شرح :
مجلسى عليه الرحمة (در اين جتمله كه فرمايد): خداوند پريشانى را جلوى چشمش نهدگويد: زيرا هر چه از دنيا بدست او رسد بهمان انداره حرصش افزون گردد و نيازشزياد شود، يا بخاطر كمى توكل او برخدا برخى از درهاى روزى بر او بسته گردد، (واينكه فرمود:) خداوند توانگرى در دلش نهد، يعنى بوسيلهتوكل بر خدا، وبيرون بردن حرص و دوستى دنيا از دلش ، او را بى نياز كند.
شرح :
|
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: زيرا آنچه فراخور حرص او است براى او فراهم نگردد. و از آفاتو مصائب آن نتوانند دورى كند، پس هميشه در غم و اندوه آنچه از دستش رفته و آنچهبرايش فراهم نگشته مى باشد.
شرح :
*باب طمع*بَابُ الطَّمَعِ |
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: مقصود رغبت بمردم است بخواهش كردن از ايشان ، و اين است آن رغبتىكه باعث خوارى و ذلت است و اما رغبت بجانب پروردگارمتعال پس آن عين عزت است .
شرح :
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: شايد مقصود از طمع همانميل دل است كه آنچه در دست مردم است دوست دارد و آرزو كند، و مقصود ازميل و رغبت اظهار آن است بخواهش كردن و خواستن از مخلوق خدا و كشاندن بااول مناسب است چنانچه خوار كردن با دومى مناسب دارد.
شرح :
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: زيرا طمع : خوارى ، پستى ، حسد، كينه ، دشمنى ، غيبت ، بدگوئى ،ستم ، مداهنه ، نفاق ، رياء، صبر بر باطل مردم ، بى توكلى بخدا و مفاسد بى شمارديگر به بار آورد، و علاج همه آنها بقطع طمع است .
شرح :
|
*باب ناسازگارى*بَابُ الْخُرْقِ |
|
شرح :
مجلسى عليه الرحمة گويد: سر اينكه شخص ناسازگار از ايمان دور ميشود اينست كهاولا: مؤ منين را آزار دهد و اين مخالف ايمان است ، زيرا مؤ من كسى است كه مسلمانان از دست وزبانش آسوده و در امان باشد، و ثانيا بواسطه ناسازگارى از طلب دانش كه بوسيله اوبپايه كمال ايمان رسد محروم ماند، زيرا اسباب طلب آن برايش فراهم نگردد.
و پوشيده نماند كه ناسازگارى تا آنجا نكوهيده و مذموم است كه نرمش و ملايمت ممكنباشد و كار بمسامحه در دين نكشد و گرنه ناپسند و مذموم نخواهد بود چنانچه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مدارا كن تا آنجا كه نرمش سزد، و بتندى رفتار كن آنجا كهملايمت سود ندهد.
شرح :
و پوشيده نماند كه ناسازگارى تا آنجا نكوهيده و مذموم است كه نرمش و ملايمت ممكنباشد و كار بمسامحه در دين نكشد و گرنه ناپسند و مذموم نخواهد بود چنانچه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مدارا كن تا آنجا كه نرمش سزد، و بتندى رفتار كن آنجا كهملايمت سود ندهد.
|
*باب بدخوئى*بَابُ سُوءِ الْخُلُقِ |
|
|
شرح :
مجلسى عليه الرحمة در شرح حديث گويد: كه خوبى بد صاحب خود را از توبهجلوگيرى كند و اگر توبه نيز كند از باقى ماندن بر آن ممانعت كند تا بدانجا كهاگر از گناهى توبه كند در گناه بزرگترى افتد، زيرا اين خوى اگر معالجه نشودروز به روز بزرگتر و شديدتر گردد، پس گناه بعدى بزرگتر از اولى است ، وخلاصى از آن فقط بمعالجه علمى و عملى آنحاصل گردد.
شرح :
|
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: زيرا خودش از خويشتن در رنج است و چون بر آشفتگى و حركاتروحى و جسمى به تن و جانش زيان رساند، و چون غضبش فرو نشيند از كرده خويشپشيمان گردد و خود را سرزنش كند، و گذشته بدخوئيش را غالبا مردمتحمل نكنند و او را (در مقابل بد خوئيش ) آزار كنند، و از او كناره گيرى كنند و در هيچكارى او را كمك نكنند، چون باعث آنها خودش بوده پس گويا خودش خويشتن را شكنجهكرده .
و بايد بدانيكه بسا مقصود از اينخبر و مانند آن تمامى خوهاى بد باشد، مانند كبر و حسدو كينه و نظائر آنها، زيرا تمامى آنها چيزهائى است كه انسان را در مفاسد بزرگ دنيويهاندازند، و در ايمان سستى آورند، و سبب كاهش كردار گردند.
شرح :
و بايد بدانيكه بسا مقصود از اينخبر و مانند آن تمامى خوهاى بد باشد، مانند كبر و حسدو كينه و نظائر آنها، زيرا تمامى آنها چيزهائى است كه انسان را در مفاسد بزرگ دنيويهاندازند، و در ايمان سستى آورند، و سبب كاهش كردار گردند.
|
*باب سفاهت*بَابُ السَّفَهِ |
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: سفاهت سبك عقلى و پيشى گرفتن در گفتار و كردار بدون تفكر است، تا آنجا كه گويد: برخى گفته اند: سفاهت گاهى در برابر حكمتى است كهباعتدال در نيروى عقل حاصل گردد، و اين سفاهت خلقى است در نفس كه او را واداربمسخرگى ، و استهزاء و سبكسرى ، و بى تابى ، و چاپلوسى ، و اظهار شادى در وقتناراحتى ديگران ، و حركات ناموزون ، و گفتار و كردارهائى كه همانند گفتار و كردارخردمندان نيست دچار كند، و گاهى در برابر بردبارى است كهباعتدال در نيروى غضب بدست آيد، و آن خلقتى است كه نفس او را وادار بزدن و دشنام دادنو زبرى و تسلط و غلبه برديگران و گردن كشى كند و ريشه اش تباهى و فساد درنيروى غضب و ميل ان بطرف افراط است سپس گويد: ظاهر اينست كه مقصود از سفاهت همينمعناى دوم است كه برابر بردبارى است .
شرح :
|
شرح :
اين دستورى است از امام عليه السلام كه از مكافات سفيه صرف نظر بايد كرد، و باآنان چنانچه خدايتعالى فرموده است بايد رفتار شود در آنجا كه فرمايد ((و هرگاهنادانان با ايشان سخن گويند سلام گويند)) همانطور كه مجلسى (ره ) فرموده .
توضيح :
|
توضيح :
جمله اخير اين حديث شريف دو احتمال دارد يكى اينكه تا رفيقش كه مورد ستم واقع شدهعمل ناروا نكرده و يا سخن ناروائى نگفته همه گناه بگردن آغاز كننده بدشنام است )) ونسبت گناه باو در اين صورت فرضى است ،احتمال دوم آن است كه تا از حد خود نگذشته همه گناه بگردن اوست ، و حدش همان مقدارىاست كه از دشنام شنيده و تا آن حد بر او گناهى نيست زيرا از خود دفاع كرده و انتقامگرفته است ، و خداى تعالى در اينباره فرموده است : ((و همانا بر آنكه پس از ستمىكه باو شده يارى جويد گناهى نيست )) و در جاى ديگر فرمايد: ((پس آنكس كه بشماتجاوز كند (طبرسى فرموده : يعنى ظلم و ستم كند) تجاوز كنيد بر او برابر آنچه برشما تجاوز كرده )) و غير اينها از آيات و رواياتى كه دلالت برجواز معارضهبمثل دارند، و بعبد نيست احتمال دوم مناسب تر باسياق روايت باشد.
شرح :
|
*باب بدزبانى*بَابُ الْبَذَاءِ |
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: فحاش آنكس است كه در فحش دادن يعنى گفتار زشت از حد بگذراندو معتاد شود، و معنى شريك شيطان در شرح حديث 3 بيايد.
شرح :
|
|
شرح :
مجلسى (ره ) از شيخ بهائى قدس سرهنقل كند كه : (در آنجا كه حضرت فرمود: خدا بهشت را حرام كرده ...) گويد: شايد مقصوداينست كه مدتى طويل حرام است بر آنان نه هميشگى ، يا مقصود از بهشت بهشت مخصوصىاست كه براى غير فحاش آماده است ، و گرنه ظاهر حديثمشكل است ، زيراست سرانجام گنهكاران اين ملت بهشت است ، و گر چه زمانى دراز در آتشبمانند.
و مفسرين در تفسير گفتار خدايتعالى : ((و شركت كن ....)) گفته اند: شركت شيطان دراموال وادار كردن مردم است بتحصيل آن و گرد آوردنش از حرام ، و صرف كردن آن در آنچهجايز نيست ، و در خرج كردن آنان راست از حد ميانه روى بيرون برد كه يا اسراف وتبذير كنند، و يا بخل ورزند و سخت گيرى كنند. و اما شركت در اولاد بچند وجه است : 1تشويق آنان بوسائل حرام چون زنا و مانند آن . 2 وادار كردن آنان باينكه اولاد وفرزندانشان راست بنامهائى مانند عبدالعزى و عبداللات يعنى بنده عزى ولات كه نام دوبت بوده - نام نهند. 3 فرزندان را گمراه كند باينكه آنها را بكيشهاىباطل و كارهاى زشت بكشاند، اين بود آنچه مفسرين گفته اند، ولى از بعضى احاديثاستفاده شود كه مقصود شركت او است در نطفه آنها، و در آن حديث براى شناختن او همنشانه قرار داده است ، و حديث راست شيخ (ره ) در تهذيب در باب آداب تزويج روايت كردههر كه خواهد بدانجا مراجعه كند.
و مفسرين در تفسير گفتار خدايتعالى : ((و شركت كن ....)) گفته اند: شركت شيطان دراموال وادار كردن مردم است بتحصيل آن و گرد آوردنش از حرام ، و صرف كردن آن در آنچهجايز نيست ، و در خرج كردن آنان راست از حد ميانه روى بيرون برد كه يا اسراف وتبذير كنند، و يا بخل ورزند و سخت گيرى كنند. و اما شركت در اولاد بچند وجه است : 1تشويق آنان بوسائل حرام چون زنا و مانند آن . 2 وادار كردن آنان باينكه اولاد وفرزندانشان راست بنامهائى مانند عبدالعزى و عبداللات يعنى بنده عزى ولات كه نام دوبت بوده - نام نهند. 3 فرزندان را گمراه كند باينكه آنها را بكيشهاىباطل و كارهاى زشت بكشاند، اين بود آنچه مفسرين گفته اند، ولى از بعضى احاديثاستفاده شود كه مقصود شركت او است در نطفه آنها، و در آن حديث براى شناختن او همنشانه قرار داده است ، و حديث راست شيخ (ره ) در تهذيب در باب آداب تزويج روايت كردههر كه خواهد بدانجا مراجعه كند.
|
|