طريقه معالجه مرض حرص، تحصيل قناعت و ازاله مرض حرص است.و تحصيلصفت قناعت، آن است كه: ابتدا تامل كند در زحمت جمع مال، و تصديع آن، و آفات دنيويهاى كه از براى مال است، و حوادثى كه در پىدارد.
شحنه (17) اين راه چو غارت گرستمفلسى از محتشمى بهترست
و ببيند كه زيادتر از قدر ضرورت، دنيا را چه ثمر و چه فايده است؟ ! اگر از براىاولاد ذخيره مىكنى، بدان كه: خداى تو و اولاد تو يكى است، آنكه روزى به تو داده بهاو نيز خواهد داد.تو غم فرزندى را مىخورى كه از نطفه تو حاصل شده چگونه آنكهاو را آفريده غم او را نمىخورد؟ به عزت خودش قسم كه او از تو مهربانتر، و قدرتاو بيشتر و اگر فرزند تو كسى است كه بايد به تنگى بگذارند اگر عالم را از براى او ذخيرهبگذارى از دست او بيرون مىرود.جان من! احتياج فرزند به مال، در وقتحياتاوست، تو كه چاره عمر او را نتوانى كرد، و قدرى زندگانى از براى او نتوانى نهاد، پسچرا در فكر روزى او زحمت مىكشى؟
نگارنده كودك اندر شكمنگارنده عمر روزىست هم
خداوندگارى كه عبدى خريدبدارد فكيف آنكه عبد آفريد
ترا نيست آن تكيه بر كردگاركه مملوك را بر خداوندگار
ساعتى سر به زانوى تفكر نه، و به اطراف ولايات نظرى كن و دور و نزديك را سيرىنما و ببين: كسانى كه در عهد تو هستند چقدر كسانى هستند صاحب ثروت و جاه وحشمت و حال آنكه پدر ايشان از براى ايشان ذخيرهاى نگذاشت.و چه اشخاص يافتمىشوند كه به فقر و فاقه مبتلايند و حال آنكه اموال بسيار از پدر ايشان مانده بود.بسىپدران، خانه از براى فرزندان در شهرى ساختند و اولاد ايشان در ولايتى ديگر درخرابه مردند.و بسا ده و مزرعه در كشورى از براى ايشان به جهتقرص نانى در كشورى ديگر جان دادند.تو را از حوادث روزگار چه خبر، و از گردشافلاك چه اطلاع، چه مىدانى كه تا چند روز ديگر عالم چه وضع خواهد بود؟ و اگر از براى خود جمع مال مىكنى، تو اول قدر عمر خود را معين كن و به اندازهآن جمع كن.تو چه مىدانى كه نام تو در سال ديگر در دفتر مردگان ثبتخواهد بود يادر صحيفه زندگان؟ و چون قوت سال خود را دارى كفايت كن و حساب خود را زيادهمكن.علاوه بر اينها آنكه: تاملى كن و ببين: وقتى هست كه سير شوى و ديگر در صددجمع مال نباشى؟ و هر چه اندوزى باز در فكر زيادتر مىسوزى.پس به يك مرتبه قانعشو و از همه زحمتها فارغ شو.
آن شنيدستى كه وقتى تاجرىدر بيابانى بيفتاد از ستور (18)
گفت: چشم مرد دنيا دار رايا قناعت پر كند يا خاك گور
و چون در اينها تامل نمودى، ديده بگشا و در احوال مردمان نظرى كن و ببين: درسيرت و طريقه اعاظم افراد بنىآدم، و «اعزه» (19) مخلوقات عالم، از: پيغمبران مرسل واولياى كمل و محرمان حرم عزت، و باريافتگان حرم خلوت قرب رب العزه، كه چگونهبه قليلى از دنيا اكتفا نمودند و به قناعت گذرانيدند، و زايد از قدر ضرورت را نگاهنداشتند.
و نگاه كن به شيوه مشركين و كفار، از: «هنود» (20) و يهود و نصارى و اراذل افراد بشر،كه: چگونه در صدد جمع مال و تنعم و التذاذ و زياد كردن مايه و املاك و «ضياع» (21) و «عقارند» . (22)
و يقين مىدانم كه شك نخواهى كرد در اينكه: اقتدا به اعزه خلايق، بهتر است ازپيروى اراذل ايشان، بلكه هر كه اندك شعورى داشته باشد مىفهمد كه: كسى كهحريص بر لذتهاى دنيويه است و حرص بر اكل و شرب و جماع و وقاع دارد، از افقانسان خارج، و در خيل بهايم داخل است، زيرا كه: اينها از لوازم بهايم و چهارپاياناست.و هر چند كسى در اينها به مرتبه اعلى برسد، لذت او بيشتر از چهارپايان نخواهدبود.و هيچ حريص شكم پرستى نيست مگر اينكه: گاو و خر، از آن بيشتر مىخورند.وهيچ حريص بر جماعتى نيست مگر آنكه خروس از آن بيشتر جماع مىكند.و خودظاهر است كه از چنين صفتى چه اثرى خواهد ديد.
از خواب و خورش ثمر نيابىكاين در همه گاو خر بيابى
و تامل كن در عزت قناعت، و فراغ بال، و اطمينان خاطر قانع.و چون در اينها تاملنمودى در معالجه آن بكوش.و طريقه آن، اين است كه: در امر معيشتخود ميانهروىو اقتصاد را پيشنهاد خود كنى.و راه مخارج را به قدر امكان سد كنى.و ملاحظه جزئىو كلى مخارج خود را بكنى.و هر چه ضرورى نيست و معيشتبدون آن ممكن است،از خود دور كنى، زيرا كه: با وجود كثرت مخارج، قناعت ممكن نيست.
پس اگر تنها و منفرد باشى، اكتفا كن به جامه سبكى.و قناعت كن به هر غذائى كههم رسد.و نان خورش را كم بخور.و چون بخورى از يك نان خورش تجاوز مكن.وهمچنين در ساير چيزهائى كه به آن احتياج است.و خود را بر اين بدار تا عادت كنى و ملكه تو شود.و اگر صاحب عيال باشى هر يك را بر اين قدر بدار.و جزئى خرجى كهمىخواهى بكنى تامل كن و ببين اگر زندگانى موقوف به آن نيست دستبردار.و هرگاهكسى به اين نوع رفتار كند و بناى امر خود را بر اين گذارد و قناعت و اقتصاد را پيشهخود سازد، از براى گذران به زحمت نمىافتد، هر چند عيالمند باشد.و محتاج به خلقنمىشود.همچنان كه ظاهر و بين، و اخبار در آن صريح است.
حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «محتاج نشد هر كه ميانهروىكرد» . (23)
و فرمودند: «تدبير كار، خود نصف معيشت است» . (24)
و فرمود: «هر كه قناعت كند خدا او را بىنياز مىكند.و هر كه اسراف كند خدا او رافقير مىنمايد» . (25)
و شك نيست كه: هر كه بناى قناعت گذارد از احتياج به مردم خلاص مىشود.و ازچاپلوسى و تملق ناكسان، فراغت مىيابد.و در نزد خالق و خلق، عزيز مىگردد.
قناعت توانگر كند مرد راخبر كن حريص جهانگرد را
قناعت كن اى نفس بر اندكىكه سلطان و درويش بينى يكى
چو سيراب خواهى شدن ز آب جوىچرا ريزى از بهر برف آبروى
و از آن حضرت مروى است كه: «ميانه روى و خاموشى به جا و راهنمائى نيكو، يكجزءاند از اجزاى نبوت» . (26)
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «ميانه روى، امرىاست كه خدا آن را دوست دارد.و اسراف، چيزى است كه: خدا آن را دشمن دارد،حتى دور انداختن هسته خرما.چون كه آن هم به كار مىآيد و حتى ريختن زيادتىشربت آبى» . (27)
و فرمود كه: «من ضامنم از براى كسى كه ميانهروى كند هرگز فقير نشود» . (28)
و بعد از آنكه امر معيشت او بالفعل درستشد، ديگر از براى بعد مضطرب ومشوش نباشد.و اعتماد بر فضل و كرم خدا كند.و بداند كه روزى از براى او مقرر شدهو به او خواهد رسيد، اگر چه حرص نورزد و راهى از براى مداخل خود نداند.
ما آبروى فقر و قناعت نمىبريمبا پادشه بگوى كه روزى مقرر است
چگونه چنين نباشد و حال آنكه حق تعالى مىفرمايد:
«و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها»
يعنى: «هيچ جاندارى نيست مگر اينكه روزى او بر خداست» . (29)
و نيز مىفرمايد:
«و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب»
يعنى: «هر كه پرهيزكارى كند خدا او را از هر غمى، راه نجات مىبخشد.و روزى او رامىرساند از جائى كه گمان نداشته باشد» . (30)
و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود: «كه قرار داد خدايى آن است كهروزى بنده مؤمن را نرساند مگر از جايى كه گمان نداشته باشد» .
و بايد هر كسى در امر زندگانى و گذران خود نگاه به بالاتر از خود نكند.بلكه نظر بهپستتر از خود نمايد.و اطاعتشيطان را نكند، زيرا كه: آن لعين نظر هر كسى را در امردنيا به بالاتر از خود مىاندازد و به او مىگويد كه: هان! فلان و فلان را ببين چگونه تنعممىكنند؟ و چه طعامهاى لذيذى مىخورند؟ و چه لباسهاى نيكو مىپوشند؟ خود را ازآنها پستتر مكن.و در طلب دنيا، سستى منماى.
و در كار دين چشم آدمى را به پستتر از خود مىگشايد و مىگويد: چرا خود رازحمت مىدهى و تعب مىكشى و چنين از خدا مىترسى! فلان و فلان از تو عالمترند واين قدر نمىترسند.
پىنوشتها:
1. مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 368.و محجة البيضاء، ج 6، ص 50. 2. محجة البيضاء، ج 6، ص 50.و احياء العلوم، ج 3، ص 206. 3. كافى، ج 2، ص 316، ح 7. 4. رك: محجة البيضاء، ج 6، ح 54.و احياء العلوم، ج 3، ص 208. 5. الترغيب و الترهيب، ج 1، ص 589، ح 45.و محجة البيضاء، ج 6، ص 51. 6. محجة البيضاء، ج 6، ص 51.و احياء العلوم، ج 3، ص 206. 7. محجة البيضاء، ج 6، ص 52.و احياء العلوم، ج 3، ص 207. 8. محجة البيضاء، ج 6، ص 51.و احياء العلوم، ج 3، ص 206 9. كافى، ج 2، ص 138، ح 6. 10. بحار الانوار، ج 73، ص 172، ح 13. 11. بحار الانوار، ج 77، ص 90. 12. بحار الانوار، ج 73، ص 75، ح 15. 13. كافى، ج 2، ص 141، ح 5. 14. اصول كافى، ج 2، ص 261، ح 4. 15. غرر الحكم، ج 4، ص 474.و ج 1، ص 121، (چاپ دانشگاه) . 16. با حشمت و شكوه 17. پاسبان و نگهبان. 18. حيوانى كه سوارى دهد يا بار ببرد، مثل اسب، استر و خر 19. گرامىها و ارجمندها. 20. بتپرستها. 21. آب، زمين و درخت. 22. اثاث خانه. 23. بحار الانوار، ج 103، ص 21، ح 11. 24. محجة البيضاء، ج 6، ص 55.و احياء العلوم، ج 3، ص 209. 25. احياء العلوم، ج 3، ص 209.و محجة البيضاء، ج 6، ص 55. 26. محجة البيضاء، ج 6، ص 55.و احياء العلوم، ج 3، ص 208. 27. بحار الانوار، ج 71، ص 346، ح 10. 28. فروع كافى، ج 4، ص 53، ح 6 29. هود، (سوره 11)، آيه 6. 30. طلاق، (سوره 65)، آيه 2 و 3.
|