|
|
|
|
|
|
مبارزات آية الله كاشانى (5) در زمان هاى اخير هم مدرس ، كاشانى ، اينها مردم سياسى بودند ومشغول كار بودند.(395) كودتاى 28 مرداد (1) سؤ ال : موقع و موضع شما در قبال آمريكا چيست ؟ جواب : در طى اعلاميه ها و بيانيه هاى پانزدهسال اخير خود، چندين بار موقع و موضع خويش را درقبال آمريكا و قدرتهاى بزرگ ديگرى بيان كرده ام كه ثروتهاى ممالك فقير بهرهبردارى مى كنند و عمال خود را در اين ممالك تحميل مى نمايند و قهر و خشونتى را كه برمردم دنياى سوم تحميل مى شود تاييد مى نمايم . آمريكا كه منشا كودتاى 1953 (1332)و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سياست خود را تغيير نداده است . تاوقتى كه وضع به همين منوال است موقع و موضع من درقبال آمريكا همچنان تغييرناپذير خواهد ماند.(396) كودتاى 28 مرداد (2) اين يكى از غفلت هايى بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلتنشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاء به اين صحبت ها اينجا نداشتيم و نه من اينجابودم و نه آقايان ، همه سركار خودشان در مملكت خودشان بودند اين غفلت بزرگ ازرجال سياسى و علما و عرض بكنم كه ساير اقشار مملكت ما واقع شد و اين آدم راتحميل كردند بر ما و دنباله اش هم گرفتند كه قدرتمندش كنند از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است ، قوام السلطنه (397) مى توانست اين كارها را بكند لكن با غفلت ها، باضعف نفس ها، نكرد. از او بالاتر دكتر مصدق بود، قدرت دست دكتر مصدق آمد لكناشتباهات هم داشت او براى مملكت مى خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت يكى از اشتباهاتاين بود كه آن وقتى كه قدرت دستش آمد اين را خفه اش نكرد كه تمام كند قضيه را، اينكارى براى او نداشت آن وقت ، هيچ كارى براى او نداشت بلكه ارتش دست او بود، همهقدرت ها دست او بود و اين هم اين ارزش نداشت آن وقت ، آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدمقدرتمندى باشد و مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود و زيرچنگال او بود لكن غفلت شد. غفلت ديگر اينكه مجلس را ايشانمنحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد وقتى استعفا دادند يكطريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست تعيين نخست وزير باشاه است ، شاه تعيين كرد نخست وزير را. اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد ودنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران ، بهقول بعضى كه محمدرضاشاه رفت و رضاشاه آمد. بعضى گفته بودند اين را به دكتركه كار شما اين شد كه محمدرضاشاه رفت (محمدرضا آن وقت يك آدم بى عرضه اى بود وتحت چنگال او بود) او رفت و رضاشاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آن وقت گفتند نمىدانستند كه بعدها رضاشاه چند آتشه است . اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است.(398) كودتاى 28 مرداد (3) امريكا با كودتاى نظامى ، مجددا شاه را بر ايرانتحميل كرد و به نام مدرنيزه كردن مملكت ، انقلاب امريكايى شاه را به راه انداخت و ديديمكه نتيجه تمام اين انقلاب به سود آمريكا و خرابى ايران بود.(399) كودتاى 28 مرداد (4) سؤ ال : شما آمريكا را به دليل نقشى كه در ايران از لحاظاعمال اخير آنها و همچنين به دليل عملياتشان از زمان بركنارى مصدق تاكنون بازى مىكند متهم مى كنيد، دليل اين كار را بيان كنيد؟ جواب : ساليان دراز است كه آمريكا برخلاف همه موازين بين المللى و انسانى ، در امورداخلى كشور ايران دخالت مستقيم دارد، به طورى كه امروز مى بينيم وقتى شاه درپرتگاه سقوط قرار گرفته و ملت ايران براى به دست گرفتن سرنوشت خود به پاخاسته است ، مستقيما رئيس جمهور آمريكا و نيز بعضى از ساير مقامات عاليرتبهآمريكايى رسما دخالت كنند و على رغم اراده قاطع ملت ايران اعلام مى كنند كه ما از شاهحمايت كنيم و بايد حمايت بكنيم چون بهترين دوست و حافظ منافع ما در منطقه است درساليان دراز مى بينيم كه اكثر و بلكه تمامى سياست هاى شاه در زمينه هاى مختلف در جهتتامين هر چه بيشتر منافع آمريكا و همدستان آمريكا بوده است كشاورزى ايران را به نفعآمريكا نابوده كرده است ، مخازن زير زمينى و مخصوصا نفت را به غارت آمريكا داده است وايران را با پول نفت ، انبار اسلحه ساخت آمريكا و همدستانش قرار داده است كه گذشته ازاين كه اين سلاحها به هيچ كارى جز كشتن فرزندان ملت در شهرها و دهات نمى خورد، بيشاز چهل هزار مستشار نظامى آمريكايى را بر ماتحميل كرده است كه علاوه بر اينكه در هر سال بابت حقوق آنان هزينه كمرشكنى بر ماتحميل مى شود، اصولا همين مستشاران زير نظارت سفارت آمريكا تمامى اوضاع كشور رابراى حفظ منافع آمريكا كنترل مى كنند و قدرت هر گونه آزادىعمل را از ارتش ايران سلب كرده اند و ارتش را على رغم خواست آنان در جهت حفظ شاهبسيج نموده اند آمريكا به دست شاه ، ايران را به يك پايگاه نظامى در برابرابرقدرت هاى رقيب خود درآورده است شاه با زور سرنيزه حق كارگران و زحمتكشان شريفو محروم ايران را به باد داده است سرمايه داران آمريكايى ، ايران را بهترين نقطه براىاستثمار مى دانند و سرمايه هاى خود را به اشكال مختلف به ايران سرازير كرده اند وبايد بگويم كه ابعاد دخالت آمريكا در ايران به قدرى وسيع است كه در اين فرصت ،امكان شمردن آنها نيست .(400) بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل دوم : حكومت محمدرضاشاه شخصيت محمدرضاشاه (1) در حديث است كه ( لايزال يويد هذا الدين برجل الفاجر) با مردهاى فاجر به اراده خدااين دين تاييد مى شود محمدرضا مرد فاجر، خواهى نخواهى اين دين به واسطه او تاييدشد براى اينكه هر چه ظلم بيشتر باشد و هر چه ستمكارى بيشتر باشد، دينعدل بيشتر تاييد مى شود. ظالم با اعمال ظالمانه خودش دينعدل را تاييد مى كند و لايزال اينطور بوده است ، فرعون با فرعونيت و طغيانش دينموسى را تاء يد مى كند و ابوسفيان با طغيان ، دينرسول اكرم را تاييد مى كند و محمدرضا با طغيان و عصيان و جور و ستم دين اسلام راتاييد مى كند. خدا همانطورى كه از قشر متفكرين روحانى تاييد مى كند، از قشرهاى فاسدهم ، از رجل فاجر هم دين اسلام و دين خدا تاييد مى شود و آن به همين معناست كه گفتم نهتاييد مى كند، تاييد مى شود.(401) شخصيت محمدرضاشاه (2) شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفته ام و از بس متاثرم باز هم پيش شماعرض مى كنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون (402) ديدم كه جانسون عينكش رابرداشته و از اين طرف دارد چشم هايش آنطور مى كند و نگاه مى كند و به او نگاه نمى كندو او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بودمثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مى كند، من همچو متاثر شدم كه ما در چهحالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست ، درمقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بى اعتنا چشم هايش را آن طرف گذاشته و درروزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مى كنم كرده بودند كه در روزنامه هاىايران منعكس بشود.(403) شخصيت محمدرضاشاه (3) محمدرضا پهلوى به واسطه تعلقى كه به دنيا داشت ، نفسش غير از دنيا چيزى نمىفهميد، سر منشا اينهمه فساد براى ملت و اينهمه بدبختى براى خودش شد. دوستان اوكه جنود شيطان بودند، براى تعلقى كه به دنيا داشتند كه نفوسشان غير از دنيا ادراكنمى كرد، به واسطه همين تعلق ، منشا اينهمه بدبختى براى ملت و بدتر آنكه براىخودشان شدند، هم بدبخت كردند ملت را و به باد دادند همه چيز ملت را و هم بدبختكردند خودشان را.(404) شخصيت محمدرضاشاه (4) شاه را مى گفتند كه آدم باذكاوتى است ، اگر ذكاوت داشت مبتلا نمى شد به اين ابتلايىكه الان مبتلا شده است و به نصيحت علماء اسلام گوش مى كرد، اينكه مبتلاى به اينبليات شد براى اين است كودن بود و ذهنش صاف بود، نه . و اما آن جهت ديگر كه خودخواه و قدرت طلب و اينها بود، همين طور هست و شايد يك مقدار همبراى همين جهت بود كه ابتلائات پيدا كرد.(405) شخصيت محمدرضاشاه (5) اين بيمارى تا يك اندازه اى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بينرفت او اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند وآن دلقك هائى كه دور و برش هستند، همين ها را ببيند و ملت را اصلا به حساب نياورد،نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولت ها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اينملت باشند و اينها نمى فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت اينبيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مى دانست و خودش را فرمانفرما و خودش راهمه ملت مى دانست ديگر براى ديگران اصلا چيزىقائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانت ها را كرد.(406) ماهيت حكومت (1) مردم در اين پنجاه سال آزادى نداشتند كه ، نه يكوكيل ونه يك مجلس و نه يك دولت ، هيچى مربوط به ملت نبود همه چيز متكى به خارجبود يك آدم فاسد را وقتى آوردند گذاشتند سر يك مملكتى ،تحميل كردند بر يك مملكتى به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت را از دست داد و هىثناخوانى خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات همبگويند، همه را الزام كرد كه بايد بگويند، همه ثناخوانى بايد بكنند.(407) ماهيت حكومت (2) قوه مجريه هم كه همه مى دانند كه چه جنايت هائى در اين كشور مرتكب شدند و خود آن مردكه يك مقام غير مسوول به حسب اصطلاح آنها داشت در راس همه جناينتكارها بود، جنايتكارهاهمه الهام از او و او الهام از اجانب مى گرفت .(408) ماهيت حكومت (3) اگر چنانچه پنج سال پيش از اين ، ده سال پيش از اين را شما در نظر بياوريد، وضع آنوقت را در نظر بياوريد، حكومت آن وقت را در نظر بياوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومترا نسبت به ملت در نظر بياوريد و حبس ها و زجرها و تبعيدها وقتل ها را كه درآن حكومت واقع مى شد به نظر بياوريد و از خودتان سؤال كنيد كه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آنطور جنايتكارى ها واقع مى شد واختناقها و آن مسائل و مصائب براى كشور ما بود و حالا چه شده است كه ما آزادانه اينجا باهم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مى كنيد.(409) ماهيت حكومت (4) در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان ، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يكصورتى غير صورتى كه پدرش عمل مى كرد.(410) ماهيت حكومت (5) شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصا در اين پنجاهسال ، ملاحظه مى كنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملك ها و سلطنه ها وعرض مى كنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند وقتى كه اشراف بهقول خودشان و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهرااينها مردم را به حساب نمى آورند.(411) جدايى حكومت از مردم (1) دوگل (412) وقتى آمده بود اينجا، ظاهرا دوگل بود كه با شاه با هم رفته بودند توى بازار، خوب ، شاه خيلى جرات نمى كردبيرون بيايد، اين بيرون آمده بود رفته بود توى جمعيت ولى خوب ، نمى ترسيد ازآنها مردم به او كارى نداشتند اما خود او مى ترسيد كه ، چرا مى ترسيد؟ براى اينكه بهمردم بد كرده ، وقتى آدم به كسى بد بكند، از آنها مى ترسد بد بكنند به آن .(413) جدايى حكومت از مردم (2) اين شاه سابق جرئت نمى كرد بيايد توى مردم ، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد بامردم بنشيند دوگل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكيهاى بازار و با آنهمهحفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت ، براى اينكه او نمى ترسيداز جمعيت ايران ، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمى ترسيد.(414) جدايى حكومت از مردم (3) اين محمدرضا يك وقت توى جامعه نتوانست بيايد، هر وقت اينها مى خواستند عبور بكنند ازيك خيابانى ، اين خيابان قرق مى شد، اجزائى سازمان امنيت تحت نظر مى گرفتند همهخانه هاى مشرف به خيابان را، همه جا قرق مى كردند و تحت نظر مى گرفتند و آنها همكه هياهو مى كردند از خودشان بودند نه مردم ، مردم كه براى اينها هياهو نمى كردند. تاهمچو نمى شد و همه چيز كنترل نمى شد و تحت نظر و مراقبت قرار نمى گرفت ، اينجرات نمى كرد از اين خيابان عبور كند، چرا؟ براى اينكه مردم با او خوب نبودند، او ازهر فردى مى ترسيد مبادا يك وقتى يك مثلا تفنگى به او بزنند يك سنگى به از اوبزنند. مى ترسيدند از مردم .(415) جدايى حكومت از مردم (4) زمان رژيم سابق اگر مى خواست اين شخص از يك خيابانى عبور كند، سازمان امنيت ومامورها قبل از اينكه بيايد، دو روز، سه روزقبل اين جاها را همه را تحت نظر مى گرفتند، خانه ها را اين خانه ها را خالى مى كردند ازمردم تحت نظر مى گرفتند كه ايشان مى خواهد يك عبورى از اينجا بكند. چرا؟ براى اينكهخودش خائن بود و خائن مى ترسد. خيانت به مملكت كرده بود و خائن خائف است ، از خودشمى ترسد، مى ترسد بكشندش .(416) جدايى حكومت از مردم (5) ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش رامسلط بر مردم ، فرمانفرماى مردم مى دانست و شاهنشاه مى دانست و آريامهر مى دانست ، ملتهمراه او نبود اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود.(417) جدايى حكومت از مردم (6) همانطورى كه زمان محمدرضا بود، شما ديديد كه اينهااگر يك ، اگر محمدرضا مىخواست از يك خيابانى عبور كند، در عين حالى كه اتومبيلى كه نشسته بود، مسلح به همهجور چيزى بود و شيشه هايش هم ضد گلوله و همه بساط بود، مع ذلك از يك هفتهقبل مى رفتند همه خانه ها را تخليه مى كردند و جايش نظامى ها و ساواكى ها را مىنشاندند تا ايشان بيايند از اينجا عبور كنند بروند آن طرف .(418) جدايى حكومت از مردم (7) دولت هاى رژيم سابق و خود رژيم سابق چون با مردم نبود و مردم هم با او نبودند، شايدجرات نكرد يك دفعه محمدرضا توى بازار بيايد.(419) جدايى حكومت از مردم (8) شما ديديد كه در زمان محمدرضا و رضاشاه ، دولت ، ملت را هيچ حساب مى كرد چنانچه آنكسى كه در راس بود، آن خائنى كه در راس بود، همه را هيچ حساب مى كرد، رضاخان همهرا هيچ حساب مى كرد، ومحمدرضا هم اينطور بود و اين اسباب اين مى شد كه آنها بتوانندسلطه خودشان را تحميل كنند.(420) جدايى حكومت از مردم (9) ما هم گرفتار يك همچو مساله اى بوديم در زمان رضاخان ، در زمان محمدرضا خان همينمساله بود كه به ملت كار نداشتند، ملت چكاره است ؟ آنها ملت را هيچ كاره مى دانستند. هرچه هست اعليحضرت است ، غير اعليحضرت خبرى نيست . لكن ملت ايران شكست اين را وفهماند كه هر چه هست ملت است .(421) (422) عملكرد دولت (1) شاه ، شاه سابق كه در آن كتاب نوشته است ، ماموريت براى وطنم ، من اين را صحيح مىدانم ، ماموريت براى وطن داشت براى اينكه وطن را بكلى نابود كند، اسلام را نابود كند،عشاير را نابود كند، همه طبقات را به نابودى بكشد، خزائن ما را، همه را ببرد، ما را دستنشانده غير قرار بدهد، كشاورزى ما طورى بشود كه ما در همه چيز محتاج به خارج باشيم، اينها همه جزء ماموريت او بود و ماموريتش را هم انجام داد.(423) عملكرد دولت (2) اين اصلاحاتى كه اينها به خيال خودشان كردند، عالما عامدا فاسد كردند، نه اينكهاشتباه كردند، آن مردك (424) آمد گفت من اشتباه كردم ، لكن تعمد كرد در امور، اينطورنبود كه اشتباه باشد، عالم عامد بود در خراب كردن اين مملكت ، كشاورزى را عالم عامدبود كه بصورت اصلاحات ارضى به فساد بكشاند، مامور بود براى اينكه مملكت ما رابازار قرار بدهد براى ديگران و ما بايد از ديگران وارد كنيم و ما بازار آنها باشيم ،اگر چنانچه اين مرد نبود مملكت خودمان براى خودمان براى خودمان كافى بود، لكن اينمرد يا نامرد به واسطه آن نوكرى كه داشت ، ماموريتى كه براى وطنش داشت ، مامورشكرده بودند، بيايد و اين وطن را از بين ببرد و برد و رفت و منتها همه چيزهاى ما رابرداشت و رفت .(425) عملكرد دولت (3) اينها، اين خدانشناسها مملكت ما را خراب كردند و رفتند. بااسم تمدن بزرگ چنان خرابىوارد آوردند و چنان آن را به عقب راندند كه سال هاى طولانى بايد تا به حد خود برسد.اقتصاد ما را از بين بردند، كشاورزى ما را به نحو به اسم اصلاحات ارضى از بينبردند، ارتش ما را وابسته به غير كرده بودند، فرهنگ ما را به عقب رانده بودند، از همهبالاتر نيروى انسانى ما را نگذاشتند شكوفا پيدا كند. ما الان براى نيروى انسانىاحتياج داريم و براى كارهايى كه احتياج به نيروى انسانى دارد، بايد بگرديم تا پيداكنيم براى اينكه اينها قرن هاست و اخيرا پنجاه و چندسال است كه با تمام قوا كوشيدند تا نيروى انسانى مارا از بين ببرند.(426) اختناق (1) حوادث اخير ايران (427) كه قتل فجيع مرحوم سعيدى (428) مترتب بر آنهاست ، موجبكمال تاثر است . اين تنها مرحوم سعيدى نيست كه با اين وضع اسف انگيز در گوشهزندان از پاى درمى آيد بلكه چه بسا افراد مظاوم و بى گناه به جرم حقگوئى در سياهچال هاى زندان مورد ضرب و شتم و شكنجه هاى وحشيانه و رفتار غير انسانى قرار مىگيرند. من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداكار را كه براى حفظ مصالح مسلمين و خدمت بهاسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموما و خصوص به ملت ايران تعزيت مى دهمو از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت مى نمايم .(429) اختناق (2) خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاهسال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مى كنند و با پشتيبانى قدرت هاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكرده اند ذخاير كشور مخصوصا نفت را در اختياراجانب گذاشته اند، هر گونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را باسرنيزه خاموش كرده اند، قتل عامهاى مكررى در اين پنجاهسال به دست اين دودمان انجام شده است ، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است ، هيچگاه مردم حق انتخاب نداشته اند، گويندگان و نويسندگان كشته شده اند و يا زندانىهستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن ، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كرده اند، و در يككلمه ، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كرده اند، كه تمامى اين واقعيت ها تلخ رادر يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كرده اند.(430) اختناق (3) صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى ، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند،جنايت ببيند، سلب آزادى ها را ببيند، اختناق ها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چراتوى سر من مى زنى ، بكشند او را؟ پس اين تقصير خودش است كه مى گويد كهچرا.(431) اختناق (4) شما مى دانيد كه گرفتارى ملت ايران از پنجاه و چندسال پيش از اين تا حال چقدر بوده است و جرائم اين پدر و پسر در اين مملكت چقدر زيادبود و همه اقشار اين مملكت در اختناق و در زحمت بسر مى بردند.(432) اختناق (5) سابق همه چيز ما را مى بردند و ما نفس نمى كشيديم ، سابق جوان هاى ما را در زندان زجرمى دادند و اعدام مى كردند و ما قدرت حركت نداشتيم ، سابق چپاولگران همه چيز ماراچپاول مى كردند و ما نفس نمى كشيديم .(433) اختناق (6) شما اگر در زمان سلطنت طاغوتى آمده بوديد وضع را طور ديگر مى ديديد، خيابانهاى مارا از كشته ها فرش مى ديديد، زندان هاى ما را از مستضعفين و از علما و از روشنفكران مملومى ديديد، مطبوعات ما را در حال سانسور و اختناق مى ديديد، ملت ما را زير بار ظلم و جورمى ديديد. مامورين شاه در همه شوون مملكت ما دخالت مى كردند و مامور بودند از طرفاجانب و از طرف ابرقدرت ها خصوصا آمريكا كه با ملت ما آن كنند كه كردند. ملت ما را درحدود پنجاه و چند سال اين پدر و پسر به خاك و خون كشيدند. شما اگر در آن وقت آمدهبوديد به ايران ، ايران را يك قتلگاه عمومى مى ديديد. و تمام ايران را يك زندانعمومى مى ديديد .(434) اختناق (7) شما تا مدتى كه در قيد و بند بوديد و همه بوديم ، در اختناق بوديم ، 35 ميليون جمعيتايران كه در زندان بود، ايران يك زندان بود. پس همه در شكنجه بوديد. شكنجه هاىروحى . ديگر برادران در شكنجه هاى جسمى بودند كه مى شنيديم شكنجه ها را، درشكنجه روحى بوديم .(435) اختناق (8) فوج فوج جوانهاى ما را مى گرفتند به عنوان اينكه كتاب توى خانه تو است ، بهعنوان اينكه اعلاميه تو خانه تو است ، به عنوان اينكه با كسى كه اعلاميه دارد يا دركتابفروشى تو يك دانه كتاب رساله پيدا مى شود، با اين عنوانها مى گرفتند، مىبردند، شكنجه مى دادند، مى كشتند.(436) اختناق (9) سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مى كشيد از اين حبسهاى بزرگ كهبعضى عكسهايشان را وقتى كه نشان مى دهند انسان وحشت مى كند، زيرزمين چه كردند اينهابا مردم .(437) اختناق (10) همه يادتان هست كه يك پاسبان اگر مى آمد در بازارها، بازار تهران ، بازار تبريز ومى گفت كه چهارم آبان (438) است و بايد بيرق بزنيد سر دكان ها، توى ذهن مردماصلا نمى آمد كه مى شود هم با پاسبان معارضه كرد و گفت نه ، همه اطاعت مى كردندروى اينكه خوب ، دنبالش خوف اينكه حبس باشد، زجر باشد، شكنجه باشد،بود.(439) اختناق (11) شما(440) پنجاه سال ظلم كشيديد و حرف نزديد، نتوانستيد هم حرف بزنيد. پنجاهسال از شهربانى و از ارتش و از ژاندارمرى و از سازمان بالخصوص همه ما رنج برديم، همه ما زحمت كشيديم ، حبس رفتند رفقاى شما، شكنجه ديدند رفقاى شما پنجاهسال اينطور بود، حالا پنجاه سال اين كارها شده است و شما هيچ وقت خطابه نخوانديد كهچرا اينجورى مى شود.(441) اختناق (12) در زمان رژيم سابق مى گفتند كه آزادى زياد دادند كارتر مى گفت كه زياد آزادى دادندبه اين ملت ، اين فريادى كه از مردم بلند مى شود، براى اينكه آزادى زياد است ! اينحبس و اين زجر و اين بساطى كه در ايران بود و يك حبس بود مملكت ما كه 35 ميليون جمعيتتوى حبس بودند، نه يك مطبوعات ما آزاد بود، يك كلمه نمى توانستند بنويسند، نهراديو آزاد بود، يك كلمه نمى توانستند خلاف بگويند، همه آن ديكته بود و از طرفسازمان امنيت درست مى كردند و دست اينها و از طرف بالاترها هم درست مى كردند و دستآنها هم مى دادند. يك وكيل را ملت تعيين نكرده (بود).(442) اختناق (13) يك شاهى كه در طول 50 سال اين مملكت را به غارت كشيده است و بهچپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است و بالاتر از اين آنقدرقتل نفس كرده است ، كشتار عمومى كرده است ...(443) اختناق (14) زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقه اى حبس بودند؟ علما، دانشگاهيها،رجال ملى ، اينها حبس بودند... آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم ، حبسى داشتيممثل مرحوم طالقانى (444) مثل آقاى منتظرى ،مثل آقاى لاهوتى (445) ، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى ازملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند. ازرجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب ، اشخاص محترمى بودند كهسال هاى طولانى در حبس بودند و سال هاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند، براىاينكه مخالف بودند با آن رژيم . آن وقت اينها حبس بودند.(446) اختناق (15) در رژيم سابق كسى قدرت حرف زدن نداشت ، كسى قدرت انتقاد نداشت ، يك كلمه انتقادبا نابودى او تمام مى شد، يك قلم كه يك نصف سطر در انتقاد مى نوشت نابودش مىكردند.(447) اختناق (16) اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است ، 37سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخاير ما را به باد فنا داده است و 37سال جوان هاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و بادست خود ايشان ، به طورى كه اشخاص نقل مى كنند و با مباشرت در پانزده خرداد عدهكثيرى را به قتل رسانده است و با امر او از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش ازصدهزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح ومعلول داريم .(448) اختناق (17) شما مى دانيد كه در ايران نفس نمى شد بكشى و تمام روزنامه ها و مجلات و قلم ها وراديو و تلويزيون در خدمت او بودند به ضد ملت ، همه اينها در خدمت او بود، مردم دراختناق و در حبس بودند.(449) اختناق (18) شما ديديد كه در اين مدتى كه محمد رضا غصب كرده بود حكومت ايران را، ساواك آنطورتبليغات مى كرد كه هر خانواده اى شايد گمان مى كرد كه اگر يك كلمه راجع به دولتيا راجع به شاه مخلوع بگويد اين كلمه را آنها مى شنوند و اين را به جزا مى رسانند. درهمه قشر ملت ، اين خوف را اينها ايجاد كرده بودند با تبليغات دامنه دار خودشان كهساواك همچو هست كه در هر چند نفر آدم يكى از آنها ساواكى است و حرف ها را اگر درداخل خانه ها هم بر ضد رژيم گفته بشود به ساواك مى رسانند و ساواك هم خواهد چهكرد و چه كرد. اينها در خود كشور خودشان ، هركشورى كه زير دست آن كشورها بود، دركشور خودشان اين معنا را دامن مى زدند به طورى كه در زمان شاه مخلوع آنطور در بين مردمخوف بود كه شايد برادر از برادرش مى ترسيد، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو اززن ترسيدند كه مبادا يك وقت ما يك حرفى بزنيم و موجب گرفتارى و آزار و اذيت بشود واعدام و حبس و كذا.(450) اختناق (19) شما ديديد در زمان محمد رضا براى هر مسجدى در مساجد تهران ، كه مسلم جاهاى ديگر همشايد بوده نمى دانم يك نفر سرهنگ بازنشسته منحرف ساواكى را گذاشتند آنجا براىمراقبت كردن اوضاع .(451)اختناق (20) اگر اين اسلامى كه الان در اينجا هست سيلى بخورد اسلام تا آخر سيلى خورده است بايدهى بنشينيد و حسرت ببريد باز هم برگردد به آنجايى كه يك نفر پاسبان بيايد همهتان را وقتى كه از بين ببرد به همه تان اهانت كند جرات حرف زدن نداشته باشيد زمانرضاشاه را يادتان هست ، زمان اوايل محمدرضا هم يادتان هست ، اخيرا البته زورش بهاينقدرها نمى رسيد.(452) (453) حزب رستاخيز (1) نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران ، شركت در آن بر عمومملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهىاز منكر است و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براىاغفال ملت از مسائل اساسى از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش خفقان زده كندو راه را براى مسائلى كه در نظر دارند باز نمايند و قوه مقاومت را به كلى از ملت سلبنموده و نفس را در سينه ها حبس سازند لهذا لازم است حسب وظيفه تذكراتى بدهم ، باشدكه ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بيش از پيش و همه جانبه جلو اين نقشههاى خطرناك را بگيرند قبلا بايد گفت شاه در اين پيشنهاد غير مشروع به شكست فاحشطرح استعمارى به اصطلاح ( انقلاب ششم بهمن ) و برخوردار نبودن آن از پشتيبانىملت ، اعتراف نموده است كسى كه بيش از ده سال است فرياد مى زند كه ملت ايران موافقبا اين انقلاب است و اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته ، امروز مردم را به صف هاىمختلف تقسيم كرده و مى خواهد با زور سرنيزه براى خود موافق درست كند اگر اين بهاصطلاح انقلاب از شاه و ملت مى باشد، ديگر چه احتياجى به حزب تحميلى است ؟درباره اين حزب به اصطلاح ( رستاخيز ملى ايران ) بايد گفت اينعمل با اين شكل تحميلى مخالف قانون اساسى و موازين بين المللى است و در هيچ يك ازكشورهاى عالم نظير ندارد ايران تنها كشورى است كه حزبى به امر ملوكانه تاسيسكرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس وشكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعى محروم شدن است مردم محروم اين كشور مجبورندموافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام كنند، نظام پوسيده اى كه از نظر اسلام مردود ومحكوم به فناست ، نظامى كه هر روز ضربه تازه اى بر پيكر اسلام وارد مى آورد واگر خداى نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را برچيند، نظامى كه هستى ملت را بهباد فنا داده و تمام آزادى ها را از او سلب كرده است ، نظامى كه طبقات جوان روشنفكر رادر زندان ها و تبعيد گاه ها از هستى ساقط نموده و باز مى خواهد با اين حزب بازىاجبارى بر قربانى ها و زندانى هاى خود بيفزايد.(454) حزب رستاخيز (2) علماى اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمه ، بدبختيهاى بسيارى است كهاثراتش به تدريج ظاهر مى شود بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريمكنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايران پايمال شود، بر ساير طبقات خصوصا خطباىمحترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهى و طبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كهبا مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومت منفى خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئنباشند كه رژيم در حال فرو ريختن است و پيروزى با آنهاست ، بايد ملت از تبليغاتپوچ دستگاه اغفال نشود اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روزافزون مى كنند، براى اغفال ساده لوحان در دستگاه تبليغاتى مراسم خواندن دعاىكميل و سينه زنى و زنجير زنى پخش مى كنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپو منتشر مى كنند.(455) جنايت و كشتار (1) نقش شاه در كشتار مردم : ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاهسال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى كه رسما نوكر اجانب بوده وهستند،باشد در اين پنجاه سال سياه ، اين ملت بزرگ در تحت فشار پليس و اختناق وشكنجه روحى دست و پا مى زند و تمام مخازن زير زمينى و منافع حياتى ملت را شاه بهاجانب داده است نفت را امريكا و گاز را شوروى و مراتع وجنگل ها را علاوه بر بخشى از نفت ، انگليس و بعضى كشورهاى ديگر مردم را از تمام مظاهرحياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته و نظام ارتش و فرهنگ ما و اقتصادكشور را استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده است .(456) جنايت و كشتار (2) اين محمدرضاشاه خودش گفت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم پريروز هم كه وزيرخارجه انگلستان (457) گفت كه ( ايشان براى ماست ، ايشان منافع ما را دارد حفظ مىكند، چطور ما با او چيز نكنيم ) ما مى دانيم كه ايشان منافع شما و امريكا را دارد حفظ مىكند، داد ملت همين است كه ايشان آمده براى منافع شما خدمت به وطن بكند ماموريت براىوطن بكند! ماموريت از طرف آمريكا دارد و انگلستان . بايد مردم را اينطور كند، بايد ايرانرا عقب نگه دارد، فرهنگ ايران را بشكند، روحانيت ايران را بشكند، اسلام را عقب بزند،تاريخ اسلام را تغيير بدهد، شما خيال كرديد كم كارى كرد اين خبيث ؟ ازاول كه اين جنايت كرده تا آخر هم جنايتى بكند يك طرف ، تغيير تاريخ اسلام يك طرف ،اين كم جنايتى بود كه اين مرد كرد؟ اينها همه دست به هم دادند براى اينكه اين سدها رابشكنند.(458) جنايت و كشتار (3) تمام اين جنايت هايى كه در ايران واقع شده است در عصر ما، در اين عصر، تمام اين جنايتها با امر شاه است امكان ندارد كه يك سربازى سرخود آدم بكشد يا يك صاحب منصبىسرخود اجازه آدمكشى بدهد يا يك وزيرى ، يك نمى دانم نخست وزيرى همچو قدرتى داشتهباشد كه سرخود دستور كشتن ، دستور زخم زدن ، اين دستورات را بدهد. تمام اين جنايتهايى كه واقع شده و مى شود با امر مستقيم شاه است كه (بايد بزنيد) در 15 خرداد ازقرارى كه معروف شد فرماندار، خود او بوده است و با آنكه خودش بالاى آنها چيز مىكرده است و امر مى كرده ، امرش اين بوده است كه به جاهايى بزنيد كه ديگر زخمىنباشد مريضخانه ها، به جاهائى بزنيد كه بكشد.(459) جنايت و كشتار (4) امكان ندارد البته كه يك كسى بتواند سزاىعمل اين آدم را به او بدهد، يك آدمى كه سى و چندسال است مسلط شده است بر اين ملت و همه چيز ملت را به باد داده است ، يك آدمى كه مادرهارا به عزاى اولادشان نشانده است و همين امروز كسى گفت كه يك زن بوده است كه سه تابچه داشته هر سه بچه اش كشته شدند، يك پدر و مادرى كه حالا وقتى كه مى آيندتوى خانه مى بينند ديروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر مى شود كهاين را ما در اين دنيا بتوانيم جزايش را به او بدهيم ؟ يك آدم كه مى كشد يك كسى را، همانمقدار مى شود خودش را بكشند و همين ، بس ، خون اين هم خون يك آدم است اگر آدم باشدكسى كه سى و چند سال است بر اين ملت تسلط پيدا كرده و كشتار كرده و آنطور كشتاركرده و دزدى كرده و آنطور دزدى كرده و خيانت كرده و آنطور خيانت كرده و جنايت كردهوآنطور جنايت كرده ، مگر بشر مى تواند كه اين را به سزاى اعمالش برساند؟ يك جانبيشتر ندارد مقابل يك نفر.(460) جنايت و كشتار (5) پس از آنكه شاه خود را رفتنى دانست ، دست جنايتكار خود را از آستين درآورد و كشتارهاىپى در پى را آغاز كرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود اخيرا در مشهد مقدس جنايتكارىها را به حد اعلا رساند و ما را بر آن داشت كه روز 29 ماه محرم را عزاى عمومى اعلام كنيمبراى سالگرد كشتار بيرحمانه قم و چهلم كشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نيز هفتهكشتار مشهد مقدس و نيز كشتار شهرستان هاى ديگر.(461) جنايت و كشتار (6) بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كردهاست آن مقدارى كه كرده است ما نمى دانيم ، شما نميدانيد در باطن اين حبس ها چه گذشتهاست بر مومنين ، به جوان هاى ما در اين حبس ها و كميته ها چه گذشته . نمى شود، اينهاقابل شرح نيست ، قابل بيان نيست يكى ، دو تايش را ميتوانند بگويند. پاى فلان را ارهكردند يا توى روغن گذاشتند داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى وسرخش كردند، اينها بعضى از آنهاست كه به ماها رسيده و به شماها رسيده ، آنهائى كهبه ماها نرسيده اينها را بايد از نصيرى ها(462) استفسار كرد. بايد از خود ايشاناستسفار كرد. جنايت و كشتار (7) يك ملتى را به اين وضعى كه الان ملاحظه مى كنيد كشاند،قتل عام ها كرد، حبس هاى طولانى ، جوان هاى ما را در حبس برد و به پيرى به مابرگرداند، در بين اينهائى كه در حبس بودند و پانزدهسال حبس بودند، بعضى وقت ها كه با من مصافحه مى كردند، آنوقت دست يك پهلوان بودو حالا كه مصافحه مى كند دست آدم عادى شده آن زجرها و ناراحتى هايى كه به جوان هاىما، به روشنفكرهاى ما، به علماى ما، به دانشگاهيهاى ما، به بازرگان هاى ما، آن زجرها وتبعيدها و آنقدر زحماتى كه به آنها دادند و آنهامتحمل شدند، اينها را نمى توانيم جبران كنيم يك جان بيشتر ندارد، شما همه تان هم جمعبشويد همان يك جان را از او مى گيريد اين صدها جان از بهترين فرزندان اسلامگرفته است .(463) جنايت و كشتار (8) در بين جوان هاى ما اشخاصى بودند كه در جوانى رفتند و پانزدهسال عمرشان را هدر دادند، او مى توانست در بيرون اگر از علما هست كتاب ها بنويسد،هدايت ها بكند، اگر از روشنفكران هست كتاب ها بنويسد و روشنفكريها بكند، روشنگريهابكند، اگر از اطبا هست جمعيت زيادى را از مرگ نجات بدهد تمام اين قشرهايى كه از ما آنهادر زندان كردند، اينها حياتشان را از دست دادند، اينها زندگيشان را، بيشتر زندگيشان رااز دست دادند يعنى يك زندگى توى محبسى كه هيچ كارى نمى تواند بكند، از همه كارهااو را بازداشتند (آنها مى دانند چيست ) اينها با كشتن محمدرضا درست مى شود؟ (464) جنايت و كشتار (9) عمال اجنبى در اين پنجاه و چند سالتمام حيثيات ملت ما را پايمال كردند، اين پدر و پسر خيانت ها كرده اند كه روى تاريخ راسياه كرده است ، اين پدر و پسر جنايت هايى در ايران كرده اند كه ما نمى توانيم عشر او،صد يك او رابيان كنيم .(465) بايد به شما بانوان محترم تذكر دهم كه جنايات شاه را نه شما تمامش را اطلاع داريد ونه ما و نه آن اشخاصى كه حتى نزديك به شاه هم بودند. جنايات اينها مراتب و درجاتىداشته است كه بعضى از آن واضح بوده است ، همه ديده اند. اين جنايات و آدم كشى ها وحبس ها و زجرهائى كه صدايش از داخل زندان ها به بيرون رسيده است . يك مرتبه ازجنايات و خيانات ، آنهائى بوده است كه وزراى شاه و اطرافيان شاه اطلاع داشتند و ماها وشماها اطلاع نداشتيم ، پاره اى از جنايات هم فقط خود شاه مطلع بوده است خيانتى كهكرده است ، ديگران مطلع نبودند. ما نمى توانيم به عمق جنايات و خيانات اين پدر و پسراطلاع پيدا كنيم ، شما كه غايب امر، يكى از شما بيست و دوسال اينجا بوده ، ما هم كه تمام عمرمان را اينجا بوديم و در جريان امور بسيارى ازعمرمان را گذرانديم ، باز نمى توانيم بر عمق اين جنايات اطلاع پيدا كنيم ، تاريخ همنمى تواند عمق اين جنايات و خيانات را ثبت كند، تاريخ آنقدر مى تواند كه اطلاع پيدامى كند و جنايات شاه بسيارش زير پرده است كه غير از خودش وامثال كارتراطلاع ندارد.(466) جنايت و كشتار (10) همه محروم بوديم ، حتى قشرهائى كه شما در صورت مى بينيد كه اينها مثلا مرفه هستند،در زمان اينها زحمت هايى داشتند كه بيشتر از زحمت بى آبى بود. اين حبس هاى طولانى واين زجرهاى فوق العاده ، اين شكنجه هاى طاقت فرسا براى يك دسته از روشنفكران ، يكدسته از علما، يك دسته از فرهنگى ها از وكلاى دادگسترى ، از قضات دادگسترى ،امثال اينها در تحت اين شكنجه ها بودند.(467) جنايت و كشتار (11) اين جنايتكارها را كه هر كدامشان ، بعضى از اينها چندين نفر آدم را كشته اند يا آنطوراينها را شكنجه داده اند كه در زير شكنجه مردند يا پاهاى آنها را اره كردند يا آنها را درتاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات ، در زندان ها آنطورعمل كردند كه يك شب را من در آن حبس كه بودم صداى ضجه و ناله اشخاصى كه چه مىكردند خودم ميشنيدم كه بعد كه آمدند اين حبسى ها يعنى صاحبان حبس پيش من آمدند،اعتراض كردم و گفتم زندان ها بايد جاى تربيت باشد نه جاى اينطور وحشيگرى ها.گفتند نه ، اين چيزى نبوده ، اين يك سربازى بود كه فرار كرده بود يك سيلى به اوزدند. در صورتى كه شايد بيشتر از يك ساعت ، شايد شكنجه مى كردند و من فرياد مىشنيدم .(468) جنايت و كشتار (12) الان هرجا اشخاص دانشمند دنيا، اشخاص متفكر دنيا تقبيح مى كنند، براى خاطر يك آدمى كهاينقدر خيانت به يك ملتى كرده است و حالا ملت مى گويد آقا اين جانى كه آمده پيش شما واو را پناه داده ايد، پناهنده سياسى نيست ، تا اينكه ما پناهنده سياسى را بگوئيدتحويل نمى توانيم بدهيم ، روى قواعد، اين يك مجرم است ، روى قواعد همه عالم يك كسىكه به يك ملتى پنجاه سال و اين آدم سى و چندسال به يك ملتى آنقدر جرم كرده و آنقدر اذيت كرده و آنقدر از اين ملت كشته و آنقدر درتاوه ها اينها را بو دادند، بعضى از اشخاص پاهايشان را قطع كردند، جرائم آنها را مانمى توانيم ، الان تصورش هم نمى توانيم بكنيم ، كه در اين حبس ها كه در زيرزمينبوده و دالان هائى يك وقت نشان دادند، دالان هائى كه از اين سازمان خيانتكاران بوده است .در اين دالان ها به اين مردم اسلامى ، به اين مردم انسانى ، به اين متفكرين به اينروشنفكرها چه گذشته ما نمى توانيم تصور كنيم ، اينها هم كه رفتند و آمدند، شايدبراى ما همه مسائل را نتوانند بگويند كه چه كردند به ما.(469) جنايت و كشتار (13) اى كاش مى رفتيد و مى ديديد كه جرم هايى كه واقع شده است در ايران چه جرم هايىاست ، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مى آمديد و به شما اجازه مى دادند كهبرويد و زندان هاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندان ها به علماى اسلام ، به روشنفكرهاىايران ، به محصلين ايران ، به دانشگاهى هاى ايران چه مى گذرد. ببينيد كه در اينبيغوله هايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوان هاى متعهد ما را براى اينكه آزادىخواستند، براى اينكه استقلال مى خواستند، در اين بيغوله ها با آنها چه رفتار كردند. مناگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملتهمچو رفتار كردند كه هيچ وحشى اى با هيچ وحشىعمل نمى كند. پاهاى بعضى از جوان هاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوان هاى ما راروى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاىكوچك را براى اقرار گرفتن از پدر.(470) جنايت و كشتار (14) ما هر روز كه مى گذرد به عمق جنايات شاه مخلوع و پشتيبانان ستمكار او بيشتر پى مىبريم گرچه معلوم نيست تاريخ هم بتواند تمام اين جنايات را ثبت كند. جنايات زورمندان، خارج از فطرت انسانى است .(471) (472) نقش آمريكا در جنايات شاه (1) سؤ ال : امريكائى ها چه بلائى به سر شما آورده اند كه شما به آنها اعتراض مىكنيد؟ جواب : دولت هاى امريكائى ، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه ايندودمان پهلوى را به ما تحميل كردند و مخازن ما رابه دست اين دودمان برده ند و به جاىآن چيزى كه به درد ملت بخورد نداده اند. ارتش ما را در تحت حمايت خودشان قرار داده اندكه بر ضد ملت قيام كنند و پايگاه هائى درست كرده اند درايران كه مخالف بااستقلال ما بوده است و ما با بودن حكومت اين شاه هيچ وقت نمى توانيم زندگى بكنيم وآمريكاست كه از او پشتيبانى مى كند و الان هم رئيس جمهور امريكا پشتيبانى خودش را مكرراعلام مى كند. يك ملتى كه براى احقاق حق خودش ، براى آزادى واستقلال قيام كرده است ، رئيس جمهور آمريكا تعبير مى كند كه اينها مردم پست و رذلىهستند و اين منطق آقاى كارتر است و ما از ملت امريكا مى خواهيم كه به اين آقاى كارتربگويند كه ملتى كه مظلوم است ، ملتى كه تحت فشار است ، ملتى كه آزادى و همه آزادىها از او سلب شده ، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته ميدهد، ملتى كه ظالمين بر اوغلبه كرده اند، اينها مى خواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مى زنند ما آزادى مىخواهيم ، ما استقلال مى خواهيم ، آيا يك همچنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبيرمى كند؟ ما اميدواريم كه روساى خودشان را مواخذه كنند، ماميل نداريم كه در بين ملت هاى مسلمان ، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد وملت امريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت امريكا با ما همراهى كند، ازآنها تشكر هم خواهيم كرد.(473)
|
|
|
|
|
|
|
|