بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عاشورا, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - عاشورا
     002 - عاشورا
     003 - عاشورا
     004 - عاشورا
     005 - عاشورا
     006 - عاشورا
     007 - عاشورا
     008 - عاشورا
     009 - عاشورا
     010 - عاشورا
     011 - عاشورا
     012 - عاشورا
     013 - عاشورا
     014 - عاشورا
     015 - عاشورا
     016 - عاشورا
     017 - عاشورا
     018 - عاشورا
     019 - عاشورا
     020 - عاشورا
     021 - عاشورا
     022 - عاشورا
     023 - عاشورا
     024 - عاشورا
     025 - عاشورا
     026 - عاشورا
     027 - عاشورا
     028 - عاشورا
     029 - عاشورا
     030 - عاشورا
     031 - عاشورا
     FEHREST - عاشورا- فهرست
 

 

 
 

 

 

قرار خواهد داد و لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد!».(1)

* * *

 

3 ـ آتش زدن كعبه

لشكر يزيد پس از غارت مدينه براى نبرد با عبداللّه بن زبير به سوى مكّه حركت كرد. مسرف بن عقبه در بين راه به هلاكت رسيد.(2)

وى به هنگام مرگ، به سفارش يزيد، «حصين بن نمير» را به فرماندهى لشكر انتخاب كرد. لشكريان شام مكّه را محاصره كردند و ابن زبير را كه به مسجد الحرام پناهنده شده بود، مورد حمله قرار دادند. آنان با منجنيق، حرم الهى را آتش باران كردند كه در نتيجه پرده ها و سقف كعبه آتش گرفت و سوخت.

مورّخان نوشته اند كه اين آتش سوزى در سوّم ربيع الاوّل سال 64 هجرى واقع شده است.

محاصره و درگيرى شاميان با عبداللّه بن زبير و طرفدارانش ادامه داشت، تا
آن كه خبر مرگ يزيد به شاميان رسيد و پس از آن، آن ها متفرّق شدند و به شام بازگشتند.(3)

آرى; يزيد در مدّت كوتاه خلافتش، هر سالى را با جنايتى بزرگ سپرى كرد و به جان و مال و ناموس مسلمين دست تعرّض دراز كرد و از همه عظيم تر، جنايت بزرگ عاشوراى سال 61 هجرى را پديد آورد.


1 . تاريخ الخلفاء، ص 233. اين روايت از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در كتاب هاى معتبر اهل سنّت با تعبيرات مختلفى آمده است; رجوع كنيد به: صحيح مسلم، كتاب الحج، باب فضل المدينة، حديث 10 و 16; مسند احمد، ج 4، ص 55 و كنزالعمّال، ج 12، ص 246-247.

براى آگاهى بيشتر از واقعه حرّه و كشتار عظيم مردم رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج 4، ص 370-381 ; كامل ابن اثير، ج 4، ص 111-121 و انساب الاشراف بلاذرى، ج 5، ص 337-355.

2 . پس از دفن مسرف در آن مكان و حركت لشكر شام، زنى قبر وى را شكافت و جنازه اش را به دار آويخت، مردم پس از اطّلاع از اين ماجرا، به آن مكان آمدند و جنازه اش را سنگباران كردند. (الامامة و السياسة، ج 1، ص 242).

3 . رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج 4، ص 381-384; كامل ابن اثير، ج 4، ص 123-124; الامامة والسياسة، ج 1، ص 241 و ج 2، ص 19 و تاريخ الخلفاء، ص 233.

[ 221 ]

اين بحث را با جمله اى از «ذهبى» ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ به پايان مى بريم; وى در معرّفى يزيد مى نويسد:

«كَانَ نَاصِبِيًّا، فَظّاً، غَلِيظاً، جِلْفاً، يَتَنَاوَلُ الْمُسْكِرَ، وَ يَفْعَلُ الْمُنْكَرَ، إِفْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِيدِ الْحُسَيْنِ، وَ اخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الْحَرَّةِ; يزيد ناصبى (دشمن على و خاندانش)، خشن، تندخو و بى ادب بود. مسكرات مى نوشيد و مرتكب منكرات مى شد. دولت وى با كشتن حسينِ شهيد آغاز و با واقعه حرّه (مدينه) پايان يافت».(1)

نفرين تمام نفرين كنندگان جهان بر او باد!


1 . سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 83 .

[ 222 ]

 

[ 223 ]

 

[ 224 ]

 

بخش سوّم : انگيزه هاى قيام عاشورا   

 

[ 225 ]

 

 

اشـاره:

 

آنچه كه همه اعمال و رفتار و گفتار انسان را روح مى بخشد، نيّت و انگيزه اوست. نيّت و انگيزه به همه كارها رنگ و جهت مى دهد و بر تمامى تلاش ها سايه مى افكند.

انگيزه هاى مادّى و نيّت هاى الهى، تأثيرهاى متمايزى در تلاش هاى انسان مى گذارند، نتايج متفاوتى به بار مى آورند و نمودهاى مختلفى را از خود بروز مى دهند.

كسانى كه در تلاش خويش، غير خدا را مى جويند، از همه ابزارهاى مشروع و نامشروع و مقدّمات روا و ناروا، براى رسيدن به اهدافشان بهره مى گيرند، ولى جامع همه اين تلاش ها، رسيدن به مقصد دنيوى و نيل به اهداف مادّى به هر قيمتى است.

ولى هنگامى كه انگيزه تلاش انجام وظيفه الهى، خشنودى حقّ و جلب رضايت خداوند باشد، آن زمان همه مقدّمات، ابزارها و افراد همراه، رنگ و بوى ديگرى دارند; سود و زيان، نفع و ضرر، كاميابى و ناكامى نيز معناى ديگرى پيدا مى كند.

سرباز جبهه حق و عامل به وظيفه الهى، زمانى خود را كامياب و خوشبخت مى بيند كه توانسته باشد وظيفه عبوديّت و بندگى خويش را به نحو احسن انجام دهد و هيچ كس و هيچ انگيزه اى جز نگاه به حضرت دوست و تكاپو براى جلب محبّت پروردگار، توجّه او را جلب نكرده باشد و اگر غير از اين بيانديشد و يا عمل كند، خود

[ 226 ]

را ناكام و زيان ديده مى داند.

با اين مقدّمه به سراغ انگيزه هاى قيام عاشورا مى رويم.

در ارتباط با اهداف و انگيزه هاى قيام امام حسين(عليه السلام) تحليل گران، تفسير و تحليل هاى مختلفى ارائه داده اند و برخى از اين تحليل ها كه عمدتاً از سوى مستشرقان و يا ناآگاهان از حقيقت دين و جوهره اسلام ارائه شده است، دور از واقعيّت مى باشد و با مبانى اعتقادى امام حسين(عليه السلام) ناسازگار است.

برخى از تحليل ها نيز، يك جانبه و با نگاه به پاره اى از كلمات آن حضرت است و همه جانبه نيست.

امّا بهترين راه اين است كه به سراغ سخنان و خطبه هاى خود آن حضرت ـ به طور جامع ـ برويم و با استفاده از كلمات سالار شهيدان، انگيزه هاى آن حضرت را جستجو كنيم.

[ 227 ]

 

1

احياى آيين خدا و نجات اسلام از چنگال بدعت ها

 

به يقين نهضت خونينى همچون نهضت كربلا و استقبال امام حسين(عليه السلام) از همه حوادث شكننده آن و پذيرش شهادت خود، ياران و فرزندان و اسارت زنان و كودكانش، نمى تواند مسأله ساده اى باشد.

بايد مطمئن بود كه آن امام بزرگوار و ياران گرانقدرش به دنبال هدفى مهم بودند كه تقديم جان و مال و پذيرش هر نوع سختى و آزار را براى آنان سهل و آسان مى كرد. هدفى كه والاتر از سرمايه هاى زندگى مردانى همچون حماسه سازان كربلا بود.

قبلا گذرى به آيات قرآن مى افكنيم تا در يابيم خداوند در چه زمانى چنين اجازه اى را به مسلمانان مى دهد و براى رسيدن به چه هدفى، بذل جان و مال را لازم مىشمرد.

در جاى جاى قرآن كريم از قتال «فى سبيل الله» سخن به ميان آمده است و به مجاهدان راه خدا بشارت ها داده و از آنان تجليل شده است.(1) ياد مردان خداپرستى را كه همراه جمعى از پيامبران در راه خدا كشته شدند، گرامى داشته(2) و از شهيدان راه خدا به عظمت ياد كرده است.(3)


1 . آل عمران، آيه 195 ; نساء، آيات 74، 95-96; توبه، آيات 20-22، 111 و آيات فراوان ديگر.

2 . آل عمران، آيه 146.

3 . آل عمران، آيات 169-171.

[ 228 ]

در واقع قدر مشترك اين آيات، تجليل از جهادى است كه هدف آن، تقويت دين خدا و اعلاى كلمه حق باشد (وَكَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْيَا).(1)

آرى; آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرك و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام، كارى است والا و پر ارزش.

در واقع، آيين خدا كه راهگشاى همه انسان ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه مردانى همچون امام حسين(عليه السلام) و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، هستى خويش را مخلصانه تقديم مى كنند.

به تعبير امام خمينى(قدس سره): «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) با آن جوان ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند».(2)

اميرمؤمنان على(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد:

«فَإذا نَزَلَتْ نازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُمْ; هنگامى كه حادثه اى پيش آمد (كه دين يا جان شما را تهديد مى كند) جان خويش را فدا كنيد، نه دينتان را».(3)

تاريخ به خوبى گوياى اين حقيقت است كه از عصر استيلاى بنى اميّه بر بلاد اسلامى، زحمات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و تلاش مجاهدان صدر اسلام در نشر آيين خدا به تاراج رفت; ارزش هاى اسلامى زير پا گذاشته شد; بدعت و فسق و فجور رايج گشت. سخن از محو نام رسول الله(صلى الله عليه وآله) به ميان آمد و تبعيض و بى عدالتى، ستم و بيدادگرى، شكنجه و آزار مؤمنان، شاخصه اين حاكميّت بود كه در بخش گذشته شرح آن، با مدارك متقن گذشت.


1 . توبه، آيه 40.

2 . صحيفه امام، ج 8، ص 151 (سخنرانى 24/3/58).

3 . كافى، ج 2، ص 216، ح 2.

[ 229 ]

خطّ انحراف از اسلام ناب كه از ماجراى سقيفه آغاز شد، در عصر استيلاى معاويه شدّت گرفت، ولى تلاش معاويه بر آن بود كه با حفظ ظواهر دينى و در پس پرده نفاق، به مقاصد خويش برسد. هر چند، هر قدر سلطه او قوى تر مى شد، جسارت و عقده گشايى هاى وى نيز، آشكارتر مى گشت; ولى با اين حال، همچنان عناوينى همچون «خال المؤمنين»، «صحابى رسول الله» و «كاتب وحى» را يدك مى كشيد، تا آنجا كه در نظر بسيارى از مردم عامى، امام حسين(عليه السلام) و معاويه هر دو صحابى پيامبر بودند و اختلاف اين دو با يكديگر ـ به اصطلاح ـ مربوط به اختلاف در قرائت از دين و درگيرى دو صحابى در نحوه برداشت از قرآن و سنّت بود!

از اين رو، امام حسين(عليه السلام) در اواخر عمر معاويه، مبارزه خود را به گونه اى علنى آغاز مى كند و با سخنرانى معروفش در سرزمين منا، در جمع گروهى از صحابه و تابعين و فرزندان آنان به افشاگرى عملكرد معاويه مى پردازد و زمينه يك قيام را فراهم مى كند (شرح اين سخنرانى در بخش آينده خواهد آمد).

همچنين نامه هايى كه آن حضرت به معاويه مى نويسد و با شجاعت تمام به نكوهش او مى پردازد،(1) همگى از اين حقيقت حكايت دارد كه امام(عليه السلام) مبارزه خود را آغاز كرده است; هر چند بر اساس پايبندى به صلح برادرش امام حسن(عليه السلام)دست به قيام مسلّحانه نمى زند، ولى روشن است كه امام(عليه السلام) قيام بزرگى را در نظر دارد و منتظر است پس از معاويه بدان اقدام كند.

امام حسين(عليه السلام) در پاسخ نامه جمعى از مردم كوفه كه براى همراهى و قيام، اعلام آمادگى كرده اند، نوشت:

«... فَاَلْصِقُوا بِالاَْرْضِ، وَ أخْفُوا الشَّخْصَ، وَ اكْتُمُوا الْهَوى، وَ احْتَرِسُوا مِنَ الاَْظِنّاءِ مادامَ ابْنُ هِنْدَ حَيّاً، فَاِنْ يَحْدُثْ بِهِ حَدَثٌ وَ اَنَا حَىٌّ يَأْتِكُمْ رَأْيِي;


1 . اين نامه را نيز در بخش چهارم (بخش رويدادها) بخوانيد.

[ 230 ]

اكنون حركتى انجام ندهيد، و از آشكار شدن، دورى نماييد و خواسته خويش پنهان كنيد و از حركات شك برانگيز ـ تا زمانى كه فرزند هند (معاويه) زنده است ـ پرهيز نماييد. اگر او مرد و من زنده بودم، تصميم خود را به شما اعلام خواهم كرد».(1)

معاويه با آن كه از اين ماجراها مطّلع بود و گاه امام(عليه السلام) را تهديد مى كرد، ولى از اقدام عملى و درگير شدن با آن حضرت پرهيز داشت، امّا روشن بود كه اين وضع پس از مرگ معاويه ادامه نخواهد يافت.

پس از مرگ معاويه شرايط تغيير كرد ; چرا كه از سويى، يزيد به فسق و فجور و بى دينى شهره بود و از انجام هيچ گناهى حتّى به صورت علنى پروا نمى كرد، و از سوى ديگر، يزيد هيچ سابقه اى (هر چند به صورت ظاهر) در اسلام نداشت; جوانى خام، ناپخته و هوسران بود; به همين دليل، ميان صحابه و فرزندان آنان نيز داراى هيچ گونه امتياز و مقبوليّتى نبود و از سوى سوّم، گروه زيادى از مردم كوفه براى همراهى با امام(عليه السلام)اعلام آمادگى كرده بودند.

امام(عليه السلام) مى ديد اگر از اين فرصت براى افشاى چهره واقعى بنى اميّه و يارى دين خدا استفاده نكند، ديگر نامى از اسلام و قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) باقى نخواهد ماند.

امام حسين(عليه السلام) با هدف احياى دين خدا قيام و حركت خويش را آغاز كرد; در مرحله نخست ـ اگر ممكن است ـ با تشكيل حكومت اسلامى و در غير اين صورت، با شهادت خود و يارانش به مقصود بزرگ خود برسد.

به هر حال، مى بايست دين از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را زنده كرد و چه كسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست كه پيش گام چنين حركتى شود.


1 . انساب الاشراف بلاذرى، ج 3، ص 366.

[ 231 ]

امام حسين(عليه السلام) نخست با اين جمله:

«وَ عَلَى الاِْسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراع مِثْلَ يَزِيدَ; زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد شود، بايد فاتحه اسلام را خواند».(1)

تصريح كرد كه با وجود خليفه اى همچو يزيد، فاتحه اسلام خوانده است و ديگر اميدى به بقاى دين خدا در حكومت يزيد نمى رود.

همچنين در نامه اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت هاى موجود در جامعه اشاره كرده، و هدفش را از قيام بر ضدّ حكومت يزيد، احياى سنّت و مبارزه با بدعت ها معرّفى مى كند. مى فرمايد:

«وَ اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلى كِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(صلى الله عليه وآله)فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمِيتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلي وَ تُطِيعُوا اَمْرِي، اَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ; من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش فرا مى خوانم ; چرا كه (اين گروه) سنّت پيامبر را از بين برده و بدعت (در دين) را احيا كردند. اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم را اطاعت كنيد، شما را به راه راست هدايت مى كنم».(2)

آن گاه كه در مسير كربلا با «فرزدق» ملاقات مى كند، به روشنى از بدعت ها و خلاف كارى هاى حاكمان شام و قيام براى نصرت دين خدا سخن مى گويد:

«يا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيْطانِ، وَ تَرَكُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ، وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِي الاَْرْضِ، وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ، وَ اسْتَأْثَرُوا فِي اَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينَ، وَ اَنَا اَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دِينِ اللهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِهِ، وَ الْجِهادِ فِي سَبِيلِهِ، لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْيا ; اى فرزدق! اينان گروهى اند


1 . لهوف، ص 99; بحارالانوار، ج 44، ص 326 و فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 24.

2 . تاريخ طبرى، ج 4، ص 266 و بحارالانوار، ج 44، ص 340.

[ 232 ]

كه پيروى شيطان را پذيرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها كردند و در زمين فساد را آشكار ساختند و حدود الهى را از بين بردند، باده ها نوشيدند و دارايى هاى فقيران و بيچارگان را ويژه خود ساختند و من از هر كس به يارى دين خدا و سربلندى آيينش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آيين خدا پيروز و برتر باشد».(1)

تعبيراتى با اين مضمون، در كلمات و خطابه هاى امام حسين(عليه السلام) بسيار ديده مى شود، كه در بخش آينده قسمت مهمّى از آنها خواهد آمد; اين مطلب را با جمله ديگرى از آن حضرت پايان مى دهيم:

امام(عليه السلام) در خطبه اى كه در مسير كربلا در جمع لشكريان حرّ ايراد كرد، فرمود:

«اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَى الْباطِلِ لا يُتَناهى عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً ; آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش (شهادت) باشد».(2)

امام حسين(عليه السلام) با اين كلمات هم هدف خويش را از قيام و حركتش بيان مى كند و هم آمادگى خويش را براى شهادت در طريق مبارزه با باطل و احياى دين خدا اعلام مى دارد.

* * *

بنابراين، روشن است كه يكى از اهداف مهمّ قيام امام حسين(عليه السلام) احياى دين خدا، مبارزه با بدعت ها و مفاسد دستگاه بنى اميّه و رهايى اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در اين راه موفّقيّت بزرگى نصيب آن حضرت شد، هر چند آن


1 . تذكرة الخواص، ص 217-218.

2 . تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و بحارالانوار، ج 44، ص 381.

[ 233 ]

حضرت و ياران باوفايش به شهادت رسيدند، ولى تكانى به افكار خفته مسلمين دادند و لرزه بر اندام حكومت جبّاران افكندند، در نتيجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى(صلى الله عليه وآله) جلوگيرى كردند و مسلمانان را از حيرت و گمراهى نجات دادند.

در زيارت معروف اربعين مى خوانيم:

«وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ; او (حسين) خون پاكش را در راه تو نثار كرد، تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى نجات دهد».

همچنين در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: پس از شهادت امام حسين(عليه السلام)وقتى كه ابراهيم بن طلحة بن عبيدالله، خطاب به امام سجاد(عليه السلام) گفت:

«يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ مَنْ غَلَبَ؟ ; اى على بن الحسين! چه كسى (در اين مبارزه) پيروز شد؟!»

امام(عليه السلام)فرمود:

«اِذا اَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَاَذِّنَ ثُمَّ اَقِمْ ; اگر مى خواهى بدانى چه كسى (يزيد يا امام حسين(عليه السلام)) پيروز شده است، هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو (آن گاه ببين چه كسانى ماندند و چه كسانى رفتند)».(1)

امام چهارم(عليه السلام) مى خواهد بگويد، هدف حكومت يزيد محو نام رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بود، ولى امام حسين(عليه السلام) با شهادتش از اين كار جلوگيرى كرد، به هنگام اذان و اقامه همچنان نام محمد(صلى الله عليه وآله) كه نشانه بقاى مكتب اوست برده مى شود (و هر قدر زمان مى گذرد اين حقيقت آشكارتر مى شود).


1 . بحارالانوار، ج 45، ص 177.

[ 234 ]

به گفته شاعرى با اخلاص:

اى ياد تو در عالم، آتش زده بر جان ها *** هر جا ز فراق تو چاك است گريبان ها

اى گلشن دين سيراب با اشك محبّانت *** از خون تو شد رنگين هر لاله به بستان ها

بسيار حكايت ها گرديده كهن امّا *** جانسوز حديث تو، تازه است به دوران ها

در دفتر آزادى، نام تو به خون ثبت است *** شد ثبت به هر دفتر، با خون تو عنوان ها

اين سان كه تو جان دادى، در راه رضاى حق *** آدم به تو مى نازد، اى اشرف انسان ها

قربانى اسلامى با همّت مردانه *** اى مفتخر از عزمت همواره مسلمان ها

* * *

 

 

[ 235 ]

 

2

اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منكر

 

با آن كه به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسين(عليه السلام) از بيعت با يزيد و يا پاسخ به دعوت كوفيان، در تحقّق اين قيام خونين بى تأثير نبود، ولى در عين حال در كلمات امام(عليه السلام)، به طور مكرّر از اصلاح امّت و دو فريضه مهمّ امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از انگيزه هاى اساسى اين نهضت بزرگ ياد شده است.

دو فريضه اى كه قرآن هلاكت و انقراض اقوام پيشين را به سبب فراموش كردن آن معرّفى كرده، مى فرمايد:

(فَلَوْلاَ كَانَ مِنْ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُوْلُوا بَقِيَّة يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ); چرا در قرون (و اقوام) پيش از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند.(1)

همچنين درباره آن گروه از بنى اسرائيل كه مورد لعن پيامبرانى چون حضرت داود و عيسى(عليهما السلام) قرار گرفتند، مى فرمايد:

(كَانُوا لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُّنكَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ); (چون) آنان از اعمال زشتى كه انجام مى دادند يكديگر را نهى نمى كردند، چه


1 . هود، آيه 116.

[ 236 ]

بدكارى انجام مى دادند.(1)

در حقيقت اين بى تفاوتى و سازشكارى آنان بود كه موجب تشويق افراد گناهكار مى شد، و در نهايت به هلاكت همگان انجاميد.

در آيه اى ديگر خداوند اجراى اين اصل را به صورت گسترده از ويژگى هاى امّت اسلامى به عنوان «امّت برتر» دانسته، مى فرمايد:

(كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ); شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسان ها آفريده شديد (چه اين كه) امر به معروف مى كنيد و نهى از منكر، و به خدا ايمان داريد.(2)

نكته جالب توجّه در اين آيه آن است كه دليل بهترين امّت بودن را «امر به معروف و نهى از منكر و ايمان به خدا» مىشمرد. و جالب تر اين كه «امر به معروف و نهى از منكر» را بر «ايمان به خدا» مقدّم مى دارد تا بيانگر اين معنى باشد كه بدون اين دو فريضه، ريشه هاى ايمان به خدا نيز در دلها سُست مى شود و پايه هاى آن فرو مى ريزد و به تعبير ديگر ايمان به خدا بر آن دو فريضه استوار مى گردد.(3) همان گونه كه اصلاح همه امور جامعه بر آن دو استوار است.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

«إنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الاَْرْضُ وَ يَنْتَصِفُ مِنَ الاَْعْداءِ وَ يَسْتَقِيمُ الاَْمْرُ; امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ


1 . مائده، آيه 79.

2 . آل عمران، آيه 110.

3 . رجوع شود به تفسير نمونه، ذيل آيه.

[ 237 ]

الهى است كه بقيّه فرايض با آن ها بر پا مى شوند و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد و كسب و كار مردم حلال مى شود و حقوق افراد تأمين مى گردد و در سايه آن زمين آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و در پرتو آن همه كارها روبه راه مى گردد».(1)

اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز در بيانى نورانى فرمودند:

«قِوامُ الشَّريعَةِ الاَْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إقامَةِ الْحُدُودِ; قوام شريعت بر پايه امر به معروف و نهى از منكر و اقامه حدود الهى استوار است».(2)

از اين روايات پر معنى به خوبى استفاده مى شود كه اگر در جامعه اى اين دو فريضه، يعنى مسئوليّت همگانى در برابر فساد به فراموشى سپرده شود، پايه هاى شريعت در هم شكسته و رفته رفته اصل دين از بين مى رود. و امور جامعه به فساد و تباهى كشيده مى شود.

اين است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) احياء كنندگان امر به معروف و نهى از منكر را نماينده خدا در زمين و جانشين پيامبر و كتاب معرّفى مى كنند. (مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللهِ وَ خَلِيفَةُ كِتابِهِ).(3)

على(عليه السلام) در تبيين جايگاه بسيار مهمّ اين دو فريضه در مقايسه آن با ساير فرايض مى فرمايد:

«وَ ما أَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَ الْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللهِ عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلاَّ كَنَفْثَة فِى بَحْر لُجِّىٍّ; تمام كارهاى نيك، حتّى جهاد در راه خدا، در


1 . وسائل الشيعة، ج 11، ص 315، ح 6. مراجعه شود به تفسير نمونه، ج 3، ص 38.

2 . غرر الحكم، حكمت 6817.

3 . مجمع البيان، ذيل تفسير آيه 79 سوره مائده. رجوع شود به: تفسير نمونه، ج 3، ص 37.

[ 238 ]

برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر يك درياى پهناور».(1)

از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه تا چه اندازه اين موضوع در اسلام از اهمّيّت و ارزش بى نظيرى برخوردار است.

حضرت على(عليه السلام) در سخن ديگرى به مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرده، مى فرمايد:

«أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأى عُدْواناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعى اِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسانِهِ فَقَدْ اُجِرَ، وَ هُوَ اَفْضَلُ مِنْ صاحِبِهِ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هِىَ الْعُلْيا، وَ كَلِمَةُ الظّالِمِينَ هِىَ السُّفْلى، فَذلِكَ الَّذِي اَصابَ سَبِيلَ الْهُدى، وَ قامَ عَلَى الطَّريقِ، وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ; اى مؤمنان! هر كس ببيند ستمى صورت مى گيرد و مردم را به سوى كار زشتى دعوت مى كنند، اگر تنها در دلش آن را انكار كند سالم مانده و گناهى بر وى نيست (به شرط آن كه بيشتر از آن نتواند) و كسى كه آن را با زبانش انكار كند، پاداش الهى نصيب او شده و مقامش از اوّلى برتر است و آن كس كه براى اعتلاى نام خدا و سرنگونى ظالمان با شمشير به مبارزه برخيزد، او كسى است كه به راه راست هدايت يافته و بر جاده حقيقى گام نهاده و نور يقين در دلش تابيده است!».(2)

* * *

به راستى امام حسين(عليه السلام) را بايد قهرمان اين ميدان دانست. آن حضرت علاوه بر


1 . نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 374.

2 . نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 373.

[ 239 ]

امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نيز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترين مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذير به همگان اعلام كرد:

«أَيُّهَا النّاسُ! فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّيْفِ، وَ طَعْنِ الاَْسِنَّةِ، فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ إِلاَّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنَّا ; اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه ها شكيبا است، با ما بماند و الاّ از ما جدا شود!!».(1)

مطابق روايات قيام با شمشير (در جاى خود) عالى ترين و پرفضيلت ترين مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منكر است كه امام حسين(عليه السلام) به آن اقدام كرد.

اميرمؤمنان پس از بيان مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر (قلبى، زبانى و عملى)، فرمود:

«وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ إِمام جائِر ; امّا از همه مهم تر سخن به حقّى است كه در برابر پيشواى ستمگرى گفته شود».(2)

امام حسين(عليه السلام) نه تنها با سخنانش به افشاى جنايات بنى اميّه پرداخت كه با شمشير بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ايستادگى كرد و اين حركت خويش را «امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور جامعه» ناميد و در بيان و سخنان خويش، به طور مكرّر از اين فريضه بزرگ ياد كرد، و با صراحت، يكى از انگيزه هاى حركتش را احياى همين امر مهم شمرد.

* * *

اكنون به مهمترين بخش از سخنان آن حضرت و يارانش، در اين مورد گوش جان مى سپاريم.

1ـ آن حضرت دو سال قبل از هلاكت معاويه، در ميان جمع زيادى از مهاجرين و


1 . ينابيع المودّة، ص 406.

2 . نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 374. براى آگاهى بيشتر از مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر رجوع شود به: جواهرالكلام، ج 21، ص 374 به بعد.

[ 240 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation