دو سه بحث ديگر داريم . يك بحث ، بحث " يگانگی " است كه آنخودش يك مسأله عليحده است . بعد از اينكه واجبالوجود و خدا را ثابتكرديم ، چه دليلی داريم بر اينكه او يكی است و بيش از يكی نيست ؟دو بحث ديگر داريم كه از اين بحثها خيلی سادهتر است و خيال میكنم لازماست كه ما وارد آنها بشويم . يك بحث ، برگشت به حرفهای گذشته است .ما راجع به نظام عالم كه بحث كرديم ، تا اين حدود قبول كرديم كه اينبرهان ( برهان نظم ) برهان خوبی است . نظريهای در علوم امروز پيدا شدهاست كه اين نظريه را رد دليلالهيون از راه نظام عالم دانستهاند و آنهمان نظريه " تكامل " و به عبارت ديگر " داروينيزم " است . اساساستدلال الهيون در نظام عالم ، بيشتر روی موجودات زنده است و عدهایآمدهاند گفتهاند كه بعد از كشف داروينيزم و اصول و نواميسی كه داروين وغيره در زمينه تكامل بيان كردهاند ، ديگر دليلی بر وجود خدا نيست ، چرا؟ برای اينكه آنها ثابت كردهاند كه با يك سلسله اصول طبيعی و مادی ،همين نظام متقين قابل توجيه است . شما میگفتيد مثلا اين انسان كه الان بهوجود آمده است با اين نظام متقنی كه در وجودش هست ، حتما بايد صانعشاعر مدبری داشته باشد ، ولی ما ثابت میكنيم كه با همين قوانين كورطبيعت هم اين خلقت منظم قابل توجيه است ، با اصل حب به ذات ، اصلتنازع بقا ، اصل انتخاب طبيعی ، اصل وراثت ، با همين قوانين كور مادیطبيعی میشود اين نظام حيرتانگيز را در دنيا توجيه كرد . ما نمیخواهيم قانون تكامل را رد كنيم و بگوييم اصلا حرف داروين غلطاست ، زيرا اولا اين مطلب مربوط به زيستشناسی است و در صلاحيت مانيست كه راجع به مسائل زيستشناسی اظهار نظر كنيم ، ديگر اينكه اصلا اينمطلب مربوط به مسأله توحيد نيست ، بلكه ما بايد ببينيم آيا اين قوانينطبيعی كافی است برای تكاملی كه داروين گفته است يا حتی قانون تكاملداروين را هم بايد با اصول خداشناسی توجيه كرد ؟ ما معتقد به اين [ نظر ]هستيم ، يعنی تا پای اصول ماوراءالطبيعی به ميان نيايد ، قانون داروين همقابل توجيه نيست . قانون داروين يك قانون مادی نيست ، از نظر توحيدیيك قانون الهی است . حالا كسی بيايد بگويد كه مسأله ابتدای خلقت |