بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معراج السعادة, ملا احمد بن محمد مهدى نراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     41 -
     42 -
     43 -
     44 -
     45 -
     46 -
     47 -
     48 -
     49-1 -
     49-2 -
     50 -
     51 -
     52 -
     53-1 -
     53-2 -
     53-3 -
     54 -
     55 -
     56 -
     57 -
     58 -
     59 -
     60 -
     61 -
     62 -
     63 -
     64 -
     65 -
     66 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

صفت‏ششم: مذمت قهر كردن و دورى از برادران دينى

و اين، نتيجه عداوت و كينه، يا بخل و حسد است، و از افعال ذميمه مى‏باشد.

حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود: «هر دو نفر مسلمى كه از يكديگر قهرو خشم كنند و از هم دورى جويند و سه روز چنين باشند و با هم صلح و آشتى نكنند،از دايره اسلام بيرون مى‏روند.و هر كدام كه ابتدا به صلح و سخن گفتن كند در روزقيامت زود داخل بهشت‏خواهد شد» . (1)

و نيز از آن حضرت مروى است كه: «از براى مسلمانان، حلال نيست كه: زيادتر ازسه روز از برادر خود دورى و قهر كنند» . (2)

از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «هيچ دو مردى از روى‏قهر از يكديگر جدا نمى‏شوند مگر اينكه يكى از آنها مستوجب لعنت مى‏گردد.و بسا باشد كه هر دو مستوجب شوند.شخصى عرض كرد: آنكه مظلوم است چرا مستوجب‏مى‏گردد؟ فرمود: به جهت اينكه: او چرا برادر خود را به صلح نمى‏خواند و ابتدا به كلام‏نمى‏كند.از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: هرگاه دو نفر با هم نزاع كنند و يكى از آنها قهركند، آنكه مظلوم است‏بايد به نزد آن ديگرى بيايد و بگويد: اى برادر! تقصير با من‏است و من ظلم كرده‏ام، تا نزاع از ميان ايشان بر طرف شود.به درستى كه خدا حاكم‏عادل است و از ظالم، حق مظلوم را مى‏گيرد» . (3)

و حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرمود كه: «خدا رحمت كند كسى را كه‏الفت‏بيندازد ميان دو نفر از دوستان ما.اى گروه مؤمنين! سعى كنيد و با يكديگر مهربانى‏نمائيد» . (4)

و اخبار به اين مضامين بسيار است.پس لازم است‏بر هر كه طالب نجات آخرت‏باشد كه در اين اخبار تامل كند و آنچه در ثواب «اضداد» (5) آن، از: دوستى و الفت‏بابرادران رسيده ملاحظه نمايد، و خود را از شر شيطان نگاهدارد، و به جهت مطالب پوچ‏دنيويه پيوسته از گرد كدورت و رنجش يكديگر، چون زنده در گور نباشد.و اگر نزاعى‏فيمابين او و كسى واقع شود خود را بر آن بدارد كه: ابتدا به صلح و ديدن او كند تا برشيطان و نفس اماره غالب گردد، و به درجات رفيعه و ثوابهاى اخرويه برسد.

و بداند كه: هر كه چون شيطان لعين، دشمنى در كمين، و چون نفس اماره بدخواهى‏همخوابه و «قرين‏» (6) او باشد.چون فرصت كدورت و رنجش و دشمنى با ديگران دارد،چگونه از مكر و نيرنگ دو عدوى تيزچنگ فراغت‏يافته، با برادران دينى راه دشمنى‏مى‏پويد؟ !

فصل: فضيلت و ثواب آشتى و الفت

همچنان كه اشاره به آن شد: ضد قهر و دورى از برادران مؤمن، آشتى و الفت‏باايشان است.و اين از اوصاف جميله و اعمال فاضله است.و ثواب آن بى‏حد، و فايده‏آن بى‏نهايت است.

از حضرت رسالت مآب - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «جبرئيل خبر داد مراكه خداى - عز و جل - فرشته‏اى بر زمين فرو فرستاد، آن فرشته مى‏رفت، تا به در خانه‏اى رسيد، كه مردى ايستاده اذن داخل شدن مى‏طلبد.فرشته گفت: با صاحبخانه چه كاردارى؟ گفت: برادر مسلمان من است، براى خدا به ديدن او آمده‏ام.فرشته گفت: كارديگر ندارى؟ گفت: نه.پس آن فرشته به او گفت: به درستى كه من فرستاده خدايم به‏سوى تو.و خداى - تعالى - تو را سلام مى‏رساند، و مى‏گويد: بهشت از براى تو واجب‏شد.و گفت: خداى - تعالى - مى‏گويد كه: هر مسلمانى كه زيارت مسلمانى كند، نه آن‏است كه او را زيارت كرده، بلكه مرا زيارت كرده است و ثواب او بر من بهشت است‏» . (7)

و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «چون مؤمن از منزل‏خود بيرون مى‏آيد، كه برادر خود را زيارت كند، پس خداى - تعالى - فرشته‏اى به اوموكل مى‏گرداند، كه بالى از بالهاى خود را در زير قدم او مى‏افكند.و بال ديگر راسايبان او مى‏كند.و چون به منزل برادر مؤمن داخل مى‏شود، خداى - تعالى - ندامى‏فرمايد كه: اى بنده تعظيم كننده حق من، و پيروى كننده آثار پيغمبر من! لازم است‏بر من كه تعظيم تو كنم.از من سؤال كن تا عطا نمايم.بخوان مرا تا اجابت ترا فرمايم.

ساكت‏شو تا بى‏طلب حاجت تو برآورم.پس چون مراجعت كند، آن فرشته مشايعت اوكند.و همچنان بال خود را سايبان او مى‏سازد، تا به منزل خود داخل شود.بعد از آن،خداى - تعالى - ندا فرمايد كه: به تحقيق واجب گردانيدم براى تو بهشت‏خود را.و تو رااذن شفاعت دادم از براى بندگان خود» . (8)

و نيز مروى است كه: «هر مؤمنى كه از منزل خود برآيد، كه زيارت برادر مؤمن‏خود كند، و عارف به حق او باشد، خداى - تعالى - براى هر قدمى حسنه‏اى از براى اومى‏نويسد.و سيئه او را محو مى‏كند.و درجه او را بلند مى‏گرداند.و چون در خانه رابكوبد، درهاى آسمان از براى او گشوده مى‏شود.و چون با هم ملاقات كنند و مصافحه‏نمايند، و دست‏به گردن يكديگر كنند، خداى - تعالى - متوجه ايشان گردد، و به ايشان‏بر ملائكه مباهات كند.و فرمايد: نظر كنيد به اين دو بنده من كه زيارت يكديگرنمودند، و در راه من با هم دوستى كردند.بر من لازم است كه ايشان را عذاب نكنم به‏آتش.بعد از اين، پس چون بازگردد، به عدد نفسها و قدمها و سخنهاى او ملائكه‏مشايعت او كنند.و او را از شدائد دنيا و عذاب آخرت محافظت نمايند، تا مثل آن شب‏از سال آينده.پس اگر در اثناى آن سال بميرد از حساب روز قيامت معاف باشد» . (9)

و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «هر كه به ديدن برادر مؤمن خود برود، خداى - تعالى - مى‏فرمايد كه: مرا ديدن كردى و ثواب تو بر من است. و راضى نمى‏شوم از براى تو ثوابى را كمتر از بهشت‏» . (10)

و فرمود كه: «زيارت برادر مؤمن از براى خدا بهتر است از آزاد كردن ده بنده‏مؤمن.و هر كه يك بنده مؤمن را آزاد كند، به هر عضوى از بدن او همان عضو او ازآتش محفوظ مى‏گردد» . (11)

و از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «دو نفر كه يكديگر راملاقات كنند، مثل دو دست‏اند كه يكديگر را مى‏شويند.هيچ دو نفر مؤمنى يكديگر راملاقات نمى‏كنند، مگر اينكه به واسطه هر كدام، خدا خيرى به آن ديگر مى‏رساند» . (12)

و اخبار به اين مضمون از حد افزون است.و سر در تاكيد در زيارت برادران مؤمن‏يكديگر را آن است كه: ملاقات ايشان با يكديگر، باعث رفع ناخوشى و عداوت، وحصول الفت و محبت مى‏گردد.و اين اعظم اسباب اصلاح امر دنيا و آخرت است، زيراحصول وحشت ميان دو نفر، موجب فرصت‏شيطان و شادى او است.و سبب‏گرفتگى خاطر و مشغول شدن دل و بازماندن از اصلاح خود مى‏شود.و چون الفت ومحبت در ميان برادران دينى بوده باشد، بسيارى از اسباب فراغت‏حاصل، و گرفتارى‏خاطر زايل مى‏شود.و از اين است كه: خداى - تعالى - در مقام امتنان بر مؤمنين‏مى‏فرمايد:

«لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت‏بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم‏»

يعنى: «توهر گاه آنچه در روى زمين است، همه را صرف مى‏كردى كه الفت ميان دلهاى بندگان‏من بيندازى نمى‏توانستى، و ليكن خدا خود الفت افكند ميان ايشان‏» . (13)

و به اين سبب، امر شده است‏به سلام كردن بر يكديگر.و مصافحه نمودن و معانقه‏كردن.

حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «سزاوارترين مردم به خدا و پيغمبركسى است كه ابتداء به سلام كند» . (14)

و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «خدا دوست داردفاش كردن سلام را» . (15) و فرمود كه: «از جمله تواضع و فروتنى آن است كه به هر كه ملاقات كنى بر او سلام‏نمائى‏» . (16) و از حضرت امام صادق - عليه السلام - مروى است كه: «با يكديگر مصافحه كنيد كه‏مصافحه كينه را از دلها مى‏برد» . (17) و فرمود كه: «مصافحه كردن با مؤمن، افضل است ازمصافحه كردن با ملائكه‏» . (18) و نيز مروى است كه: «چون دو مؤمن با يكديگر ملاقات كنند و مصافحه نمايند،خداى - تعالى - دست‏خود را در ميان دستهاى ايشان داخل مى‏كند، و با آنكه محبت‏به‏برادر مؤمن خود بيشتر دارد مصافحه مى‏كند» . (19) و حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «چون يكى از شما برادر خود راملاقات نمايد، بر او سلام كند و با او مصافحه كند» . (20) و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «چون دو مؤمن بايكديگر معانقه كنند، و دست در گردن يكديگر نمايند رحمت الهى ايشان رافرو مى‏گيرد.و چون همديگر را در آغوش كشند، و از آن، غير از رضاى خدا نخواهند،و منظورشان غرضى از اغراض دنيويه نباشد، از جانب رب العزة به ايشان خطاب رسد كه: گناهان شما آمرزيده شد، عمل را از سرگيريد» . (21)

و به اين سبب است كه: امر به مهمانى كردن، و عيادت مريض، و تشييع جنازه، وتعزيت اهل معصيت، و امثال اينها شده.

و از اين اخبار مستفاد مى‏شود كه: اهتمام حضرت بارى به الفت و دوستى ميان‏بندگان خود تا چه قدر است.و از براى حفظ اين صفت، چه سنتهاى سنيه قرار داده.وچه قاعده‏ها وضع فرموده.و در اين زمان، اكثر سنتها متروك و فراموش شده.و طريقه‏جاهليت در ميان مردم شيوع يافته.از آثار نبوت، بجز رسمى، و از طريقه شريعت، بجزاسمى نمانده.شيطان صفاتى چند هم رسيده‏اند كه به جهت پيشرفت غرضهاى فاسده‏دو روزه دنياى خود، نفاق و عداوت ميان بندگان خدا مى‏افكنند.و آنچه را كه پروردگارايشان اين همه اهتمام به آن دارد، پشت پا مى‏زنند.به ديدن يكديگر نمى‏روند، مگر ازروى ربا و نفاق، و مبنى بر اغراض فاسده.و همديگر را پرسش، نمى‏كنند، مگر از راه فساد و نيتهاى باطله.سلام را يكى از علامات پستى مى‏شمرند، و از هر كسى توقع سلام‏مى‏كنند.و مصافحه را شيوه «بلها» مى‏دانند.

گر مسلمانى از اين است كه حافظ داردآه اگر از پى امروز بود فردائى

صفت هفتم: قطع صله رحم و اسباب آن

و به اجماع علما، از جمله محرمات عظيمه، و گناهان شديده است.و موجب عذاب‏آخرت و بلاهاى دنياست.و از اخبار مستفاد مى‏شود و به تجربه ثابت است كه: قطع رحم موجب فقر و پريشانى و كوتاهى عمر مى‏گردد.و به اين سبب كه هر خانواده‏كه در آن نفاق و شقاق ميان ايشان حاصل شد، و خويشان با يكديگر بناى نزاع وناخوشى گذاردند، همگى به فقر و فاقه مبتلا، و در اندك وقتى سلسله ايشان از هم‏مى‏پاشد، و زندگى ايشان به سر مى‏آيد.

و در مذمت قطع رحم همين قدر بس است كه: قاطع رحم را خداوند عالم در قرآن‏مجيد لعن فرموده و مى‏فرمايد:

«و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى‏الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار».

يعنى: «كسانى كه عهد خدا را مى‏شكنند، بعداز پيوند كردن آن، و قطع مى‏كنند آن چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده - كه رحم‏باشد - و در زمين فساد مى‏كنند، ايشان‏اند كه از براى آنهاست لعنت و بدى عاقبت‏» . (22)

و از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «دشمن‏ترين اعمال به‏سوى خدا شرك به خداست، و بعد از آن قطع رحم‏» . (23)

و فرمود كه: «خدا فرمود كه: من خداوند رحمن هستم و اين رحم است.اسم آن رااز اسم خود مشتق كرده‏ام، هر كه صله آن را به جا آورد، من هم صله او را به جا آورم.وهر كه آن را قطع كند من هم او را قطع مى‏كنم‏» . (24)

و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - در خطبه‏اى فرمودند كه: «پناه مى‏برم به خدااز گناهانى كه تعجيل مى‏كنند، تا بر طرف كردن صاحب خود.عبد الله بن كوا عرض كرد كه: يا امير المؤمنين! آيا گناهى هست كه در فناى آدمى تعجيل كند؟ فرمود: بلى،قطع رحم.به درستى كه: اهل خانواده‏اى با هم اجتماع مى‏كنند و دوستى مى‏نمايند، ومواسات و نيكوئى مى‏كنند با يكديگر، در حالى كه ايشان اهل فسق و فجورند، ولى به‏جهت دوستى و نيكوئى با هم، خدا روزى ايشان را وسيع مى‏نمايد.و اهل يك خانواده‏از هم دورى مى‏كنند، و قطع رحم مى‏نمايند، ايشان را محروم مى‏سازد و حال اينكه ازاهل تقوى و پرهيزكارى هستند» . (25)

و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «در كتاب امير المؤمنين - عليه السلام - نوشته شده بود كه: سه خصلت است كه صاحب آنها نمى‏ميرد، تا و بال‏آنها را نبيند: سركشى، و قطع رحم، و قسم دروغ.و ثواب هيچ طاعتى، زودتر ازصله رحم به صاحب آن نمى‏رسد.به درستى كه: طايفه‏اى از اهل معصيت هستند كه‏با هم نيكوئى مى‏كنند، اموال ايشان زياد مى‏شود.و به درستى كه قسم دروغ، وقطع رحم، خانه‏هاى آباد را ويران مى‏كند، و از اهلش خالى مى‏كند» . (26)

و حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمودند كه: «بپرهيزيد از «حالقه‏» ، كه آن‏مردها را مى‏ميراند.شخصى عرض كرد كه: «حالقه‏» چيست؟ فرمود: قطع رحم‏» . (27)

و حضرت امير مؤمنان - عليه السلام - به بعضى از گماشتگان خود در يكى از ولايات‏نوشتند كه: «امر كن خويشان را كه به ديدن هم روند، و ليكن همسايگى با هم نكنند» . (28)

زيرا كه: همسايگى، باعث‏بغض و حسد و قطع رحم مى‏گردد.و اين امرى است‏مشاهد، همچنان كه در اكثر اهل روزگار مى‏بينيم كه چون خويشان از هم دور هستند،دوستى ايشان با يكديگر بيشتر، و شوق ايشان بهم افزون‏تر است.

آرى! مثلى است مشهور كه: دورى و دوستى.

وجوب و فضيلت صله رحم و فوايد آن

چون معصيت قطع رحم را دانستى، بدان كه: ضد آن، كه صله رحم باشد، به اتفاق‏جميع علماى شيعه واجب، و كتاب و سنت‏به آن ناطق است، و از افضل طاعات، واعظم قربات است.

خداى - تعالى جل شانه - مى‏فرمايد:

«و اعبدو الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى‏».

يعنى: «بندگى كنيد خدا را.و هيچ چيز را شريك و انباز از براى او قرارمدهيد.و نسبت‏به والدين و خويشان، نيكى و احسان به جا آوريد» . (29)

و مى‏فرمايد:

«و اتقوا الله الذى تسائلون به و الارحام‏».

يعنى: «و بپرهيزيد از خدا، كه‏در حقوق او و حقوق ارحام، در مقام سؤال باز داشته خواهيد شد» . (30)

جناب رسالت مآب - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: «وصيت مى‏كنم حاضرين‏امت‏خود، و غائبين ايشان را، و كسانى كه در پشت پدران و رحم مادران هستند، تا روزقيامت، كه صله رحم به جا بياورند، اگر چه دورى ميان ايشان يك ساله راه باشد.به‏درستى كه: اين، جزء دين است‏» . (31)

و فرمود: كه: «هر كه خوش داشته باشد كه اجل او تاخير بيفتد و روزى او زياد شود،بايد صله رحم به جاى آورد» . (32)

و نيز فرمود كه: «به تحقيق قومى خوب نيستند، و از اهل معصيت هستند، و ليكن‏صله رحم به جاى مى‏آورند، به اين سبب مالهاى ايشان زياد مى‏شود.و عمرهاى ايشان‏طولانى مى‏گردد.پس اگر خوب باشند چگونه خواهند بود» . (33)

و در حديثى ديگر فرمودند كه: «به درستى كه خانواده‏اى از اهل فسق و فجور هستند،و به سبب صله رحم مالهاى ايشان بسيار، و عدد ايشان زياد مى‏گردد» . (34)

و فرمود كه: «ثواب صدقه، ده مقابل است.و ثواب قرض هجده مقابل.و ثواب‏احسان با برادران دينى بيست مقابل.و ثواب احسان با خويشان، بيست و چهار مقابل‏است‏» . (35)

و نيز فرمود: «هر كه خواهد كه خدا عمر او را زياد كند، و روزى او را وسيع گرداند،بايد صله رحم به جا آورد» . (36)

و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «صله ارحام، خلق رانيكو مى‏گرداند.و دست را گشاده مى‏كند.و روزى را وسعت مى‏دهد.و اجل را به‏تاخير مى‏افكند» . (37)

و در حديث ديگر از آن سرور منقول است كه: «صله ارحام، اعمال را پاكيزه مى‏كند. و بلاها را دفع مى‏كند.و حساب روز شمار را آسان مى‏سازد.و اجل را به تاخير مى‏افكند» . (38)

و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «صله رحم، حساب‏روز قيامت را آسان مى‏كند.و صله رحم است كه عمر را طولانى مى‏كند، و از بديهاآدمى را محافظت مى‏نمايد» . (39)

و فرمود كه: «صله رحم، و نيكى با همسايگان، خانه‏ها را آباد مى‏كند.و عمرها رازياد مى‏كند» . (40)

و نيز از آن حضرت منقول است كه: «نمى‏دانم چيزى را كه عمرها را زياد كند مگرصله رحم.حتى اينكه مى‏شود كه: از عمر كسى سه سال باقى مانده باشد و صله رحم به جاآورد خدا عمر او را سى سال زياد كند، و سى و سه سال بگرداند.و مى‏شود كه: از عمركسى سى و سه سال باقى مانده باشد و قطع صله رحم نمايد خدا سى سال عمر او را كم كندو سه سال بگرداند» . (41)

و اخبار به اين مضمون بسيار است. (42) و علاوه بر آنچه از اخبار متواتره مستفاد مى‏شود، و به تجربه و معاينه ثابت است كه:

صله رحم، باعث زيادتى عمر، و وسعت رزق، و جمعيت احوال مى‏گردد.و ظاهر آن‏است كه: زياده بر ثواب آخرت، و فوايد دنيويه، هيچ عملى از اعمال خير به صله ارحام‏نرسد.و اثر هيچ طاعتى زودتر از آن به ظهور نرسد.

فايده: مراد از رحمى كه صله آن واجب و قطع آن حرام است

چون وجوب صله رحم را شناختى، و فوايد آن را دانستى، و ضرر قطع رحم رامعلوم كردى، بدان كه: مراد از رحم، كه صله آن واجب، و قطع آن حرام است، هرخويش نسبى است كه به خويشى معروف باشد، گرچه نسبت‏بسيار دورى داشته باشد ومحرميتى در ميان نباشد.خلاصه اينكه: همين كه كسى منسوب به ديگرى باشد، اگر چه بسيار دور باشد از جمله ارحام او است.و صله او واجب، و قطع آن حرام است.

و قطع رحمى كه حرام است، اين است كه: به گفتار، يا كردار، ايذاء به او برسانى.و بااو رفتار ناشايست كنى، يا سخن ناخوش سبت‏به او بگوئى، كه دل او شكسته گردد.يا اورا احتياجى و ضرورتى باشد به سكنائى يا لباسى يا خوراكى يا نحو آن و تو قدرت بر رفع‏احتياج او داشته باشى و زيادتر از قدر ضرورت خود را متمكن باشى و از او مضايقه كنى.

يا ظالمى نسبت‏به او ظلمى كند و تو بتوانى آن را دفع كنى و كوتاهى نمائى.يا از راه كينه‏و حسد از او كناره كنى و دورى جوئى، و بدون عذر «مسموع‏» (43) در وقت مرض عيادت‏او نكنى.و چون از سفر آيد به ديدن او نروى.و چون او را مصيبتى روى دهد به تعزيه اوحاضر نشوى، و امثال اينها.و جميع اينها قطع رحم است.و صله رحم ضد آنها است، كه‏خود را از سخن درشت و كردار زشت سبت‏به او نگاه دارى.

پى‏نوشتها:


1. كافى، ج 2، ص 345، ح 5.

2. محجة البيضاء، ج 3، ص 362

3. كافى، ج 2، ص 344، ح 1.

4. كافى، ج 2، ص 345، ح 6.

5. جمع «ضد» .

6. همدم

7. كافى، ج 2، ص 176، ح 2.

8. كافى، ج 2، ص 178، ح 12.

9. كافى، ج 2، ص 183، ح 1

10. كافى، ج 2، ص 176، ح 4.

11. كافى، ج 2، ص 178، ح 13.

12. احياء العلوم، ج 2، ص 139.

13. انفال، (سوره 8)، آيه 63.

14. كافى، ج 2، ص 644، ح 3.

15. كافى، ج 2، ص 645، ح 5

16. كافى، ج 2، ص 646، ح 12.

17. كافى، ج 2، ص 183، ح 18.

18. كافى، ج 2، ص 183، ح 21.

19. كافى، ج 2، ص 179، ح 2.

20. كافى، ج 2، ص 181، ح 11.

21. كافى، ج 2، ص 184، ح 2

22. رعد، (سوره 13)، آيه 25.

23. الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 336. (با اندك تفاوتى) 3- كافى، ج 2، ص 347، ح 6.

24. الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 338، ح 17

25. كافى، ج 2، ص 347، ح 7.

26. بحار الانوار، ج 74، ص 134، ح 104.و كافى، ج 2، ص 347، ح 4.

27. كافى، ج 2، ص 346، ح 2.

28. محجة البيضاء، ج 3، ص 429

29. نساء، (سوره 4)، آيه 36.

30. نساء، (سوره 4)، آيه 1.

31. كافى، ج 2، ص 151، ح 5.و بحار الانوار، ج 74، ص 105 و 114، ح 68 و 73.

32. كافى، ج 2، ص 152، ح 16.و كنز العمال، ج 3، ص 65، ح 6967.

33. كافى، ج 2، ص 155، ح 21.

34. كنز العمال، ج 3، ص 364، خ 6957.

35. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 67، خ 1738.و بحار الانوار، ج 74، ص 104، ذيل ح 62.

36. كافى، ج 2، ص 156، ح 29.

37. كافى، ج 2، ص 152، ح 12

38. كافى، ج 2، ص 150، ح 4.و بحار الانوار، ج 74، ص 111، ح 71.

39. كافى، ج 2، ص 157، ح 32.

40. كافى، ج 2، ص 152، ح 14.

41. كافى، ج 2، ص 152، ح 17.

42. رك: كافى، ج 2، ص 157- 150

43. شنيده شده، (اينجا به معنى قابل توجه است) .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation