بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معراج السعادة, ملا احمد بن محمد مهدى نراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     41 -
     42 -
     43 -
     44 -
     45 -
     46 -
     47 -
     48 -
     49-1 -
     49-2 -
     50 -
     51 -
     52 -
     53-1 -
     53-2 -
     53-3 -
     54 -
     55 -
     56 -
     57 -
     58 -
     59 -
     60 -
     61 -
     62 -
     63 -
     64 -
     65 -
     66 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

مقصد چهارم: بعضى از شرايط و آداب تلاوت قرآن

بدان كه: ثواب تلاوت قرآن، از حد بيرون، و قدر فضيلت آن از حدبيان افزون است.

از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «هيچ شفيعى در روزقيامت‏بلند مرتبه‏تر از قرآن نيست، نه پيغمبرى و نه ملكى و نه غير اينها» . (1)

و فرمود كه: «خداى - تعالى - هزار سال پيش از آنكه عالم را خلق كند سوره طه ويس را خواند، چون ملائكه آن را شنيدند گفتند: خوشا به حال امتى كه اين بر ايشان‏نازل شود.و خوشا به حال سينه‏هايى كه اينها را حفظ كند.و خوشا به حال زبانهايى كه‏اينها را بخواند» . (2)

و فرمود كه: «هرگاه قرآن در پوستى باشد آتش به آن نمى‏رسد» . (3)

يعنى: هر كس قرآن را حفظ نموده باشد آتش پوست‏بدن او را مس نمى‏كند.

و نيز از آن حضرت مروى است كه: «دلها زنگ مى‏گيرد همچنان كه آهن زنگ‏مى‏گيرد.شخصى عرض كرد: يا رسول الله! جلاى آن از چه چيز است؟ فرمود: تلاوت‏قرآن و ياد مرگ‏» . (4)

و احاديث در خصوص ثواب آن بى‏حد و حصر است.و چگونه چنين نباشد؟ وحال اينكه آن كلام پروردگار است كه حضرت روح الامين حامل آن، و برسيد المرسلين نازل شده است.

و تامل كن كلامى كه بلا واسطه از خدا صادر شده باشد، و لفظ آن از غايت فصاحت‏به حد اعجاز رسيده باشد.و معنى آن به نحوى باشد كه: مشتمل بر اصول‏حقايق معارف و مواعظ و احكام، و متضمن بيان دقايق صنع پروردگار - متعال - ومغيبات احوال تاثير او در دلها چگونه است و نفس را از آن، چقدر صفا حاصل‏مى‏شود؟ ! پس بر كسى كه از اهل ايمان باشد مواظبت‏بر تلاوت آن لازم، و ملاحظه‏آداب و شرايط تلاوت، متحتم است.و از براى آن، آداب ظاهريه‏اى و آداب باطنيه است.

فصل: آداب ظاهريه قرائت قرآن

اما آداب ظاهريه آن، آن است كه: با وضو باشد.و به طريق ادب، با سكون و وقارنشسته باشد، يا ايستاده رو به قبله و سر پيش افكنده و تكيه نزده و چهار زانو ننشسته‏باشد، و پاى خود را نكشيده باشد.بلكه مانند كسى باشد كه: در نزد جليل الشان‏مى‏نشيند، يا مى‏ايستد.و شمرده و به تانى بخواند.

و از اين جهت است كه: در احاديث رسيده است كه: «هرگاه كسى در كمتر از سه‏روز، قرآن را ختم كند دانا نيست‏» . (5)

در حديث ديگر است كه: «خوش ندارم كه كسى در كمتر از يك ماه، يك ختم قرآن‏كند» . (6)

بلى در ماه مبارك رمضان، احاديث وارد است كه: «در هر سه روز، يك ختم‏بكند» . (7)

و از جمله آداب، آن است كه: گريه كند.و اگر او را گريه نيامد خود را به گريه‏بدارد.و اندكى بلند بخواند، اگر از ريا كردن ايمن باشد.و اگر تواند صداى خود را زينت‏دهد، اما نه به نحوى كه: مشتمل بر ترجيع باشد.و حق آيات را مراعات كند، بدين نحوكه: چون به آيه سجده رسد سجده كند.و چون به آيه عذاب رسد پناه به خدا گيرد.وچون به آيه رحمت و ذكر نعيم بهشت رسد، آن را از خدا مسئلت نمايد.و چون به‏آيه‏اى رسد كه: مشتمل بر تسبيح يا تكبير پروردگار باشد تسبيح و تكبير او كند.و چون‏به آيه دعا و استغفار رسد دعا و استغفار كند.

و در ابتداى قرائت‏بگويد:

«اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم‏».

و از هرسوره كه فارغ شود بگويد:

«صدق الله العلى العظيم و بلغ رسوله الكريم اللهم انفعنا به و بارك لنا فيه الحمد لله رب العالمين‏» .

آداب باطنيه قرائت قرآن

و اما آداب باطنيه آن پس چند چيز است:

اول: تذكر عظمت كلام و علو مرتبه آن و ياد آوردن فضل الهى و لطف او را برخلق خود، كه چنين كلامى را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم‏بندگان خود نزديك ساخته و كلام خود را لباس حروف پوشانيده تا مخلوقان را طاقت‏شنيدن آنها باشد.و اگر حقيقت جمال كمال كلام خود را به لباس حروف نپوشانيدى نه‏عرش را توانايى شنيدن آن بودى و نه ما تحت الثرى را.بلكه اجزاء ايشان متلاشى شدى.

«لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله‏».

يعنى: «اگر ما اين‏قرآن را بر كوهى فرو مى‏فرستاديم مى‏ديدى آن را كه ذليل مى‏شد و از هم‏شكافته مى‏گرديد» . (8)

بلى: مخلوق ضعيف را كجا طاقت عظمت كلام الهى و ياراى تحمل تلالؤ ودرخشندگى نور اوست؟ ! و رسانيدن خداى - تعالى - كلام را با وجود علو درجه آن به‏فهم قاصر انسانى به واسطه بيان آن را از براى ايشان به كسوت حروف و الفاظ، شبيه‏است‏به صدا كردن انسان از براى بهايم و مرغان، زيرا انسان چون بخواهد چهارپا يامرغى را تفهيم كند كه بيايد يا برود نظر به اينكه فهم آنها از فهميدن كلام انسانى كه ازروى شعور و عقل صادر است و با ترتيب تمام در غايت انتظام به آن تكلم مى‏شودقاصر است، لهذا آدمى در سخن گفتن از مرتبه انسانيت تنزل مى‏كند و در تكلم با آن‏حيوانات به آنچه لايق آنهاست صدا مى‏كند.

پس همچنين انسان چون از حمل كلام الهى قاصر و عاجز بود، لهذا سلطان كلام اواز عرش عظمت و جلال به درجه فهم انسان نزول كرد.و در مظاهر حروف و اصوات‏تجلى نمود.و صورت حروف به واسطه آن مشرف گرديد.همچنان كه بدن انسانى به‏واسطه تعلق روح مجرد به آن به مرتبه شرافت رسيد.

دوم: در وقت قرآن خواندن، متذكر تعظيم صاحب كلام گردد و ياد آورد كه:

آنچه مى‏خواند كلام بشر نيست‏بلكه كلام خداوند علام و خالق شمس و قمر است.ودر خواندن كلام او نهايت‏خطر است.و همچنان كه سزاوار نيست كه بى‏طهارت دست‏بر جلد و ورق و كلمات آن مالند، همچنين زبانهاى ناپاك را كه به كلمات ناشايست‏متكلم مى‏گردند سزاوار نيست كه آن را بخوانند.و دلهاى ملوث به رذايل اخلاق را نمى‏شايد كه به حول معانى آن بگردند.

و بالجمله بايد در آن وقت، متذكر تعظيم كلام و متكلم باشد.و اگر به جهت غفلت‏دل، در آن وقت، تعظيم متكلم را مستحضر نباشد ساعتى قبل از تلاوت، تفكر درصفات و افعال الهى نمايد و مستحضر گردد كه: اين كلام كسى است كه به مجرد اراده‏مقدسه و محض مشيت كامله، جميع آنچه مى‏بيند و مى‏شنود از عرش و كرسى وآسمان و زمين و آنچه در ميان آنها و در زير و بالاى نهاست‏به وجود آمده و خالق ورزاق كل اوست.و همه موجودات، و كافه مخلوقات از ثرى تا به ثريا در قبضه قدرت اومسخر و اسيرند.برخى غريق فضل و رحمت او و بعضى گرفتار سخط و سطوت او.وجميع اينها را هيچ قدر نيست در نزد آنچه محسوس نيست از عوالم مجردات.و چون‏در امثال اينها تفكر كند قلب او مستغرق [مستشعر] عظمت الهى مى‏گردد.

و يكى از اكابر دين، چون قرآن را از براى تلاوت گشودى گفتى:

«هذا كلام ربى هذا كلام ربى‏».

يعنى: اين كلام پروردگار من است.اين كلام پروردگار من است، وبيهوش گشتى.

سوم: با حزن و رقت قلب تلاوت نمايد.

و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «قارى قرآن، محتاج‏به سه چيز است: دلى خاشع، و بدنى فارغ، و مكانى خلوت، زيرا هرگاه دل او خاشع‏باشد شيطان از او مى‏گريزد.و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد دل او متوجه قرآن‏خواندن مى‏شود و عارضه‏اى عارضش نمى‏شود كه او را از نور قرآن و فوايد آن‏محروم سازد.و چون در مكان خلوتى باشد و از خلق كناره گرفته باشد، باطن او با خداانس مى‏گيرد و حلاوت خطابهاى الهى را كه با بندگان صالحين خود كرده مى‏يابد، ولطف او را به ايشان مى‏داند.و چون از اين مشرب جامى نوشيد هيچ حالى را بر اين‏اختيار نمى‏كند.و هيچ وقتى را از اين خوشتر نمى‏دارد، زيرا در آن وقت‏بى‏واسطه درمناجات با پروردگار است‏» . (9)

چهارم: حضور قلب و ترك افكار دنيويه و وساوس باطله در آن وقت.

پنجم: تدبر در معانى قرآن.و آن امرى است غير از حضور قلب.

خداى - تعالى - مى‏فرمايد:

«افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها».

يعنى: «آياتفكر و تدبر در معانى قرآن نمى‏كنند يا بر دلهاى ايشان قفلها زده‏اند؟ !» . (10)

و اگر نتواند تدبر كند مگر اينكه آيه را مكرر كند سزاوار آن است كه: مكرر نمايد.

و به اين سبب بسيار بوده است كه اكابر دين آيات را تكرار مى‏كرده‏اند.بسا بوده كه: دريك آيه، مدتى توقف مى‏كرده‏اند.

ششم: به محض تدبر در فهم معنى ظاهر اكتفا نكند، بلكه سعى كند تا حقيقت معنى‏بر او روشن شود.پس چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر صفات الهى است مثل:

«و هو السميع البصير». (11)

مثل:

«هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر». (12)

در معانى اين اسماء و صفات نيكو تامل كند و شايد كه اسرار آنها بر اومنكشف گردد.

و چون به آياتى رسد كه: ذكر افعال الهى در آنها شده از: خلقت آسمانها و زمينها وملائكه و ستارگان و كوهها و حيوانات و نباتات و ابر و باد و باران و غير اينها پس ازاينها عظمت و جلال الهى را ياد آورد.و در هر فعلى، فاعل آن را ملاحظه كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه: مشتمل بر وصف بهشت‏يا دوزخ يا غير اينها از احوال‏آخرت است، متذكر اين گردد كه: آنچه در اين عالم است از نعمتها و بلاها در پيش‏نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد.پس از آن به عظمت‏خدا پى‏برد.و در دل،منقطع به او شود، كه او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد.و به نعيم ولذات آن برساند.

و چون به احوال انبيا، و آنچه بر ايشان وارد شده از ايذاى امت و قتل و ضرب‏ايشان، رسد متذكر بى‏نيازى و استغناى الهى گردد.و مستشعر اين گردد كه: اگر همه‏ايشان با امتهايشان هلاك مى‏شدند به قدر ذره‏اى در ملك او اثرى ظاهر نمى‏شد.

و چون به آيه‏اى رسد كه: بيان نصرت و يارى اهل حق در آن است متذكر قدرت‏الهى و علو حق او گردد.

و همچنين در جميع آيات وعده و وعيد و امر و نهى.

هفتم: خود را از آنچه مانع فهم معانى قرآن است نگاهدارد.و آن چند امر است:

از آن جمله: تقليد و تعصب از براى مذهبى بدون اينكه طالب حق باشد در آن، زيراآن به منزله پرده‏اى است از براى آئينه دل، كه منع مى‏كند از تابيدن آنچه غير اعتقاد اواست در آن.

و از آن جمله: جمود بر تفسير ظاهر قرآن به اعتقاداتى كه غير از اين تفسيرى براى‏آن نيست.و از اين روست كه در اخبار از آن منع شده است.

و از آن جمله: صرف همت و ذهن و فهم خود را در تحقيق حروف و مخارج آن‏و ساير امورى كه متداول ميان قاريان است، زيرا همه تامل را مقصور بر اين كردن، مانع‏از فهميدن معانى آن است.

و از آن جمله: اصرار بر گناهان ظاهريه و باطنيه و پيروى شهوات، كه باعث تاريكى‏دل و محرومى از كشف اسرار حقايق و تابيدن انوار معارف حقه است در آن.

هشتم: هر خطابى كه در قرآن ملاحظه كند چنان تصور كند كه: خطاب به اوست واو مقصود از آن خطاب است.و هر قصه از قصص انبياى سابقين را مشاهده نمايد جزم‏كند كه: مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست نه محض قصه خوانى و حكايات، زيرا كه: جميع قرآن، هدايت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمايى عالميان است.

پس هر كه آن را بخواند بايد كه خواندن او به نحوى باشد كه: بنده، فرمان آقاى خود راكه به او نوشته كه آن را بفهمد و به مقتضاى آن عمل كند بخواند.

نهم: دل او متاثر شود به آثار آيات مختلفه.پس در هنگام تلاوت قرآن، حالات‏متفاوته از براى او حاصل شود به حسب هر آيه، از: خوف و حزن و شادى و بهجت وبيم و اميد و دلتنگى و گشادگى.به اين نحو كه: چون به آيه‏اى رسد كه مشتمل بر تهديد وو عيد است، دل او مضطرب گردد و از خوف مرتعش شود و صيحه زند كه گويا ازشدت بيم، قالب تهى مى‏كند.

و چون به آيه‏اى رسد كه دلالت‏بر وسعت رحمت و وعده مغفرت كند شاد وفرحناك گردد و شكفتگى و انبساط در او به هم رسد.

و چون به وصف بهشت رسد اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود.

و چون به شرح دوزخ رسد علامات خوف در او پيدا گردد.

و چون به ذكر صفات جلال و نعوت جمال و اسماى خداوند - متعال - رسد تخضع‏و فروتنى كند و به ياد عظمت و كبرياى او افتد و امثال اينها.و مقصود كلى از تلاوت‏قرآن، حصول اين حالات است در دل و عمل به آن، و الا مجرد جنبانيدن زبان، امرسهلى است.

دهم: در تلاوت قرآن، حال او در ترقى باشد، زيرا درجات تلاوت كنندگان، كه ازغافلين نيستند و از مرتبه غفلت‏بيرون آمده‏اند سه گونه است:

اول: - و آن مرتبه پست‏تر است - آن است كه: خود را چنان تصور كند كه درحضور پروردگار ايستاده و قرآن مى‏خواند و خداى - تعالى - به او نظر مى‏كند و كلام او را مى‏شنود.و در اين وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است.

دوم: چنان در قلب خود مشاهده نمايد كه: گويا خداوند عظيم به لطف و كرم خودبه او خطاب مى‏كند و سخن مى‏گويد و امر و نهى مى‏كند.و مقام او در اين وقت، مقام‏هيبت و حيا و گوش دادن و شنيدن است.

سوم: مطلقا ملتفت‏خود و تلاوت خود نباشد، بلكه همه همت او مقصور برصاحب كلام باشد.و فكر او منحصر در او باشد.به نحوى كه: گويا مستغرق مشاهده‏جمال او است و او را پرواى غير او نيست.

و اين، درجه «مقربين‏» و «صديقين‏» است.و دو درجه سابق، درجه «اصحاب‏يمين‏» است.و آنچه غير اينها باشد درجات غافلين است.

و حضرت سيد الشهداء - عليه السلام - روحى فداه اشاره به مرتبه سيم فرموده است:

«الذى تجلى لعباده فى كتابه بل فى كل شى‏ء.و اراهم نفسه فى خطابه بل فى كل نور وفى‏ء»

يعنى: «تجلى كرد از براى بندگان خود در كتاب خود، بلكه در هر چيزى.و نمودخود را به ايشان در خطاب خود، بلكه در هر نور و سايه‏» . (13)

مروى است كه: «حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - را در نماز، حالتى روى‏داد كه بيهوش بر زمين افتاد، و چون به هوش آمد از سبب آن پرسيدند فرمود: آيه رامكرر كردم بر دل خود تا گويا آن را از صاحب كلام شنيدم و چشمم را طاقت معاينه قدرت او نماند» . (14)

و اگر كسى به اين درجه رسيد بهجت او بى‏حد، و لذت و حلاوت تلاوت اوبى‏پايان مى‏گردد.

و يكى از بزرگان گفته است كه: «من قرآن مى‏خواندم و مطلقا شيرينى آن را نمى‏فهميدم تا آنكه به نحوى شد كه گويا قرآن را از پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مى‏شنوم كه بر صحابه كبار مى‏خواند.و بعد از آن، از اين مقام ترقى كردم، پس‏مى‏خواندم آن را تا گويا از جبرئيل مى‏شنيدم كه تلقين حضرت پيغمبر - صلى الله عليه‏و آله - مى‏نمود.پس خدا لطف وجود به من فرمود كه به مقام بالا ترقى نمودم كه گوياآن را از صاحب كلام مى‏شنوم.و در آن وقت نعيم و لذتى يافتم كه: از آن صبر نمى‏توانم كرد» . (15)

و بعضى از صحابه گفته است كه: «هرگاه دلها پاك گردد هرگز از قرائت قرآن سير نمى‏گردد» . (16)

يازدهم: از حول و قوه خود برى‏ء شود و چشم رضا و خوبى خود را نبيند.پس‏هرگاه به آيه‏اى رسد كه: مشتمل بر وعد و مدح نيكان باشد خود را از زمره ايشان نبيند.

و از اهل آن وعده نشمارد، بلكه اهل صدق و يقين را از اهل آن وعده شمارد.و شوق‏نمايد كه: خدا او را به ايشان محلق سازد.و چون به آيه‏اى رسد كه: مشتمل بر مذمت‏گناهكاران و مقصرين باشد خود را به نظر در آورد و چنان تصور نمايد كه خود مخاطب‏به اين آيه است.

و به اين، اشاره فرموده است‏حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - كه در وصف‏متقين مى‏فرمايد كه: «چون به آيه‏اى رسيدند كه مشتمل است‏بر تهديد و تخويف،گوشهاى دل خود را بر آن مى‏دارند و چنان پندارند كه صداى فرياد غريدن جهنم به‏گوش‏هاى ايشان مى‏رسد» . (17)

پى‏نوشتها:


1. محجة البيضاء، ج 2، ص 210.و احياء العلوم، ج 1، ص 245.

2. محجة البيضاء، ج 2، ص 210.و احياء العلوم، ج 1، ص 245.

3. محجة البيضاء، ج 2، ص 210.و احياء العلوم، ج 1، ص 245.

4. محجة البيضاء، ج 2، ص 211.و احياء العلوم، ج 1، ص 245

5. محجة البيضاء، ج 2، ص 222.و احياء العلوم، ج 1، ص 248.

6. كافى، ج 2، ص 617، ح 1.

7. كافى، ج 2، ص 618، ح 5.

8. حشر، (سوره 59)، آيه 21.

9. مصباح الشريعة، باب 14، ص 100- 97.

10. محمد، (سوره 47)، آيه 24

11. يعنى: او شنوا و بيناست.شورى، (سوره 42)، آيه 11.

12. اوست‏خداى يكتايى كه غير او خدايى نيست‏سلطان مقتدر عالم، پاك از هر نقص و آلايش، منزه از هرعيب و ناشايست، ايمنى بخش، نگهبان جهان و جهانيان، غالب و قاهر با جبروت و بزرگوار منزه و پاك از هر چه براو شريك پندارند.حشر، (سوره 59)، آيه 23

13. جامع السعادات، ج 3، ص 377.

14. محجة البيضاء، ج 2، ص 248.و احياء العلوم، ج 1، ص 259.

15. محجة البيضاء، ج 2، ص 248.و احياء العلوم، ج 1، ص 256

16. محجة البيضاء، ج 2، ص 248.و احياء العلوم، ج 1، ص 256.

17. نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 184 ص 613

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation