بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نگاهی بر زندگی دوازده امام (ع), علامه حلّى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     ZEND0001 -
     ZEND0002 -
     ZEND0003 -
     ZEND0004 -
     ZEND0005 -
     ZEND0006 -
     ZEND0007 -
     ZEND0008 -
     ZEND0009 -
     ZEND0010 -
     ZEND0011 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

چند نمونه از روايات علائم ظهور
1 - ((سيف بن عميره )) مى گويد: نزد ابوجعفر، منصور دوانيقى (دوّمين خليفه عباسى )بودم ، آغاز به سخن نمود و به من گفت : اى سيف بن عميره ! ناگزير از آسمان به ناممردى از فرزندان ابوطالب ، ندا شود.
گفتم : تواين حديث را نقل مى كنى ؟!
گفت : سوگند به كسى كه جانم در دست اوست ! به گوش خودم شنيده ام .
گفتم : من اين حديث را تاكنون نشنيده بودم !)).
گفت : اى سيف ! اين سخن ، حق است و وقتى كه ندايى از آسمان آمد ما نخستين كسى هستيم كهبه آن پاسخ مثبت مى دهيم بدان كه اين ندا به نام يكى از پسر عموهاى ماست .
گفتم : از فرزندان حضرت فاطمه (سلام اللّهُ عليها).
گفت : آرى ، اى سيف !
اگر من اين سخن را از شخص محمّد بن على (امام باقر (عليه السلام ) ) نشنيده بودم ، اگرهمه مردم روى زمين به من مى گفتند، نمى پذيرفتم ، ولى محمّد بن على (امام باقر (عليهالسلام )) گوينده اين سخن است .
2 - ((عبداللّه بن عمير)) مى گويد: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )فرمود:((روز قيامت برپا نمى شود تا وقتى كه مهدى از فرزندان من خروج كند و اوخروج نمى كند تا اينكه شصت نفر كذّاب ، كه همه آنان مى گويند: من پيغمبر هستم )).
3 - ((ابوحمزه ثمالى )) مى گويد: به امام باقر (عليه السلام ) عرض كردم : خروجسفيانى (197) از امور حتمى است ؟
فرمود:((آرى و نداى آسمانى از امور حتمى است ، و طلوع خورشيد از مغرب ، از امور حتمىاست و اختلاف بين بنى عباس در سلطنت از امور حتمى است و كشته شدن ((نفس ‍ زكيّه ))حتمى است . و خروج قائم (عليه السلام ) از آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) حتمىاست )).
گفتم : نداى آسمانى چگونه است .
فرمود: در آغاز روز، منادى از آسمان ندا مى كند:
((الا ان الحق مع على وشيعته ؛ آگاه باشيد، حق با على (عليه السلام ) و شيعيان اوست )).
سپس در آخر روز، در زمين ندا مى شود:
((اَلا اَنَّ الْحَقَّ مَعَ عُثْمانِ وَشِيَعتِهِ ؛ آگاه باشيد حقّ با عثمان و پيروان اوست )).
در اين هنگام رهروان راه باطل به شك مى افتند.
4 - ((ابى خديجه )) مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود:((قائم (عليه السلام )خروج نمى كند تا دوازده نفر از بنى هاشم قبل از او مى آيند و هركدام از آنان ، مردم را بهسوى (امامت ) خود دعوت مى نمايد)).
5 - اميرمؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:((در آستانه ظهور قائم (عليه السلام ) مرگسرخ و مرگ سفيد به وجود مى آيد و ملخهايى كه همانند رنگ خون ، قرمز هستند درفصل و در غير موقع ، آشكار مى شوند، اما مرگ سرخ عبارت از كشتن با شمشير است و امامرگ سفيد، عبارت از بيمارى طاعون مى باشد)).
6 - ((جابر جُعفى )) مى گويد: امام باقر (عليه السلام ) فرمود:((در زمين قرار گير ودست و پايت را حركت مده تا نشانه هاى (ظهور) را كه براى تو مى گويم بنگرى ، ولىگمان ندارم عمر تو كفاف كند و تو به آن زمان برسى (مقدارى از آن نشانه ها عبارتنداز:) اختلاف بنى عباس ، نداى آسمانى ، فرو رفتن قريه اى از قريه هاى شام به نام((الجابيه ))، ورود تركها به جزيره ، ورود روميان به رَمْله ، اختلاف و كشمكش بسيار درهمه نقاط زمين تا اينكه شام ويران گردد و علّت خرابى آن ، جمع شدن سه گروه داراىسه پرچم در آن است كه عبارتند از: 1 - پرچم اصهب 2 - پرچم ابقع 3 - پرچم سفيانى)).
7 - ((ابوبصير)) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه اين آيه را خواند:
(اِنْ نَشَاءْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ ). (198)
((اگر ما اراده كنيم (مى توانيم ) از آسمان براى آنان نشانه اىنازل مى كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد)).
سپس فرمود:((به زودى خداوند اين نشانه را براى آنان مى فرستد)).
عرض كردم : براى چه كسى مى فرستد؟.
فرمود:((براى بنى اُمَيّه و پيروان آنان )).
گفتم : آن نشانه چيست ؟
فرمود:((توقّف خورشيد از آغاز ظهر تا وقت عصر. و ديده شدن سينه و صورت مردى درقرص خورشيد كه حسب و نسبش معلوم باشد و اينها در زمان سفيانى رخ مى دهد و در اينهنگام ، سفيانى و پيروانش نابود مى شوند)).
8 - ((سعيد بن جُبَير)) (مفسّر عاليقدر شيعه ) مى گويد: در آن سالى كه حضرت مهدى (عليه السلام ) در آن قيام مى كند، 24 روز باران مى آيد و آثار و بركات باران در آنسال آشكار مى گردد.
9 - ((ثعلبه اَزُدى )) مى گويد: امام باقر (عليه السلام ) فرمود:((دو نشانه ،قبل از ظهور قائم (عليه السلام ) پديد مى آيد:
1 - گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان .
2 - گرفتن ماه در آخر همان ماه )).
عرض كردم : كسوف خورشيد در آخر ماه رمضان و خسوف ماه در نيمه ماه مى باشد؟
فرمود:((من به آنچه مى گويم آگاهتر هستم و اين دو حادثه ، نشانه اى است كه از زمانهبوط آدم (عليه السلام ) تا حال اتفاق نيفتاده است )).
10 - ((محمّد بن مسلم )) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود:((پيش ازظهور قائم (عليه السلام ) از سوى خدا، بلا و آزمايش به وجود مى آيد)).
عرض كردم : فدايت شوم ! آن بلا چيست ؟ اين آيه را خواند:
(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَى ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاَْمْوالِ وَالاَْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ ...). (199)
:((قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى و جانى و كمبود ميوه هاآزمايش مى كنيم )).
سپس (معناى آيه را توضيح داد و) فرمود: ترس از شاهان بنى فلان (بنى عباس )گرسنگى از گرانى قيمتها و كمبود اموال ، از كساد و ركود تجارت و بهره اندك از آن وكاهش ‍ ميوه ها و محصول به خاطر خشگى زمين و كمى بركت ميوه ها.
سپس دنبال آيه فوق را خواند:(وَبَشّرِ الصّابِرينَ) ؛ ((و به صابران مژده بده )) مژده ازاينكه در آن هنگام ، حضرت قائم (عليه السلام ) به زودى خروج كند. (200)
11 - ((منذر جوزى )) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود:((مردم درآستانه قيام حضرت قائم (عليه السلام ) از گناه دست مى كشند به خاطر آتشى كه درآسمان آشكار شود، و سرخى اى كه سراسر صفحه آسمان را فرا گيرد و فرو رفتنزمين در بغداد و در بصره و خونريزى و خرابى خانه ها در بصره و نابودى مردم آن وترس ‍ همگانى بر عراق كه مردمش را پريشان و نگران كند)).
سال و روز قيام قائم (ع )
در مورد آن سالى كه حضرت قائم (عليه السلام ) قيام مى كند و همچنين در مورد روز قيامنيز رواياتى نقل شده است ، به عنوان نمونه :
1 - ((ابوبصير)) مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود:((حضرت قائم قيام نمىكند مگر در سال طاق مانند: سال يك ، سه ، پنج ، هفت و نه )).
2 - نيز ((ابوبصير)) مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود:((در شب بيست و سوم (ماهرمضان ) به نام قائم (عليه السلام ) ندا داده مى شود (اعلام مى گردد) و در روز عاشوراقيام مى كند و آن روزى است كه امام حسين (عليه السلام ) در آن كشته شد، گويى اكنون آنحضرت را در روز شنبه ، دهم محرّم مى نگرم كه بين حجرالا سود و مقام ابراهيم (كنار كعبه) ايستاده و جبرئيل در سمت راست او ندا مى كند:((اَلْبَيْعَةُ للّه ؛ بيعت براى خدا (كه صداىاو به همه جهانيان مى رسد)).
پس پيروان آن حضرت از همه نقاط زمين ، به سوى او رهسپار مى گردند و زمين براىآنان پيچيده مى شود (و در نتيجه آنان زودتر به محضر آن بزرگوار مى رسند) و با آنحضرت بيعت مى نمايند و خداوند به وسيله او سراسر زمين را پر ازعدل و داد مى كند، همانگونه كه پر از ظلم و ستم شده بود)).
حركت حضرت مهدى (ع ) از مكّه به كوفه
از روايات استفاده مى شود كه حضرت مهدى (عليه السلام ) پس از ظهور، از مكّه حركت مىكند تا به كوفه مى آيد و در قسمت بلنديهاى كوفه استقرار مى يابد و از آنجالشكرهاى خود را به شهرها و اطراف گسيل مى دارد، به عنوان نمونه :
1 - ((ابوبكر حضرمى )) مى گويد: امام باقر (عليه السلام ) فرمود:((گويا قائم(عليه السلام ) را مى نگرم كه از مكّه با پنج هزار فرشته به سوى نجف كوفه ، حركتكرده در حالى كه جبرئيل در سمت راست او و ميكائيل در سمت چپ او و مؤ منان پيش رويش هستندو آن حضرت لشكرهاى خود را به سوى شهرها و اطراف مى فرستد)).
2 - ((عمرو بن شمر)) از امام باقر (عليه السلام )نقل مى كند كه نزد امام باقر (عليه السلام ) از حضرت مهدى (عليه السلام ) سخن بهميان آمد، فرمود:((آن حضرت وارد كوفه مى گردد و در آنجا سه پرچم (و سه گروه )وجود دارد كه هركدام پرچم خود را به اهتزاز درآورده ، همه آنان گروه واحد شده و در خطّآن حضرت قرار مى گيرند، او در مسجد كوفه ، بالاى منبر مى رود و سخنرانى مى كند،آنچنان از مردم گريه بلند مى شود كه بر اثر صداى گريه ، كلام امام را نمى فهمند،وقتى كه جمعه دوّم مى شود، مردم از آن حضرت مى خواهند كه نماز جمعه را اقامه كند و بااو نماز جمعه را بخوانند، حضرت دستور مى دهد كه در سرزمين نجف ، نقشه اى به ناممسجد مشخّص كنند. آنگاه در آنجا با مردم ، نماز جمعه را اقامه مى كند.
سپس دستور مى دهد، نهرى از پشت كربلا تا نجف ، احداث نمايند به طورى كه آب در نجففراوان گردد و بر دهانه آن نهر، پلها و آسيابها بسازند كه گويى پيرزنى را مىنگرم زنبيل گندم بر سر گرفته و به آن آسيابها مى برد تا به طور رايگان به آردتبديل كند)).
2 - ((صالح بن ابى اسود)) مى گويد: در محضر امام صادق (عليه السلام ) سخن ازمسجد سهله (نزديك كوفه ) به ميان آمد، فرمود:((اِنَّهُ مَنْزِلُ صاحِبِنا اِذا قَدَّمَ بِاَهْلِهِ ؛ آنمسجد، منزل صاحب ما (حضرت مهدى (عليه السلام ) ) است ، آنگاه كه بااهل خانه اش به آنجا آيد)).
3 - ((مفضّل بن عمر)) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم ، فرمود:((هنگامى كهقائم آل محمَد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) قيام كند؛ در پشت كوفه ، مسجدى بسازد كهداراى هزار در است و وسعت شهر به قدرى زياد مى شود كه خانه هاى كوفه به نهرهاىكربلا، متصل مى گردد)).
دورنمايى از حكومت حضرت مهدى (عج )
در اينجا به چند نمونه از رواياتى كه بيانگر مدّت حكومت حضرت مهدى (عليه السلام )و روزهاى حكومت او و وضع پيروان او و اوضاع زمين و مردم آن است ، مى پردازيم :
1 - ((عبدالكريم جُعفى )) (يا خثعمى ) مى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرض ‍كردم :((امام قائم (عليه السلام ) چند سال حكومت مى كند؟)).
فرمود:((هفت سال ، و روزها براى آن حضرت ، طولانى گردد به طورى كه هرسال از سالهاى حكومت او برابر ده سال از سالهاى شماست ، بنابراين ، آن حضرت هفتادسال از سالهاى شما، حكومت مى نمايد و در آستانه قيام آن حضرت در ماه جمادى الاُخرى و دهروز از ماه رجب (جمعا چهل روز پى در پى ) باران مى بارد كه مردم نظير آن را نديده اندو خداوند گوشت بدن مؤ منان را در قبرها بروياند (و آنان را زنده كند) و گويى آنان راهم اكنون مى نگرم كه از سمت جهنيه (ناحيه موصل ...) مى آيند در حالى كه از سر وصورتشان خاك مى ريزد)).
2 - ((مفضّل بن عمر)) مى گويد: شنيدم امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
((هنگامى كه قائم ما قيام كند، سراسر زمين به نور پروردگارش روشن گردد و مردم ازنور خورشيد، بى نياز شوند و تاريكى از ميان برود و يك انسان در حكومت آن حضرتبه مقدارى عمر مى كند كه داراى هزار پسر شود كه در ميان آنان هيچ دختر نيست ، زمينگنجهاى خود را آشكار كند به طورى كه مردم ، آن گنجها در را روى زمين بنگرند و انسانبه جستجوى فقيرى مى پردازد كه به او از مالش احسان كند و يا زكاتش را به او بدهد،كسى پيدا نمى شود كه اين اموال را از او بگيرد و مردم بر اثر رزق و روزى فراوانِخداوند عطا بخش ، بى نياز هستند)).
چهره پرفروغ حضرت قائم (ع )
رواياتى در خصوص شمايل و خصوصيّات چهره حضرت قائم (عليه السلام ) و شيوه آنبزرگوار آمده است كه در اينجا به چند نمونه اشاره مى شود:
1 - ((جابر جُعفى )) مى گويد: از امام باقر (عليه السلام ) شنيدم مى فرمود:
عمر بن خطّاب از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) پرسيد:((مرا از نام مهدى (عليه السلام )آگاه مكن )).
حضرت على (عليه السلام ) فرمود:((درباره نام او حبيبمرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با من عهد كرده كه نامش را براى كسى نگويمتا وقتى كه خداوند او را ظاهر كند و برانگيزد)).
عمر گفت : از چهره او مرا آگاه كن .
امام على (عليه السلام ) فرمود:((او (هنگام ظهور) جوانى است چهارشانه با اندام متوسّط،خوش صورت و خوش مو، موهايش بر شانه هايش ريخته و نور درخشان صورتش برسياهى موى محاسنش و بر سياهى موى سرش چيره شده (و سياهى مو تحت الشّعاع نورقرار مى گيرد) پدرم به فداى فرزند بهترين كنيزان )).
شيوه زندگى امام مهدى (ع )
اما پيرامون شيوه زندگى آن حضرت ، هنگام قيام و ظهور او و روش حكم كردن او و نشانههايى كه خداوند براى او آشكار مى نمايد، نيز روايات بسيار آمده است كه در اينجا بهذكر چند نمونه مى پردازيم :
1 - ((مفضّل بن عمر)) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود:
((وقتى كه خداوند اجازه خروج به حضرت قائم (عليه السلام ) دهد او بالاى منبر رود ومردم را به قبول امامت خود، دعوت نمايد و آنان را به خدا سوگند دهد و به (اداى ) حقّخويش ، بخواند. آن حضرت همچون كردار و روشرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با مردم رفتار نمايد،جبرئيل (عليه السلام ) به فرمان خدا، نزد او آيد و در كنار حجراسماعيل (در كنار كعبه ) با آن حضرت ملاقات نمايد و به او بگويد:((مردم را به چهراهى دعوت مى كنى ؟)).
حضرت قائم (عليه السلام ) خط و راه خود را به او خبر دهد آنگاهجبرئيل به آن حضرت مى گويد:((من نخستين شخصى هستم كه با تو بيعت مى كنم ، دستترا باز كن ))، پس جبرئيل دستش را به دست آن حضرت (به عنوان بيعت ) بگذارد و بيش ازسيصد و ده نفر (يعنى 313 نفر) مرد از مردان مخصوص به حضور آن حضرت آيند و با اوبيعت كنند، او در مكّه مى ماند تا يارانش تكميل مى شوند، سپس از مكّه به سوى مدينه حركتمى نمايد.
2 - ((محمد بن عجلان )) مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود:((هنگامى كه حضرتقائم (عليه السلام ) قيام كند، مردم را از نو به سوى اسلام دعوت مى كند، به چيزى(يعنى اسلام حقيقى كه ) كهنه شده و بسيارى از مردم از آن گم و دور گشته اند، هدايت مىنمايد و او را از اين رو ((مهدى )) نامند كه مردم را به روشى كه از آن دور و گمراه شدهاند، هدايت مى كند و او را از اين رو ((قائم )) مى نامند؛ چون بر اساس حق و اجراى حق قيامكند)).
اين كتاب (متن عربى ) به يارى خدا و توفيق نيك او، در همينجا به پايان رسيد و تنظيمو تعليق اين كتاب در تاريخ ساعت آخر روز دوشنبه بيست و چهارم ربيعالاول سال 682 هجرى قمرى پايان يافت . اين كتاب ، در 11 صفرسال 982 هجرى قمرى نوشته شد و آن را كمترين خدمتگذاراهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) ابوالخير محمد بن عيسى رفيع الامامى به تحريرچاپ آراست و با خط خود نوشت .
و بعد (متن عربى ) اين كتاب به خط كمترين خدمتكار علماء، حاج عبدالرحيم بن مرحومابوالفضل افشارى زنجانى در نيمه شعبانسال 1393 هجرى قمرى برابر با 1352 شمسى ، نگارش يافت . (201) الحمدللّهاولاً وآخراً
((پايان ))

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation