ناسازگارى با طبيعتانسانى
ش3) هيچ انسانى خالى ازاميال و شهوات نفسانى نيست، بنابراين چگونهمى توان وجود انسان هاى معصوم را پذيرفت؟
برخى از كسانى كه بهروشنفكران مذهبى شهرت يافته اند، بى گناهىرا گناهى بزرگ براى بشريّت مى شمارند، بااين استدلال كه طينت آدمى را با اراده واختيار سرشته اند و آنان كه اين ويژگى راندارند، يا حيوان يا فرشته اند
انسان مطيع و بى مسأله ورام، حيوانى است كه كار مى كند و بار مى بردو زندگى غريزى مى كند. راستى چه نعمت بزرگىاست قدر نه گفتن و عصيان كردن و چه متعالى اندكساين كه به قله رفيع عصيان صعود مى كنند...نمى گوييم عصيان خوب است و بايد عصيان كرد،بلكه مى گوييم انسان، با عصيان، اراده وآگاهى و قدرت خود را ثابت مى كند... اگر بناشود كه بر فرض محال انسان هرگز گناهنكند، در آن صورت يا حيوان است و يا فرشته، وبه هر حال، انسان نيست.(17)م
احمد امين مصرى نيزپيراستگى از گناه را ناشدنى مى شمارد و بااشاره به وجود گرايش هاى گوناگون در آدمىبراى انسان عارى از گناه، جايگاهى جز پندارنمى شناسد. قسمتى از سخنان او چنين است
كمال و فضيلت انسان بهاين نيست كه معصوم باشد، بلكه به اين است كه باوجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، در بيشتراوقات جانب خير و پاكى را ترجيح دهد و از بدى هادورى گزيند. آدمى داراى گرايش هاى فراوان وناهمگونى است و در اين ميان، اميال نفسانى اورا به سوى بدى ها مى خوانند. اگر بنا باشداين اميال را از وى جدا سازيم، در حقيقت،انسانيّتش را ستانده و ماهيّت ديگرى راجايگزين آن ساخته ايم.(18)م
نقد و بررسى
چنين نگرشى بيش از هرچيز نمايانگر برداشت نادرست اينان از پديدهعصمت و ناديده گرفتن توانايى هاى آدمى استبراى توضيح بيشتر، چند نكته را يادآور مى شويم:(19)1)سازگارى عصمت با اختيار
بى ترديد، قوامانسانيت به اراده و اختيار است و در هيچ پديدهانسانى نمى توان اين ويژگى را ناديده گرفت.از سوى ديگر كسانى كه با سخنانى از اين دست،امكان عصمت را به چالش مى خوانند، نتوانسته اندعصمت و اختيار را با يكديگر سازش دهند و آن دورا كنار هم بنشانند. از اين رو است كه مى گويند:«انسان با عصيان، اراده و آگاهى و قدرت خود راثابت مى كند» و يا «كمال آدمى به اين است كهبا وجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، دربيشتر اوقات جانب خير و پاكى را ترجيح دهد».اين در حالى است كه در جاى خود، رابطه عصمت واختيار بررسى گرديده و سازگارى آن دو بايكديگر به اثبات رسيده است. به راستى مگردرجاتى از عصمت، كم و بيش در همه انسان هاتحقق نيافته است؟ كدام انسان عاقل و با اراده اىاست كه آگاهانه لب به غذاى مسموم بزند؟ تنهاتفاوت معصومان با ديگران در اين است كه در نظرآن ها، همه گناهان چون زهرى كشنده اند،از اين رو، خيال انجام آن را نيز از سر نمى گذرانند.(20)2)انسان برتر، نه برتر از انسان
در طول تاريخ، بسيارىاز افراد به دليل بشر بودن انبياء پيامبرى شانرا زير سؤال برده و از پذيرش دعوتشان روى برتافته اند. پيام آوران آسمانى نيز با تأكيدبر بشر بودن خويش، موهبت الهى را دليل دستيابىبه اين مقامات ويژه دانسته اند
(ان نحن الاّ بشر مثلكمولكن الله يمنّ على من يشاء من عباده)(21)م
«ما جز بشرى مثل شمانيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهدمنّت مى نهد.»م
بنابراين، نبايد ازهمانندى در انسانيّت به گمراهى بيفتيم و هيچانسانى را شايسته ارتباط با جهانى ديگر ودستيابى به مقامات والايى همچون عصمت ندانيم.ما اگر خود چهره حقيقى گناه را ـ چنان كه بايدـ درك نكرده ايم و آن اراده قوى براى دورىاز آن ها را در خود نمى بينيم و خويشتن رااسير دام هاى شيطانى مى يابيم، نبايدهمگان را با خود مقايسه كرده، هر سخنى را كهفراتر از سطح انديشه ما است انكار كنيم
كار پاكان را قياس ازخود مگير گر چه ماند در بنشتن شير و شير
جمله عالم زين سببگمراه شد كم كسى ز ابدال حق آگاه شد
همسرى با انبيابرداشتند اوليا را همچو خود پنداشتند
گفته اينك ما بشر ايشانبشر ما و ايشان بسته خوابيم و خور
اين ندانستند ايشان ازعمى هست فرقى در ميان بى انتها
هر دو گون زنبور خوردنداز محلّ ليك شد زان نيش و زين ديگر عسل
هر دو گون آهو گياهخوردند و آب زين يكى سرگين شد و زان مشك ناب
هر دو نى خوردند از يكآب خور اين يكى خالى و آن ديگر شكر
صد هزاران اين چنيناشباه بينفرقشان هفتاد ساله راه بين(22)3)توانايى انجام گناه، نه آلودگى به آن
آن چه رهزن انديشه عصمتستيزان قرار گرفته، اين پندار است كه با وجودگرايش هاى نفسانى، گريزى از آلودگى به گناهنيست. غافل از آن كه در كنار اميالى كه آدمى رابه زشتى ها فرا مى خواند، همواره گرايشبه خوبى نيز وجود دارد و در معصومان، اينگرايش ها هيچگاه راهى براى به بار نشستناميال دسته اول باقى نمى گذارد. و بهاصطلاح، در اين انسان هاى والا، مقتضىانجام گناه، همواره مانعى در پيش روى خود مى بيندو از فعاليت باز مى ماند.(23)4)تعديل قوا، نه سركوب آنها
يكى از نكاتى كه توجه بهآن به بسيارى از ترديدها پايان مى دهد، ايناست كه عصمت به معناى سركوبى قواى نفسانى وشهوانى نيست، بلكه نيرويى است كه به هر كداماز گرايش هاى آدمى از راه حلال پاسخ مى گويد.«مثلا سامعه از انسان صوت حسن مى خوهد، نهغنا و شخص مى تواند صوت حسن را با صوت موزونو دلپذير بدون شائبه حرام تأمين كند... و نيزساير قوا، هر كدام مقتضياتى دارند كه هم مى توانآن را از راه حلال تهيه كرد و هم از راه حرام.انبيا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضياتقوا پاسخ دادند.»(24)م