بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (ره), مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     IRA00001 -
     IRA00002 -
     IRA00003 -
     IRA00004 -
     IRA00005 -
     IRA00006 -
     IRA00007 -
     IRA00008 -
     IRA00009 -
     IRA00010 -
     IRA00011 -
     IRA00012 -
     IRA00013 -
     IRA00014 -
     IRA00015 -
     IRA00016 -
     IRA00017 -
     IRA00018 -
     IRA00019 -
     IRA00020 -
     IRA00021 -
     IRA00022 -
     IRA00023 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مبارزات آيه الله مدرس (22) 
در عصر شكوفايى انقلاب اسلامى ، بزرگداشت مجاهدى عظيم الشان و متعهدى برومند وعالم بزرگوارى كه در دوران سياه اختناق رضاخانى مى زيست ، لازم مى باشد. زيرا درزمانى كه قلم ها شكسته و زبان ها بسته و گلوها فشرده بود، او از اظهار حق وابطال باطل دريغ نمى كرد.
در آن روزگار در حقيقت حق حيات از ملت مظلوم ايران سلب شده بود و ميدان تاخت و تازقلدرى هتاك در سطح كشور باز و دست مزدوران پليدش در سراسر ايران تا مرفق بهخون عزيزان آزاده وطن و علماى اعلام و طبقات مختلف آغشته بود. اين عالم ضعيف الجثه باجسمى نحيف و روحى بزرگ و شاداب از ايمان و صفا و حقيقت و زبانى چون شمشير حيدركرار، رويارويشان ايستاد و فرياد كشيد و حق را گفت و جنايات را آشكار كرد ومجال را بر رضاخان كذايى تنگ و روزگارشان را سياه كرد و عاقبت جان طاهر خود را درراه اسلام عزيز و ملت شريف نثار كرد و به دست دژخيمان ستمشاهى در غربت به شهادترسيد و به اجداد طاهرينش پيوست .
در واقع شهيد بزرگ ما مرحوم مدرس كه القاب براى او كوتاه و كوچك است ، ستارهدرخشانى بود بر تارك كشورى كه از ظلم و جور رضاشاهى تاريك مى نمود. و تا كسىآن زمان را درك نكرده باشد، ارزش اين شخصيت عالى مقام را نمى تواند درك كند ملت مامرهون خدمات و فداكارى هاى اوست و اينك كه با سربلندى از بين ما رفته ، بر ماست كهابعاد روحى و بينش سياسى و اعتقادى او را هر چه بهتر بشناسيم و بشناسانيم و با خدمتناچيز خود مزار شريف دور افتاده او را تعمير و احيا نماييم .(329)
مبارزات آيه الله مدرس (23) 
مرحوم مدرس رحمه الله گفته بود كه من با جمهورى مخالفم - آن وقت مخالفت با جمهورىيك چيزى بود كه واضح بود بايد بشود براى اين كه آنها مى خواستند بساط درستكنند-/ گفت من با/ گفته بود من با جمهورى مخالفم ، لكن اگر جمهورى شد كنار نمى روم، من در ميدان هستم ، من مى روم سراغش .(330)
مبارزات آيه الله مدرس (24) 
سزاوار است كه اولين اسكناس كه در ايران به طبع مى رسد، عكس اولين مرد مجاهد دررژيم منحوس پهلوى چاپ شود.(331)
در زمان هاى اخير هم مدرس ، كاشانى ، اينها مردم سياسى بودند ومشغول كار بودند.(332)
قيامهاى علماى ايران (1) 
آن كه در داخل ، در داخل مملكت قيام كردند بر ضد رضاشاه ، علماى تبريز بودند. يك وقتهم علماى خراسان بودند، يك وقت هم علماى اصفهان بودند كه در قم جمع شدند، كه ما همهاش را حاضر بوديم . آن كه در مجلس مخالفت مى كرد، جبهه ملى نبود مدرس بود، نهضتآزادى نبود مدرس بود كه مى ايستاد و بر خلاف آنجا. اينها آن وقت چيزى نبودند، كارىنداشتند به اين كارها.(333)
قيامهاى علماى ايران (2) 
در زمان خود ما چندين دفعه قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان ، چندين دفعه ، يكدفعه از خراسان ، يك دقعه از آذربايجان ، يك دفعه از اصفهان و همه اطراف ايران رادعوت كردند به قم كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود،البته قدرت او داشت و شكست مى داد، علماى آذربايجان را گرفت و برد، در سنقر گمانمى كنم بود، دو نفر بزرگان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى ، اينها رابردند در سنقر يا آنجاها طرف كردستان آنجاها مدت ها آنها در آنجا تبعيد بودند، بعد همكه رهايشان كردند مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان و درهمانجا فوت شد. علماى مشهد هم كه قيام كردند تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبسكردند و علماى بزرگشان را مى بردند در كلانترى ها يا در عدليه مى بردند توىخيابان ها با سر برهنه هم راه مى رفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند. علماى اصفهانهم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را با فشار، با حيله ، بلكه آنوقت معلوم شد،مى گفتند كه مرحوم حاج آقا نورالله كه بزرگشان بود او را مسموم كردند. قيام بر ضداينها از روحانيون شروع مى شد.(334)
قيامهاى علماى ايران (3) 
اين قيامهايى كه در اين صد سال شده است از كى بوده ؟ چند قيام در اين صدسال ؟ كى راس اينها بوده ؟ قيام تنباكو، مرحوم ميرزا بود، قيام مشروطه از نجف ، آقاياننجف ، از ايران ، علماى ايران ايجاد كردند. اين چند قيامى كه ما شاهدش بوديم همه از علمابود. علماى اصفهان قيام كردند راسشان مرحوم حاج آقا نورالله رحمت الله بود. علماىتبريز قيام كردند، علماى مشهد قيام كردند. يك وقت مرحوم آقاى قمى خودش تنها پاشد راهافتاد آمد كه من تهران بودم ، ايشان به حضرت عبدالعظيم آمدند و ما رفتيم خدمتشان وايشان قيام كردند، منتها حبس كردند در همانجا جبسش كردند و بعد هم تبعيدش كردند. قدرتبود ديگر، در اين صد سال هر چه قيام بوده است ، تقريبا از اينها بوده ، تبريز همخيابانى يكى از آقايان بود، از علما بود. البتهجنگل هم بوده اند، اينها هم بوده اند لكن در اقليت بودند، عمده اش اينها بودند.(335)
قيامهاى علماى ايران (4) 
از وقتى كه رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر،مردم ، از روشنفكرش بگير، از- نمى دانم - نويسنده اش ‍ بگير و از اينها در اين قيامهاىبر ضد، كى بود كه قيام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان ، مرحومآميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى ، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحوم حاج آقانورالله ، ديديد كه آمدهاند علماى اسلام به اينجا وعلماى بلاد هم جمع كردند قيام برضد رضاخان . قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرضا يونس و مرحومآقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرتعبدالعظيم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيامها شد و قدرت ، آن قدرتىبود كه اينها را شكست داد، قيامها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى ازبلاد كردستان ، سقز بوده ، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدت هااجازه دادند كه مرحوم آميرضا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهدهم ، همه آنها را گرفتند و آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايىبود كه درجه يك آنجا بود. من خودم مى ديدم كه ايشان در گوشه يك جايى كه يك منزلىداشتند، اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، ماءمورها هم مواظبش ، كسىنمى توانست با ايشان تماس بگيرد، ايشان را هم مى بردند در عدليه آنجا محاكمه مىكردند واينطور. در مجلس كى بود كه مى ايستاد درمقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كه اينها مى گويند، عكس بودند. اين پانزده ،شانزده سال قيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطرافما.(336)
قيامهاى علماى ايران (5) 
آذربايجانى كه هميشه طرفدار اسلام بوده ، براى هر قضيه اى پيشقدم بوده ، براىرفع ظلم پيشقدم بوده است ، آذربايجانى كه در صدر مشروطيت ستارخان و باقرخانش آنزحمات را كشيد، بعد خيابانى آن كارها را كرد، در زمان ما از آذربايجان قيام شد و برضد رضاخان مرحوم آميرزا صادق آقا مرحوم انگجى و بعضى ديگر از علماء آذربايجانقيام كردند، تبعيد شدند، مدت ها تبعيد بودند در خارج ، شايد در سنقر بود يا سقزبود، يك همچو جائى . آذربايجان هميشه در صفاول واقع بوده است براى مخالفت با اشرار، براى پيشبرد اهداف اسلام .(337)
قيامهاى علماى ايران (6) 
گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان ، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريزعلماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان ، يك دفعه از اصفهان كه اين از همهدامنه اش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينهامتصل شدند و مع الاسف همه قيام ها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسى تر بود بسيار ازاينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار(ى ) كه مى گفتند در راس آنها كه مرحومحاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مى گفتند او را هم مسموم كردند و همان قمفوت شد.(338)
قيامهاى علماى ايران (7) 
مع ذلك مى گويند روحانيون هيچ نقشى نداشتند درطول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكمكرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن ، اين كسى كه درمقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد واز تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند.(339)
قيامهاى علماى ايران (8) 
در زمان رضاشاه و محمدرضا و خصوصا زمان رضاشاه كه آنهائى كه يادشان هست مىدانند چه خبر بود همين حوزه هاى علميه با تمام ورشكستگى كه پيدا كرده بودند وتوسرى كه از همه افراد مى خوردند مقاومت كردند و حفظ كردند و همين خطبا بازاشخاصى بودند كه گاهى صحبت مى كردند ومسائل را يا به صراحت يا به كنايه به مردم مى گفتند.(340)
قيامهاى علماى ايران (9) 
زمان رضاشاه را شايد هيچ يك از شما ادراك نكرده باشد درست كه بداند چه مى كردند.تمام صدمه ها بر روحانيت بود، اين روى همين معنا بود كه آنها مى ديدند كه روحانيت باملت دست شان توى هم است و اگر چنانچه اينها زنده بمانند و اينها داراى يك هويتىباشند، اگر يك كارى بخواهند بكنند، اينهايند كه مى توانند صدا كنند، خوب رضا شاههم ديد كه در خيلى از جاها قيام از طرف روحانيت شد، از خراسان شد، از اصفهان شد، ازجاهاى ديگر هم شد، از آذربايجان شد.(341) (342)
مقاومت در برابر كشف حجاب (1) 
روحانى مى گويد، اين كشف حجاب ننگين يا نهضت با سرنيزه براى كشور ضررهاى مادىو معنوى دارد و به قانون خدا و پيغمبر حرام است . روحانى مى گويد، اين كلاه لگنى پسمانده اجانب ننگ كشور اسلام است و استقلال ما را لكه دار مى كند و به قانون خدا حرام است. روحانى مى گويد، اين مدرسه هاى مختلط از دخترهاى جوان و پسرهاى جوان شهوتپرست ، عفت و ريشه زندگى و قوه جوانمردى را مى كشد و براى كشور ضررهاى مادى ومعنوى دارد.
مقاومت در برابر كشف حجاب (2) 
وقتى مردم مى بينند به جاى آنكه پاسبان حفظ آسايش آنها را بكند با چكمه و سرنيزه بازنهاى مظلوم آنها براى كشف حجاب يا راه انداختن فحشاى عمومى و با خود آنها براىگذاشتن كلاه لگنى شرم آور آنطور سلوك كردند باز توقع داريد ماليات را حقوق حقهدولت بدانند.
مقاومت در برابر كشف حجاب (3) 
اين حيوانهاى شهوتران كه مى خواهند با نام ترقى كشور با دخترهاى جوان مردم بهرقص و عيش و نوش بپردازند باز دست از اين كشف حجاب ننگين كه عفت و درستى عضوجوان حساس ما را به باد داد و از خيابانهاى بزرگ رضاخان به اين كشور بود برنمىدارند.
مقاومت در برابر كشف حجاب (4) 
شمايى كه مى گوييد زمان رضاشاه بهتر از حالا بود، در زمان رضاشاه شما چه وضعىداشتيد؟ نه شما، مرحوم شيخ (343) ما، رضوان الله عليه ، چه حالى داشت ؟ در يكقضيه اى كه شايد قضيه كشف حجاب بود، مرحوم شيخ رحمه الله ، مرحوم آقا شيخعبدالكريم رضوان الله عليه يك كاغذى به رضاشاه نوشت و راجع به اين معنا تذكرىداد، جواب نداد، نخست وزير گفت به عرض اعليحضرت رسيد، ايشان گفتند شما خوب استكه مشغول كار خودتان باشيد يك دانه پاسبان اگر مى آمد در اين شهر مذهبى كه چقدرجمعيت مذهبى و چقدر اهل علم داشت مى آمد، هر كارى با هر يك از شما مى كرد احدى صحبت نمىكرد شهربانى حالا مثل شهربانى زمان رضاشاه است ، محمدرضا شاه است ؟(344)
واقعه مسجد گوهرشاد (1) 
ما مى گوييم : دولتى كه براى پيشرفت كلاه لگنى نيم خورده اجانب ، چندين هزار افرادمظلوم كشور را در معبد بزرگ مسلمين و جوار امامعادل مسلمانان با شصت تير و سرنيزه سوراخ سوراخ و پاره كند اين دولت ، دولت كفرو ظلم است و اعانت آن عديل كفر و بدتر از كفر است .
واقعه مسجد گوهرشاد (2) 
در همان وقت آنهائى كه قيام كردند بر ضد رضاشاه ، روحانيون بودند كه يك دفعهمشهد قيام كرد و قضيه مسجد گوهرشاد(345) پيش آمد وقتل عموم قتل عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد.(346)
واقعه مسجد گوهرشاد (3) 
يك قيام از خراسان بود منتها همه علما - قضيه قيام مسجد گوهرشاد- تمام علماى خراسان راكه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند ومحاكمه كردند و اينها.(347)
واقعه مسجد گوهرشاد (4) 
در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن منهستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود،اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند،قتل عام كردند و از بين بردند وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند،جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدان هاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين درياانگليسى ها از او گرفتند و بردند و خوردند.(348)
واقعه مسجد گوهرشاد (5) 
ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظهار اسلاميت مىكرد و در جوار حضرت رضا عليه السلام چه كرد و چهقتل عامى كه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين (نكرد).(349)
علل عدم موفقيت روحانيون (1) 
دينداران نيز در اين كوران بيدينى ، خود را باختند و از روحانيين كناره گرفتند و يا دستكم ، با مقاصد آنها همراهى نكردند.
علل عدم موفقيت روحانيون (2) 
در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرت ها، روحانيونبودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بودشكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريبا يك قيام عمومى اصفهان كرد از همهعلماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينهارا، تبعيد كردند اينها را، علماى درجه يك را حبس و تبعيد كردند، علماى آذربايجان را كهدرجه يك بودند، آنها را آوردند و بردند به سقز يا سنقر و به آنجا تبعيد كردند و مدتها در آنجا بودند. علماى مشهد را، همه را گرفتند آوردند حبس در تهران علماى اصفهان راشكستند آن نهضت شان را و نتوانستند كارى بكنند. در تمام اين مدت پنجاهسال آن كه قيام كرد بر ضد اينها علما بودند و لاغير، هيچ كس ، ملت هم همراه علما بود تاآن اندازه كه مى توانستند.(350)
علل عدم موفقيت روحانيون (3) 
در زمان رضاشاه كه من و مثلا ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرااصلا آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همه اش از روحانيون بود. يك قياماز آذربايجان شد، از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنهابود گرفتند. آنها را و در- گمان مى كنم - سنقر مدت ها اينها تبعيد بودند و بعدش همكه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا درقم آمدند و ماندند اينجا و اينجا همفوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما- قضيه قيام مسجد گوهرشاد- تمامعلماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردندتهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها. يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدندبه قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلى هايشان هم آمدند اينجا، منتهااين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كهدرست دنبال علما را بگيرد.(351)
علل عدم موفقيت روحانيون (4) 
در زمان رضاشاه هم يكى دو سه دفعه قيام كردند علماء مع ذلك چون قيامى بود كه ملتاز بس ترسيده بود از او همراهى نمى توانست بكند شكسته مى شد، از آذربايجان قيامكردند، از خراسان قيام مى كردند، از همه ايران ، يك وقت در قم جمع شدند و نهضت كردندلكن شكسته مى شد اين براى اين بود كه آنها مى ديدند اگر بخواهند همه چيز ما راببرند و صدا درنيايد بايد اينها را از بين ببرند، تا اينكه ملت نتواند ديگر يك جائىباشد كه به آن ، او را رهبرى كنند و متمركز بشود قوا در آنجا، اين مقصد اينهابود.(352)
علل عدم موفقيت روحانيون (5) 
در همين مدتى كه من اطلاع دارم و من شاهد بودم قيام هاى مختلفى بر ضد رضاخان ومحمدرضا شد و اين قيام ها همه - از - مبداش روحانيون بودند، از آنجا شروع مى شد لكنچون ملت باز درست مجتمع با هم نشده بودند موفق نمى شدند يا كم موفق مىشدند.(353)
بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل ششم : سقوط دولت رضاخان 
شكست ارتش در مقابل متفقين (1) 
اين را من يادم است ، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه وقتى كه جنگ عمومى شروعشد و متفقين ايران را خواستند قبضه كنند براى اينكه پلى باشد براى بين آنها و جاهاىديگرى كه دعوا داشتند، سه تا لشكر از سه جنبه به ايران حمله كردند،مال انگلستان بود و مال آمريكا بود و مال شوروى و آن حرف هائى كه رضاشاه مى گفتمثل همين حرف هائى است كه اين مى زند كه (قدرت ما ديگر به آنجا رسيده كه كسى نمىتواند تعدى كند، به آنجا رسيده است و كذا) يكدفعه معلوم شد كه يك ادعايى بوده استكه تويش خالى بوده است ، فقط اين يك حرفى بوده . آن وقت مى گفتند كه اعلاميه اىكه دوم نداشت اعلاميه لشكر ايران بود كه اعلاميهاول را كه اعلاميه جنگشان بود، دومى نداشتند كه ظاهرا سه ساعتطول كشيد، وقتى كه رضاشاه به سردارهايش گفته بود كه آخر چرا سه ساعت ، گفتهبودند سه ساعت هم زيادى بود براى اينكه ما هيچى نداشتيم ، آنها همه چيز، راه مى آمدند،سه ساعت راه مى آمدند والا چيزى در كار نبود حالا ايشان همچو قدرتى دارد كه ملت رااستثناء كنيم و خود قدرت ايشان را كه قدرت ايشان جلوگيرى كرده است از اين ابرقدرتكه شوروى باشد؟ يا يك مسائل ديگرى در كار هست ؟ قدرت ايشان همين است وقتى هم كهيك قدرتى اتكال به ملت نداشته باشد نظير همان رضاشاه مى شود كه اين سه تامملكت ، اين سه تا لشكر ريختند به ايران و ايران را گرفتند.(354)
شكست ارتش در مقابل متفقين (2) 
در زمان رضاخان اين قواى انتظاميه ، سرانشان همه سركوب مى كردند ملت را. آن روزىكه قواى خارجى ، متفقين هجوم آوردند به ايران ، همين قواى انتظاميه ، سرانشان در تهرانهمچو كه سرحد اينها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كهچمدان هاشان را بستند و از تهران فرار كردند، مى گفتند طرف اصفهان مى روند، حالاازآنجا كجا مى روند را من نمى دانم ، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين ، آن وقتگفتند كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضاخان از يكى از صاحب منصبانپرسيده است كه آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفته اند 3 ساعت ، ساعتىدر كار نبود، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار كرديم . مقابله ارتش درمقابل خارجى اينطور بود، و در مقابل ملت خودش سركوبى مى كرد، هر طور تعدى را مىخواست مى كرد و سران ارتش كه آنطور با مردم رفتار مى كردند به مجرد اينكه اطلاعپيدا كردند از اينكه آمدند اينها به سرحد، بدون اينكه باز وارد بشوند، اينها از تهرانفرار كردند و سربازخانه ها هم به هم خورد كه من خودم تهران بودم آن وقت ، مى ديدمكه اين سربازها ويلان توى خيابان ها دارند مى روند.(355)
شكست ارتش در مقابل متفقين (3) 
وقتى كه اين قواى ثلاث ، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند بهسرحدات و هجوم كردند به ايران ، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصب ها آن وقتگفته بود كه ، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سهساعت ، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهمبود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبى ها واردشدند در تهران ، صاحب منصب ها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگان ها را رهاكردند، سربازها را من مى ديدم كه توى كوچه ها، توى خيابان ، سرخود دارند مىگردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مى كرد، غافله شترهائىعبور مى كردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مى افتاد از رويشان ، اينها حمله مى كردندكه بخورند و صاحب منصب هايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند.(356)
شكست ارتش در مقابل متفقين (4) 
من تاريخى براى شما بگويم كه گمان ندارم هيچ يك از شما در آن وقت بوده باشيد و آنمسائل را از نزديك لمس كرده باشيد وقتى كه ارتش ‍ انگلستان و شوروى ( روسيه آنوقت )جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهاى او، قبلابه دستور آنها در ايران راه ها را ساختند و خطآهن كشيدند براى اينكه تجهيزات آنها عبور كند از اينجا، و بعد در يك ساعتى ، از ارتش ‍روسيه و ارتش انگلستان هجوم كردند به ايران به مجرد اينكه در سرحد (سرحدهاى دو)اينها وارد شدند، وضع ارتش ايران به هم خورد در سرحدات ، ادعااول شده بود كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد كه رضا شاه پرسيده بود چرا (از قرارىكه نقل كرده اند) چرا اينقدر كم مقاومت كرديد؟ گفته بودند اينكه گفتند سه ساعت ، يكدروغ بوده ، ما همچو كه آمدند، فرار كرديم و آن وقت معروف شد كه آن يكى كه دو نمىشود اعلاميه ارتش ايران است در اين هجوم كه يك اعلاميه داد، دوم نداشت اين در سرحداتبود در تهران ، من آن روز تهران بودم و در يك ميدانى كه نزديك به اين خط آهن ، ايستگاهخط آهن بود، آنجا بودم و ديدم كه سربازها در تهران از سربازخانه ها بيرون آمدند ودارند فرار مى كنند هيچ در تهران خبرى نبود، فقط در سرحدات بود كه خبرش رسيدهبوده كه بله اينطور شده است سربازها از سربازخانه ها بيرون آمده بودند و يكى شانرا، يكى دو نفرشان را من ديدم كه دنبال يك شترى كه يك بارى به بارش ‍ بود مىگرديدند كه چيز ازش بيفتد بخورند تمام ، تقريبا تمام فرماندهان ارتش چمدان هاىخودشان را بستند و فرار كردند، از تهران فرار كردند، فرار كردند كه بروند بيرون، شايد از ايران بروند بيرون و ارتش ما كه آنقدر برايش صحبت مى كردند كه قدرتمنداست ، فقط اين كار را مى كرد و همين طور قواى نظامى و انتظامى ديگرش كه مردم راسركوب مى كرد...
آنها با ما جنگ نداشتند مى خواستند بيايند و عبور كنند از اينجا و اينجا را بگيرند، اينقدرمقاومت كردند كه اصل به حسب حرف اول و دروغاول ، سه ساعت و به حسب حرف دوم كه شايد آن صادقانه بوده اينكه اصلا مقاومتى دركار نبوده ، آنها آمدند و ما هم رفتيم ، فرار كرديم اين وضع ارتش بود در آن وقت و وضعژاندارمرى آن وقت .(357) (358)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (1) 
من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردمبر همه چيزشان ميترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فراركردند، مردم شادى مى كردند.(359)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (2) 
آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى درجنگ عمومى اينها حمله كردند به ايران ، آمريكا و انگلستان وروسيه ، اينها همه با هم حملهكردند، در جايى كه مخالفت با آلمان مى خواستند بكنند حمله كردند به ايران ، در عينحالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتىگفتند كه رضاخان را اينها برده اند مردم شادى مى كردند. اينطور رفتار كرد، رفتارغير عقلائى ، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روىكار.(360)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (3) 
رضاخان كارى كرد كه بين ملت هيچ پايگاهى نداشت و من شاهد قضيه بودم كه متفقين كهبه ايران رو آوردند و ايران را گرفتند و همه چيز ايرانى ها در معرض خطر بود، وقتىكه نتيجه اين شد كه رضاخان رفت شادى كردند، مردم .(361)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (4) 
رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى كردند با اينكه در خطربودند، جانشان درخطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودندريختند به ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى كردند.(362)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (5) 
شماها يادتان نيست وقتى كه اين سه مملكت هجوم كردند و ايران را گرفتند، من يادم هست وقم بودم ، همه چيز مردم در خطر بود سه تا لشگر دشمن وارد شده بود، همه چيزشان درخطر بود، لكن آن روزى كه صدا درآمد كه رضاشاه را بيرونش كردند، مردم راحت شدند،مردم دعا كردند، به هم شايد تبريك مى گفتند.(363)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (6) 
رضاخان در اينجا حكومت كرد، حكومت جائرانه و غير قانونى و با ملت آن كرد كه تاريخثبت خواهد كرد آن روزى كه كشورهاى اجانب هجوم آوردند و كشور ما را گرفتند و همه چيزما در معرض خطر بود لكن من شاهد بودم كه وقتى كه رضاخان از ايران بيرون رفت وبيرونش كردند، ملت ما، در عين حالى كه آنقدر ناراحت بود از آمدن اجانب ،خوشحال شد، اين را يك هديه آسمانى مى دانست .(364)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (7) 
رضاخان را انگليسها تحميل بر ما كردند و محمدرضا را هم انگليسى ها و آمريكائى ها وشوروى ها تحميل ما كردند، از آن اول تحميل بود. وقتى كه رضا خان فرار كرد شايدكمتر شما يادتان باشد كه مردم در عين حالى كه گرفتار متفقين بودند و اجانب بودندلكن شادى مى كردند كه لااقل آمدن اينها اسباب اين شد كه اين رفت .(365)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (8) 
من يادم است اين را، شايد خيلى شما يادتان است اينها هم خيلى هايتان يادتان است كه وقتىاين متفقين از اطراف ريختند به ايران و زمان رضاخان ريختند به ايران و آن مردم آنقدرخوف داشتند از اينها كه آيا چه خواهند كرد لكنخوشحال بودند از اينكه رضاخان را بردند، يكى از بركات اين هجوم را با اينكه همهاشكالات را مردم در نظرشان اين بود كه چه خواهد شد و چه خواهند كرد، لكن اين معنامثل اينكه يك هديه اى بود آسمانى براى اينها رسيده بود كه رضاخان رفت .(366)
ورود متفقين و سقوط رضاخان (9) 
يك وقتى بود كه دولت عليحده بود و ملت عليحده ، وقتى اينها جداى از هم بودند يككارهائى را مى گفتند بايد دولت بكند به ما چه ربطى دارد. اگر در آن زمان يك جنگىواقع مى شد ابدا مردم كارى نداشتند. اگر دعا نمى كردند كه خود اينها، خود اين ظالم هاشكست بخورند لااقل كارى نداشتند. رضاخان را وقتى كه از ايران بيرون كردند مردم جشنمى خواستند بگيرند از باب اينكه خوب يك ظالمى رفته است .(367)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (1) 
من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بين المللىاول را يادش باشد. ما در جنگ بين المللى هم مشاهده مى كرديم ، من كوچك بودم لكن مدرسهمى رفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين ، من آنجا آنها را مىديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بين المللىاول . جنگ بين المللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سهقوه واقع شديم ، آمريكا، انگلستان ، شوروى . سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباپخش بودند. شوروى تقريبا از بيرون تهران تا خراسان ، انگلستان در قم و آنجاها وكسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوانپل پيروزى . ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كهپيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم . كشورهاى ضعيف اينطورند، درحال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور.(368)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (2) 
كسانى كه سنشان اقتضا مى كند و زمان هاى گذشته را به ياد دارند، مى دانند كه چگونهجنگ شد و به كشور ما وارد شدند و عواقب جنگ چه بود و چه چيزهائى را بهدنبال داشت .
در جنگ دوم جهانى ، ما هيچ قدرتى نداشتيم و ديگران به كشور ما وارد شدند و من به ياددارم كه بر ملت چه گذشت من باب نمونه ، در آن موقعوسائل اوليه زندگى پيدا نمى شد و اگر هم بود فاسد بود.(369)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (3) 
اين توجه را داشته باشيم كه شما خيال نكنيد كه جنگ است و ما سختى جنگ داريم آقا! شماهر كدامتان ادراك كرده باشيد، اين جنگى كه در دنيا پيدا شد، جنگ ثانى ، اين جنگ دوم ، جنگاولش را هم من يادم هست ، اما اين جنگ دومى كه بسيارى از شما يادتان هست ، اين جنگ بااينكه به ما هيچ ارتباط نداشت ، ما داخل جنگ نبوديم ، ما هيچى ، كنار بوديم ، در عينحال به واسطه همين جنگ ، ايران قحطى شد، در ايران نان پيدا نمى شد، يك چيزى بودسياه ، مثل اين عباى من سياه بود، يك چيز اينطور قلمبه اى مى دادند به مردم يك دانه نانسنگكى شما در تهران پيدا نمى كرديد در قم كه ما بوديم ، تمام دكان ها بسته شدهبود و هيچ پيدا نمى شد.(370)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (4) 
شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما كهداخل جنگ نبوديم ، طرف جنگ نبوديم و لكن وقتى كه اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچنتوانست كارى بكند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرف هائى كه رضاخان مى گفت ، معلوم شدهمه اش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينكه آنها هم كارى به مردم نداشتند، همينوارد شدند، اما ديديد كه ارزاق چه جور بود؟ ديديد كه هيچ نانى پيدا نمى شد؟ ديديدبرنج نبود؟ هيچ نبود، جيره بندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس.(371)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (5) 
اگر كسى يادش باشد در اين جنگ هاى سابق مى داند كه قحطى بود كه پدر مردم را درمى آورد، نه گرانى ، قحطى بود.(372)
جنگ جهانى و قحطى در ايران (6) 
شايد بعضى هايتان يادتان است قضيه زمانى كه متفقين ريختند اينجا، شما ديديد كه نانچه وضعى داشت ،. برنج چه وضعى داشت ، گرانى ها چه وضعى داشتند آن وقت بهپول آن وقت كه يك قرانش به قدر صد تومان حالا گاهى ارزش داشت ، آن وقت برنجنمى دانم شده بود 12 تومان ، قند شده بود 40 تومان ، نمى دانم چى . از اين بساطىبود. كه بعضى آقايان مطلع اند.(373)
بخش سوم : دوره محمدرضاشاه
فصل اول : رويدادهاى دهه بيست
روى كار آمدن محمدرضاشاه (1) 
سؤ ال به چه دليل شما مخالف سلطنت مشروطه و شاه هستيد؟ جواب مخالف باقى ماندنشخص شاه در مقام سلطنت هستم به دليل اينكه اولا سر كار آمدن او و پدرش به وسيلهكودتا و با زور سرنيزه بوده است و خود شاه نيز اعتراف كرده كه متفقين در ايران صلاحديدند كه من بر سر كار باشم يعنى اراده ملت نقشى در روى كار آمدن شاه نداشته است ،بنابراين سلطنت وى از اساس غير قانونى است و از مشروعيت برخوردار نيست .(374)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (2) 
ما در اين پنجاه و چند سال روى آزادى را نديديم . شما جوانها يادتان نيست كه در زمانرضاخان چه گذشت بر اين ملت ، من از اول تا حالا شاهد قضايابودم ، من همه تلخى هايىكه از زمان اين پدر و پسر گذشته است بر ملت ما، آن تلخى ها را چشيده ام و شما آقايانهمين زمان اين را و شايد اخير زمان اين را بعضيتان مطلع شديد و ديديد چه كردند اينها باما. او را انگليسى ها آوردند و مامور كردند (اين را متفقين به حسب آن طورى كه خودش دركتاب نوشت و بعد شنيدم كه آن جمله را برداشتند، خودش ‍ در كتاب نوشت كه متفقين كهآمدند انيجا، صلاح ديدند كه من باشم ) ماموريت براى وطن داشت كه اين وطن رابه شكستبرساند، به عقب برگرداند، ماموريت داشت كه اقتصاد ما را فلج كند، ماموريت داشت كهدانشگاههاى ما را نگذارد عمل بكنند، ماموريت داشت كه زراعت ما را و كشاورزى ما را بكلىساقط كند، ماموريت ها را هم خوب انجام داد، ماموريت داشت كه همه خزائن ما و مخازن ما را بهرايگان بلكه بدتر از رايگان ، آنكه به آمريكا داد نه اينكه رايگان بود بلكه عوضشپايگاه براى آنها درست كرد، نفت داد و پايگاه براى خود امريكايى ها در ايران عوض ‍نفت درست كرد، يعنى هم عوض به جيب آنها رفت هم معوض به جيب آنها رفت ، ماموريت راخوب انجام داد.(375)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (3) 
برحسب آنطورى كه خود محمدرضا در يكى ازكتابهايش نوشت اينكه متفقين كه آمدند بهايران صلاح ديدند كه من باشم ، اعتراف كرد كه متفقين اين راتحميل كرده اند منتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از كتاب حذف كرده اند، نگذاشتندبفهمند. اين هم كه خيانتش را ديگر همه شما و جنايت هايى كه كرده خصوصا در اين چندسال اخير، همه اطلاع داريد جناياتى كه اين كرده است . نمى شود همه مطلع باشند همهجنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدانكرده جز خود او و بعضى از اشخاصى كه خواص بودند و كارش ‍ را هيچ كس مطلع نشدهاست غير از خودش و مثلا كارتر(376) يا امثال آنها، اين هم وقتى كه مى خواست برود،اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر او قرض هاى زياد در ايران گذاشته است از بانكها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و رفتند.(377)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (4) 
ايران مبتلا بود به يك حكومتى كه با سرنيزه انگليسى هااول و با سرنيزه اين قواى ثلاثه ، اين متفقين و در ادامه اش با سرنيزه امريكا به اينملت مسلط شد و رساند كار را به آنجاهائى كه همه ديديد.(378)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (5) 
امريكا شاه را بر تخت نشاند يعنى در 1941 متفقين او را به جاى رضاخان كه نوكرانگليس بود نشاندند و دولت امريكا در برابر مخالفت مردم ايران پيوسته از او حمايتكرد. شاه همه منابع ما را غارت كرد، شرف ملى ما، سرمايه هاى ما، استعدادهاى جوانان مارا بر باد داد، بدين ترتيب ايرانيان نمى توانند نظر خوبى به دولت امريكا داشتهباشند.(379)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (6) 
شاه مخلوع در يكى از كتاب هايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اينقواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران ، او نوشته است كه اينها صلاحديدند كه من باشم ، ما باشيم در ايران . بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به اوفهماندند كه بد غلطى كردى . آن كتاب را با آن جمله اش را ديگر محو كردند و جمعكردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلمسلطه داشت ، اين يك اقرارى است (كه ) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند.قبل از او براى پدرش هم همين مساله بود منتها آن را خود انگليس ‍ ها در راديوى دهلى اقراركردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد واو را بيرون كرديم . اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همانكسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبت هايش محمدرضا گفت كه ليستوكلا را از سفارتخانه مى نوشتند و پيش ما مى فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها راوكيل كنيم . ما، هم وكلا را با اين كلمه مى شناسيم و هم محمدرضا را و دستگاه هاى دولتىرا با اين كلمه مى توانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدىاست كه هست .(380)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (7) 
ما از وقتى كه رضاخان كودتا كرد و آمد ايران كه من يادم هست ، مطالعه كنيم اين مسائلىكه در ايران واقع شد و انگليس ها اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتى كهمحمدرضا به جاى او آمد و نمى توانيم بگوئيم كدام خبيث تر بودند، لكن خباثت دومىاثراتش براى ما زيادتر بود كه دومى را متفقينتحميل كردند و خود محمدرضا هم در كتابش نوشت ، حالا شايد نباشد در آن كتاب ، اگركسى آن چاپ اولش را داشته باشد، نوشت كه اينها صلاح ديدند كه ما باشيم ، من باشمدر اينجا حكومت كنم . ما مطالعه كنيم از آن وقت تا زمانى كه اين آدم رفت ببينيم كه اينها باچه گروه هايى مبارزه كردند و با چه گروههايى مصالحه و سازش .(381)
روى كار آمدن محمدرضاشاه (8) 
آن وقت اشخاصى كه خود ملت يك راسى كه بتواند آنها را جمع بكند، نبود كه پسررضاخان را آنها گذاشتند اينجا ودر صورتى كه اگر آنوقت در دو سه تا شهر تظاهرمى شد به ضد، نمى گذاشتند او را، لگن هيچ كس ‍ حرف نزد تا اينكه آن خوف سابقبود و ريخته نشده بود آن خوف ، از اين جهت مردم جرات نمى كردند، كسى هم نبود كه آنهارا وادار كند به يك همچو مسائلى ، شايد اگر مرحوم مدرس در آن وقت بود، آن كار را مىكرد لكن كسى نبود كه اين كارها را بكند.(382) (383)
نهضت ملى شدن صنعت نفت (1) 
اينهايى كه مى بينيد كه اجتناب از اين دارند و حتما بايد اسم ديگرى روى آن باشد،اسلام نباشد هر چه مى خواهد باشد، اينها سرپوش مى خواهند بگذارند روى مقاصدخودشان ، آن مقاصدى كه بر خلاف مسير ماست ، با اسم يك نفرى كه ملى است . مسيرمامسير نفت نيست ، نفت پيش ما مطرح نيست ، ملى كردن نفت پيش ما مطرح نيست ، اين اشتباه است .ما اسلام را مى خواهيم ، اسلام كه آمد نفت هم مال خودمان مى شود. مقصد ما اسلام است ، مقصدما نفت نيست تا اگر يك نفر نفت را ملى كرده اسلام را كنار بگذاريم براى او سينه بزنيم. هر كس را ديديد با هر اسمى ، هر هياتى را ديديد با هر اسمى ، هر جمعيتى را ديديد باهر اسمى ، هر نويسنده اى را ديديد با هر اسمى ، هر كسى كه دعوى مى كند كه ماحقوقدان هستيم ، دعوى هر چه مى كند، ببينيد مقالاتشان چه جورى است . در روزنامه هامقالاتشان را مى نويسند، ببينيد وقتى كه اجتماع مى كنند (كه كردند) ببينيد كه با اسلامچطور مخالفت مى كنند. ببينيد اين اجتماعات از چه ، از چه جور جمعيتى مجتمع مى شود،ببيند چه مردمى در اين اجتماعات جمع مى شوند و خودشانرامتصل مى كنند وبعد هم از اسلام هيچ خبرى نيست . ببينيد چه جمعيت هايى هستند كه روحانيينرا مى خواهند كنار بگذارند.(384)
نهضت ملى شدن صنعت نفت (2) 
ما در طول تاريخ كه ديده ايم ، آنهايى هم كه خودمان يادمان هستمثل قضيه نفت چون اسلامى نبود، ملى تنها بود به اسلام كارى نداشتند، از اين جهتنتوانستند كارى انجام بدهند، كارهاى نصفه كاره اى هم كه انجام دادند، بعدش از دستشانگرفته شد و رفت كنار.(385)
مبارزات آية الله كاشانى (1) 
من يك قصه اى از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادى (386) شنيدم و يك قصه هم خودمدارم . مرحوم آقاى كاشانى (387) رحمه الله را كه تبعيد كرده بودند به خرم آباد ومحبوس كرده بودند در قلعه فلك الافلاك (388) يا كجا، آقاى حاج آقا روح الله مىفرمودند كه من از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر او بود ومحبوس بود (من حالا وقتى مى گويم محبوس در زمان رضاخان شماخيال مى كنيد مثل حبس هاى عادى زمان هاى ديگر بود، البته پسرش هممثل پدر بود لكن آن كسى كه گرفتار مى شد اگر از اشخاص معانى به زحمت انداختيد؟آخر شما چرا در سياست دخالت مى كنيد؟ سياست شان شما نيست ، چرا شما دخالت مى كنيد؟از اين حرف ها شروع كرد گفتن . آقاى كاشانى فرمودند:( خيلى خر)، شما نمى دانيد كهاين كلمه در آن وقت مساوى با قتل بود، ايشان گفتند: (تو خيلى خرى ، اگر من دخالت درسياست نكنم كى دخالت بكند؟)(389)
مبارزات آية الله كاشانى (2) 
مسلمانها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولشباطل بودند، من از آن ريشه هايش مى دانم ، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلامسرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت اللهكاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگىرا نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش ‍ را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بودكه اينها فخر مى كنند به وجود او، او(390) هم مسلم نبود. من در آن روز درمنزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسمآيت الله توى خيابان ها مى گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت باشخص نيست ، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بودسيلى را بر اسلام مى زد.(391)
مبارزات آية الله كاشانى (3) 
از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى ، تمام علمايى كهدر خلال اين ، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كردهاست ، آقاى كاشانى براى اسلام كرده ، شيخفضل الله كرده ، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد،ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى ، شيخفضل الله را اينقدر فحش داده ، جرم شيخ فضل الله بيچاره چه بود؟ جرم شيخفضل الله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخفضل الله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست ، انسانى است ، او را دار زدند و ازبين بردند و شما حالا به او بدگويى مى كنيد. بعد مى رسيد به آقاى كاشانى ، آقاىكاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيده شان اين است كه بايد اسلام درايران پياده بشود و شما مى گوئيد كه احكام غرب مترقى است .(392)
مبارزات آية الله كاشانى (4) 
ما در زمان خودمان هم آقاى كاشانى را ديديم . آقاى كاشانى از جوانى در نجف بودند و يكروحانى مبارز بودند مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. درايران هم كه آمدند تمام زندگى شان صرف همين معنا شد و من از نزديك ايشان را مىشناختم . در يك وقت وضع ايشان طورى شد كه وقتى كه ازمنزل مى خواست حركت كند فرض كنيد بيايند به مسجدشاه (393) ، مسجدشاه مطلع مىشد، در نظر داشتند، اعلام مى شد، اينطور بود وضع ايشان . بعدش ديدند كه اگرچنانچه يك روحانى در ميدان باشد لابد اسلام را در كار مى آورد، اين حتمى است و همين طورهم بود. از اين جهت شروع كردند به جوسازى . آنطور جوسازى كردند كه يك سگى راعينك به آن زدند و آنطور كه من شنيدم عينك زدند و از طرف مجلس آوردند اين طرف و بهاسم آيت الله . و من خودم در يك مجلسى بودم كه مرحوم آقاى كاشانى وارد شد در آن مجلس، مجلس ‍ روضه بود، هيچ كس پانشد، من پا شدم و يكى از علماى تهران كه الان هم هستند ومن جا دادم به ايشان (جا هم ندادند). اين جو را درست كرده بودند براى آقاى كاشانى كهديگر از منزلش نمى توانست بيرون بيايد، در يك اطاقى محبوس بود در منزلش طورىكه نمى توانست بيرون بيايد. چند دفعه هم گرفتند چه كردند آنجا هم شكست دادند،مسلمين را شكست دادند.(394)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation