پىنوشتها:
1. كرشمه، غمزه 2. بحار الانوار، ج 72، ص 314، ح 13. 3. محجة البيضاء، ج 6، ص 272.و احياء العلوم، ج 3، ص 318. 4. احياء العلوم، ج 3، ص 318.و محجة البيضاء، ج 6، ص 273. 5. كلاه دراز. 6. كافى، ج 2، ص 314.و بحار الانوار، ج 72، ص 312، ح 8. 7. كافى، ج 2، ص 314 8. بحار الانوار، ج 72، ص 311، ح 6. 9. بحار الانوار، ج 72، ص 306، ح 1. 10. اصول كافى، ج 2، ص 313، ح 4. 11. كافى، ج 2، ص 313، ح 5. 12. جامع السعادات، ج 1، ص 324 13. يعنى ماه قمر (ستارگان) فرمانبردار و مطيع او است. 14. عبس (سوره 80)، آيه 17- 21. 15. اخلاط چهارگانه در طب قديم عبارتند از: خون، بلغم، سوداء و صفراء كه ضد هم هستند. 16. بنده مملوكى كه قادر بر هيچ چيز (حتى بر نفس خود) نيست.اين تعبير برگرفته از آيه 75 نحل (سوره 16) است. 17. شرم و حياء. 18. مردار، لاشه. 19. حساب رسان 20. قطمير به معناى پوست هسته خرما، شيار هسته، و...آمده است و مثلى استبراى چيز بىارزش.رك: قاموس قرآن، ج 6 ص 22. 21. نباء (سوره 78)، آيه 40. 22. حشرات. 23. جمع «عين» ، يعنى موجودات قايم به ذات، مانند: جواهر و اجسام، در مقابل عرض، يعنى: موجودات قايمبالغير، مانند رنگ، و... 24. احياء العلوم، ج 3، ص 314. 25. احياء العلوم، ج 3، ص 314. 26. يك دهم. 27. احياء العلوم، ج 3، ص 313. 28. آيه 5 سوره جمعه (62) . 29. اشاره استبه آيه 176 سوره اعراف (7) . «فمثله كمثل الكلب» ... ) . 30. كافى، ج 1، ص 47، ح 2 31. كافى، ج 1، ص 47، ح 1. 32. جامع السعادات، ج 1، ص 332 33. «باده» در اصطلاح عرفا به معناى «نصرت الهى و عشق رفيع و بلند مىباشد» .فرهنگ معارف اسلامى،ج 1، ص 373. 34. عرفا، عالم تجليات ظاهر را كه در قلب است و مهبط غلبات عشق مىباشد «خمخانه» گويند.فرهنگمعارف اسلامى، ج 2، ص 818. 35. ظاهرا مراد از «نه دبير» همان «نه فلك» مىباشد كه عبارتند از: فلك الافلاك، فلك ثوابت، فلك زحل،مشترى، مريخ، خورشيد، زهره، عطارد و قمر. 36. طبيعت، نفس. 37. حقيقت 38. هديهاى. 39. به همين مضمون در بحار الانوار، ج 73، ص 157، ذيل حديث 3. 40. يعنى: به رتبه و مقام والا رسيدند 41. احياء العلوم، ج 3، ص 322.و محجة البيضاء، ج 6، ص 281. 42. كنز العمال، ج 3، ص 44، خ 5397 43. جامع السعادات، ج 1، ص 336. 44. محجة البيضاء، ج 6، ص 257. 45. محجة البيضاء، ج 6، ص 243. 46. حجرات، (سوره 49) آيه 13. 47. احياء العلوم، ج 3، ص 323.و محجة البيضاء، ج 6، ص 284. 48. جامع السعادات، ج 1، ص 337 49. تفسير البرهان، ج 3، ص 120. 50. سجده، (سوره 32)، آيه 7 و 8. 51. «جعل» : حشرهاى استسياه رنگ كه بيشتر روى سرگين حيوانات مىنشيند. 52. محجة البيضاء، ج 6، ص 243.و سنن ابى داود، ج 2، ص 624، (با اندك تفاوتى) . 53. كافى، ج 2، ص 329. (با اندك تفاوتى). 54. گوش. 55. وسيله درك كننده. 56. قلب. 57. فر و شكوه، خودنمايى. 58. منيت، خود پسندى. 59. اياز، غلام سياهپوستى بود كه در دربار سلطان محمود غزنوى خدمت مىكرد و در اثر عقل و هوش وكياست فوق العادهاى كه داشت مورد علاقه سلطان محمود قرار گرفت.و او را جزء نديمان و محرم اسرار خود قرارداد.و مدتى نيز امارت «قصدار و مكران» را به عهده داشت.او پوستين و چاروقى را در داخل اطاقى پنهان كرده بودو براى اين كه مقام و رتبه، ويرا فريب ندهد از هر مدتى آن پوستين و چاروق را مورد ملاحظه قرار مىداد.كهمولوى داستان ويرا مفصل ذكر نموده است.رك: مثنوى مولوى، طبع كتابفروشى اسلامى، ص 489.و قصههاىمثنوى مولوى، ص 55. 60. نوعى بازى 61. كثافت. 62. روده. 63. جيببر 64. درويشهاى واقعى كه از دنيا گذشتهاند 65. در اين آسمان آبى به قلم خورشيد. 66. پشت گرم، دلگرم. 67. كودنى 68. نادانى و جهل شخصى كه نمىداند نادان و جاهل است، زيرا جهل او مركب است از: نادانى به امور، و ازعدم اطلاع به جهل خويش. 69. مؤمنون، (سوره 23) آيه 53. 70. حقايق فيض، (ره)، ص 98. 71. ادراك صحيح و به دور از كجى و انحراف. 72. ممارست. 73. گنجبا ارزش در خور شان شاه. 74. بحار الانوار، ج 73، ص 225، حديث 16. 75. كافى، ج 2، ص 123، ح 7. 76. «جودى» كوهى است كه در نزديكى «موصل» كه با كوههاى ارمنستان پيوسته است.و داراى دو قله است كهارتفاع قله اول 17260 قدم، و ارتفاع قله دوم 16270 قدم از سطح دريا است.بعضى مانند «هاكس» در «قاموسكتاب مقدس» آن را كوه «ارارات» - كه بين روسيه، تركيه و ايران واقع است - دانستهاند، و در توراة، آراراط آمدهاست.رك: قاموس قرآن، ج 2، ص 87 77. كافى، ج 2، ص 124، ح 12
|