است كه حضرت مردم را دعوت به جهاد كرد و بعد از اصحاب با وفايش كه در صفين كشته شدند ياد كرد و فرمود : « اين اخوانی الذين ركبوا الطريق و مضوا علی الحق ، اين عمار ؟ و اين ابن التيهان ؟ و اين ذوالشهادتين ؟ » (1) و بعد گريست ، اين خطابه را در نماز جمعه خواند ، مردم را دعوت كرد كه حركت كنند ، ونوشتهاند هنوز جمعه ديگر نرسيده بود كه ضربت خورد و شهيد شد . امام حسن هم در ابتدا تصميم به جنگيدن با معاويه داشت ، ولی آنچه كه از اصحابش ظهور و بروز كرد از عدم آمادگی و اختلافات داخلی ، تصميم امام حسن را از جنگ منصرف به صلح كرد ، يعنی امام حسن ديد اين جنگيدن يك جنگيدن افتضاح آميزی است ، با اين مردم جنگيدن ، افتضاح و رسوايی است . در " ساباط " اصحاب خودش آمدند با نيزه به پای او زدند . يكی از امتيازات بزرگ جريان امام حسين اين است كه امام حسين يك هسته نيرومند ايمانی به وجود آورد كه اينها در مقابل هر چه شدايد بود مقاومت كردند . تاريخ نمینويسد كه يك نفر از اينها به لشكر دشمن رفته باشد ، ولی تاريخ مینويسد كه عده زيادی از لشكر دشمن در همان وقايع عاشورا به اينها ملحق شدند ، يعنی در اصحاب امام حسين كسی نبود كه ضعف نشان دهد مگر يك نفر ( يا دو نفر ) به نام ضحاك بن عبدالله مشرقی كه از اول آمد به امام حسين گفت من با شما میآيم ولی يك شرطی با شما دارم و آن اين است كه تا وقتی كه احتمال بدهم وجود من به حال شما مفيد است پاورقی : |