بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زندگانی امام علی الهادی علیه السلام, علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     HAD00001 -
     HAD00002 -
     HAD00003 -
     HAD00004 -
     HAD00005 -
     HAD00006 -
     HAD00007 -
     HAD00008 -
     HAD00009 -
     HAD00010 -
     HAD00011 -
     HAD00012 -
     HAD00013 -
     HAD00014 -
     HAD00015 -
     HAD00016 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

((خداوند متعال درخواست پيامبرش را درباره تو پذيرفت و به او دستور داد سرورى تورا بر امت اعلام كند تا مرتبه بلندت را نشان دهد و حقيقت وجودت را آشكار سازد واباطيل و ياوه ها را خنثى و نابود كند و راه هر گونه عذرى را ببندد، امّا هنگامى كه پيامبراز فتنه انديشناك گشت و بر تو از منافقان بيمناك شد خدايش پروردگار جهانيان به اووحى كرد:
((اى رسول ! آنچه را بر تو از پروردگارتنازل شده به همگان ابلاغ كن و اگر چنين نكنى رسالت خدايى را به پايان نرسانده اىو خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند)).
پيامبر نيز خستگى راه را به جان خريد و در گرماى سوزان نيمه روز بيابان بپا خاست ،خطاب كرد، به گوش همگان رساند، ابلاغ كرد سپس از همه پرسيد و گفت : آيا وظيفه امرا انجام داده ام ؟
و همگان پاسخ دادند: آرى به خدا.
و حضرت فرمود: خدايا شاهد باش . سپس گفت : آيا من سزاوارتر از مؤ منان به خودشاننيستم ؟
پاسخ دادند: آرى (هستى ). و پيامبر دستت را گرفت و گفت : ((هر كه من مولاى اويم پسعلى مولاى اوست ، پروردگارا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن ، يارانش رايارى كن و خوار كنندگانش را خوار نما، پس تنها گروه اندكى به آنچه خدا درباره تونازل ساخته بود ايمان آوردند و اكثر آنان دچار زيان و خسارت گشتند...)).
روز غدير بخش گسست ناپذير رسالت اسلام است و زندگى اسلامى در هيچحال از آن بى نياز نيست و پيامبر اكرم به وسيله همين روز است كه رهبرى روحى وتاريخى امت را پس از خود تضمين كرده است و مسلمانان را بازيچه امواج فتنه ها قرارنداده است بلكه براى آنان رهبرى تعيين كرد و همگان در روز غدير با او به عنوان امام وحاكم بيعت كردند و خداوند با اين آيه اين بيعت را امضا كرد:
(( ((اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا)). ))(265)
((امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم به تماميت خود رسيد و پسنديدم براى شما ديناسلام را)).
6 - امام هادى - عليه السلام - رنج و مصائب جدش اميرالمؤ منين را در اين زيارت يادآور شدهو خطاب به ايشان مى فرمايد:
(( ((ثم محنتك يوم صفين و قد رفعت المصاحف حيلة و مكرا، فاعرض الشك ، و عزف الحق، و اتبع الظن ، اشبهت محنة هارون اذ امره موسى على قومه فتفرقوا عنه ، و هارون ينادىبهم ، و يقول : يا قوم انما فتنتم به و ان ربكم الرحمن فاتبعونى و اطيعوا امرى قالوانبرح عليه عاكفين حتّى يرجع الينا موسى ...)). )) (266)
((اندوه و رنج تو در جنگ صفين آن هنگام كه قرآن ها به مكر و فريب بر سر نيزه رفت وشك فراگير شد و حق را به بازى گرفتند و به پيروى از گمان و پندارها پرداختندهمانند رنج و اندوه هارون بود كه موسى او را بر قوم بنىاسرائيل امير ساخت ليكن آنان را از گردش ، پراكنده شدند و او آنان را ندا در داد:
((اى قوم من ! شما به وسيله اين گوساله امتحان شده ايد و پروردگار شما خداى رحماناست پس مرا پيروى كنيد و دستورم را بكار بنديد امّا آنان گفتند: ما همچنان به پرستش آنمداومت خواهيم كرد تا موسى به سوى ما باز گردد)).
تو نيز هنگامى كه مصاحف به بالا رفت گفتى : اى قوم ! شما به وسيله اينها فريفتهشده ايد و اين امتحانى است براى شما ليكن آنان عصيان ورزيدند و دستور تو را اطاعتنكردند و تقاضاى نصب ((حكم )) از سوى تو نمودند و تو از اينكار خوددارى كردى واز اعمالشان به خداوند پناه جستى و ابراز انزجار نمودى و كار را به خودشانواگذاشتى .
همينكه حقيقت رخ نمود و تباهى و باطل روسياه شد و آنان به خطا و كجروى خويش اعترافكردند و پس از آن اختلاف نموده گناه تحكيم و پيامد آن را كه خود مرتكب شده بودند بهگردن تو انداختند و تو را مسؤ ول خطايى دانستند كه آنان را از آن نهى كرده بودى وآنان با طيب خاطر بدان تن داده بودند و حال آنكه همواره بر راه درست و با بصيرتىخدايى عمل كرده بودى و آنان در بيراهه هاى گمراهى سرگردان بودند و آنقدر بر نفاقخويش پافشارى كردند و در وادى ضلالت بسر بردند كه خداوند كيفر اعمالشان را درهمين دنيا داد و با شمشيرت معاندينت را نابود ساخت و به شقاوت ابدى محكوم نمود و باحجت تو سعادتمندان را زنده كرد و هدايت كرد پس صلوات خدا بر تو در آغاز و انجام كارو در تمام حركات و سكناتت باد هيچ مدح كننده اى بر كمالت احاطه پيدا نخواهد كرد ودشمن نيز از درك عمق فضيلت و بزرگيت ناتوان خواهد بود...)).
يكى از بزرگترين مشكلات و بحران هايى كه امام اميرالمؤ منين را محاصره نمود، نيرنگبر سر نيزه كردن قرآن ها بود كه تمامى پيروزى هاى درخشان لشكر امام را كه درآستانه شكست دادن كامل نيروى سركش و حق ستيز معاويه و كسب پيروزى نهايى بود برباد داد!
حيله معاويه و دعوت به ((حكميت )) در گروهى از ابلهان كه از شعور دينى برخوردارنبودند و حقيقت اسلام را درك نكرده بودند كارگر شد و آنان از اطاعت فرمانده خود سرپيچيدند و بناى سركشى گذاشتند و شمشيرهاى خود را در برابر امام به گردشدرآوردند و از ايشان خواستند دعوت معاويه را بپذيرد و الا تن به كارزار دهد، امام نيزناگزير شد موافقت خود را اعلام نمايد و جنگ را متوقف سازد و بدين گونه دوره حكومت حقو عدالت به پايان رسيد و معاويه پيروز شد و ظلم ، ستم و استبداد را فراگير ساخت .
همينكه ترفند معاويه براى آن ساده لوحان و افراد نادان روشن شد شتابان نزد حضرتامير رفته از او خواستند بخاطر پذيرش صلح با معاويه توبه كند! و به گناه نكردهاعتراف نمايد. امام از پذيرفتن خواسته آنان خوددارى كرد زيرا در زندگى سراسر نورو ايمانش ، كمترين غبار شكى نبود چه برسد به گناه و حيات امام چيزى نبود جز خدمتىصادقانه به اسلام و مسلمين .
امتناع امام آنان را به جبهه گيرى ، جدا شدن از مسلمانان ،تشكيل خيمه و خرگاه ، حمله به مردم بى دفاع ، تخريب و عمليات ايذايى و نهايتا بهجنگ واداشت و واقعه نهروان پيش آمد كه سختى ها و مشكلات فراوانى براى مسلمانان ببارآورد و بذر فتنه و شقاق را در جامعه اسلامى افشاند.
بحث از زيارت غديريه امام را كه از زيباترين ،اصيل ترين ، بديع ترين و پربارترين زيارات است در همين جا به پايان مى بريم .
داستان هائى از پيامبران
امام هادى - عليه السلام - براى يكى از ياران خود برخى از داستان هاى پيامبران از جملهچند مورد زير را نقل فرمود:
نوح و ابليس :
حضرت امام هادى - عليه السلام - گفتگوى پر نكته اى از نوح - عليه السلام - با ابليسبدين شرح نقل فرمود:
((ابليس نزد نوح آمد و گفت : تو را بر گردن من حقى عظيم است پس از من نصيحت وپندى بخواه كه به تو خيانت نخواهم ورزيد.
حضرت نوح پرسش از او را كراهت داشت كه وحى الهى فرود آمد و خداوند از او خواست سؤال كند.
نوح گفت : خودت سخن بگو.
ابليس گفت : اگر از بنى آدم كسى را بخيل يا حريص و آزمند و يا حسود و يا زورگوببينيم ، او را همچون توپ به بازى مى گيريم و به هر سو بخواهيم ميرانيم و اگر همهاين خصلت ها در او جمع باشد او را شيطان مريد (شيطان رانده از درگاه الهى ) مى ناميم .
نوح او پرسيد: آن حق بزرگى كه بر گردنت دارم چيست ؟
ابليس پاسخ داد: تو بر اهل زمين نفرين كردى و آنان را به دوزخ فرستادى و بدينسانمن آسوده گشتم و اگر نفرين تو نبود بايستى روزگار درازى صرف گمراه كردن آنانكنم )).(267)
امام ياران خود را با بيان اين تمثيل بر آن مى دارد تا از اين صفات كه انحطاط آدمى را درپى دارد پاك كنند و از سقوط در گنداب رذايل بپرهيزند.
موسى و خدا:
امام - عليه السلام - مناجات و گفتگويى را كه ميان موساى نبى و خداوندمتعال رخ داده بود بدين مضمون نقل فرمود:
((موسى گفت : پروردگارا! پاداش آنكه بخاطر شرم از تو خيانت را ترك مى كند چيست؟
خداوند فرمود: ايمنى و سلامت در روز قيامت پاداش اوست .
موسى گفت : پاداش آنكه اهل طاعت و پيروانت را دوست مى دارد چيست ؟
خداوند فرمود: آتشم را از تن او دور كرده و دوزخ را بر او حرام خواهم كرد.
موسى گفت : كيفر آنكه مؤ منى را به عمد بكشد چيست ؟
خداوند فرمود: در روز قيامت به او نگاه نخواهم كرد و از لغزش هايش در نخواهم گذشت .
موسى گفت : پروردگارا! پاداش آنكه مردم را برنجاند و به آنان نيكى رساند چيست ؟
خداوند متعال فرمود: روز قيامت آتش دوزخ به او مى گويد: مرا بر تو راهى نيست (و تودر امانى ))).(268)
امام - عليه السلام - اين داستان و غير آن را براى ياران خودنقل مى كرد تا آنان را به معالى اخلاق رهنمون سازد و درسى باشد كه از آن پند گيرندو طريقه اولياى الهى را پيشه خود سازند.
حكمت عيسى (ع ):
امام براى ياران خود سخن حكيمانه زير را ازقول عيسى (( - على نبينا و عليه السلام - ))نقل فرمود:
((اگر كسى از شما با دست راست انفاق كرد دست چپ خود را با خبر نسازد و اگر نمازخواند آن را پنهانى بجاى آورد)).(269)
خداوند متعال شايسته مى داند كه عمل نيك مؤ من در خفا و پنهانى صورت گيرد و از تظاهرو نمايش در امور خير، خوددارى كند و با پخش خبر نيكى خود نسبت به برادر مؤ منى ، اجرخود را ضايع نسازد.
مؤ من بايد هنگام نيكى و انفاق پاداش خود را از خداوندمتعال بخواهد و از خودنمايى بپرهيزد.
گوشه اى از تاريخ اسلام
امام هادى - عليه السلام - بعضى از حوادث مهم صدر اسلام و دوران اموى را براى يارانخود نقل مى نمود از جمله حوادثى را كه حضرت بيان كردند ماجراى شهادت قنبر غلاماميرالمؤ منين به دست جنايتكار اموى حجاج بن يوسف ثقفى بود. اين ماجرا با هم مى خوانيم:
((حضرت فرمود: هنگامى كه قنبر بر حجاج بن يوسف وارد شد آن طاغوت فرياد كشيد:براى على بن ابى طالب چكارى مى كردى ؟
- كمك مى كردم تا وضو بگيرد.
- هنگامى كه از وضو گرفتن فارغ مى گشت چه مى گفت ؟
- اين آيه را مى خواند:
(( ((فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم اءبوابكل شى ء حتّى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذينظلموا و الحمد للّه رب العالمين )). ))
((پس چون آنچه به آنها تذكر داده شد همه را فراموش كردند ما همه ابواب هر نعمت را(براى اتمام حجت ) بر روى آنها گشوديم تا به نعمتى كه به آنها داده شد شادمان ومغرور شدند، ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم آنگاه خوار و نااميدگرديدند پس به كيفر ستمگرى ريشه ظالمان كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگارجهانيان است )).(270)
گمان مى كنم آيه را به ما تفسير و تاءويل مى كرد!
- آرى .
- اگر گردنت را بزنم چه مى شود؟
- من به سعادت مى رسم و تو بدبخت مى شوى .
و آن جنايتكار دستور داد تا گردن قنبر اين بنده صالح خدا را بزنند!(271)
فضيلت پيامبر و على (ع )
امام هادى - عليه السلام - از تلاش هاى پيامبر و على براى اصلاح امت و رنج هايى كه دراين راه كشيدند تجليل به عمل آورد و فداكارى هاى آنان را غيرقابل جبران خوانده و گفت :
((يكى از نشانه هاى بزرگداشت جلال و عظمت خداوند، برترى و مقدم داشتن وخويشاوندى محمّد و على ، پدران دينى تو بر خويشاوندى پدر تنى است . و از نمونههاى خوار شمردن جلال خداوند مقدم شمردن خويشاوند پدر تنى بر خويشاوندى پدراندينى اين امت ، محمّد (( - صلى اللّه عليه و آله - )) و على - عليه السلام - است...)).(272)
حضرت امام هادى در همين زمينه فرمود:
((هر كس پدران دينى او يعنى محمّد (( - صلى اللّه عليه و آله - )) و على - عليهالسلام - نزدش گرامى تر و ارجمندتر از والدين نسبى اش نباشد بكلى از خدا دور بودهو خدا را بر او تفضل و عنايتى نيست )).(273)
پيامبر و على بيش از پدرانمان بر ما و امت اسلامى حق دارند و از حقوق ويژه اىبرخوردارند زيرا آنان هستند كه ما را به اسلام و سعادت دنيا و آخرت رهنمون شدند وخداوند متعال به وسيله آنان ما را از تيرگى جاهليت و خفت و خوارى آن خارج ساخت و بهقله افتخار و شرف و كرامت انسانى رساند لذا همواره حق پدران دينى بر گردن ماست .
فضيلت علما در زمان غيبت
امام هادى - عليه السلام - به ستايش از فضلعلماى زمان غيبت نوه بزرگوار خود امام منتظر و موعود امم پرداخته و مى گويد:
(( ((لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم - عليه السلام - من العلماء الداعين اليه ، و الدالينعليه ، و الذابين عن دينه يحجج ، و المنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك ابليس ، و مردته ،و من فخاخ النواصب لما بقى احد الا ارتد عن دين اللّه ، و لكنهم الذين يمسكون ازمة قلوبضعفاء الشيعة ، كما يمسك صاحب السفينة سكانها، اولئك هم الافضلون عنداللّهعزوجل ...)). ))
((اگر نه آن بود كه پس از غيبت حضرت قائم - عليه السلام - عالمانى به سوى اودعوت مى كنند و روش او را براى خواستاران بيان و با برهان ودليل از دين او دفاع مى كنند و بندگان ضعيف و سادهدل را از چنگ ابليسان و دام ناصبى ها و از درگاه حق رانده شدگان نجات مى دهند، تماممردم از حق روى گردان مى شدند و حقيقت ايمان بر ايشان مشتبه مى گشت ليكن علما، مهاردل شيعيان ضعيف را در دست دارند همانگونه كه كشتيبان سكان آن را، آنان نزد خداوندمتعال برتر و گرامى ترين هستند...)).
علما در عصر غيبت ، حق بزرگى بر مسلمانان دارند و نقش بسيار مهم و فعالى ايفا مىكنند. گسترش دين اسلام و دفاع از شريعت الهى و نگهبانى ازاصول اسلام جزء اساسى مرامنامه عالمان دين بشمار مى رود.
فضيلت صبر
امام هادى در بيان فضيلت صبر و پاداشى كه خداوند به صبر پيشگان عنايت مى كنداحاديث چندى دارد. از جمله حسن بن على مى گويد: شنيدم امام هادى مى فرمود:
((قيامت كه بر پا مى گردد ندايى به گوش مى رسد كه : صابرين كجايند؟ گروهىبر مى خيزند. نداى ديگرى به گوش ‍ مى رسد: متصبران و خويشتنداران كجا هستند؟گروه ديگرى بر مى خيزند.
پرسيدم : فدايت گردم ! صابرين و متصبرين چه كسانى هستند؟
حضرت فرمود: ((صابرين )) كسانى هستند كه بر انجام واجبات پايدارى مى كنند و ازآن شانه تهى نمى نمايند. و متصبران كسانى هستند كه از معاصى اجتناب كرده و اينحالت را بشدت حفظ مى كنند)).(274)
شكيبايى بر انجام واجبات الهى و خويشتندارى وتحمل ترك و دورى از گناهان از برترين و مهمترين عبادات بشمار مى رود و آدمى را برمهار كردن هواهاى نفسانى و گرايش هاى انحرافى و كجروى قادر مى سازد و زمام نفس رادر كف با كفايت عقل مى گذرد.
روزها را شوم ندانيم
اسلام با تمام عبادات و سنت هاى جاهلى از جمله اعتقاد به شومى پاره اى از روزها كه موردقبول جامعه جاهلى بود به نبرد برخاست و به صراحت گفت روزها نقشى در بد و نيك آدمىندارد نه سودى مى رساند و نه زيانى را برطرف مى كند و تمامى حوادث طبق ناموسالهى و سنن تغييرناپذير هستى بخش ، جريان دارد و سررشته عالم به دست خداست .
امام هادى - عليه السلام - نيز اين اعتقاد را درعقل و دل اصحاب خود استوار مى ساخت از جمله حسن بن مسعود (275) نقل مى كنيد كه : روزى انگشتم زخم برداشت و در راه با مركب سوارى برخورد كردم كهشانه ام آسيب ديد و پس ‍ از آن وارد جمعيتى شدم و لباس هايم پاره گشت همينكه خدمتحضرت ابوالحسن هادى - عليه السلام - رسيدم گفتم : خداوند مرا از شرّ اين روز آسودهبدارد چه روز شوم و بد شگونى هستى !
حضرت به من فرمود: اى حسن تو هم كه با ما رفت و آمد دارى گناهت را به گردن بىگناه مى گذارى .
حسن مى گويد: عقلم به سر، باز آمد و دانستم خطا كرده ام پس گفتم : اى آقاى من استغفارمى كنم و از خداوند آمرزش ‍ مى خواهم .
حضرت فرمود: اى حسن روزگار را چه گناهى است كه چون به سزاى كردار خويش مىرسيد آن را شوم مى شماريد!
حسن گفت : براى هميشه استغفار مى كنم (و ديگر خطاى خود را تكرار نخواهم كرد) يابنرسول اللّه اين توبه من باشد.
حضرت فرمود: به خدا سودتان نبخشد و خداوند بخاطر سرزنش كردن روزها - كهگناهى ندارند - شما را مجازات خواهد كرد. اى حسن آيا نمى دانى اين خداوند است كه دردنيا و آخرت پاداش و كيفر اعمال شما را مى دهد؟
عرض كردم : آرى ، آقاى من .
حضرت فرمود: به راه خطا مرو و روزها را مؤ ثر در احكام الهى مدان و نقشى به عهده آنهامگذار.
حسن مى گويد: عرض كردم اطاعت مى كنم آقاى من .(276)
پيامبر اكرم در حديث رفع فرمود: كسى كه به شوم بودن ايام معتقد باشد بويى ازاسلام نبرده و خارج از ملت اسلامى است . امام هادى همين مطلب را بشدت مورد تاءكيد قرارمى دهد و از مؤ من مى خواهد با عزمى راسخ و اراده اى به استوارى كوه موانع را از سر راهبردارد و در راه صواب گام زند نه اوهامى او را سست كنند و نه شوم دانستنى او را كند(مگر آنكه خداى ناكرده بخواهد بكارى نامشروع دست يازد).
پاكيزگى
امام - عليه السلام - مسلمانان را به پاكيزگى و آراستگى فرا خوانده و مى فرمود:
(( ((ان اللّه يحب الجمال و التجمل ، و يكره البؤ س ، و البائس ، فان اللّهعزوجل اذا انعم على عبده نعمة احب ان يرى عليه اثرها،فقيل له و كيف ذلك ؟ قال : ينظف ثوبه ، و يطيب ريحه ، و يحسن داره ، و يكنس افنيته ،حتّى ان السراج قبل مغيب الشمس ينفى الفقر، و يزيد فى الرزق )). )) (277)
((خداوند زيبايى و آراستگى را دوست مى دارد، آلودگى و آشفتگى را براى مؤ من نمىپسندد. خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بنده اش ببيند و او بايد جلوه هاى عطاهاىخدايى را نشان دهد. به حضرت گفتند چگونه اثر نعمت را ظاهر كند؟ حضرت فرمود:لباس خود را پاكيزه نگهدارد، خود را خوشبو كند، خانه اش را نيكو بدارد و حياط آن راجارو كند. حتّى روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد، فقر و تهيدستى را از بين مىبرد و روزى را افزون مى كند)).
كسب حلال دشوار است
سيد بن طاووس به سند خود از محمّد بن هارون جلاّب روايت مى كند كه گفت : به آقايمعلى بن محمّد هادى - عليه السلام - عرض كردم : ما از پدران شمانقل كرده ايم كه روزگارى فرا مى رسد كه در آن كمياب تر از برادرى همدم و (به دستآوردن ) درهمى حلال نخواهد بود.
حضرت به من پاسخ داد: اى محمّد! برادر همدم يافت مى شود ليكن تو در روزگارى بسرمى برى كه نادرتر از درهمى حلال و برادرى در راه خداوندمتعال چيزى نيست .(278)
ندرت و كميابى پول حلال ناشى از رعايت نكردن حدود شرع در كسب و كار و تلاش وحرص در اندوختن ثروت از هر راهى مى باشد. برادر همدلى كه بهدنبال منافع و مصالح برادرش باشد در هر زمان و مكانى بوده است ليكن برادرى كه درهمه حال خدا را در نظر داشته باشد و بخواهد برادرش را از ارتكاب معاصى باز دارد واو را به انجام امور خير وادار كند در تمامى مراحل انسانيت نادر بوده و هست .
چرا از مرگ هراسانند؟
از حضرت امام هادى - عليه السلام - پرسيدند: چرا برخى از مسلمانان مرگ را ناخوش مىدارند؟ حضرت پاسخ داد:
(( ((لانهم جهلوه فكرهوه ، و لو عرفوه و كانوا من اولياء اللّهعزوجل لا حبوه ، و لعلموا ان الا خرة خر من الدنيا...)). ))
((زيرا آنان از حقيقت مرگ بى خبرند لذا آن را ناخوشايند مى شمارند، و اگر آن را مىشناختند و خود از اوليا و دوستان خداوند بودند، مرگ را دوست مى داشتند و مى فهميدندكه آخرت بهتر از دنياست ...)).
سپس حضرت متوجه اصحاب خويش گشته و فرمود: ((چرا كودك و ديوانه از خوردنداروهاى شفابخش و درمانگر امتناع مى كنند؟)).
آنان پاسخ دادند: زيرا منافع و فايده داروها را درك نمى كنند و نمى شناسند.
حضرت فرمود: ((سوگند به آنكه محمّد را به حق به پيامبرى برانگيخت ! هر كس خودرا براى مرگ آماده كرده باشد (و توشه راه را همراه خود كند) مرگ را سودمندتر از اينداروى شفابخش كودك بيمار و ديوانه خواهد يافت . اگر اين جاهلان مى دانستند مرگ ، آنانرا به چه سرانجام نيكويى مى رساند خواستار آن مى شدند به همان شدتى كهعاقل دورانديش خواهان دارو براى دفع آفات و حفظ بهبود مى گردد)).(279)
در حديث ديگرى امام حقيقت مرگ را آشكار ساخته و بر آن است كه مؤ من شايسته است هنگاممرگ آرامش خود را حفظ كند و غمگين نگردد. حضرت به عبادت يكى از اصحاب خود رفتهمينكه وارد خانه اش شد او را از ترس مرگ گريان يافت ، امام او را مخاطب ساختهفرمود:
((اى بنده خدا! بدانجهت از مرگ هراسانى كه آن را نمى شناسى ، اگر بدنت چرك و كثيفشود و از كثافت و انبوهى چرك ها آزرده شوى زخم ودمل نيز در تنت به وجود آيد و بدانى شستشوى تن در حمام تمامى اين آلودگى و زخم هاىچركين را از بين مى برد آيا نمى خواهى به گرمابه بروى و خود را پاك و آسوده مىسازى ؟ يا اينكه ترجيح مى دهى تنت همچنان چرك باشد و به حمام نروى ؟)).
بيمار بسرعت پاسخ داد: آرى يابن رسول اللّه - درود و رحمت خداوند بر تو و خاندانتباد - قطعا به حمام خواهم رفت .
حضرت پاسخ داد: ((مرگ در حقيقت همين حمام است كه آخرين آلودگى هاى گناهانت را پاكمى كند و جرائم اعمالت را مى زدايد و هنگامى كه مرگ به سراغت آمد و تو را فرا گرفتاز هر رنج و شكنجه هاى آسوده مى گردى و به همه شادى ها وآمال خود مى رسى )).
بيمار آرام شد و آماده پذيرش مرگ گرديد و از فرمان خداوند خشنود گشت .(280)
خواب مرگ ، رنج ها و اندوه مؤ من را از بين مى برد و او را در خانه تنعم و بهشت برينجاى مى دهد.
توبه نصوح
احمد بن هلال از امام هادى - عليه السلام - درباره توبه نصوح پرسش كرد. حضرتپاسخ داد: ((آنكه باطن آدمى مانند ظاهر و بلكه برتر از آن باشد)).(281)
حقيقت توبه عبارت است از: كنده شدن از گناهان ، تصفيه روح و تطهير نفس و صفات آن وبالاخره مطابقت باطن با ظاهر و حتّى بهتر بودن درون از ظاهر.
معناى رجيم
سيد بزرگوار عبدالعظيم حسنى مى گويد: شنيدم حضرت هادى - عليه السلام - مىفرمود: ((معناى رجيم - كه صفت شيطان است - رانده شده از مواضع خير و نيكى وسنگباران شده با لعن است و مؤ منى او را ياد نمى كند مگر آنكه به او لعنت مى فرستد.در علم خدا مقرر است كه پس از ظهور حضرت قائم (( -عجل اللّه تعالى فرجه - )) مؤ منى نخواهد بود مگر آنكه او را با سنگ رجم خواهد كردهمانگونه كه پيش از آن با لعن رجم مى شد)).(282)
همه شرور و گناهان روى زمين به شيطان بر مى گردد و اوست كه با وسوسه هاى خودآدمى را به گناه وادار ساخته و در گرداب معاصى غرق مى كند.
سفلگان
حضرت امام هادى فرمود:
(( ((الغوغاء قتلة الانبياء، و العامة مشتقة من العمى ، و ما رضى اللّه عنهم ان شبههمبالانعام حتّى قال : بل هم اضل )). )) (283)
((افراد سفله و فرومايه كشندگان پيامبران هستند و عامه برگرفته از عمى (كورى )است و خداوند از اينكه آنان را به چهارپايان تشبيه كند خشنود نگشت تا آنكه فرمود:((بلكه گمراه تر از چهارپايان هستند)).
((غوغاء)) مردمى هستند كه دارى هيچ آگاهى اجتماعى و دينى نمى باشند و به وسيلهستمگران تحريك مى شوند تا پيامبران و مصلحان را به شهادت برسانند. و آنان هموارهآلت دست نيروهاى حق ستيز مى باشند و مقاصد آنان را اجرا مى كنند.
پاره هاى نور
از امام هادى - عليه السلام - مجموعه اى از كلمات زريننقل شده است كه از زيباترين جلوه هاى انديشه اسلامى بشمار مى رود. اين كلمات قصاربه مسائل گوناگون تربيتى ، اخلاقى و روانى پرداخته و به عنوان ميراثى گرانقدراز تعدى روزگار محفوظ مانده و به دست ما رسيده است كه ما بخشى از آنها را در زير مىآوريم :
1 - امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((خير من الخير فاعله ، واجمل من الجميل قائله ، و ارجح من العلم عامله ...)). ))
((بهتر از نيكى ، انجام دهنده آن و زيباتر از زيبا، گوينده آن و برتر از علم ، بكارگيرنده آنست ...)).
امام در اين سخنان به ستايش از سه كس پرداخته است :
الف - عامل نيكى و خير، او بخاطر داشتن ارزش هاى اخلاقى از ((خير)) كه يك خصيصهاخلاقى است برتر مى باشد.
ب - خوش زبان ، او بخاطر خوبى هايى كه به مردم مى كند و معيارهاى ارزشمند روانىزيباتر از زيباست .
ج - آن كس كه به دانش خود عمل مى كند، برتر از دانش است زيرا علم وسيله اى است براىعمل و خودسازى پس ‍ كسى كه علم را بكار بندد رسالت خود را انجام داده علم را حفظ مىكند و منزلت خود را بالا مى برد و بدينسان برتر از علم خواهد بود.
2 - حضرت هادى - عليه السلام - به يكى از موالى خود فرمود: (( ((عاتب فلانا وقل له : ان اللّه اذا اراد بعيد خيرا اذا عوتب قبل ...)). ))
((فلانى را سرزنش كن و به او بگو: خداوند هرگاه براى بنده اش خيرى تدارك ببيندحالت سرزنش پذيرى و نرنجيدن را در او به وجود مى آورد...)).
هنگامى كه سرزنش و نكوهش با چنين سخنان شيرينى همراه باشد، كينه و دشمنى را ازبين مى برد و دوستى و محبت را گسترش مى دهد.
3 - امام - عليه السلام - فرمود: (( ((من ساءل فوق قدر حقه فهو اولى بالحرمان...)). ))
((هر كس بيش از حق خود طلب كند سزاوار ناكامى و بى بهرگى است ...)).
كسى كه بالاتر از استحقاق خود توقع دارد، خويش را در معرض نوميدى و دست نيافتنبه مطلوب قرار مى دهد.
4 - حضرت هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((صلاح منجهل الكرامة هوانه ؛ )) هر كه ارزش كرامت و بزرگوارى را نداند شايسته خوارى و خفتاست )).
چقدر اين سخن زيبا و دقيق است كسى كه ارزش هاى انسانى را سبك مى شمارد و كرامت رادرك نمى كند سزاوار خفت ، خوارى ، اعراض و روى گردانى است .
5 - امام - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((الحلم ان تملك الانسان ، و تكظم غيظك معالقدرة عليه ...)). ))
((حلم و بردبارى آنست كه مالك نفس خويش باشى و هنگام قدرت (بر انجام مقصودت )خشم خودت را فرو دهى ...)).
شكيبايى و حلم جز اين نيست كه انسان بر نفس و اعصاب خودكنترل داشته باشد و اسير عوامل و اسباب خشم نگردد.
6 - حضرت فرمود: (( ((الناس فى الدنيابالمال ، و فى الا خرة بالاعمال ...؛ )) وجود آدمى در دنيا به((مال )) و در آخرت به ((اعمال )) است ...)).
7 - امام - عليه السلام - فرمود: (( ((من رضى عن نفسه كثر الساخطون عليه ...؛ ))هر كه از خود خشنود بود، نكوهش گران بسيارى خواهد داشت ...)).
هر كس تندرويهاى درونى خود را مهار نكند و از رفتارهاى نابهنجار و انحرافى خودخرسند گردد خودش را در معرض ‍ انتقاد و نكوهش و ناخشنودى مردم قرار داده است .
8 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((تريك المقادير ما لا يخطر ببالك...؛ )) تقديرات الهى چيزهايى به تو نشان مى دهند كه تصور آن را هم ندارى ...)).
تقدير الهى كه شامل انسان و تمامى مخلوقات است چنانمسائل عجيب و حوادث حيرت آورى را به انسان نشان مى دهد كه به ذهنش هم خطور نكردهاست .
9 - امام - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((شر الرزية سوء الخلق ...؛ )) بدترينمصيبت ، كج خلقى است ...)).
يكى از بزرگترين مصيبت ها خوى بد و كجرفتارى است كه انسان را دچار مشكلات وسختى هاى بيشمارى مى سازد و اندوهى بزرگ براى او فراهم مى آورد.
10 - دهمين اختر تابناك ولايت مى فرمايد:
(( ((الغنى قلة تمنيك ، و الرضى بما يكفيك ، و الفقر شره النفس ، و شدة القنوط، والمذلة اتباع اليسير، و النظر فى الحقير...)). ))
((سرمايه حقيقى آرزوى كم داشتن و خرسندى به آن چيزى است كه تو را كفايت كند و فقرحقيقى ، آزمندى نفس و نوميدى زياد است و ذلت و درماندگى ، كوتاه نگرى و چشم داشت بهاشياى حقير است ...)).
در بيان فوق حضرت به تعريف كامل مفاهيم زير مى پردازد:
الف ) توانگرى :
امام توانگرى را به داشتن مسكوكات و غير آن نمى داند بلكه سرمايه واقعى ، آرزوى كمو خشنود به آن مقدار است كه انسان را به كفايت كند.
ب - تنگدستى :
فقر و درويشى به مال اندك نيست بلكه آزمندى نفس و نوميدى بسيار انسان فقر حقيقىاست .
ج - فرومايگى :
خوارى و خفت انسان در پيروى انسان در پيروىمسائل حقير و پيش پا افتاده است و عدم توجه به ارزش هايى است كه كرامت انسانى راحفظ مى كند و منزلت آدمى را بالا مى برد.
11 - از حضرت درباره حزم و دورانديشى پرسش كردند، ايشان پاسخ داد:
(( ((هو ان تنظر فرصتك و تعاجل ما امنك ؛ )) حزم آنست كه منتظر فرصت خود باشىو به آنچه در توان دارى بپردازى )).
حزم و دورانديشى آنست كه آدمى از فرصت هاى پيش آمده به خوبى استفاده كند و اجازهندهد فرصت از دستش ‍ برود.
12 - امام هادى فرمود: (( ((راكب الحرون - و هو الفرس الذى لا ينقاد - اسير نفسه ...؛)) توسن سوار - اسب چموش - كسى است كه اسير نفس خودش باشد...)).
مقصود امام آنست كه آنكه در وادى گمراهى گام مى زند و به راه هاى انحرافى دلبستهاست اسير نفس خود است و مانند كسى است كه بر حيوان چموشى بنشيند و در دره هاى عميقسقوط كند.
13 - امام دهم مى فرمايد: (( ((الجاهل اسير لسانه ؛ )) نادان وجاهل اسير زبان خود است )).
شكى نيست كه شخص ناآگاه و نادان در بند و گرفتار زبان خود است و اين زباننياموخته و رها، مشكلات و گرفتارى هاى زيادى براى صاحبش فراهم مى كند.
14 - حضرت امام هادى فرمود: (( ((المراء يفسد الصداقة القديمه ، ويحلل العقد العقدة الوثيقة و اقل ما فيه ان تكون المغالبة ، و المغالبة اءس اسبابالقطيعة ...)). ))
((مراء و ستيزه ، دوستى هاى كهن را بر باد مى دهد و پيوندهاى استوار را از هم مى گسلدو كمترين پيامد آن ، انتظار مغالبه و پيروز شدن بر يكديگر است كه ريشه و بنيادجدايى ها مى باشد...)).
((ستيزه )) يا مجادله و پرخاش عامل بهم خوردن دوستى ها و كم شدن محبت است و بهدنبال خود دشمنى و ناخشنودى بسيار دارد.
15 - حضرت امام هادى مى فرمايد: (( ((العتاب مفتاح التعالى ، و العتاب خير منالحقد...؛ )) سرزنش ، كليد برترى جويى است و سرزنش از كينه بهتر است ...)).
شكى نيست كه عتاب و پرخاش عامل مهمى براى برترى جويى بشمار مى رود و كليد شرو بدى است ليكن با اين همه بهتر از كينه داشتن انسان از برادرش مى باشد.
16 - يكى از ياران امام هادى - عليه السلام - به ستايش ايشان پرداخت و در اين كار زيادهروى كرد حضرت به او گفت :
(( ((ان كثرة الملق يهجم على الفطنة ، فاذا حللت من اخيكمحل الثقة فاعدل عن الملق الى حسن النية ...)).
((تملق زياد بر هوشيارى و زيركى آدمى مى شورد (و آن را از بين مى برد) اگر دربرادرت صفت نيكى ديدى به جاى تملق گويى به او حسن ظن داشته باش و نيت خود رادرباره اش نيكو كن ...)).
اسلام از تملق گويى بيزار است زيرا نشانه ضعف و ناتوانى شخصيت است و آن رابراى مسلمانان نمى پسندد بلكه از آنان مى خواهد در تماممراحل زندگى عزيز و سربلند باشند و از تذلّل و خود كم بينى بپرهيزند.
17 - حضرت امام هادى مى فرمايد: (( ((المصيبة للصابر واحدة ، و للجازع اثنان ...؛)) مصيبت و اندوه براى شكيبا يكى است و براى ناشكيب واهل جزع دوتاست ...)).
انسان اگر درباره حادثه غير منتظره و ناخوشايند صبر پيشه كند تنها يك مصيبت وناراحتى دارد ولى اگر اختيار از كف بدهد و به جزع و فزع بپردازد دو ناراحتى و اندوهخواهد داشت : اندوه اولى و اندوه و مصيبت ناشى از جزع و ناشكيبايى .
18 - امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((الحسد ماحق الحسنات ، و الزهو جالبالمقت ...؛ )) حسد حسنات را از بين مى برد و غرور و خودپسندى ، موجب نفرت و بيزارىمى گردد...)).
امام درباره حسد و رشك هشدار مى دهد زيرا اين رذيله گناه بزرگى است و اخبار متضافر وفراوانى داريم دال بر آنكه همانگونه كه آتش ، چوب خشك را مى سوزاند و از بين مىبرد حسد نيكى ها را نابود مى سازد. غرور و تكبر نيز از جمله رذائلى هست كه نفرت وناخوشايندى مردم را از شخص متكبر در پى دارد و امام مردم را از اين رذيله برحذر مى دارد.
19 - حضرت امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد:
(( ((العجب صارف عن طلب العلم ، وداع الى التخمط فىالجهل )). ))
((خودپسندى ، انسان را از دانش جويى باز مى دارد و به تكبر و خودخواهى جاهلانه فرامى خواند)).
از خود راضى بودن و احساس كمال آدمى را از زياده طلبى علمى باز مى دارد و او را بىنياز از خودسازى وانمود مى كند در نتيجه به دانسته هاى خود اكتفا مى كند و همين عينجهل و كورى قلب است .
20 - حضرت فرمود: (( ((البخل اذم الا خلاق ، و الطمع سجية سيئة ...)). ))
((بخل ، نكوهيده ترين خوى است و آزمندى خصلتى است پليد...)).
امام ، ما را از بخل و خسّت و لئامت طبع برحذر مى دارد زيرا پست ترين و زشت ترينرذيله اخلاقى است . حضرت همچنان درباره آزمندى هشدار مى دهد زيرا صفتى است نفرتانگيز و مشكل آفرين و دارنده اين صفت سختى ها و زحمت ها در زندگى خواهد كشيد.
21 - امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((مخالطة الاشرارتدل على شر من يخالطهم ...؛ )) معاشرت و همنشينى و همدمى با بدان نشانه بدى وشرارت فرد معاشر و همنشين با آنان است ...)).
مسلما كسى كه با اشرار و كجروان ، مجالست و مصاحبت دارد خود نيز از همان خميره سرشتهشده است و اگر او فرد شريف و درستكارى بود با بدان نمى نشست . (( (الجنس الىالجنس بميل ). ))
22 - حضرت فرمود: (( ((الكفر للنعم امارة البطر، و سبب للتغيير...؛ )) كفراننعمت ها، نشانه سرمستى و باعث تغيير و زوال (نعمت ) است ...)).
آنكه بجاى سپاس و شكر منعم كفران نعمت مى كند سرمست شده و پا از گليم خود فراترگذاشته است و ديگر خود را بنده نمى داند. همين احساس موجبزوال نعمت شده او را به خاك خواهد نشاند.
23 - حضرت مى فرمايد: (( ((اللجاجة مسلبة للسلامة ، و مؤ دية للندامة ...؛ ))لجاجت سلامتى را از آدمى مى گيرد و عاقبت او را پشيمان مى كند...)).
لجاجت و پافشارى در به دست آوردن خواسته اى در صورتى كه مصلحت در صبر، متانت وآرامش باشد، سلامت را زايل و آدمى را دچار ندامت و پشيمانى مى كند لذا امام بشدت آن رانهى مى فرمايد و از ما مى خواهد اين حالت را از خود دور كنيم . در حديث ديگرى لجاجت رااز بين برنده راءى و انديشه معرفى مى كند.
24 - امام هادى مى فرمايد: (( ((الهزء فكاهة السفهاء و صناعةالجهال ...؛ )) مسخره كردن ، تفريح ابلهان و كار جاهلان و نادانان است ...)).
دست انداختن مردم و مسخره و تحقير كردن آنان سرمايه ناآگاهان و تفريح ابلهان است كهكار ديگرى جز سبك كردن خلق خدا ندارند.
25 - حضرت هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((العقوق يعقب القلة ، و يؤ دى الىالذلة ...؛ )) عقوق (زير پا گذاشتن حقوق والدين ) كاستى بهدنبال دارد و موجب خوارى و سرافكندگى مى گردد...)).
عصيان و ترك سبكى نسبت به ((پدر)) پيامدهاى ناخوشايندى زيادى از جمله كاهشنسل و شيوع خفت و خوارى ميان افراد خانواده دارد.
26 - حضرت امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((السهر الذ للمنام ، و الجوعيزيد فى طيب الطعام ...؛ )) شب بيدارى ، خواب را شيرين تر و گرسنگى ، غذا راگواراتر مى سازد...)).
انسان اگر شب را صرف بيدارى كند لذتبخش ترين چيز براى او خواب خواهد بودهمانطور كه اگر گرسنگى بكشد غذا هر چند ناگوارا باشد به كامش شيرين و گواراخواهد شد.
27 - امام هادى - عليه السلام - به يكى از ياران خود فرمود:
(( ((اذكر مصرعك بين يدى اهلك حيث لاطبيب يمنعك ، و لا حبيب ينفعك ...)). ))
((بستر مرگت را در ميان خانواده ات به ياد آور كه نه طبيبى مانع مرگ تو خواهد بود ونه دوستى به تو سودى تواند رساند...)).
اين جملات انسان را به خودسازى ، تهذيب نفس ، به راه صلاح آوردن آن و تواضع فرومى خواند.
آدمى هنگامى كه همواره به ياد واپسين دم زندگى خود باشد سركشى نمى كند و به حقديگران دست اندازى نخواهد كرد.
28 - حضرت امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((اذكر حسرات التفريط باخذتقديم الحزم ...؛ )) افسوس تفريط كردن را به ياد آورد و حزم و دورانديشى راپيشه ساز...)).
امام - عليه السلام - با اين سخنان تابناك به حزم و دورانديشى و اجتناب از تفريط كهافسوس و رنج را براى انسان به دنبال دارد فرا مى خواند.
29 - حضرت امام هادى مى فرمايد: (( ((ما استراح ذوالحرص و الحكمة ...؛ )) دو كستن به آسايش ندهند: آزمند و حكمت خواه ...)).
اين جمله حالات حريص و حكمت طلب را به خوبى بيان مى كند حريص در تلاش و رنج مدامبراى افزايش خواسته و حفاظت از دارايى خود است و حكمتجو نيز زندگى خويش را صرفافزايش معلومات و دانسته هاى خويش ‍ مى كند.
30 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((لانجع فى الطبايع الفاسدة ...؛)) طبايع فاسد و پليد را درمانى نيست ...)).
بيشتر منحرفين و افراد داراى طبع پليد و رفتار كجروانه را درمانى نيست و نصيحت وپند دادن به آنان سودى به بار نمى آورد.
31 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((من لم يحسن ان يمنع لم يحسن انيعطى ...؛ )) آنكه نتواند خوب باز دارد نمى تواند خوب ببخشد...)).
كسى كه فاقد ارزش هاى فكرى و اجتماعى است همانطور كه نمى تواند به خوبى بازدارد نمى تواند نيك عطا كند.
32 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((شر من الشر جالبه ، واهول من الهول راكبه ...؛ )) خواهان شرّ و بدى از آن شرورتر و هراسناك تر از هراسكسى است كه به دنبال آنست ...)).
آنكه براى خود و يا جامعه اش شرّى مى خواهد از شرّ و پليدتر است و آنكه به امورهراس انگيز مى پردازد، خود هراسناك تر ازهول و دهشت است .
33 - حضرت امام هادى - عليه السلام - مى فرمايد: (( ((اياك و الحسد فانه يبين فيك ،و لا يعمل فى عدوك ...؛ )) از حسد بپرهيزيد كه اثر آن در شما ظاهر مى گردد وگزندى به دشمنانتان نمى رساند...)).
قدر مسلم آنست كه رشك و حسد در دل شخص حسود مى ماند و مى پوسد و آثارى تلخ از خودبجاى مى گذارد در حالى كه كمترين زيانى به شخص محسود (و هدف حسادت ) نمىرساند.
34 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود:
(( ((اذا كان زمان العدل فيه اغلب من الجور فحرام ان يظن باحد سوء حتّى يعلم ذلك منه، و اذا كان زمان الجور اغلب فيه من العدل فليس لا حد ان يظن باحد خيرا ما لم يعلم ذلكمنه ...)). ))
((اگر زمانه را عدل فرا گرفت و عدالت بيش از ستم بود حرام است به كسى سوء ظنداشته باشيم مگر اينكه بدانيم فرد مورد نظر واقعا استحقاق اين سوء ظن را دارد و اگرزمانه را ستم فرا گرفت و حق كشى بيش ازعدل بود كسى حق ندارد نسبت به ديگرى حسن ظن داشته باشد مگر اينكه يقين كند...)).
وقتى عدالت اجتماعى و حق ، جامعه را فرا مى گيرد كسى حق ندارد نسبت به ديگرى سوءظن داشته باشد و امّا اگر ظلم و ستم بر جامعه حاكم باشد كسى را نرسد كه بيخودنسبت به ديگرى گمان نيك برد مگر اينكه مطمئن گردد.
35 - حضرت امام هادى به متوكل فرمود:
(( ((لا تطلب الصفاء ممكن كدرت عليه ، و لا الوفاء ممن غدرت به ، و لا النصح ممنصرفت سوء ظنك اليه ، فانما قلب غيرك لك كقلبك له ...)). ))
((از آنكه زندگيش را تلخ كرده اى توقع صفا نداشته باش و نسبت به هر كس پيمانشكنى كردى خواستار وفادارى او مباش . و انتظار نصيحت از آنكه بدو بدگمان هستىنداشته باش زيرا دل و انديشه ديگران مانند خودت است ...)).
اين سخنان زرّين از زيباترين بيانات حضرت است و در آنمتوكل را از انتظار بيهوده ((وفا))، ((نصيحت )) و ((صفا)) از كسانى كه زندگيشانرا تلخ كرده است و با ظلم و ستم خويش او ناجوانمرديهايش آنان را در تنگنا گذاشته استبر حذر مى دارد زيرا تمامى آنان دشمنان او هستند.
36 - حضرت فرمود:
(( ((ابقوا النعم بحسن مجاورتها، و التمسوا الزيادة فيها بالشكر عليها، و اعلموا انالنفس اقبل شى ء لما اعطيت ، وامنع شى ء لما منعت فاحملوها على مطية لا تبطى ء...)). ))
((با نيكى نعمت هاى را پايدارى كنيد و با سپاس و شكر فزونى آنها را بخواهيد وبدانيد نفس خود را هر چه بدهيد مى پذيرد و از هر چه باز داريد باز مى ايستد پس آن رابر مركبى راهوار قرار دهيد...)).
امام - عليه السلام - نيكى كردن به مردم را عاملى براى دوام و بقاى نعمت مى داند وسپاسگزارى منعم را موجب افزونى آن مى شمارد و مصداق بارز شكر، انفاق به فقرا ودستگيرى ضعيفان است . در قسمت آخر سخن ، حضرت بر لزوم خودسازى و تهذيب نفس وكنترل آن تاءكيد مى ورزد زيرا اگر نفس را بخود واگذارند آدمى را به درّه هلاكت وضلالت مى اندازد.
37 - حضرت فرمود: (( ((الجهل و البخل اذم الاخلاق ...؛ ))جهل و بخل پست ترين صفت هاى اخلاقى است ...)).
شكى نيست كه نادانى و تنگ چشمى از صفات رذيله بوده و انسان را از خدا دور مى كند.دارنده اين صفات زندگى خود را همچون حيوان يله اى مى گذراند و به پايان مى رساند.
38 - امام هادى مى فرمايد: (( ((حسن الصورةجمال ظاهر، و حسن العقل جمال باطن ...؛ )) خوبرويى ، زيبايى ظاهر و خردمندى ،زيبايى باطن است ...)).
چهره زيبا موجب دلفريبى و جمال ظاهرى انسان است امّا زيبايى حقيقى آدمى در پختگىعقل و كمالات اوست .
39 - حضرت هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((ان من الغرة باللّه ان يصر العبد علىالمعصية و يتمنى على اللّه المغفرة ...)). ))
((از نشانه هاى مغرور شدن و ايمنى از مكر خدا آنست كه بنده بر گناه اصرار ورزد وپافشارى كند و همچنان خواهان آمرزش خدا باشد...)).
كسى كه پى در پى به گناه رو مى آورد و كجروى مى كند و در عينحال از خداوند طلب آمرزش مى كند در حقيقت خود را فريفته است و از مكر خدا خويش را ايمنمى داند زيرا آمرزش تنها شامل كسانى مى گردد كه پس از گناه از صميم قلب پشيمانمى گردند و خالصانه توبه مى كنند.
40 - امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((لو سلك الناس واديا وسيعا لسلكت وادىرجل عبداللّه وحده خالصا...)). ))
((اگر همه مردم به راهى هموار پا گذارند من راهى را بر مى گزينم كه عبادتخالصانه براى خدا در آن باشد...)).
سيره و روش امام - عليه السلام - آنست كه در همهحال رضاى خدا را در نظر مى گيرد و راهى را انتخاب مى كند كه شاهد مقصود را در آغوشگيرد و در اين راه از تنهايى هراسى ندارد اگر چه ديگران به راهى جز آن بروند.
41 - حضرت فرمود: (( ((والغضب على من تملك لؤ م ...؛ )) خشم گرفتن برزيردستان ، دليل پستى آدم است ...)).
42 - امام فرمود: (( ((الشاكر اسعد بالشكر منه بالعمة التى اوجبت الشكر، لانالنعم متاع و الشكر نعم ...)). ))
((شكرگزار به خود شكر سعادتمندتر است از نعمتى كه باعث شكر شده ، زيرا نعمتمتاع دنياست و شكر نعمت دنيا و آخرت ...)).
43 - حضرت امام هادى فرمود: (( ((ان اللّهجعل الدنيا دار بلوى ، و الا خرة دار عقبى ، و جعل بلوى الدنيا لثواب الا خرة سببا، وثواب الا خرة من بلوى الدنيا عوضا...)). ))
((خداوند دنيا را خانه آزمايش و آخرت را محل بقا و پاداش قرار داده است و بلاى دنيا راوسيله ثواب آخرت نموده و ثواب آخرت را عوض بلاى دنيا قرار داده است ...)).
44 - حضرت امام هادى - عليه السلام - فرمود: (( ((ان الظالم الحالم يكاد ان يغطىعلى ظلمه يحمله ، و ان المحق السفيه يكاد ان يطفى ء نور حقه بسفهه ...)). ))
((ستمگر بردبار و حليم ممكن است بتواند بر ظلم و ستم خود به وسيله حلم خويش سرپوش بگذارد و حق دار نابخرد بسا كه با سفاهت خود نور حق خويش را خاموش كند...)).
45 - حضرت فرمود: (( ((من جمع لك وده فاجمع له طاعتك ...؛ )) آنكه دوستى خود راخالصانه تقديمت كند با اطاعت و پذيرش نظرش خالصانه به او پاسخ مثبت بده ...)).
46 - حضرت - عليه السلام - فرمود: (( ((من هانت عليه نفسه فلا تاءمن شره ...؛ ))آنكه نفس و شخصيتش ‍ برايش حقير است از شرّش آسوده مباش ...))
47 - حضرت - عليه السلام - فرمود: (( ((الدنيا سوق ربح فيها قوم ، و خسر فيهاآخرون ...)). ))
دنيا بازارى است كه گروهى در آن سود مى برند و گروهى ديگر ضرر.
در اينجا بحث از برخى كلمات قصار و حكم امام را به پايان مى بريم و همين مقدار كم بهخوبى گوياى لطافت روح و وسعت انديشه حضرت است كه او را در اوج قله تفكرانسانى قرار مى دهد.(284)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation