خود شناسى و اعتراف به عيوب خويش شجاعت و شهامت و عزم راسخ و اراده آهنين لازم دارد، وگرنه انسان سعى خواهد كرد بر عيوب خويش سرپوش نهد و اگر عيبى از پرده برون افتاد با تردستى آن را براى همه حتّى خودش توجيه نمايد!
آرى! گاه آشنايى با عيوب خويش وحشتناك است و بسيارى از مردم حاضر نيستند تن به اين وحشت بدهند; همان گونه كه حاضر نيستند به بيمارى وحشتناك جسمى خود اعتراف كنند ولى اين گريز از واقعيّت بسيار گران تمام مى شود و انسان بايد بهاى سنگينى را در برابر آن بپردازد!
به هر حال، مانع اصلى خود شناسى حجاب و پرده حبّ ذات و خود خواهى و خود برتر بينى است، و تا اين پرده ها كنار نرود خودشناسى ممكن نيست; و تا انسان خود شناسى نكند و به نقاط ضعف خويش آگاه نگردد، راه تهذيب اخلاق به روى او بسته
[333]
خواهد بود.
هشدارهايى كه در اين زمينه از سوى پيشوايان بزرگ اسلام داده شده گواه زنده اين مدّعاست.
در خبرى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اِذا اَرادَ اللّهُ بِعَبْد خَيْراً فَقـَّهَهُ فِى الدِّينِ وَ زَهَّدَهُ فِى الدُّنيا وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَهُ; هنگامى كه خدا اراده نيكى درباره بنده اى كند او را در امور دين آگاه و در امور دنيا زاهد و نسبت به عيوبش آگاه مى سازد!»(1)
حضرت على(عليه السلام) در گفتار كوتاه و پر معنى ديگرى مى فرمايد: «جَهْلُ الْمَرْءِ بِعُيُوبِهِ مِنْ اَكْبَرِ ذُنُوبِهِ; ناآگاهى انسان نسبت به عيوبش از بزرگترين گناهان اوست.»(2)
اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه انسان مى تواند حجاب خود خواهى را بدَرَد و به عيوب خويش آشنا شود؟
مرحوم فيض كاشانى در اين زمينه بحث مفيد و راهگشايى دارد; مى گويد، براى پى بردن به عيوب خويش چهار راه است:
نخست اين كه: به سراغ استادى برود كه آگاه از عيوب نفس است و بر خفايا و آفات اخلاقى آگاهى دارد، او را حاكم بر نفس خويش سازد و از ارشادات او بهره گيرد، و اين در زمان ما كم است!
دوم اين كه: دوست راستگوى آگاه با ايمانى جستجو كند و او را مراقب خويش سازد تا احوال و افعال او را مورد بررسى دقيق قرار دهد; هرگاه اخلاق و افعال ناپسند و عيوب پنهان و آشكارى از او ببيند به او اطّلاع دهد، همان گونه كه بعضى از بزرگان دين مى فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ امْرَءً اَهْدى اِلَىَّ عُيُوبى; خدا رحمت كند كسى كه عيوب مرا به من هديه كند.»(3) (تعبير به هديه تعبير جالبى است كه دليل بر اهمّيّت فوق العاده اين مطلب1. نهج الفصاحه، صفحه 26 ـ شبيه همين معنى از امام صادق(عليه السلام) در اصول كافى، جلد 2، صفحه 130 آمده است.
2. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.
3. اين حديث در كتاب «تحف العقول» در كلمات قصار امام صادق(عليه السلام) به اين صورت نقل شده: اَحَبُّ اِخْوانى اِلَىَّ مِنْ اَهْدَى اِلَىَّ عُيُوبىِ (محبوبترين برادران دينى نزد من كسى است كه عيوب مرا به من هديه كند.)
[334]
است) ... ولى اين گونه افراد نيز كم اند زيرا دوستان غالباً مداهنه و مجامله مى كنند، و بعضى بعكس به خاطر حسد عيوب را بيش از اندازه بزرگ مى سازند. به داوود طائى(1)گفتند: چرا از مردم كناره گيرى كردى و با آنها آميزش ندارى؟ گفت: من چه كنم با كسانى كه گناهان مرا از من پنهان مى كنند!
آرى! افراد ديندار شديداً علاقه داشتند كه با استفاده از نصيحت ديگران از عيوبشان آگاه شوند; ولى امروز كار ما به جايى رسيده كه منفورترين افراد نزد ما كسانى هستند كه ما را نصيحت مى كنند و از عيوبمان آگاهمان مى سازند; نه تنها از تذكّرات آنها خوشحال نمى شويم، بلكه به مقابله با آنان بر مى خيزيم و مى گوييم: تو خود نيز داراى اين عيوبى، و چنين و چنان كردى، كينه او را به دل مى گيريم، و از نصايح او محروم مى مانيم!
طريق سوم آن است كه: انسان عيوبش را از زبان دشمنانش بشنود، چرا كه دشمنان با دقّت تمام مراقب لغزشها و عيوب انسانند; به همين دليل، گاهى انسان از دشمن كينه توزش بيش از دوست متملّق و چاپلوسش بهره مى گيرد.
طريق چهارم اين است كه: انسان با مردم معاشرت كند، آنچه را از صفات آنها نكوهيده مى بيند در مورد خودش نيز بررسى كند كه آيا او نيز داراى اين صفات نكوهيده هست يا نيست؟ زيرا مؤمن آيينه و مرآت مؤمن است، و مى تواند عيوب خويش را با مشاهده عيوب ديگران ببيند. به عيسى بن مريم(عليه السلام) گفتند چه كسى تو را ادب آموخت؟ گفت كسى مرا ادب نياموخت ولى من جهل جاهل را ديدم و در نظر ناپسند آمد و از آن دورى نمودم. (داستان معروف لقمان را كه به او گفتند ادب را از كه آموختى گفت از بى ادبان تعبير ديگرى از اين مطلب است.)(2)
* * *
عبادت و نيايش روح را پرورش مى دهد
1. داود بن نصير طائى را از بزرگان فقها و زهّاد و عبّاد قرن دوم هجرى شمرده اند و همطراز با ابراهيم ادهم و فضيل دانسته اند; (لغتنامه دهخدا).
2. محجّة البيضاء، جلد 5، صفحه 112 تا 114 (باتلخيص).
[335]
گام ديگر براى تهذيب اخلاق، توجّه به عبادات و نيايشهاست.
براى پى بردن به تأثير عبادت و نيايش در تهذيب نفوس و پرورش فضائل اخلاقى، قبل از هر چيز بايد با مفهوم و حقيقت عبادت آشنا شد.
گرچه بحث درباره حقيقت عبادت سخنى مبسوط و گسترده را مى طلبد و بزرگان در تفسير و اخلاق و فقه و حديث درباره آن سخن بسيار گفته اند، امّا در يك اشاره كوتاه چنين مى توان گفت: براى يافتن حقيقت عبادت بايد به واژه «عبد» و مفهوم آن كه ريشه اصلى عبادت است توجّه نمود.
«عبد» از نظر لغت به انسانى گفته مى شود كه سر تا پا تعلّق به مولا و صاحب خود دارد; اراده اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست اوست; در برابر او خود را مالك چيزى نمى داند و در اطاعت او سستى بخود راه نمى دهد.
بنابراين، عبوديّت اظهار آخرين درجه خضوع در برابر كسى است كه همه چيز از ناحيه اوست، و بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه تنها كسى مى تواند «معبود» باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست!
به تعبير ديگر، و از بُعد ديگر ـ «عبوديّت» نهايت اوج تكامل روح يك انسان و قرب او به خداست، و عبوديّت تسليم مطلق در برابر ذات پاك اوست; عبادت تنها ركوع و سجود و قيام و قعود نيست، بلكه روح عبادت تسليم بى قيد و شرط در برابر كمال مطلق و ذات بى مثالى است كه از هر عيب و نقص مبرّاست.
بديهى است چنين عملى بهترين انگيزه توجّه به كمال مطلق و پرهيز از هرگونه آلودگى و ناپاكى است; چرا كه انسان سعى مى كند خود را به معبود خويش نزديك و نزديكتر سازد تا پرتوى از جلال و جمال او در وجودش ظاهر شود كه گاه از آن تعبير به «مظهر صفات خدا شدن» مى كنند.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْعُبُوُدِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُها الرُّبُوبِيَّةُ; عبوديّت گوهرى است كه ربوبيّت در درون آن نهفته شده است.»(1) اشاره به اين كه عبد تلاش و1. مصباح الشّريعه، صفحه 536 (طبق نقل ميزان الحكمه، واژه عبد).
[336]
كوشش مى كند كه خود را در صفات شبيه معبود سازد و پرتوى از صفات جلال و جمال او را در خود منعكس كند، و نيز انسان در سايه عبوديّت به جاى مى رسد كه به اذن پروردگار مى تواند در جهان تكوين، تدبير و تصرّف كند، و صاحب ولايت تكوينيّه شود، همان گونه كه آهن سرد و سياه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مى شود; اين حرارت و نورانيّت از درون ذات او نيست بلكه پرتو ناچيزى از آتش به او افتاده و به اين رنگ در آمده است.
با اين اشاره به قرآن باز مى گرديم و چگونگى تأثير عبادت را در پرورش فضائل اخلاقى در آيات قرآن بررسى مى كنيم.
1 ـ يا اَيُّـهَا النّـاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِى خَـلَقَـكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُـونَ (سوره بقره، آيه 21)
2 ـ يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِـبَ عَلَـيْكُمُ الصِّـيامُ كَما كُـتِبَ عَلَى الَّـذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (سوره بقره، آيه 183)
3 ـ وَ اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ (سوره عنكبوت، آيه 45)
4 ـ اِنَّ الاِْنـْسانَ خـُلِقَ هَلُوعاً ـ اِذا مَسـَّهُ الشَّرُّ جَـزُوعاً ـ وَ اِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ـ اِلاَّ الْمُصَّلِينَ ـ اَلَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِـمُونَ (سوره معارج، آيات 19 تا 24)
5 ـ خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها (سوره توبه، آيه 103)
6 ـ اَلَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ اَلا بِـذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُـوبُ (سوره رعد، آيه 28)
7 ـ يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ (سوره بقره،آيه 153)
ترجمه:
1 ـ اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد، آن كس كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزگار شويد.
[337]
2 ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد، تا پرهيزگار شويد.
3 ـ ... و نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى دارد.
4 ـ به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است ـ هنگامى كه بدى به او رسد بى تابى مى كند ـ و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى شود (و بخل مىورزد) ـ مگر نماز گزاران ـ آنها كه نماز را پيوسته به جا مى آورند.
5 ـ از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى.
6 ـ آنان كسانى هستند كه ايمان آورده اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!
7 ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از صبر (روزه) و نماز كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است!
تفسير و جمع بندى
در تمام آياتى كه در بالا آمده، رابطه نزديكى ميان «عبادت» و تقوا و پرهيز از گناه و پرورش فضائل اخلاقى ديده مى شود و نشان مى دهد كسانى كه مى خواهند به تهذيب نفس راه يابند بايد از درِ عبوديّت و پرستش خداوند وارد شوند; سالكان راه خدا، و پويندگان طريق خودسازى و تقوا، بايد از نيايش و عبادت يارى طلبند و ناخالصيهاى وجود خود را در كوره داغ عشق به خدا بسوزانند و از بين ببرند، و مس وجود خود را با كيمياى عبادت زر كنند.
در همين راستا، در نخستين آيه، همه انسانها را بدون استثنا مخاطب ساخته و راه تقوا را اين گونه به آنها نشان مى دهد; مى فرمايد: «اى مردم! پروردگارتان را كه شما و پيشينيان شما را آفريده پرستش كنيد تا پرهيز كار شويد!» (يا اَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
تكيه بر آفرينش پيشينيان ممكن است اشاره به اين باشد كه اعراب جاهلى براى توجيه
[338]
پرستش بتها، تكيه بر فعل پيشينيان داشتند، آيه فوق مى گويد خداوند هم آفريدگار شماست و هم آفريننده پيشينيان است; آرى! او خالق همه كس و همه چيز و مالك همه كس و همه چيز است; و تنها او شايسته عبادت است، نه بتها; اگر رو به سوى عبوديّت خالص او آريد، شكوفه هاى تقوا بر شاخسار جان شما آشكار مى شود; و اين آلودگيهاى اخلاقى شما ناشى از عبادت خرافى شماست.
اين آيه رابطه نزديك تقوا و عبادت را بطور مطلق بيان مى كند.
* * *
در حالى كه در آيه بعد به رابطه «روزه» ـ كه يكى از عبادات مهم است ـ و «تقوا» اشاره شده است; مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما نوشته شده ـ همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد ـ تا پرهيزگار شويد!» (يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيامُ كُما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
هركس به روشنى در مى يابد كه به هنگام روزه داشتن، نور و صفاى تازه اى در دل احساس مى كند، خود را به نيكيها نزديكتر، و از زشتيها و بديها دورتر مى بيند، حتّى آمارهاى مستند نشان مى دهد كه در ايّام ماه مبارك سطح جرائم در جامعه روزه دار، بسيار پايين مى آيد، تا آنجا كه مأموران انتظامى به اعتراف خودشان در اين ماه به كارهاى عقب مانده ماههاى ديگر مى پردازند!
اين امور بخوبى نشان مى دهد كه هر قدر انسان به عبوديّت خداوند نزديكتر شود از زشتيها دورتر خواهد شد.
* * *
در سومين آيه، به رابطه نزديك «نماز» و پرهيز از گناه و فحشاء و منكر اشاره شده است; در اين آيه شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عنوان يك الگو و اسوه، مخاطب به اين خطاب شده است: نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى دارد (وَ اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ)
«فحشاء و منكرات» مجموعه افعال غير اخلاقى است، و مى دانيم تمام افعال غير اخلاقى سرچشمه اى از صفات ضدّ ارزشى در درون جان انسان دارد; و به تعبير ديگر،
[339]
هميشه اخلاق درونى است كه در اخلاق برونى اثر مى گذارد.
تأثير نماز در باز داشتن از فحشاء و منكر نيز درست به همين دليل است; زيرا نماز با افعال و اذكار بسيار پر محتوايش، انسان را در جهانى برتر و والاتر ـ جهان قرب به خدا ـ وارد مى كند; و اين نزديكى او را از سرچشمه هاى اصلى فحشاء و منكر كه همان هواى نفس و حبّ افراطى به دنيا است دور مى سازد.
به همين دليل، نماز گزاران واقعى كمتر گِرد گناه مى گردند; و هر قدر نماز روح و جان و محتواى بيشترى داشته باشد، به همان نسبت انسان از منكرات و زشتيها دورتر مى شود و شكوفه هاى فضائل و اخلاق در درون جانش آشكارتر مى گردد.
* * *
در چهارمين آيه، بعد از اشاره به بعضى از رذائل اخلاقى مانند جزع و بى تابى به هنگام بروز مشكلات، و بخل به هنگام دست يافتن به خيرات، تنها نماز گزاران را استثنا مى كند، و مى فرمايد: انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است ـ هنگامى كه بدى به او رسد بى تابى مى كند ـ و هنگامى كه خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع ديگران مى شود ـ مگر نمازگزاران ـ آنها كه نماز را بطور مرتّب به جا مى آورند. (اِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ـ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ـ وَ اِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ـ اِلاَّ الْمُصَّلِينَ ـ اَلَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ)
اين آيات به روشنى ثابت مى كند كه توجّه به ذات پاك پروردگار و عبادت و نيايش در پاكسازى روح و جان از رذائل اخلاقى مانند بخل و جزع و بى تايى اثر مستقيم دارد.
* * *
در پنجمين آيه، اشاره به تأثير مسأله زكات در پاكسازى روح و تزكيه نفس مى كند و مى دانيم زكات در اسلام يكى از عبادات مهم محسوب مى شود; مى فرمايد: از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى (خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها)
تعبير «تزكّيهم بها» دليل روشنى بر اين حقيقت است كه تطهير و تزكيه نفس به وسيله زكات حاصل مى شود، چرا كه زكات، رذائلى همچون بخل و دنياپرستى و حرص و آز را
[340]
از روح، زائل مى كند، و نهال نوعدوستى و سخاوت و حمايت از مستضعفان را در سرزمين دل پرورش مى دهد.
رواياتى كه در ذيل اين آيه نقل شده است نيز اين حقيقت را روشنتر مى كند:
در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «ما تَصَدَّقَ اَحَدُكُمْ بِصَدَقِة مِنْ طَيِّب ـ وَ لا يَقْبَلُ اللّهُ اِلاّ الطَّيِّبَ ـ اِلاّ اَخَذَهَا الرَّحْمانُ بِيَمينِهِ وَ اِنْ كانَتْ تَمْرَةً فَتَربُو مِنْ كَفِّ الرَّحْمانِ فِى الرَّحْمانِ حَتّى تَكُونَ اَعْظَمُ مِنَ الْجَبَلِ; هيچ كس از شما صدقه اى از مال حلال نمى پردازد ـ و البتّه خداوند جز حلال قبول نمى كند ـ مگر اين كه خداوند آن را با دست خود مى گيرد، حتّى اگر يك دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نمو مى كند تا بزرگتر از كوه شود!»(1)
اين حديث كه تشبيه و كنايه پرمعنايى در بردارد اهمّيّت فوق العاده اين عبادت بزرگ، و ارتباط مستقيم آن را با خدا و مسائل معنوى روشن مى سازد.
* * *
در ششمين آيه، به يكى ديگر از عبادات مهم و معروف، يعنى ذكر خدا اشاره شده و از تأثير عميق آن در آرامش دلها، سخن مى گويد; مى فرمايد: آنان كسانى هستند كه ايمان آورده اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مى پذيرد! (اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
آرامش دل هميشه توأم با توكّل بر خدا، و عدم وابستگى به مادّيات و عشق به زرق و برق دنيا و آز و طمع و بخل و حسد است. چرا كه اگر اين صفات رذيله در دل باشد، آرامشى در آن نخواهد بود. بنابراين، ياد خدا مى تواند اثر عميقى در دور ساختن انسان از اين رذائل داشته باشد، تا شكوفه آرامش بر شاخسار دل آشكار گردد.
به تعبير ديگر، اگر يك نظر اجمالى به ريشه هاى ناآرامى روح و پريشانى خاطر و اضطرابها و نگرانيها بيندازيم، مى بينيم همه آنها از رذائل اخلاقى سرچشمه مى گيرد، ولى ياد خدا آنها را مى خشكاند و نا آرامى را به اطمينان و آرامش مبدّل مى سازد.(2)
1. صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 702 (طبع بيروت).
2. براى توضيح بيشتر به تفسير نمونه، جلد 10، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد، كه تحليل روشن و مبسوطى در اين زمينه در آنجا آمده است.
[341]
* * *
در هفتمين و آخرين آيه، به تأثير نماز و روزه در تقويت روح انسان اشاره كرده، مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از صبر (روزه) و نماز كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است!» (يا اَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ)
در بعضى از روايات اسلامى صبر به روزه تفسير شده است(1) كه يكى از مصداقهاى روشن صبر است، و گر نه صبر مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه استقامت در برابر هواى نفس و وسوسه هاى شيطان و استقامت در طريق اطاعت پروردگار، و در برابر حوادث ناگوار و مصائب را شامل مى شود.
در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه هرگاه كار مهمّى براى او پيش مى آمد نماز مى خواند، سپس آيه وَاسْتـَعِينُوا بِالصـَّبْرِ وَ الصَّلوةِ را تلاوت مى فرمود (كانَ علىٌّ اِذا اَحالَهُ اَمْرٌ فَزِعٌ، قامَ اِلَى الصَّلَوةِ ثُمَّ تَلا هذِهِ الاْيـَةَ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ)(2) اشاره به اين كه نماز به من نيرو مى بخشد.
آرى! اين عبادتهاى مهم فضائلى همچون توكّل و شجاعت و شهامت و صبر و استقامت را در وجود انسان زنده مى كند، و از رذائل اخلاقى همچون جبن و ترس، ترديد و دو دلى، و اضطراب و نگرانى در برابر حوادث مهم، و دنيا پرستى، دور مى سازد; و به اين ترتيب، بخش مهمّى از فضائل اخلاقى را در وجود انسان زنده مى كند، همان گونه كه بخش قابل توجّهى از رذائل را مى ميراند.
* * *
نتيجه:
1. مجمع البيان، جلد 1، ذيل آيه 45 سوره بقره كه مشابه آيه مورد بحث است; و تفسير برهان، جلد 1، صفحه 166، ذيل آيه 153، سوره بقره ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه در ذيل آيه «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ» فرمود: «الصَّبْرُ هُوَ الصَّوْمُ» (بحارالانوار، جلد 93، صفحه 294)
2. اصول كافى، طبق نقل الميزان، جلد 1، صفحه 154.
[342]
از آنچه در بالا آمد بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه عبادات اثر بسيار عميقى از جهات مختلف در تهذيب اخلاق دارند; اين تأثير را مى توان در چند جهت خلاصه كرد:
1 ـ توجّه به مبدأ آفرينش و حضور پروردگار در تمام زندگى انسانها سبب مى شود كه انسان مراقب اعمال و رفتار خويش باشد، و هواى نفس را تا آنجا كه مى تواند كنترل كند، چرا كه عالم محضر خداست، و در محضر خداوند كريم، گناه كردن و راه خلاف پيمودن عين ناسپاسى است.
2 ـ توجّه به صفات جلال و جمال او كه در عبادات و مخصوصاً دعاها آمده است، نيايش كننده را دعوت مى كند كه پرتوى از آن اوصاف كريمه را در درون روح و جان خود منعكس كند و در مسير تكامل اخلاقى قرار گيرد.
3 ـ توجّه به معاد، همان دادگاه بزرگى كه همه چيز در آنجا حسابرسى مى شود، نيز اثر باز دارنده قوى و نيرومندى براى پاكسازى روح و جسم انسان دارد.
4 ـ عبادت و نيايش اگر با حضور قلب و آداب آن باشد، صفا و نورانيّت غير قابل توصيفى مى آورد كه در برابر آن ظلمات اخلاق رذيله تاب مقاومت ندارد; به همين دليل، انسان پس از يك عبادت آميخته با حضور قلب، خود را به نيكيها نزديكتر مى بيند.
5 ـ محتواى عبادات و دعاها مملّو است از آموزشهاى اخلاقى و بيان راه و رسم سير و سلوك الى اللّه، كه دقّت در آنها نيز درسهاى بزرگى به انسان در اين زمينه مى دهد. عاشقان خود سازى و سالكان الى اللّه از طريق عبادت مى توانند به هدف والاى خود برسند و بدون عبادت و نيايش و مناجات و راز و نياز با پروردگار مخصوصاً در خلوت و بويژه در سحرگاهان راه به جايى نمى برند.
تأثير عبادات در پالايش روح، در روايات اسلامى
اين مسأله در روايات اسلامى بازتاب بسيار وسيع و گسترده اى دارد كه به گوشه اى از آن، در ذيل اشاره مى شود، و شرح تمام آن در خور كتاب مستقلّى است:
1 ـ در تمام رواياتى كه سخن از فلسفه احكام به ميان آمده، اشاره به تأثير عبادت در تهذيب نفوس و پالايش روح و صفاى دل شده است; از جمله، در كلمات قصار
[343]
اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است: «فَرَضَ اللّهُ الاْيِمانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّركِ، وَالصَّلوةَ تَنْزيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَسْبيباً لِلرِّزْقِ، وَ الصِّيامَ اِبتِلاءً لاِِخْلاصِ الْخَلْقِ; خداوند ايمان را براى تطهير دل از شرك واجب فرموده، و نماز را براى پاك شدن از تكبّر، و زكات را سبب روزى قرار داده، و روزه را وسيله اى براى پرورش اخلاص بندگان ...»(1)
شبيه همين معنى با مختصر تفاوتى در خطبه معروف بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام)ديده مى شود آنجا كه مى فرمايد: «فَجَعَلَ اللّهُ الاْيمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّركِ، وَ الصَّلوةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ، وَ الصِّيامَ تَثْبِيتاً لِلاِْخْلاصِ ... ; خداوند ايمان را سبب پاكسازى شما از شرك قرار داده است و نماز را وسيله اى براى تطهير قلوب از كبر، و زكات را موجب تزكيه نفس (از بخل و حرص و دنيا پرستى) و نموّ روزى، و روزه را عامل تثبيت خلوص نيّت.»(2)
2 ـ در حديث معروفى كه درباره نماز از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده، نماز را تشبيه به نهر آب زلال جارى مى كند كه بر در خانه انسان باشد و همه روز انسان خود را پنج بار در آن شست و شو كند; بديهى است كه بر اثر آن، چيزى از آلودگيها در وى باقى نمى ماند; اين حديث نيز دليل روشنى بر اين مدّعاست.(3)
و به همين ترتيب، درباره هر يك از عبادات آثارى ذكر شده كه شاهد گوياى تأثير عبادت در تهذيب نفوس انسانى است.
3 ـ در حديث ديگرى از امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه السلام) درباره آثار عبادت بطور كلّى چنين مى خوانيم: «فَاِنْ قالَ فَلِمَ تَعَبَّدَهُمْ؟ قِيلَ لِئَلاّ يَكُونُوا ناسينَ لَذِكْرِهِ وَ لا تارِكِينَ لاَِدَبِهِ، وَ لا لاهِينَ عَنْ اَمْرِهِ وَ نهْيِهِ، اِذا كانَ فيهِ صَلاحُهُمْ وَ قِوامُهُمْ، فَلَوْ تُرِكُوا بغَيْرِ تَعَبُّد، لَطَالَ عَلَيهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ; اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نياز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى شود، اين به خاطر آن است كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند، و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند، و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا كه در
1. نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 252.
2. به كتاب زندگى حضرت فاطمه زهرا(س) مراجعه شود.
3. محجّة البيضاء، جلد 1، صفحه 339 (كتاب اسرار الصلاة).
[344]
آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدّت زيادى بر آنها مى گذرد (و از ياد خدا غافل مى شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پيدا مى كند.»(1)
به اين ترتيب، روشن مى شود كه عبادت پروردگار قلب را بيدار، و روح را هشيار مى كند، و مايه ياد خداست كه آن نيز خمير مايه اصلاح درون و برون است.
4 ـ در حديث ديگرى از امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه السلام) مى خوانيم كه در ضمن بر شمردن آثار سازنده نماز مى فرمايد: «مَـعَ ما فِيهَ مِنَ الاَْيـجابِ وَ الْمُـداوَمَةِ عَلى ذِكْرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ لِئـَلاّ يَنْسِى الْعَبْدُ سَيِّدَهُ وَ مُـدَبِّرَهُ وَ خالِقَـهُ، فَيَبْـطُرَ وَ يَطْـغى وَ يَكـُونُ فِى ذِكْرِهِ لِـرَبِّهِ وَ قِيـامِهِ بَيْنَ يَدَيْهِ زاجِراً لَهُ عَنِ الْمَعاصِىَ وَ مانِعاً لَهُ عَنْ اَنْواعِ الْفَسادِ; علاوه بر اين كه عبادت، سبب تداوم ذكر خداوند متعال در شب و روز مى شود، تا بنده مولى و مدبّر و خالقش را فراموش نكند، و نعمتهاى الهى مايه مستى و غرور او نشود، و به طغيان بر نخيزد، و ياد پروردگار و قيام در برابر او، وى را از معاصى باز مى دارد و مانع انواع فساد مى شود.»(2)
5 ـ در حديث ديگرى، از امام صادق(عليه السلام) در مورد آثار نماز و ميزان قبولى آن چنين آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَعْلَمَ اَنْ قُبِلَتْ صَلاتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْ صَلاتُهُ عِنَ الفَحشْاءِ وَ الْمُنْكَرِ، فَبِقَدْرِ ما مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ; هر كس مى خواهد بداند آيا نماز او قبول شده يا نه ببيند آيا نمازش او را از زشتيها و بديها باز داشته است يا نه؟ به همان اندازه كه او را باز داشته نمازش قبول شده است!»(3)
اين عبارت با صراحت و وضوح، روشن مى كند كه نماز صحيح و كامل رابطه مستقيم و تنگاتنگى با مسايل اخلاقى و دعوت به خوبيها و نهى از بديها دارد; و آنها كه نمازشان اين اثر را ندارد، تنها به جسم نماز پرداخته اند; و به تعبير، ديگر نمازى است اسقاط كننده تكليف نه مورد قبول پروردگار.
6 ـ در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مورد فلسفه روزه چنين مى خوانيم: «اَنَّ
1. عيون اخبار الرّضا، مطابق نقل نور الثّقلين، جلد1، صفحه 39، حديث 39.
2. وسائل الشّيعه، جلد 3، صفحه 4.
3. مجمع البيان، جلد 8، صفحه 285، ذيل آيه 45 سوره عنكبوت.
[345]
الصَّوْمَ يُميتُ مُرادَ النَّفْسِ وَ شَهْوَةَ الطَّبْعِ الحَيْوانِىِّ، وَ فيهِ صَفاءُ الْقَلْبِ وَ طَهارَةُ الجَوارِحِ، وَ عَمارَةُ الظّاهِرِ وَ الْباطِنِ، وَ الُشّكْرُ عَلَى النِّعَمِ، وَ الاَْحْسانُ اِلَى الْفُقَراءِ، وَ زِيادَةُ التَّضَرُّعِ وَ الْخُشُوعِ، وَ الْبُكاءِ وَ جَعْلِ الاَْلْتِجاءِ اِلَى اللّهِ، وَ سَبَبُ اِنْكِسارِ الْهِمَّةِ، وَ تَخْفِيفِ الْسَّيِئاتِ، وَ تَضْعِيفِ الْحَسَناتِ، وَ فيهِ مِنَ الْفَوائِدِ ما لا يُحْصى; روزه هواى نفس و شهوت طبيعت حيوانى را مى ميراند (و طغيان آن را فرو مى نشاند)، و در آن صفاى قلب و پاكى اعضاء، و آبادى بيرون و درون انسان، و شكر بر نعمتها، و احسان به فقرا، و فزونى تضرّع و خشوع و گريه است; و وسيله اى است براى التجاء به پروردگار، و سبب شكستن دلبستگيها و كم شدن سيّئات، و فزونى حسنات است; و در آن فوائد بيشمارى است.»(1)
در اين حديث چهارده اثر مثبت براى روزه ذكر شده كه مجموعه اى از صفات فضيلت و افعال اخلاقى است.
7 ـ اين بحث دامنه دار را با حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) پايان مى دهيم (و كسانى كه مايل باشند مطالب بيشترى را در اين زمينه بخوانند به «وسائل الشّيعه»، ابواب نخستين هر يك از عبادات، و همچنين به «بحارالانوار» مراجعه كنند.)، فرمود: «دَوامُ الْعِـبادَةِ بُرْهانُ الظَّفَرِ بِالسَّـعادَةِ;استـمرار و پى گيرى عبادت، دليلى بر وصول به سعادت است.»(2)
آرى! آنها كه مى خواهند سعادتمند شوند بايد به سراغ نيايش پروردگار بروند!
* * *
نتيجه:
از روايات بالا و روايات ديگرى كه در اين زمينه در لابه لاى كتب معروف روايى وارد شده و به خاطر عدم اطاله سخن از نقل همه آنها چشم پوشيديم، رابطه بسيار نزديك عبادت و پاكسازى روح و صفاى دل و تهذيب نفوس را روشن مى سازد.
مخصوصاً هر قدر عبادت خالصتر و بى رياتر و آميخته با حضور قلب و آداب باشد،
1. بحارالانوار، جلد 93، صفحه 254.
2. غرر الحكم، شماره 5147
[346]
اين تأثير قوى تر خواهد بود.
اين مسأله كاملاً محسوس است كه انسان وقتى عبادتى را خالصانه و مخلصانه و با حضور قلب انجام مى دهد، بعد از آن نورانيّت و صفاى ديگرى در قلب و جان خود احساس مى كند، ميل او به خوبيها بيشتر مى شود و تنّفر او از بديها افزون مى گردد; خود را به خدا نزديكتر مى بيند و روح خضوع و تواضع و عبوديّت و تسليم در برابر حق را در خود زنده مى بيند.
اين نكته قابل توجّه است كه همه عبادات يك اثر مشترك دارند و هر كدام يك تأثير ويژه، اثر مشترك همه آنها پرورش روح خضوع و اخلاص و تسليم در مقابل حق، و بيدارى و هوشيارى و ترك غفلت است.
و اثر ويژه هر كدام متناسب آن عبادت است; نماز نهى از فحشاء و منكر مى كند، و روزه اراده را قوى و هواى نفس را تحت كنترل نيروى عقل در مى آورد; حج، انسان را از تمام رزق و برق هاى زندگى و تعلّقات حيات دور مى سازد، و زكات، بخل و حرص و دنيا پرستى را كم مى كند.
ذكر خدا مايه آرامش دل است; و هر يك از اذكار، انسان را متوجّه يكى از صفات جلال و جمال خدا مى كند، و او را به هماهنگى با حق تشويق مى نمايد.
به اين ترتيب، كسى كه همه اين عبادات را به جا مى آورد، هم از اثرات عامّ آن بهره مى گيرد و هم از تأثيرات ويژه آنها استفاده مى كند; و مى تواند فضايل اخلاقى را در پرتو آنها در وجود خود پرورش دهد; بنابراين، عبادت و نيايش ما در برابر پروردگار، يكى از گامهاى مؤثّر خود سازى ماست، مشروط بر اين كه با روح و فلسفه عبادت آشنا باشيم و تنها به جسم آن قناعت نكنيم! البتّه، درباره ذكر خدا به خاطر اهمّيّت فوق العاده آن بحث جداگانه اى خواهيم داشت.
* * *
ياد خدا و پرورش روح
علماى اخلاق به پيروى از قرآن مجيد و روايات اسلامى اهمّيّت فوق العاده اى براى
[347]
ذكر به عنوان يكى از شاخه هاى مهمّ عبادت در پاكسازى روح و جان و بيدارى و آگاهى و تهذيب نفس قائل هستند; و براى هر مرحله از مراحل سير و سلوك، اذكارى ذكر كرده اند; مثلاً، در مرحله توبه، توجّه به ذكر «يا غَفّارُ» و در مرحله محاسبه نفس «يا حَسيبُ» و در مرحله جلب رحمتهاى اليه «يا رَحْمانُ) و «يا رَحْيمُ» امثال آن.
اين اذكار به تناسب حالاتى است كه انسان دارد و مسيرهائى كه مى پيمايد; ولى به عنوان ذكر مطلق كه در هر حالى خوب است، نه به عنوان قصد ورود.