بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 1, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اخلاق در قرآن
     002 - اخلاق در قرآن
     003 - اخلاق در قرآن
     004 - اخلاق در قرآن
     005 - اخلاق در قرآن
     006 - اخلاق در قرآن
     007 - اخلاق در قرآن
     008 - اخلاق در قرآن
     009 - اخلاق در قرآن
     010 - اخلاق در قرآن
     011 - اخلاق در قرآن
     012 - اخلاق در قرآن
     013 - اخلاق در قرآن
     014 - اخلاق در قرآن
     015 - اخلاق در قرآن
     016 - اخلاق در قرآن
     017 - اخلاق در قرآن
     018 - اخلاق در قرآن
     019 - اخلاق در قرآن
     020 - اخلاق در قرآن
     021 - اخلاق در قرآن
     022 - اخلاق در قرآن
     023 - اخلاق در قرآن
     024 - اخلاق در قرآن
     025 - اخلاق در قرآن
     026 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

آرى! ذكر خدا از بزرگترين عبادات و بهترين حسنات است و در برابر تهاجم وسوسه هاى نفس و نفوذ شيطان به انسان مصونيّت مى بخشد.

پرده هاى خودخواهى و غرور راكه بزرگترين دشمن سعادت انسان است مى درد، او را از خواب غفلت بيدار مى كند و از خطراتى كه سعادت وى را تهديد مى كند آگاه مى سازد.

ذكر خدا مانند دانه هاى حياتبخش باران است كه بر سرزمين روح و قلب انسان مى بارد و انواع بذرهاى فضيلت و تقوا را شكوفا و بارور مى سازد، و هر اندازه درباره اهمّيّت اين عبادت سخن گفته شود باز كم است.

با اين اشاره به قرآن مجيد باز مى گرديم و اهمّيّت ذكر اللّه را در آن جستجو مى كنيم:

1 ـ اَلَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُـوبُهُـمْ بِذِكْرِاللّهِ اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ   (سوره رعد، آيه 28)

2 ـ اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللّهِ اكْبَرُ    (سوره عنكبوت، آيه 45)

3 ـ اِنَّنِى اَنـَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنـَا فَاعْبُدْنى وَ اَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى    (سوره طه، آيه 14)

4 ـ اِذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوكَ بِآياتى وَ لا تَنِيا فى ذِكْرِى    (سوره طه، آيه 42)

5 ـ وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا    (سوره طه، آيه 124)

6 ـ وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوةِ وَ الْعَشِىِّ يُريْدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنيا وَ لا تُطِعْ مَن اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً    (سوره كهف، آيه 28)

7 ـ فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ اِلاّ الْحَيَوةَ الدُّنيا    (سوره نجم، آيه 29)

8 ـ يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصيلاً ـ هُوَ الَّذى

[348]

يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤمِنينَ رَحـيماً    (سوره احزاب، آيات 41 تا 43)

9 ـ اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوْقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ   (سوره مائده، آيه 91)

10 ـ رِجالٌ لاتُلْهيِهمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ    (سوره نور، آيه 37)

 

ترجمه:

1 ـ (هدايت يافتگان) كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام )است; آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!

2 ـ نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى دارد و ياد خدا مهمتر است!

3 ـ (اى موسى!) من «اللّه» هستم، معبودى جز من نيست! مرا بپرست و نماز را براى ياد من بپا دار

4 ـ (اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد و در ياد من كوتاهى نكنيد!

5 ـ و هركس از ياد من روى گردان شود زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت!

6 ـ با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند و تنها رضاى او را مى طلبند و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن، همانها كه از هواى نفس پيروى كردند و كارهايشان افراطى است!

7 ـ از كسى كه از ياد ما روى مى گرداند و جز زندگى مادّى دنيا را نمى طلبد اعراض كن!

8 ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد ـ و صبح و شام او را تسبيح گوييد! ـ او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او (نيز براى شما تقاضاى رحمت مى كنند)، تا شما را از ظلمات (جهل و شرك و گناه) به سوى نور (ايمان و علم تقوا) رهنمون گردد، او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است.

9 ـ شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد!

10 ـ مردانى (آنها كسانى هستند) كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپا

[349]

داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند!

 

تفسير و جمع بندى

در نخستين آيه، سخن از تأثير ياد خدا در آرامش دلها است; آرامشى كه مى تواند انسان را از لغزشها برهاند و به فضائل اخلاقى بيارايد; مى فرمايد: آنها (هدايت يافتگان) كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است.» (اَلَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ)

سپس همين معنى را به صورت يك قاعده كلّى بيان كرده، مى افزايد: «آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!» (اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)

اين آرامش فوق العاده به خاطر آن است كه نگرانيها گاه به خاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در پيش دارد; مثلاً، از احتمال زوال نعمتها يا گرفتارى در چنگال بيمارى و درماندگى و ناتوانى و مانند آن ناشى مى شود، و گاه گذشته تاريك زندگى، فكر او را به خود مشغول مى دارد، و نيز دنياپرستى و دلباختگى نسبت به دنيا، سوء ظن ها و توهّمها و ترس و وحشت از مرگ، هر يك از اينها مى تواند عاملى براى نگرانى و سلب آرامش انسان شود.

بخل و حسد و حرص و طمع و مانند آنها نيز از عوامل نگرانى انسان است.

ياد خدا، همان خداوندى كه جواد و كريم و رحمان و رحيم و خالق و رازق و بخشنده و بنده نواز است ـ خداوندى كه حلّ هر مشكلى در بربر قدرتش آسان، و هر امر پيچيده اى در برابر اراده اش ساده است.

آرى! ياد چنين پروردگار مايه آرامش دلها و سبب پرورش فضائل اخلاقى است. اين نكته قابل توجّه است كه نفس مطمئنَّه همان نفسى است كه مخاطب به خطاب «يَا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى; اى نفس مطمئنه! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو

[350]

خشنود است، پس در سلك بندگانم درآى و در بهشتم وارد شو!»(1)

* * *

در دومين آيه، بعد از بيان اين نكته كه نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد (اِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ) مى فرمايد: « ذكر خدا از نماز هم بالاتر است!» (وَ لَذِكْرُ اللّهِ اَكْبَرُ )

آرى! ياد خدا روح نماز است، و روح شريفترين بخش وجود مى باشد; اگر نماز سبب ترك فحشاء و منكر مى شود نيز به خاطر همين ذكر اللّه است; زيرا ياد خدا انسان را به ياد نعتمهاى او مى اندازد كه تمام وجود انسان در آن غرق است، و ياد آورى اين نعمتها انسان را از نافرمانى بخشنده نعمت، باز مى دارد و از گناه شرمنده مى كند.

از سوى ديگر، او را به ياد روز قيامت و دادگاه عدل الهى مى اندازد; خود را در برابر دادگاه بزرگ حق مى بيند و پرونده اعمال خويش را در آنجا حاضر، و مأموران مجازات را آماده مجازات بدكاران، و فرشتگان رحمت را آماده پذيرائى از بندگان خوب خدا در بهشت برين مشاهده مى كند; و اين عامل ديگرى براى ترك عصيان و ترك كارهاى ضدّ اخلاق است.

بعضى از مفسّران گفته اند: جمله «وَ لَذِكْرُ اللّهِ اَكْبَرُ» اشاره به اين است كه ذكر خدا برترين اعمال و عبادات بندگان است.

اين احتمال نيز داده شده است كه منظور از «ذكر اللّه» در اينجا يادى است كه خدا از بنده اش مى كند (در برابر يادى كه بنده از خدا دارد.)(2) و اين ياد خدا او را به درجات عاليه عبوديّت و بندگى سوق مى دهد و از هر چيز برتر و والاتر است; ولى احتمال اوّل با معنى آيه تناسب بيشترى دارد.

* * *

در سومين آيه، سخن از نخستين وحى الهى به موسى بن عمران است كه در سرزمين طور و وادى ايمن، از كنار درختى اين پيام الهى را شنيد: من خدا هستم! معبودى جز من


1. سوره فجر، آيات 27 تا 30 .

2. المحجّة البيضا، جلد 2، صفحه 266.

[351]

نيست، مرا پرستش كن، نماز را برپا دار تا به ياد من باشى!» (اِنَّنِى اَنـَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنـَا فَاعْبُدْنى وَ اَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرى)

در اينجا، در حقيقت، فلسفه اصلى نماز ذكر خدا شمرده شده است، و در نخستين وحى الهى به موسى(عليه السلام) توجّه به ذكر اللّه گوشزد شده و اين به خاطر اهمّيّت فوق العاده ذكر است، بخصوص اين كه مسأله نماز و ذكر اللّه بلافاصله بعد از بحث توحيد ذكر شده است.

* * *

در چهارمين آيه، مخاطب موسى و برادرش هارون هستند، در آن زمان كه فرمان نبوّت موسى(عليه السلام) صادر شده، و مأمور مى شوند براى مبارزه با فرعون آماده گردند، مى فرمايد: تو و برادرت با آيات من (كتاب آسمانى و معجزات) به سوى فرعون برويد، و در ذكر من كوتاهى و سستى نكنيد! (اِذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوكَ بِآياتى وَ لا تَنِيا فى ذِكْرى)

دستور به ذكر خدا آن هم بدون سستى به هنگام مبارزه باطغيانگرى همچون فرعون، بسيار پرمعنى است; اين امر نشان مى دهد كه ذكر خداوند تا چه اندازه در قدرت و قوّت و شجاعت و شهامت انسان اثر دارد، و به او نيرو و توان براى مبارزه مى بخشد كه در اين هنگام به آن دستور داده شده است.

در تفسير «فى ظِلال» مى خوانيم كه در توضيح اين آيه مى گويد: «خداوند به موسى و هارون گفت كه ذكر و ياد من، وسيله كار شما، و اسلحه برنده، و تكيه گاهى است كه مى توانيد به آن متّكى شويد!»(1)

بعضى از مفسّران «ذكر» را در اين آيه به معنى ابلاغ دعوت نبوّت و بعضى به معنى مطلق امر و فرمان، و بعضى به معنى ياد خدا گرفته اند، در حالى كه هيچ منافاتى بين اين امور نيست، و ممكن است همه در مفهوم جامع آيه جمع باشد.

بديهى است هنگامى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به ياد خدا باشد و از ياد او نيرو و توان بگيرد، در ابلاغ رسالت و اطاعت فرمان او نيز قوى تر و كوشاتر خواهد بود.

* * *


1. «فى ظلال القرآن»، جلد 5، صفحه 474.

[352]

در پنجمين آيه، بعضى از آثار ترك ذكر خدا بيان شده است; مى فرمايد: «و هركس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم!» (وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَعْمى)

عذاب دنيوى آنها، تنگى معيشت، و عذاب اخروى آنها، نابينا بودن در محشر است!

گاه تنگى معيشت به خاطر اين است كه انسان در آمد كمى دارد، و گاه به خاطر آن است كه با داشتن درآمد هنگفت، به خاطر بخل و حرص و آز و طمع، صحنه زندگى بر او تنگ مى شود; مايل نيست درِ خانه اش باز باشد و ديگران از زندگانى او استفاده كنند، و حاضر نيست محرومان را در زندگى خود شريك سازد; و به فرموده على(عليه السلام): «ثروتمندان بخيل همچون فقيران زندگى مى كنند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مى دهند» (يَعيْشُ فِى الدُّنْيا عَيْشَ الْفُقَراءِ وَ يُحاسَبُ فِى الاْخِرَةِ حِسابَ الاَْغْنِياءِ)(1)

غالب ثروتمندان از خدا بى خبر حريصند و اين حرص و آز هميشه آنها را در التهاب و نگرانى و ناراحتى نگه مى دارد، به گونه اى كه از اموال سرشار خود، بهره كافى توأم با آرامش نمى برند.

امّا چرا در قيامت نابينا محشور مى شود؟ ممكن است به اين دليل باشد كه حوادث آن جهان هماهنگى كاملى با حوادث اين جهان دارد; غافلان از ذكر خدا چشمهاى خود را بر حقايق اين جهان بسته، و آيات حق را كه از در و ديوار اين جهان نمايان است ناديده گرفته اند; به همين، دليل در قيامت نابينا وارد عرصه محشر مى شوند.

 

ذكر خدا چگونه است؟

در بسيارى از روايات اسلامى ذكر خدا، به معنى «حج» و در بعضى به معنى ولايت اميرمؤمنان على(عليه السلام) تفسير شده است; بديهى است هر كدام از اينها مصداق مهمّى از مصاديق مفهوم وسيع ذكر خداست; حج، مجموعه اى است از ياد خدا، و ولايت


1. بحارالانوار، جلد 69، صفحه 119.

[353]

اميرمؤمنان، بنده خاصّ خدا نيز انسان را به ياد خدا مى اندازد.

* * *

ششمين آيه، خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كرده و او را از پيروى كسانى كه قلبشان از ذكر خدا غافل است، بر حذر مى دارد، و به همراهى كسانى كه صبح و شام به ياد خدا هستند، دعوت مى كند; مى فرمايد: «با كسانى باش كه پروردگار خود را هر صبح و شام مى خوانند و تنها ذات او را مى طلبند; هرگز چشمان خود را به خاطر زينتهاى دنيا از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد ما غافل ساخته ايم، اطاعت مكن! همانها كه پيروى از هواى نفس كردند و كارهايشان افراطى است! (وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوةِ وَ الْعَشِىِّ يُريْدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنيا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً)

بديهى است خداوند بى دليل كسى را به مجازات غفلت از ياد حق، گرفتار نمى كند; اين مجازات از آنِ كسانى است كه به دشمنى با حق برخاسته اند; و از سر لجاج و كبر و غرور، يا تعصّب كوركورانه، با حق دشمنى دارند.

بنابراين، منظور از اغفال قلب، مسلّط ساختن غفلت از ياد خدا بر آن به خاطر كيفر اعمالشان است; و به همين دليل، به هيچ وجه مستلزم جبر نيست.

اين گروه از غافلان، پيرو هواى نفسند; و اعمالشان آلوده به افراط و تفريط است; به همين دليل، در پايان آيه مى فرمايد: (وَاتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً)

از اين آيه بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه غافل شدن از ياد خدا در اخلاق انسان اثر مى گذارد، و او را به وادى هواپرستى و افراط مى كشاند.

آرى! روح انسان را يا «خدا» پر مى كند و يا «هوى» كه جمع ميان اين دو ممكن نيست. هوا پرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خداست; هوا پرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است; و سرانجام، هوا پرستى انسان را در خويشتن فرو مى برد، و از همه چيز غافل مى كند.

يك انسان هوا پرست جز به اشباع شهوات خويش نمى انديشد; رحم و مروّت و ايثار و فداكارى براى او مفهوم ندارد.

[354]

* * *

در هفتمين آيه، باز روى سخن به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است; و او را از آنها كه از ياد خدا بيگانه اند، برحذر مى دارد; مى فرمايد: « از كسانى كه از ياد ما روى برگردانده اند و جز زندگى دنيا را نمى خواهند و نمى جويند، روى بگردان! (فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَولّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ اِلاَّ الْحَيَوةَ الدُّنْيا)

در تفسير «ذكر خدا» در اين آيه، بعضى گفته اند منظور قرآن است، و بعضى آن را اشاره به دلائل عقلى و منطقى مى دانند، و بعضى اشاره به ايمان، ولى ظاهر اين است كه ذكر خدا مفهوم گسترده اى دارد كه همه اين امور، و مانند آن را شامل مى شود.

بعضى چنين پنداشته اند كه اين آيه دعوت به ترك جهاد مى كند، و لذا گفته اند به وسيله آيات جهاد، نسخ شده است، در حالى كه نسخى در كار نيست، بلكه منظور بى اعتنايى و ترك همنشينى نسبت به غافلان از ذكر خداست; و اين كار هيچ گونه منافاتى با مسأله جهاد در شرايط خاصّش ندارد.

در اين آيه، رابطه «دنيا پرستى» و «ترك ذكر خداوند» بخوبى روشن است; و به اين ترتيب آثار ذكر خدا را در پرورش فضائل اخلاقى، و آثار ترك آن را در پيدايش رذائل روشن مى سازد.

* * *

در هشتمين آيه، روى سخن به تمام مؤمنان است، و همه آنان را به سوى ذكر خدا دعوت مى كند، و آن را با خروج از ظلمات و پيوستن به نور مرتبط مى سازد; مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد، و صبح و شام او را تسبيح گوييد! ـ او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد و فرشتگان او (نيز براى شما) تقاضاى رحمت مى كنند، تا شما را از ظلمات جهل و شرك و گناه به سوى نور (ايمان و توحيد و تقوا) رهنمون گردد; و او نسبت به مؤمنان مهربان است!» (يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوْا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصيلاً ـ هُوَ الَّذى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّوْرِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً)

قابل توجّه اين كه، بعد از امر به مؤمنان در مورد ذكر اللّه آن هم به صورت وسيع و

[355]

گسترده، و همچنين دستور به تسبيح ذات پاك او، هر صبح و شام، خبر از درود و رحمت خداوند و دعاى فرشتگان مى دهد، و نتيجه آن را خروج از ظلمتها به سوى روشنائى ذكر مى كند; آيا اين همان چيزى نيست كه ما به دنبال آن هستيم كه ذكر خدا اثر عميقى در زدودن تاريكيهاى رذائل اخلاق از درون جان انسان دارد و او را تدريجاً به فضائل اخلاقى آراسته مى كند؟

در تفسير الميزان آمده است كه آيه اخير در واقع به منزله بيان علّت دستور «ذكر كثير» است كه در آيات قبل آمده است; و اين سخن گواه بر مطلبى است كه در بالا ذكر كرديم.(1)

در اين كه منظور از ذكر كثير چيست؟ تفسيرهاى مختلفى ذكر شده است:

بعضى گفته اند: منظور اين است كه خدا را هرگز فراموش نكند.

بعضى گفته اند: منظور ذكر اسماء و صفات حسنى است.

و بعضى طبق روايتى آن را به معنى تسبيحات اربعه را سى بار تكرار كردن، و يا تسبيح حضرت فاطمه(عليها السلام)گفته اند.

ابن عبّاس مى گويد: هر دستورى كه خدا مقرّر فرموده، حدّ و حدودى دارد، و به هنگام عذر، ساقط مى شود، جز ذكر خدا كه نه محدود است، نه عذرى براى ترك آن وجود دارد!

به هر حال، ذكر كثير مفهوم وسيعى دارد كه همه آنچه در بالا آمد در آن جمع است.

و در اين كه منظور از «ظلمات» و «نور»، در ذيل اين آيات چيست؟ نيز تفسيرهاى متعدّدى كرده اند; گاه به خروج از تاريكى كفر به سوى ايمان، و گاه به خروج از ظلمات جهان مادّه به نور روحانيّت و معنويّت، و گاه به خروج از ظلمات معصيت به نور اطاعت، تفسير شده است.

ولى معلوم است كه اينها منافاتى با هم ندارند.

اضافه بر اين، خروج از ظلمات رذائل اخلاق به سوى فضائل اخلاق را نيز شامل مى شود كه از مهمترين آثار ذكر خداست.


1. تفسير الميزان، جلد 16، صفحه 329 ذيل آيه مورد بحث.

[356]

* * *

در نهمين آيه، سخن از عواقب آلودگى به شراب و قمار به ميان آمده است; مى فرمايد: «شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار در ميان شما عداوت ايجاد كند، و شما را از ذكر خدا و نماز باز دارد (با اين همه زيان و فساد) آيا خوددارى خواهيد كرد!» (اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوْقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلوةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ)

در اين آيه سه مفسده مهم براى شراب و قمار ذكر شده: پيدايش عداوت و دشمنى; و باز داشتن از ذكر خدا; و از نماز; از اين تعبير بخوبى روشن مى شود كه ذكر خدا همچون نماز و همانند دوستى و محبّت در ميان مردم سرمايه مهمّى است كه از دست دادن آن ضايعه بزرگى محسوب مى شود.

اضافه بر اين، مى توان از لحن آيه چنين استفاده كرد كه ميان «ترك ذكر خدا و نماز» و «پيدايش عداوت و بغض و مفاسد اخلاقى ديگر» رابطه اى وجود دارد; و اين همان است كه ما در جستجوى آن هستيم.

* * *

در دهمين و آخرين آيه كه بعد از آيه معروف نور (آيه 35 سوره نور) آمده است، سخن از مردان بزرگى است كه در بيوت رفيعى كه مركز انوار الهى است جاى دارند; درباره ويژگيهاى آنها چنين مى فرمايد: «اين (نور الهى) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد). خانه هايى كه نام خدا در آن برده مى شود و صبح و شام در آن تسبيح مى گويند; كسانى كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا، و بر پا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند» (فى بُيُوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ ـ رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لابَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ اِقَامِ الصَّلوةِ وَ ايتاءِ الزَّكوةِ)

به اين ترتيب، نخستين ويژگى مردانى كه پاسداران نور الهى هستند اين است كه سرگرميهاى زندگى دنيا و امور مادّى آنها را از ياد خدا غافل نمى كند; آرى! ياد خداست كه آنها را به اين افتخار بزرگ مفتخر كرده است; سپس به ويژگيهاى ديگر آنها، مانند بر پا

[357]

داشتن نماز و اداء زكات اشاره مى كند.

 

نتيجه:

از آنچه در آيات بالا آمد، و آيات ديگر قرآن كه از ذكر همه آنها به خاطر اختصار صرف نظر كرديم، بخوبى استفاده مى شود كه ذكر خدا مايه آرامش دل; نهى از فحشاء و منكر; و قدرت و قوّت در مقابل دشمن; ترك بخل و حرص و دنيا پرستى و رذائل ديگر اخلاقى مى شود.

رهروان راه حق، سالكان الى اللّه، و تمام كسانى كه به خود سازى و تهذيب نفس مشغولند،بايد ازاين كيمياى سعادت و اكسير خوشبختى غافل نشوند;و بدانند آنچه به آنها در اين مسير پر فراز و نشيب و مملوّ از خطرات و پرتگاهها، هوشيارى و قدرت و قوّت مى دهد، همان ياد خداست كه به صورت مستمر در آيد، و جزء برنامه حيات انسان شود.

 

رابطه ياد خدا با تهذيب نفوس در احاديث اسلامى

اهمّيّت ذكر اللّه در احاديث اسلامى بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد; آنچه ما به دنبال آن هستيم اين است كه ياد خدا را به عنوان يكى از عوامل تهذيب نفس و پرورش فضائل اخلاقى، و سازندگى روح انسان، مورد بررسى قرار دهيم; در اين زمينه نيز روايات زيادى در منابع معروف اسلامى از معصومين(عليهم السلام) نقل شده است، كه گلچينى از آن را در ذيل ملاحظه مى كنيد:

1 ـ در حديثى از امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ عَمَّرَ قَلْبَهَ بِدَوامِ الذِّكْرِ حَسُنَتْ اَفْعالُهُ فِى السِّرِّ وَ الْجَهْرِ; هر كس قلب خود را با ياد پيوسته الهى آبادان كند، اعمال او در پنهان و آشكار نيكو مى شود.»(1) اين حديث شريف با صراحت تمام اين رابطه را روشن مى سازد.

2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت(عليه السلام) مى خوانيم: «مُداومَةُ الذِّكْرِ قُوْتُ الأَرْواحِ


1. تصنيف درر الحكم،صفحه 189، شماره 3658.

[358]

وَ مِفتاحُ الصَّلاحِ; تداوم ياد خدا غذاى روح و كليد رستگارى است.»(1)

3 ـ در حديث ديگرى از همان امام(عليه السلام) آمده است: «اَصْلُ صَلاحِ الْقَلْبِ اِشْتِغالُهُ بِذِكْرِاللّهِ; ريشه اصلاح قلب (و تهذيب نفس) اشتغال به ياد خداست!»(2)

4 ـ باز در حديث ديگرى از همان حضرت(عليه السلام) مى خوانيم: «ذِكْرُ اللّهِ دَواءُ اَعْلالِ النُّفُوْسِ; ياد خدا داروى بيماريهاى جانها است!»(3)

5 ـ و نيز از همان بزرگوار(عليه السلام) مى خوانيم: «ذِكْرُ اللّهِ رَأْسُ مالِ كُلِّ مُؤمِن، و رِبْحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيْطانِ; ياد خدا سرمايه كلّ فرد با ايمان است و سود آن حفظ از وسوسه هاى شيطان (و خلق و خوهاى شيطانى) است!»(4)

6 ـ باز از همان امام بزرگ(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «اَلذِّكْرُ جَلاءُ الْبَصائِرِ وَ نُوْرُ السَّرائِرِ; ذكر خدا مايه روشنى چشم دل و نور درون است!»(5)

7 ـ و نيز از همان پيشواى متّقيان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ ذَكَرَ اللّهَ سُبْحانَهُ اَحْيَى اللّهُ قَلْبَهُ وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ وَ لُبَّهُ; هركس ياد خداوند سبحان كند، دلش را زنده مى كند، و عقل و خرد او را نورانى مى سازد!»(6)

8 ـ و نيز از همان امام بزرگوار آمده است كه فرمود: «اِسْتَديمُوا الذِّكْرَ فَاِنَّهُ يُنيرُ الْقَلْبَ، وَ هُوَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ; پيوسته به ياد خدا باشيد كه قلب را نورانى، و دل را صفا مى بخشد و برترين عبادات است!»(7)

9 ـ در «ميزان الحكمه» از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «اُذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً خالِصاً تَحْيُوا بِهِ اَفْضَلَ الحَياةِ وَ تَسْلُكُوا بِهِ طُرُقَ النَّجاةِ; خدا را خالصانه ياد كنيد تا برترين حيات براى شما حاصل گردد، و نيز به وسيله آن، راه نجات را بپيماييد!»(8)

10 ـ در نهج البلاغه از همان حضرت(عليه السلام) نقل شده است كه در وصيّت معروفش به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرمود: «اُوصيكَ بِتَقْوَى اللّهِ يا بُنَىَّ! وَ لُزُومِ اَمْرِهِ


1. همان مدرك، شماره 3661.

2. همان مدرك، صفحه 188، شماره 3608.

3. همان مدرك، صفحه 188، شماره 3619.

4. همان مدرك، شماره 3621.

5. همان مدرك، صفحه 189، حديث 3631.

6. همان مدرك، شماره 3645.

7. همان مدرك، حديث 3654.

8. ميزان الحكمه، جلد 2، چاپ جديد، صفحه 969.

[359]

وَ عِمارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ; فرزندم! تو را به تقواى الهى و التزام به او امر او، و آباد ساختن قلبت با ذكر خدا، توصيه و سفارش مى كنم!»(1)

11 ـ در «غرر الحكم» از مولى الموحّدين اميرمؤمنان على(عليه السلام) چنين نقل شده است كه فرمود: «ذِكْرُ اللّهِ مَطْرَدَةٌ لِلشَّيْطانِ; ياد خدا شيطان را از شما طرد مى كند.»

12 ـ به عنوان حسن ختام، اين بحث را با حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم، هر چند روايات در اين زمينه بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد; فرمود: «ذِكْرُ اللّهِ شِفاءُ الْقُلُوبِ; ذكر خدا موجب شفاى دلها است!»(2)

از مجموع آنچه در احاديث دوازده گانه بالا آمد، بخوبى مى توان استفاده كرد كه رابطه بسيار نزديكى ميان «ياد خدا» (ذكر اللّه) و «تهذيب نفوس» است; قلب را نورانى مى كند; بيماريهايى همچون كبر و غرور و غفلت و بخل و حسد را از دل دور مى سازد; شيطان را طرد مى كند; و دل را صيقل مى دهد.

به گفته بعضى از علماى بزرگ اخلاق، دل و جان انسان جايگاهى است كه هرگز نمى تواند خالى بماند; اگر ذكر خدا آن را پر كند، وسوسه هاى شيطانى از آن دور مى شود،و اگر خالى از يادخدا باشد جولانگاه لشكر شيطان و وسوسه هاى او خواهد شد.

از سوى ديگر، مى دانيم كه ذات پاك خداوند منبع كلّ كمالات است، ياد او سبب مى شود، كه انسان هر روز به منبع كمال مطلق نزديك و نزديكتر گردد، و از رذائل اخلاقى كه پايه همه آنها را كاستيها و فقدان كمال تشكيل مى دهد، دور مى سازد.

بنابراين، راهيان اين راه بايد ذكر خدا را به عنوان برنده ترين سلاح، راهوارترين مركب، و پرفروغترين چراغ، با خود داشته باشند، تا اين راه صعب العبور را بسرعت پشت سر بگذارند و جادّه خود را به سوى كمالات انسانى و ملكات فاضله اخلاقى، نورانى و هموار سازند.

در پايان اين بحث ذكر سه نكته لازم به نظر مى رسد:

 


1. نهج البلاغه، نامه 31.

2. كنز العمّال، حديث 1751.

[360]

1 ـ حقيقت ذكر چيست؟

به گفته «راغب» در «مفردات» ذكر دو معنى دارد; گاه به معنى حضور چيزى در ذهن (يادآورى) وگاه به معنى حفظ و نگاهدارى معارف و اعتقاداتِ حق در درون جان است.

بزرگان اخلاق گفته اند: «ذكر خدا» تنها اين نيست كه نام خدا را بر زبان بياوريم و مكرّر تسبيح و تهليل و تكبير گوئيم; بلكه منظور آن است كه با تمام قلب، متوجّه او و عظمتش باشيم، و او را همه جا حاضر و ناظر بدانيم.

بى شك چنين ذكرى سرچشمه حركت به سوى نيكيها و خوبيها است، و مى تواند ميان انسان و گناه و رذائل اخلاقى سدّ محكمى ايجاد كند.

به همين دليل، در حديثى مى خوانيم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) فرمود: سه چيز است كه اين امّت طاقت آن را ندارند (و از هركسى ساخته نيست): مواسات با برادران دينى، در مال; و دادن حقّ مردم; و ذكر خدا در هر حال; سپس افزود: «وَ لَيْسَ هُوَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ وَلكِنْ اِذا وَرَدَ عَلى ما يَحْرُمُ عَلَيْهِ خافَ اللّهَ عزَّوَجَلَّ عِنْدَهُ وَ تَترُكَهُ; ذكر تنها گفتن سُبْحانَ اللّهِ و اَلْحَمْدُ لِلّهِ و لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ و اللّهُ اَكْبَرُ نيست، بلكه هنگامى كه زمينه هاى حرام فراهم گردد، از خدا بترسد و آن را ترك گويد.»(1)

شبيه همين معنى با مختصر تفاوتى از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) نقل شده است.(2)

در حديث ديگرى از حضرت على(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلذِّكْرُ ذِكْرانِ: ذِكْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ ذِكْرُ اللّهِ عِنْدَ ماحَرَّمَ اللّهُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ ذالِكَ حاجِزاً; ذكر بر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى نمودن) زيبا و جالب است، و از آن برتر، آن است كه خدا را در برابر گناهان ياد كنى، و ميان تو و حرام سدّى ايجاد نمايد!»(3)

از آنچه در بالا آمد بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه ذكر اللّه واقعى ذكرى است كه در اعماق وجود انسان اثر بگذارد، و در جهت گيريهاى فكرى و عملى او تأثير كند، و روح و جان انسان را پرورش دهد و به راه خدا دعوت كند.

آن كس كه ذكر خدا مى گويد و راه شيطان را مى پويد، در واقع ذاكر صادق و خالص


1. بحارالانوار، جلد90، صفحه 151، حديث 4.

2. همان مدرك، حديث 5 و6.

3. بحار، جلد 75، صفحه 55.

[361]

نيست; به همين دليل، در حديثى از امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ ذَكَرَاللّهَ وَ لَمْ يَسْتَبِقْ اِلى لِقائِهِ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ;كسى كه ذكرخدا بگويد و به سوى لقاى او سبقت نجويد(و اعمال نيكى براى رستاخيز فراهم نسازد)خود را به سخريّه گرفته است!»(1)

 

2 ـ مراتب ذكر

بزرگان اخلاق براى ذكر، مراتب و مراحلى ذكر كرده اند:

نخستين مرحله: ذكر لفظى است كه انسان نام خدا و اوصاف جلال و جمال او و اسماء حُسنايش را بر زبان جارى كند، بى آن كه توجّهى به مفاهيم و محتواى آن داشته باشد; مانند بسيارى از نمازگزاران كه بى توجّه به معانى نماز، الفاظى را بر زبان جارى مى سازند. درست است كه اين گونه ذكر، بى اثر نيست، چرا كه اوّلاً مقدّمه اى است براى رسيدن به مراحل بالاتر و ثانياً هميشه با يك مفهوم و توجّه اجمالى آميخته است، زيرا شخص نمازگزار اجمالاً مى داند رو به خدا ايستاده و براى خدا نماز مى خواند، هرچند مفاهيم آن را به تفصيل نداند; ولى به يقين اين ذكر كم ارزش است، و تأثير چندانى در تربيت نفوس و تهذيب اخلاق ندارد.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation