بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (ره), مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     IRA00001 -
     IRA00002 -
     IRA00003 -
     IRA00004 -
     IRA00005 -
     IRA00006 -
     IRA00007 -
     IRA00008 -
     IRA00009 -
     IRA00010 -
     IRA00011 -
     IRA00012 -
     IRA00013 -
     IRA00014 -
     IRA00015 -
     IRA00016 -
     IRA00017 -
     IRA00018 -
     IRA00019 -
     IRA00020 -
     IRA00021 -
     IRA00022 -
     IRA00023 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

دولت بختيار (8) 
من گفتم كه اگر دولت بيايد اينجا، يعنى رئيس دولت بهقول خودشان بيايد اينجا، تا استعفايش را قبلا ننويسد و اعلام نكند، با من ملاقات نمىتواند بكند اين هم كه من مى گويم استعفا، نه اينكه اين معناى قانونى استعفا را دارد، ايننيست ، اين نخست وزير نيست ، نه اينكه نخست وزير است و استعفا كند، لكن براى حفظظاهرى است كه حالا كلمه استعفا را ما هم ذكر مى كنيم ، و الا استعفا يعنى چه ، اصلا نخستوزير كه تو نيستى اعلام بكند من نخست وزير نيستم اگر اين را كرد و چونمثل بعضى از اينها كه بودند كه خيلى جنايتشان فوق العاده بود و نمى توانستم من حتىبا استعفا يا با چيز هم قبولشان بكنم ، خوب به آن اندازه هنوز نرسيده ، اگرعاقل باشد استعفا مى كند و مى آيد اينجا توبه مى كند، شودمثل ساير مردم اگر صفتش را آن هم از دست داده ، آن ديگر با خودش است .(1036)
دولت بختيار (9) 
سؤ ال : آيا بختيار را قبل از استعفا خواهيد پذيرفت ؟
جواب : من مكرر گفته ام كه اصولا شاه سابق قانونى نبود، مجلسين قانونى نيست ،بختيار قانونى نيست ، پس كسى را كه قانونى نيست نخواهم پذيرفت من به ملت ايرانتوصيه مى كنم كه در اين وقت حساس درست بيدار باشند، متوجه باشند كه توطئه اىبايد در كار باشد من مى بينم كه همان كسانى كه از شاه سابق طرفدارى مى كردند،حالا از بختيار پشتيبانى مى كنند هم دولت انگلستان و هم دولت آمريكا از او پشتيبانى مىكنند اگر چنانچه اين شخص ملى است ، همانطور كه خودش اظهار مى كند، چرا آنها از اوپشتيبانى مى كنند؟ اگر ملى است چرا بدون مجوز قانونى و برخلافميل ملت پست نخست وزيرى را اشغال كرده است ؟ اگر احترام به آراى عمومى مى گذارد چراكنار نمى رود؟(1037)
دولت بختيار (10) 
من دولت تعيين مى كنم ، من تو دهن اين دولت مى زنم ، من دولت تعيين مى كنم ، من بهپشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم ، من به واسطه اينكه ملت مراقبول دارد تكبير حضار اين آقا كه خودش هم خودش راقبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارد، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ‍ ندارد،فقط امريكا از اين پشتيبانى كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتيبانىبكنيد، انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيبانى بكنيد يكنفر آدمى كه نه ملت قبولش دارد نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولشندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مى آورند توى خيابان ها، از خودشان هست ايناشرار، فرياد هم كنند، از اين حرف ها هم مى زنند لكن ملت اين است ، اين ملت است اشارهبه حضار مى گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمى شود خوب واضح است اين ، يكمملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانونى بايد برود، تو غيرقانونى هستى ،دولتى كه ما مى گوئيم ، دولتى است كه متكى به آراء ملت است ، متكى به حكم خداست ،تو بايد يا خدا را انكار كنى يا ملت را بايد سر جايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امرامريكا و اينها وادار كند يك دسته اى از اشرار را اين ملت راقتل عام كند.(1038)
دولت بختيار (11) 
يك نصيحتى هم به دولت مى كنم كه آقا شما يك آدم عادى هستيد، آبرويت را مى ريزى ،(برو كنار، من سرلج افتادم !!) آخر براى چه انسان سر لج بيفتد و يك ملتى را،مقدرات يك ملتى را ملعبه كند كه (من لرم ، سر لج افتادم ؟!) حتما بايد با پس گردنىردشان كنند؟ خوب ، مثل آدم بيا توبه كن ، بگو صحيح است حرف هاى ملت . امر، امر ملتاست .(1039)
دولت بختيار (12) 
يك تحولى پيدا شد در قشرهاى نظامى ها كه يا روحيه ها را دادند ازدست يامتحول شدند و متصل شدند به ، البته مختلف بودند، اينهامتصل شدند به اين جمعيت كه در اين آخر كه اين آدم بسيار بىعقل ، اين بختيار بسيار بى عقل كه من نصيحتش كردم و اگر نصيحت مراقبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كهتو حالا كه شاه رفته ، يك چيزى دستت آمده ، بيا بگو كه من مى خواستم يك خدمتى بهملت بكنم ، حالا من در اختيار ملت . اگر اين را مى كرد، قهرمان مى شد، نفهميد كه چهبكند.(1040)
دولت بختيار (13) 
يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مى داند و مى گويد من ايرانى هستمقبل از اينكه مسلمان باشم در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمى دانم ، ايرانىبودنشان هم مى دانم نيست دستور مى دهد يا تقاضا مى كند از كارتر كه محاصرهاقتصادى بكن ايران را ايرانى است ، در انگلستان است ، بختيار است مى گويد من ملى هستمو من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم ، شاهدش امروز پيدا شد يك روز گفتم كه اينها، اينابرقدرت ها ممكن است كه 20 سال ، 30 سال ، يك كسى را در يك مقامى با يك وجهه اىحفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد،مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مى گويد هستم بعد از اينكه اينمدت ها گذشت ، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20سال استفاده مى كنند از ايشان هم كه سالهاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود ومدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام ، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آنروزى كه آنها مى خواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوقخدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتهااز او اطاعت نكردند او هم مى گفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد.(1041)
دولت بختيار (14) 
احتمال اين است كه يك رئيس جمهور، يك وقتى آنها كه در صددند و اشخاصى منحرف كهدرصددند كه يك منحرفى را مثلا - فرض كنيد - تعيين كنند و جا بزنند، يك منحرفى كهشايد در طول مدت حياتش هم خودش را ملى جا زده ، چنانچه ديديدمثل بختيار كه در جبهه ملى و- نمى دانم - از طرفدارهاى دكتر مصدق و اينها ده بيستسال اينجا حفظش كردند و ملى ، بعد هم ديديد چه جنايتكارى از كار درآمد و الان هممشغول هست . يك آدمى كه به آمريكا چيز مى كند كه دخالت نظامى مثلا بكن (شايد گفتهاست ) و قضيه اقتصادى را روى قاعده گفته است كه نه ، بايد ايران را در چيز اقتصادىقرار بدهى آدمى كه مى گويد ملى ، خودش را ملى حساب مى كند آن وقت تاييد مى كند كهامريكا اين كار را بكند. اينها دارند، يك همچو اشخاصى ذخيره دارند، يك اشخاصىخودشان را اگر ما غفلت بكنيم جا بزنند و يك مقامى را بگيرند.(1042) (1043)
سلطنت بدون حكومت (1) 
من كه در پاريس بودم مى آمدند آنجا پيغام مى دادند، خودشان مى آمدند كه بگذاريد كهاين شوراى سلطنتى باقى باشد و با شوراى سلطنتى يك كارهائى بكنيد بعد ماكارهائى بكنيم بعد چه خوب من مى دانستم اينها يا نمى فهمند مطلب را يا مقصدشان ايناست كه همان مسائل حفظ بشود شوراى سلطنتى را ما فرض كنيدقبول كنيم معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم والا شوراى سلطنتى با چيز شاه است، هر وقتى بخواهد كنارش مى گذارد اين معنايش اين است كه ما خود شاه راقبول داريم آمدند بعضى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انقلابىشدند، همين ها مى آمدند مى خواستند ما را اغفال كنند يا خودشان هم نمى فهميدند، كه شماكارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد در صورتى كه آن كه رئيس شوراىسلطنتى (1044) بود آمد پاريس من گفتم تا استعفاء نكردى من با تو ملاقات هم نمىكنم ، استعفا هم كرد او ولى معذلك از اينجاهى مى آمدند هى مى گفتند هى چه اين آن قدم همكه از بين رفت و ملت ما بحمدالله پيروز شد.(1045)
سلطنت بدون حكومت (2) 
در اين خلال اين گير و دارهايى كه در اين دوسال اخير بود و من در پاريس بودم ديگر اخيرا اينمسائل را پيش مى آوردند، اول كه راجع به اينكه خوب ، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند وديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مى دانستم كه اينهااغفال شده اند. من ، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شمااين مطلب را مى گوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين راقبول كنيم ، خوب ، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مساله را زير بار مى رود، يااينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هممثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان ، تمام شماها را از بين خواهد برد.اين دفعه ماند تويش ، نتوانست جواب بدهد، واقعا هم نمى شد جواب بدهد. اينها اينطورىپرورش پيدا كردند.(1046)
تبليغات مغرضانه (1) 
تبليغات امريكائى ها و انگليسى ها و اينها، اينها هم ديگر گذشته است ، فايده ندارد. درامريكا مى گويند كه داشت در نوشته هائى كه رابطه زيرزمينى /بين / انگليس و شوروىاست كه اين آشوب ها را درست كرده ! يعنى اين حرف هائى كه من حالا دارم به شما مى زنمو همه برادرهاى شما از قبيل اين جور حرف ها و.... مى گويند، اين ، انگليس ها و روس هابا هم دست به هم دادند و به من گفته اند بگو، من مى گويم به بازاريان هم گفته اندداد كن آنها هم داد مى كنند. به ملاها هم گفتند داد كن /به مثلا فرض كنيد اينهائى هم كه دربه شماها هم كه شعار داريد مى دهيد مى گويند آمدند به شما هم گفتند كه بيائيد فريادبزنيد چه ، در آمريكا گفته شده كه رابطه زيرزمينى بين انگليس ها و شوروى است ، اينآشوب ها را اين انگليس ها و شوروى ها دارند درست مى كنند، انگليس هااحتمال مى رود در اين فضولى دخالت داشته باشند اين بنايشان براين است كه فحشبراى خودشان درست مى كنند كه مقاصدشان را پيش ببرند تا اينكه اين نهضت را آلودهكنند به اينكه نهضت انگليسى ، شوروى است ! اين هم فايده ندارد براى اينكه بچه هاىما هم حالا مى دانند كه هر چى اينها بگويند خلاف است ، هر چه مى خواهند بگويند. بگويندبچه هاى كوچك ما هم مى دانند، همه جوان ها و پيرهاى ما مى دانند كه اينها، حرف ها ونيرنگها است اينها و براى اين است كه اين نهضتى كه دارد همه اين اقشارى كه ما را دارندغارت مى كنند، مى لرزاند و انشاء الله سرنگونشان مى كنند اين چيزها را مى دانند كهاينها براى اين است كه اين نهضت را بخوابانند، اين آتشى كه در قلب ها افروخته شدهاست ، اين را خاموشش ‍ كنند، اين را ديگر مردم مى دانند اين حرف هارا بنابراين اين تشبث همفايده اى ندارد.(1047)
تبليغات مغرضانه (2) 
سؤ ال : در مورد تعويض لحن مطبوعات شوروى در مورد اينكه اوضاع ايران به وضوحبه هم خورده ، چه مى كنيد؟
جواب : شوروى با سياست هاى فرصت طلبانه خود در بسيارى از جاها حيثيت خود را ازدست داده است و او به خيال اين است كه هميشه مى توان از آبگل آلوده استفاده كرد ما دست سودجويان شوروى را از ايران قطع خواهيم كرد.
سؤ ال : نظر شما در مورد دليل آمريكا كه مى گويد اگر اوضاع ايران آشفته شودشوروى از آن بهره بردارى مى كند تا بتواند راهى به خليج فارس باز كند، چيست ؟
جواب : آمريكا سخن متناقض زياد گفته است چندى پيش بود كه كارتر گفت : (مى گويندشوروى در ناآراميهاى ايران دخالت دارد.) حرف كارتر صحيح نيست و اگر ايرانمستقل باشد، بر طبق ضوابط، كنترل خليج را به عهده مى گيرد.(1048)
تبليغات مغرضانه (3) 
ما در پاريس كه بوديم اين تبليغاتى كه مى شد و تبليغات همه جانبه ، كه منجملهتبليغاتى مى شد كه (اگر چنانچه ايران ، مسلمين پيروز بشوند، يهودى ها و نصرانىها را قتل عام مى كنند)، بناى مسلمين بر اين است كه تمام يهودى ها راقتل عام بكنند من در آنجا در صحبت هائى كه كردم ، آن حقيقتى كه اسلام روى آن حقيقت مشىمى كند، كرارا گفتم و نماينده جامعه يهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت كردم و گفتم كهطريقه اسلام چيست .(1049)
تبليغات مغرضانه (4) 
اين را من در پاريس قبل از اينكه اين چيز پيدا بشود و اين نهضت غلبه بكند، در پاريس همتنبه دادم به آن كسى كه از طرف جامعه يهود آمده بود پيش من به اسم اينكه نماينده بوداز آنها، كه اسلام بنايش بر اين نيست كه يك قشرى را در مضيقه بگذارد، اسلام براىهمه است و مى خواهد همه در سعادت باشند.(1050)
دامن زدن به اختلافات (1) 
يك سنخ ديگر اين است كه قبل از ماه مبارك و قبل از ماه محرم كه دو ماهى است كه اجتماعاتمسلمين هست ، در ماه - عرض مى كنم كه - ماه رمضان ، ماه اجتماعات است ، مساجد كه اين مردمتوجه دارند به اين اجتماعات ، ماه محرم هم در ايران وقت اجتماعات است ، اين را ديگر دولتهاى خودمان آنها هم كمك مى كنند همه با هم دولت هاى خودمان در اين دو موسم (شما حالابعدها امتحان كنيد در اين دو موسم ) قبل از اينكه اين دو موسم بيايد يك چيزى توى كار مىآورند ما ديديم كه دو سال ، سه سال ، حالا هم تتمه اش هست و چه بساطى درست كردندبراى كتاب شهيد جاويد(1051) ، با هم اختلافات ،اهل منبر و اهل محراب ، اهل بازار و اهل كذا، يكى ازآن طرف كشيد و يكى ازآن طرف كشيد و يكماه مبارك و يك ماه محرم و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا را هدر بردند واعليحضرت با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش را تحكيم كرد بر آنهاآقايان هم همه متوجه هستند كه كجاى كتاب شهيد جاويد چى چى نوشته ، كجايش چى چىنوشته ، مقصودش اين است ، مقصودش آن است ، دعوا كردند سر اين مطلب و اختلافات ومنبرهايى كه بايد صرف اين بشود كه اين سدى كه سر براى اسلام ، براى پيشرفتاسلام ، براى پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمدرضا شاهى را بشكنند همه قواصرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيد جاويد هدر دادند قواى خودشانرا چند سال ، الان هم دنبالش هستند، بعد از آن دوباره يك چيز ديگرى را آوردند، مرحومشمس آبادى (1052) خدا رحمتش كند، رفتند مثلا يا كشتند او را يا كشته شد، يك بساطىهم آنطور بود يكسال هم مردم را معطل اين كردند كه آن آقاى شمس آبادى را كى كشتش ، كىكشتش ، دعوا سر يك همچنين مسئله اى كردند و اين بى نقشه نيست ، شماخيال نكنيد كه همين طورى واقع شده يك كسى را كشته شد و يك كسى هم چيز كرده ، خير اينيك نقشه اى است كه روى اين نقشه حساب شده است آن وقتى كه شما مى خواهيد اجتماع باهم پيدا كنيد و آنها مى ترسند كه مبادا در اين اجتماعات چه بشود، يك همچنين مطلبى راپيش مى آورند، يك قدرى كهنه مى شود يك چيز ديگر پيش مى آورند، (على شريعتى )چقدر قواى ما را، قواى اسلامى را تحليل بردند و همه را به هم متوجه كردند و همه قدرتها را كوبيدند براى اختلاف بين اين اهل منبر، داد وقال و اهل محراب چه و دانشگاهى چه و دانشكده چه .
الان هم اين اختلافات هست ، همين اختلافات اسباب اين شده است كه دشمن هاىاصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمدالله خودشان به جان خودشان افتاده اندو دارند توى سر خودشان مى زنند.(1053)
دامن زدن به اختلافات (2) 
من پيشتر گفته بودم زمان طاغوت كه ما در مواقع معينى مى بينيم كه يك غائله بلند مىشود، آن مواقع معين يك وقت قبل از ماه رمضان است و يك وقتقبل از ماه محرم ، ماه رمضان براى دولت سابق يك خطرى داشت كه مبادا روحانيون (درمساجدمردم مجتمع اند، ماه عبادت است ) مبادا يك تبليغ سوء بر ضد دولت بشود،قبل از ماه مبارك يك غائله درست كردند. غائله قضيه مثلا (شهيد جاويد)، يك ماه مبارك را ماهاغفلت مى كرديم كه ما از كجا داريم ، اشتباهمان از كجاست ، يك ماه مبارك ما سر يك مسالهجزئى به جان هم مى افتاديم ، اهل منبرها دو طايفه مى شدند، يك طايفه از آن ور، يك طايفهاين ور، علما و مثلا چيزهاى ما، طلبه هاى ما دو طايفه مى شدند، يك طايفه از آن ور، يكطايفه ، يك ماه مبارك را ما هدر مى داديم كه ، دولت را بايد در اين ماه مبارك ما تنبيهشبكنيم به يك چيزهايى ، يك مطالبى بگوييم ، اينها درست مى كردند اين مطلب را وما راسرگرم مى كردند به (شهيد جاويد). يك ماه ، دو ماه ، سه ماه اين مى شد، همچو كه اينبه طرف سردى مى رفت و ماه محرم مثلا نزديك مى شد و مساله مرحوم شمس آبادى را پيشمى آوردند، اى بسا شمس آبادى ، حالا شايد هم خودشان يك همچو كارى مى كردند كه اينغائله درست بشود، حالا خودشان هم نكرده باشند كس ديگرى كرده باشد، اما آنها غائله رادرست مى كردند و دو دسته راه مى انداختند يك دسته از آن ور. و يك دسته از آن ور قواى ماو نيروى ما كه بايد صرف بشود در مصالح اسلام ، سر اين قضيه هدر مى دادند تااينكه اين يك خرده اى سرد مى شد، وقتى كه اين سرد مى شد، مثلا نزديك يك ماه رمضان ياچى ، قضيه دكتر شريعتى را پيش مى كشيدند، از آن ور يا الله شروع مى كردندتبليغات بر له او، از آن ور شروع مى كردند تبليغات عليه او، تمام قوا صرف مى شدسر اين .(1054)
دامن زدن به اختلافات (3) 
قبل از ماه رمضان كه از ماه رمضان آنها مى ترسيدند، مردم مجتمعند و عبادت مى كنند و منبرهست و محراب هست و اجتماع هست ، يك مساله اى پيش مى آوردند اختلاف بيندازند،قبل از ماه محرم همين كار را كردند يك مساله فرعى را پيش مى آوردند كه ما ازمسائل اصلى غفلت كنيم . قبل از ماه رمضان مى گفتند شهيد جاويد تقريبا تمام ماه رمضان رابه اينكه يك دسته اى اشكال مى كردند، يك دسته اى رفعاشكال مى كردند، يك دسته اى فحش مى دادند و يك دسته اى به اين طرف فحش مى دادندگذشت . آنها هم كنار نشسته بودند به ريش ما مى خنديدند كه اينطور ما اينها را ملعبهكرديم تمام ماه رمضان - ما- درتمام ايران سر يك كتابى كه مساله فرعى بود و هيچاصلا چيزى نبود ضايع مى كردند وقت ما را و ما را منحرف مى كردند از اينكه نسبت به(آن وقت البته قدرت او بود) كه نسبت به آنها يك كلمه اى بگوئيم ، همه نسبت به خودمانصحبت كرديم . يك قدرى كه اين سست مى شد، حالا مى ديدند كه يك وقت اجتماع ديگرىاست مى آمدند مساله شمس آبادى را پيش آوردند، مرحوم شمس آبادى را. و مناحتمال مى دهم ، بعضى هاى ديگر هم احتمال مى دهند كهاصل كشتار از خودشان بود براى اينكه آشوب درست كنند، يك مدت زيادى هم آقاياناهل منبر و پايين و بالا و اينها وقتشان صرف اين مى شد و از آن مطلب اساسى كه داشتنداينها ذهنشان منصرف مى شد. بعد مى ديدند خوب ، اين هم يك چيز كمى است تمام نمىشود، ديدند تمام شد ديگر - عرض مى كنم كه - وقت اين است كه باز يك ماه رمضانىباشد، يك ماه محرمى باشد، باز اختلافاتى مى خواهند، لازم دارند، باز مى افتند در كار،مساله دكتر شريعتى را پيش مى آوردند، از آن طرف دامن بزن به اينكه اين مثلا چطور است، اهل منبر هم بى توجه به مطلب كه عمق قضيه چيست منبر مى رفتند و حرف مى زدند. از آنطرف جوان هاى داغ هم بى توجه به واقعيت مطلب از اين طرف مى افتادند. اين دو گروهرا مقابل هم قرار مى دادند براى اينكه ذهنشان را از خودشان منصرف كنند.(1055)
دامن زدن به اختلافات (4) 
در زمان سابق ، زمان همين رژيم سابق بود، چهقبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر، اين دو موعد جاى تفرقه اندازى بود براى اينكهماه رمضان شهرالله بود و قدرت روحانيون در ماه رمضان نمايشش زياد بود، اجتماع مسلمينزياد بود، ماه محرم هم ماه امام حسين بود و قدرت اينها،اهل منبر و روحانيون آن وقت هم زياد بود. جلو ماه رمضان يك چيزى درست مى كردند، جلوى ماهمحرم هم يك چيزى درست مى كردند... قضيه مرحوم شمس آبادى شماخيال كرديد كه يك چيز عادى بود، اين هم جزء همان ها بود كه با طريق هاى مختلف اينهامى آمدند و درست مى كردند. يك وقت شهيد جاويد را پيش مى آوردند از اين طرف و از آنطرف و يك ماه محرم و صفر و بيشتر - را- منبرها همه خرج اين مى شد كه شهيد جاويد چى .از اين طرف و از آن طرف يك دسته اى تاييد، از آن طرف يك دسته اى تكذيب . يك قدرىكه اين سست مى شد، باز يك چيز ديگرى درست مى كردند. مرحوم شمس آبادى هم از اينامور بود كه شايد هم خودشان اين كار را كردند (من نمى دانم ) كه يك كسى را بكشند وصدا در بياورند يك دسته از آن طرف و يك دسته از اين طرف و بساط درست كنند و يكقدرى كه اين كمتر مى شد آن وقت يك كس ديگر را به ميدان مى آوردند كه اين كتاب هايشچطور است . او مى گفت كافر است ، اين مى گفت مسلمان است ، آن مى گفت كه مسلمانى استدر تالى مثلا انبيا، آن ديگرى مى گفت كافرى است ازابوجهل بدتر.(1056)
دامن زدن به اختلافات (5) 
در همان رژيم سابق شما اگر توجه كنيد به اين قضايايى كه پيش آمده ، ببينيد اينهاچه وقتى پيش آمده . يك قصه يك وقت مى بينيد درست شد شهيد جاويد آقا، اين منبرى ، آنمنبرى ، آن محراب ، آن محراب ، آن محراب ، در سطح كشور همه حرف ها شهيد جاويد بود،شهيد جاويد چه بود كه اينقدر داد بكنيد؟ براى چه ؟ نزديك محرم مى شد مى ديدند كهاگر اين قوه ها با هم باشند و يك وقت نكند كه توجه بكنند به گرفتارى خودشان ،توجه بكنند به آنكه گرفتارشان كرده ، شهيد جاويد را پيش ‍ مى آورند ما هم غفلت ازمسائل روز و از مسائل سياسى ، همه به جان هم مى افتاديم ، همين قم تمام وقتش را صرفكرد سر شهيد جاويد، تا تمام شده ، بعد كه تمام شد حالا يك وقت ديگر نزديك مى شود،آقاى شمس آبادى را پيش كشيدند، شايد هم خودشان كشتند تا پيش بياورند، بعد اين هميك خرده اى كم شد شريعتى راپيش كشيدند، هى دامن بزن ، از اين طرف تكفير، از آن طرفتمجيد، هر دو طايفه غافل از اينكه كى دارد كلاه سرشان مى گذارد، هر دو طايفهغافل ، هر دو براى خدا، براى خدا يعنى محرابى و منبرى - عرض مى كنم - چيزى كهاشكال مى كرد مى گفت كه براى خدا، دارد دين خدا از دست مى رود، آن جوان چه و چه مىگفت نه باز هم او براى خدا، اين ما را آشنا كرد به اسلام . هر دو كلاه سرتان رفته وآنها نتيجه بردند.(1057)
حمايت از اشرار (1) 
يك راه ديگر هم اينها دارند طى مى كنند و اين آن است كه تشبث كردند به كولى ها. خدا مىداند كه ننگ يك مملكت هست كه قواى انتظامى دارند و قواى انتظامى را از آنها مايوسند ياجرات نمى كنند كه همه شان را وادار كنند به كار يك مملكتى كه به حسب اصطلاح بايدشاهش و وزيرش و عرض بكنم قوايش اينها در صدد اين باشند كه نظم برقرار كننداينها تشبث مى كنند به يك عده چماق به دست در كرمان كولى ، در جاهاى ديگر هم اينكسانى كه اجيرشان هستند. اينها زير سايه چماق كولى ها مى خواهند زندگى كنند. اينننگ است براى ما كه يك همچو كسى به ما حكومت كند، يك همچو كسى به ما براى ما وزارتكند. وكالت كند. زير سايه چماق كولى الان ادامه حيات دارد ايشان مى دهد. اين هم فايدهندارد. وقتى بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق دارند، كردند اينهم مردم هم مقابلش چماقبه دست گرفتند و بيرونشان كردند اينها را، البته آن چماق به دست ها در پناه نظامىبودند چنانچه در مدرسه فيضيه و قم كه ريختند در 15 خرداد،قبل از 15 خرداد ريختند در مدرسه و آن خرابكارى ها را كردند، يك دسته اى را آوردند ازخودشان /چه / در پناه پاسبان ها و در پناه لشكريها ريختند توى مدرسه و آن كارها راكردند، حالا هم دارند اين كار را مى كنند كه در پناه قواى انتظامى ، قوه انتظامى ، در پناهقواى انتظامى به خرابكارى مشغولند. قواى انتظامى ! اين از همان لغات است كه عرضكردم محتوى را از دست داده و همين صورتى است ، قواى انتظامى است ديگر، الان قواىانتظامى ما قواى مخرب شده است ، در سايه او چماق به دست ها مى ريزند به شهرستانها، چند شهرستان تا حالا با همين طور ريختند و خرابكارى كردند. اين تشبث هم فايدهندارد، اينها فايده ندارد.(1058)
حمايت از اشرار (2) 
تشبث دومشان هم اين بود، پناه به سرنيزه برده . الان دو پناهگاه ايشان دارند يكى چماقاست ، چماق اشرار يا آنهائى كه اجير كردند،پول مى دهند يك اشرارى را اجير مى كنند و با چماق به جان مردم مى اندازند.(1059)
حمايت از اشرار (3) 
شما در تمام طول تاريخ ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كهدر تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مى كند، در تمامطول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى ، با آلات مختلفه ، باارتش يك طرف ، با كولى ها به اصطلاح خودشان يك طرف ، با رها كردن يك دزدآدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است ، او را مى گويند رها كرده است و يكپول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم ،اينها هم از يك طرف ، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست وديروز آنطور فرياد مى زد و براى خودش مديحه خوانى مى كرد و روزنامه ها را واداشتهبودند و راديو و هر چه هر كس مى گفت جز شاءن ايشان نبود، حالامتوسل بشود به كولى ها كه در زير پناه چماق كولى ها خودش را نجات بدهد،متوسل بشود به مثلا كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند ازدست اين ملت و نجات هم نمى دهند آنها، نه نجات آنها مى دهند، نه ملت ديگر به اين حرفها اعتنا مى كند.(1060)
بخش چهارم : دوران مبارزه و قيام ، فصلپنجم : جنايات رژيم شاه
سركوب و كشتار مردم (1) 
كشتار بيرحمانه قم ، ايران را به هيجان درآورد و تبريز عزيز را به قيام همگانىمردانه در قبال ظلم و بيدادگرى نشاند و كشتار دسته جمعى تبريز، ملت غيور ايران راچنان تكان داد كه در آستانه انفجار است . انفجارى كه دست اجانب را به خواست خداىمتعالى براى هميشه قطع كند، انفجارى كه انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياهروى پهلوى را براى هميشه از تاريخ ايران محو كند و اين ننگ را از صفحه آنبزدايد.(1061)
سركوب و كشتار مردم (2) 
ملت ايران كه الان اينقدر در خاك و خون كشيده شده است ، جوانانشان را آنقدر كشته اند،تمام شهرهاى ايران ، شهرهاى مهم ايران ، قصبات ايران الان انقلاب است ، زنجان رانوشته است تمام زنجان در آتش دارد سوزد، تهران هر گوشه اش انقلاب است ، قم ،ساير شهرها، همه جا اين مسائل هست و يك قيام همه جانبه و منتهى به يك انقلابى من مىترسم بشود كه ديگر نشود جلويش را بگيرند.(1062)
سركوب و كشتار مردم (3) 
الان ثبات است در ايران ؟ الان شاه هست ، الان كه شاه نرفته ، الان كه شاه نرفته استسرتاسر ايران اين اختلافات هست ، مردم ايستاده اند و گويند ما نمى خواهيم اين مرديكهرا، اينهمه با توپ و تفنگ و چماق اراذل و اوباش به جان مردم ريخته و مردم را داردقتل و غارت مى كند، الان ثبات است ؟ در دوسه روز پيش از اين در مشهد، مشهد مقدس ، درمعبد مسلمين در حرم حضرت رضا (سلام الله عليه ) با تانك رفتند تا توى (اينطور كهچيز شده گفته اند) با تانك رفتند تا توى صحن و به ديوارهاى صحن و به ديوارهاىايوان مى گويند كه آثار گلوله هست . اين چندمين بار است كه اين سلسله پهلوى بهمعابد ما اين طور مى كند به همان معبد حضرت رضا، اين ثبات ، الان مملكت ما ثبات دارد؟خوب شاه هست الان ، الان يك مملكت ثابتى است ؟ الان مملكتى است كه هيچ تزلزلى در آننيست يا مى خواهى يك چيزى براى خودت بگوئى همين طورى ؟ يكى نيست آنجا كه جلويشبايستد بگويد آقا اينها چيست كه تو دارى مى گويى ، خوب اين مردم دارند كشته مىشوند، اين مردم دارند چه مى شوند، سر تا ته ايران الانمثل زلزله آمده به هم ريخته ، يك دسته مى گويند ما نمى خواهيم شاه را، يك دستهاراذل و اوباش هم به جان مردم ريختند كه نخير حتما بايد ملت بخواهد شاه را، با زوربايد مردم دوست داشته باشند شاه را اين ثباتى است كه دارد كه ايشان مى فرمايندثبات دارد ايران و اين ثبات را ما نمى توانيم ببينيم كهمتزلزل بشود!(1063)
سركوب و كشتار مردم (4) 
سؤ ال : حضرت آيت الله ! نظر شما درباره وقايع چند روزه اخير چگونه است ؟
جواب : وقايع اخير ايران را مى گوييد، همين دو سه روز تظاهرات و كشتار؟ بله ،وقايعى است كه دنبال اين حكومت نظامى و دولت نظامى و ظلم هاى شاه پشت سرهم واقع مىشود و مردم از هر فرصتى براى اظهار حق خود استفاده مى كنند مطلب همان است كه تا شاههست اين وقايع هست .(1064)
سركوب و كشتار مردم (5) 
ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حمله اى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دستداده است ، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملتنشود شاه خود را از ملت جدا و تنها مى بيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار ومزدوران پناه برده تا شايد عقده هاى روحى خود را خالى كند شاه خود را از سلطنت خيالىمخلوع مى بيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مى داند، ازاين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سرانارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند شاه رفتنى است ،لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستندو مى شوند، در كار خودتجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناكآلوده نكنند، مگر آنان نمى خواهند پس از شاه ، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند.
جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستان ها شده است ، به قدرى باشرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مى دهد از قرار اطلاع ،مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بى دفاع حمله كردند، مساجد را بهآتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمى گويد،بى دريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجراكردند.(1065)
سركوب و كشتار مردم (6) 
اين آدم خودش و پدرش ، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده ، هر روز دارد جنايت مىكند الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان ، همين الان مشغولند، همينديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هرشهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دسته اى آوردند خرابكارى كردند.(1066)
سركوب و كشتار مردم (7) 
اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمى خواهيم و همهعالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمى خواهند، همه بازارهاىايران ، همه مملكت ايران و شهرستان ايران ، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمى خواهيمشما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند و اين رفراندمى كه مردم كردند،گفته بود كه بسيار خوب نمى خواهيد من مى روم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مى شدديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان برخلاف قوانين بين المللى دنياعمل كرده ، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمى خواهيم ، چماقدار كشيده ، ارتششرا و نمى دانم قواى انتظاميش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاچماق به دست ها بيايند توى راه ، توى شهرها بگويند جاويد شاه خوب اين معنا واقعشده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم ، ايشان خانههاى مردم ريخته ، با مسلسل تو خانه ها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اينهمهوحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرى ها ايشان را باز پشتيبانى كرديد وميگوئيد آنهائى كه گويند كه چرا اين كارها مى شود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند،اينها خلاف مى گويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان حرف ما اين است ، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مى گويد بى ميزان است ؟ ميزانحقوق بشرى كه حقوق بشر مى گويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائدخودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اينرا مى گويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است ؟ كدام ؟ ما بىميزان صحبت كنيم ؟ شما مى گوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرفرا مى زد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود معاويه هم مى گفت كه حضرت اميراو(1067) را فرستاده جنگ ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش ، پس او كشته استمثل اينكه يك مظلومى توى راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى ، او بكشدش بعد بگويدنه اين مظلوم خودش ‍ خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟ مردم ايران چرا چرافرياد مى زنند؟ بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند آقاى كارتر اينرا مى فرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيدبراى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مى شويد، پس خودتان ، خودتان را به كشتنداديد.(1068)
سركوب و كشتار مردم (8) 
آقا امروز (به من ) اطلاع دادند كه نمى دانم در تهران كشته ، در خراسان كشته ، در كجاكشته اينها افتاده اند به جان مردم براى كشتن اين مرديكه كه دارد نفس آخر را مى كشد ومى خواهد برود، باز تا يك قتل عام هائى نكند دلش آرام نمى گيرد.(1069)
سركوب و كشتار مردم (9) 
سلام بر اهالى محترم مشهد مقدس و قزوين و كرمانشاه و سراسر ايران كه در اين روزها بامصيبتهاى گوناگون و وحشيگرى هاى دژخيمان شاه و دولت ياغى نظامى و حكومت سفاكروبرو شده و با دادن هزار كشته و زخمى دلاورانه مقاومت كرده و مى كنندقتل عامهاى پياپى و وحشتناك و سفاكانه كه جز به دستور شاه خائن كه خود را درحال نزع مى بيند و از تشبثات و دولت هاى جنگ و آشتى مايوس و از پشتيبانى هاى غيرانسانى قلدرهاى بين المللى طرفى نيست ، نمى تواند باشد اين چند روز آخر عمر اينجنايتكار از خطرناكترين لحظات تاريخ كشور ماست ملت مظلوم و شريف ايران بايد درمقابل باقيمانده جنايات شاه پايدارى كند تا به خواست خداوند تعالى پيروزى نهائىرا به دست آورد.
اتهاماتى را كه راديو ايران با كمال بى شرمى به ملت نسبت داده است ، نظير جناياتوحشيانه سينما ركس آبادان (1070) ، تنها به دست جنايتكاران حرفه اى شاه مى تواندباشد اينان از هيچ جنايتى براى استفاده تبليغاتى روگردان نمى باشند فرم جنايات وطرز تبليغات شهادت مى دهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم كه بدين گونه وحشيگرى هاعادت دارند، در كار بوده است .(1071)
سركوب و كشتار مردم (10) 
من هر چه مصيبت بر برادرهاى ايرانى وارد بشود، ياتحمل زحمتها بكنند، اين به منزله يك بار سنگينى است كه بر دوش من واقع مى شود و مناز عهده جواب اين نمى توانم برآيم همين دو سه روز باز كشتارهائى در ايران واقع شدهاست كه موجب تاثر ماست و اهالى ايران از شهرهاى مختلفه ايران به تهران آمدند وتحمل زحمات كردند و در اين سرماى زمستان رجوع كردند به طرف تهران و اين هم موجبتاثر من است و تمام آنها يك بارى است به دوش ما كه سنگينى مى كند.(1072)
سركوب و كشتار مردم (11) 
شماها نمى گذاريد كه اين منطقه مثلا يا اين ملت يا اين مملكت آرام باشد، شما ناآرامى مىآوريد، شما دزدها را راه مى اندازيد اين طرف و آن طرف ، مردم را بزنند وچپاول كنند، شما نجف آباد را به صورت يك خرابه درآورديد، شما آنقدرقتل عام در تبريز و قم و تهران و همه شهرها، قزوين كرديد و آن بساط (را) درستكرديد، همه را شماها درست كرديد اگر شما كنار برويد و كارى به مردم نداشتهباشيد، مردم دعوا ندارند، مردم آرامند، مسلمند، مردم مى دانند كه قواعد اسلام اقتضاى اينچيزها را نمى كند.(1073)
سركوب و كشتار مردم (12) 
اين مرد كه محمدرضا پهلوى اسمش است ، اين رفت و همه اوضاع مملكت را خراب كرد، يكمملكت خرابى براى ما گذاشت و هر جايش ‍ را دست بگذاريد خرابى است ، اقتصاد از همريخته است ، زراعت ما را به كلى از بين بردند، به اسم اصلاحات ارضى ، فاسدكردند كشاورزى ما را، و بازار درست كردند براى ارباب هاى خودشان ، به اسم تمدن وترقى ما را عقب بردند، فرهنگ ما را عقب راندند، تمام اوضاع ايران را خراب كردند جزقبرستان ها را كه آباد شد، يعنى قبرستانهاى ما كه عددش چند بود، عدد زيادتر پيداكرد، آباد شد اما اوضاع مملكتمان همه خراب شد.(1074)
عاملان جنايات (1) 
امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپاخاسته و مجال را بر شاه و دار ودسته اراذلش چنان تنگ كرده اند كه حتى از سايه خودوحشت دارند و همين وحشتزدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه بهقتل عام 19 دى (1075) ، (بيست و نه محرم 98) پناه برده تا از ناراحتى هاى روزافزون و دلهره پياپى با خون آشامى ضحاك وار آسايش موقتى بدست آوردند.(1076)
عاملان جنايات (2) 
مردك سابق مى گفت اينكه مردم را كشتم براى اينكه شعار خلاف ملى مى دادند، شعار خلافقانون اساسى مى دادند و مقصودش اين معنا بود كه شعار خلاف ملى ، شعار خلاف قانوناساسى يعنى مى گفتند مرگ بر شاه ، ديگرمسائل ديگرى را آنها ذكر نمى كردند، آنها داد مى كردند مرگ بر شاه ، ما شاه را نمىخواهيم ، ما سلسله پهلوى را نمى خواهيم . اين شعار برخلاف ملت ، خلاف ملى بود! يعنىاين ملت ، ملت ايران چون همه شاهدوست اند از اين جهت كسى بگويد كه ما شاه را نمىخواهيم شعار خلاف ملى است با اين كه همه ملت مى گفتند، كدام ملت بوده است كه اينبرخلاف او بوده است ؟ خوب ملت ، اكثريت ملتبلااشكال الان و سابق در دو ماه پيش از اين و در بعد از ماه رمضان و روز عيد، اين مردم ،اكثر مردم بودند كه مى گفتند كه ما نمى خواهيم شاه را و مرگ بر شاه ، اين شعار ملىاست ، ملى بوده است شعار ملت ، نه شعار خلاف ملى بود، و شعارشان مخالف قانوناساسى نبوده است بلكه موافق قانون اساسى بوده براى اينكه قانون اساسى ايشان رابه سلطنت نمى شناسد، ايشان سلطان نيستند به حسب قانون اساسى ، مردم هم همين معنائىرا كه ايشان قانون اساسى گفته ، مى گفتند. پس شعارهاى مردم شعار موافق قانوناساسى بوده است كه شاه ، نيست شاه ، ما نمى خواهيم اين شاه را و اين شعارى كه بگويدمن سلطنت دارم و من سلطان هستم ، من كذا هستم و اين اعمالى كه ايشان مى كنند به عنوانسلطنت ، علاوه بر اينكه اعمالش برخلاف قوانين اساسى است ، قانون اساسى است حالاعلاوه بر اين اصل اين نشستنش به سلام به عنوان سلطنت ، تاجگذارى به عنوان سلطنت ،همه اينها برخلاف قانون اساسى است قانون اساسى ايشان را به سلطنت نشناخته ،وقتى نشناخت تمام اين و تمام فروعى كه متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسى است .
در اين دولت بعد از آن دولت هم اين صحبت را هى پيش مى آوردند كه هر كس قانوناساسى را قبول دارد اين اشخاصى كه در خارج مملكت هستند و زندگى مى كنند، آنهائىكه در اروپا هستند، اينهائى كه در جاهاى ديگر هستند، اينهائى كه قانون اساسى راقبول دارند بيايند، هر كه قانون اساسى راقبول ندارد نيايد و مقصودشان همين بود، يعنى هر كهقبول دارد كه اين شاه ، شاه است بيايد و هر كسقبول ندارد نيايد.(1077)
عاملان جنايات (3) 
همه اين كشتارهائى كه واقع مى شود با امر ايشان است . هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كهمى گويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مى گويند نخست وزير چه كرده ، اينهائى كهمى گويند سازمان امنيت چه كرده ، اينها همه براى حفظ شاه است ، اينها همه ازعمال شاهند، گاهى وقت ها فهميده و گاهى نفهميده در كشتن وقتل و مقابله با ملت با آتش هيچ اقدامى هيچ كس اقدام نمى كند مگر اينكه به امر خود ايشانباشد، خود ايشان مستقيما امر مى كند. حالا بعضى هم كه مى گويند كه شاهد قضيهبودند كه در جمعه سياه (1078) از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت ، خودايشان مستقيما بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمى دانم اما بعضى از اجزاى خودش ، ازاعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مى گويند كه او اينطور گفته است كه ايشانخودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اينوقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است ، اصفهان اگرقتل عام شده است ، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مى بردقتل عام هم بايد دنبالش ‍ باشد).(1079)
عاملان جنايات (4) 
دولت ياغى نظامى به امر شاه تر و خشك را به آتش كشيده و يكى از بزرگترينضربه هاى اين جنايتكار به اسلام ، به مسلسل بستن بارگاه قدس ‍ حضرت على بنموسى الرضا صلوه الله عليه است اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان بهمسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنايتتجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند.(1080)
عاملان جنايات (5) 
جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بىسابقه مامورين او واقع شده است و گفته مى شود برنامه اى است كه به تدريج درساير شهرها نيز انجام مى گيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانه ها ومغازه ها و مراكز مذهبى به آتش ‍ كشيده شود نشانهتزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كهبه پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است ، مى خواهد جنايات خود را هر چه بيشترتكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكىمبدل ساخته و برود.(1081)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation