بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نگاهی بر زندگی دوازده امام (ع), علامه حلّى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     ZEND0001 -
     ZEND0002 -
     ZEND0003 -
     ZEND0004 -
     ZEND0005 -
     ZEND0006 -
     ZEND0007 -
     ZEND0008 -
     ZEND0009 -
     ZEND0010 -
     ZEND0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

حديث ردّالشَّمس
يكى از معجزات و براهين روشن الهى كه خداوند به خاطر اميرمؤ منان على (عليه السلام )آن را آشكار نمود، حادثه ((ردّالشّمس )) (برگشتن خورشيد است ) كه روايات بسيار وسيره نويسان و مورّخين آن را نقل كرده اند و شاعران آن را به شعر درآورده اند، و موضوع((ردّالشّمس )) براى على (عليه السلام ) دوبار اتفاق افتاد، يكى در زمان زندگىرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ديگرى پس از وفاترسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) انجام شد.
بازگشت خورشيد در زمان رسول خدا (ص )
در مورد بازگشت خورشيد در زمان رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) اسماءِ بنتعُميس و اُمّسَلَمه همسر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و جابر ابن عبداللّهانصارى و ابوسعيد خدرى و جماعتى از اصحابنقل كرده اند:
((روزى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خانه اش بود، حضرت على (عليهالسلام ) نيز در محضرش بود، در اين هنگام جبرئيل از جانب خداوند نزد پيامبر (صلّى اللّهعليه و آله و سلّم ) آمد و با او به رازگويى پرداخت ، وقتى كه سنگينى وحى ، وجودپيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را فرا گرفت ، آن حضرت (كه مى بايست بهجايى تكيه كند) زانوى على را بالش خود قرار داد و سرش را روى زانوى آن حضرتگذارد (اين موضوع از وقت نماز عصر تا غروب خورشيد ادامه يافت ) و امير مؤ منان (عليهالسلام ) (چون نمى توانست سر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به زمينبگذارد) نماز عصر خود را در همان حال نشسته خواند و ركوع و سجده هاى نماز را بااشاره انجام داد، وقتى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) از حالت وحى بيرونآمد و به حال عادى برگشت ، به على (عليه السلام ) فرمود:((آيا نماز عصر از توفوت شد؟)).
على (عليه السلام ) عرض كرد:((به خاطر آن حالتى كه بر اثر وحى بر شما عارضشده بود، نتوانستم (سر تو را به زمين بگذارم ) تا برخيزم و نماز بخوانم )).
پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على (عليه السلام ) فرمود:((از خدا بخواهخورشيد را براى تو بازگرداند تا تو نماز عصر را ايستاده و در وقت خود بخوانى )).
امام على (عليه السلام ) اين موضوع را از خدا خواست (خداوند دعايش را مستجاب كرد) وخورشيد (كه غروب كرده بود) بازگشت و در همان فضاى آسمان كه هنگام عصر قرار مىگيرد، قرار گرفت ، اميرمؤ منان على (عليه السلام ) نماز عصر خود را در وقتش خواند،سپس خورشيد غروب كرد. (129) ((اسماء بنت عُمَيس )) مى گويد:((سوگند به خدا! هنگام غروب خورشيد، صدايى همچونصداى اَره (هنگام كشيدن ) روى چوب ، از آن شنيدم )).
بازگشت خورشيد در زمان خلافت على (ع )
بعد از رحلت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز خورشيد (يك بار ديگر)براى اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بازگشت كه داستانش از اين قرار است :
وقتى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) خواست در سرزمينبابل (نزديك كوفه ) از اين سوى رود آب فرات به آن سو بگذرد (و به سوى جبههصفّين يا نهروان حركت كند) بسيارى از همراهان آن حضرت به عبور دادن چارپايان واثاثيه خود از رود فرات اشتغال داشتند. على (عليه السلام ) با گروهى نماز عصر خودرا به جماعت خواند ولى هنوز همه يارانش از آب نگذشته بودند كه خورشيد غروب كرد،با توجّه به اينكه نماز عصرِ بسيارى از آنان قضا شد و عموم آنان از فضيلت نمازجماعت با على (عليه السلام ) محروم گشتند، وقتى به محضر على (عليه السلام )رسيدند، با او در اين باره سخن گفتند، آن حضرت وقتى گفتار آنان را شنيد، از درگاهخدا خواست تا خورشيد را برگرداند به اندازه اى كه همه يارانش نماز عصر را با جماعتو در وقت عصر بخوانند. خداوند دعاى اميرمؤ منان على (عليه السلام ) را به استجابترساند و خورشيد به همان نقطه فضايى كه هنگام وقت عصر در آن قرار مى گرفتبازگشت . مسلمين ، نماز عصر را با آن حضرت به جماعت خواندند و پس از سلام نماز،خورشيد غروب كرد و هنگام غروب ، صداى هولناك و بلندى از آن برخاست كه مردم ازترس وحشتزده شدند و ذكر:((سُبْحانَ اللّهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَاسْتَغْفِرُاللّهِ وَالْحَمْدُللّهِِ)) رابسيار به زبان آوردند و خداى بزرگ را به خاطر اين نعمت (ردّالشّمس ) كه بر ايشانآشكار نمود، حمد و سپاس گفتند و خبر اين حادثه عجيب ، به همه جا از شهرها و نقاطدوردست رسيد و در ميان مردم شايع گرديد. (130)
اشعار سيّد حِمْيَرى پيرامون برگشتن خورشيد
سيّد حِمْيَرى (شاعر آزاده و حماسه سراى تشيّع كه مختصرى از شرح حالش در پاورقىچند صفحه قبل گذشت ) (131) در اين باره چنين سرود:

رُدَّت عليه الشّمس لَمّا فاته
وقت الصلوة وقد دنت للمغرب
حتى تبلج نورها فى وقتها
للعصر ثم هوت هوى الكوكب
وعليه قد رُدّت ببابل مرّة
اُخرى ومارُدّت لِخلق معرب
الا ليوشع اوّله من بعده
ولردّها تاءويل امر معجب
يعنى :
((خورشيد براى على (عليه السلام ) هنگامى كه نماز عصر در وقتش از او قضا شد،بازگشت با اينكه نزديك بود غروب كند، به گونه اى كه در نقطه وقت عصر قرارگرفت و مى درخشيد و بعد از نماز عصر، همچون ستاره اى كه در پنهانى فرو رود، فرورفت .
و بار ديگر در سرزمين بابل (نزديك كوفه ) خورشيد براى على (عليه السلام )بازگشت و براى هيچ كس از آنان كه بيان قاطع (براى اثبات نبوّت و امامت خود) دارند،خورشيد بازنگشت ، مگر براى يوشع (وصىّ موسى ) (132) و بعد از او براى على(عليه السلام ) و اين بازگشت خورشيد، بيانگر موضوع عجيب و شگفتى است (و داراىمعناى بلند است )).
فرزندان على (ع )
در اينجا به ذكر فرزندان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) و تعداد آنان و نامهاى آنها مىپردازيم و به مختصرى از امور مربوط به آنان اشاره مى نماييم . امام على (عليهالسلام ) داراى 27 فرزند پسر و دختر بود:
1 - امام حسن (عليه السلام ) .
2 - امام حسين (عليه السلام ) .
3 - زينب كبرى - سلامُ اللّه عَلَيها.
4 - زينب صغرى كه كنيه اش ((ام كلثوم )) بود.
((مادر اين چهار فرزند، حضرت فاطمه بتول ، سرور زنان دو جهان ، دختر سيد رسولان وخاتم پيامبران ، محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است )).
5 - محمّد (معروف به محمّد حَنَفيّه ) كه كنيه اش ابوالقاسم بود، مادرش ((خَوْله )) دخترجعفر بن قيس الحنفيّه نام داشت .
6 و 7 - عمر و رقيّه كه دوقلو بودند و مادرشان ((ام حبيب )) دختر ربيعه بود.
8 - عباس .
9 - جعفر.
10 - عثمان .
11 - عبداللّه .
((اين چهار نفر در كربلا همراه برادرشان امام حسين (عليه السلام ) به شهادت رسيدند،مادرشان ((اُمّالبنين )) دختر حزام بن خالد بن جعفر بن دارم مى باشد)).
12 - محمد اصغر كه كنيه اش ابوبكر بود.
13 - عُبيداللّه (اين دو فرزند نيز در كربلا همراه برادرشان امام حسين (عليه السلام )به شهادت رسيدند، مادرشان ((ليلى )) دختر مسعود دارمى است ). (133)
14 - يحيى كه مادرش ((اسماء بنت عُميس خثئمى )) بود.
15 - اُمّ الحسن .
16 - رمله (مادر اين دو ((اُمّ سعيد)) دختر عُروة بن مسعود ثَقَفى بود).
17 - نفيسه .
18 - زينب صغرى .
19 - رقيه صغرى .
20 - اُمّ هانى .
21 - ام الكرام .
22 - جمانه كه كنيه اش اُمّ جعفر بود.
23 - امامه .
24 - اُمّ سلمه .
25 - ميمونه .
26 - خديجه .
27 - فاطمه (اين يازده نفر از مادران مختلف بودند).
حضرت فاطمه زهرا - سلامُ اللّه عَلَيها - بعد از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )پسرى سقط كرد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آن وقت كه او در رحممادر بود نامش را ((محسن )) گذاشت (134) ، بنابراين ، مطابققول شيعه ، فرزندان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) 28 نفر بودند، خداوند آگاهتر وحاكمتر است .
گذرى بر زندگى امام دوّم حضرت حسن مجتبى (ع )
ويژگيهاى زندگى امام حسن (ع )
بعد از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن (عليه السلام )رسيد. مادر امام حسن (عليه السلام ) حضرت فاطمه سرور بانوان دو جهان ، دختر پيامبراسلام ، سيّد رسولان ، حضرت محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، كُنيه او((ابومحمّد)) مى باشد.
او در شب نيمه ماه رمضان سال سوّم هجرى (135) در مدينه چشم به اين جهان گشود،مادرش حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها - روز هفتم تولدش اورا در پارچه حرير بهشتى- كه جبرئيل آن را براى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورده بود - پيچيد و نزدپيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد، پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را((حسن )) ناميد و گوسفندى براى او قربانى كرد، اين مطلب را جمعى ، از امام صادق(عليه السلام ) نقل كرده اند.
امام حسن ( عليه السلام )ازنظراخلاق وروش وسيادت ،شبيه ترين مردم بهرسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، اين موضوع را جماعتى از انس بن مالكنقل كرده اند كه او گفت :
((لَمْ يَكُنْ اَحَدٌ اَشْبَهُ بِرَسُولِ اللّهِ (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مِنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي)).
((هيچ كس نبود كه مانند حسن (عليه السلام ) بهرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شباهت داشته باشد)).
روايت شده : حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها - حسن و حسين (عليهماالسلام ) را بهحضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد آن هنگام كهرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در بستر بيمارى و رحلت بود، عرض كرد:((اىرسول خدا! اين دو نفر، فرزندان تو هستند، پس چيزى را از طريق ارث به آنان برسان)).
پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:
((اَمَّاالْحَسنُ فَاِنَّ لَهُ هَيْبَتِى وَسَوْدَدِى وَاَمَّا الْحُسَيْنُ فَاِنَّ لَهُ جُودى وَشُجاعَتِى )).
((اما حسن (عليه السلام ) پس براى اوست وقار و شكوه و بزرگوارى من ، و اما حسين(عليه السلام ) پس از براى اوست سخاوت و شجاعت من )).
وصيت امام على (ع ) به امام حسن (ع )
امام حسن (عليه السلام ) وصىّ پدرش اميرمؤ منان بر خاندان و فرزندان و اصحابپدرش بود و على (عليه السلام ) به او وصيّت كرد كه در آنچه وقف كرده و صدقهقرارداده نظارت كند و براى اين موضوع ، ((عهدنامه اى )) نوشت كه مشهور است .
و وصيت او به امام حسن (عليه السلام ) بيانگر نشانه ها و اركان دين و چشمه هاى حكمت وبرنامه هاى اخلاقى است و بيشتر دانشمندان بزرگ ، اين وصيّت رانقل كرده اند و بسيارى از فقها و انديشمندان در جهت دين و دنياى خود از دستورهاى آنوصيّت ، بهره مند شده اند. (136)
سخنرانى امام حسن (ع ) بعد از شهادت پدر
هنگامى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براىمردم خطبه خواند و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان كرد، ياران پدرش باآن حضرت بيعت كردند، بر اين اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با اودر صلح هست ، در صلح باشند.
((ابواسحاق سبيعى )) و ديگران نقل كرده اند: در صبح آن شبى كه اميرمؤ منان على ( عليهالسلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى اصحاب سخنرانى كرد، پس از حمدو ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:
((شب گذشته مردى از ميان شما رفت كه پيشينيان در كردار نيك ، از او پيشى نگرفتند وآيندگان در رفتار، به او نخواهند رسيد، او همواره همراهرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگيد وبا نثار جانش از حريمپيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفاع نمود،رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچمشرا به او مى داد، جبرئيل در جانب راست او و ميكائيل در جانب چپ او، آن حضرت را درميان مىگرفتندوازجبهه برنمى گشت تاخداوند،فتح و پيروزى را به دست او ايجادكند.
در همان شبى كه عيسى بن مريم (عليه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرتيوشع بن نون وصىّ موسى (عليه السلام ) وفات يافت ، از دنيا رفت و ازمال دنيا جز هفتصد درهم باقى نگذارد، اين هفتصد درهم از جيره اى بود كه از حق بيتالمال خود زياد آمده و مى خواست با آن خادمى براى خانواده اش خريدارى كند، در اين هنگامگريه گلوى امام حسن را گرفت و گريه كرد و همه حاضران با او گريه كردند)).سپس ‍ فرمود:
((من پسربشير(مژده دهنده ، يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) هستم ، منپسر نذير (هشدار دهنده يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) )هستم ، من پسركسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدايتهستم ، من از خاندانى هستم كه خداوند، پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را بهطور كامل پاكيزه نمود. (137) من ازخاندانى هستم كه خداونددوستى به آنان را در قرآنشواجب كرده و فرموده است :
(... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيهاحُسْناً ... ). (138)
اى پيامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خويشاوندان وهركه نيكى كند، بر نيكى او بيفزاييم )).
منظور از ((حسنه )) (نيكى ) در اين آيه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را بهپايان رساند و) نشست .
بيعت مردم با امام حسن (ع )
پس از خطبه امام حسن (عليه السلام ) عبداللّه بن عبّاس پيش روى آن حضرت ايستاد و خطاببه مردم گفت :((اى مردم ! اين (اشاره به امام ) پسر پيامبر شما و وصىّ امام شماست ، بااو بيعت كنيد)).
مردم به اين دعوت ، پاسخ مثبت دادند و گفتند:((به راستى او (امام حسن ) چقدر در نزد مامحبوب است و چقدر حقّ او بر ما واجب مى باشد و با آن حضرت به عنوان خلافت بيعتكردند)).
و اين جريان در روز جمعه 21 ماه رمضان سالچهل هجرت (در كوفه ) واقع شد. آنگاه امام حسن (عليه السلام ) به تعيين استانداران وكارگزاران پرداخت و فرماندهان را نصب نمود و عبداللّه بن عبّاس را (براى استاندارىبصره ) به بصره فرستاد و شؤ ون كشور اسلامى را تنظيم نموده و زير نظر گرفت .
اعدام دوجاسوس معاويه و نامه امام حسن (ع ) به او
هنگامى كه خبر شهادت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) به معاويه (كه در شام بود) رسيدو همچنين به او خبر رسيد كه مردم با پسر على ، امام حسن (عليهماالسلام ) بيعت كرده اند،دو مرد را به عنوان جاسوس به طور مخفى براى گزارش اطلاعات به كوفه و بصرهفرستاد، مردى از طايفه ((حِمْيَر)) را به كوفه فرستاد و مردى از دودمان ((بنى قين )) رابه بصره روانه كرد تا آنچه يافتند براى معاويه بنويسند و جريان خلافت امام حسن(عليه السلام ) را تباه سازند.
امام حسن (عليه السلام ) از نيرنگ معاويه و جاسوسهاى او اطّلاع يافت ، دستور داد آن مردحميرى را كه نزد حجامت كننده اى (خون گيرى ) پنهان شده بود، بيرون آوردند و گردنزدند و نامه اى به بصره نوشت (و كارگزاران آن حضرت در بصره ) جاسوس ‍ بنىقينى را كه در نزد طايفه بنى سليم پنهان شده بود، بيرون آوردند و گردن زدند.
سپس امام حسن (عليه السلام ) براى معاويه نامه نوشت و آن نامه اينگونه بود:
((بعد از حمد و ثناى الهى ، تو مردانى را به عنوان حيله گرى و غافلگيرى مى فرستىو جاسوسانى را گسيل مى دارى ، گويى جنگ را دوست مى دارى و من آن را نزديك مى بينم ،در انتظار آن باش - اِنْ شاءَ اللّهِ تَعالى - و به من گزارش رسيده كه تو خشنودى مىكنى به موضوعى (يعنى به درگذشت على (عليه السلام ) ) كه هيچ خردمندى ، براى آنخشنودى و شماتت نمى كند، بى شك كار تو همانند كسى است كه پيشينيان درباره اشگفته اند:
فَقُلْ لِلَّذِى يَبْغِى خِلافَ الَّذِى مَضى
تَجَهَّزْ لاُِخْرى مِثلِها فَكَاَنْ قَدِ
فَاِنّا وَمَنْ قَدْماتَ مِنّا لَكَالَّذِى
يَرُوحُ فَيَمْسِى لِلْمَبِيتِ لِيَغْتَدِى
به آن كسى كه خلاف روند ديگران كه در گذشته اند را مى جويد، بگو آماده باشبراى رفتن همانند ديگران كه گويى سراغ تو نيز آمده است (همانگونه كه مرگ دامنگيرديگران شد دامنگير تو نيز مى شود) زيرا ما و آن شخصى كه از ما مرده است ، همانند كسىهستيم كه شب به جايى برود و در آنجا تا صبح بماند و سپس از آنجا كوچ نمايد)).
جريان دردناك شهادت امام حسن (ع )
از جمله رواياتى كه پيرامون علّت شهادت امام حسن (عليه السلام )نقل شده از مغيره است كه گفت :((وقتى كه دهسال از خلافت معاويه گذشت و تصميم گرفت تا براى جانشينى پسرش يزيد از مردمبيعت بگيرد، براى ((جُعْدَه )) دختر اشعث بن قيس (سردسته منافقان ) پيام فرستاد كهاگر حسن (عليه السلام ) را مسموم كنى ، من تو را به همسرى پسرم يزيد درمى آورم وصدهزار درهم نيز براى او فرستاد. جُعْده ، امام حسن (عليه السلام ) را مسموم كرد. معاويهآن مبلغ پول را به او بخشيد، ولى او را همسر يزيد نكرد، بعدا مردى از خاندان طلحه بااو ازدواج كرد و او داراى فرزندانى از جعده شد، وقتى كه بين آن فرزندان و سايرقبايل قريش درگيرى لفظى مى شد، فرزندان جعده را سرزنش مى كردند و مىگفتند:((يا بَنى مُسِمَّةِ اْلاَزْواجِ! اى پسران زنى كه خوراننده زهر به شوهرانش بود!)).
وصيت امام حسن (ع )
((عبداللّه بن ابراهيم مخارقى )) نقل مى كند: وقتى كه امام حسن (عليه السلام ) درحال احتضار بود، امام حسين (عليه السلام ) را طلبيد و به حسين (عليه السلام )فرمود:((برادرم ! هنگام فراق است ، من به خداى خود مى پيوندم ، مرا با زهر مسموم نمودهاند و جگرم در طشت افتاده است ، من آن كس را كه به من زهر داد، به خوبى مى شناسم و مىدانم كه اين زهر توسّط چه كسى فرستاده شد، در پيشگاه خداوند، خودم با او محاكمه مىكنم ، تو را به حقّى كه بر گردنت دارم سوگند مى دهم كه مبادا در اين باره سخنىبگويى ، در انتظار آنچه خداوند برايم پديد مى آورد، باش ، وقتى كه از دينا رفتمچشمم را بپوشان و مرا غسل بده و كفن كن و بر تابوتم بگذار و كنار قبر جدّمرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ببر، تا با او تجديد ديدار كنم ، سپس مراكنار قبر جدّه ام فاطمه (بنت اسد) ببر و در همانجا به خاك بسپار، اى پسر مادرم ! بهزودى بدانى كه مردم گمان مى كنند تو مى خواهى جنازه ام را در كنار قبررسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن كنى ، مى كوشند تا جلوگيرى كنند، تورا به خدا سوگند مى دهم مبادا به خاطر من به اندازه شيشه حجامتى ، خون ريخته شود)).
سپس درباره خانواده و فرزندان و آنچه از او باقى مانده سفارش كرد و امام حسين ( عليهالسلام ) را بر آنان وصى قرار داد و همچنين او را بر آنچه پدرش اميرمؤ منان على ( عليهالسلام ) وصيّت كرده بود، وصى خود كرد و شايستگى امام حسين (عليه السلام ) رابراى خلافت بيان نمود و شيعيانش را به جانشينى آن حضرت راهنمايى كرد و به آنانفرمود:((بعد از من حسين (عليه السلام ) نشانه (اسلام و يادگار پيامبر (صلّى اللّه عليهو آله و سلّم ) ) است )).
جلوگيرى مروانيان از دفن جنازه
پس از آنكه امام حسن (عليه السلام ) چشم از جهان فروبست ، امام حسين (عليه السلام ) طبقوصيّت ، بدن او را غسل داد و كفن كرد و آن را بر تابوتى گذارد و براى تازه كردنديدار به سوى قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )حمل نمود. مروان (كه آن هنگام از طرف معاويه فرماندار مدينه بود) با اطرافيانش (بنىاُميّه ) تصوّر كردند كه امام حسين (عليه السلام ) مى خواهد جسد برادرش را كنار قبررسول خدا دفن نمايد، لذا با دارودسته خود اجتماع كردند و لباس جنگ پوشيدند تا از آنجلوگيرى نمايند.
وقتى كه امام حسين (عليه السلام ) جنازه برادر را به جانب قبررسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد تا تجديد عهد نمايد، مروانيان از هرسوبه گرد هم آمدند، ((عايشه )) نيز سوار بر استر شده و به آنان پيوست و فرياد مىزد:
((ما لِى وَلَكُمْ تُرِيدُونَ اَنْ تَدْخُلُوا بَيْتِى مَنْ لا اُحِبُّ)).
((ما را به شما چكار؟ آيا مى خواهيد شخصى را به خانه من وارد كنيد كه من او را دوستندارم )).
و مروان مى گفت :((چه بسا جنگى كه بهتر از شادى و آسايش است ، آيا عثمان در دورتريننقطه مدينه دفن گردد ولى حسن پيش قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفنشود؟! هرگز اين كار نخواهد شد تا من شمشير به دست دارم (و قدرت در دست من است )).
نزديك بود فتنه و درگيرى شديدى بين بنى اُميّه و بنى هاشم روى دهد عبداللّه بن عبّاسبا شتاب نزد مروان رفت و به او چنين گفت :((اى مروان ! از هرجا كه آمده اى به همانجابرگرد، ما قصد نداريم كه حسن (عليه السلام ) را در كنار قبررسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاك بسپاريم بلكه قصد ما اين است كه بازيارت قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ديدارمان را با آن حضرت تازهكنيم ، سپس جنازه را به كنار قبر جدّه اش فاطمه (بنت اسد (عليهاالسلام ) ) مى بريم وطبق وصيت آن حضرت و همانجا به خاك مى سپاريم و اگر امام حسن (عليه السلام ) وصيتمى كرد كه جنازه اش ‍ در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن شودبه خوبى مى دانستى كه تو عاجزتر از آن هستى كه ما را از اين كار منع كنى ، ولى خودآن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نگهدارى حرمتقبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، از اينكه توهين وويران گرددچنانكهديگرى اين كارراكردوبدون اذن او، داخل خانه اش ‍ شد)).
سپس ابن عباس به عايشه رو كرد و گفت :
((واسَوْاءَتاهُ! يَوْماً عَلى بَغْلٍ وَيَوْماً عَلى جَمَلٍ تُرِيِديِنَ اَنْ تَطْفِئِى نُورَاللّهِوَتُقاتِليِنَ اَوْلِياءَاللّهِ، اِرْجِعِى ...)).
((اين چه رسوايى و بى شرمى است ؟ روزى سوار بر استر و روزى سوار بر شتر مىشوى و مى خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى ، برگرد از آنچهترس داشتى كار مطابق خواسته تو شده و آنچه را دوست دارى به آن رسيده اى (آرامباش كه ما تصميم بر دفن جنازه امام حسن (عليه السلام ) در كنار قبر پيامبر (صلّى اللّهعليه و آله و سلّم ) نداريم ) و سوگند به خدا - گرچهطول بكشد - روزى خواهد آمد كه خداوند انتقام اين خاندان نبوّت را از شمابگيرد)). (139)
امام حسين (عليه السلام ) به پيش آمد و فرمود:((اگر وصيت امام حسن (عليه السلام ) بهمن نبود كه حتى به اندازه شيشه خون حجامتگرى در مورد من خونريزى نشود، شما بهخوبى مى فهميديد كه چگونه شمشيرهاى خدا در مورد شما به كار گرفته مى شد (وشما را سر جاى خود مى نشاند) شما رشته پيمانهاى ميان ما و خود را گسستيد و آنچه راكه ما با شما شرط كرديم ، نابود كرديد)).
سپس امام حسين (عليه السلام ) با همراهان ، جنازه امام حسن (عليه السلام ) را به سوىبقيع بردند و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد (مادر على (عليه السلام ) ) به خاكسپردند.
امام حسن (عليه السلام ) در روز 28 صفر سال پنجاه هجرى در حالى كه 48سال از عمرش مى گذشت ازدنيارفت ،دوران خلافتش دهسال بود،برادرووصيّش امام حسين ( عليه السلام ) جنازه او راغسل داد و كفن كرد و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد، به خاك سپرد.
فرزندان امام حسن (ع )
امام حسن (عليه السلام ) پانزده فرزند پسر و دختر داشت كه عبارت بودند از:
1 - زيد.
2 - اُمّ الحسن .
3 - اُمّ الحسين (مادر اين سه نفر ((اُمّ بشير)) دختر ابومسعود، عقبة بن عمروبن ثعلبه ازقبيله خزرج بود).
4 - حسن مُثَنّى (مادرش ((خَوْله )) دختر منظور فزارى بود).
5 - عمر.
6 - قاسم .
7 - عبداللّه .
8 - عبدالرّحمان .
9 - حسين كه لقبش ((اَثْرَم )) بود.
10 - طلحه .
11 - فاطمه (مادراين سه نفر((اُمّ اسحاق )) دختر طلحة بن عبيداللّه تيمى بود).
12 - ام عبداللّه .
13 - فاطمه .
14 - اُمّ سَلَمه .
15 - رُقَيّه .
گذرى بر زندگى امام سوّم حضرت حسين (ع )
ويژگيهاى زندگى امام حسين (ع )
بعد از امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مقام امامت به برادرش امام سوّم حضرت حسين بن على(عليهماالسلام ) رسيد، بر اساس گفتار صريح جدّشرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و پدرش على (عليه السلام ) و بر اساسوصيّت برادرش امام حسن (عليه السلام ) كنيه او ((ابوعبداللّه )) بود كه در شب پنجمشعبان سال چهارم هجرت (140) در مدينه چشم به اين جهان گشود.
مادرش فاطمه (عليهاالسلام ) او را به حضوررسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد، آن حضرت از ديدار او شادمان شد و نامشرا حسين گذارد و گوسفندى براى او قربانى كرد.
او و برادرش (حسن (عليه السلام ) ) به گواهىرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دو آقاى جوانان بهشت مى باشند و به اتّفاقراءى همه علماى اسلام كه در آن هيچ شكّى نيست ، آنان دو ((سبط)) (141) پيامبر رحمتهستند و امام حسن (عليه السلام ) از سر تا سينه به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شباهت داشت و امام حسين (عليه السلام ) از سينه تا پا شبيه پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله و سلّم ) بود.
و حسن و حسين (عليهماالسلام ) دو محبوب خاصّرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و دوگل خوشبوى مخصوص آن حضرت در ميانهمه بستگان و فرزندانش ‍ بودند.
چند روايت در شاءن امام حسن و امام حسين (ع )
1 - ((زاذان )) مى گويد: از سلمان شنيدم مى گفت از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شنيدم درباره حسن و حسين (عليهماالسلام ) مى فرمود:
((اَللّهُمَّ اِنِّى اُحِبُّهُما فَاَحِبَّهُما وَاَحِبّ مَنْ اَحَبَّهُما)).
((خدايا! من حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دوست دارم پس آنان را دوست بدار و ((نيز))دوست بدار آن كسى را كه آنان را دوست بدارد)).
و نيز فرمود:((كسى كه حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دوست بدارد، او را دوست دارموكسى راكه من دوست دارم خداوند او را دوست دارد و كسى را كه خدا دوست بدارد او را واردبهشت مى كند و هر آن كس كه حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دشمن دارد، من او را دشمن دارمو كسى را كه من دشمن بدارم ، خداوند او را دشمن بدارد و كسى را كه خداوند دشمن دارد اورا داخل آتش هميشگى دوزخ گرداند)).
و نيز فرمود:((اين دوفرزندم ، دو گل خوشبوى من هستند)).
2 - ((ابن مسعود)) نقل مى كند:((رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نماز مى خواند(ديدم ) حسن و حسين آمدند و بر پشت رسول خدا (در سجده ) سوار شدند وقتى كهرسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) سر از سجده برداشت آنان را آرام گرفت و بهزمين گذارد، وقتى كه به سجده دوّم رفت ، باز آنان با هم بر پشت آن حضرت سوارشدند. پس از نماز، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) يكى را بر زانوى راست وديگرى را بر زانوى چپ گذارد و فرمود:((مَنْ اَحَبَّنِى فَلْيُحِبّ هذَيْنِ؛ كسى كه مرا دوستبدارد، بايد اين دو را دوست بدارد)).
حسن و حسين (عليهماالسلام ) دو حجّت خدا براى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) درسرگذشت ((مباهله )) (كه قبلاً خاطرنشان شد) بودند و دو حجّت خدا در دين اسلام بعد ازپدرشان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بودند.
3 - امام صادق (عليه السلام ) نقل كرد كه امام حسن (عليه السلام ) به اصحاب خودفرمود:
((خداوند داراى دو شهر است ؛ يكى از آنها در مشرق و ديگرى در مغرب است ، خداوند در ايندو شهر، افرادى را آفريده كه هرگز فكر نافرمانى از خدا نكرده اند، سوگند به خدا!در ميان اين دو شهر و در خود آن دو شهر، براى خداوند غير از من و برادرم حسين (عليهالسلام ) هيچ كس حجّت بر بندگانش نيست )).
و نظير اين روايت از امام حسين (عليه السلام )نقل شده كه در روز عاشورا به پيروان ابن زياد فرمود:
((چرا شما براى جنگ با من همدست شده ايد، بدانيد كه سوگند به خدا اگر مرا بكشيديقينا آن كس را كه حجّت خدا بر شماست كشته ايد و سوگند به خدا بين ((جابلقا)) و((جابرسا)) (يعنى در همه دنيا) پسر پيغمبرى كه خداوند به وسيله او بر شما احتجاجكند، غير از من نيست )).
منظور امام حسين (عليه السلام ) از ((جابلقا)) و ((جابرسا)) همان دو شهر (در مشرق ومغرب ) است كه در كلام امام حسن (عليه السلام ) آمده بود.
مقام امام حسن و امام حسين (ع ) در دوران كودكى
از براهين و نشانه هاى روشن اوج كمال حسن و حسين (عليهماالسلام ) (در دوران كودكى )علاوه بر آنچه در جريان مباهله ذكر شد (كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن دورا كه كودك بودند با خود براى مباهله برد) يكى اينكه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) با آنان (با اينكه كودك بودند) بيعت كرد (142) و آن حضرت در ظاهر با هيچكودكى غير از آنان بيعت ننموده است .
ديگر اينكه : آيات قرآن در شاءن آنان به خاطر كردار نيكشان بر پيامبر (صلّى اللّهعليه و آله و سلّم ) نازل گرديد، با اينكه خردسال بودند و نظير آن در مورد هيچ كسىنازل نشده است ، خداوند در قرآن مى فرمايد:
(وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَاَسِيراً # اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِيدُمِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً # اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً # فَوَقيهُمُ اللّهُ شَرَّذلِكَ الْيَوْمِ وَلَقّيهُم نَضْرَةً وَسُرُوراً - وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً ). (143)
((آنان (پيامبر، على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام ) ) غذاى خود را به خاطردوستى خدا، به مسكين و يتيم و اسير مى دهند (و مى گويند) ما شما را در راه خدا طعام مىدهيم ، از شما نه پاداشى مى خواهيم و نه سپاسگزارى ، بى گمان ما از پروردگارمانمى ترسيم در روزى كه گرفته روى و پريشان باشد، پس خداوند آنان را از شَرّ آنروز نگاه داشت و آنان را شاد و خُرّم نمود و به خاطر صبر و شكيبائيشان ، خداوند بهشت ولباس حرير بهشتى را به آنان پاداش داد)).
اين گفتار خداوند، شامل حال حسن و حسين (عليهماالسلام ) همراه پدر و مادرشان شد و درضمن بيانگر گفتار آن دو بزرگوار و حالت درونى آنان است و اين دو (گفتار، و حالتمعنوى ) نشانگر آشكار امامت و حجّت بزرگ حسن و حسين (عليهماالسلام ) بر مردم مىباشد، چنانكه قرآن خبر از سخن گفتن حضرت مسيح (عليه السلام ) در گهواره مىدهد. (144) و همين معجزه و نشانه صدق نبوّت او بود و حكايت از آن داشت كه او درپيشگاه خدا از ويژگى مخصوصى برخوردار است ، به خاطر آن كرامتى كه بيانگر مقامارجمند او در پيشگاه خدا و برترى او بر ديگران است . ورسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با صراحت به امامت امام حسين (عليه السلام ) وامامت برادرش تصريح كرده است آنجا كه فرموده است :
((اِبْناىَ هذانِ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا؛ اين دو پسرانم ، دو امام هستند خواه بپاخيزند (و بجنگند) وخواه بنشينند)) (و صلح كنند)).
و وصيّت امام حسن (عليه السلام ) بر امامت او دلالت دارد، چنانكه وصيّت اميرمؤ منان على(عليه السلام ) بر امامت امام حسن (عليه السلام ) دلالت داشت بر اساس وصيّترسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد امامت اميرمؤ منان على (عليه السلام )بعد از خودش .
امام حسين (ع ) در دوران امامت
(پس از شهادت امام حسن (عليه السلام ) در سال پنجاه هجرى ، امام حسين (عليه السلام )به مقام امامت رسيد و امامت او يازده سال به طول انجاميد كه حدود دهسال آن در زمان خلافت معاويه بود).
امامت امام حسين (عليه السلام ) پس از شهادت امام حسن (عليه السلام ) بهدليل آنچه قبلاً بيان شد، ثابت است و اطاعت از او بر همه مردم واجب خواهد بود هرچند بهخاطر تقيّه ، مردم را به امامت خود دعوت نكند و بر اساس پيمان صلحى كه بين او ومعاويه بود، مى بايست به آن وفا كند. روش امام حسن (عليه السلام ) در زمان معاويههمانند روش پدرش اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بود، در اين جهت كه على (عليه السلام) با اينكه بعد از رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) امام برحقّ بود، خاموش نشست(يعنى جنگ نكرد).
همچنين روش امام حسين (عليه السلام ) در اين دوران ، همانند روش برادرش امام حسن ( عليهالسلام ) پس از برقرارى صلح با معاويه بود كه با ترك جنگ و خوددارى زندگى مىكرد، اتّخاذ اينگونه روش - در برهه اى از زمان - به پيروى از روشرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود در آن وقت كه آن حضرت در مكّه ((در شِعْبابوطالب )) توسّط مشركان محصور بود [كه ناگزير شد سهسال يعنى از سال هفتم تا نهم بعثت در آن شعب با خاموشى بسر برد] و يا در ماجراىهجرت و بيرون آمدن از مكّه ، در غار پنهان شد و خود را از ديد مشركان ، پنهان ساخت .
هجرت و جهاد امام حسين (ع )
هنگامى كه معاويه (در نيمه رجب سالشصت هجرى ) از دنيا رفت و دوران صلح (آتش ‍ بس ) كه مانع آن بود تا امام حسين (عليهالسلام ) مردم را به امامت خود دعوت نمايد به پايان رسيد در محدوده توان و امكاناتخود، مساءله رهبرى خود را آشكار ساخت و در هر فرصتى براى آگاهى بخشى بهناآگاهان استفاده نمود و رفته رفته يارانى به گرد او آمدند، آنگاه آن حضرت مردم رابه جهاد و نبرد (با سلطنت يزيد و بنى اُميّه ) دعوت نمود و آماده جنگ شد و بااهل بيت و فرزندان خود از حرم خداو حرم رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) (از مكّهو مدينه ) به سوى عراق رهسپار گرديد تا به كمك شيعيانش كه او را (به آمدن بهكوفه ) دعوت نموده بودند، با دشمن جنگ كند.
امام حسين (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نخست پسرعمويش ((مسلم بنعقيل )) (عليه السلام ) را به سوى كوفه فرستاد و او را براى دعوت مردم به جهاد وگرفتن بيعت از مردم برگزيد، مردم كوفه با او براى جهاد، بيعت كردند و پيمانوفادارى خود را به او اعلام داشتند و خيرخواهيش را به جان پذيرفتند، ولى طولى نكشيدكه (وقتى ورق برگشت ) آنان بيعت خود را شكستند و دست از يارى او كشيدند و او راتسليم دشمن نمودند و دشمن (در يك جنگ نابرابر) او را كشت و مردم كوفه از مسلم (عليهالسلام ) دفاع ننمودند. سپس (همين مردم اغفال شده ) براى جنگ با امام حسين (عليه السلام )از كوفه خارج شدند، آن حضرت را (در سرزمين كربلا) محاصره كردند و او را از رفتنبه شهرها بازداشتند و آنچنان او را در تنگنا قرار دادند كه نه راه گريزى داشت و نهيار و ياورى و بين او و آب فرات جدايى انداختند تا اينكه بر او دست يافتند و آنحضرت را (در يك جنگ نابرابر) كشتند و آن بزرگوار در حالى كه تشنه لب ، مجاهد،شكيبا، مخلص و مظلوم بود به شهادت رسيد، بيعتش را شكستند، حريم حرمتش را دريدند وبه هيچ وعده او وفا نكردند و هرگونه رشته پيمان با او را گسستند و آن حضرت همچونپدر و برادرش شهيد شد.
فراز و نشيبهاى عمر امام حسين (ع )
امام حسين (عليه السلام ) روز شنبه دهم محرّمسال 61 هجرى بعد از نماز ظهر، مظلوم و تشنه لب به شهادت رسيد در حالى كه شكيبابود و براى خدا و دستيابى به فيوضات الهى (به جهاد تا سرحدّ شهادت ) اقدام كرد،در اين وقت 58 سال از عمرش ‍ مى گذشت ، هفتسال (اوّل عمرش ) را با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) گذراند، 37سال را با پدرش اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) و 47سال را با برادرش ‍ امام حسن (عليه السلام ) سپرى نمود و مدّت خلافتش بعد از برادرشيازده سال بود. در پاداش بلكه در وجوب زيارت مرقد شريف امام حسين ( عليه السلام )روايات بسيار نقل شده است از جمله امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
((زِيارَةُ الْحُسَينِ بْنِ عَلِي (عليه السلام ) واجِبَةٌ عَلى كُلٍّ مَنْ يَقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِاْلاِمامَةِ مِنَاللّهِ تَعالى )).
((زيارت (قبر) امام حسين (عليه السلام ) بر هركسى كه معتقد به امامت او از جانب خداستواجب است )).
و نيز فرمود:((پاداش زيارت امام حسين (عليه السلام )معادل صد حجّ نيكو و صد عمره مقبول مى باشد)).
و رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:((مَنْ زارَ الْحُسَينَ (عليه السلام )بَعْدَ مَوْتِهِ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ كسى كه بعد از شهادت حسين (عليه السلام ) مرقد او را زيارتكند، بهشت از براى اوست )).
و دراين باره روايات بى شمارى نقل شده است . (145)
فرزندان امام حسين (ع )
امام حسين (عليه السلام ) داراى شش فرزند بود:
1 - على بن الحسين (امام سجّاد) كُنيه او ((ابومحمّد)) بود، مادرش ((شاه زنان )) دختريزدگرد (سوّم ) بود.
2 - على بن الحسين (عليه السلام ) (معروف به على اكبر) كه در كربلا در جريانعاشورا به شهادت رسد، مادرش ((ليلى )) دختر ابوقرة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود.
3 - جعفر بن حسين كه فرزند نداشت و مادرش از قبيله قُضاعيّه بود، و جعفر در زمان حياتامام حسين (عليه السلام ) از دنيا رفت .
4 - عبداللّه ، كه در روز عاشورا در آغوش پدر بود، تيرى از جانب دشمن به او اصابتكرد به طورى كه سرش را از بدنش جدا نمود و به شهادت رسيد.
5 - سكينه ، كه مادرش ((رباب )) دختر امرء القيس بن عدى از قبيله كلبى بود.
6 - فاطمه كه مادرش ((اُمّ اسحاق )) دختر طلحة بن عُبيداللّه از قبيله تَيْم بود.
گذرى بر زندگى امام چهارم حضرت علىّ بن الحسين (ع )
ويژگيهاى زندگى امام چهارم (ع )
بعد از امام حسين (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام على بن الحسين (عليهماالسلام) رسيد، او را ((ابومحمّد)) و ((زين العابدين )) مى خواندند و گاهى ((ابوالحسن )) ياد مىكردند.
مادرش ((شاه زنان )) دختر كسرى (آخرين پادشاه سلسله ساسانى ) بود كه به او((شهربانويه )) مى گفتند. اميرمؤ منان على (عليه السلام ) حريث بن جابر حنفى راكارگزار جانب مشرق قلمرو حكومت (اسلامى ) قرارداد بعدا حريث دو دختر يزدگرد (سوّم )را براى على (عليه السلام ) فرستاد و آن حضرت ، شهر بانويه را به حسين (عليهالسلام ) بخشيد و از او امام زين العابدين (عليه السلام ) به دنيا آمد و ديگرى را بهمحمد بن ابوبكر بخشيد، كه از او قاسم بن محمد، متولّد شد و قاسم و امام سجّاد (عليهالسلام ) با هم پسر خاله هستند.
و امام سجّاد به سال 38 هجرى (پنجم شعبان ) در مدينه متولّد شد، دوسال از آخر عمر جدّش اميرمؤ منان على (عليه السلام ) را درك كرد و دوازدهسال از عمر عمويش امام حسن (عليه السلام ) را درك نمود و 23سال با پدرش امام حسين (عليه السلام ) بود و بعد از پدر، 34سال عمر كرد و سرانجام (بنابرمشهور، در روز 25 محرم )سال 95 هجرى در سن حدود 56 سالگى در مدينه از دنيا رفت و دوران امامت او 34سال بود و قبرش در قبرستان بقيع (واقع در مدينه ) در كنار قبر عمويش امام حسن (عليهالسلام ) است .
دلايل امامت امام سجّاد (ع )
دلايل صدق امامت امام علىّ بن الحسين (عليه السلام ) بسيار است مانند:
1 - او بعد از پدرش امام حسين (عليه السلام ) در جهت علم وعمل از همه مردم برترى داشت و به دليل عقل ، مقام امامت سزاوار آن كسى است كه درفضايل ، برترى دارد.
او نزديكتر به امام گذشته و سزاوارتر به مقام او نسبت به ديگران بود، هم درفضايل انسانى و هم از جهت نژاد و نسب و آن كس كه نزديكتر به امامقبل باشد، او سزاوارتر به عهده دارى مقام امامت است بهدليل آيه ذوى الارحام . (146) و ماجراى حضرت زكريّا( عليه السلام ) كه در قرآن (147) آمده است .
3 - امامت از نظر عقل در هر زمانى لازم است و ادّعاى مدّعيان (دروغين ) امامت در زمان امام سجّاد(عليه السلام ) و در زمانهاى ديگر، بى اساس بود بنابراين ، مقام امامت تنها براى امامسجّاد (عليه السلام ) ثابت مى گردد؛ زيرا خالى بودن زمانى از امام ،محال مى باشد.
4 - از نظر عقل و روايات ثابت شده كه مقام امامت مخصوص عترت و خاندان پيامبر (148) (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و ادّعاى كسى كهقايل به امامت ((محمد حَنفيّه )) (فرزند على ( عليه السلام ) ) است ،باطل و بى اساس است ؛ زيرا درباره امامت او نصّى (روايت صريح از پيامبر و امامانقبل ) نرسيده ، بنابراين ، مقام امامت ، تنها براى على بن الحسين (عليهماالسلام ) ثابتمى گردد؛ زيرا در ميان دودمان پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى هيچ كس جز((محمّد حنفيّه )) ادعاى امامت نشده است و محمّد حَنفيّه نيز همانگونه كه بيان شد از اين مقامخارج است .
5 - يكى از دلايل امامت امام سجاد (عليه السلام ) تصريحرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر امامت اوست ، چنانكه ((روايت لوح )) بيانگراين مطلب است ، اين روايت را جابر بن عبداللّه انصارى از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نقل نموده است . (149)
و همچنين امام باقر (عليه السلام ) آن را از پدرش و او از جدّش و او از حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) دختر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )نقل نموده اند. و نيز جدّش اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) در زمان حيات امام حسين (عليهالسلام ) به امامت امام سجّاد (عليه السلام ) تصريح نموده است .
و همچنين امام حسين (عليه السلام ) به امامت آن حضرت ، وصيّت نموده است و آن را به عنوانامانت به اُمّ سلمه (يكى از همسران نيك رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) داده كهبعدا امام سجّاد (عليه السلام ) آن را از او گرفته است . (150) و اينكه تنها امام سجّاد(عليه السلام ) آن امانتها و وصيّت را از اُمّ سَلَمه درخواست نموده استدليل امامت درخواست كننده در ميان مردم است و اين خود بابى است كه جستجوگر در رواياتبه آن دست مى يابد و ما در اين كتاب در مقام شرح و بسط نيستيم تا به طوركامل به ذكر آن روايات بپردازيم و به همين مقدار اكتفا مى كنيم .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation