هر چه میخواهند ، ظلم كنند . نظر ماركسيسم دسته سومی هم داريم كه میتوان اين دسته را جزء دسته دوم حساب كرد .اين دسته میگويند : عدالت ، عملی است ولی نه از راه انسان ، انساننمیتواند عدالت را بر قرار كند ، اين كار ، كار انسان نيست ، نه انسانرا میشود آنطور تربيت كرد كه واقعا عدالت را از عمق جانش بخواهد و نهمیشود علم و عقل بشر را آنقدر تقويت كرد كه منفعت خودش را در عدالتبداند ، عدالت را از خدای ماشين بايد خواست ، عدالت را از ابزارهایاقتصادی بايد خواست ، و به تعبير صحيحتر : نبايد خواست ، به شما مربوطنيست ، شما نمیتوانيد دنبال عدالت برويد ، اگر فكر كنی خودت عدالتخواهبشوی دروغ است ، تو اصلا عدالتخواه نيستی ، اگر فكر كنی عقلت يك روزیتو را به عدالت هدايت میكند اين هم دروغ است ، ولی ماشين خود بخود بشررا به سوی عدالت میكشاند ، تحولاتی كه ابزارهای اقتصادی و توليدی پيدامیكنند با يك حسابی كه پيش خودشان كردند و بسياری از آنها هم غلط ازآب در آمد - میرسد به دنيای سرمايه داری ، دنيای سرمايهداری خود به خودمنتهی میشود به دنيای سوسياليستی ، و در دنيای سوسياليستی طبعا و جبرا وبه حكم جبر ماشين مساوات و عدالت بر قرار میشود ، چه تو بخواهی و چهنخواهی . تو عامل اجرای عدالت نيستی كه بيايی حساب بكنی كه عقل من مرابه عدالت میكشاند ؟ آيا تربيت من مرا به عدالت میكشاند ؟ میگويد اينحرفها دروغ است . |