عصمت در اديان ديگر
ش4) آيا اعتقاد به عصمتدر اديان ديگر نيز وجود دارد؟
برخى از مراتب عصمت;يعنى عصمت پيامبران در دريافت وحى و ابلاغ آن،هيچگاه از نبوّت جدايى نمى پذيرد و هماندليلى كه ضرورت بعثت انبيا را به اثبات مى رساند،دست كم اين جنبه از عصمت آنان را نيز مسلّم مى سازد.از اين رو، حتّى در اديانى همچون يهوديت ومسيحيّت ـ كه به عقيده ما مسلمانان و به گواهىشواهدى خدشه ناپذير، دستخوش تحريفاتفراوانى بوده اند ـ ردّ پايى از اين مسألهبه جا مانده است. برخى از نويسندگان از وجوداين انديشه در آيين زرتشت نيز خبر داده و همينرا دليل بر اقتباس پيامبر اسلام از اين مكتبدانسته اند
مطالعه تطبيقى آيين هاىزرتشتى و عقايد اسلامى، اين نكته را نشان مى دهدكه محمّد مستقيم و غير مستقيم تأثيراتى ازآيين ها و باورهاى زرتشتى داشته است. مثلا:شكل بعثت زرتشت و پيغمبر، اعتقاد به خداى يكتاو شيطانى كه منشأ شر است، طاهر و معصوم بودنخاندان اين دو پيامبر و...(25)شگفتاكه گوينده اين سخن، هماهنگى دو مكتب در امورىهمچون اعتقاد به خداى يكتا، وجود شيطان وچگونگى بعثت را دليل بر تأثير پذيرى يكى ازديگرى مى شمارد! در حالى كه اگر اين دوآيين، هر دو الهى و آسمانى باشند، هم آوايىآنها با يكديگر از منشأ و خاستگاه يگانه شانخبر مى دهد. در غير اين صورت نيز، ايناحتمال را نمى توان ناديده گرفت كه آيينزرتشت، بخشى از آموزه هاى مشترك ميان اديانآسمانى را در تعاليم خود گنجانده باشد.(26)بههر حال، پيروان مكاتب انحرافى و بشر ساخته نيزبه اين نكته پى برده اند كه بدون پناه بردنبه قرارگاهى تزلزل ناپذير، نمى توانندديگران را به سوى خود بخوانند و از استوارىمكتب شان جانبدارى نمايند. از اين رو، مكتبىالحادى همچون ماركسيسم نيز چاره اى جز اينندارد كه رهبران فكرى خود را، بر خلاف ديگرمردم، ايمن از فريب دوران بخواند.(27)برخى از عارف نمايان صوفى نيز پيشوايان خود را«محفوظ» از گناه مى شمارند، هر چند «حفظ»را اندكى پايين تر از «عصمت» مى نشانند.(28)از اين استفاده هاى نابجا كه بگذريم، بجااست كه در دو دين ابراهيمى يهوديت و مسيحيّتدرنگ بيشترى نماييم و از ديدگاه پيروان آنهادرباره عصمت آگاه شويم
الف) عصمت در يهوديّت
از ديدگاه يهوديان «نبىدهان خدا است و سخن و كلام او سخن خدا»(29).موسى بن ميمون (1204ـ1135م)، يكى از بزرگترينانديشمندان يهودى، اعتقاد به عصمت پيامبراندر دريافت و ابلاغ وحى را يكى از اركان اساسىيهوديّت مى شمارد; به گونه اى كه پس ازبررسى مبانى فكرى اين مكتب، سيزده اصل كلّى رابه دست مى دهد كه از جمله آنها اين است: «تمامىسخنان انبيا درست است»(30) و «كتابتورات كه در دست ما است، همانى است كه به حضرتموسى «ع» وحى شده است»(31).منابعدين يهود در منشأ پاكى انبياء صفاتى چند رامؤثر دانسته و ميان آنها ترتيب ويژه اىبرقرار ساخته اند
زيركى و چابكى براىانسان پاكى مى آورد، پاكى باعث طهارت مى شود،طهارت به پرهيزگارى منجر مى گردد،پرهيزگارى به انسان قدوسيّت مى بخشد،قدوسيّت آدم را متواضع و فروتن مى كند،تواضع و فروتنى ترس از خطا كارى را در دل انسانمى پرورد، ترس از خطاكارى، سبب پارسايى وديندارى مى شود، و پارسايى و ديندارى، شخصرا داراى روح القدس مى كند(32).روحالقدس در اديان يهوديت و مسيحيت داراى نقشىويژه و اهميت فراوانى است، به گونه اى كه دراينجا «انبيا را از خطا و اشتباه در آنچه كه برزبان آنان جارى مى كند، محفوظ مى دارد،از اين رو، گفته هاى آنان معصوم از خطا مى گردد.بر اين اساس، پيامبران نه در گفتار خطا مى كنندو نه در نوشتن سخنان روح القدس»(33).بااين همه، كتاب مقدس يهوديان، پيامبران را درامور شخصى خود، پيراسته از گناه و خطا نمى داندو كارهاى ناپسند فراوانى براى آنان رقم مى زند.(34)هر چند گاه در برخى از منابع دينى آنان بهصراحت اعلام مى شود كه انحراف اخلاقىپيامبران، به گونه موقّت يا براى هميشه،نبوّت را از آنان مى ستاند: «اگر پيغمبرتكبر كند، نبوت از وى دور مى شود، و اگر اوعصبانى و خشمگين شود، نيز نبوت او را ترك مى گويد».(35)م
ب) عصمت در مسيحيّت
آيين مسيحيّت، افزون برآنكه مسيح «ع» را معصوم و بدون نقص مى داند،عصمت افراد ديگرى همچون نويسندگان كتاب مقدّسرا نيز مى پذيرد.(36)مسيحيان، عيسى «ع» را در جايگاهى فراتر ازپيامبران مى نشانند و او را پسر خدا مى خوانند;(37)از اين رو، انجيل و ديگر كتاب هاى عهد جديد(38)را نوشته كسانى مى دانند كه چند دهه پس ازبه صليب كشيده شدن مسيح و با استناد به سنّت هاىشفاهى به جا مانده، سرگذشت و سخنان اين خداىجسميّت يافته را به قلم آورده اند. ازديدگاه مسيحيان، نويسندگان اين كتاب ها هرچند در زندگى شخصى خود از آلودگى به گناه و خطاايمنى نداشته اند، امّا در نگارش كتابمقدّس، تأييدات روح القدس را به همراه داشته ومعصوم از خطا بوده اند
گفتنى است كه مسيحيانكاتوليك، پا را از اين هم فراتر نهاده، پاپ،رهبر كاتوليك هاى جهان، رانيز، دست كم درفتاواى شرعى، بى عيب و نقص مى شمارند.(39)كوتاهسخن آنكه عصمت و نبوّت با يكديگر گره خورده اندو از هم جدايى نمى پذيرند، هر چند در اديانىكه مورد دستبرد تحريفات بشرى قرار گرفته اند،پديده عصمت نيز گاه مسير واقعى خود را از دستداده و از بهره بردارى نا بجاى فرصت طلباندور نمانده است.(40)م