بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عاشورا, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - عاشورا
     002 - عاشورا
     003 - عاشورا
     004 - عاشورا
     005 - عاشورا
     006 - عاشورا
     007 - عاشورا
     008 - عاشورا
     009 - عاشورا
     010 - عاشورا
     011 - عاشورا
     012 - عاشورا
     013 - عاشورا
     014 - عاشورا
     015 - عاشورا
     016 - عاشورا
     017 - عاشورا
     018 - عاشورا
     019 - عاشورا
     020 - عاشورا
     021 - عاشورا
     022 - عاشورا
     023 - عاشورا
     024 - عاشورا
     025 - عاشورا
     026 - عاشورا
     027 - عاشورا
     028 - عاشورا
     029 - عاشورا
     030 - عاشورا
     031 - عاشورا
     FEHREST - عاشورا- فهرست
 

 

 
 

 

 

و سخنان فراموش نشدنى كه در خطبه هاى امام سجّاد(عليه السلام) در شام و در نزديكى مدينه آمده است، هر كدام بيانگر روح حماسى اين واقعه بزرگ تاريخ است.

در طول تاريخ نيز، بسيارى از شعراى اهل البيت(عليهم السلام) كوشيدند تا روح حماسى عاشورا را در اشعار خود زنده نگه دارند.

دعبل، شاعر شجاع و با صفا، قصيده معروف خود را با اين بيت آغاز كرد:

مَدارِسُ آيات خَلَتْ مِنْ تَلاوَة *** وَ مَنْزِلُ وَحْى مُقْفِرِ الْعَرَصاتِ

«خانه هاى شما اى آل محمد(صلى الله عليه وآله) مدارس آيات خدا بود كه دشمنان نور تلاوت قرآن را در آن خاموش كردند و محلّ نزول وحى الهى بود كه اكنون از همه چيز تهى گشته است».(1)

شعراى معاصر ما نيز رنگ و آب تازه اى به آن بخشيدند و با اشعارى از اين دست:

إنْ كَانَ دينُ مُحَمَّد لَمْ يَسْتَقِمْ *** إِلاَّ بِقَتْلي يا سُيُوفُ خُذيني

«اگر دين محمّد جز با شهادت من (و رسوايى دشمن) استوار نمى شود، اى شمشيرها به سراغ من آييد».(2)

يا به گفته شاعرى ديگر، به عنوان زبان حال سالار شهيدان كربلا:

قِفْ دُونَ رَأْيِكَ في الْحَياةِ مُجاهِداً *** إِنَّ الْحَياةَ عَقيدَةٌ وَ جِهادٌ

«براى حفظ مكتب و عقيده خود در زندگى بايست و جهاد كن كه زندگى حقيقى چيزى جز عقيده و جهاد نيست». (البتّه مخاطب مسلمانان و پيروان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) هستند).

* * *

امروز دشمنان اسلام براى محو و نابودى اين آيين پاك كه مزاحم منافع نامشروع آنهاست، مى كوشند مراسم عزاى حسينى را از محتوا خالى كنند و روح حماسى آن را


1 . بحارالانوار، ج 49، ص 147 .

2 . اعيان الشيعة، ج 1، ص 581. اين بيت، از يك قصيده طولانى است كه شاعر و خطيب كربلا، مرحوم شيخ محسن ابوالحبّ (متوفّاى 1305 ق) سروده است (تراث كربلا، سلمان هادى الطعمة، ص 86).

[ 21 ]

بگيرند و درس هايى كه در جاى جاى اين حماسه بزرگ تاريخى نهفته است، به فراموشى بسپارند.

بر خطباى آگاه، مدّاحان با هدف، نويسندگان شجاع و بيدار لازم است كه در حفظ محتواى اين حماسه بزرگ تاريخ بكوشند و از آن براى نجات ملّت هاى مظلوم جهان عموماً و مسلمين ستمديده خصوصاً بهترين درس ها را بگيرند.

* * *

 

بهترين روش براى مطالعه تاريخ

بسيارى از مردم ـ و حتّى دانش آموختگان ـ عادت دارند حوادث تاريخى را جداى از يكديگر مطالعه كنند كه در اين صورت ممكن است بسيارى از پرسش ها براى آنها بدون پاسخ بماند.

در حالى كه تاريخ، سلسله حوادثى است كه مانند حلقه هاى زنجير به هم پيوسته است; هر حادثه بزرگ يا كوچك امروز، ريشه اى در گذشته و آثارى در آينده دارد، و هر قدر حادثه بزرگ تر باشد، ريشه ها پيچيده تر، و آثار فزون تر خواهد بود.

كتابهايى كه حوادث خونبار عاشوراى حسينى را شرح مى دهد، غالباً به صورت يك حادثه غم انگيز و جدا از ديگر حوادث تاريخى از آن ياد كرده اند، هر چند در همان محدوده داد سخن داده باشند.

ولى اگر ريشه اين حادثه عظيم را در گذشته تاريخ اسلام و حتّى در عصر جاهليّت بررسى كنيم و آثار و ثمرات آن را در قرون بعد و حتّى امروز مورد توجّه دقيق قرار دهيم، عاشورا عظمت و مفهوم ديگرى پيدا مى كند و جزء جزء اين حادثه معنى مى شود و پاسخ بسيارى از پرسش هاى مربوط به آن آشكارتر مى گردد.

به دنبال پيشنهاد و آمادگى دو تن از فضلاى دانشمند، جوان و با ذوق حوزه علميّه، حجج اسلام آقايان سعيد داودى و مهدى رستم نژاد، جهت تدوين كتابى در

[ 22 ]

ارتباط با قيام امام حسين(عليه السلام)، فكر كردم خوب است اين كتاب، بر اساس همين تفكّر درباره قيام سالار شهيدان نوشته شود كه از ريشه ها و انگيزه ها شروع شود، سپس به بيان اصل وقايع از منابع معروف و معتبر بپردازد و سرانجام به بيان آثار گسترده و ثمرات مهمّ آن ختم گردد، تا همه قشرها ـ به ويژه نسل جوان فرهيخته ـ با عمق اين حادثه بزرگ تاريخ اسلام آشناتر شده، و عظمت آن را با تمام وجود خود درك كنند.

توفيق الهى شامل حال شد و با آمادگى اين عزيزان براى انجام اين كار بزرگ، راهكارها به آنها ارائه گرديد و در مسير راه پيوسته بر كار آنها نظارت شد و آنان نيز، بحمدالله به خوبى از عهده اين مهم برآمدند و كتاب حاضر كه در موضوع خود كم نظير است، به رشته تحرير درآمد.

كتابى است كاملا مستند و شامل تحليل هاى منطقى و كاربردى كه مطالعه آن براى همه قشرها ـ إن شاء الله ـ مفيد و سودمند است.

و اين مى تواند سرآغازى باشد براى تلاش بيش تر در اين زمينه; چرا كه عاشورا تعلّق به همه اعصار و قرون دارد.

اميدوارم خوانندگان عزيز بتوانند با مطالعه آن، بيش از پيش عارف به حق شهيدان كربلا و مخصوصاً سالار شهيدان، شوند و از آن در زندگى خود الگو بگيرند و حماسه هاى عاشورا در وجودشان نقش بندد و بر عزّت و سربلندى و شهامتشان بيفزايد.

قم ـ حوزه علميّه

ناصر مكارم شيرازى

خرداد ماه 1384 ـ ربيع الثانى 1426

[ 23 ]

 

سخن آغازين   

 

هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق *** ثبت است بر جريده عالم دوام ما

تاريخ بشر حوادث تلخ و شيرين بى شمارى را به ياد دارد و تاريخ سازان فراوانى را در دل خويش پرورش داده است، ولى كمتر حادثه اى را همانند حادثه عاشوراى سال 61 هجرى با پى آمدهاى گسترده اش به خود ديده و كمتر تاريخ سازانى همچون تاريخ سازان كربلا را به ياد مى آورد.

اين حادثه همچون سكّه اى داراى دو روى كاملا متفاوت و متمايز از يكديگر است; يك روى آن، خيانت، بىوفايى، ناجوانمردى، ستمگرى، پليدى، قساوت، بىوفايى، بى رحمى و مهمان كشى; و روى ديگر آن، وفادارى، جانبازى، جوانمردى، شهامت، ستم ناپذيرى، صبر، تسليم در برابر قضاى الهى و عبوديّت حق در عالى ترين درجه آن است.

هر چند تاريخ، حوادثى دردناك تر از اين حادثه را به خود ديده و كشته هاى به مراتب بيش ترى را شاهد بوده و قيام هاى خونين و حق طلبانه فراوانى را در حافظه خود به ياد دارد ; ولى آنچه كه سبب امتياز نهضت عاشورا شده، نكاتى چند است كه در ديگر حوادث مشابه تاريخ يا وجود نداشته، و يا به اين اندازه پر رنگ نبوده و يا همه اين امتيازات را يك جا در خود جاى نداده است.

[ 24 ]

مهم ترين نكته هاى برجسته اين قيام از اين قرار است :

 

1 ـ اهداف و انگيزه هاى خالص الهى

عنصر نيّت و انگيزه الهى در قيام امام حسين(عليه السلام) بسيار ممتاز است. آن حضرت فقط و فقط براى رضاى خدا و احياى دين حق دست به قيام زد و هرگز هيچ عنصر دنيوى و جاه طلبانه در قيام او دخالت نداشت; جاى جاى تاريخ كربلا گواه اين مدّعاست. از اين رو، امام(عليه السلام) در اين نهضت همواره به وظيفه الهى خويش مى انديشيد و نتيجه را به خدا واگذار كرد. اين حقيقت بارها در كلمات، سيره و رفتار امام حسين(عليه السلام) جلوه گر شده است (در اين كتاب بارها به شواهد اين مطلب اشاره شده است).

 

2 ـ كشته شدن حجّت خدا توسّط مردمى به ظاهر مسلمان

ويژگى ديگر اين حادثه آن است كه در اين ماجرا، نه فقط يك انسان مؤمن و حق طلب، بلكه امامى معصوم، پنجمين فرد از اصحاب كساء و فرزند فاطمه زهرا(عليها السلام)دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، به دست مردمى كه خود را از امّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى دانستند به گونه اى دردناك و بى سابقه به شهادت رسيد.

كشتن امام حسين(عليه السلام) با آن همه عظمت معنوى و اصل و نسب خانوادگى، در روز روشن و در آن صحنه، كار ساده اى نبود كه تاريخ بتواند آن را فراموش كند.

هر چند كشتن هر انسان مؤمن و هر نفس محترمى جرم بزرگى است، ولى به يقين كشتن مردى كه حجّت خدا بر روى زمين و امام عصر خويش است و براى مبارزه با ظلم و ستم به پا خاسته، آن هم به آن شيوه بسيار ناجوانمردانه، گناه سنگينى است كه نمى توان از كنار آن به سادگى گذشت.

[ 25 ]

چه زيبا سروده است محتشم كاشانى; آنجا كه مى سرايد:

ترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند *** يك باره بر جريده رحمت قلم زنند

ترسم كزين گناه، شفيعان روز حشر *** دارند شرم، كز گنه خلق دم زنند

اخبار و رواياتى كه درباره تحوّلات آسمان و زمين و گريه آسمانيان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شيعه و سنّى نقل شده است به اين حقيقت گواهى مى دهد.(1)

دردآورتر آن است كه مردمى كه ادّعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى خواندند و قرآن تلاوت مى كردند، تكبير گويان به جنگ با جگرگوشه پيغمبرشان برخاستند(2) و با بى رحمى تمام اسوه تقوا و ايمان را شهيد كرده و حريمش را مورد هتك و غارت قرار دادند.

 

3 ـ ياران همراه امام(عليه السلام)

هر چند گروهى كه همراه امام حسين(عليه السلام) در حادثه كربلا به شهادت رسيدند، جمعيّت اندكى بودند; ولى نگاهى گذرا به زندگى آنان و كلمات و رفتارهايى كه از آن گروه به يادگار مانده است، نشان مى دهد كه افرادى مؤمن، وفادار، فداكار و پاكباخته بوده اند. گواه روشن اين حقيقت، سخن امام(عليه السلام) در شب عاشورا در وصف ياران خويش است كه فرمود:

«فَإِنِّي لا أَعْلَمُ أَصْحاباً أَوْلَى وَ لا خَيْراً مِنْ أَصْحابِي، وَ لاَ أَهْلَ بَيْت أَبَرَّ وَ لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي ; من يارانى بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و


1. رجوع شود به : بحارالانوار، ج 45، ص 201-219 و سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 425-428.

2. به گفته شاعر:

وَ يُكَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ، وَ إِنَّما *** قَتَلُوا بِكَ التَّكْبِيرَ وَ التَّهْليلاَ

«هنگامى كه تو را كشتند، تكبير گفتند، ولى در حقيقت با كشتن تو تكبير و تهليل (لا إله إلاّ الله) را كشتند». (بحارالانوار، ج 45، ص 244).

[ 26 ]

اهل بيتى نيكوكارتر و به وظيفه خويشاوندى پاى بندتر از اهل بيتم نمى شناسم».(1)

 

4 ـ ذلّت ناپذيرى عاشوراييان

امام حسين(عليه السلام) و ياران همراه او، در اوصاف گوناگونى ممتاز بودند، ولى يكى از عالى ترين خصيصه هايى كه در آنان وجود داشت، ذلّت ناپذيرى و نستوهى آنان بود.

دشمن هر چه تلاش كرد كه آنان را به تسليم وادار كند و يا حتّى سخنى از آنان در تأييد خلافت يزيد بشنود، موفّق نشد. حسرت شنيدن يك كلمه حاكى از پشيمانى يا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشتند!

شعار «هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةَ»(2) و همچنين كلام ماندگار «وَاللهِ لاَ أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطاءَ الذَّلِيلِ، وَ لاَ أَفِرُّ فَرارَ الْعَبيدِ ; به خدا سوگند نه به شما دست ذلّت مى دهم و نه همچون بردگان فرار خواهم كرد»(3) براى هميشه بر تارك تاريخ مى درخشد!

ابن ابى الحديد معتزلى در كتاب خود ـ به مناسبت شرح خطبه 51 نهج البلاغه ـ بحثى را با عنوان «أُباةُ الضَّيْمِ وَ أَخْبارُهُمْ» (سرگذشت ستم ناپذيران) مطرح مى كند و جمعى از ستم ناپذيران را در تاريخ اسلام نام مى برد. وى در ابتداى اين بحث مى نويسد:

«سَيِّدُ أَهْلِ الاِْباءِ الَّذي عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِيَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ، إِخْتِياراً لَهُ عَلَى الدَّنِيَّةِ، أَبُوعَبْدِاللهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِي طالِب عَلَيْهِمَا السَّلامُ; عُرِضَ عَلَيْهِ الاْمانُ وَ أَصْحابُهُ فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ ; بزرگ و پيشواى


1. تاريخ طبرى، ج 4، ص 317 و بحارالانوار، ج 44، ص 392.

2. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 99.

3. ارشاد شيخ مفيد، ص 450.

[ 27 ]

ستم ناپذيران جهان كه درس غيرت و برگزيدن مرگ در سايه شمشيرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسين بن على ـ عليهما السلام ـ بود. بر او و يارانش امان عرضه كردند، ولى آنان تن به ذلّت ندادند».(1)

نه تنها امام حسين(عليه السلام) بلكه تمام يارانى كه با او در عاشوراى 61 هجرى كشته شدند، در اوجى از عزّت نفس و نستوهى شربت شهادت را نوشيدند. ردّ امان نامه «شمر» توسّط حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام)(2) نمونه اى از اين حقيقت است.

دشمن بدن هاى آنان را مثله و قطعه قطعه كرد، ولى نتوانست از عزّت و سربلندى و عظمت روحى آنان چيزى بكاهد. آن شاعر عرب چه زيبا اين حقيقت را ترسيم كرده است:

قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ كُلَّ جارِحَة *** إِلاَّ الْمَكارِمَ فِي أَمْن مِنَ الْغِيَرِ

«ضربه ها (ى نيزه و شمشير) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت; ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغيير نكرد».

5 ـ مظلوميّت، در ابعاد مختلف

مظلوميّت امام حسين(عليه السلام) و يارانش در يك بُعد نبوده است; بلكه ابعاد گوناگونى از مظلوميّت در حادثه كربلا ديده مى شود: دعوت كردن امام و بىوفايى نسبت به آن حضرت، كشتن مهمان، بستن آب به روى آن حضرت و ياران و زنان و كودكان اهل بيت او، جنگ نا برابر سى هزار نيروى مجهّز در برابر 72 تن، كشتن كودك شيرخوار، حمله به كودكان و زنان، آتش زدن خيمه ها، تاختن اسب بر پيكر شهدا،


1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 249.

2. ارشاد شيخ مفيد، ص 440.

[ 28 ]

سرها را بالاى نيزه بردن، جلوگيرى از دفن پيكر شهيدان، اسارت زنان و كودكان آل پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و گرداندن آنها در شهرهاى مختلف و جهات ديگر مظلوميّت، همه از ويژگى هاى اين حادثه است كه آن را از حوادث مشابه ديگر جدا مى سازد.

ابعاد مظلوميّت اهل بيت(عليهم السلام) در آن روز چنان بود كه گاه دشمن بى رحم نيز مى گريست; از جمله در آنجا كه زينب كبرى(عليها السلام) خطاب به «عمربن سعد» فرمود:

«يا عُمَرَ بْنَ سَعْد! أَيُقْتَلُ اَبُوعَبْدِاللهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ ; اى عمر سعد! ابوعبدالله را مى كشند و تو نظاره مى كنى؟!»

در آن حال، اشك عمر سعد سرازير شد و بر چهره زشت و ناپاك او فرو غلتيد به گونه اى كه از شرم، صورت از زينب(عليها السلام) برگرداند.(1)

به گفته موسيوماربين آلمانى: «مصائبى كه حسين(عليه السلام) در راه احياى دين جدّش برخود وارد ساخت، بر شهيدان پيش از او برترى اش داد و بر هيچ يك از گذشتگان چنين مصائبى وارد نشده است ... در تاريخ دنيا، هجوم اين گونه مصائب مخصوص حسين(عليه السلام)است».(2)

6 ـ قدرت تأثيرگذارى

از ديگر امتيازات اين حماسه بزرگ، قدرت تأثيرگذارى آن در افكار عمومى مسلمانان، بلكه آزادمردان جهان در طول تاريخ است.

به جرأت مى توان گفت كه اين بُعد از قيام عاشورا در طول تاريخ بى نظير است. يعنى نمى توان قيام و نهضتى را در عالم پيدا كرد كه تا اين اندازه الگو و اسوه آزادمردان و سبب حركت و جوشش مبارزان در برابر ظالمان و ستمگران، آن هم از


1. بحارالانوار، ج 45، ص 55.

2. مطابق نقل: درسى كه حسين به انسان ها آموخت، ص 287.

[ 29 ]

زمان وقوع حادثه تا عصر حاضر باشد.

به تعبير ديگر: اين نهضت يك نهضت فرا زمانى و فرامكانى است. نفوذ نهضت عاشورا در طول و عرض و عمق شگفت آور است. (: طول زمان، عرض و گستره جغرافيايى زمين، عمق و نفوذ ژرف در جان آزادگان جهان).

به يقين، كمتر نهضتى را ـ همانند نهضت حسينى ـ مى توان يافت كه از همان روز شكست، فاتح و پيروز باشد و از همان روز مغلوب شدن غالب گردد و از همان ساعت كه دشمن، كار مخالف خود را تمام شده مى ديد، كار خودش به پايان رسيده باشد.

توماس كارلايل(1) مى نويسد: «بهترين درسى كه از تراژدى كربلا مى گيريم، اين است كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عدد در جايى كه حق با باطل روبه رو مى شود، اهمّيّت ندارد و پيروزى حسين با وجود اقليّتى كه داشت، باعث شگفتى من است».(2)

كشتن اين پاك مردان نه تنها كمكى به تثبيت حكومت فرزندان ابوسفيان نكرد، بلكه در سقوط آنان تسريع نمود و سرنگونى آنان را شتاب فزاينده اى بخشيد.

اعتراضات فردى و گروهى مردم و قيام هاى خونين پس از عاشورا، همگى از قدرت تأثيرگذارى اين انقلاب خونين و پيروزى واقعى عاشوراييان حكايت دارد (در بخش پنجم اين كتاب، بيش تر در اين باره سخن خواهيم گفت).

عبّاس محمود عقّاد(3) نويسنده معاصر مصرى مى نويسد:

«يزيد را در داستان كربلا برنده مطلق و كامياب و پيروزمند بر حريف خويش مى بينيم و حسين را در آن روز ـ بر عكس ـ مغلوب و شكسته خورده مى نگريم; ولى


1. توماس كارلايل، مقاله نويس، مورّخ و خاورشناس انگليسى (و از دانشمندان قرن نوزدهم ميلادى) كه عربى را در بغداد آموخت و در كمبريج استاد زبان مزبور گرديد (فرهنگ معين).

2. درسى كه حسين به انسان ها آموخت، ص 290.

3. براى آگاهى از شرح حال وى رجوع شود به : الاعلام زركلى، ج 3، ص 266.

[ 30 ]

پس از مدّت كوتاهى علائم و نشانه ها با وضع شگفت آميزى جابجا مى شود و در كفه هاى سنجش، دگرگونى حيرت آورى پديدار مى گردد; تا آنجا كه كفه زيرين، بر فراز آسمان مى رود و كفه فرازمند، به زمين فرود مى آيد و شگفتا كه اين حقيقت به قدرى روشن و آشكار است كه جاى هيچ سخنى را در تشخيص كفه هاى سود و زيان، براى هيچ نظاره گرى باقى نمى گذارد».(1)

از جلوه هاى ديگر نفوذ و تأثير اين حادثه غم انگيز آن است كه پس از قرن ها، ميليون ها علاقمند به آن حضرت، هر سال در ايّام محرّم و به خصوص در تاسوعا و عاشوراى حسينى، به عزادارى براى آن حضرت و يارانش، و تجليل و تكريم از آنان مى پردازند و در اين راه هزينه هاى سنگينى مى كنند و زحمات و رنج ها را به جان مى خرند و كودك و جوان و پير، زن و مرد مشتاقانه به راه اقامه هر چه باشكوه تر عزاى حسينى بر مى خيزند.

دشمنت كشت، ولى نور تو خاموش نگشت *** آرى آن جلوه كه فانى نشود، نور خداست

* * *

كتاب حاضر

هر چند درباره نهضت حسينى و قيام خونين عاشورا، كتاب هاى فراوانى در طول تاريخ نوشته شد، ولى از آنجا كه عمق اين حادثه فراتر از آن است كه فكر مى كنيم و بررسى ابعاد اين قيام هر زمان درس هاى تازه اى به ما مى آموزد و نويسندگان معاصر را به تدوين كتاب هاى تازه اى واداشته كه بسيار ارزشمند است; ولى احساس مى شود همچنان جاى بحث و بررسى و تحليل پيرامون اين انقلاب بزرگ حسينى باقى است و مى توان با نگاهى تازه، از آن درس هاى تازه اى گرفت.


1. ابوالشهدا، عبّاس محمود عقّاد، ترجمه محمّد كاظم معزّى، ص 212. (با اندكى تصرّف)

[ 31 ]

به همين منظور، از محضر مرجع عاليقدر و نويسنده بزرگ اسلامى حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى) ـ كه انديشه و قلم وى آثار پربركتى را براى جهان اسلام به همراه داشته ـ خواسته شد كه اگر مصلحت بداند كتابى در اين باره تدوين شود. معظّم له ضمن استقبال از اين پيشنهاد، فرمودند: درباره عاشورا و قيام امام حسين(عليه السلام) كتاب هاى فراوانى نوشته شده است، بنابراين نياز است كتابى با ابتكارات تازه و مطالبى نوين به رشته تحرير درآيد، لذا در اين باره بايد بيش تر انديشيده شود.

پس از مدّتى معظّم له ما را دعوت كرد و فرمود: طرح تازه اى براى بررسى قيام امام حسين(عليه السلام) به خاطرم رسيده كه چهارچوب هاى آن تدوين شده و اگر مطابق آن به تدوين مطالب بپردازيد، كتاب پرمحتوا و نوينى خواهد شد.

پس از بيان سرفصل هاى طرح توسّط مرجع عاليقدر، ملاحظه شد ـ همان طور كه از معظّم له انتظار مى رفت ـ طرحى نو و ابتكارى در اين باره انديشيده شده است كه حقيقتاً مى تواند خلأى را در اين رابطه پر كند.

برابر رهنمود ايشان، شروع به تحقيق و تدوين كتاب با استفاده از منابع مهم و معتبر شيعه و اهل سنّت كرديم و هر قسمتى كه آماده مى شد، نخست براى يكديگر بازخوانى كرده و پس از اصلاحات، آن را به محضر معظّم له تحويل مى داديم. ايشان نيز با دقّت آنها را مى خواند و اصلاحاتى ارزنده را در نوشته هاى ما انجام مى داد; نكاتى را بر آن مى افزود و تذكّراتى براى تكميل مطالب ارائه مى فرمود. بدين سان كتاب حاضر نوشته شده است.

جالب آن كه شروع برنامه و ارائه طرح اوّليه كتاب، در روز اربعين 1423 هجرى قمرى بود و تدوين كتاب نيز ـ بدون هيچ برنامه ريزى قبلى ـ در اربعين سال 1426 (11/1/1384) به پايان رسيد.

اين كتاب از شش بخش تشكيل شده است:

[ 32 ]

بخش اوّل: شخصيّت امام حسين و فلسفه عزادارى

بخش دوّم: ريشه هاى قيام عاشورا

بخش سوّم: انگيزه هاى قيام عاشورا

بخش چهارم: رويدادهاى قيام عاشورا

بخش پنجم: آثار و پى آمدهاى قيام عاشورا

بخش ششم: بخشى از اشعار برگزيده

اميدواريم اين «بضاعت مزجاة» مورد قبول حضرت حق و پذيرش مولاى ما حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) قرار گرفته و ذخيره اى براى روز قيامت ما گردد.

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنا شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لَنا قَدَمَ صِدْق عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَيْنِ، اَلَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.

آمين يا ربّ العالمين

سعيد داودى ـ مهدى رستم نژاد

اربعين سال 1426 برابر با 11/1/1384

 

[ 33 ]

 

بخش اوّل : شخصيّت امام حسين(عليه السلام)و فلسفه عزادارى  

 

[ 34 ]

 

[ 35 ]

 

اشـاره:

در اين بخش نكاتى در ارتباط با ولادت امام حسين(عليه السلام)، عظمت و شخصيّت آن حضرت و عزادارى و شيوه هاى آن را مورد بررسى قرار مى دهيم.

 

اوّل: ولادت امام حسين(عليه السلام)

مطابق نقل برخى از مورّخان آن حضرت در سه شنبه، يا پنج شنبه پنجم شعبان سال چهارم هجرى بدنيا آمده است.(1) ولى مطابق برخى ديگر از نقل ها ولادت امام حسين(عليه السلام) در سال سوّم هجرى روز سوّم شعبان بوده است.(2)

مرحوم علاّمه مجلسى پس از نقل اين اختلافات معتقد است كه: «مشهورتر آن است كه ولادت آن حضرت سوّم شعبان است».(3)

به دستور رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نام آن حضرت را حسين(عليه السلام) ناميدند، كه به گفته برخى از مورّخان: «مردم آن محيط پيش از آن با نام حسن و حسين آشنا نبودند تا فرزندان خود را به اين دو اسم نامگذارى كنند و اين دو نام از جانب خداوند بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)وحى شد،


1 . ارشاد شيخ مفيد، ص 368، و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 84.

2 . اقبال سيّد بن طاووس، ج 3، ص 303. مرحوم كلينى نيز در كافى (ج 1، ص 201) بدون اشاره به ماه تولّد، روز ميلاد آن حضرت را سوّم شعبان دانسته است.

3 . بحارالانوار، ج 44، ص 201.

[ 36 ]

تا آن حضرت بر فرزندان على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام)اين نام ها را بنهد».(1)

جلال الدّين سيوطى (از علماى معروف اهل سنّت در قرن دهم) نقل كرده است كه: «حسن و حسين دو نام از نام هاى اهل بهشت است و مردم عرب پيش از اين، اين دو نام را بر فرزندان خويش نمى نهادند».(2)

دوّم: شخصيّت ممتاز آن حضرت

امام حسين(عليه السلام) در ميان جامعه اسلامى و مسلمانان در همان زمان، داراى شخصيّت خاصّى بود ; چرا كه فرزند فاطمه زهرا(عليها السلام) بود و از اين رو فرزند رسول خدا نيز ناميده مى شد. اين دو بزرگوار (حسن و حسين) به سبب محبّت ويژه رسول خدا و كلمات ارزشمندى كه حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجّه ويژه همه مسلمين قرار داشتند. در اينجا به نمونه هايى از كلمات و برخوردهاى محبّت آميز رسول خدا(صلى الله عليه وآله)با آن حضرت توجّه مى كنيم:

1. رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) درباره امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) اين جمله معروف را فرمود:

«اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ; حسن و حسين سرور جوانان بهشتند».(3)

2. در حديث ديگرى آمده است كه: گروهى با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مهمانى مى رفتند، آن حضرت پيشاپيش آن جمع حركت مى كرد. در اثناى راه، حسين(عليه السلام) را ديد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خواست او را در آغوش بگيرد، ولى حسين(عليه السلام) به اين سو و آن سو مى دويد; پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مشاهده اين حالت تبسّم كرد، تا آن كه او را در آغوش گرفته، يك دست


1 . اسد الغابة، ج 2، ص 9.

2 . تاريخ الخلفاء، ص 209.

3 . اين حديث با تعبيرات مختلف در منابع سنّى و شيعه نقل شده است از جمله: مسند احمد، ج 3، ص 3، 62، 64 و 82 ; سنن ترمذى، ج 5، ص 321 ; مستدرك حاكم، ج 3، ص 167 ; بحارالانوار، ج 43، ص 21، 25، 124، 191 - 192.

[ 37 ]

خود را به پشت سر او و دست ديگر را به زير چانه او نهاد و لب هاى مباركش را بر لب هاى حسين قرار داد، بوسه زد و فرمود:

«حُسَينٌ مِنّي وَ أَنَا مِنْ حُسَين أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيناً; حسين از من است و من از حسينم. هر كس حسين را دوست دارد، خداوند وى را دوست مى دارد».(1)

3. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حسن و حسين(عليهما السلام) را بر روى شانه خود سوار مى كرد و با خواندن اشعارى به آنان محبّت مى نمود.(2)

و گاه رسول خدا بر منبر خطبه مى خواند و با ديدن حسن و حسين(عليهما السلام) از منبر فرود مى آمد و در برابر چشم همگان آنها را در آغوش مى گرفت و به آنان محبّت مى كرد (تا جايگاه آن دو را به همگان بفهماند);(3) و گاه در پاسخ اين سؤال كه كدام يك از افراد خانواده، نزد شما محبوبتر است؟ مى فرمود: «حسن و حسين» و همواره آن دو را مى بوييد و به (سينه) خويش مى چسبانيد.(4)

* * *

 

امام حسين(عليه السلام)در زمان خلفاى سه گانه

امام حسين(عليه السلام) به سبب شخصيّت ممتاز و نسب برجسته اش، در زمان خلفاى سه گانه مورد احترام دستگاه خلافت بود، تا آنجا كه انتقادات سخت آن حضرت را با بردبارى تحمّل مى كردند و سعى در حفظ حرمت وى داشتند.


1 . مسند احمد، ج 4، ص 172; سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 226.

2 . كنز العمّال، ج 13، ص 664، 666 و 667 و بحارالانوار، ج 43، ص 285 ـ 286.

3 . بحارالانوار، ج 43، ص 284.

4 . سُئِلَ رَسُولُ اللهِ أَىُّ أَهْلِ بَيْتِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قالَ: اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ. وَ كانَ يَشُمُّهُما وَ يَضُمُّهُما إِلَيْهِ (سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 4، ص 382.

[ 38 ]

در برخى از كتب اهل سنّت آمده است كه: روزى خليفه دوّم بر منبر، خطابه مى خواند كه حسين(عليه السلام)خطاب به وى فرمود: «از منبر پدرم فرود آى و بر منبر پدر خويش بنشين!». عمر با خونسردى پاسخ داد: «پدرم كه منبرى ندارد!». آنگاه حسين(عليه السلام) را در كنار خويش نشاند (و به او اظهار محبت كرد).(1)

همين ماجرا با تفاوت هايى در كتب شيعه نيز نقل شده است.(2)

در زمان عثمان نيز، در چند ماجرا حضور امام حسين(عليه السلام) ثبت شده است كه هر كدام به گونه اى نشان احترام و عظمت آن حضرت ميان عموم مسلمانان و مراعات حريم آن حضرت از سوى دستگاه حاكميّت بود.

امام حسين(عليه السلام) همراه پدر بزرگوارش اميرمؤمنان(عليه السلام) و برادر ارجمندش امام حسن(عليه السلام)در مسير هدايت مسلمين و دفاع از مظلومان حضور سازنده اى داشت و گاه خشم خليفه سوّم را بر مى انگيخت، ولى به هرحال، از روى ناچارى حرمتش را مراعات مى كردند.

در ماجراى بدرقه ابوذر ـ آن هنگام كه عثمان وى را به سرزمين ربذه تبعيد كرد و همگان را از بدرقه و همراهى ابوذر ممنوع ساخت ـ امام حسين(عليه السلام) همراه پدر و برادرش در مراسم بدرقه حاضر شدند و سخنانى با اين مضمون براى تقويت ابوذر و تسلاّى خاطر وى بيان كرد; فرمود: «عموجان! خداوند تواناست كه اين اوضاع را دگرگون سازد و هر روز در كار تازه اى است. اين گروه دنياى خويش را از تو دريغ داشتند و تو دين خود را از (دستبرد) آنان بازداشتى! پس چقدر تو از دنياى آنان بى نيازى; ولى آنان به دين تو سخت نيازمندند، صبر پيشه كن! چرا كه خير در صبر و شكيبايى است و شكيبايى نشانه شخصيّت است».(3)


1 . كنز العمّال، ج 13، ص 654، حديث شماره 37662. شبيه همين اعتراض از امام حسين(عليه السلام) نسبت به ابوبكر و تأثّر ابوبكر از سخنان وى نيز نقل شده است. (مستدرك الوسائل، ج 15، ص 165، ح 3).

2 . احتجاج طبرسى، ج 1، ص 292 و امالى طوسى، ج 2، ص 313.

3 . يا عَمّاهُ إِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالى قادِرٌ أَنْ يُغَيِّرَ ما تَرى وَ هُوَ كُلُّ يَوْم فِي شَأْن. إِنَّ الْقَوْمَ مَنَعُوكَ دُنْياهُمْ وَ مَنَعْتَهُمْ دِينَكَ. فَما أَغْناكَ عَمّا مَنَعُوكَ وَ ما أَحْوَجُهُمْ إِلى ما مَنَعْتَهُمْ. فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي الصَّبْرِ وَ الصَّبْرُ مِنَ الْكَرَمِ (كافى، ج 8، ص 207 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 131).

[ 39 ]

امام حسين(عليه السلام) به وظيفه خويش ـ بدون توجّه به تهديدات مخالفان ـ عمل مى كرد و در عين حال مورد تعرّض دستگاه خلافت قرار نمى گرفت، آنگونه كه ابوذر و عمّار و عبداللّه بن مسعود، مورد تعرّض و ضرب و شتم عثمان و عمّال وى قرار گرفتند، زيرا افكار عمومى سخت با اين كار مخالف بود.

* * *

 

امام حسين در زمان خلافت امير مؤمنان على(عليه السلام)

امام حسين(عليه السلام) در زمان خلافت پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ هايش عليه ناكثين و قاسطين و مارقين شركت مؤثّر داشت(1); در جنگ جمل فرماندهى جناح چپ سپاه اميرمؤمنان(عليه السلام) به عهده وى بود(2)، و در جنگ صفّين، چه از راه سخنرانى هاى پرشور و تشويق ياران على(عليه السلام) براى شركت در جنگ و چه در مسير پيكار با قاسطين حضور فعّال داشت.(3) در ماجراى حكميّت نيز يكى از شاهدان اين ماجرا از طرف على(عليه السلام) بود.(4)

* * *

 

امام حسين (عليه السلام) در دوران امام حسن(عليه السلام)

امام حسين(عليه السلام) پس از شهادت پدرش اميرمؤمنان(عليه السلام) در كنار برادرش امام


1 . الاصابة فى تمييز الصحابة، ج 1، ص 333.

2 . تاريخ دمشق ابن عساكر، شرح حال امام حسين(عليه السلام).

3 . صفّين نصر بن مزاحم، ص 114، 249 و 530.

4 . همان مدرك، ص 507.

[ 40 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation