بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 1, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اخلاق در قرآن
     002 - اخلاق در قرآن
     003 - اخلاق در قرآن
     004 - اخلاق در قرآن
     005 - اخلاق در قرآن
     006 - اخلاق در قرآن
     007 - اخلاق در قرآن
     008 - اخلاق در قرآن
     009 - اخلاق در قرآن
     010 - اخلاق در قرآن
     011 - اخلاق در قرآن
     012 - اخلاق در قرآن
     013 - اخلاق در قرآن
     014 - اخلاق در قرآن
     015 - اخلاق در قرآن
     016 - اخلاق در قرآن
     017 - اخلاق در قرآن
     018 - اخلاق در قرآن
     019 - اخلاق در قرآن
     020 - اخلاق در قرآن
     021 - اخلاق در قرآن
     022 - اخلاق در قرآن
     023 - اخلاق در قرآن
     024 - اخلاق در قرآن
     025 - اخلاق در قرآن
     026 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

سپس اشاره به اين حقيقت مى كند كه غالباً انسانها گرفتار لغزشهايى مى شوند و با

[218]

اشاره به لغزش آدم (كه در واقع ترك اولى بود نه گناه) مى گويد: چه اشكالى دارد كه همه فرزندان آدم به هنگام ارتكاب خطاها به او اقتدا كنند، چرا كه خير محض، كار فرشتگان است، و آمادگى براى شرّ بدون جبران، خوى شياطين است،و باز گشت به خير بعد از شرّ، طبيعت آدميان است; آن كس كه به هنگام ارتكاب گناه و انجام شرّ به خير باز گردد، حقيقتاً انسان است!

در واقع توبه اساس دين را تشكيل مى دهد، چرا كه دين و مذهب انسان را به جدا شدن از بديها و بازگشت به خيرات دعوت مى كند; و با توجّه به اين حقيقت،لازم است توبه در صدر مباحث مربوط به اعمال و صفات نجاتبخش قرار گيرد.»(1)

به تعبير ديگر، بسيار مى شود كه از انسان ـ مخصوصاً در آغاز تربيت و سير و سلوك الى اللّه لغزشهايى سر مى زند،اگر درهاى بازگشت به روى او بسته شود بكلّى مأيوس مى گردد و براى هميشه از پيمودن اين راه باز مى ماند; به همين دليل، در مكتب تربيتى اسلام، «توبه» به عنوان يك اصل مهم مطرح است و از تمام آلودگان به گناه دعوت مى كند كه براى اصلاح خويش و جبران گذشته از اين باب رحمت الهى وارد شوند.

اين حقيقت در سخنان امام على بن الحسين(عليه السلام) در مناجات تائبين با زيباترين صورتى بيان شده، « الهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبدِكَ باباً اِلى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلى اللّهِ تَوبَةً نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ; معبود من! تو كسى هستى كه به روى بندگانت درى به سوى عفوت گشوده اى و نامش را توبه نهاده اى، و فرموده اى باز گرديد به سوى خدا و توبه كنيد، توبه خالص! حال كه اين در رحمت باز است، عذر كسانى كه از آن غافل شوند چيست»؟(2)

جالب اين كه خداوند علاقه فوق العاده اى به توبه بندگان دارد، چرا كه آغاز تمام خوشبختيهاى انسان است. در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ اللّهَ تَعالَى اَشَدُّ فَرَحاً بِتَوبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُل اَضَلَّ راحِلَتَهُ وَ زادَهُ فِى لَيْلَة ظَلْماءَ فَوَجَدَها; خداوند از توبه بنده اش بسيار شاد مى شود، بيش از كسى كه مركب و توشه خود را در بيابان (خطرناكى) در يك شب


1. المحجّة البيضاء، جلد 7، صفحه 6 و 7 (باتلخيص).

2. مناجاتهاى پانزده گانه امام سجّاد(عليه السلام)،مناجات اوّل، بحار، جلد94 صفحه 142.

[219]

تاريك گم كرده و سپس آن را بيابد.»(1)

اين تعبير كه با كنايات و لطف خاصّى آميخته است، نشان مى دهد كه در واقع توبه، هم مركب است و هم توشه راه، تا انسان وادى ظلمانى عصيان را پشت سر بگذارد و به سر منزل نور و رحمت و صفات والاى انسانيّت برسد.

* * *

به هر حال، در بحث «توبه» مسائل زيادى مطرح است كه اهمّ آنها، امور زير است:

1 ـ حقيقت توبه

2 ـ وجوب توبه

3 ـ عموميّت توبه

4 ـ اركان توبه

5 ـ قبولى توبه عقلى است يا نقلى

6 ـ تبعيض در توبه

7 ـ دوام توبه

8 ـ مراتب توبه

9 ـ آثار و بركات توبه

* * *

 

1 ـ حقيقت توبه

«توبه» در اصل به معنى بازگشت از گناه است (اين در صورتى است كه به شخص گنهكارى نسبت داده شود) ولى در قرآن و روايات اسلامى بارها به خدا نسبت داده شده است در اين صورت به معنى بازگشت به رحمت است، همان رحمتى كه به خاطر ارتكاب گناه از گنهكار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگى خدا، رحمت الهى به او باز مى گردد و به همين دليل يكى از نامهاى خدا، «توّاب» (يعنى بسيار


1. اصول كافى، جلد 2، باب التوبه صفحه 435، حديث 8.

[220]

بازگشت كننده به رحمت يا بسيار توبه پذير) است.

در واقع واژه «توبه» مشترك لفظى يا معنوى است ميان «خدا» و «بندگان» (ولى هنگامى كه به بنده نسبت داده شود با كلمه «الى» متعدّى مى شود و هنگامى به خدا نسبت داده شود با كلمه «على»)(1)

در «المحجّة البيضاء» درباره حقيقت توبه چنين آمده است كه توبه سه ركن دارد، نخست «علم» و دوم «حال» و سوم «فعل» كه هر كدام علّت ديگرى محسوب مى شود.

منظور از «علم» شناخت اهمّيّت ضرر و زيانهاى گناهان است، و اين كه حجاب ميان بندگان و ذات پاك محبوب واقعى مى شود. هنگامى كه انسان اين معنى را بخوبى درك كند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت مى شود و چون مى داند عمل او سبب اين امر شده، نادم و پشيمان مى گردد; و اين ندامت سبب ايجاد اراده و تصميم نسبت به گذشته و حال و آينده مى شود.

درزمان حال آن عمل را ترك مى گويد،ونسبت به آينده تصميم بر ترك گناهى كه سبب از دست دادن محبوب مى گردد مى گيرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران بر مى آيد.

در واقع نور علم و يقين سبب آن حالت قلبى مى شود كه سرچشمه ندامت است، و آن ندامت سبب موضعيگريهاى سه گانه نسبت به گذشته و حال و آينده مى گردد.(2)

اين همان چيزى است كه بعضى از آن به عنوان انقلاب روحى تعبير كرده اند، و مى گويند توبه نوعى انقلاب در روح و جان آدمى است كه او را وادار به تجديد نظر در برنامه هاى خود مى كند.

 

2 ـ وجوب توبه

تمام علماى اسلام در وجوب توبه اتّفاق نظر دارند، و در متن آيات قرآن مجيد كراراً به آن امر شده است; در آيه 8 سوره تحريم مى خوانيم: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ اَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا


1. تفسير فخر رازى و تفسير صافى، ذيل آيه 37، سوره بقره.

2. المحجّة البيضاء، جلد 7، صفحه 5.

[221]

الاَْنهارُ; اى كسانى كه ايمان آورده ايد به سوى خدا باز گرديد توبه كنيد، توبه اى خالص و بى شائبه، اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است داخل كند.»

همه انبياى الهى هنگامى كه براى هدايت امّتهاى منحرف مأموريت مى يافتند، يكى از نخستين گامهايشان دعوت به توبه بود; چرا كه بدون توبه و شستن لوح دل از نقش گناه،جايى براى نقش توحيد و فضائل نيست.

پيغمبر بزرگ خداوند هود (عليه السلام) از نخستين سخنانش اين بود: «وَ يا قَومِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ; اى قوم من از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او باز گرديد و توبه نماييد!»    (سوره هود، آيه 52)

پيامبر بزرگ ديگر صالح(عليه السلام) نيز همين سخن را پايه كار خود قرار مى دهد و مى گويد: «فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْه; از او طلب آمرزش كنيد و به سوى او باز گرديد و توبه كنيد!»   (سوره هود، آيه 61)

حضرت شعيب(عليه السلام) نيز با همين منطق به دعوت قومش پرداخت، و گفت: «وَاستَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ اِنَّ رَبّى رَحيمٌ وَدُودٌ; از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد و توبه كنيد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (توبه كاران) است!»    (سوره هود، آيه 90)

در روايات اسلامى نيز بر مسأله وجوب فورى توبه تأكيد شده است، از جمله:

1 ـ در وصيّت اميرمؤمنان على(عليه السلام) به فرزندش امام مجتبى(عليه السلام) مى خوانيم:

«وَاِنْ قارَفْتَ سَيِّئَةً فَعَجِّلْ مَحْوَها بِالتَّوبَةِ; اگر مرتكب گناهى شدى، آن را به وسيله توبه هرچه زودتر محو كن!»(1)

البتّه با توجّه به اين كه امام مرتكب گناهى نمى شود، منظور در اينجا تشويق ديگران به توبه است.

2 ـ در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه به ابن مسعود فرمود: «يَا بْنَ مَسعُودَ لاتُقَدِّمِ الذَّنْبَ و لا تُؤَخِّرِ التَّوبَةَ، وَلكِنْ قَدِّمِ التَّوبَةَ وَ اَخِّرِ الذَّنْبَ; اى ابن


1. بحار، جلد 74، صفحه 208.

[222]

مسعود! گناه را مقدّم مشمار، و توبه را تأخير مينداز، بلكه توبه را مقدّم كن و گناه را به عقب بينداز (و ترك كن)!»(1)

3 ـ در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بَالتَّوبَةِ مِنْ هُجُومِ الاَْجَلِ عَلى اَعْظَمِ الْخَطِرِ; كسى كه توبه را در برابر هجوم اجل به تأخير بيندازد، در برابر بزرگترين خطر قرار مى گيرد، (كه عمرش پايان گيرد در حالى كه توبه نكرده باشد)!»(2)

4 ـ در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم كه از جدّش رسول خدا(صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى كند: «لَيْسَ شَىءٌ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنْ مُؤمِن تائِب اَوْ مُؤْمِنَة تائِبَة; چيزى در نزد خدا محبوبتر از مرد يا زن با ايمانى كه توبه كند نيست!»(3)

اين تعبير مى تواند دليلى به وجوب توبه باشد به خاطر اين كه توبه محبوبترين امور در نزد خدا شمرده شده است.

علاوه بر اين، دليل عقلى روشنى بر وجوب توبه داريم و آن اين كه عقل حاكم بر اين است كه در برابر عذاب الهى ـ خواه يقين باشد يا احتمالى ـ بايد وسيله نجاتى فراهم ساخت، و با توجّه به اين كه توبه بهترين وسيله نجات است، عقل آن را واجب مى شمرد; چگونه افراد گناهكار خود را از عذاب الهى در دنيا و آخرت مى توانند محفوظ بشمرند در حالى كه توبه نكرده باشند.

آرى! توبه واجب است، هم به دليل صراحت آيات قرآن مجيد و هم روايات اسلامى و هم دليل عقل، و از اين گذشته وجوب توبه در ميان تمام علماى اسلام مسلّم و قطعى است.

بنابراين، ادلّه اربعه بر وجوب توبه دلالت مى كند، و اين وجوب فورى است زيرا مقتضاى ادلّه چهارگانه اى كه به آن اشاره شد، وجوب فورى مى باشد، و در علم اصول اين مسأله بيان شده كه تمام اوامر ظاهر در فوريّت است، مگر اين كه دليل بر خلاف آن قائم شود.

 


1. بحار، جلد74، صفحه 104.

2. مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 130.

3. همان مدرك، صفحه 125.

[223]

3ـ عموميّت توبه

«توبه» مخصوص به گناه يا گناهان خاصى نيست، و شخص و اشخاص معيّنى را شامل نمى شود، و زمان محدودى ندارد، و سنّ و سال و عصر و زمان خاصّى در آن مطرح نيست.

بنابراين، توبه از تمام گناهان است و نسبت به همه اشخاص و در هر زمان و هر مكان مى باشد، همان گونه كه اگر شرايط در آن جمع باشد بقبول درگاه الهى خواهد بود.

تنها استثنايى كه در قبول توبه وجود دارد و در قرآن مجيد به آن اشاره شده اين است كه اگر انسان زمانى به سراغ توبه رود كه در آستانه برزخ قرار گرفته و مقدّمات انتقال او از دنيا فراهم شده است و يا عذاب الهى فرا رسد (مانند توبه فرعون هنگامى كه عذاب الهى فرا رسيد و در ميان امواج نيل در حال غرق شدن بود) پذيرفته نمى شود، و در آن زمان درهاى توبه بسته خواهد شد، زيرا اگر كسى در آن حال توبه كند، توبه او اضطرارى است نه اختيارى و توأم با ميل و رغبت; قرآن مى گويد:

«وَ لَيْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذِيْنَ يَعْمَلُونَ السَيِّئاتِ حَتّى اِذا حَضَر اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنّى تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ اُولـئِكَ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً اَليماً; توبه كسانى كه كارهاى بدى انجام مى دهند و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد مى گويد: الآن توبه كردم، پذيرفته نيست و نه توبه كسانى كه در حال كفر از دنيا مى روند ( و در عالم برزخ توبه مى كنند) اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم شده است!»(1)

در داستان فرعون مى خوانيم: هنگامى كه فرعون و لشكريانش وارد مسير خشكى داخل دريا شدند و ناگهان آبها فرو ريختند و فرعون در حال غرق شدن بود گفت: «امَنْتُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاّ الَّذِى امَنَتْ بِهِ بَنُواِسْرائيلَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسلِمينَ; من ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آن كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده اند نيست، و من از مسلمين هستم!»(2)

ولى بلافاصله جواب شنيد: «آلْئنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ; الان ايمان مى آورى؟! در حالى كه قبلاً عصيان كردى و از مفسدان بودى (توبه ات در اين حال پذيرفته


1. سوره نساء، آيه 18.

2. سوره يونس، آيه 90.

[224]

نيست)!»(1)

درباره بعضى از قوام گذشته نيز مى خوانيم: «فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنّا بِهِ مُشْرِكينَ; هنگامى كه عذاب (شديد) ما را ديدند گفتند هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم و به معبودهايى كه همتاى او مى شمرديم كافر شديم!»

قرآن در پاسخ آنها مى گويد: «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ ايمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأسَنا سُنَّةَ اللّهِ الَّتى قَدْ خَلَتْ فى عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِروُنَ; امّا هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت، اين سنّت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده و آنجا كافران زيانكار شدند.»(2)

و به همين دليل، در مورد حدود اسلامى هنگامى كه شخص مجرم بعد از دستگير شدن و گرفتارى در چنگال عدالت و كيفر و مجازات، توبه كند، توبه اش پذيرفته نيست; چرا كه اين گونه توبه ها معمولاً جنبه اضطرارى دارد، و هيچ گونه دلالتى بر تغيير موضع مجرم ندارد.

بنابراين توبه تنها در يك مورد پذيرفته نيست و آن جائى است كه مسأله از شكل اختيارى بودن بيرون رود و شكل اضطرارى و اجبارى بخود بگيرد.

بعضى چنين پنداشته اند كه توبه در سه مورد ديگر نيز پذيرفته نيست:

اوّل در مورد شرك و بت پرستى زيرا قرآن مجيد مى فرمايد: «اِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مادُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ; خداوند (هرگز) شرك را نمى بخشد و پايين تر از آن را براى هر كس بخواهد و شايسته بداند مى بخشد!»(3)

ولى اين سخن صحيح نيست; زيرا در اين آيه گفتگو از توبه نيست، بلكه سخن از «عفو بدون توبه» است، به يقين تمام كسانى كه در آغاز اسلام از شرك توبه كردند و مسلمان شدند توبه آنها پذيرفته شد، و همچنين تمام مشركانى كه امروز نيز توبه كنند و رو به اسلام آورند به اتّفاق همه علماى اسلام توبه آنها پذيرفته مى شود، ولى اگر مشرك توبه نكند و با حال شرك از دنيا برود مشمول غفران و عفو الهى نخواهد شد، در حالى كه


1. سوره يونس، آيه 91.

2. سوره غافر، آيات 84 و 85.

3. سوره نساء، آيه 48.

[225]

اگر با ايمان و توحيد از دنيا بروند، ولى مرتكب گناهانى شده باشند، ممكن است مشمول عفو الهى بشوند، و مفهوم آيه فوق همين است.

كوتاه سخن اين كه، عفو الهى شامل مشركان نخواهد نشد ولى شامل مؤمنان مى شود، امّا توبه سبب آمرزش همه گناهان حتّى شرك خواهد شد.

دوم و سوم اين كه، توبه بايد در فاصله كمى بعد از گناه باشد نه فاصله هاى دور، و نيز بايد از گناهانى باشد كه از روى جهالت انجام گرفته است نه از روى عناد و لجاجت، به دليل اين كه هر دو مطلب در آيه 17 سوره نساء آمده است:

«اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِيْنَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريُب فَاُولئكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللّهُ عَليِماً حَكيماً; توبه تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند سپس بزودى توبه مى كنند، خداوند توبه چنين اشخاص را مى پذيرد و خدا دانا و حكيم است.»

ولى اين نكته قابل توجّه است كه بسيارى از مفسّران اين آيه را بر توبه كامل حمل كرده اند زيرا مسلّم است كه اگر افرادى از روى عناد و لجاج مرتكب گناهانى شوند سپس از مركب لجاجت و غرور پايين آيند و رو به درگاه خدا آورند، توبه آنان پذيرفته مى شود، و در تاريخ اسلام نمونه هاى فراوانى براى اين گونه افراد است كه نخست در صفّ دشمنان لجوج و عنود بودند و سپس باز گشتند و از دوستان مخلص شدند.

همچنين مسلّم است كه اگر انسان ساليان دراز گناه كند و بعد پشيمان شود و حقيقتاً توبه و جبران كند، توبه او پذيرفته خواهد شد.

در حديث معروفى از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: هر كس يكسال قبل از مرگش توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد،سپس فرمود يك سال زياد است، كسى كه يك ماه قبل از مرگش توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد سپس افزود يك ماه نيز زياد است، كسى كه يك جمعه (يك هفته) قبل از مرگش توبه كند توبه او مورد قبول خداوند واقع مى شود، باز افزود يك جمعه زياد است كسى كه يك روز قبل از مرگش توبه كند خداوند توبه اش را پذيرا مى شود، باز فرمود يك روز نيز زياد است! كسى كه يك ساعت قبل از مرگش توبه كند خداوند توبه او را مى پذيرد، سپس افزود يك ساعت هم زياد

[226]

است! كسى كه قبل از آن كه جانش به گلو رسد (در آخرين لحظه حيات و در حال اختيار) توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد!»(1)

البتّه منظور اين است كه توبه با تمام شرايطش انجام گردد; مثلاً، اگر حقوق افرادى ضايع شده در همان لحظه به افراد مطمئن توصيه كند كه حقوق آنها را بپردازند و سپس توبه كند.

آيات فراوانى از قرآن نيز دليل بر عموميّت توبه و شمول آن نسبت به جميع گناهان است; از جمله:

1 ـ در آيه 53 سوره زمر مى خوانيم: «قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلَى اَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ; بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»

2 ـ در آيه 39 سوره مائده مى خوانيم: «فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اَصْلَحَ فَاِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ اِنَّ اللّهَ غُفُورٌ رَحيِمٌ; امّا آن كسى كه پس از ستم كردن توبه كند و جبران نمايد خداوند توبه او را مى پذيرد، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

درست است كه اين آيه بعد از بيان حدّ سارق آمده است ولى داراى مفهوم عام و گسترده اى كه شامل همه گناهان مى شود.

3 ـ در آيه 54 سوره انعام آمده: «اِنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَأَنـَّهُ غَفُورٌ رَحيِمٌ ;هركس از شما كار بدى از روى نادانى كند سپس توبه و اصلاح نمايد، مشمول رحمت خدا مى شود، چرا كه خداوند غفور و رحيم است.»

در اين آيه هرگونه عمل سوء كه تمام گناهان را فرا مى گيرد، قابل توبه و باز گشت ذكر شده است.

4 ـ در آيه 135 سوره آل عمران چنين آمده است: «وَالَّذينَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوااللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى


1. مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 145 (باب صحّة التّوبه فى آخر العمر، حديث 5).

[227]

ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ; و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند، و بر گناه اصرار نمىورزند با اين كه مى دانند.»

در اين جا نيز با توجّه به اين كه ظلم و ستم، هرگونه گناهى را شامل مى شود، چرا كه بعضى از گناهان ستم بر ديگران است و بعضى ظلم به خويشتن، و در اين آيه نسبت به همه آنهاوعده پذيرش توبه داده شده است، عموميّت توبه نسبت به تمام گناهان اثبات مى شود.

5 ـ در آيه ديگرى (آيه 31 سوره نور) همه مؤمنان را مخاطب قرار داده مى فرمايد: «وَتُوبُوا اِلى اللّهِ جَميعاً اَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ; اى مؤمنان همگى به سوى خدا باز گرديد تا رستگار شويد.»

واژه جميعاً دليل بر اين است كه هر گناهكارى دعوت به توبه شده است، و اگر توبه داراى شمول و عموم نباشد، چنين دعوتى صحيح نيست.

اين نكته قابل دقّت است كه در آيات بالا در بعضى از موارد روى مسأله اسراف تكيه شده و در مورد ديگر ظلم، و در مورد ديگر عمل سوء،و وعده آمرزش همه اين عناوين بطور گسترده،در صورت توبه داده شده است; بنابراين، هر عمل سوء و هر ظلم و ستم و هر اسرافى بر خويشتن از انسان سر بزند و توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد.

در اين باره روايات زيادى در كتب شيعه و اهل سنّت نقل شده كه درهاى توبه تا آخرين لحظات عمر، مادام كه انسان مرگ را با چشم خود نبيند باز است.

اين روايات را مى توانيد در كتابهاى: بحار الانوار(1) و اصول كافى(2) و درّ المنثور(3) و كنز العمّال(4) و تفسير فخر رازى(5) و تفسير قرطبى(6) و تفسير روح البيان(7) و تفسير روح المعانى(8) و كتب ديگر مطالعه فرماييد، و شايد بتوان گفت اين حديث از احاديث متواتر است.


1. بحارالانوار، جلد 6، صفحه 19، و جلد 2، صفحه 440.

2. اصول كافى، جلد2، صحفه 440.

3. الدّر المنثور، جلد2، صفحه 131.

4. كنز العمال، حديث 10187 و 10264.

5. تفسير فخر رازى، جلد10، صفحه 7 ذيل آيه فوق.

6. تفسير قرطبى، جلد3، صفحه 1662 ذيل آيه فوق.

7. تفسير روح البيان، جلد 2، صفحه 178، ذيل آيه فوق.

8. روح المعانى، جلد 4، صفحه 233.

[228]

 

4 ـ اركان توبه

همان گونه كه در بالا آمد حقيقت توبه، بازگشت از نافرمانى خدا به سوى اطاعت است، كه ناشى از پشيمانى و ندامت نسبت به اعمال گذشته مى باشد و لازمه اين پشيمانى و علم به اين كه گناه حائل ميان او و محبوب واقعى مى گردد، تصميم بر ترك آن در آينده و همچنين جبران مافات است; يعنى، تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خويش برچيند، و اگر حقوق از دست رفته اى است و قابل جبران است، جبران نمايد. به همين دليل، در قرآن مجيد در آيات بسيارى اين معنى تكرار شده است كه توبه را با اصلاح و جبران همراه ساخته.

1 ـ در آيه 160 سوره بقره بعد از اشاره به گناه بزرگ كتمان آيات الهى و مجازات سخت آنها مى فرمايد: «اِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَاُولئِكَ اَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اَنَا التَّوّابُ الرَّحيمُ; مگر كسانى كه توبه كنند و اصلاح نمايند و آنچه را كتمان كرده بودند آشكار سازند كه من توبه آنها را مى پذيريم، و من توّاب رحيم هستم.»

2 ـ و در آيه 89 سوره آل عمران بعد از اشاره به مسأله ارتداد (كافر شدن بعد از ايمان) و مجازات سخت آنها مى افزايد: «اِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ; مگر كسانى كه پس از آن توبه كنند و اصلاح نمايند (و در مقام جبران بر آيند) زيرا خداوند آمرزنده و بخشنده است.»

3 ـ و درآيه 146 سوره نساء، بعداز ذكرمنافقان و سرنوشت شوم آنها مى فرمايد :«اِلاَّ الَّذِينَ تابُوا وَاَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ اَخْلَصُوا دِيْنَهُم لِلّهِ; مگر آنها كه توبه كنند و جبران و اصلاح نمايند و به ذيل عنايت الهى چنگ زنند و دين خود را براى خدا خالص نمايند.»

و در آيه 5 سوره نور بعد از ذكر مجازات شديد قذف (وارد كردن اتّهام زنا و مانند آن به ديگرى) و مجازات شديد آنها در دنيا و آخرت، مى افزايد: «اِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رحيمٌ; مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند كه خداوند (آنها را) مى بخشد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»

5 ـ و سرانجام به صورت يك قانون كلّى در همه گناهان، در آيه 119 سوره نحل

[229]

مى خوانيم: «ثُمَّ اِنَّ رَبَّكَ للَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوا اِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحيمٌ; امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت بدى كرده اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمده اند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است.»

6 ـ شبيه همين معنى در آيه 82 سوره طه نيز آمده است آن جا كه مى فرمايد: «وَ اَنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَ اهْتَدَى; من هر كه را توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدايت شود مى آمرزم و مى بخشم.»

در اين جا علاوه بر مسأله باز گشت و عمل صالح (يعنى جبران گذشته) كه دو ركن اساسى توبه است، به مسأله ايمان و هدايت نيز اشاره شده است.

در واقع گناه نور ايمان را كم مى كند و انسان را از طريق هدايت منحرف مى سازد; به همين دليل، بايد بعد از توبه تجديد ايمان كند و به راه هدايت باز گردد.

7 ـ باز شبيه همين معنى در آيه 54 سوره انعام نيز آمده كه مى فرمايد: «اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَانَّهُ غُفُورٌ رَحيمٌ; هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند سپس توبه و اصلاح (و جبران) نمايد (مشمول رحمت خدا مى شود چرا كه ) او آمرزنده مهربان است.»

از مجموع آيات فوق، منطق قرآن در مسأله توبه كاملاً آشكار مى شود، كه توبه حقيقى تنها به گفتن استغفار و حتّى ندامت از گذشته و تصميم بر ترك در آينده نيست، بلكه افزون بر اين بايد كوتاهى هايى كه در گذشته رخ داده و مفاسدى كه در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئى كه گناه در جامعه گذارده تا آن جا كه امكان دارد جبران گردد و شستشوى كامل حاصل شود، اين است توبه حقيقى از گناه نه تنها گفتن استغفراللّه!

نكته ديگرى كه در اينجا شايان توجّه است اين است كه كلمه اصلاح بعد از ذكر توبه در آيات بالا مانند بسيارى از تعبيرات قرآن مفهوم جامع و گسترده اى دارد كه هرگونه جبران مافات را شامل مى شود، از جمله:

1 ـ شخص توبه كار بايد حقوقى را كه از مردم پايمال كرده است به آنها باز گرداند; اگر در حيات هستند به خودشان، و اگر از دنيا رفته اند به وارثان آنها برساند.

2 ـ اگر حيثيّت كسى را به خاطر غيبت كردن يا اهانت لكّه دار كرده باشد بايد از او

[230]

حليّت بطلبد، و اگر از دنيا رفته است به تلافى حيثيّت بر باد رفته، كار خير براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.

3 ـ اگر عباداتى از او فوت شد، قضا نمايد. و اگر كفّاره دارد (مانند ترك روزه عمداً و شكستن عهد و نذر) كفّاره آن را بدهد.

4 ـ با توجّه به اين كه گناه قلب را تاريك مى سازد، بايد آنقدر اطاعت و بندگى كند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد.

جامعترين سخن درباره تفسير معنى اصلاح همان چيزى است كه در كلمات قصار اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه در شرح استغفار به معنى جامع و كامل آمده است.

كسى در محضر آن حضرت گفت: أَسْتَغْفِرُ اللّهَ گويى امام از طرز سخن او و يا سوابق و لواحق اعمالش مى دانست كه اين استغفار جنبه صورى دارد و نه واقعى، به همين جهت از اين استغفار بر آشفت و فرمود:

«ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ اَتَدْرى مَا الاَْسْتِغْفارُ؟ اَلاَْسْتِغْفارُ درَجَةُ الْعِلِّيِّيْنَ; مادرت بر عزاى تو بگريد، آيا مى دانى استغفار چيست؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است!»

سپس افزود: «وَهُوَ اِسمٌ واقِعٌ عَلى سِتَّةِ مَعان; استغفار يك كلمه است امّا شش معنى (و مرحله) دارد.»

«اَوَّلُها اَلنَّدَمُ عَلى ما مَضى; نخست، پشيمانى از گذشته است.»

«وَالثَّانى اَلْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَودِ اِلَيْهِ اَبَداً; دوم، تصميم بر ترك آن براى هميشه است.»

«وَ الثّالِثُ اَنْ تُوءَدِّىَ اِلَى الْمَخْلُوقينَ حُقُوقَهُمْ حَتّى تَلْقَى اللّهَ اَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ; سوم اين كه حقوقى را كه از مردم ضايع كرده اى به آنها باز گردانى، به گونه اى كه هنگام ملاقات پروردگار حقّ كسى بر تو نباشد.»

«وَ الرّابِعُ اَنْ تَعْمِدَ اِلَى كُلِّ فَرِيْضَة عَلَيْكَ ضَيَّعْتَها فَتُؤَدِّىَ حَقَّها; چهارم اين كه هر واجبى كه از تو فوت شده حقّ آن را به جا آورى (و قضايا كفّاره آن را انجام دهى).»

«وَ الْخامِسُ اَنْ تَعْمِدَ اِلَى اللَّحْمِ الذَّى نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيْبَهُ بِالاَْحْزانِ حَتّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَيَنْشَأَ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَدِيدٌ; پنجم اين كه گوشتهايى كه به واسطه حرام براندامت روئيده، با اندوه برگناه آب كنى، تا چيزى از آن باقى نماند، و گوشت تازه به جاى آن برويد.»

[231]

«وَالسّادِسُ اَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ اَلَم الَطّاعَةِ كَما أذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذلِكَ تَقُولُ اَسْتَغْفِرُ اللّهَ; ششم آن كه به همان اندازه كه لذّت و شيرينى گناه را چشيده اى درد و رنج طاعت را نيز بچشى، و پس از طىّ اين مراحل بگو استغفر اللّه!»(1)

همين معنى در روايت ديگرى از كميل بن زياد از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است كه عرضه مى دارد: «يا اَمِيرَالْمُؤمِنيْنَ اَلْعَبْدُ يُصيبُ الذَّنْبَ فَيَسْتَغْفِرُاللّهَ مِنْهُ فَما حَدُّ الاِْسْتِغْفارِ؟; اى اميرمؤمنان! انسان گناهى مى كند واز آن استغفار مى نمايد، حدّاستغفار چيست؟»

امام فرمود: «يَا بْنَ زِياد، اَلتَّوبَةُ; اى كميل بن زياد! حدّ آن توبه است.»

كميل مى گويد: «قُلْتُ بَسْ;(2) گفتم: همين كافى است!»

«قالَ: لا; فرمود: نه»

«قُلْتُ فَكَيْفَ؟; عرض كردم پس چگونه است؟»

«قالَ اِنَّ الْعَبْدَ اَذا اَصابَ دَنْباً يَقُولُ اَسْتَغْفِرُ اللّهَ بِالتَّحريكِ; فرمود: هنگامى كه انسان گناهى مرتكب مى شود، استغفار را به عنوان سرآغاز حركتى بر زبان جارى كند.»

«قُلْتُ وَ ماالتَّحريكُ; عرض كردم منظور از حركت چيست؟»

«قالَ: اَلشَّفَتانُ وَ اللِّسانُ يُرِيْدُ اَنْ يُتْبِعَ ذلِكَ بِالْحَقيقَةِ; فرمود:: لبها و زبان به گردش در مى آيد و مقصودش اين است كه آن را با حقيقت هماهنگ سازد.»

«قُلْتُ وَمَا الْحَقيقَةُ؟; عرض كردم حقيقت چيست؟»

«قالَ تَصْديقٌ فِى الْقَلْبِ، وَ اِضْمارٌ اَنْ لايَعُودَ اِلَى الذَّنْبِ الذَّى اسْتَغْفَرَ مِنْهُ; فرمود: منظور تصديقى است كه در دل (نسبت به قبح و زشتى گناه) حاصل شود و تصميم بگيرد كه هرگز به گناهى كه از آن استغفار كرده است باز گشت نكند.»

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation