آل زياد در دژهاى محكمى آسوده اند فرزندان رسول خدا در صحراهاى خشك و سوزان سرگردانند. آرى! تا آن زمان كه خورشيد در عالم پرتو افشانى مى كند و نداى مؤذّنى براى نماز بلند است و مادامى كه خورشيد طلوع و غروب مى كند و به هنگام شبانگاهان و صبح گاهان بر آنان مى گريم».(1)
سوگوارى در كنار مزار شهداى كربلا
از برخى از فرازهاى تاريخ بر مى آيد كه شيعيان گاه و بيگاه در مناسبت ها (تا آنجا كه شرايط را مساعد مى ديدند) كنار مزار آن حضرت در كربلا مراسم سوگ و ماتم برپا مى داشتند و ائمّه(عليهم السلام) نيز از اين عمل شادمان مى شدند و آنان را تشويق مى كردند. به عنوان نمونه:
عبداللّه بن حمّاد بصرى مى گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: «به من خبر رسيده كه در نيمه شعبان گروهى از ساكنين اطراف كوفه و ديگر نقاط، بر مزارامام حسين(عليه السلام)در كربلا گردهم مى آيند و زنانى نيز براى آن حضرت نوحه گرى مى كنند، و از اين جمعيّت گروهى قرآن مى خواند و گروهى ديگر حوادث كربلا را بازگو مى كنند و جمعى نوحى گرى كرده و برخى نيز مرثيه مى خوانند».
گفتم: فدايت شوم، من نيز بخشى از آنچه را مى فرماييد، ديده ام.
امام(عليه السلام) فرمود: سپاس خداوندى راكه در ميان مردم گروهى را قرار داد كه به سوى ما مى آيند و براى شهداى ما مرثيه مى خوانند و دشمنان ما را كسانى قرار داد كه گروهى از خويشاوندان (و دوستان ما) و ديگر مردم، آنان را بى اعتبار كرده و كار آنان
1 . بحارالانوار، ج 45، ص 257 (با اختصار).
[ 61 ]
را زشت و ناپسند مىشمرند.(1)
كوتاه سخن اين كه: مراسم سوگوارى براى امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفايش به ويژه در ايّام محرّم و عاشوراى حسينى از گذشته، تاكنون ادامه داشته و شيعيان و علاقمندان به سالار شهيدان، در همه جاى عالم، به شيوه هاى گوناگون همه ساله در مصيبت آن حضرت به ماتم مى نشينند و ضمن يادآورى فداكارى و جانبازى حسين بن على(عليه السلام)و يارانش در مظلوميّت آنان نيز اشك مى ريزند.
* * *
پنجم: فلسفه گريه و عزادارى براى امام حسين (عليه السلام)
به يقين، تأكيد و توصيه اى كه در روايات نسبت به برپا نمودن مجالس عزا و گريه بر مصائب امام حسين(عليه السلام)وارد شده است، نسبت به هيچ يك از امامان معصوم(عليهم السلام)حتّى وجود مقدّس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)وارد نشده است. گويا در اين مسئله سرّى نهفته است كه ائمّه اطهار(عليهم السلام) اين همه آن را مورد تأكيد و سفارش قرار داده اند.
بيان روايات در وعده ثواب هاى عظيم اين مجالس به گونه اى است كه عدّه اى آن را اغراق آميز دانسته و منكر آن شده اند و منشأ آن را «غُلات» دانسته و گفته اند: «ثواب بايد با عمل تناسب داشته باشد، چگونه ممكن است عمل كوچكى مانند گريه بر امام حسين(عليه السلام)اينقدر پاداش عظيم داشته باشد؟!».
عدّه اى هم در نقطه مقابل آن، جنبه افراط را پيموده و معتقد شده اند، همين كه
1 . بَلَغَنِي أَنَّ قَوماً يَأْتُونَهُ مِنْ نَواحِى الْكُوفَةِ وَ ناساً مِنْ غَيْرِهِمْ وَ نِساءً يَنْدُبْنَهُ وَ ذلِكَ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَمَنْ بَيْنَ قارِىء يَقْرَأُ وَقاصٍّ يَقُصُّ وَ نادِب يَنْدُبُ وَ قائِل يَقُولُ الْمَراثِي؟ فَقُلْتُ لَهُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِداكَ قَدْ شَهِدْتُ بَعْضَ ما تَصِفُ. فَقالَ: اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي النّاسِ مَنْ يَفِدْ إِلَيْنا وَ يَمْدَحُنا وَ يَرْثِي لَنا، وَ جَعَلَ عَدُوَّنا مَنْ يُطْعِنُ عَلَيْهِمْ مِنْ قَرابَتِنا أَوْ غَيْرِهِمْ يَهْدِرُونَهُمْ وَ يُقَبِّحُونَ مَا يَصْنَعُونَ (بحارالانوار، ج 98، ص 74 به نقل از كامل الزيارات، ص 325، باب 108، ح 1).
[ 62 ]
انسان بر امام حسين(عليه السلام)بگريد، هر چند به قدر بال مگسى باشد اهل نجات است، حتّى اگر در باتلاق گناه و فساد فرو رفته باشد. در نگاه اينان همه دروغ گويى ها، خيانت ها، ظلم ها و حق كشى ها با قطره اشكى شسته مى شود!
مطمئنّاً هيچ يك از اين دو ديدگاه كه در دو طرف افراط و تفريط واقع شده اند، نمى تواند صحيح باشد. اين گونه اظهار نظرها از كسانى عنوان مى شود كه نتوانستند براى اين روايات و وعده ثواب هاى فوق العاده سوگوارى، تحليل صحيح و جامعى ارائه دهند و در واقع از درك فلسفه عزادارى عاجز ماندند.
نخست تحليل هاى نادرست و نقد آنها را به صورت گذرا بيان مى كنيم، سپس به سراغ تحليل منطقى مسأله مى رويم.
1 ـ حسن ذاتى گريه
عدّه اى با توجه به آثار مثبت جسمانى و روانى گريه و تأثير آن در پالايش روح و روان انسان مدّعى شدند سرّ تأكيد ائمّه(عليهم السلام) نسبت به برپايى مجالس عزا به خاطر حسن ذاتى گريه است، زيرا «اظهار تأثّر» به وسيله گريه از نشانه هاى طبيعى و تعادل عاطفى آدمى است. اشخاصى كه كمتر گريه مى كنند و نمى توانند بدين وسيله غم ها، و افسردگى هاى خويش را تخليه كنند و عقده هاى درونى خويش را بگشايند، از روان متعادل و سلامت جسمى و روحى خوبى برخوردار نيستند. به همين جهت روانشناسان معتقدند: «زن ها از مردها عقده كمترى دارند، زيرا آنان زودتر مشكلات روحى خويش را به وسيله «گريه» بيرون مى ريزند و كمتر آن را در درون خويش پنهان مى دارند و اين امر يكى از رموز سلامت آنان مى باشد».(1) و نيز معتقدند گريه فشارهاى ناشى از عقده هاى انباشته در درون انسان را مى كاهد و درمان بسيارى از
1 . صد و پنجاه سال جوان بمانيد، ص 134.
[ 63 ]
آلام و رنج هاى درونى انسان است. در حقيقت اشك چشم به منزله سوپاپ اطمينانى است كه در شرايط بحرانى موجب تعادل روح آدمى مى گردد.
به عقيده اينان به خاطر همين حُسن ذاتى گريه بود كه يعقوب(عليه السلام) براى دورى فرزندش سالها اشك از ديدگان جارى ساخت و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مرگ فرزندش ـ ابراهيم(1) ـ و صحابى جليل القدرش عثمان بن مظعون به سختى گريست.(2) همچنين
به هنگام مرگ جمعى از صحابه و يارانش و در شهادت عمويش حضرت حمزه گريان شد و بانوان مدينه را جهت گريستن بر حمزه دعوت كرد.(3) و به همين دليل
بود كه حضرت زهرا(عليها السلام) در رحلت جانگداز رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شبانه روز
مى گريست(4) و حضرت على بن الحسين(عليهما السلام) در شهادت پدر بزرگوارش ساليان دراز گريان بود.(5)
و لكن هر چند آثار مثبت گريه در پالايش روح انسان و حتّى تكامل آن و ديگر فوايد طبّى آن، قابل انكار نيست، ولى چنين تحليلى هرگز نمى تواند سرّ اين همه تأكيد و سفارش ائمّه اطهار(عليهم السلام) براى گريستن بر امام حسين(عليه السلام) و وعده ثواب هاى فراوان آن باشد. اين تحليل يك اشتباه بزرگ است، هر كس روايات اسلامى را در اين زمينه بخواند، مى داند هدف مهمّ ديگرى در كار بوده است.
* * *
2 ـ درك ثواب و رسيدن به شفاعت اهل بيت (عليهم السلام)
1 . صحيح بخارى، كتاب الجنائر، ح 1277 و كافى، ج 3، ص 262.
2 . كافى، ج 5، ص 495 ; بحارالانوار، ج 79، ص 91 و مسند احمد، ج 6، ص 43.
3 . وسائل الشيعة، ج 2، ص 70 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 210.
4 . بحارالانوار، ج 43، ص 155 و 175.
5 . همان مدرك، ج 44، ص 284.
[ 64 ]
در اين تحليل مردم براى استفاده از ثواب و رسيدن به شفاعت ائمّه اطهار(عليهم السلام)مجالس عزا به پا كرده و بر آنان مى گريند.
ضعف و سستى اين تحليل نيز به خوبى روشن است ; زيرا فرض ثواب براى عملى، فرع وجود حكمت و مصلحت در نفس آن عمل است. تا عملى داراى مصلحت و حكمتى معقول نباشد ثوابى در بر نخواهد داشت. در اين مبحث ما به دنبال فلسفه عزادارى يعنى مصلحت و حكمت اين عمل هستيم. طبعاً سخن از ثواب كه در رديف معلولات حكم است نه علل آن، در اين مرحله جايى ندارد.
به علاوه، آيا ممكن است در طول تاريخ احساسات ميليون ها انسان را فقط به خاطر تحصيل ثواب تحريك كرد و آنان را گرياند؟ راستى اگر عشقى در كار نباشد و كانون دل، مالامال از محبّت و شور نباشد، آيا اين وعده مى تواند عواطف و احساسات را برانگيزد؟!(1)
* * *
3 ـ تشكّر از امام حسين (عليه السلام)
در اين تحليل امام حسين(عليه السلام) خود را فدا كرد تا گناهان امّت بخشوده شود و امام كفّاره گناهان امّت باشد. نظير اعتقاد باطلى كه مسيحيان نسبت به حضرت مسيح(عليه السلام)دارند و مى گويند مسيح(عليه السلام) با تن دادن به صليب باعث پاك شدن گناهان پيروان خود شد و آنان را رستگار كرد.
معتقدان اين تحليل با تمسك به تعابيرى چون «يا بابَ نِجاةِ الاُْمَّةِ» چنين برداشت كردند كه امام حسين(عليه السلام) نيز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امّت و در نتيجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امّت با
1 . براى اطّلاع بيشتر مراجعه شود به «حماسه حسينى» استاد شهيد مرتضى مطهّرى(ره)، ج 1، فصل دوّم، بحث عوامل تحريف.
[ 65 ]
برپايى مجالس عزا از امام تشكّر و سپاسگزارى كرده و مستحقّ رستگارى مى شود.
اين تحليل نيز با هيچ يك از اصول و مبانى مسلّم دينى سازگار نيست و موجب شده است عدّه اى گمان كنند كه امام حسين(عليه السلام) با شهادت خود و فرزندانش، گناهكاران را در برابر عذاب الهى بيمه كرده است. به تعبير ديگر : امام(عليه السلام) و يارانش كشته شدند تا ديگران در انجام هر گناه و جنايتى آزاد باشند و در واقع تكليف الهى از آنان ساقط گردد.
همين پندار سبب شده است كه عدّه اى گمان كنند هر كس بر امام حسين(عليه السلام)گريه كند، هر قدر در فساد و تباهى غوطهور باشد و حتّى نسبت به ضروريّات دين پايبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.
نفوذ اين پندار غلط تا جايى بوده است كه حتّى سلاطين جبّار و ستمگرى كه حكومتشان بر پايه هاى ظلم و بى عدالتى استوار بود و دستشان به خون بى گناهان آلوده بوده، در ايّام عزادارى آن حضرت مجالس عزا به پا كنند و يا خود پابرهنه در دستجات عزادارى به سر و سينه بزنند، و آن را مايه نجات خود بدانند!
هيچ كس نمى تواند شفاعت را انكار كند، ولى شفاعت حساب و كتاب و شرايطى دارد.
تحليل صحيح در فلسفه عزادارى
در اين قسمت به تحليل هاى صحيح و منطقى در موضوع فلسفه عزادارى در چهار عنوان اشاره مى شود:
1 ـ حفظ مكتب اهل بيت (عليهم السلام)
به اعتراف دوست و دشمن، مجالس عزاى امام حسين(عليه السلام) عامل فوق العاده
[ 66 ]
نيرومندى براى بيدارى مردم است و راه و رسمى است كه آن حضرت آن را به پيروان خود آموخته تا ضامن تداوم و بقاى اسلام باشد.
اهمّيّت برپايى اين مجالس و رمز تأكيد ائمّه اطهار(عليهم السلام) بر حفظ آن، آنگاه روشن تر مى شود كه ملاحظه كنيم شيعيان در عصر صدور اين روايات به شدّت در انزوا به سر مى بردند و تحت فشارهاى گوناگون حكومت امويان و عبّاسيان چنان گرفتار بودند كه قدرت بر انجام كوچكترين فعّاليّت و حركت سياسى واجتماعى نداشتند و چيزى نمانده بود كه به كلّى منقرض شوند ولى مجالس عزاى امام حسين(عليه السلام) آنان را نجات داد و در پناه آن، تشكّل و انسجام تازه اى يافتند و به صورت قدرتى چشمگير در صحنه جامعه اسلامى ظاهر شده و باقى ماندند.
به همين دليل، برپايى اين مجالس در روايات به عنوان «احياى امر اهل بيت(عليهم السلام)» تعبير شده است. امام صادق(عليه السلام) در مورد اين گونه مجالس فرمودند:
«إِنَّ تِلْكَ الْمـَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْيُوا أمْرَنا; اين گونه مجالس (شما) را دوست دارم، از اين طريق مكتب ما را زنده بداريد!».(1)
امام خمينى(قدس سره) بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى در تعبير جامعى مى فرمايد:
«همه ما بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است، اين مراسم سياسى، مراسم عزادارى ائمّه اطهار(عليهم السلام)به ويژه سيّد مظلومان و سرور شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) است كه حافظ ملّيّت مسلمين به ويژه شيعيان ائمّه اثنى عشر ـ عليهم صلوات اللّه و سلّم ـ مى باشد».(2)
حتّى غير مسلمانان هم به اين امر اعتراف دارند
1 . وسائل الشيعة، ج 10، ص 391-392، ح 2.
2 . وصيّت نامه الهى ـ سياسى امام خمينى(قدس سره) ـ صحيفه نور، ج 21، ص 173.
[ 67 ]
«ژوزف فرانسوى» در كتاب «اسلام و مسلمانان» ضمن اشاره به اندك بودن شمار شيعيان در قرون اوّليّه اسلام، به خاطر عدم دست رسى آنان به حكومت، و ظلم و ستم حاكمان بر آنان و قتل و غارت اموالشان در تحليل جالبى مى نويسد:
«يكى از امامان شيعه، آنان را دستور تقيّه داد تا جانشان از گزند بيگانگان محفوظ باشد و همين امر باعث شد كه شيعيان كم كم قدرت پيدا كنند و اين بار دشمن بهانه اى نيافت تا به واسطه آن شيعيان را بكشد و اموالشان را غارت نمايد. شيعيان مجالس و محافل مخفيانه اى را تشكيل دادند و بر مصائب حسين(عليه السلام)گريه مى كردند. اين عاطفه و توجّه قلبى در دلهاى شيعيان استحكام يافت و كم كم زياد شد و پيشرفت كردند... بزرگترين عامل اين پيشرفت برپا كردن عزادارى حسين(عليه السلام)مى باشد كه ديگران را به سوى مذهب شيعه دعوت مى كند... هر يك از شيعيان در حقيقت مردم را به سوى مذهب خود مى خوانند بى آن كه مسلمانان ديگر متوجّه بشوند. بلكه خود شيعيان هم (شايد) به فايده اى كه در اين كارهايشان وجود دارد متوجّه نيستند و گمان مى كنند تنها ثواب اخروى كسب مى كنند».(1)
«ماربين» مورّخ آلمانى نيز در كتاب «سياست اسلامى» مى گويد:
«من معتقدم رمز بقا و پيشرفت اسلام و تكامل مسلمانان به سبب شهيد شدن حسين(عليه السلام) و آن رويدادهاى غم انگيز مى باشد و يقين دارم كه سياست عاقلانه مسلمانان و اجراى برنامه هاى زندگى ساز آنان به واسطه عزادارى حسين(عليه السلام) بوده است».(2)
* * *
1 . به نقل از فلسفه شهادت و عزادارى حسين بن على(عليه السلام)، علاّمه سيد عبدالحسين شرف الدين، ترجمه على صحت، ص 92.
2 . فلسفه شهادت و عزادارى حسين بن على(عليه السلام)، ص 109.
[ 68 ]
2 ـ بسيج توده ها
ائمّه اطهار(عليهم السلام) با تأكيد بر برگزارى مراسم عزادارى حسينى(عليه السلام)، برنامه آن حضرت را «محورى» براى وحدت مردم قرار دادند. به گونه اى كه امروزه در ايّام شهادتش ميليونها انسان با اختلاف طبقات و نژاد و مذهب در هر كوى و برزن به عزادارى آن حضرت بپاخاسته و گرد بيرق حسينى اجتماع مى كنند.
هر ملّتى براى بقا و موفّقيّت خويش محتاج به عامل وحدت و اجتماع است. بدون شك بهترين عامل وحدت پيروان اهل بيت(عليهم السلام) كه با كمترين زحمت و كمترين هزينه مى تواند توده هاى ميليونى را حول يك محور جمع كند، همين مراسم عزادارى حسينى است. به يقين اگر ملّتى از چنين قدرتى برخوردار باشد كه بتواند در كوتاهترين فرصت و با كمترين تبليغات، نيروهاى متفرّق خويش را گردآورى كرده و سازماندهى كند، مى تواند هر مانعى را از سر راه پيشرفت خود بردارد.
در واقع ائمّه اطهار(عليهم السلام) با ترغيب مردم به اقامه مجالس حسينى از پراكندگى نيروها جلوگيرى به عمل آوردند و توده هاى متفرّق را بسيج كردند و با ايجاد وحدت و يكپارچگى در ميان آنها قدرت عظيمى را به وجود آوردند.
حركت خودجوش ميليونى مردم مسلمان ايران در نهضت شكوهمند انقلاب اسلامى در ماه محرّم و صفر به ويژه روزهاى تاسوعا و عاشورا كه لرزه بر اندام طاغوتيان مى انداخت سرّ تأكيد ائمّه اطهار(عليهم السلام) بر محور قراردادن امام حسين(عليه السلام) را روشن تر مى كند.
چه بسا اگر ما شاهد آزادسازى چنين انرژى هاى ذخيره شده در اين مجالس در انقلاب نبوديم، شايد ما هم راز تأكيد ائمّه اطهار(عليهم السلام) بر اقامه اين مجالس را كمتر درك مى كرديم.
«ماربين آلمانى» در اثر خود مى نويسد:
«بى اطّلاعى بعضى از تاريخ نويسان ما موجب شد كه عزادارى شيعه را به جنون و
[ 69 ]
ديوانگى نسبت دهند ; ولى اينان گزافه گفته و به شيعه تهمت زده اند. ما در ميان ملل و اقوام، مردمى مانند شيعه پرشور و زنده نديده ايم، زيرا شيعيان به واسطه بپا كردن عزادارى حسينى سياست هاى عاقلانه اى را انجام داده و نهضت هاى مذهبى ثمر بخشى را بوجود آورده اند».(1)
همين نويسنده آلمانى مى گويد:
«هيچ چيز مانند عزادارى حسينى نتوانست بيدارى سياسى در مسلمانان ايجاد كند».(2)
مخالفت دشمنان اسلام با اقامه اين مجالس و تلاش آنها در جهت به تعطيلى كشاندن آن، حتّى اقدام آنان بر انهدام قبر امام حسين(عليه السلام) و مانع شدن از زيارت قبر آن حضرت(3)، خود شاهد ديگرى است كه حكومت ها تا چه اندازه از اين نيروى عظيم وحشت داشته و دارند.
امروزه وحشتى كه در دل دشمنان دين از برپايى اين مجالس افتاده است بر كسى پوشيده نيست، تا جايى كه گاه با وارد كردن اتّهامات ناروا بر شيعيان از طريق وابستگان داخلى خويش و گاه با برانگيختن ديكتاتورهاى دست نشانده خويش، امثال رضاخان، و گاه با بى محتوا ساختن چنين مجالسى، براى ريشه كن كردن شعائر حسينى تلاش كرده و مى كنند.
با نگاهى گذرا به تاريخ اسلام بعد از حادثه كربلا مى بينيم اين مجالس و پيام هاى عاشورايى تا چه اندازه سرمشق قيام هاى مجاهدان راه خداوند در مقابل گردنكشان و طاغوتيان بوده است.
1 . به نقل از فلسفه شهادت و عزادارى حسين بن على(عليه السلام) ـ سيد عبدالحسين شرف الدين، ص 109.
2 . به نقل از سياسة الحسينية، ص 44. جالب است بدانيم كه اخيراً كتابى در آمريكا با نام «نقشه اى براى جدايى مكاتب الهى» منتشر شده است كه در آن گفتگوى مفصّلى با دكتر «مايكل برانت» يكى از معاونان سابق سازمان اطّلاعات مركزى آمريكا (سيا) انجام شده است; وى در اين گفتگو به طرح هايى اشاره مى كند كه عليه شيعيان و مذهب شيعه تدارك ديده شده است. در اين گفتگو با اشاره به جلسات سرّى مقامات سازمان سيا و نماينده سرويس اطّلاعاتى انگليس آمده است: «ما به اين نتيجه رسيديم كه پيروزى انقلاب اسلامى ايران فقط نتيجه سياست هاى اشتباه شاه در مقابله با اين انقلاب نبوده است، بلكه عوامل ديگرى مانند... استفاده از فرهنگ شهادت دخيل بوده; كه اين فرهنگ از هزار و چهار صد سال پيش توسّط نوه پيامبر اسلام (امام حسين(عليه السلام)) بوجود آمده و هر ساله با عزادارى در ايّام محرّم اين فرهنگ ترويج و گسترش مى يابد».
سپس براى مقابله با اين فرهنگ مى گويد: «ما تصميم گرفتيم با حمايت هاى مالى از برخى سخنرانان و مدّاحان و برگزار كنندگان اصلى اين گونه مراسم، عقايد و بنيان هاى شيعه و فرهنگ شهادت را سست و متزلزل كنيم». (روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 7203 ـ 5/3/83 ـ ص 16، با تلخيص).
3 . رجوع شود به: تتمّة المنتهى، ص 324-237.
[ 70 ]
براستى اگر از اين مجالس همه مسلمين به نحو شايسته اى بهره بردارى مى كردند و با اين عامل قوى، پليدى ها و آلودگى هاى اجتماعى محيط خويش را پاكسازى مى نمودند، آيا ستمگران مى توانستند بر سرزمين هاى اسلامى سلطه پيدا كنند؟ و آيا اگر با احياى اين مجالس، پيام و حماسه عاشورا همواره زنده مى ماند، دست چپاولگران براى غارت ثروت هاى كشورهاى اسلامى به سوى آنان دراز مى شد؟
* * *
3 ـ خودسازى و تربيت دينى (الگوپذيرى)
مجالس عزاى امام حسين(عليه السلام) مجالس تحوّل روحى و مركز تربيت و تزكيه نفس است. در اين مجالس مردمى كه با گريه بر مظلوميّت امام حسين(عليه السلام) آن حضرت را الگو قرار مى دهند، در واقع زمينه تطبيق اعمال و كردار خويش و همرنگى و سنخيّت خود را با سيره عملى آن حضرت فراهم مى سازند.
تأثير عميق اين مجالس به قدرى است كه افراد زيادى در اين مجالس، دگرگونى عميقى يافته و تصميم بر ترك گناه و معصيت مى گيرند، و چه بسا اشخاص گمراهى كه با شركت در اين مجالس تنبّه حاصل كرده و راه نجات را پيدا مى كنند.
اين مجالس به آدمى درس عزّت، آزادگى، ايثار، فداكارى و درس تقوى و اخلاق مى آموزد. اين مجالس مهد پرورش انسان هاى حق طلب و عدالت گستر و شجاع است.
اضافه بر اين، در طول تاريخ اين جلسات به مثابه كلاس هاى درس براى توده هاى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقايق دينى، تاريخ، رجال، احكام و موضوعات گوناگون ديگر آشنا مى كرده است، و يكى از مؤثّرترين پايگاه هاى خودسازى و تهذيب نفوس و تربيت اخلاق بوده است.
ماربين آلمانى در اين زمينه مى گويد:
«مادامى كه اين روش و خصلت (برپايى مجالس سوگوارى) در ميان مسلمانان
[ 71 ]
وجود دارد هرگز تن به خوارى نمى دهند و تحت اسارت كسى نمى روند... شيعيان در حقيقت از اين راه به همديگر درس جوانمردى و شجاعت تعليم مى دهند».(1)
ائمّه اطهار(عليهم السلام) با گشودن اين باب، و تشويق مردم به شركت در اين محافل در واقع همه را به تحصيل و تربيت در اين دانشگاه حسينى دعوت كردند.
شور و هيجان جوانان بسيجى در جبهه هاى نبرد در جنگ تحميلى هشت ساله به ويژه در شبهاى عمليّات و لحظه شمارى آنان براى فداكارى و ايثار و نيل به شهادت، گواه روشنى بر تأثيرعميق مجالس حسينى ا ست.
اين است كه اگر اين مجالس را «مجالس تأسّى و الگوپذيرى» بناميم بيراهه نرفته ايم.
مرحوم فيض كاشانى در كتاب «محجّة البيضاء» در توضيح حديث پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)«عِنْدَ ذِكْرِ الصّالِحينَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ; به هنگام ياد صالحان رحمت الهى نازل مى شود». با اشاره به مسئله تأثيرپذيرى انسان از محيط اجتماعى و الگوهاى شايسته، در بيان علّت نزول رحمت به هنگام ياد صالحان، مى نويسد:
«چون ذكر صالحان و طرح صلاحيّت هاى اخلاقى آنان باعث مى شود كه انسان از آنها الگو بگيرد و با تحت تأثير واقع شدن، به آنها تأسّى و اقتدا كند و زمينه صلاحيّت و برخوردارى از رحمت پروردگار را براى خود فراهم سازد».(2)
ثقة الاسلام كلينى(رحمه الله) و شيخ الطايفه شيخ طوسى(رحمه الله) در حديث معتبر از امام صادق(عليه السلام)روايت كرده اند:
«قالَ: قالَ لِي أبي: يا جَعْفَرُ أَوْقِفْ مِنْ مالي كَذا وَ كَذا النَّوادِبَ يَنْدُبَنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنى أَيّامَ مِنى; پدرم به من فرمود: اى جعفر! مقدارى از مالم را (پس
1 . به نقل از فلسفه شهادت و عزادارى، ص 109.
2 . محجّة البيضاء، ج 4، ص 17.
[ 72 ]
از وفاتم) براى برپايى مجلس سوگوارى برايم در ايّام حج در منى اختصاص بده».(1)
صاحب جواهر در «كتاب طهارت» در بيان حكمت و فلسفه اين وصيّت امام باقر(عليه السلام)بيانى دارد كه مفادش چنين است:
«چون برپايى مجالس عزادارى و سوگوارى ائمّه(عليهم السلام) باعث شناخت فضايل اخلاقى آنان و در نتيجه «اقتداء و تأسّى» مردم به آن بزرگان است».(2) لذا احياى نام و بزرگداشت خاطره آنان حركتى پسنديده و عملى مطلوب است.
* * *
4 ـ تجليل از مجاهدت امام (عليه السلام) و تعظيم شعائر
اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص يك نوع تعظيم و احترام به آنان و رعايت موقعيّت و شخصيّت شان محسوب مى شود; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
«مَيِّتٌ لابَواكِيَ عَلَيْهِ، لا إِعْزازَ لَهُ; مرده اى كه گريه كننده اى نداشته باشد عزّتى ندارد!».(3)
مخصوصاً سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصاديق بارز تعظيم شعائر الهى بوده و تجليل از عقيده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب مى شود. از اين رو، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هنگام بازگشت از جنگ اُحد وقتى كه مشاهده كرد خانواده هاى شهداى قبيله «بنى اشهل» و «بنى ظفر» براى شهيدان خود گريه مى كنند، ولى عموى بزرگوارش حضرت حمزه گريه كننده اى ندارد، فرمود:
1 . كافى، ج 5، ص 117 و تهذيب الاحكام، ج 6، ص 358.
2 . جواهر الكلام، ج 4، ص 366: «وَ قَدْ يُسْتَفادُ مِنْهُ اسْتِحْبابُ ذلِكَ اِذا كانَ الْمَنْدُوبُ ذا صِفات تَسْتَحِقُّ النَّشْرَ لِيُقْتَدى بِها».
3 . المأساة الحسين، ص 118.
[ 73 ]
«لكِنَّ حَمْزَةُ لابَواكِيَ لَهُ الْيَوْمَ; امّا امروز حمزه، گريه كننده اى ندارد!».(1)
زنان مدينه با شنيدن اين سخن در خانه حضرت حمزه اجتماع كرده و به سوگوارى پرداختند و بدين وسيله شخصيّت عظيم حضرت حمزه مورد تجليل و تكريم قرار گرفت.
و نيز آنگاه كه خبر شهادت جعفر طيّار در جنگ موته به مدينه مى رسد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)براى گفتن تسليت نخست به خانه جعفر رفت، سپس به خانه فاطمه زهرا(عليها السلام) آمد، و آن بانوى بزرگ را در حال گريه و سوگوارى ديد، فرمود:
«عَلى مِثْلِ جَعْفَر فَلْتَبْكِ الْبَواكِي; به راستى براى شخصيّتى چون جعفر بايد گريه كنندگان گريه كنند!».(2)
قرآن كريم در مورد گروهى از قوم موسى كه راه تباهى و فساد را در پيش گرفتند و سرانجام در اثر نفرين آن حضرت به هلاكت رسيدند، آنان را لايق تجليل و گريه ندانسته و مى فرمايد:
(فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالاَْرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ); نه (اهل) آسمان بر آنان گريستند و نه (اهل) زمين!(3)
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه لياقت گريه ديگران را نداشتن نوعى حقارت و بى ارزشى است.
از اين رو، در سفارش هاى ائمّه اطهار(عليهم السلام) مى بينيم كه مى فرمودند: چنان در ميان مردم منشأ آثار خير و بركت باشيد كه بر مرگتان بگريند و از شما تجليل كنند!.
اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:
1 . استيعاب، ج 1، ص 275.
2 . بحارالانوار، ج 22، ص 276.
3 . دخان، آيه 29.
[ 74 ]
«خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً إِن مِتُّمْ مَعَها بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم; با مردم آنچنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر مرگ شما اشك بريزند و اگر زنده بمانيد به شما عشق بورزند».(1)
بنابراين، اقامه عزادارى براى امام حسين(عليه السلام) آن شخصيّت ممتاز و بى نظيرى كه خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولياى الهى و امامان معصوم است، علاوه بر تجليل از مقام شامخ آن امام همام، از مصاديق روشن تعظيم شعائر الهى است كه:
(وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ); هر كس شعائرالهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دلهاست.(2)
چگونه چنين نباشد و حال آن كه صفا و مروه با اين كه مكانى بيش نيستند، تنها چون ياد و ذكر الهى در آنجا زنده مى شود، از شعائر الهى شمرده است؟
(إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ); صفا و مروه از شعائر (و نشانه هاى) خداست.(3)
به يقين، امام حسين(عليه السلام) كه تمام هستى خويش را يكجا با خداوند معامله كرد و با تمام اهل بيت(عليهم السلام) و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چيزش در راه خدا گذشت، از عظيم ترين شعائر الهى است و برپايى مجالس عزا براى آن حضرت، تعظيم يكى از بزرگترين شعائر الهى محسوب مى شود.
* * *
ششم: شيوه هاى عزادارى
1 . نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 10.
2 . حج، آيه 32.
3 . بقره، آيه 158.
[ 75 ]
همان گونه كه در فصل هاى گذشته از نظر خوانندگان محترم گذشت، اصل عزادارى و سوگوارى بر امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفايش مورد سفارش و تأكيد اولياى دين بوده است. شيعيان و علاقمندان به سرور آزادگان حسين بن على(عليه السلام)نيز در طول تاريخ، از سوگوارى و عزادارى براى آن حضرت غافل نبوده اند.
امروز نيز در هر نقطه اى از جهان كه مسلمانان آگاه به ماجراى كربلا حضور دارند، حدّاقل در دهه نخست محرّم و به ويژه روزهاى تاسوعا و عاشورا به خيل عزاداران حسينى مى پيوندند و به اندازه توان خود، ابراز ارادت مى كنند.
در اين قسمت شيوه هاى مطلوب عزادارى را به طور فشرده يادآور مى شويم.
1 ـ گريه كردن
از شيوه هاى معمول در عزادارى و سوگوارى، اشك ريختن است كه به طور طبيعى هر انسانى در غم فراق عزيزى اندوهگين مى شود و اشك مى ريزد.
در روايات مى خوانيم هنگامى كه ابراهيم فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از دنيا رفت، آن حضرت در مرگ او گريست و هنگامى كه برخى از اصحاب معترضانه از آن حضرت سبب گريه را پرسيدند، فرمود:
«تَدْمَعُ الْعَيْنُ، وَ يُوجَعُ الْقَلْبُ، وَ لا نَقُولُ ما يُسْخِطُ الرَّبَّ; چشم مى گريد و قلب به درد مى آيد، ولى بر زبان سخنى كه موجب خشم خدا شود، جارى نمى سازيم».(1)
همچنين نقل شده است وقتى كه صحابى جليل القدر «عثمان بن مظعون» از دنيا رفت، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مدّتى طولانى بر او گريه كرد.(2) و در شهادت جعفر بن ابى
1 . بحارالانوار، ج 79، ص 91.
2 . همان مدرك.
[ 76 ]
طالب و زيد بن حارثه نيز بسيار گريست.(1)
همچنين در تاريخ مى خوانيم پس از رحلت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مسلمانان به شدّت گريه و ندبه كردند و نقل شده است: «هنگامى كه پيامبر رحلت كرد، كوچك و بزرگ، در مرگ آن حضرت داغدار شدند و بسيار بر او گريستند ; ولى در ميان همه مردم و خويشاوندان، هيچ كس حزن و اندوهش از حضرت زهرا(عليها السلام) بيشتر نبود. حزن او پيوسته افزايش و گريه او شدّت مى يافت».(2)
گريه كردن بر مصائب امام حسين(عليه السلام) نيز از شيوه هاى معمول عزادارى است و مورد سفارش نيز قرار گرفته است.
امام رضا(عليه السلام) فرمود:
«فَعَلى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْباكُونَ; بر همانند حسين بايد گريه كنندگان، گريه كنند».(3)
رواياتى كه ترغيب به گريه بر ابى عبداللّه(عليه السلام) دارد، فراوان است كه برخى از آنها در فصل هاى گذشته آمده است.
البتّه نبايد فراموش كرد كه اين گريه ها جنبه شخصى ندارد، و در واقع اعلام جنگ و ستيز با ظالمان وستمگران مى باشد.
* * *
2 ـ تبـاكـى
1 . همان مدرك، ص 104.
2 . لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللهِ افْتُجِعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكاءُ... وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الاَْرْضِ وَ الاَْصْحابِ وَ الاَْقْرَباءِ وَ الاَْحْبابِ، أَشَدُّ حُزْناً وَ أَعْظَمُ بُكاءً وَ انْتِحاباً مِنْ مَوْلاتِي فاطِمَةَ الزَّهْرا(عليها السلام)وَ كانَ حُزْنُها يَتَجَدَّدُ وَ يَزِيدُ وَ بُكاءُها يَشْتَدُّ (بحارالانوار، ج 43، ص 175).
3 . وسائل الشيعة، ج 10، ص 394.
[ 77 ]
«تباكى» به معناى آن است كه انسان به خود حالت گريه بگيرد، چرا كه گاه ممكن است برخى از علاقمندان به سبب پاره اى از شرايط، اشك از چشمانشان جارى نشود، ولى اين نبايد سبب عدم شركت در محافل و مجالس حسينى گردد، چرا كه در اين صورت مى توان با «تباكى» و حالت غم و اندوه و گريه به خود گرفتن، به خيل عزاداران پيوست و از پاداش معنوى آن نيز برخوردار شد، در اين كار نيز نشانه ظلم ستيزى و مبارزه با ظالمان است، چرا كه هدف امام حسين(عليه السلام)چيزى جز اين نبود.
روايت فضيلت «تباكى» نيز پيش از اين گذشت.
* * *
3 ـ لباس مشكى بر تن كردن
مرسوم و معمول ميان مردم آن است كه در غم مرگ عزيزان، لباس سياه بر تن مى كنند و اين رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا مى دانند. بنابراين، يكى از راه ها و شيوه هاى مطلوب عزادارى براى خامس آل عبا، پوشيدن لباس سياه در سالروز شهادت آن حضرت يا ايّام محرّم است.
در تاريخ مى خوانيم: هنگامى كه حسين بن على(عليه السلام) به شهادت رسيد، زنان بنى هاشمى لباس هاى سياه و خشن پوشيدند.(1)
در برخى از روايات نيز آمده است: هنگامى كه (بر اثر خطابه ها و افشاگرى هاى امام سجّاد(عليه السلام) و حضرت زينب(عليها السلام)) يزيد به خاندان هاشمى اجازه داد در دمشق عزادارى كنند، زنان هاشمى و قرشى لباس سياه بر تن پوشيدند و به مدّت هفت روز براى امام حسين(عليه السلام) و شهداى كربلا عزادارى كردند.(2)
1 . لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ لَبِسَ نِساءُ بَنِي هاشِمِ السَّوادَ وَ الْمُسوُحَ (بحارالانوار، ج 45، ص 188).
2 . فَلَمْ تَبْقَ هاشِمَيَّةٌ وَ لا قُرَشِيَّةٌ إِلاَّ وَ لَبِسَتِ السَّوادُ عَلَى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ نَدَبُوهُ عَلى ما نُقِلَ سَبْعَةُ أَيّام (مستدرك الوسائل، ج 3، ص 327).
لازم به يادآورى است كه هر چند فقها بر اساس روايات به كراهت لباس سياه به خصوص در نماز فتوا داده اند، ولى پوشيدن آن براى عزاى امام حسين(عليه السلام) كراهتى ندارد و شايد رجحان نيز داشته باشد، زيرا جنبه تعظيم شعائر بر آن غلبه دارد.
[ 78 ]
* * *
4 ـ تشكيل مجالس سوگوارى
تشكيل مجالس سوگوارى و محافل عزادارى براى ابى عبداللّه الحسين(عليه السلام) از شيوه هاى معمول اقامه عزاست; علاقمندان به مكتب حسينى با برپايى چنين مجالسى، از اهداف عالى و ارزشمند قيام امام حسين(عليه السلام) آگاه مى شوند و بر مصائب آن حضرت ويارانش اشك مى ريزند و اين مجالس همواره وسيله مهمّى براى بيدارى و آگاهى توده هاى مردم بوده است.
امام صادق(عليه السلام) به يكى از يارانش به نام «فضيل» فرمود: آيا تشكيل مجلس مى دهيد و با يكديگر (پيرامون معارف دينى و فضايل اهل بيت(عليهم السلام)) گفتگو مى كنيد؟
فضيل پاسخ داد: آرى.
امام(عليه السلام) فرمود:
«إِنَّ تِلْكَ الَْمجالِسَ أُحِبُّها، فَأَحْيُوا أَمْرَنا، فَرَحِمَ اللهُ مَنْ أَحْيا أَمْرَنا; چنين مجالسى را دوست مى دارم. مكتب ما را زنده نگه داريد; خداوند رحمت كند كسى را كه مكتب ما را احيا كند».
سپس امام(عليه السلام) ادامه داد: «هر كس كه (مصائب) ما را يادآورد و يا نزد او از ما يادى شود و اشك از ديدگانش سرازير گردد، هر چند اندك باشد، خداوند گناهانش را بيامرزد».(1)
* * *
1 . وسائل الشيعة، ج 10، ص 392. (پيرامون تشكيل عزاى حسينى از سوى برخى از امامان، پيش از اين سخن گفته شد).
[ 79 ]
5 ـ نوحه سرايى
نوحه سرايى به صورت خواندن اشعار سوزناك و پرمعنى در مصائب امام حسين(عليه السلام)و يارانش مى باشد و سبب تحريك احساسات وعواطف مسلمين و تبيين حوادث و خاطرات عاشورا است، شيوه اى معمول و مرسوم در عزادارى است. اين شيوه، ريشه در عصر ائمّه(عليهم السلام) دارد.
امامان اهل بيت(عليهم السلام) با تشويق نوحه سرايان و مرثيه خوانان، آنان را به سرودن اشعار و نوحه سرايى و بيان حوادث كربلا و فجايع بنى اميّه ترغيب كرده و پاداش فراوانى را براى چنين اعمالى ذكر مى كردند.(1)
اميرمؤمنان(عليه السلام) و حضرت زهرا(عليها السلام) نيز پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)اشعارى را در رثاى آن حضرت سرودند.(2)
برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز اشعارى را از زهراى مرضيّه(عليها السلام) در فراق پدر بزرگوارش نقل كرده اند.
«حاكم نيشابورى» مى نويسد: هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را به خاك سپردند، فاطمه(عليها السلام) خطاب به «اَنس» فرمود:
«يا أَنَسُ أَطابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا التُّرابَ عَلى رَسُولِ اللهِ; اى انس آيا قلبتان رضايت داد كه بر بدن رسول خدا خاك بريزيد؟».
سپس ادامه داد:
يا أَبَتاهُ أَجابَ رَبّاً دَعاهُ *** يا أَبَتاهُ مِنْ رَبِّهِ ما أَدْناهُ
يا أَبَتاهُ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْواهُ *** يا أَبَتاهُ إِلى جِبْرَئِيلَ أَنْعاهُ
1 . در فصل هاى گذشته به برخى از احاديث در اين زمينه اشاره شده است.
2 . رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 22، ص 523 و 547 و ج 79، ص 106.
[ 80 ]