بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 18, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شـمـا كـه خـود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمدالله هستيد،خـود را جـز خـدمـتـگـزار بـه مـلت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايتپيشگان بيش از هركس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوتشما با چهره صد در صد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه ببار آورند وبـا يـك عـمـل انـحـرافـى نـظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام و جمهورىاسـلامـى سـيـلى زنـنـد. الله الله در انـتـخـاب اصـحـاب خـود، الله الله درتعجيل تصميم گيرى خصوصا در امور مهمه . و بايد بدانيد و دانيد كه انسان از اشتباه وخـطـا مامون نيست . به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد، كهآن كـمـال انـسـانـى اسـت و توجيه و پافشارى در امر خطا، نقص و از شيطان است . در امورمهمه با كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد.
ايـنـجانب مطالبى را در سى صفحه به عنوان وصيت نوشته ام و يك نسخه آن را در مجلسمبارك خبرگان امانت مى گذارم كه پس از مرگ اينجانب منتشر خواهد شد.
از خداوند متعال عاجزانه مسئلت مى نمايم كه اسلام بزرگ را عظمت بيشتر و توفيق وحدترا بـراى حـفـظ كـيـان اسلام و كشورهاى اسلامى نصيب ملت هاى اسلامى فرمايد و جمهورىاسـلامـى را هـر چـه بـيـشـتـر تـقـويـت نـمـايـد و مـا را مـورد عـنـايـت حـضـرت بـقـيـه اللهعجل الله فرجه الشريف و روحى لمقدمه الفداء قرار دهد.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 28/4/62
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
مـبـادا يـك وقـت از ايـن زى طـلبـگـى خـارج بـشـويـد كـه خـروج شـمـا مـوجـبتزلزل عقيدتى مردم مى شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا عرض مى كنم كه من از اينكه اينجا نشسته ام و آقايان در آنجا هستند (نه شما آقايان، شـمـا كـه تـاج سـرمـان هـسـتـيد، ديگران هم همين طور) من از اين شرمنده هستم و اميد عفو ازمـحـضـر آقـايان دارم و از آقايان تشكر مى كنم كه تشريف آوردند و از نزديك ما خدمت شانمـى رسـيـم و بعضى مسائلى كه مناسب با اين جلسه است عرض مى كنم . من به سهم خودمهـيـچ نگرانى ندارم راجع به انقلاب . انقلاب راه خودش را پيدا كرده و به پيش مى رود وبـستگى به وجود هيچ كس هم ندارد. اين انقلاب انشاءالله محفوظ مى ماند و آسيبى از خارجبـه او نخواهد رسيد. لكن آن چيزى كه انسان را يك قدرى نگران مى كند، دو تا مطلب استكـه ايـن مـربـوط بـه عـمـوم روحـانـيـت است . يك مطلب اينكه من خوف اين را دارم كه در اينانـقـلاب كـه بايد روحانيت تقويت بشود و آنچه كه شده است به هدايت آقايان بوده است ،مبادا خداى نخواسته به واسطه بعضى از اعمالى كه از بعضى از اين روحانيون و معممينصـادر مـى شـود، ايـن موجب اين بشود كه يك وقتى يك سستى در روحانيت پيدا بشود. يكىقـضـيـه ايـنـكـه از آن زى روحـانـيت و زى طلبگى بوده است ، اگر ما خارج بشويم ، اگرروحـانـيـون از آن زى كه مشايخ ما در طول تاريخ داشته اند و ائمه هدى سلام الله عليهمداشته اند، ما اگر خارج بشويم خوف اين است كه يك شكستى به روحانيت بخورد و شكستبـه روحـانـيـت شـكـسـت بـه اسـلام اسـت . اسـلام بـا اسـتـثـنـاء روحـانـيـتمحال است كه به حركت خودش ادامه بدهد. اينهايند كه اسلام را معرفى مى كنند و به پيشمى برند و از اول هم همين طور بوده . اگر چنانچه ما از زى متعارف روحانيت خارج بشويمو خـداى نـخـواسـته توجه به ماديات بكنيم ، در صورتى كه خودمان را با اسم روحانىمـعـرفـى مـى كـنـيـم ، ايـن مـنـتـهـى ممكن است بشود به اينكه روحانيت شكست بخورد. من ايننـگـرانـى كـه هـمـيـشـه هى در دلم هست اين است كه من خوف اين را دارم كه مردم به واسطهامـثـال مـن به بهشت بروند. آنها براى خدا توجه به آقايان دارند و ما هم و شما هم دعوتكنيد مردم را به خير و صلاح . من خوف اين را دارم كه آنها براى خاطر ما و شنيدن حرف مابه بهشت بروند و ما براى خاطر اينكه خودمان مهذب نبوديم به جهنم . و آن خوف زيادىكه من دارم اين است كه ما روبرو بشويم با آنها، ما در جهنم باشيم ، آنها در بهشت باشندو اشراف به ما
پيدا كنند و اين خجالت را انسان كجا ببرد كه اينها براى خاطر ما به آن مقامات رسيده اندو مـا بـراى خـاطـر هـواهـاى نفسانى به اين درجه سفلى اين يك خوفى است كه بسيارى ازاوقـات مـن مـتـذكـرش هـسـتـم . و يـك قـصـه اى را كـه بـراى مـننـقل كرده اند كه يكى از تجار پيش ‍ يكى از علماى بزرگ (حالا كى بوده است نمى دانم )رفته است و گفته است كه آقا! اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته اند به ما هم بگوئيد،كـتاب ها معلوم ، اما اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته اند كه شما از آن مطلع هستيد به ماهـم بـگـوئيـد بـراى ايـنـكـه مـا مـى بـينيم كه شما ما را دعوت مى كنيد به خير و صلاح وخـودتـان نـيـسـتـيد اهلش ، معلوم مى شود يك مطلب ديگرى در كار است . آن آقا گريه كردهاسـت از قـرارى كـه گـفـته اند و گفته است حاجى هيچ چيز ديگرى نيست و ما فاسد هستيم .ايـنطور هم نيست كه انسان خيال كند كه شيطان مى آيد ابتدائا به آدم گويد كه بيا بروطـاغوتى بشو، اين را نمى گويد. قدم به قدم انسان را پيش برد، وجب به وجب انسان راپيش مى برد. امروز اينكه اشكالى ندارد، اگر جلويش را گرفتيد طمعش برديده مى شودو اگر جلويش را نگرفتيد فردا يك قدم ديگر جلو مى رود. يك وقت مى بينيد كه اين طلبهزاهـد عـابـد كـه در مـدرسـه زنـدگـى مـى كـرد بـا آن وضـعـى كـه هـمـه مـى دانـيـد،مـتحول شد به يك نفر انسانى طاغوتى به حدود خودش و از آن وضع طلبگى كه مشايخما بر آن وضع بوده اند يك وقت خارج شده است و شده است يك انسانى كه همه همش صرفدنـيـاسـت . بـه تـدريـج مـى شـود ايـن امـور. از قـدماول انسان بايد جلويش را بگيرد. اگر مبتلا شد، ابتلا ديگر پشت سر هم مى آيد. اينطورنـيـسـت كـه انـسـان يـك وقـتـى بـعـد از ايـنـكـه ريـشـه دنـيـا دردل انـسان قوى شد بتواند بكند آن را. از مكائر شيطان اين است كه انسان راهى توجه مىدهد به اينكه خوب حالا كه تو جوان هستى ، حالا كه تو وقت نشاطت است ، خوب انشاءاللهوقـتـى پـيـر شـدى ، آنوقت جبران كنى كارها را. و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انساناگـر در جـوانـى تهذيب كرد خودش را، شده است . اگر بگذارد تا به پير مردى برسد،هـم قـواى خـودش ضـعـيـف مـى شـود و هـم آن درخـتـى كـه دردل انـسـان شـيـطـانـى كـاشـته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك ارادهضـعـيـف انـسـان بكند. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگرانبـاشـنـد. و در هـر جـا هـسـتـنـد سـفارش كنند به اهل علم و آنها را تخدير كنند از دنيا. و اينخـيـال نـكنيد كه دنيا عبارت از اين طبيعت است ، اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آنتـكـذيـب نـكرده بلكه در روايات تعريف هم از آن شده است ، اين يكى از مظاهر الهى است .دنـيا آنى است كه در ما هست كه ما را از مبداء كمال دور كند و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلامـى كند. دنياى مذموم همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح ، ولو بهيـك كـتـاب ، چـه بـسـا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى ، به دنيا بيشترتوجه كرده باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا. انسان بايدتـوجـه بـكـند به اينكه رفتنى است و آنطور هم نيست كه به پيشانى انسان نوشته شدهبـاشـد كـه تـو سـنـت بـه چـه حـد مى رسد. كم است كه سن شان به حدود پيرى برسد.بـنـابـرايـن انـسـان بـايـد متوجه اين معنا باشد و خصوصا اين طبقه ، اين طبقه اى كه مىخواهند مردم را ارشاد كنند، اينها بايد اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، يعنى شمائىكه مردم را تحذير از دنيا مى كنيد، اگر خداى نخواسته خودتان
تـوجـه تـان بـه دنيا باشد و حريص بر دنيا، مردم ديگر از شما باور نمى كنند، بلكهانـحـرافـات در آنها پيدا شود. آن كلمه اى كه آن حاجى گفته است كه شايد در پشت كتابيـك چـيـز ديـگـرى بـاشـد، ايـن تـكـان دهـنـده اسـت . اگـر خـداى نـخـواسـتـه بـه واسـطـهاعمال روحانيون ، در عقايد بعضى اشخاص ضعيف كه هستند، سستى پيدا بشود، آنوقت اينچـه مـصـيـبـتـى است كه ما تحملش را بايد بكنيم . اين يك باب واسعى است كه در حوزه هابايد اشخاص متقى و اشخاص آشناى به حقايق اسلام ، طلبه ها را تربيت كنند و آقايانىهـم كـه در بـلاد هـسـتـند دوستان خودشان را، طلبه هائى كه در آنجا هستند، جوان هائى كهآنـجـا هـسـتـنـد، آنها را ارشاد كنند به اينكه مبادا خداى نخواسته يك وقت از اين زى طلبگىخـارج بـشـونـد و خـروج آنها موجب تزلزل عقيدتى در مورد مردم بشود. شمائى كه براىهدايت ماءمور شديد و خودتان را در سنخ اشخاصى كه ارشاد مى كنند مردم را، وارد كرديد،مـبـادا خداى نخواسته به واسطه اعمال (اعمال بعضى ) عكس آن مطلبى كه در ايده شماستتـحـقـق پـيدا بكند. اين يك مطلب است كه البته دانيد كه طولانى است و محتاج به اين استكه همه در آن توجه كنند.
اختلاف ريشه اش حب نفس است
مـطـلب ديـگـرى كـه بـاز انـسـان را مـى تـرسـاند كه خداى نخواسته مبادا اين انقلاب بهواسـطـه ايـن مـطلب صدمه ببيند و بدانيد كه مى بيند اگر خداى نخواسته بشود و او ايناسـت كـه بـيـن آقـايان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف فرض كنيد كه كاميونداران وآنـهـائى كه شغل هاى مختلف دارند، اگر اختلافى در بين آنها وارد بشود، به صنف ديگرسـرايـت نـمـى كـنـد. كـامـيـوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هيچ كارى ندارند،سـرايت هم نمى كند، اما اگر !!! در سنخ !!! در صنف ما اختلاف پيدا بشود، اين اختلاف بهبازار هم كشيده مى شود، به خيابان هم كشيده مى شود، براى اينكه شما هادى مردم هستيد،مـردم تـوجـه دارنـد. قـهـرا يـك دسـتـه دنـبـال شـمـا، يـك دسـتـهدنبال آن كسى كه با شما مخالف است و يك وقت مى بينيد كه در همه ايران يك اختلافى ازنـاحـيه ما پيدا شده است ، مائى كه همه دعوت مى كنيم به اينكه مردم با هم باشند. اتحادكـلمه ملت را به اينجا رسانده است ، خودمان اختلاف پيدا كنيم ! و اين را من به شما عرضكـنـم ، مـا و شـمـا نـبـايد خودمان را بازى بدهيم . اختلاف ريشه اش از حب نفس است . هركسخـيـال مـى كـند كه من براى خدا اين آقا را باهاش اختلاف مى كنم ، يك وقت درست بنشيند درنفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجاست . حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشتهباشد. ريشه همان شيطانى است كه آن حب نفس انسان است و اين اختلاف اگر !!! در بين !!!خـداى نـخـواسـته در بين آقايان پيدا بشود، در هر شهرى كه پيدا بشود قهرا اين اختلافبـه بـازار مـى كشد، به خيابان مى كشد و آن چيزى كه اين جمهورى را حفظ كرده وحدت وانـسـجـام ايـن جـمـعـيت است . يعنى ملت همه با هم بودند كه توانستند يك همچو معجزه اى راايـجـاد كـنـنـد. اگر چنانچه به واسطه اختلاف ماها يك وقت اختلاف به بازار هم بكشد كهخـواهـد كـشـيـد، به خيابان ها هم بكشد، به اصناف ديگرى هم بكشد، اين تمام وزرش بهگردن ماست . اينكه شما خيال كنيد كه من نه براى خدا اين آقا را
مـثـلا بـه او چـه مـى كـنـم ، ايـن اشـتـبـاه اسـت بـراى خـدا نـيـسـت . انـسـانگـول نـفـس امـاره خـودش را مـى خـورد و گـول شـيـطـان را مـى خـورد.گـول مـى خورد به اينكه چيزهايى كه در ديگران است هى به نظرش آيد خيلى بد است ،خـيـلى كار بدى دارد مى شود، دارد اسلام از بين مى رود، براى اينكه يك قاضى در فلانجـا چـه كـرده . ايـن بـراى اسـلام نـيـسـت . نـبـايـد مـا خـودمـان راگـول بزنيم . بنشينيد آخر شب فكر كنيد. محاسبه يكى از امورى است كه در سير انسانىبايد باشد كه در آخر شب فكر كند به اينكه ( نمى گويم در من هست ، من هم پايين تر ازديگران ) حساب كند انسان به اينكه تو امروز كه با اين آقا اختلاف دارى و حالا شديد دودسـته ، يك دسته دنبال آن آقا، يك دسته دنبال آن آقا، ريشه اش چى است ؟ براى خداست ؟ايـن عـيبى كه شما در او مى گوييد، در خودتان نيست ؟ اين چيزى را كه در ديگران بزرگمـى شـمـاريد و در خودتان هر چه مى توانيد كوچكش مى كنيد و پرده پوشى مى كنيد، اينعمل شيطانى نيست ؟ اگر از اختلاف ماها آن هم اختلافى كه من شك ندارم در سر دنياست ، نهبـراى خـدا، اگـر ايـن اخـتـلافـات موجب اختلاف بين مردم بشود و موجب اين بشود كه شكستبخورد جمهورى اسلامى و تا قرن ها نتواند سرش را بلند كند، اين جرمى است كه خدا مىبـخـشـد بـرما؟ بايد توجه بكنيم ما. نبايد ما هى به خودمان مغرور بشويم و حسن ظن بهخودمان داشته باشيم كه اين مائيم كه چه هستيم و ديگران نيستند. بايد به ديگران ما حسنظـن داشـتـه بـاشـيـم و اعمالشان را حمل به صحت بكنيم و نسبت به خودمان سوءظن داشتهبـاشـيـم و اعـمـالمـان را تـفـتـيـش بـكـنـيـم كـه بـراى چـى اسـت ، چـرا مـناشـكـال مـى كـنـم . آنـهـائى كـه بـه جـمـهـورى اسـلامـىاشـكـال مـى كـنند بايد بين خودشان و خدا بنشينند يك وقتى فكرش را بكنند كه امروز آيااسـلام بيشتر در ايران ظهور دارد يا زمان طاغوت ؟ امروز آيا مظاهر اسلامى بيشتر است يادر زمـان طـاغـوت ؟ اگـر اشـكـال كـردنـد و گـفـتـنـداصل جمهورى اسلامى كذاست ، اين ريشه اش يك ريشه شيطانى است كه در قلب انسان هست، خـودش هـم نـمـى فهمد، خيال مى كند براى خدا دارد جمهورى اسلامى را تضعيف مى كند، وايـن اشتباهى است كه انسان دارد مگر اينكه انسان واقعا مراقب خودش باشد، محاسبه كند ازخـودش ، مـجـاهـده بـكند تا بتواند تشخيص ‍ بدهد كه من كه دارم اين حرف را مى زنم خودماگـر چـنانچه به جاى آنها بودم ، همه چيز را خوب مى دانستم ؟ پس ريشه ريشه نفسانىاسـت . يـك آقـاى محترمى كه يك وقت پيش من در خيلى وقت پيش از اين آمده بود، من ديدم تمامفرمايش آقا راجع به جمهورى اسلامى اين است كه به فتواى من گوش نمى دهند، به حكممـن گـوش نمى دهند. ميزان حكم من است ، نه ميزان حكم خدا. و اين يك مرضى است كه در همههـسـت مـگـر ايـنـكـه خـدا انسان را نگه دارد و خدا هم انسان را نگه نمى دارد، مگر اينكه خودانـسـان وسـايـلش را فـراهـم كـنـد. نـمـى شـود نـشـسـت كـه مـن را خـدا مـهـذب كـنـد. خـداوسـايـل تـهـذيـب را در اختيار ما گذاشته است و تهذيب عملى است كه ما بايد انجام بدهيم .ايـن مـحول به كسى نيست ، به خود ماست ، من از اين دو جهت نگران هستم . يك جهتى كه قبلاعرض كردم كه زى طلبگى در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود. يك جهت ديگر هم اينكهمبادا خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود، كه هر دوى اينها از باب اينكه شما در جايى واقعشديد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد مى خواهيد بكنيد مردم را، مبادا يك
وقـتـى بـه واسـطه خارج شدن ماها از زى طلبگى مردم را از ما منصرف كنند و انصراف ازروحانيت منتهى مى شود به انصراف از اسلام . و مبادا به واسطه اختلافى كه گاهى بينمـاهـا فـرض كـنيد پيدا شود، اختلاف كشيده بشود به جاهاى ديگر و موجب بشود به اينكهيـك وقـت مـلت دو دسـتـه بـشـونـد. يك دسته از اين ، هر شهرى دو دسته بشوند، يك دستهطـرفـداران آن آقـا، يـك دسـتـه طـرفـداران آقا، و فراموش بكنند آن چيز را خداى تبارك وتعالى را و فراموش بكنند انقلاب را. اين دو تا مطلبى است كه من نگرانش هستم و بسياراز ايـنها گاهى رنج مى برم كه مى شنوم مثلا در فلان جا بين فلان و فلان اختلاف هست وبـدانـيـد كه اختلاف ، اختلاف سر اسلام نيست . اختلاف سر من هست من اسلام را بايد تقويتكـنـم . اسـلامـى كـه من تقويت كنم قبول دارم . اسلامى كه رفيق من تقويت كند نه ، او را منقـبول ندارم . اين در باطن ذات آدم هست ولو نگويد نم گويد البته اما در باطن ذات انسانايـن دو مـساءله هست . مگر خداى تبارك و تعالى توفيق بدهد به انسان كه خودش را مهذبكند.
در تـعيين رهبرى حق را ملاحظه كنيد، آنكه مرضى خداست ، نه آنكه مرضى نفس شيطانىماست
و مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد تـبـارك و تعالى به شما آقايان كه برگزيده اين ملت هستيدبـراى ايـن مـسـاءله اى كـه در قانون اساسى است و براى تعيين رهبر و شوراى رهبرى ياشوراى رهبرى توجه به اين معنا بسيار داشته باشيد كه آيا تعيين فلان آدم كه در ذهن مناست ، براى خدا من مى خواهيم تعيين كنم يا چون دوست من است ، چون رفيق من است ؟ و آن كهمـى گـويـد ايـن صـلاحـيـت نـدارد، بـراى خـدا دارد اين حرف را مى زند يا براى اينكه مثلارقابتى با او دارد؟ شك نكنيد كه مساءله ما نبايد پيش خودمان به خودمان تعميه كنيم . شكنـكـنـيـد كـه ايـنـها ريشه اش اصل اصل ريشه اش در نفس انسان است و انسان تا آن دم آخر،آنوقتى هم كه مى خواهد بميرد اين ريشه هست ، آنوقت بيشتر هم شايد ظاهر بشود. يكى ازعـلمـاى قزوين رحمة الله گفتند كه من رفتم بالاى سر يك كسى كه محتضر بود. گفت بهمـن كـه آن ظـلمـى را كه خدا به من كرده است هيچ كس به هيچ كس نكرده ، براى اينكه من اينبـچـه هـا را بـا ناز و نعمت بزرگ كرده ام ، حالا دارد من رابرد. و اين مساءله خطرناك استبـراى انـسـان ، خطر جدى دارد براى انسان كه انسان گمان كند شيطان از او دست بر مىدارد در آخـر عـمـر. از حـالا، حـالا كـه فـرصـت هـسـت وقـتـى پـيـر مـرد شـديـدمثل من ديگر نمى توانيد كارى بكنيد از حالا كه جوان هستيد و قواى جوانى محفوظ است جديتكـنيد به اينكه هواى نفس را از نفس خودتان خارج كنيد. همه گرفتارى روى همين هواى نفساسـت . در تـعـيـيـن رهـبـر، در تعيين رهبرى ، نه دسته بندى باشد كه خير، ما مى خواهيم آنكـسـى كـه با ما دوست است باشد، و نه اشكال باشد به اينكه اين چون با من خيلى دوستنـيـسـت ، نـبـاشـد. حق را ملاحظه كنيد. آنكه مرضى خداست ، نه آنكه مرضى نفس ‍ شيطانىمـاسـت مـساءله مهم است ، اهميت حياتى دارد مساله ، اين مساءله مهم الان در عهده شما آمده است .شما قبول كرده ايد اين را و اين مساءله مهم را بايد با توجه به خدا، استغاثه به خداىتبارك و تعالى كه نبادا
خداى نخواسته لغزشى در انسان پيدا بشود و خودش هم توجه به آن نكند از باب اينكهسـتاره هايى بين انسان و نفس اماره اش هست . با اخلاص به خداى تبارك و تعالى و خالىكـردن ذهـن از هـمـه امور، در اين امر، در اين امر خطير كه اگر لغزش در آن پيدا بشود ممكناسـت لغـزش در جمهورى اسلامى پيدا بشود و مى شود و آنوقت به عهده شما آقايان است .ايـن يـك تـكـليـف الهـى اسـت بـه عـهـده تـان آمـده و قـبـول كـرديـد. وقـتـىقـبـول كـرديـد، بـايـد از عـهده اش براى خدا بر آئيد و هر چه فكر مى كنيد راجع به اينمـسـاءله بـراى خـدا بـاشد. شايسته تر را، نه آن كه با من دوست تر است . آن كه براىاسـلام بـهـتـر است ، آنهائى كه براى اسلام بهترند. و البته ما حسن ظنى كه به آقايانداريم و بسيارى از آقايان را از نزديك هم مى شناسيم ، همين معانى را اميدواريم كه آقايانبـه وجـه شـايسته عمل كنند و موفق باشند و انشاءالله خداى تبارك و تعالى همراهى كندبـا شـمـا و شما را هدايت كند به يك راهى كه رضاى اوست . خداوند همه شما را حفظ كند وموفق باشيد. و از همه شما من ملتمس دعا هستم .
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 11/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع گـــروهـــى ازپـــرســنـل وزارت راه و تـرابـرىمـتـشـكـل از كـاركـنـان راه آهن ، هواپيمايى و اداراتمـخـتـلف ايـن وزارتـخـانـه ، كـاركـنـان وزارتنـيـرو و مـديـرانكل آموزش و پرورش سراسر كشور
خاصيت حكومت محرومين است كه از اين ابرقدرت ها نمى ترسند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا بايد از شما آقايان تشكر كنم كه زحمت كشيديد و با زحمت به اينجا آمديد تا با هممـلاقـات كنيم و بعضى مسائل را عرض كنم . مسائلى كه آقا فرمودند راجع به خدمت هائىكـه هـم وزارت راه و هـم وزارت نيرو انجام داده اند و همين طور خدمت هايى كه وزارت فرهنگانـجـام داده اسـت و سـايـر وزارتـخـانـه هـا، ايـنـهـا از آثـار حـكـومـت مـسـتـضـعـفـيـن است . درطـول تـاريـخ ، اسكلت حكومت ، چه اصل حكومت و چه مجلس ها از وقتى كه مجلس تحقق پيداكرد الا كمى در دوره اول و همين طور ارتش و ساير نهادها، اينها چون از طبقه مرفه بودندو اسـكـلت حـكـومـت را بـه اصـطـلاح اشـراف و اعـيـانتـشـكـيـل مـى دادنـد از ايـن جـهت اطلاع از اينكه به قشر مستمند چه مى گذرد نداشتند، نمىتـوانـسـتـنـد بـفهمند كه مستمند يعنى چه . فكرشان اصلا در اين قضيه هيچ وقت وارد نمىشد. كسانى كه از اول كودكى تا آنوقتى كه به حكومت رسيدند در مهد آرامش و رفاه بارآمدند، اينها ادراك اين مطلب را كه قشر ديگرى هم ما داريم كه قشر مستمند است نمى كردند.اگـر هـم يـك وقـتـى هم در ذهنشان مى آمد، عبور مى كرد. فكراين نبودند كه اين طبقه هم يكمـوجـوديـتـى دارد و بـايـد بـراى مـوجـوديـت ايـنـهـا هـم فـكـرى كـرد. و لهـذا درطـول تـاريـخ ، ايـن قـشـر مـسـتـمـنـد و مـسـتـضـعـف و مـحـروم درطـول تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى و در ايـن تاريخى كه شماها هم ادراك كرديد زمان محمدرضا وبـعـضـى تـان هم زمان رضاخان را ادراك كرديد، مى بينيد كه حكومت ، حكومت اشراف بود.اگـر در يك مجلسى يك نفر، دو نفر هم از طبقه محرومين پيداشد، در يك اقليت بسيار ضعيفبـودنـد كـه در مـقـابـل آن جـمـعـيـت كـثـيـر نـمـى تـوانـسـتـنـد كـارى انـجـام بـدهـنـد.اصـل جـنـس اسـكلت حكومت اشرافى اين است كه به مردم نرسند. ولهذا تمام اين روستاهاىايـران تقريبا از همه مواهبى كه بايد به دست حكومت ها تحقق پيدا كند براى اين روستاهاو اين دهات دور افتاده هيچ تحققى پيدا نكرد. كمى بوده است ، آنها هم روى يك مطالبى كهبـازپـاى مـالكين و اشراف تو كار بود. اگر روستائى بود كه يكى از اشراف مالك اونـبـود يـا يكى از از حكومت افراد حكومت مالك او نبود، او از تمام مواهب محروم بود. برق يكمطلبى بود كه الان هم در اكثر روستاهاى ما كمى رفته است و مشغولند كه برود، بهدارىابدا نبود، راه نبود، به طورى كه اگر يكى
مـريـض مـى شـد، يـك زنـى مـى خـواسـت وضع حمل بكند، در آنجا اسبابش فراهم نبود، مىخـواستند بياورند به يك شهرستانى ، از باب اينكه راه نبود، بين راه ، مريض يا آن زنبدبخت تلف مى شد يا كمى اش مى رسيد به معالجه .
ايـن وضـع حـكـومـت اشـرافـى در جهان است . يكى از نعمت هاى بزرگى كه خداى تبارك وتـعـالى بـه ايـن ملت عنايت فرمود اينكه حكومت ، حكومت مستضعفين است ، حكومت محرومين استيـعـنـى آنـهائى كه در راس حكومت واقع شدند وقتى كه ملاحظه مى كنيد رئيس جمهورش ازمـدرسـه پـا شـده اسـت آمـده اسـت رئيـس جمهور شده ، طلبه مدرسه بوده . رئيس مجلسش ازمـدرسه آمده است و رئيس مجلس شده است . رئيس دولتش يك بازارى است كه پدرش الان همبـازارى اسـت ظـاهـرا ، از بازار آمده است و رئيس دولت شده و وزراى ديگرش هم همين طور،وكلاى ديگرش هم ، وكلا هم همين طور. الان شما در تمام قشر دست اندركاران چه در مجلس وچـه در حـكـومـت يـك نـفـر از آن اشـخـاصـى كـه در آنـوقـت هـا، در زمـان شـاهـنـشـاهـىكفيل امر بود يك نفر از اشباه آنها را شما نمى بينيد و خاصيت يك حكومت محرومين ، مستضعفينو حـكـومـت مردمى اين است كه هم مجلسش مى فهمد مستضعفين و محرومين يعنى چه ، هم حكومت ووزرا مـى فـهـمند كه يعنى چه ، هم رئيس جمهور و رئيس مجلس اش مى دانند كه اين محروميتيـعنى چه ، براى اينكه خودشان لمس كرده اند، خودشان لمس محروميت را كرده اند اينها مىفهمند كه نادارى يعنى چه و محروميت يعنى چه . ولهذا خاصيتى كه حكومت محرومين دارد چندچيز است كه حالا من بعضى اش را عرض مى كنم . يكى اينكه چون احساس كرده اند محروميترا، بـه فـكـر مـحـرومـيـن تـوانـند باشند. مى توانند كه بفهمند كه راه اگر نباشد و اينمريض در يك دهكده اى مريض بشود و بخواهند بياورندش به شهر، چه مصيبت هائى است ،براى اينكه راه نيست بايد با الاغ مثلا با اسب بياورند، اينها مى فهمند اين يعنى چه ، درذهـنـشـان ايـن مـعنا مى آيد. اينها مى فهمند كه محروميت از حيث بهدارى و درمانگاه يعنى چه .اينهافهمند كه محروميت از حيث آب و برق يعنى چه . اينها از باب اينكه خودشان لمس كردهانـد ايـن مـسـائل را، مـى تـوانـنـد بـفـهـمـنـد. بـه خـلاف آن قـشـرى كـه سـابـقمـتـكفل اين امور بود نمى توانستند بهمند. يعنى يك كسى كه در مهد اشرافيت به اصطلاحآنـوقـت بـزرگ شـده است و از اولى كه چشمش را باز كرده است با نوكر و كلفت و حشم وايـنـهـا روبـرو بـوده ، ايـن وقـتى بزرگ شد خيال مى كند همه چيز همين است . نمى تواندادراك كند كه يك طبقه اى هستند كه نان ندارند، يك طبقه اى هستند كه نمى توانند زندگىكنند. اين يكى از خاصيت هاى حكومت محرومين و مستضعفين است . يكى از خاصيت هاى بزرگشاين است كه اينها ديگر از قدرت ها نمى ترسند. خاصيت اعيانيت و اشرافيت به اصطلاح ورفـاه ايـن اسـت كـه چـون هميشه خوف اين مطلب كه نبادا از اين مقام پائين بيايم و نبادا يكلطـمـه اى به اشرافيت من بخورد، اين خوف ، اسباب اين مى شد كه نسبت به زير دست هاظالم و نسبت به بالا دست تو سرى خور باشد. يك نفر كه نخست وزير بود، وزير بودو در تـاريـخ ، در طـول تـاريـخ از كـسـانـى بـود كـهمتكفل امور كشور بود، نسبت به زيردستان با تمام معنا ظلم مى كرد (به حسب نوع البته )ولى وقتى مواجه مى شد با يك سفارتخانه
خـارجـى كـمال ذلت را داشت . اين خاصيت اشرافيت ، به اصطلاح اشرافيت يك معنائى استكـه آنـهـا داشـتـنـد و خـاصـيـت حـكـومـت رفـاه طـلبـان اسـت كـه درمـقـابـل سـفـارتـخـانـه هـاى خـارجـى ذليـل بـودنـد و درمـقـابـل رعـيـت خـودشـان و قـشر محرومين با كمال قلدرى رفتار مى كردند. از قرارى كه منشـنـيدم همين محمدرضا در اواخر سال جناياتش وقتى كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آننـهـضـت را، انـقـلاب را بپا كرد و ديدند خارجى ها كه نمى توانند اين را ديگر اينجا نگهدارنـد، ديـگـر ايـن عـروسـك بـه درد نـمـى خـورد گـفـتـنـد (از بـعـضـى اشـخـاصـى كـهنـقـل كردند كه از خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند) كه وقتى از طرف آمريكا با اوآمـدند و گفتند كه شما بايد ديگر برويد، او همانطور كه نشسته بود يك قلم دستش بودلرزيـد و قـلم از دسـتش افتاد. اينقدر عاجز بود اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد، حكومتمحرومان اين خاصيت را دارد كه امروز اگر رئيس جمهور امريكا بيايد اينجا بخواهد به يكنـفـر از كـارمـنـدهـاى اداره دولت ما يك درشتى بكند يك سيلى مى خورد. در حكومت حكومت هاىسـابـق تـعـقـل نـمـى كـردنـد كـه مـى شـود يـك سفارتخانه آمريكايى با يك سفارتخانهشـوروى را بـاهـاش ايـن رفـتـارى بـكـنـنـد كـه در حـكـومـت مـحـرومـيـن شـد.تـعقل اين مطلب براى آنها امكان نداشت . امروز خاصيت حكومت محرومين اين است كه خوف بهدلشـان راه نـمـى دهـنـد. آمـريـكـا از آن طـرف درياها نشسته و فرمان مى دهد بر حكومت هاىقـلدرى ، همه فرمان مى برند، حكومت ايران كه حكومت مستضعفين است هيچ اعتناء به او نمىكـند. در اين قضيه اى كه راجع به نفت ايران صدام يا يكى از وزراى او گفته بودند كهما نفت ايران را مى زنيم و طياره هائى از فرانسه مثلا مى گيريم و نفت ايران را مى زنيم ،ايران و كارفرمايان ايران ايستادند و گفتند اگر يك همچو غلطى بكنيد ما نفت را به روىهـمـه كـشـورهـاى خـارجـى بنديم ، و اين يك واقعيت است . آمريكا از آن طرف دنيا نشسته مىگـويـد كـه مـا حـفـظ امـنـيـت ايـن خـليـج را مـى كـنـيـم ، تـا آمـده اوتـخـيـل بـكـنـد، ايـن كـار شـده اسـت در ايـران . بـايـد آمـريـكـا فـكـر ايـن مـعـنـا باشد كهامـثـال نـوكـرهـاى خـودش مثل صدام و امثال اينها را به جاى خودشان بنشانند، به فكر ايننباشد كه به ايران مى توانند يك ضرب شستى وارد كنند. ايران حكومت مردم است ، حكومتمردمى ديگر نمى تواند بترسد از اينكه آمريكا چى مى گويد. حكومت مستمندان است ، حكومتمـسـتضعفان است . اينها در دلشان خوف نيست به اينكه اگر چه بشود ما مقام مان را از دستمـى دهـيـم . مـقام نيست تو كار، هيچ يك از ما به فكر اين نيستند كه ما الان يك مقامى داريم ومـقـام فـروشـى بـكـنند و هيچ كدام هم يك زندگى اشرافى ندارند كه بترسند از دستشانگـرفـتـه بـشـود و چون حكومت ايمان است ، خوف از شهادت هم ندارند. بنابراين آمريكا وامـثـال آمـريـكـا تصور نكنند كه با يك كلمه اى كه در سابق ، زمان شاه و زمان رضاخان ومـحـمـدرضاخان مى گفتند در اينجا اطاعت مى شد، حالا هم آن هست نخير حالا آن نيست حالا اگريك سفيرى از شما نسبت به يك نفر از كارمندهاى ما بخواهد يك جسارتى بكند غايت امر ايناست كه او را بيرونش مى كنند (اگر در همين جا تربيتش نكنند). حكومت ، حكومت محرومين است. مـحـرومـين ترس ندارند از اين امور، آن حكومت اشراف بود كه تشر مى زديد و آنها جا مىخوردند. اينها حكومت توده است ، توده مردم است ، محرومين است ، بازار است ، خيابان است و
كارگرانند و كشاورزان . حكومت مالايـنـهـاسـت . يـك هـمچو حكومتى ، يك همچو بافتى كه در حكومت ايران است امروز، اين بافتجـورى اسـت كـه خـوف تـويش نيست . از چى بترسند؟ بترسند شهيد مى شوند؟ بسيارند،بـسـيـارى هـسـتند كه آرزوى اين كار را مى كنند. بترسند مقام از آنها گرفته بشود؟ مقامىتـو كـار نـيـسـت تـا گـرفـته بشود. بترسند نمى دانم پارك ها و نمى دانم دهات از آنهاگرفته بشود؟ نه پاركى دارند، نه دهى دارند، اين از خاصيت حكومت محرومين است كه نهاز اين ابرقدرت مى ترسد و نه از آن ابرقدرت مى ترسد و از جنگ هم نمى ترسند. شماخـيـال مـى كـنـيـد كه اگر در زمان سابق يك همچو جنگى پيش مى آمد، وضع ايران اين نحوبـود كـه مـردم بـايـسـتند و در جبهه و پشت جبهه بايستند و اينطور توى دهنى بزنند بهآمـريـكـا؟ صـدام كـه قـابـل آدم نـيـسـت ، ايـن تو دهنى به امريكاست كه قلاده را از سر اينبـرداشـت و اغـوا كـرد ايـن بـدبـخـت را و او را بـه ايـنحال رساند. امروز روزى است كه مردم ما از جنگ نمى ترسند، براى اينكه از جنگ براى چهبـتـرسـند؟ از جنگ مى ترسند كه بيايد كسى در بين بلادشان چه بكند؟ اينها بيرونشانكـردند و كسى نمى تواند وارد بشود در اينجا. از كودتا بترسند؟ كى كودتا بكند؟ كىمـى تـوانـد در اين كشور كودتا بكند؟ كشورى كه همه افرادش مجهز هستند براى مقابله ،حـتـى خـانـم هـاى پـشت پرده . اين هم يكى از خاصيت هائى است كه حكومت مستضعفين دارد كهخـوف ندارند اينها. ديگر سفارتخانه نمى توانند بزرگى بفروشند به حكومت ايران .پـيـش تـر حـكـومت مال سفارتخانه ها بود، يك وقت سفارت انگليس بود كه همه چيز دستشبـود و بـعدش هم سفارت آمريكا شد. حالا يك سفارتخانه در اينجا نمى تواند يك حرفىبـزنـنـد كـه بـه يكى از كارمندهاى ما بر بخورد، چه سفارت شوروى باشد چه سفارتآمـريـكـا بـاشـد و چـه سـايـريـن . حـكـومـت مـردم ايـن اسـت خـاصـيـت اش درمقابل حكومت اشرافى ، حكومت مردمى يكى از خاصيات بزرگش اين است كه خوف در دلشاننـيـست . يكى از خاصيت اش كه همين معنا را دنبال دارد اين است كه مردم پشتيبان حكومت هستند.اگـر مـردم ، نـصـف مـردم پـشـتـيـبان محمدرضا بودند، اين مصيبت ها به سر او مى آمد؟ مردميكپارچه پشتيبان اين حكومت هستند. اگر حكومت يك گرفتارى پيدا بكند اين مردمند كه رفعمـى كـنـنـد گـرفتارى را. اگر جنگ براى دولت پيش آيد، اين مردمند كه جبهه ها را پر مىكنند و پشت جبهه ها را هم خدمت مى كنند در پشت جبهه ها، اين خاصيت حكومت مردمى است . امروزمـجـلس چون مجلس مردمى است ، اين مجلس مردمى مى تواند به فكر محرومين باشد و مجلسديـروز نـمـى توانست كه به فكر محرومين باشد براى اينكه محروم تويش نبود اگر همبود يكى دوتا بود كه كارى از او نمى آمد. اما امروز مجلس مجلسى است كه محروميت كشيدهانـد اهـل ايـن مـجـلس و در آنـهـا از اشـراف و اعـيـان وامـثـال ذلك ديـگـر وجود ندارد ولو بعضى منحرفين هستند اما از اشراف و اعيان ديگر خبرىنـيـسـت . يـك هـمچو مجلسى تواند خدمت كند به اين كشور و يك همچو مجلسى پشتيبانش همينمـردم كـوچـه و بـازار هـسـتند. اين هم يكى از خاصيت هاى بزرگ حكومت مردمى است كه خوفاينكه چه بشود ندارند و قدرت بزرگ توجه به اين معنا بكنند كه نمى توانند امروز آنفرمانفرمائى كه در زمان محمدرضا يا زمان رضاخان مى كردند امروز هم بكنند.
حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج ايران را بگيرد
امـروز ديـگـر خـريدار ندارد آن حرف ها، پوچ است آن حرف ها. شيوخ خليج و اينهائى كهحكومت هائى در كشورهاى اسلامى دارند توجه بكنند به اينكه ما براى چندمين بار به آنهاسـفـارش مـى كـنـيـم كـه بـا كـشور ما اينطور نكنند. يك روز اينها بيدار مى شوند كه وقتگـذشـتـه است . يك روز دولت حجاز به خود مى آيد كه مساءله ديگر گذشت . از همين حالابه فكر باشد كه كارهايش را تعديل كند. قضيه جلوگيرى از حجاج ايران يك مساءله اىنـيـست كه بتواند حكومت حجاز يك همچو امرى را انجام بدهد. حكومت حجاز كوچكتر از اين استكه جلوى حجاج را بگيرد، لكن اشكالتراشى مى كند و اين اشكالتراشى يك روزى بيدارمـى شـونـد كـه وقـت گـذشـته است و ديگر نمى توانند عذرخواهى كنند. از همين حالا درستتوجه بكنند كه شمائى كه مى گوئيد ما خدمتگزار بيت هستيم و شمايى كه در يك كشورىواقـع شـديـد كـه خـانـه خـدا در آن كـشـور اسـت ، خـيـال نـكـنـيـد كـه خـانـه خـدامـال شـمـاسـت و شـمـا كـليـددار خـانـه خـدا هـسـتـيـد. خـانـه خـدامـال مـسـلمـيـن اسـت . مـسـتـشـارهـاى آمـريـكـا در حجاز به طور رفاه زندگى مى كنند و از آنپـول مـحـرومـيـن و نفت محرومين به آنها هر چه خواستند مى دهند، لكن حجاج ايران مضر استبراى آنها. معلوم است چرا مضر است ، براى اينكه وقتى يك حكومتى سرسپرده يك دولتىشد ناچار است كه حفظ بكند منافع آن دولت را. ما مى گوئيم چرا سرسپرده باشيد. ما مىخـواهـيـم كه حكومت هاى اسلامى سر بلند باشند، آقا باشند بر دنيا همانطورى كه حكومتايـران امـروز هـسـت . چـرا بـايـد شـمـا خـودتـان را ايـنـطـورذليل كنيد در مقابل امريكا كه جرات اينكه يك ، كس ديگرى در مكه نسبت به امريكا يك كلمهاى بـگـويـد يـا نـسـبـت بـه اسـرائيل يك كلمه اى بگويد، اين جراءت را نداشته باشيد وبـخـواهـيد كه كشور ايران حجاج ، صدهزار نفر حجاج خودش را نفرستد آنجا؟ حجاج ايرانتـمـام حـجـاجش را مى فرستد يا اصلا نمى فرستد. من به حكومت حجاز نصيحت مى كنم كهايـنطور با مسلمين رفتار نكنند و اينطور طرفدار دشمن هاى اسلام و دشمن بيت الله الحرامنباشند. من نصيحت مى كنم كه تا دير نشده به خود آيند. نگذارند يك وقت كه وقت گذشتهاست آنوقت عذر خواهى كنند. حال صدام را مشاهده كنند. صدام از همه حكومت عراق از همه حكومتهـاى مـنـطقه قويتر بود و امروز همچو ذليل شده است كه نمى داند چه بكند و دست گدائىبـه ايـن ورو آن ور دراز مى كند و فايده ندارد. من به حكومت هاى اطراف خليج و به حكومتهـاى مـنـطـقه هشدار مى دهم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند. دستبـردارنـد كـه ايـن حـزب بـعـث از بـين برود و حكومت عراق به دست مسلمانان اداره بشود وايـران هـمـانـطـورى كـه بـه دسـت خـود مردم اداره مى شود عراق هم اين طور باشد و حكومتاسلامى براى همه شيوخ منطقه بهتر است از يك قدرت پوشالى آمريكا.
بـايـد تـجـديـد نـظـر بكنند در حرفهاى خودشان . ننشينند در كاخ ‌هاى بزرگ خودشان وخـيـال كـنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم مى توانيم چه بكنيم . خدا نكند كهامـسـال حـجاج ايرانى نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب اين نشود كه اسلام و مسلمينانفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه
از شـيـخـى وجـود پـيـدا بـشـود و نه از بستگان آمريكا. به خود آئيد و توجه كنيد كه اينقـضـيـه ، قـضـيـه اسـلام است ، مخالفت صريح با قرآن است . آن كه مخالفت صريح باقرآن بكند چطور مى تواند حكومت اسلامى داشته باشد و كليددار مكه باشد؟ بنابراين منباز هم از باب اينكه مى خواهيم با همه مسلمين ، با همه دولت ها به طور مدارا رفتار كنيمو هـيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم ، از آنها مى خواهيم كه تجديد نظر بكننددر افـكـار خـودشـان آن روزى كـه شـمـا گـرفـتـار بـشويد آمريكا به دردتان نمى خوردهمانطورى كه امروز صدام آمريكا به دردش نمى خورد هى مى گويد ما بى طرفيم . نمىتـوانـد بگويد من هم طرفم . اصلا اينها مى خواهند يك دسته اى را به جان هم بريزند واسـتـفـاده اش را آنـهـا بكنند. آنها حاضر نيستند كه سربازهاى خودشان را به كشتن بدهندبـراى خـاطـر صـدام و بـراى خـاطـر ديـگـران . سـايـر حـكـومت هاى منطقه بيدار بشوند وگـرفـتـارى صـدام بـراى آنـهـا عـبـرت بـاشد و خداى تبارك و تعالى اگر چنانچه آنهابـرگـردنـد و بـه طـريـق اسلامى برگردند، خداى تبارك و تعالى بخشنده است و ما همتابع احكام خدا هستيم .
اميدوارم انشاءالله اين قشر مؤ من ايران را خداوند سلامت نگه دارد و حكومت را، حكومت اسلامىرا تـوفـيـق بـدهـد كـه خـدمـت بـكـنـنـد بـه ايـن قشر مستمند، خدمت بكنند. چه آنهايى كه دروزارتخانه ها هستند و چه آنهايى كه در مجلس هستند، خودشان را خدمتگزار اين ملت بدانند.انشاءالله همه موفق و مؤ يد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 12/5/62
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و استانداران سراسر كشور
استانداران و روحانيون بايد با هم تفاهم داشته باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـطـالبـى مـى گـويـم گـرچه تكرارى است لكن لازم است تكرار و سفارش شود، و آن دومـطـلب اسـت . يـكـى اينكه با روحانيون بسازيد. من به روحانيون هم اين سفارش را بارهاكـرده ام ، ولى چـون شـمـا امـروز ايـنـجا هستيد به شما تاءكيد مى كنم . شما با ساختن باروحانيون مردم را با خود كنيد، در اين صورت آسيب نمى بينيد زيرا آسيب از ناحيه اختلافپـيـش مـى آيـد. شـمـا و روحـانـيـون بايد با هم تفاهم داشته باشيد. شما مى دانيد تا بهحال هر كارى انجام گرفته است از اتفاق بوده است ، پيشبردمان از توافقى بوده است كهبـيـن تـمـامـى اقـشـار اسـت . خـارجـى هـا هـم اگـر بـخـواهـنـد كـارى كـنـنـد،اول بين خود ما اختلاف مى اندازند و از اين راه فساد ايجاد مى كنند بعد از آنكه اختلاف شدلطمه وارد مى آورند، مستقيما كه دخالت نمى كنند. و ما براى حفظ اسلام مكلف و مسؤ وليمو امـروز حـفـظ اسـلام در تـفـاهـم اسـت ، تـفـاهـم بـيـن هـمـه اقشار، بين مردم با روحانيون ،روحـانـيـون بـا استاندارها، استانداران با مردم و روحانيون ، و اين تكليفى است الهى كهبايد جواب آن را بدهيم .
بايد تمام استاندارها پشتيبان دولت باشند
مـطـلب دوم ايـنـكـه بـايـد تمام استاندارها در هر جا كه هستند پشتيبان دولت باشند. امروزاسـتاندارها بايد نخست وزير را، دولت را و مجلس را تقويت كنند كه اگر خداى نخواستهاخـتـلاف كـنـند موجب شكاف شود و صدمه به اسلام وارد مى شود. و اگر صدمه به اسلاموارد شـد خـداى نـخـواسـتـه موجب مى شود كه ديگر اسلام به اين زودى ها سر بلند نكند.آنـهائى كه از اسلام سيلى خورده اند و تشخيص داده اند كه اسلام است كه ملت ها را نجاتمـى دهـد، اگـر سـربـلنـد كـنـنـد و بـه اسلام صدمه وارد كنند ما چه جوابى داريم ؟ بايداسـتـانـدارهـا از نـخست وزير و دولت و همه وزرا پشتيبانى كنند. شما بايد خودتان با همبـاشيد و پشتيبان همديگر. من باز تاءكيد مى كنم كه اگر سران با هم خوب باشند، اينكشور صدمه نمى بيند. و اگر صدمه اى اين كشور ببيند از اختلاف سران است . همانطوركـه شـارع مـقـدس فـرموده ، بايد دولت ، مجلس و قوه قضائيه احساس كنند كه يك تكليفدارنـد و آن ايـنـكـه اختلاف نداشته باشند. امروز اختلاف موجب مى شود به جبهه ها سرايتكند و اگر خداى نخواسته سرايت كرد، مصيبت پيش
مى آيد. امروز تقريبا هيچ كس با ما موافق نيست و آنهائى كه موافق هستند فقط اظهار است .مـعذلك پاسدارها و ارتشى ها و بسيجى ها و ساير نيروها توانسته اند اين پيروزى ها رابـه دسـت آورنـد. ايـن بـراى ايـن اسـت كـه بـيـن آنـهـا اخـتلاف نيست . اختلاف روحانيون بااستاندارها و يا با خودشان ، به مردم سرايت كند و در جبهه ها منعكس مى شود، آنوقت نمىتـوانـيـد مـصيبتى را كه از اين ناحيه پيدا مى شود ارزيابى كنيد و مصيبت بزرگ اين استكـه در اين صورت اسلام نمى تواند سربلند كند. بايد متوجه باشيد كه اين يك تكليفاست كه همه با هم باشيد تا اين بار را به آخر برسانيد. خوب خدمت كنيد، به مستضعفانبـرسـيـد. شـمـا در دوردسـت هـا مـسـؤ وليـت داريـد بـه مـسـتـمـنـدان كـه درطـول تـاريـخ زيـر فشار و زحمت بودند برسيد و جديت نمائيد تا راه چاره اى كه آنها رابـه جـائى بـرسـانـد پـيـدا كـنـيـد. در عمران و راهسازى براى آنان جديت كنيد. امروز بهمـسـتـضـعـفـان و مستمندان و زاغه نشينان كه ولينعمت ما هستند خدمت كنيد. پيش ‍ خداى تبارك وتعالى كمتر خدمتى است كه به اندازه خدمت به زاغه نشينان فايده داشته باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 17/5/62
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى كـميسيون هاى نفت و ارشاد و هنر اسلامى مجلسشوراىاسلامى
اگـر جـهـت اسـلامـى ايـن انـقـلاب نـبـود تـا آخـر هـم مـشـكـلات مـاحل نمى شد
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقـايـان تـشـكـر مـى كـنـم كـه بـه ايـنـجـا تـشـريـف آورده ومسائل و مشكلات را با يكديگر در ميان مى گذاريم . عمده اين است كه ما به وضعيت خودمانو وضعيت انقلاباتى كه در دنيا واقع مى شود توجه كنيم . يك وقت مملكتى است كه انقلابمـى كند و پشت سرش ‍ شوروى و آمريكا و امثال اينها هستند كه اين انقلاب ، انقلاب ديگرىاسـت . و يـك وقت كشورى است همانند ايران كه انقلاب مى كند و خودش را از همه قدرت هاىشـرق و غـرب كـه مـى خـواهـند در آن تصرف كنند جدا كرده است . معذلك مى بينيم آنها كهپـشـت سـرشان قدرت ها بوده اند و انقلاب كرده اند وضع شان بسيار بدتر از ماست . وبـا ايـن دو خـاصـيت اگر شما بخواهيد كه شب بخوابيد و صبح بيدار شويد كه همه اموردرسـت شـده بـاشـد اين يك امر غيرممكن است و اگر جهت اسلامى اين انقلاب نبود، تا آخر هممشكلات ما حل نمى شد و چون اسلامى است و مردم همه با هم هستند و علاقه به اسلام دارند،عـليـرغـم تـبـليـغـات دامـنـه دار و جـنـگ و مـشـكـلاتـى كـه بـر عـليـه مـاتـحميل كرده اند معذلك ايران در اين چند سال كه انقلاب كرده است با استقامت سرجاى خودايـسـتـاده و بـه پـيـش رود و وظـيـفـه آقـايـان وكلا اين است كه هرجائى كه گرفتارى هستدنبال رفع آن باشند و متوقع نباشند كه فورا رفع بشود.
مجلسى كه اساس يك كشور است بايد محلى براى بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد
و مـهـم ايـن اسـت كـه مـجـلسـى هـا بـا هـم و با دولت و ساير مقامات تفاهم داشته باشند ومـجـلسـى كـه اسـاس يـك كـشـور است بايد محلى براى بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد وانـتـقـاد و اسـتـيـضـاح حـق مـجـلس اسـت امـا بـرخـورد بـا مـتـخـلف بـا آرامـى و طـرحمسائل اخلاقى بهتر رفع اختلاف مى كند تا با الفاظ نيش دار و مقابله كردن با يكديگر.لذا بـايـد نـطـق هـاى قبل از دستور يا مسائلى كه در مجلس واقع مى شود همانند خطبه هاىنهج البلاغه و خطب ائمه اطهار مردم را رو به صلاح ببرد و آقايان در صحبت هايشان ايناحساس را داشته باشند كه براى مصلحت جامعه حرف مى زنند، نه براى مقابله . خودشانرا يـك واعـظ حـساب بكنند كه مى خواهند مردم را موعظه كنند و مردم همه احساس كنند كه اينآقايان خير و
صلاح آنها راگويند.
مـسـاءله اى كه روى آن پافشارى مى كنم اين است كه امروز همه جوان هاى ما موظفند جبههها را گرم نگه دارند
مـن از مـسـائلى كـه شـمـا گـفـتـيـد مـطـلعـم لكـن مـشـكـلات بـايـد بـه تـدريـجمـتـحـول گـردد ولكـن الان مساءله بزرگ ما جنگ است كه مشاهده مى كنيد كه تقريبا در اكثرجـبـهه مشغول آن هستيم و بايد الان تمام كوشش مان را به كار بيندازيم كه اين جنگ را بهپـيـروزى بـرسـانيم كه اگر خداى نخواسته اين جنگ به پيروزى نرسد و شكستى پيشآيـد خـيال نكنيد كه اين شكست براى ايران است ، بلكه براى همه مستضعفين جهان واقع مىشود. الان چشم هاى همه مردم دنيا به ايران دوخته شده كه در جنگ چه مى كند و همه آقايانبايد توجه داشته باشند و من به همه مردم كشور و به همه جوان ها عرض كنم جنگى كهالان در كـار اسـت ، جـنـگ سـرنـوشـت سـاز مـاسـت . جنگى است كه يك طرف آن دشمن با همهتـجـهـيـزات و پـشـتيبانى همه قدرت ها به ميدان آمده و اين طرف ما هستيم كه از قدرت هاىبـزرگ بـريـده ، بـه خـداى تبارك و تعالى توجه داريم . لذا اين جوان هاى ما هستند كهبـايـد اين سرنوشت را به آخر برسانند و اين جوان هاى ايران هستند كه بايد تنور جنگرا گـرم نگه دارند و بحمدالله رزمندگان ما در همه جا پيروزند و شما مى دانيد كه اگرخداى نخواسته صدام پيروز بشود با اهل اين كشور چه خواهد كرد.
ايـن سـهـل اسـت در مـقابل اينكه اسلام سيلى بخورد و نتواند به اين زودى ها سربلند كندبار ديگر من به همه اهالى كشور تاءكيد مى كنم كه امروز بايد توجه به اين جنگ زيادبـاشـد و امـروز تـمام اسلام در مقابل تمام كفر ايستاده است و ما اگر جائى را فتح كرديمنـبـايـد غـرور پـيـدا كـنـيـم بـلكـه بـايـد ايـن فـتـح را تـا آنـجـادنبال كنيم و ادامه دهيم كه متجاوز سرجاى خودش بنشيند يعنى متجاوز از بين برود. خسارتجـانـى قـابـل جـبران نيست ولى آنهمه خسارات مالى كه به اين كشور وارد شده است بايدبـدهـنـد. و مـن مـسـاءله اى كـه روى آن پافشارى مى كنم اين است كه امروز همه جوان هاى مامـوظـفـنـد جـبـهـه هـا را گـرم نـگـه دارنـد و بـرونـد بـه سـراغ بـرادرانـشـان كـه درحـال جـنـگ هـسـتـنـد كـه اگـر مـسـاءله جـنـگ حـل بـشـود و انـشـاءالله بـا پـيـروزىكـامـل بـه آخـر بـرسـد، مـسـائل ديـگـر مـسـائل فـرعـى اسـت وحـل آن بـسـيار آسان است و خود مردم كارها را اصلاح كنند و دولت هم دستش باز مى شود وگـرفـتـارى هـا را رفـع مـى نـمايد. و ما در مساءله جنگ و سايرامور بايد با هم باشيم واگـر بـا هـم بـوديـم كارها به پيش مى رود. بحمدالله مجلس اختلافى ندارد و قريب بهاتـفـاق مـجـلس افـراد صـالحـى هستند كه بايد بين خودشان و ديگران و ساير قوا تفاهمايجاد كنند و دولت و جبهه ها و قواى مسلحه را تاءييد و تقويت نمايند و مردم را ارشاد كنندكـه بـه نـيـروهـاى مسلحه كمك كنند، چه در پشت جبهه و چه در جبهه ها و بحمدالله تا بهحال اين كار را كرده اند.
و مـن از شـمـا آقـايـان و از مردم تشكر مى كنم كه در جبهه ها و پشت جبهه ها حضور دارند وبه
خاطر اسلام خدمت مى كنند. اميدوارم مشكلات با همت آقايان و تاءييد خداوند تبارك و تعالىبه زودى رفع شود و همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 19/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـمـيـنـى در ديـدار بـاوزير و معاونين وزارت سپاه پاسداران انقلاباسلامى
سعى كنيد جهات سياسى در سپاه وارد نشود
بسم الله الرحمن الرحيم
وزارتـخـانـه سـپـاه تـازه مـتـولد شـده اسـت . بـايـد مـواظـبـت كـنـيـد ازاول وضعى كه در وزارتخاه هاى سابق بود پيش نيايد. به هم زدن وزارتخانه هاى سابقخيلى وقت لازم دارد ولى اين وزارتخانه دست خود آقايان است . سعى كنيد جهات اسلامى راخـوب رعـايـت كـنـيـد. مـهـم ايـن است كه در سپاه وضعى پيش نيايد كه به روحيه سپاهى هاصدمه بخورد. عمده در اين جمهورى بعد از حفظ جهات اسلامى اين است كه بين سپاه و مردمو سـپـاه و ارتـش اخـتـلافـى نـشود، كه بحمدالله امروز نيست . شما بايد سعى كنيد جهاتسـيـاسـى در سـپاه وارد نشود، كه اگر افكار سياسى وارد سپاه شود، جهات نظامى آن ازبـيـن مـى رود. هـمـيـشه به سپاه سفارش كنيد كه آنان خودشان را يك جنگنده خدمتگزار مردمبـدانـنـد، نه يك جنگنده غير خدمتگزار، و با ارتشى ها با برادرى رفتار كنند. مقصد يكىاسـت ، حـفـظ اسـلام و كشور است ، بايد اين مقصد را به پايان برسانيد و بين خودتان ومـردم و ارتـش رفـتـار خوب داشته باشيد. يك مسلمان بايد با همه خاضعانه رفتار كند وخـودش را از ديـگـران كـمـتـر بـدانـد. مـن وقتى كه فكر مى كنم جوان هاى ما كه در جبهه هاايـنـطـور زحمت مى كشند خجالت مى كشم چرا در اينجا نشسته ام . اميدوارم با وضعى كه درسـپـاه و ارتـش اسـت مـسـائل زود حـل شـود. حال كه صدام گفته است چون به مقاصد خودمانرسـيـده ايـم بـراى صـلح دوسـتـى عـقـب نـشـيـنـى كـرده ايـم لابـدمثل عقب نشينى اى كه در خرمشهر كرده است . انشاءالله به زودى شر صدام از سر مسلمانانرفـع گـردد و خـداونـد شـمـا را پـيـروز گـردانـد. شـمـا بـايـد سـعـى كـنـيـد كـه ازاول در وزارتـخـانـه تـان كـاغـذ بـازى پـيـدا نـشـود. مـردم بـايـد وزارتـخـانـه رامنزل خودشان بدانند. همه مردم مساوى هستند، البته طبقه مستمند بر ما بيشتر حق دارند. الانهـم وقـتـى بـه جبهه ها مى رويد يك نفر مرفه نمى بينيد و يا اگر ببينيد كم است ، بقيهمستمندان هستند، همين مرم محروم هستند كه انقلاب كردند و پيروز شدند و بعد هم همين ها خدمتكـنـنـد و هـمين ها هم ادامه مى دهند و من هم دعا مى كنم كه محفوظ باشند و روبه رشد بروند.انـشـاءالله به اين كشور آسيبى وارد نمى شود. كشور را از خودتان بدانيد و مردم محرومرا هـم بـرادر بـزرگـتـر خـودتان . مردم از سپاه سرد نمى شوند. بايد سپاه با محبوبيتمحفوظ بماند و راهش آن است كه با مردم مدارا كنيم . انشاءالله پيروز و سر بلند بشويد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 20/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديـــدار بـــا وزيـــر امـــور خـــارجــه ، مـعـاونـيـن ومـــديـــرانكـل ايـن وزارتـخـانـه و سفرا و كارداران جمهورى اسلامى ايران در آسيا واقيانوسيه
ايران كه براى خدا قيام كرده است ، مى بينيم كه چگونه پايدار است
بسم الله الرحمن الرحيم
امـا راجـع بـه مـصـيـبـتـى كـه بـه وسـيـله صـدام بـه ايران وارد شد به همه اهالى ايرانبـخـصـوص گـيـلانـغـرب و بـالاخص به بازماندگان شهدا تسليت عرض كنم و از خداىتـبارك و تعالى مى خواهم كه آنها را با اولياى اسلام محشور گرداند و به مجروحين اينجنايت بزرگ شفا عنايت كند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation