*باب دوستى دنيا و حرص بر آن*بَابُ حُبِّ الدُّنْيَا وَ الْحِرْصِ عَلَيْهَا |
|
توضيح :
بايد دانست كه دنيا و دوستى آن بخودى خود مذموم نيست ، آنچه مذموم است آن دنيائى استكه انسانرا از كسب كمالات و تحصيل آخرت باز دارد، و او را بمهالك اندازد، و گرنهوسيله بسيارى از سعادت همين دنيا و دوستى آن است ، دنيا است كهمحل نزول فرشتگان رحمت ، و خانه پيمبران ، و جاى تجارت اولياء خدا بوده ، چنانچهاميرالمؤ منين (ع ) فرمايد، و روى همين اصل ، پيمبران و ائمه اطهار از خداى تعالىطول عمر و ماندن در دنيا را مى خواستند، چنانچه در كلام سيد الساجدين عليه السلام است، كه از خدا براى صرف در اطاعتش طول عمر مى خواهد، و البته اين چنين دنيائى عين آخرتاست ، چنانچه در روايت صحيح از ابن ابى يعفور حديث شده است كه گويد: عرض كردمبحضرت صادق عليه السلام كه ما دنيا را دوست داريم ؟ فرمود: ميخواهى براى چه كار؟عرض كردم : مى خواهم بوسيله بوسيله آن ترويج كنم و حج بجاى آورم و برنانخورهاىخود انفاق كنم ، و به برادران دينى خود برسانم ، و صدقه دهم ؟ فرمود: اين از دنيانيست ، (بلكه ) اين آخرت است . پس رويهمرفته آنچه از اخبار و آيات استفاده مى شود آناست كه دوستى دنيائى كه باعث فراموشى آخرت و تن پرورى و واگذاردن دستوراتالهى و حرص بر لذات و شهوات و گناهان وامثال اينها باشد مذموم است ، و بعبارت روشنتر دنيا را براى دنيا بخواهند نه براىآخرت ، ولى اگر دنيا را براى درك سعادات و كسب كمالات و آخرت بخواهد مذموم نيستبلكه ممدوح است (اين بود ملحض كلام مجلسى عليه الرحمة در باب ذم دنيا).
توضيح :
|
توضيح :
مقصود از دوستى شرف در روايت همان اعيان منشى و تكبرى است كه از اين ناحيه پيداشود، و سدى در مقابل پذيرفتن حق و دعوت پيمبران گردد، و براستى اين گونه خودبستگيها در تاريخ بزرگترين بدبختى بوده كه گريبانگر دسته از شرافت مآبانشده و آنان را از درك هرگونه حقيقى باز داشته است .
شرح :
|
|
شرح :
مقصود اينست كه مال و ثروت بزرگترين كمينگاه شيطان است زيرا بسيار كم است كهبان برسد و او را نفريبد.
شرح :
|
|
|
شرح :
يعنى دلبستگى بدنياى از دست رفته باعث خرابى فكر و انديشه درباره آخرت ميگردد،و شخص را از آماده شدن براى آن عالم باز ميدارد.
توضيح :
|
توضيح :
آنچه در هفت خصلت ترجمه شد بنابر اينست كه دوستى ثروت را خصلتى جداگانهبحساب در آوريم ، و اگر چه لفظ ((حب )) در كلام نيست لكن از اينكه بوسيله ((واو))عطف شده است اين معنى را ميتوان استفاده نمود، و بعضى گفته اند: كه دوستى برترى وثروت يكى است بقرينه اينكه لفظ ((حب )) در ثروت ذكر نشده ، و آن خصلت دگركبر است كه در صدر حديث ياد شده ، و حسد نيز بجهت اينكه شعبه هاى آن ذكر شده خودشدر شمار حساب نيامده است .
شرح :
|
|
|
|
شرح :
مقصود اين است كه هر مقدار مال زياد گردد بهمان مقدار حرص زياد شود چنانچه تجربهشده است .
شرح :
|
شرح :
آنچه ترجمه شد بنابراين است كه مراد از ((ب )) در جمله ((ربالعمل )) خداى متعال باشد و لفظ ((يقبل )) بياء موحدة و بصورت معلوم خوانده شود واز قبول گرفته شده باشد. ولى ممكن است ((يقبل )) بصورتمجهول خوانده شود و مقصود از ((رب العمل )) نيز عابدى باشد كه از عالم و دانشمندپيروى و تقليد مى كند، و آنچه از دانشمند مى شنود بآنعمل كند و خود عالم عمل نكند، كه حضرت بخواهد توبيخ كند دانشمندانى را كه بگفتارخود عمل نكنند، و اين كلامى است كه فيض عليه الرحمة در معناى حديث فرموده است ، ومحتمل است ((يقيل )) بياء مثناة و از اقاله باشد، و بنابراين ترجمه چين است : ((نزديكاست صاحب كار كارش را پس بگيرد...)) و ايناحتمال را مجلسى عليه الرحمة از بعضى نقل فرموده است .
|
|