بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معراج السعادة, ملا احمد بن محمد مهدى نراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     41 -
     42 -
     43 -
     44 -
     45 -
     46 -
     47 -
     48 -
     49-1 -
     49-2 -
     50 -
     51 -
     52 -
     53-1 -
     53-2 -
     53-3 -
     54 -
     55 -
     56 -
     57 -
     58 -
     59 -
     60 -
     61 -
     62 -
     63 -
     64 -
     65 -
     66 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

صفت‏سوم: حرص و مفاسد آن

صفت‏سيم (از رذايل متعلقه به قوه شهويه)، حرص است‏و آن صفتى است نفسانيه، كه: آدمى را وامى‏دارد بر جمع نمودن زايد از آنچه‏احتياج به آن دارد.و اين صفت، يكى از شعب حب دنيا، و از جمله صفات مهلكه، و اخلاق مضله است.بلكه اين صفت‏خبيثه، بيابانى است كران ناپيدا كه از هر طرف روى‏به جايى نرسى.و وادئى است‏بى‏انتها، كه هر چند در آن فرو روى عمق آن را نيابى.

بيچاره‏اى كه بر آن گرفتار شد گمراه و هلاك شد.و مسكينى كه به اين وادى افتاد ديگرروى خلاصى نديد، زيرا كه: حريص، هرگز حرص او به جائى منتهى نمى‏شود و به حدى‏نمى‏ايستد.اگر بيشتر اموال دنيا را جمع كند باز در فكر تحصيل باقى است.و هر چه به‏دست او آيد باز مى‏طلبد.و آن بيچاره مريض است و نمى‏فهمد.و احمق است ونمى‏داند.چگونه چنين نباشد و حال آنكه مى‏بينيم حريصى را كه هشتاد سال عمر كرده‏است و فرزندى ندارد و اين قدر از اموال و املاك و خانه و مستغلات دارد كه اگر ه‏فراغت‏بگذراند صد سال ديگر او را كفايت مى‏كند، و خود يقين دارد كه: بيست‏سال‏ديگر عمر او نيست، باز در صدد زياد كردن مال است.و تامل نمى‏كند كه: فايده آن‏چيست؟ و چه ثمره دارد؟ اگر از براى خرج است، آنچه دارد گاهى است كه منافع آن‏وفا به خرج مدة العمر او مى‏كند.و اگر از براى احتياط است، اگر آنچه دارد احتمال تلف‏مى‏رود هر چه تحصيل كند چنين خواهد بود.پس اگر اين مرض، يا حمق نيست پس‏چه بلاست؟ و هر كه به اين مرض مبتلا شد خلاصى از آن مرض نهايت اشكال دارد.

و از اين جهت‏حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: «هر گاه از براى‏فرزند آدم دو رودخانه طلا باشد باز رودخانه سوم را ميطلبد.و اندرون او را هيچ چيزى‏پر نمى‏كند مگر خاك‏» . (1)

و فرمود كه: «آدميزاده پير مى‏شود و دو چيز در او جوان مى‏گردد و قوت مى‏گيرد: يكى حرص.و ديگر طول امل‏» . (2)

و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «حريص بر دنيا چون‏كرم ابريشم است، هر چه بيشتر بر دور خود مى‏پيچد راه خلاص او دورتر مى‏شود، تا ازغصه بميرد» . (3)

بعضى از بزرگان گفته است كه: «از عجايب امر آدمى زاده؟ آن است كه: اگر او راخبر دهند كه هميشه در دنيا خواهى بود حرص او بر جمع كردن مال زيادتر نخواهد شداز آنچه حال مى‏داند كه چند صباحى بيش زنده نيست در صدد جمع آن است‏» . (4)

و اين، از براى هر كه تفحص كند در احوال مردم ظاهر و روشن است.

فصل: ملكه قناعت

ضد صفت‏حرص، ملكه قناعت است.و آن حالتى است از براى نفس، كه باعث‏اكتفاكردن آدمى است‏به قدر حاجت و ضرورت.و زحمت نكشيدن در تحصيل فضول‏از مال.و اين از جمله صفات فاضله و اخلاق حسنه است.و همه فضائل به آن منوط،بلكه راحت در دنيا و آخرت به آن مربوط است.و صفت قناعت، مركبى است كه:

آدمى را به مقصد مى‏رساند.و وسيله‏اى است كه: سعادت ابدى را به جانب آدمى‏مى‏كشاند، زيرا كه: هر كه به قدر ضرورت قناعت نمود و دل را مشغول قدر زايد نكردهميشه فارغ البال و مطمئن خاطر است.و حواس او جمع و تحصيل آخرت بر او سهل وآسان مى‏گردد.و هر كه از اين صفت محروم، و آلوده حرص و طمع و طول امل گشت‏به دنيا فرو مى‏رود، و خاطر او پريشان، و كار او متفرق مى‏گردد.و با وجود اين، چگونه‏مى‏تواند تحصيل آخرت نمايد و به درجات اخيار و ابرار رسد؟!

قناعت‏سر افرازد اى مرد هوشسرير طمع برنيايد زدوش

و از اين جهت است كه اخبار در مدح قناعت‏بى‏شمار است.

از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - مروى است كه فرمود: «خوشا به حال كسى‏كه هدايت‏به دين اسلام يابد، و به قدر كفاف به او برسد و قناعت كند» . (5)

و فرمود كه: «اى مردمان! چندان سعى در طلب دنيا نكنيد، كه به هيچ كس نمى‏رسدمگر آنچه از براى او مقدر شده است.و هيچ بنده‏اى از دنيا نمى‏رود مگر اينكه‏روزى‏اى كه از براى او مقدر است‏به وى برسد» . (6)

و در حديث قدسى وارد است كه: «اى فرزند آدم! اگر همه دنيا از تو باشد زياده ازقوت تو عايد تو نخواهد شد.پس هرگاه من به قدر قوت تو به تو برسانم و حساب او رااز ديگرى جويم به تو احسان كرده خواهم بود» . (7)

مروى است كه: «موسى از حق - تعالى - سؤال كرد كه كدام يك از بندگان غنى‏ترند؟ فرمود: هر كدام قانع‏ترند» . (8)

حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود كه: اى فرزند آدم! اگر از دنيا آن قدرمى‏خواهى كه كفايت ترا كند، اندك چيزى از آن ترا سير مى‏كند.و اگر زيادتر از كفايت مى‏طلبى، تمام آنچه در دنيا هست تو را سير نخواهد كرد، و كفايت ترا نخواهد نمود» . (9)

كاسه چشم حريصان پر نشدتا صدف قانع نشد پر در نشد

حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرمود كه: «زنهار، چشم نينداز به بالاتر ازخود، و نگاه به آن مكن.و به معيشت پيغمبر خدا نظر كن، كه خوراك او جو بود.وشيرينى او تمر بود.و هيزم او پوست درخت‏خرما، اگر به دست او مى‏آمد» . (10)

و از آن حضرت مروى است كه: «هر كه قناعت كند به آنچه خدا به او مى‏دهدغنى‏ترين مردم است‏» . (11)

و حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود كه: «هر كه از خدا به اندك‏معيشتى راضى شود خدا نيز به اندك عملى از او راضى مى‏شود» . (12)

و از آن حضرت مروى است كه: «خداى - تعالى - مى‏فرمايد: من چون بر بنده مؤمن‏تنگ مى‏گيرم محزون مى‏شود و حال اينكه او را به من نزديكتر مى‏كند.و هر گاه او رامعيشت مى‏دهم فرحناك مى‏گردد و حال اينكه او را از من دورتر مى‏كند» . (13)

و فرمود كه: «هر چه ايمان بنده زيادتر مى‏شود تنگى معاش او بيشتر مى‏گردد» . (14)

و اخبارى كه در فضيلت قناعت رسيده است از حد و حصر متجاوز است و همين خبرمشهور كافى است كه:

«عز من قنع و ذل من طمع‏» يعنى: «هر كه قانع شد بر مسند عزت پا نهاد.و هر كه راخار طمع در دامن آويخت‏به چاه مذلت افتاد» . (15)

به قناعت كسى كه شاد بودتا بود محتشم (16) نهاد بود

و انكه با آرزو كند خويشىافتد از خواجگى به درويشى

فصل: طريقه معالجه صفت‏حرص، و تحصيل ملكه قناعت

طريقه معالجه مرض حرص، تحصيل قناعت و ازاله مرض حرص است.و تحصيل‏صفت قناعت، آن است كه: ابتدا تامل كند در زحمت جمع مال، و تصديع آن، و آفات دنيويه‏اى كه از براى مال است، و حوادثى كه در پى‏دارد.

شحنه (17) اين راه چو غارت گرستمفلسى از محتشمى بهترست

و ببيند كه زيادتر از قدر ضرورت، دنيا را چه ثمر و چه فايده است؟ ! اگر از براى‏اولاد ذخيره مى‏كنى، بدان كه: خداى تو و اولاد تو يكى است، آنكه روزى به تو داده به‏او نيز خواهد داد.تو غم فرزندى را مى‏خورى كه از نطفه تو حاصل شده چگونه آنكه‏او را آفريده غم او را نمى‏خورد؟ به عزت خودش قسم كه او از تو مهربان‏تر، و قدرت‏او بيشتر و اگر فرزند تو كسى است كه بايد به تنگى بگذارند اگر عالم را از براى او ذخيره‏بگذارى از دست او بيرون مى‏رود.جان من! احتياج فرزند به مال، در وقت‏حيات‏اوست، تو كه چاره عمر او را نتوانى كرد، و قدرى زندگانى از براى او نتوانى نهاد، پس‏چرا در فكر روزى او زحمت مى‏كشى؟

نگارنده كودك اندر شكمنگارنده عمر روزى‏ست هم

خداوندگارى كه عبدى خريدبدارد فكيف آنكه عبد آفريد

ترا نيست آن تكيه بر كردگاركه مملوك را بر خداوندگار

ساعتى سر به زانوى تفكر نه، و به اطراف ولايات نظرى كن و دور و نزديك را سيرى‏نما و ببين: كسانى كه در عهد تو هستند چقدر كسانى هستند صاحب ثروت و جاه وحشمت و حال آنكه پدر ايشان از براى ايشان ذخيره‏اى نگذاشت.و چه اشخاص يافت‏مى‏شوند كه به فقر و فاقه مبتلايند و حال آنكه اموال بسيار از پدر ايشان مانده بود.بسى‏پدران، خانه از براى فرزندان در شهرى ساختند و اولاد ايشان در ولايتى ديگر درخرابه مردند.و بسا ده و مزرعه در كشورى از براى ايشان به جهت‏قرص نانى در كشورى ديگر جان دادند.تو را از حوادث روزگار چه خبر، و از گردش‏افلاك چه اطلاع، چه مى‏دانى كه تا چند روز ديگر عالم چه وضع خواهد بود؟ و اگر از براى خود جمع مال مى‏كنى، تو اول قدر عمر خود را معين كن و به اندازه‏آن جمع كن.تو چه مى‏دانى كه نام تو در سال ديگر در دفتر مردگان ثبت‏خواهد بود يادر صحيفه زندگان؟ و چون قوت سال خود را دارى كفايت كن و حساب خود را زياده‏مكن.علاوه بر اينها آنكه: تاملى كن و ببين: وقتى هست كه سير شوى و ديگر در صددجمع مال نباشى؟ و هر چه اندوزى باز در فكر زيادتر مى‏سوزى.پس به يك مرتبه قانع‏شو و از همه زحمتها فارغ شو.

آن شنيدستى كه وقتى تاجرىدر بيابانى بيفتاد از ستور (18)

گفت: چشم مرد دنيا دار رايا قناعت پر كند يا خاك گور

و چون در اينها تامل نمودى، ديده بگشا و در احوال مردمان نظرى كن و ببين: درسيرت و طريقه اعاظم افراد بنى‏آدم، و «اعزه‏» (19) مخلوقات عالم، از: پيغمبران مرسل واولياى كمل و محرمان حرم عزت، و باريافتگان حرم خلوت قرب رب العزه، كه چگونه‏به قليلى از دنيا اكتفا نمودند و به قناعت گذرانيدند، و زايد از قدر ضرورت را نگاه‏نداشتند.

و نگاه كن به شيوه مشركين و كفار، از: «هنود» (20) و يهود و نصارى و اراذل افراد بشر،كه: چگونه در صدد جمع مال و تنعم و التذاذ و زياد كردن مايه و املاك و «ضياع‏» (21) و «عقارند» . (22)

و يقين مى‏دانم كه شك نخواهى كرد در اينكه: اقتدا به اعزه خلايق، بهتر است ازپيروى اراذل ايشان، بلكه هر كه اندك شعورى داشته باشد مى‏فهمد كه: كسى كه‏حريص بر لذتهاى دنيويه است و حرص بر اكل و شرب و جماع و وقاع دارد، از افق‏انسان خارج، و در خيل بهايم داخل است، زيرا كه: اينها از لوازم بهايم و چهارپايان‏است.و هر چند كسى در اينها به مرتبه اعلى برسد، لذت او بيشتر از چهارپايان نخواهدبود.و هيچ حريص شكم پرستى نيست مگر اينكه: گاو و خر، از آن بيشتر مى‏خورند.وهيچ حريص بر جماعتى نيست مگر آنكه خروس از آن بيشتر جماع مى‏كند.و خودظاهر است كه از چنين صفتى چه اثرى خواهد ديد.

از خواب و خورش ثمر نيابىكاين در همه گاو خر بيابى

و تامل كن در عزت قناعت، و فراغ بال، و اطمينان خاطر قانع.و چون در اينها تامل‏نمودى در معالجه آن بكوش.و طريقه آن، اين است كه: در امر معيشت‏خود ميانه‏روى‏و اقتصاد را پيشنهاد خود كنى.و راه مخارج را به قدر امكان سد كنى.و ملاحظه جزئى‏و كلى مخارج خود را بكنى.و هر چه ضرورى نيست و معيشت‏بدون آن ممكن است،از خود دور كنى، زيرا كه: با وجود كثرت مخارج، قناعت ممكن نيست.

پس اگر تنها و منفرد باشى، اكتفا كن به جامه سبكى.و قناعت كن به هر غذائى كه‏هم رسد.و نان خورش را كم بخور.و چون بخورى از يك نان خورش تجاوز مكن.وهمچنين در ساير چيزهائى كه به آن احتياج است.و خود را بر اين بدار تا عادت كنى و ملكه تو شود.و اگر صاحب عيال باشى هر يك را بر اين قدر بدار.و جزئى خرجى كه‏مى‏خواهى بكنى تامل كن و ببين اگر زندگانى موقوف به آن نيست دست‏بردار.و هرگاه‏كسى به اين نوع رفتار كند و بناى امر خود را بر اين گذارد و قناعت و اقتصاد را پيشه‏خود سازد، از براى گذران به زحمت نمى‏افتد، هر چند عيالمند باشد.و محتاج به خلق‏نمى‏شود.همچنان كه ظاهر و بين، و اخبار در آن صريح است.

حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «محتاج نشد هر كه ميانه‏روى‏كرد» . (23)

و فرمودند: «تدبير كار، خود نصف معيشت است‏» . (24)

و فرمود: «هر كه قناعت كند خدا او را بى‏نياز مى‏كند.و هر كه اسراف كند خدا او رافقير مى‏نمايد» . (25)

و شك نيست كه: هر كه بناى قناعت گذارد از احتياج به مردم خلاص مى‏شود.و ازچاپلوسى و تملق ناكسان، فراغت مى‏يابد.و در نزد خالق و خلق، عزيز مى‏گردد.

قناعت توانگر كند مرد راخبر كن حريص جهانگرد را

قناعت كن اى نفس بر اندكىكه سلطان و درويش بينى يكى

چو سيراب خواهى شدن ز آب جوىچرا ريزى از بهر برف آبروى

و از آن حضرت مروى است كه: «ميانه روى و خاموشى به جا و راهنمائى نيكو، يك‏جزءاند از اجزاى نبوت‏» . (26)

و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «ميانه روى، امرى‏است كه خدا آن را دوست دارد.و اسراف، چيزى است كه: خدا آن را دشمن دارد،حتى دور انداختن هسته خرما.چون كه آن هم به كار مى‏آيد و حتى ريختن زيادتى‏شربت آبى‏» . (27)

و فرمود كه: «من ضامنم از براى كسى كه ميانه‏روى كند هرگز فقير نشود» . (28)

و بعد از آنكه امر معيشت او بالفعل درست‏شد، ديگر از براى بعد مضطرب ومشوش نباشد.و اعتماد بر فضل و كرم خدا كند.و بداند كه روزى از براى او مقرر شده‏و به او خواهد رسيد، اگر چه حرص نورزد و راهى از براى مداخل خود نداند.

ما آبروى فقر و قناعت نمى‏بريمبا پادشه بگوى كه روزى مقرر است

چگونه چنين نباشد و حال آنكه حق تعالى مى‏فرمايد:

«و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها»

يعنى: «هيچ جاندارى نيست مگر اينكه روزى او بر خداست‏» . (29)

و نيز مى‏فرمايد:

«و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب‏»

يعنى: «هر كه پرهيزكارى كند خدا او را از هر غمى، راه نجات مى‏بخشد.و روزى او رامى‏رساند از جائى كه گمان نداشته باشد» . (30)

و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود: «كه قرار داد خدايى آن است كه‏روزى بنده مؤمن را نرساند مگر از جايى كه گمان نداشته باشد» .

و بايد هر كسى در امر زندگانى و گذران خود نگاه به بالاتر از خود نكند.بلكه نظر به‏پست‏تر از خود نمايد.و اطاعت‏شيطان را نكند، زيرا كه: آن لعين نظر هر كسى را در امردنيا به بالاتر از خود مى‏اندازد و به او مى‏گويد كه: هان! فلان و فلان را ببين چگونه تنعم‏مى‏كنند؟ و چه طعامهاى لذيذى مى‏خورند؟ و چه لباسهاى نيكو مى‏پوشند؟ خود را ازآنها پست‏تر مكن.و در طلب دنيا، سستى منماى.

و در كار دين چشم آدمى را به پست‏تر از خود مى‏گشايد و مى‏گويد: چرا خود رازحمت مى‏دهى و تعب مى‏كشى و چنين از خدا مى‏ترسى! فلان و فلان از تو عالم‏ترند واين قدر نمى‏ترسند.

پى‏نوشتها:


1. مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 368.و محجة البيضاء، ج 6، ص 50.

2. محجة البيضاء، ج 6، ص 50.و احياء العلوم، ج 3، ص 206.

3. كافى، ج 2، ص 316، ح 7.

4. رك: محجة البيضاء، ج 6، ح 54.و احياء العلوم، ج 3، ص 208.

5. الترغيب و الترهيب، ج 1، ص 589، ح 45.و محجة البيضاء، ج 6، ص 51.

6. محجة البيضاء، ج 6، ص 51.و احياء العلوم، ج 3، ص 206.

7. محجة البيضاء، ج 6، ص 52.و احياء العلوم، ج 3، ص 207.

8. محجة البيضاء، ج 6، ص 51.و احياء العلوم، ج 3، ص 206

9. كافى، ج 2، ص 138، ح 6.

10. بحار الانوار، ج 73، ص 172، ح 13.

11. بحار الانوار، ج 77، ص 90.

12. بحار الانوار، ج 73، ص 75، ح 15.

13. كافى، ج 2، ص 141، ح 5.

14. اصول كافى، ج 2، ص 261، ح 4.

15. غرر الحكم، ج 4، ص 474.و ج 1، ص 121، (چاپ دانشگاه) .

16. با حشمت و شكوه

17. پاسبان و نگهبان.

18. حيوانى كه سوارى دهد يا بار ببرد، مثل اسب، استر و خر

19. گرامى‏ها و ارجمندها.

20. بت‏پرستها.

21. آب، زمين و درخت.

22. اثاث خانه.

23. بحار الانوار، ج 103، ص 21، ح 11.

24. محجة البيضاء، ج 6، ص 55.و احياء العلوم، ج 3، ص 209.

25. احياء العلوم، ج 3، ص 209.و محجة البيضاء، ج 6، ص 55.

26. محجة البيضاء، ج 6، ص 55.و احياء العلوم، ج 3، ص 208.

27. بحار الانوار، ج 71، ص 346، ح 10.

28. فروع كافى، ج 4، ص 53، ح 6

29. هود، (سوره 11)، آيه 6.

30. طلاق، (سوره 65)، آيه 2 و 3.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation