بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معراج السعادة, ملا احمد بن محمد مهدى نراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     41 -
     42 -
     43 -
     44 -
     45 -
     46 -
     47 -
     48 -
     49-1 -
     49-2 -
     50 -
     51 -
     52 -
     53-1 -
     53-2 -
     53-3 -
     54 -
     55 -
     56 -
     57 -
     58 -
     59 -
     60 -
     61 -
     62 -
     63 -
     64 -
     65 -
     66 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

سخن بى‏فايده گفتن

صفت نهم: تكلم به مالا يعنى و فضول.يعنى: سخنان بى‏فايده گفتن، و تكلم كردن به‏چيزى كه نه در كار دنيا آيد و نه در كار آخرت.و اگر چه اين حرام نباشد ولى بسيارمذموم است، زيرا كه: باعث تضييع اوقات، - كه سرمايه تجارت است - مى‏شود.و آدمى‏را از ذكر خدا و فكر در صنايع او باز مى‏دارد.و بسا باشد كه از يك «لا اله الا الله‏» يا «سبحان الله‏» گفتن قصرى از براى آدمى بنا مى‏كنند.يا از فكرى، درى از درهاى الهيه‏بر خانه دل گشوده مى‏شود.پس چه زيانكارى از اين بالاتر كه آدمى تواند گنجى راتحصيل كند، آن را گذاشته و عوض آن كلوخى بردارد، كه از آن هيچ منتفع نتوان شد.

پس هركه ذكر خدا و فكر در عجايب قدرت او را ترك كند و مشغول نقل بى‏فايده‏شود، گو گناه نكرده باشد و ليكن سود بسيارى از دست او در رفته است.

آرى: سرمايه بنده، اوقات اوست.و چون آن را به مصرف بى‏فايده برساند، و از آن،چيزى به جهت روز درماندگى ذخيره نكند، سرمايه خود را ضايع كرده است.

كاشكى قيمت انفاس بدانستندى

تا دمى چند كه ماندست غنيمت‏شمرند

علاوه بر اين، غالب آن است كه: چون در سخنان بى‏فايده گشوده شد، كلام مى‏كشدبه حكايت معاصى و دروغ و غيبت و امثال اينها.و از اين جهت مذمت‏بسيار درخصوص آن وارد شده است.

مروى است كه: «در جنگ احد، پسرى از اصحاب پيغمبر - صلى الله عليه و آله - شهيد شد كه از گرسنگى سنگ بر شكم خود بسته بود.مادر او بر بالين وى نشست وخاك از رخسار او پاك مى‏كرد و مى‏گفت: گوارا باد بر تو بهشت اى فرزند من.پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: چه مى‏دانى كه بهشت‏بر او گوارا خواهد بود، شايد كه‏سخنان بى‏فايده مى‏گفته‏» . (1)

بعضى از صحابه مى‏گفت كه: «گاه است مردى با من سخن مى‏گويد كه رغبت من به‏جواب او بيشتر است از رغبت تشنه به آب سرد، و ليكن جواب آن را ترك مى‏كنم ازخوف اينكه مبادا سخنان فضول بگويم‏» . (2)

و مخفى نماند كه هرزه گوئى و سخنان بى‏فايده، اقسام بى‏نهايت دارد.و ضابطه آن،اين است كه: تكلم كنى به سخنى كه اگر آن را نگوئى و سكوت كنى گناهى بر تو نباشد.

و ضرر دنيوى هم به تو نرسد.و امر تو معطل و معوق نماند.هر چه از اين قبيل باشد لغوو ما لا يعنى است.مثل اينكه: نقل كنى با همنشينان خود احوال سفرهاى خود را.و آنچه‏در سفر ديده‏اى از: كوهها و آبها و رودخانه‏ها و واقعه‏هائى كه به تو رو داده، وچيزهائى كه به نظر تو رسيده، و ميوه‏هاى ولايات و هواهاى آنها و احوال مردمان آنجاو امثال اينها.و همه اينها امورى هستند كه ترك آنها نه ضرر دينى دارد و نه دنيوى.واصلا فايده‏اى از براى هيچ كس در ذكر آنها نيست.

پس اگر نهايت‏سعى خود را هم بكنى كه كم و زيادى در نقل نكنى، و خودستائى وتفاخرى منظور تو نباشد، و متضمن غيبت كسى، يا مذمت مخلوقى از مخلوقات خدانباشد وقت‏خود را ضايع و تلف كرده خواهى بود.بلكه دل خود را افسرده و تاريك‏نموده خواهى بود، زيرا كه تكلم به مالا يعنى، موجب كدورت دل آدمى مى‏شود.

پس هان اى برادر! وقت تهيه سفر عقبى از آن تنگ‏تر، و كاروان عمر را از آن‏شتاب بيشتر است كه ما مسافران را فرصت‏باربستن باشد، چه جاى فارغ نشستن و به كاربى‏فايده پرداختن! آدمى بيچاره را چون سفر آخرت، راه هولناكى در پيش، و ماننداجل، راننده‏اى در عقب، و مثل تكليف، بارى بر دوش، و چون شيطان، راهزنى دركمين، ديگر به چه دست و دل فارغ مى‏نشيند و از گذشته و آينده خود سخن مى‏گويد؟ وبه كدام دلخوشى با هم نشينان صحبت مى‏دارد؟ و بدان كه: همچنان كه سخنان بى‏فايده گفتن بد، و موجب خسران ابد است، همچنين‏سؤال كردن از چيزى كه از براى تو بى‏فايده است مذموم، بلكه مذمت آن بيشتر، و مفسده آن شديدتر است، زيرا كه: وقت‏خود را به سؤال ضايع كرده، و رفيق خود را نيز «ملجا» (3) نموده كه به جواب تو وقت‏خود را ضايع سازد.و اين در وقتى است كه: آن‏چيزى كه سؤال از آن كرده، هيچ آفاتى نداشته باشد.ولى اگر در جواب آن، آفتى‏باشد، همچنان كه در بيشتر سئوالهاى بى‏فايده، آثم و گناهكار نيز خواهد بود.مثل اينكه‏از كسى مى‏پرسى كه: آيا روزه‏اى يا نه؟ اگر بگويد: بلى، گاه باشد كه به ريا افتد.و اگر ريانكند لا اقل ثواب عمل او كم مى‏شود، زيرا كه: ثواب عبادت پنهانى بسيار از آشكاربيشتر است.و اگر بگويد نه.دروغ گفته خواهد بود.و اگر سكوت كند به تو اهانت‏رسيده خواهد بود.

و از اين قبيل است‏سؤال از چيزهائى كه: آدمى از اظهار آن خجالت مى‏كشد و شرم‏مى‏كند.يا از چيزهائى كه گاه است از اظهار آن مانعى باشد، مثل اينكه: كسى با ديگرى‏آهسته سخنى گويد مى‏پرسى كه: چه مى‏گفت؟ و در چه سخنى بوديد؟ و مثل اينكه‏كسى را ببينى كه مى‏آيد، يا مى‏رود و بگوئى از كجا مى‏آئى و به كجا مى‏روى؟ گاه باشدكه نخواهد اظهار كند.و از اين قبيل است پرسيدن از كسى كه: چرا تو ضعف دارى؟ يالاغر شده‏اى؟ چه مرضى دارى؟ و بدتر از همه آنكه: در نزد مريضى، شدت مرض او رابيان كند، و بد حالى او را اظهار نمايد، كه همه اينها علاوه بر اينكه لغو و سخن بى‏فايده‏است‏باعث ايذاء و گناه مى‏شود.و سخن بى‏فايده تنها نيست، زيرا كه: سخن بى‏فايده تنهاآن است كه: در آن ايذائى يا شكستن خاطر يا شرم از جوابى نباشد.

همچنان كه مروى است كه: «لقمان به نزد داود آمد - در وقتى كه او زره مى‏ساخت - و پيش از آن، لقمان زره را نديده بود تعجب كرد كه فايده آن چه چيز است.خواست‏بپرسد، دانائى و حكمت، او را مانع شد و خوددارى نمود.چون داود - عليه السلام - فارغ شد، برخواست و زره را پوشيد و گفت: زره خوب چيزى است از براى وقت‏حرب.لقمان گفت: خاموشى، خوب چيزى است و كم است كسى كه آن را بجا آورد» . (4)

و مخفى نماند كه: سبب امثال اين سخنان بى‏فايده، يا حرص بر شناختن چيزهاى‏بى‏فايده است.يا خوش مشربى كردن، تا مردم به صحبت او ميل كنند.يا گذرانيدن وقت‏و به سر رسانيدن روز و شب.و همه اينها از پستى قوه شهويه، و زبونى آن، و متابعت‏هواهاى نفسانى است.و علاج آن، (بعد از متذكر شدن مذمت آن، - همچنان كه گذشت - و مدح ضد آن، كه خاموشى است، - همچنان كه مذكور خواهد شد - و ياد آوردن اينكه:

مرگ در پيش روى آدمى است.و هر كلمه‏اى كه از دهن آدمى بيرون آيد محاسبه آن خواهد شد.و اينكه: سرمايه كسب سعادات، وقت و انفاس است.و اينكه: زبان، دامى‏است كه به آن مى‏توان حور العين را به دام آورد) آن است كه: از مردم، مهما امكن‏گوشه‏گيرى اختيار كند.و خود را بر سكوت و خاموشى، حتى از چيزهائى كه فايده كمى‏دارد بدارد، تا زبان او عادت كند به ترك سخنان بى‏فايده.و هر سخنى كه مى‏خواهدبگويد ابتداء در آن فكر كند و ببيند اگر فايده دينى يا دنيائى دارد بگويد و الا خاموش‏باشد.و بعضى در دهان خود سنگى مى‏گذارده كه متذكر باشد و سخن بى‏فايده و فضول‏نگويد.

فصل: خاموشى و ترك سخنان لغو و بى‏فايده

ضد تكلم به مالا يعنى، و فضول كلام، خاموشى است، يا تكلم كردن به سخنانى كه:

به آنها احتياج است، و فايده‏اى بر آنها مترتب مى‏شود.و فوايد خاموشى، و فضيلت‏آن، بعد از اين در محل خود مذكور خواهد شد.

و اخبار بسيار در خصوص مدح ترك سخنان بى‏فايده و فضول، وارد شده است.

همچنان كه از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «علامت‏نيكوئى اسلام مرد، آن است كه: چيز بى‏فايده را ترك كند» . (5)

و نيز از آن حضرت منقول است كه: «خوشا به حال كسى كه زيادتى زبانش را نگاه‏دارد.و زيادتى مالش را به مصرف برساند» . (6)

و ببين كه: مردم كار را چگونه بر عكس كرده‏اند، زيادتى مال را نگاه مى‏دارند، وزبان را رها مى‏كنند.

روزى آن حضرت فرمود: «اول كسى كه از اين در داخل مى‏شود مردى است ازاهل بهشت.چون آن مرد داخل شد از او پرسيدند كه: ما را خبر ده به بهترين عملهاى‏خود، كه اميد به آن دارى.گفت: من مردى هستم كم عمل، و محكم‏ترين چيزى كه به‏آن اميدوار به خدا هستم سلامتى نفس، و ترك چيزهاى بى‏فايده است‏» . (7)

به ابى ذر - ره - فرمود كه: «مى‏خواهى ترا ياد دهم عملى كه بر بدن سبك باشد، و درترازوى اعمال، سنگين؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله.فرمود: خاموشى و حسن خلق وترك امر بى‏فايده‏» . (8)

شخصى از لقمان پرسيد كه: «دانائى و حكمت تو چه چيز است؟ گفت: سؤال‏نمى‏كنم از چيزى كه كفايت كرده شده‏ام از آن.و بر خود نمى‏بندم چيز بى‏فايده را» . (9)

و آنچه در فضيلت ترك فضول كلام و سخن بى‏فايده وارد شده است در اخبار ائمه‏اطهار و حكماء اكابر اهل دين، از حد تحرير و تقرير متجاوز است.و همين قدر كه‏مذكور شد از براى اهل بصيرت كافى است، ان شاء الله سبحانه.

پى‏نوشتها:


1. محجة البيضاء، ج 5، ص 204

2. مجبور، مضطر.

3. محجة البيضاء، ج 5، ص 203.و احياء العلوم، ج 3، ص 98

4. بحار الانوار، ج 71، ص 277، ذيل ح 10.

5. بحار الانوار، ج 71، ص 283، ح 34.

6. محجة البيضاء، ج 5، ص 201.

7. الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 533

8. محجة البيضاء، ج 5، ص 202

9. جمع رشحه بمعناى تراوش و قطره

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation