيم خدا را،ستايش كنيم .
شما ملاحظه بفرمائيد كه نماز كه در راس همه عبادات واقع است ، وضع نماز چطور است ،با تكبير شروع مى شود و بعد هم با سه دفعه تكبير به آخر مى رسد و محتواى نماز همتـكـبـيـر است و تسبيح است و تحميد. اين براى اين است كه شايد به ما بفهماند، به همهبـشـر بـفـهـمـاند كه در همان اولى كه مى خواهيد در بزرگترين عبادات خدا واقع بشويد،وارد بـشـويـد، تـوجـه كـنـيـد كه خداى تبارك و تعالى ، اكبر از اين است كه شما عبادتشبـكـنـيـد. در هر بندى از بندها يا تسبيح شده يا تكبير. تسبيح براى اين است كه خدا منزهتـر است از اينكه شما او را عبادت كنيد، در عين حالى كه تحميد مى كنيد و اجازه تحميد دادهاسـت مـعـذلك تـسـبـيـح مـى كـنـد او را و تـكبير مى كند او را. وارد نماز مى شويد تكبير مىگـوئيـد، وارد حـمـد مـى شـويد، حمد را مختص به خدا مى دانيد و ادراك اين مطلب و ذوق اينمـطلب كه حمد مختص به خداست ، گمان نكنم براى كسى جز اينكه خدا مقرر فرموده است ،واضـح شـده بـاشـد كـه اصـل تـحـميد براى غير خدا واقع نمى شود. حتى شما كه از يكگل تعريف مى كنيد، از يك سيب تمجيد مى كنيد، اين تمجيد خداست . سيب خودش چيزى نيست وشما كه از يك انسان كامل تعريف مى كنيد اين حمد خداست .
انـسـان چـيـزى نـيـسـت حـتى انبيا. غايت كمال انسان ها بر اين بوده است كه بفهمند عاجزند،ادراك كنند كه عاجزند كه عبادت خدا بكنند. آن كه در راس سلسله انبيا
و اوليـا بـوده اسـت اقـرار مـى كـنـد كـه مـا نـشناختيم تو را (و صحيح هم هست ) و عبادت همنـكـرديـم (آن هـم صـحـيـح اسـت ) بـراى ايـنـكـه عبادت فرع معرفت است اين معرفت به حدانسانى است ، آنقدرى كه حد انسانيت است اينها معرفت دارند و بزرگترين شان هم پيغمبراكرم است . اما معرفت الله زايد بر اين مقدار است كه حد انسانى باشد، او خودش فقط مىتـوانـد بـفهمد، بشناسد خود را و خود تحميد كند خود را. و اگر اجازه نبود كه انسان واردبـشـود بـر عـبـادات ، هـمـه عـبـادات ، انـسـان خـجـالت مـى كـشـيـد كـه بـايـسـتـد درمـقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجيد كند. انسان كوچكتر از اين است كه بايستد درمـقـابل خدا و خدا را تحميد كند، تمجيد كند. اين ادعاست . تحميد و تمجيد، ادعاى اين است كهمن شناختم و انسان عاجز است از اينكه بشناسد، لكن چاره نيست چون خود گفته است ، خود اوامر فرموده است و چون او امر فرموده است ، همه بايد اطاعت كنند ولو اينكه قاصر هستند ازاينكه تحميد كنند خدا را، تنزيه كنند خدا را. هر جا تكبير آمده ، دنبالش تنزيه هم در نمازايـنـطـور اسـت ، سـبـحـان الله مـى گـويـد بـعـد الله اكـبـر.اول تـنـزيـه مـى كـنـد خدا را بعد تحميد مى كند بعد تكبير مى كند كه حمد خدا در بين يكتـنـزيـه و يـك تـكـبـيـر واقع مى شود. مى خواهيد ركوع برويد تكبير مى كنيد، تكبير مىگـوئيـد. از ركـوع بر مى خيزيد تكبير مى گوئيد، در ركوع تنزيه مى كنيد. وقتى واردبـه سـجـود مـى خـواهيد بشويد باز تكبير مى گوئيد، در سجود تنزيه مى كنيد، بعد ازسجود تكبير مى گوئيد، باز تكبير مى گوئيد و وارد سجود مى شويد و تنزيه مى كنيدهـمـه اش بـراى ايـن اسـت كـه بـفـهـمـانـد كـه مـسـاله بـالاتـر از ايـنمـسائل است . منزه است از اينكه تو تكبير كنى ، تكبير مى گوئيد، تنزيه مى كند او را ازايـنـكـه تكبير بگوئيد برايش . تنزيه مى كنيد، تكبير مى كند او را كه تنزيه اش كنيد.نـمـاز وضـعـش ايـنـطـورى است و عبادات ديگر و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا،بايد بگويم انسان آن كه حظ ضعيفى از معرفت دارد جرات به اينكه بايستد و عبادت كندخـدا را نـداشـت . لكـن او جـرات داده اسـت ، هـمـانـطـورى كـهمـتـنـزل كـرده اسـت هـمـه معارف را تا رسانده است به اينجا. قرآن را نازلش ‍ كرده ، پشتسـتـاره هـائى ، اسـتـارى پـشـت سـر هـم هـى وارد كـرده ،نـازل كـرده ، نازل كرده تا رسانده اش به يك الفاظى كه موافق با فهم بشر باشد وآن هـم ايـن الفـاظ بـاز موافق با فهم بشر نيست . همان اولى كه شروع مى كند قرآن بهفـاتـحـه الكـتـاب ، هـمـان اول كـه حـمـد را مـخـتـصـر بـه او مـى كـنـد، هـمـاناول بـه انـسـان مـى فـهـمـانـد كـه عـاجـزى از ايـنـكـه بـفـهـمـى هـمـه مـحـامـدمـال اوسـت . كـسـى لايـق حـمد نيست ، كسى تحميد نمى شود. اصلش بعضى عقيده دارند كه(وقـضـى ربـك الا تـعبدوا الا اياه ) قضاى تكوينى است ، قضاى خداست بر اينكه غيرخدا عبادت نشود. گمان مى كنند بت را سجده مى كنند، گمان مى كنند انسان را مدح مى كنند،گمان مى كنند كه خورشيد را مدح مى كنند. همه مدح ها از اوست ، تمام مدح او مى كنند و خودنـمـى فـهـمـنـد. و گـرفـتارى هاى انسان در آن عالم هم براى همين نفهمى است ، براى همينسـتارى است كه بين انسان و حقايق هست و اگر انسان يك قدرى نظر كند ولو به همين عالممـادى ، بـه هـمـيـن دسـتـگـاهى كه در عالم ماده هست ، تا آن اندازه اى كه انسان دستش به آنرسيده است و آنقدرى كه دست نرسيده است ، ميلياردها اندازه هست كه دستش به او نرسيده .
لسان قرآن را ببينيد كه (زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب ) بعكس هياءت بطلميوس، سماء دنيا، يعنى همين كهكشانى هم
كه شما مى دانيد، همه اينها آسمان پائين است ، سماء دنيا است . آن پائين ترها، آسمان ها وايـن كـهـكـشـان هـا آنقدرى است كه پيدا شده است يعنى زينت شده است . آنها داراى ميليون هاشـمـس و بالاتر است و فوق اينها ميلياردها كهكشان ، ميلياردها چيز و ماوراء آنها هم خدا مىدانـد. ايـن عـالم ماده است كه تاكنون بشر دستش به آن نرسيده نه در طرف اوجش ، نه درطـرف حـضـيضش ، راجع به ذرات ، آن مقدار كمى كه دستش رسيده اين است كه با اين آلاتمـى تـوانـد ذرات كـوچـك را بـبيند. اما آن كوچكترها را ديگر باز نفهميده است و انسان چقدرضعيف است كه خيال مى كند در اين دنيا كه هست و در اين شهر كه هست و در اين كشور كه هستحـالا بـايـد خودنمائى كند. چقدر انسان بايد جاهل باشد كه اين چيزها را مقام بداند و چقدرضـعـيـف النـفـس بـاشـد كه اين حكومت را، حكومت ها را يك مقام بداند و اين مقامات ، چه مقاماتروحـانى ، چه مقامات غير روحانى ، آنهايى كه داراى مقام ها بودند، آنها وقتى كه ما ادعيهشان را ملاحظه مى كنيم مى بينيم كه بيشتر از ما عجز دارند، براى اينكه آنها فهميده اند.شما وقتى دعاى كميل را بخوانيد، مناجات شعبانيه را بخوانيد و ادعيه ديگرى كه وارد شدهاسـت از مـعـصـومـين عليهم السلام مطالعه كنيد، مى بينيد كه لسان آنها غير لسان معمولىمـاهـاسـت كـه اگـر چـنـانـچـه يـك مـسـاله فـقـهـى را بـدانـيـمخـيـال مـى كـنـيـم كـارى شـده اسـت ، اگـر يـك كـشـورى را در تـحـت سـلطـه بـيـاوريـمخـيـال كـنـيـم يـك مـطـلبـى شـده اسـت ، اگـر يـك مـقـام مـعـنـوى را بـه دسـت بـيـاوريـمخيال كنيم به مقامى رسيده ايم . آنهائى كه به آن مقام هايى كه دست ديگران از آن كوتاهاسـت رسـيده اند، وقتى انسان گفتارشان را ملاحظه مى كند مى بيند كه از سر تا ته اشعـجـز مـى ريـزد، عـاجـزند و بايد هم باشند. نرسيده اند و هرگز نخواهند رسيد لكن ملزمايـنـكـه دعـا بـكـنـيـم ، امـر كرده است دعا بكنيم ، امر كرده است تحميد بكنيم ، امر كرده استتسبيح بكنيد، امر كرده است نماز بخوانيد.
انـبـيا براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را شكوفا كنند و ضعفا را از تحت سلطهاستكبار بيرون بياورند
انـبـيـا هـم كـه مـبـعوث شدند، براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادها راشـكـوفـا كـنـنـد كـه در آن استعدادها بفهمند به اينكه چيزى نيستيم و علاوه بر آن مردم را،ضـعـفـا را از تـحـت سـلطـه اسـتـكـبـار بـيـرون بـيـاورنـد. ازاول انـبـيـا ايـن دو شـغـل را داشته اند، شغل معنوى كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، ازاسـارت خـودش خـارج كـنـند (كه شيطان بزرگ است ) و مردم و ضعفا را از گير ستمگراننـجات بدهند. اين دو شغل ، شغل انبياست . وقتى انسان حضرت موسى را، حضرت ابراهيمرا مـلاحـظـه مـى كـنـد و چـيـزهـايـى كـه از ايـنـهـا در قـرآننقل شده است ، مى بيند كه اينها همين دو سمت را داشتند، يكى دعوت مردم به توحيد و يكىنجات بيچاره ها از تحت ستم . اگر در تعليمات حضرت عيسى سلام الله عليه در اين امركـم اسـت حـضـرت عـيـسى كم عمر كرد و كم تماس پيدا كرد با مردم ، والا شيوه او هم همانشـيـوه حـضـرت مـوسـى اسـت و هـمـه انـبـيـا. و بـالاتـريـن آنـهـا كـهرسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله و سلم است اين دو شيوه را به عيان در قرآن و سنت درعمل خود رسول الله مى بينيم . قرآن دعوت به معنويات الى حدى كه بشر مى تواند بهاو برسد و
فـوق او و بـعـد هـم اقامه عدل . پيغمبر هم و ساير كسانى كه لسان وحى بودند، آنها همايـن دو رويـه را داشـتـنـد. خـود پـيـغـمـبـر هـم عـمـلش ‍ اينطور بود، تا آن روزى كه حكومتتـشـكـيـل نـداده بـود، مـعـنـويـات را تـقـويـت مـى كـرد. بـه مـجـرد ايـنـكـه تـوانـسـت حكومتتـشـكـيـل بـدهـد عـلاوه بـر مـعـنـويـات اقـامـه عـدل كـرد، حـكـومـتتشكيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آنقدر كه اقتضا داشت وقت ، نجات داد.و اين سيره مستمره انبيا بايد كسانى كه خودشان را تابع انبيا مى دانند اين سيره مستمرهبـاقى باشد. هم جهات معنوى كه اشخاصى كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويتبـكـنـنـد و همه مردم را، خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مسالهدوم كـه اقـامـه عـدل اسـت . حـكـومـت اسـلام بـايـد اقـامـهعدل بكند در عين حالى كه معنويات را تصحيح مى كند و ترويج مى كند. و ما اگر تابعاسـلام هـستيم و تابع انبيا هستيم اين سيره مستمره انبيا بوده است و اگر تا ابد هم فرضكـنيد انبيا بيايند باز همين است ، باز جهات معنوى بشر تا آن اندازه اى كه بشر لايق است، ادامـه اقـامـه عـدل در بـيـن بـشـر و كـوتـاه كردن دست ستمكاران . و ما بايد اين دو امر راتقويت كنيم .
هـمـه مـردم بـايـد دولت اسـلامـى را تـقـويـت كـنـنـد تـا بـتـوانـد اقـامـهعدل بكند
ما بايد دولت اسلامى را، همه مردم ، همه انسان ها دولت اسلامى را تقويت كنند تا بتوانداقـامـه عدل بكند و دولت بايد جهات معنوى را هم در نظر بگيرد، يعنى چون تابع اسلاماسـت بـايـد روى رو يه اسلام باشد. روى رويه اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهىكـه اسـلام دارد، حـفـظ مـعـنـويـات و تـقـويـت مـعـنـويـات مـردم و اقـامـهعـدل بـيـن شـان و نـجـات دادن مظلومان از دست ظالمان حالا اين فرق نمى كند چه مظلومانىبـاشـنـد كـه از دولت هـا ظـلم مـى كشند يا مظلومانى باشند كه از ارباب ها ظلم مى كشند.اسـلام براى اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم مقرراتاسـلامـى را بـه حد اعلاى خودش كه اگر مقررات اسلامى به حد اعلاى خودش حفظ بشود،ايـن دو مـقـصـد كـه مـقصد همه انبيا است تحقق پيدا مى كند، مقصد روحانيت مردم و مقصد اقامهعـدل در بـيـن جـامـعـه . و بايد از آن كسى كه در راس واقع هست تا آن اشخاصى كه قواىثـلاثـه را تـشـكـيـل مـى دهـند و چه آن اشخاصى كه در خارج از اينها هستند لكن تعهد بهاسـلام دارنـد، بـايـد ايـنها همه با هم اين بار را بردارند، اختلاف بين شان نبايد باشد.مـقـصـد واحـد اسـت و هـمه بايد در اين مقصد واحد شركت كنند. ملت بايد در اين مقصد شركتكـنـد، دولت بـايـد در ايـن مـقـصـد شركت كند، مجلس و قوه قضائيه در اين مقصد بايد همهشركت كنند، علماى بلاد هر جا هستند در اين مقصد بايد شركت كنند.
بـاطـن ذات انـسـان تـهـذيـب شـده كـه عـدل را بـراىعدل بخواهد، نه براى خود
مـقـصد اين است كه اسلام جريان پيدا بكند، مقصد اين نيست كه من اجرايش كنم . از چيزهائىكه انسان مبتلاء به آن هست اين شيطنت هاى باطنى اى كه انسان به آن مبتلا هست اين است كهدلش
مى خواهد خودش متصدى امر باشد. جريان امر اگر به دست ديگرى بهتر واقع بشود. اينناراحت است مى گويد من خوب است باشم . اين از شيطنت هاى باطنى انسان است . انسان بهصـورت مـقـدس مـابـى طرحش مى كند، من مى خواهم به اين ثواب برسم . اگر حساب كندپيش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما مى دهند و شما كمك كنيد به اين كسىكه متصدى است و از شما بهتر مى تواند، راضى نمى شود. مساله اين نيست كه ثواب مىخـواهـم ، مـسـاله ايـن اسـت كه دنيا مى خواهم . اختلاف اگر بين افراد پيدا مى شود، جستجوكـنـنـد در بـاطـن ذات خـودشان ببينند كه مساله ، مساله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمين است يامـساله ، مساله مصلحت خودش هست ؟ پاى نفس در كار است يا خدا در كار است ؟ اگر يك كسىيـك مـطـلبـى را بـهتر از من مى تواند انجام بدهد آيا من خوشحالم به اينكه او متصدى امربـشود يا من ناراحتم ؟ اگر يك وزير بتواند بهتر كار وزير ديگرى را انجام بدهد و كمككند به او آيا نفس او اجازه به او مى دهد؟ اگر براى خداست اجازه بايد بدهد. اگر براىخـداسـت نـبـايـد بـيـن قـشـرهـاى مـخـتـلف اخـتـلافى واقع بشود و بحمدالله نيست اختلاف ،انشاءالله . ما بايد يد واحده باشيم ، همان كه تعبير اسلام است ، يد واحده باشيم على منسوى . يد واحده دو تا هم نه ، يك دست ، يك كار بكنيم ، باز اگر دو دست گفته بود، ايندسـت ، گـاهـى يـك كارى موافق بود نمى كند. ما بايد يد واحده باشيم ، يد واحده اين استكـه سـركـوب كـنـيـد نـفـس خـودتـان را، سـركـوب كـنـيـد آمـالى كـهخيال مى كنيد يك چيزى است . حساب كنيد كه ما چى هستيم و اين منظومه شمسى چى هست و اينكـهـكشان ها چى هستند در مقابل عظمت خدا تا بفهميد كه ما درگير يك شيطنت كثيف هستيم ، نهيـك شـيـطـنـتـى كـه بـاز يـك چـيـزى هـسـت . مـا گـرفـتار شيطنت هايى در خودمان هستيم كهكـثـافتكارى است و پستى است ، و خودتان را نجات بدهيد و خودمان را نجات بدهيم . اگراز اين بند نجات پيدا بكنيد، آن بعدش آسان مى شود، وحدت آسان مى شود، اما از اين بندبايد نجات پيدا بكنيم ، از اين بند خودخواهى ، هر چه هست براى خودم . خود محورى ، من ،نـه غـيـر. ايـن در همه نفوس ‍ هست مگر اينكه تهذيب بشود، همه نفوس در آنها اين مساله هستكـه بـراى ايـنـكـه فـطـرت الله هـسـت ، فـطـرت الله تـوجـه بـهكـمـال مـطـلق اسـت و كـمـال مـطلق را تا ناقص است براى خودش مى خواهد. قدرت را براىخـودش مـى خـواهـد چـون ناقص است لكن دنبال قدرت الله است و نمى داند فطرتش توجهبـه خـدا دارد. فـطـرت تـوحـيـد اسـت كه تمام مردم بر اين فطرت هستند، بر اين فطرتتوحيد تمام مردم . و شايد يكى از بزرگترين ادله بر توحيد همين فطرت باشد. انسانمـحـال اسـت كـه بـرسـد بـه يـك جـايـى از قـدرت و بـالايـش را نـخـواهـد، هـمـيـشـهدنبال آنى است كه ندارد.
سـرمـايـه دار هـر چـه زيـادتـر سـرمـايـه تـهـيـه كـنـددنـبـال ايـن اسـت كـه اضـافـه كـنـد و حـكـومـت هـر چـه سـعـه داشـتـه بـاشـد حـكـومـتـشدنـبـال ايـن اسـت كـه تـوسـعـه بـدهد. و شما مى بينيد كه اين قدرت هاى بزرگ همين طورهـسـتند، همه اينطورند. منتها آنها يك دامنه وسيعى دارد، ديگران يك دامنه كوچكترى دارد. والادر هـمـه ايـن فـطـرت هـسـت كه تمام اين عالم را اگر تحت سلطه شما بياورند يعنى تمامقـواى عـالم خـاضـع شـمـا بـشـونـد و بعد به شما گفته بشود كه يك قواى ديگر هم درمـاوراى ايـنـجـا هـسـت آيـا مـى خـواهـى آن هـم داشـتـه بـاشـى ؟محال است
بـگـوئيـد نـه ، مـى گـويـيـد بـله . مـگـر آن كـه رسـيـده بـاشـد بـه مـعـدنكـمـال ، حـجـاب هـا را دريـده بـاشـد و رسـيـده بـاشـد بـه مـعـدنكمال و او بسيار كم است . بايد ما كوشش كنيم كه اين معنويت را تقويت كنيم و اين نفسانيترا هـر چـه مـى تـوانـيـم سـركـوب كـنـيـم . اگـر ايـنحـل بـشـود همه چيز حل است . اختلافات روى همين معنا است . هيچ اختلافى در عالم واقع نمىشـود الا ايـنـكـه مـبـنـايـش ايـن اسـت . شـيـطـان هـم روزاول گـفـت (خـلقـتـنـى مـن نـار و خلقته من طين ) من از او بهترم ، تخلف خدا را كرد گفت ،حـاصـل ، بـه خدا گفت من بهترم !!! چرا من !!! و اين ارث شيطانى ، ارث است براى همه ما.هـمـه آن چـيزى را كه در خود مى بينند، آن را بالاتر از ديگران مى بينند. اگر همان مطلبدر ديـگـرى بـاشد كوچك مى بينند وقتى در خودشان هست بزرگ مى بينند، عيب خودشان رانـاديـده مـى گـيـرنـد، عيب كوچك ديگران را بزرگ مى شمارند. اينها همان فطرتى است ،فـطـرت الهـى اسـت كـه مـا بـه راه كـج كـشـيـده ايـم او را(كـل مـولود يـولد عـلى الفـطرة ) مگر اينكه (الا ان ابواه )، شايد هم (ابويه )بـاشـد لكـن حـديـث ايـنطورى است (يهودانه او ينصرانه او يمجسانه ) و همين طور همهچـيز، فطرت بر توحيد است ، لكن وقتى كه دست شيطان به انسان مى رسد منحرفش مىكند.
اگـر اين حكومت اسلامى دست مثلا يك دسته ديگرى بود مى گفتند خيلى خوب است ، حالا كهنيست دست آنها مى گويند خيلى بد است . اگر اين قوه قضائى كه اينقدر خدمت كرده است ،دسـت يـك دسـتـه ديـگـرى بـود مـى گـفتند خيلى ما خدمت كرديم ، حالا كه دست آنها نيست مىگـويـنـد ايـن قـوه قـضـائى نـيـسـت ، ايـن ظـلم اسـت ، نـهعـدل . ايـن بـراى هـمـان اسـت كـه بـاطـن ذات انـسـان تـهـذيـب نـشـده كـهعـدل را بـراى عـدل بـخـواهـد، نـه بـراى خـود. و مـا اگـرعـدل هـم بـخـواهـيـم ، بـراى خودمان مى خواهيم خودمان را نبايد بازى بدهيم . ما هر چى مىخـواهـيـم بـراى خـودمـان مـى خـواهـيـم . مـا عـدل را بـراى عـدلش دوسـت نـداريـم ، اگر اينعـدل بـراى مـا جـارى بـشـود و خـلاف مـا بـاشـد دشـمـن بـا آنعـدل هـسـتـيـم . اگر يك ظلمى به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستيم . همه اينها ريشه در خودانـسـان اسـت ، اگـر ايـن ريـشـه كـنـده بـشـود و لااقـل تـضـعـيـف بـشـود، كـارهـاحـل مـى شـود، همه با هم دوست مى شوند، ايراد به هم نمى گيرند، كمك هم مى كنند. اگريـك كـسـى قـيـام بـه يك امرى كرد، ديگران زير بغلش را مى گيرند، وقتى مى بينند مىخواهد يك كارى بكند. اگر يك ارگانى يك تصميم مثبتى بگيرد، ديگران كه مى بينند اينخـوب اسـت مى روند دنبالش . و اگر آن ريشه فاسد در قلب انسان باشد صد در صد همعدل بداند مى گويد اين درست نيست . آن ريشه فاسد منحرف مى كند انسان را.
آن كه خير همه را مى خواهد اسلام است
مـلت ايـران بـايـد تـوجـه كند به اينكه واقع شده است در يك عصرى كه انحراف در همهعـالم هـسـت . انحراف هميشه هم بوده است لكن اينطورى كه الان انحراف افزايش پيدا كردهاست ، در ساير عصرها به اين افزايش نبوده ، براى اينكه آلات اينقدر نبوده ، ابزار كارايـنـقـدر نـبـوده . الان ابـزار كار به اندازه اى رسيده است كه قدرت ها مى توانند اگر ازترس ديگرى نباشد دنيا را به آتش
بـزنـنـد و ايـن آتـشـى است كه افروخته شده است و بايد به بركت ملت ها اين آتش فروبنشيند. بايد توجه بكنند به اينكه قدرت هاى بزرگ آنها را براى خودشان مى خواهند.قـدرت هـاى بـزرگ ايـن كسانى كه همه چيزشان را تقديم به آنها مى كنند به نظر سنگاسـتنجاء نگاه مى كنند كه بعد كه مطلب تمام شد دورش مى اندازند. اينها نمى فهمند بهاينكه خير آنها را آنها نمى خواهند، آنها خير خودشان مى خواهند. آن كه خير همه را مى خواهداسلام است . آن كه مى خواهد خير در دنيا تحقق پيدا كند آن اسلام است و آن مكتب صحيح انبيا،مـكتبى كه منحرف نشده باشد. از اين جهت بازى مى خورند يا براى هواى نفسى كه دارند،بـراى ايـن چـنـد روزى كـه مى خواهند سلطنت كنند، اين چند روزى كه مى خواهند امارت كنند،بـراى ايـن چـند روز همه چيز خودشان را از دست مى دهند. نوكرى بى شرافت يك كسى مىكـنـنـد تـا به ملت هاى خودشان تحميل كنند و زورگويى كنند و اين اشتباهى است كه اينهادارنـد. اگـر هـمـه ايـنـها به آغوش اسلام برگردند، اسلام براى همه شان خوب است . واسـلام ، هـم تـربـيـت باطنى مى كند و هم حفظ مصالح دنيوى را مى كند. اگر اينها همه بامـلت هـايـشـان آشـتى كنند، اين دشمنى اى كه اينها با ملت ها دارند هيچ كس با كسى ندارد.بـالاتـر دشـمـنـى ايـن اسـت كـه ذخـاير آنها را به دشمن هاى آنها مى دهند و ابزار كوبندهمـخـرب را بـا نفت آنها به اختيار دشمن ها قرار مى دهند. اين بالاترين دشمنى است كه الانبـشـر مـبـتـلا بـه آن هـست و ملت هاى مظلوم مبتلاى به اين هستند و تا ملت ها بيدار نشوند وهشيار نشوند كار انجام نمى گيرد.
برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست
لكـن مـا بـايد از خودمان شروع كنيم ، اگر ما خودمان را اصلاح كنيم قهرا آن مقصدى كه ماداريـم ، در دنـيـا هـم صـدور پـيدا مى كند، چنانچه پيدا كرده است . اگر خداى نخواسته ماهـواهـاى نـفـسـانـى مـان اسباب اين بشود كه گله ها به شكايت ها، شكايت ها به مخالفت هابـرسـد، آن روزى اسـت كـه عـزاى هـمـه كـشور را بايد بگيريم و گناهش گردن ماست كهنـفسانيت خودمان را زير پا نگذاشتيم . همه با هم باشيد، همه دنيا بر خلاف شما هستند الابـسـيـار كـم . اگـر همه شما با هم نباشيد و از باطن بپوسيد، شك نكنيد كه بعد از چندىهمان مسائل سابق به يك صورت بدترى پيش خواهد آمد. همان اسلام شاهنشاهى دوباره برمـى گردد. آنها مى دانند كه بايد بگويند اسلام ، امريكا هم براى اسلام دلش مى سوزد،امـا اسـلام امريكايى در زمان شاه هم بود، اسلام امريكايى بود، كسى حق نداشت دخالت درهـيچ امرى بكند. اسلام امريكايى اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چكاردارنـد بـه سـيـاسـت . بـا صـراحـت لهجه مى گفتند. از بس ‍ تزريق شده بود در اين مغزهابـاورشـان آمـده بـود كـه بايد برويم توى مدرسه درس بخوانيم چكار داريم به اينكهبـه مـلت چـه مى گذرد. آن امر مردم ، امر حكومت با قيصر است به ما چه ربطى دارد. و يكدسـته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحببـيـايـد. حضرت صاحب مگر براى چى مى آيد؟ حضرت صاحب مى آيد معصيت را بردارد، مامعصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندى ها را براى
خـاطـر خـدا اگـر مـسـلمـيـد و بـراى خـاطـر كشورتان اگر ملى هستيد، اين دسته بندى ها رابـرداريـد و در اين موجى كه الان اين ملت را به پيش دارد مى برد، در اين موج خودتان راوارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست .
بحمدالله كشور ايران در عين حالى كه آنهمه مواجه با مخالفت است ، چه در سطح خارج وچـه گـاهـى در داخـل ، دارد راه خودش را قويا طى مى كند. دولت با تمام قدرت دارد كارىكـه براى خداست طى مى كند. قوه قضايى با تمام قدرت دارد دستگاه قضايى را اصلاحمـى كـند. مجلس با تمام قدرت دارد كارهائى كه به عهده اوست انجام مى دهد. ملت هم بايدهمه اينها را تقويت كند.
كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه پاى مباركش را در كشور شما گذاشت
پـشتيبان مجلس ، پشتيبان قوه قضائى ، پشتيبان دولت يعنى پشتيبان اسلام ، اينها براىاسـلام دارنـد خدمت مى كنند. در زمان حضرت امير سلام الله عليه هم انحرافات بوده است ،انـحـرافـات جزئى بوده است . زمان خود پيغمبر اكرم هم انحرافات بوده است ، شما اگرقـرآن را تـوجـه بكنيد مى بينيد كه چقدر از همان مردم شكايت شده است . اختلافات ، يعنىانـحـرافـات يـك چـيـزى نـيـسـت كـه مـال حـالا باشد لكن مقايسه بايد كرد بين انحرافاتقـبـل از ايـن جـمـهـورى اسـلامـى و انحرافات حالا. مى گويند خوب است كه به اسم اسلامنـبـاشـد. بـه اسـم اسـلام نـباشد كه وقتى اسلام نباشد با يك اردنگى همه را بيرون مىكـنـنـد. چـرا بـه اسـم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز اين مى خواهد كه قوه قضايى اش خوببـاشـد، قـوانـيـن اسـلامـى اش هـم عمل بشود. اينها دارند زحمت مى كشند براى اين . حالا يكجـايـى هم خلاف واقع مى شود كجاست كه ، زمان پيغمبر مگر واقع نمى شد؟ زمان حضرتامـيـر واقـع نمى شد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه كردند؟ همان اصحاب چه كردند بااو؟ مـلت ايـران بهترند يا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است يا آنوقتى كه آنها با اسم اسلامپـيغمبر را آنطور اذيت مى كردند و اولاد پيغمبر را آنطور كشتند با اسم اسلام ؟ چرا بايدعـقـده هـاى قـلبـى انـسـان را مـنحرف كند و هواهاى نفسانى همه چيز را كنار بگذارد و فقطعـيـوب را نـگـاه كـنـد؟ آن هم يك عيب را كه ببيند بگويد اصلا عالم به هم خورد، تمام شداسـلام تـمـام شـد. اگـر يـك قـاضـى يـك جـايـى انـحـراف پـيدا كرد بگويند نخير ديگراصـل اسـلام تـمـام شـد، ايـن اسـلام بـه درد نـمـى خـورد. آن اسـلامى به درد مى خورد كهسرتاسر خيابان هايش فحشا بود، فحشاى علنى ؟! به او راضى هستند، به اين راضىنيستند. اگر مهلت داده بود خدا به اينها، خدا مى داند كه با اسلام مى خواستند چه بكنند.اسـم اسـلام ، امـا اسلام را چه جورى معرفى كنند. اسلامى كه با مشروبات مخالف نيست ،اسلامى كه با حدود شرعيه هم سر و كار ندارد، نبايد جارى بشود، اسلامى كه با مراكزفـحـشا هم نبايد دخالت بكند، اسلام شاهنشاهى اين بود ديگر. اسلام بود اما مراكز فحشاسـرتـاسـر ايـران پر بود، اسلام بود اما مراكز فساد سرتاسر ايران پر بود، اسلامبـود امـا فـحش به اسلام مى دادند، فحش به پيغمبر اسلام دادند و كسى آنوقت نگفت چرا،زمـان رضـاشـاه مـلعـون و ايـن زمـان بدتر از او شده بود. اينها شيطان تر بودند از او واگـر چـنـانـچـه مـهـلت پـيـدا كـرده بـودنـد ايـنـهـا، خدا مى داند كه اين ملت را به كجا مىرساندند و اين جوان هاى ما را به كجا
مى رساندند.
امـروز بـحمدالله همه چيز صحيح است . دولت دارد زحمت مى كشد، كمبود هست اما كمبودى كهاينجا هست همه جاى دنيا هست . با اينهمه فشارى كه به اين ملت هست و به اين دولت هست وبـا اينهمه كارشكنى هايى كه از همه جا نسبت به ايران هست معذلك ايران سر پاى خودشايـسـتـاده اسـت و دارد بـا قـدرت پـيـش مـى بـرد و مـسـائل راحـل مـى كـنـد و مـلت بـدانـنـد كـه بـايـد صـبـر بـكـنـنـد درمـسـائل مـشـكـل و كـمـك كـنند. بخواهيد عزيز باشيد، بخواهيد زيردست نباشيد، بخواهيد يكامريكايى نيايد به شما حكومت كند و بخواهيد عزت خودتان را و اسلام را حفظ كنيد، بايديـك مـقـدار از آن زحـمـت هـايـى كـه پـيـغـمـبـر اسـلام تـحـمـل كـرد شـمـا هـمتـحـمـل كـنـيـد. يـك مـقـدار از آن زحـمـت هـايـى كـه عـلى بـن ابـيـطـالب سـلام الله عـليـهتحمل كرد شما هم تحمل كنيد. شما هم شيعه او و امت او هستيد. كمك كنيد به اين دولت و كمككنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه در كشور شما پاى مباركش را گذاشت .
خـداونـد بـه هـمـه شـمـا تـوفـيـق عنايت كند و همه ما به خواست هاى خداى تبارك و تعالىخاضع باشيم و عمل به دستوراتشان بكنيم .
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 22/4/62
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام حسن صانعى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ حسن صانعى دامت افاضاته
جـنـابعالى را به سرپرستى بنياد 15 خرداد منصوب مى نمايم . اين بنياد موظف است بهوضـع مـستضعفين و محرومين رسيدگى نمايد. بديهى است خانواده شهداى محترم و معلولينعـزيـز مـورد تـوجـه بـيـشـتـر آن بـنياد قرار گيرد. اميد است با اطمينان و اعتمادى كه بهآنجناب دارم ، امور آن بنياد را به بهترين وجه اداره بنماييد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 23/4/62
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
بـا تـاءيـيـد خـداونـد مـتـعـالجـل و عـلى و پـشـتـيـبانى حضرت ولى الله اعظم بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا، بر حسباصـل يـكـصـد و هفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ، مجلس مبارك خبرگان كه به وسيلهآراء مـلت عـظـيم الشان ايران ، شمارى از علماى اعلام و حجج اسلام ادام الله بقائهم براىتـعيين رهبر يا شوراى رهبرى انتخاب شده اند مفتوح گرديد، مجلسى كه براى ادامه نظامجمهورى اسلامى و شرعيت بخشيدن به آن ، نقش اساسى دارد. مجلسى كه علاقه مندان بهاسـلام و جـمـهـورى اسـلامى دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان آن چشم به آن دوخته اند.آنـان دل بسته اند كه منتخبين آنها كه از علماء متعهد و آگاه به مصالح و مفاسدند، با راىمـبـارك خود شايسته ترين و آگاه ترين و متعهدترين فقيه يا فقهار را براى اين مقام كهصـيـانـت نـظـام جـمـهـورى اسـلامـى و هدايت آن به طور شايسته و موافق با شريعت مطهرهبـسـتـگـى بـه آن دارد، بـا اعـتـقـاد بـه حـضـور خـداونـدمـتـعـال و نـظـارت او جـل و عـلى بـر آراء و اعـمـال واحـوال آنـان تعيين نمايند و رضاى او را بر رضاى خود و ديگران مقدم دارند. و اينان چشمطمع دوخته اند كه شايد به وسيله ايادى خود بتوانند لغزشى خداى نخواسته ايجاد كنندكـه در آتـيـه اى ولو دراز مـدت نـظـام اسـلامـى را بـه انـحـراف كـشـانـند. ما مى دانيم كهابـرقـدرت هـا و حـكـومـت هـاى وابسته به آنان با اسلام شاهنشاهى و ملكى مخالف نيستند،بـلكـه بـى شـك آن را تـاءيـيـد نيز مى كنند. اسلامى كه به وسيله ايادى ابليسى خود وجـهال به صورت عالم ، عرضه شود كه علماى اسلام و مسلمانان نبايد در امور سياسى واجـتـمـاعـى مـسـلمـيـن دخـالت كـنـنـد و نـبـايـد در امـور مـسـلمـانـان اهـتمام نمايند و حكم واضحعـقـل موافق با قرآن را ناديده گرفته و حديث مجارى الامور بيد العلماء بالله را ضعيف وسـخـن شـريـف وامـا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواه احاديثنا و ديگر احاديث از اينقـبـيـل را بـى مبنا يا به تاويل كشانند، صد در صد مورد تاءييد آنان است . چه بهتر كهدسـت عـلمـاى مـتـعـهـد و مـسـلمـانـان بـيـدار را ايـن دربـاريان روحانى نما و بازيخوردگانغـافـل از سـيـاسـت بـازى شـيـاطـيـن بـبـنـدنـد و راه را بـراىچـپـاول و سـلطـه قـدرت هـا بـاز كنند. آنان از اسلامى كه مؤ يد آنهاست چه باك دارند؟ ازاسـلام عـلى ابـن ابـيطالب عليه صلواه الله و سلامه مى ترسند. اگر آن شهيد دلباختهاسـلام و اسـلام شـنـاس حـقـيـقى مثل اينان فكر مى كرد و به گوشه عزلت به عبادت خدامشغول مى شد و راهى جز بين مسجد و منزل نمى پيمود، نه جنگ صفين و نهروان پيش مى آمدو نه جنگ جمل و نه مسلمانان فوج فوج به قتل مى رسيدند و شهيد مى شدند و
اگـر سـيـدالشـهـدا عـليـه السـلام مـثـل ايـنان فكر مى كرد و در كنار قبر جدش به ذكر ودعاپرداخت ، فاجعه بزرگ كربلا پيش نمى آمد و دوستان ارجمند خداوند قطعه قطعه نمىشـدنـد و آل الله بـه اسـارت نـمـى رفـتـنـد و از آنـهـا بـالاتـر اگـررسـول اكـرم صـلى الله عـليه و آله و سلم مانند اينان فكر مى كرد و به نصحيت و بياناحـكـام عـبادات مى پرداخت ، آنهمه رنج و مصيبت نمى ديد و آنهمه مسلمانان به شهادت نمىرسـيـدنـد و در علماى معاصر اگر مرحوم آيت الله عظيم الشان آقا ميرزامحمدتقى شيرازىبا آن مقام بزرگ در علم و ورع و تقوا همانند اينان فكر مى كرد در عراق جنگ بين مسلمانانو انـگـليـسـى هـاى مـتـجـاوز غـاصـب پـيـش نـمـى آمـد و آنـهـمـه مسلمانان شهيد نمى شدند واسـتـقـلال عـراق تـاءمـيـن نـمـى شـد. حـكـومـت هـايـى كـه در عـصـر حـاضـر بـادل و جـان و اسـم اسـلام در خـدمـت ابـرقـدرت هـا بـويـژه آمـريـكـا هـسـتـنـد وعـامـل تـاءمـين منافع آنان در جهان مى باشند و آخوندهاى دربارى از خدا بى خبر كه مؤ يدآنـان و مخالف با رژيم اسلامى هستند و كوشش در هدم اسلام پرخاشگر بر ستمگران بهسـيـره رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و علم كردن اسلام شاهنشاهى و ملوكى هستندكـه مـسـلمـانـان مـتـعـهـد را بـه جـرم شـكـايـت از ظـلم آمـريـكـا واسـرائيـل مـى خـواهـنـد از فـريـضه حج محروم كنند، بايد مورد تاءييد شوروى و آمريكا واسرائيل باشند.
و اكـنـون شـمـا اى فـقـهـاى شـوراى خـبـرگـان و اى بـرگـزيـدگـان مـلت سـتـمـديـده درطـول تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى و سـتـمـشـاهـى ! مـسـؤ وليـتـى راقـبـول فـرمـوديـد كـه در راس هـمـه مسؤ وليت هاست و آغاز به كارى كرديد كه سرنوشتاسـلام و مـلت رنـجـديـده و شـهـيـد داده و داغـديـده گـرو آن اسـت . تـاريـخ ونـسـل هـاى آيـنـده دربـاره شـمـا قـضـاوت خـواهـنـد كـرد و اوليـاء بـزرگ خـدا نـاظر آراء واعـمـال شـمـا بـاشـنـد و الله مـن ورائهـم مـحـيـط و رقـيـب كـوچـكـتـريـنسـهـل انـگـارى و مـسـامـحـه و كـوچـكترين اعمال نظرهاى شخصى و خداى نخواسته تبعيت ازهـواهـاى نـفـسـانـى كـه مـمـكـن است اين عمل شريف الهى را به انحراف كشاند، بزرگترينفـاجـعـه تـاريـخ را بـوجـود خـواهـد آورد. اگر اسلام عزيز و جمهورى اسلامى نو پا بهانـحـراف كشيده شود و سيلى بخورد و به شكست منتهى شود، خداى نخواسته اسلام براىقـرن هـا به طاق نسيان سپرده مى شود و به جاى آن ، اسلام شاهنشاهى و ملوكى جايگزينآن خـواهـد شـد. شما برگزيدگان مستضعفان مى دانيد كه با كوتاه شدن دست ابرقدرتهـاى چـپاولگر از كشور اسلامى شما، آنان و وابستگان به آنها ماهيت اسلام و قدرت الهىآن را لمس ‍ نمودند و چون افعى زخم خورده در كمين نشسته اند كه از هر راهى بتوانند خوديـا بـه وسـيله پيروان از خدا بى خبر خود اين نظام الهى را از مسير خود منحرف نمايند. وبـالاترين انحراف كه منجر به انحراف تمام ارگان ها مى شود، انحراف رهبرى است كهامـروز شـمـا نـقـش اول آن را داريـد. شـمـا ديـديـد و شـنـيـديـد كـه بـااصـل پـنـجـم قـانـون اسـاسـى چـه مـخـالفـت هـا شـد و چـه جـار وجـنـجـال بپا كردند و بحمدالله تعالى موفق نشدند ماءموريت خود را انجام دهند و اخيرا باهـمـيـن تـعـيين خبرگان نيز مخالفت كردند و سمپاشى نمودند و بحمدالله با شكست مواجهشـدنـد. و امـروز هـم شـمـا نـبـايـد از كـيـد سـاحـران و وسـوسـه خـنـاسـانغافل باشيد. راه خود را با قدرت الهى و تعهد به اسلام بزرگ و قوت ايمانى و روحىادامـه دهـيـد و بـه هـيـچ چـيـز الا مـصـالح اسلام و مسلمين فكر نكنيد و در اين صورت خداوندتعالى پشت و پناه شماست
لازم اسـت بـه رهـبـر مـحـتـرم آيته يا شوراى رهبرى تذكرى برادرانه و مخلصانه بدهم :رهـبـر و رهبرى در اديان آسمانى و اسلام بزرگ چيزى نيست كه خود به خود ارزش داشتهباشد و انسان را خداى نخواسته به غرور و بزرگ انديشى خود وادارد. آن است كه مولاىمـا عـلى ابـن ابـيـطـالب دربـاره آن گوشزد فرموده است . اساسا انبياء خدا صلواه الله وسـلامـه عـليـهـم مـبـعوث شدند براى خدمت به بندگان خدا، خدمت معنوى و ارشادى و اخراجبـشـر از ظـلمـات بـه نـور و خـدمـت بـه مـظـلومـان و سـتـمـديـدگـان و اقـامـهعدل ، عدل فردى و اجتماعى .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation