پىنوشتها:
1. يعنى: و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمىداند.مدثر (سوره 74) آيه 31. 2. منظم، مرتب 3. خرابكار، آميختن باطل در كلام. 4. پاسبانى، نگهبانى. 5. پنهان كردن حقيقت. 6. مظهر اسماء جماليه و جلاليه، و محل ظهور لطف و رافت، و قهر و غضب. 7. در اصطلاح عرفا«مقام خلافت» مقامى است كه: «سالك در اثر تصفيه و تجليه باطن، و پس از مسافتمنازل سير الى الله و از خود و خودى محو شدن و وصول به مبدا، سزاوار آن خلافت مىگردد «انى جاعل فىالارض خليفة» (بقره«سوره 2» آيه 30) او در اين هنگام متجلى به تجلى ذات شده و مظهر تمام اسماء صفات الهىقرار مىگيرد.فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 816. 8. ظاهر و باطن. (در اصطلاح فلاسفه و عرفا «صورت» ، معانى متعدده دارد) رك: مدرك ياد شده.ج 2، ص 1121. 9. اين نظريه حكماء و فلاسفه است، ولى عالمان و فقيهان بزرگ شيعه، مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى و سيد بنطاووس و ديگران با اين نظريه مخالف بوده و بر رد آن به روايات و اجماع مسلمين استدلال نمودهاند.رك: بحار الانوار، ج 58، ص 276 به بعد 10. در عرفان به مظاهر گوناگون و حالات مختلف دل«اطوار» گويند.رك: فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 234. 11. يعنى تمام جهان هستى را جلوه حق ببيند. «اينما تولوا فثم وجه الله» (بقره«سوره 2» آيه 115) . 12. بحار الانوار، ج 60، ص 299، ح 5.و علل الشرايع، ص 4، باب 6 13. در اصطلاح عرفا «احوال» معانى متعدده دارد، ولى ظاهرا اينجا مراد حالاتى است كه: بدون قصد و تعمدوارد قلب مىشود، از قبيل: فرح، حزن، قبض، شوق، انزعاج، هيبت و غيره.ر ك: فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 98. 14. آراسته. 15. هر يك از مراتب انتقالى اشياء را «نشات» گويند، چنانكه گويند «نشات برزخ» «نشات آخرت» «نشاتهيولى» ، و...ر ك: فرهنگ معارف اسلامى، ج 3، ص 2013. 16. عمود آهنين، يكى از وسائلى است كه معصيت كاران را با آن عذاب مىكنند، چنان كه در حديثى امامصادق - عليه السلام - فرموده: «...ضرباك على راسك بمطرقة معهما تصير منه رمادا» .يعنى «...با گرز (آهن كوب) بر سر تو مىزنند و از اثر آن به خاكستر تبديل مىشوى» .بحار الانوار، ج 6، ص 236، ح 53. 17. «سرابيل» جمع «سربال» استبه معناى پيراهن و «قطران» ، جسمى استسياه رنگ، بدبو و قابل اشتغال در آيه قرآن آمده است: «سرابيلهم من قطران». [ابراهيم، (سوره 14)، آيه 50] يعنى لباس مجرمان در جهنم ازنوعى ماده سياهرنگ بدبوى قابل اشتعال مىباشد كه هم زشت و بدمنظر است و هم بدبو، و هم خود قابل سوختن وشعلهور شدن.تفسير نمونه، ج 10، ص 388. 18. بحار الانوار، ج 70، ص 234، و مرآت العقول، ج 8، ص 89 19. مردم، خلق 20. به دست آوردن كامل سعادت جاودانى. 21. ناگزير. 22. گرفتارى. 23. نتيجه، عاقبت. 24. لحظه به لحظه. 25. يوسف، (سوره 12)، آيه 87. 26. سيد محسن امين (ره) مىگويد: لقب او مسكويه بوده و معلم ثالث نيز به او مىگويند.او در علم اخلاق،كتابى به نام «الطهارة» دارد كه خواجه نصير الدين طوسى كتاب «اخلاق ناصرى» را بر منوال و روش آن تاليف نمودهاست.او در سال 421 ه.ق وفات نموده است.اعيان الشيعه، ج 3، ص 158.و روضات الجنات، ج 1، ص 254 27. غير مناسب، ناسازگار 28. فطنت و فراستبه معنى: زيركى، هوشيارى و دانائى است. 29. جامع السعادات، ط اسماعيليان، ج 1، ص 53. 30. جامع السعادات، ط اسماعيليان، ج 1، ص 54. 31. عقوبت، عذاب 32. اصلاح 33. در نسخه خطى «بادى نظر» ذكر شده يعنى ابتداى امر و آغاز نظر، و ظاهرا آن صحيح است 34. سختتر، دشوارتر. 35. هود، (سوره 11)، آيه 112. 36. مجمع البيان، ج 3، ص 140 (با اندك تفاوتى) 37. جامع السعادات، ج 1، ص 9. 38. معالى جمع «معلاة» به معناى شرف و رفعت است 39. آفريده شده. 40. ظاهرا بايد «جانوران گزنده، يا سباع درنده» باشد. 41. جمع «بطل» ، يعنى قهرمانان 42. ارشاد شيخ مفيد، ط بيروت، ص 127. (با اندك تفاوتى) . 43. خستگى، ماندگى. 44. جمع نائبه يعنى حادثه، پيش آمد
|