عناصراصلى برنامه ريزى قيام و ظهور
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: (( من عمل على غير علم كان ، ما يفسد اكثر مما يصلحه ؛)) ((كسى كه بدون علم و دانش كارى انجام مى دهد، ضرر و زيان آن بيش از نفع آن است .))(374) از سخنان اميرمؤ منان على عليه السلام است كه فرمود: ((كمر مرا دو گروه شكستند: 1 دانشمندان منحرف 2 مردم نادان )) (375) قرآن مجيد در يك آيه ، پيشروى و پيمودن درجات عالى و پيروزى را در سايه تخصص وتعهد (علم و ايمان ) هر دو دانسته و مى فرمايد: (( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ؛)) ((خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم و دانش كردند، چندين درجه برديگران برترى مى بخشد.)) (376) با توجه به اينكه علم و شناخت ، انسان را بهعوامل رشد و ترقى و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غنى اسلام آگاه مىسازد، و تعهد و ايمان ، آن عوامل را اجراء مى نمايد. 7- مانع شناسى : اكثرا حركت فراهم مى شود، ولى موانع سر راه ، چرخهاى آنعوامل را از حركت باز مى دارد، بايد موانع را بشناسيم تا آنرا از سر راه برداريم ، مثلاانحطاط مذهبى و اخلاقى ، عدم استفاده از علوم گوناگون و عفلت از وضع زمان ، اختلاف وتفرق ، كارهاى اساسى و اصلى را فداى امور جزئى و فرعى كردن ، مقدم داشتن منافعشخصى بر منافع عمومى و... از موانع سر راه است ، حتما به اين جهت نيز بايد دربرنامه ريزى توجه گردد، همه پيامبران و اولياء خدا عليه السلام آرزو داشتند كه بههدف برسند ولى موانع سر راه مانع وصول آنها به هدف عاليشان شد، شايد يكفلسفه اينكه خداوند عمر حضرت مهدى (عج ) را طولانى كرده اين باشد كه در اين مدتموانع شناخته گردند و از سر راه برداشته شوند. بر همين اساس است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (( العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق و لا تزيد سرعة الا بعدا؛)) ((عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راه اصلى است و سرعت در اين راهجز دورى بيشتر از هدف ، نتيجه ديگرى ندارد.)) (377) 8- هشيارى و هوشمندى : يك فرد با ايمان بايد ((كيس )) و هوشيار باشد و به جاى دو چشم با چهار چشم اطرافخود را ببيند و كاملا مراقب باشد، كه از ناحيه دشمن غافلگير نگردد، و به طور خلاصهمؤ من در اين دنيا بايد خود را همواره در جبهه مقدم جنگ با دشمن ببيند و مواظب باشد كهاگر دشمن از در رفت ، از پنچره وارد نشود، اگر در جبهه نظامى شكست خورد در جبههاقتصادى پيروز نشود و... به عنوان مثال ؛ حكومت عثمانى يك حكومت مقتدر اسلامى بود، هيچ قدرتى را ياراى مقابله باآن نبود ولى بر اثر عدم هشيارى و به خاطر غفلت و غوطه ور شدن در امور گذرا و مادى ،آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعنى جنگ جهانى دوم از هم پاشيد و به چندينقسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادى اسلام به معنى يك قدرت آشكارسياسى و اجتماعى و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاى نو و نيرومند زائيده از صحنهحوادث جهان رخت بر بست و از ميدانهاى گرم كار و پيكار به گوشه سرد و آرام خزيد ورفته رفته راه سقوط و تفرق را پيش گرفته ، نه تنها در جبهه نظامى و سياسىشكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين در ميانشان به اسلامفرسوده و بى روح در آمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و به پيش تاختند. (378) در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كننده مانند سنت گرائى و گذشته نگرى غلط،شخصيت گرائى ، پيشداورى و گم بودن ، عجب و خودبينى كه پيروى از هوس هاىنفسانى ، تكيه بر حدس و گمان ، وابستگى ها و...، به شدت پرهيز كرد. اين مطلب مهم را رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در يك عبارت كوتاهى فرمودهاست : (( و لو لا كثير كلامكم و تمريج فى قلوبكم لراءيتم و ارى و سمعتم ما اسمع ؛)) ((اگر زياده روى در سخن شما (شعار تو خالى )، هرزه چرانى دردل شما (پر كردن ذهن از امور واهى ) نبود هر چه من مى بينم شما هم مى ديديد و هر چه منمى شنوم شما هم مى شنيديد.)) (379) 9- دورنمايى از امكانات عظيم دنياى اسلامى و نتيجه بحث : در اينجا با توجه به مطالب ياد شده درباره امكانات مسلمانان فعلى دنيا به طورفشرده ، سخنى به ميان مى آوريم كه اگر به راستى اين امكانات براى يك برنامهريزى جامع و حساب شده در جهت اجراى اسلام كه زمينه سازى ظهور حضرت مهدى (عج )است به كار گرفته مى شد چقدر مثمر ثمر و نتيجه بخش بود! امكانات مسلمانان را از چند جهت مى توان بررسى كرد: الف : از جهت نيروى انسانى و اتحاد: امروز حدود يك ميليارد نفر مسلمانان در دنيا زندگى مى كنند و يك چهارم جمعيت كرده زمين راتشكيل مى دهند و حدود 47 كشور مستقل دراند، و در بسيار از كشورها هم داراى نيروى عظيممى باشند، مثلا هندوستان يك كشور اسلامى نيست ولى داراى يكصد و پنجاه ميليون مسلماناست و در شورويى (سايق ) شصت تا هفتاد ميليون مسلمان وجود داشت و در ساير كشورهانيز تعدادشان بسيار زياد است . اگر اينها متحد شوند، هيچ قدرتى در دنيا بدون جلبرضاى اينها نمى تواند حاكم باشد، با توجه به اينكه اگر نفوس يك ميليارد مسلمانبوسيله عقيده به اسلام ، مرتبط گردد چه قدرت عظيمى به وجود خواهد آمد! و با توجه به اينكه در دنياى امروز قدرتهايى كه وجود دارد، يكى از آن قدرتهاىماركسيسم است كه در كشورهاى ماركسيستى هستند، كه با فروپاشى آن در شوروى ، از همپاشيدند، و آنها كه باقى مانده اند، اگر تحت اين عنوان با هم متحد شوند، چه مىتوانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است ، كمونيستهاى چين و كمونيستهاىشوروى سابق را تكفير مى كنند و به عكس ... يكى از قدرتهاى ، قدرت مسيحيت است ، مى گويند در دنيا بيش از يك ميليارد مسيحى وجوددارد، اما مسيحى ها هم با هم اختلاف شديد دارند، نيروى عظيم پروتستان ، اصلاكاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يك مكتب زاينده و حركت بخش نيست ، يهوديهادر دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليون نفر مى باشند كه از تفرقه شديدىبرخوردارند. بودائيها زياد هستند، ولى يك تيپ خاصى مى باشند و داعيه اجتماعى و سياسى ندارند،سيكها نيز چيزى نيستند، تنها قدرت عظيمى كه تحت پوشش آئين حركت آفرين اسلام بىبديل و رقيب مى ماند، مسلمانان هستند، اگر اينها يك جريان خوب اجتماعى براى خود درستكنند، از ساخت حساسترين اسلحه هاى اتمى و سفينه هاى فضانوردى تا ساخت سوزنسنجاق براى خوشان امكان متخصص داشتن و تكنيك در سطح عالى وجود دارد... بسيارى از همين مغزهاى اسلامى ، مراكز صنعتى اروپا و آمريكا را مى گردانند، به آنجارفته اند و مانده اند و فسيل شده اند. و در مجامع بين المللى ، مسلمانان 45 46 راءىمستقل دارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك راءى از كشورهاى ديگر را به دست آورندداراى 90 راءى خواهند شد هيچ بلوكى در دنيا نيست كه آن همه راءى داشته باشد. قدرتهاى غير اسلامى ، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركى ندارند كه آنها را بههم پيوند دهد، ولى اسلام با عنوان ((حبل اللّه )) (رابط دينى خدا) همه را به هم پيوندمى دهد، و از قطرات باران سيل بنيان كن جارى مى سازد. ب : امكانات جغرافيائى دنياى اسلام : اسلام داراى امكانات جغرافيايى عظيمى است كه با هيچ قدرتى در دنياقابل مقايسه نمى باشد، خليج فارس و تنگه هرمز، دو طرفش در دست مسلمانان است ، دوطرف كانال سوئز، در دست مسلمانان است ، يك طرفجبل الطارق در دست مسلمانان است ، عبور از اقيانوس هند بدون جلب رضايت مسلمانان ممكننيست ، اقيانوسيه در دست مسلمانان است ، و در جنوب آفريقا مهمترين خط كشتيرانى دنياوجود دارد، اگر مسلمانان مايل نباشند، عبور در آن ممكن نيست ، يك طرف دريا استراتژيكىمديترانه در دست مسلمانان است ، تنگه دارانل و بسفور هم در دست مسلمانان است و... ج : امكانات اقتصادى دنياى اسلام : وضع اقتصادى مسلمانان در حدى است كه تنها در اوپكحداقل 40سوخت دنيا از ناحيه مسلمانان تاءمين مى شود، و اگر اين امر نباشد دنيا خاموشمى گردد، قاره آفريقا (كه 70 آن مسلمانان هستند) انبار باروت اروپاست ، اگر اين انباررا ببندند اروپا خفه مى شود و نمى تواند ادامه زندگى دهد. مثلا ژاپن يكپارچه به دنياى اسلام وابسته است و اگر دو ماه رابطه اش را با دنياىاسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموشتبديل مى شود. (380) كوتاه سخن اينكه : دنياى اسلام بدون نياز اقتصادى به دنياهاى ديگر مى تواند ادامهزندگى دهد اما دنياهاى ديگر بدون نياز به دنياى اسلام نمى توانند ادامه زندگى دهند. ما با سران حكومتهاى اسلامى كه خود را فروخته اند حرفى نداريم ، با ملتهاى مسلمانحرف مى زنيم ، اگر براستى آنها با نهضت خود و باتشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق آن همه امكانان را براى تحقق آرمان اسلامى بكار گيرند وبا تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق و برنامه ريزيهاى دقيق در جهت حكومت جهانى تحترهبرى يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آن وقت است كه دنيا آماده ظهور حضرت مهدى (عج )خواهد شد و همه آن چيزهايى كه ناممكن تصور مى كرديم ، ممكن مى شود و تحقق مى يابد. به اميد يك چنين تحول عظيم و به كارگيرى امكانات دنياى اسلام تحت فرماندهى عظيم ووسيع اسلام . نشانه هاى عالى انتظار دوازده نشانه بعضى از علماى بزرگ براى درجه عالى انتظار با استفاده از روايات ، دوازده نشانهذكر كرده و نشانه دوازدهم را چنين شرح مى دهند. از علامات انتظار مهيا بودن براى ورود محبوب است و مهيا بودن به چند چيز است . 1- عزم حقيقى بر يارى و متابعت آن حضرت 2- متصف شدن به صفات نيك اخلاقى و دورى از هر گونه آلودگى اخلاقى
4- تهيه سلاح 5- مرابطه و مرزدارى 6- مواظبت در خواندن عهدنامه بزرگ و كوچك (كه در كتاب زادالمعاد مذكور است ) (381) ظلم نكردن و اعانت به ظلم نكردن و هشيارى و توجه و شناخت افراد نيرنگ باز و توطئهنيز از جمله امورى است كه بايد به آن توجه داشت . رعايت حقوق برادران از مهمترين امور در زندگى محبان و منتظران قائم (عج ) رعايت حقوق برادران و مسلماناناست . در اين باره بهتر است پاى سخن پر مغز و دلنشين حضرت امام صادق عليه السلام و امامباقر بنشينيم . امام باقر عليه السلام به جابر جعفى رحمة اللّه فرمود: ((اى جابر آيا كسى كه ادعاى تشيع مى كند، براى او اينقول كه دوست اهل بيت عليهم السلام هستم كافى است ؟ سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار بوده و اطاعت از خداوند كند، شيعيانما را به اين صفات بشناسيد: تواضع ، خشوع امانت دارى ، بسيار در ياد خدا بودن،اهل نماز و روزه بودن ، احترام به پدر و مادر كردن ، مهربانى كردن به همسايگان مستمندو بدهكار و يتيمان ، راستگو بودن ، آنها تلاوت قرآن مى كنند، و زبانشان راكنترل مى نمايند، و براى خودشان در همه چيز امين هستند...)) (( اى جابر! ((ما نتال و لا يتنا الا بالعمل و الورع ؛)) به ولايت و دوستى ما جز از راه عمل و پرهيزكرى نمى توانى برسى .)) (382) امام باقر عليه السلام روزى به يكى از يارانش به نام سعيد بن حسن رحمة اللّه فرمود: ((آيا در ميان شما اين روش هست كه كسى از شما به حضور برادر دينى اش برود دستدر جيب او كند و به اندازه احتياج خود از آن ، پول بردارد و صاحبپول از آن جلوگيرى نكند؟ سعيد عرض كرد: نه چنين كسى را سراغ ندارم . امام باقر عليه السلام فرمود: بنابراين اخوت و برادرى در كار نيست . سعيد عرض كرد: آيا در اين صورت ما در هلاكت هستيم ؟ امام عليه السلام فرمود: عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است . (383) (يعنى تكليف به حساب اختلاف درجات عقل ، مختلف مى شود.) امام صادق عليه السلام در ضمن گفتار مى فرمايد: (( ما اقل و اللّه من يتبع جعفرا منكم ، انما اصحابى من اشتد ورعه وعمل لخالقه و رجا ثوابه فهؤ لاء اصحابى ؛)) ((سوگند به خدا چقدر پيروان جعفر از شما كم شده اند، بدانيد كه ياران من كسانى هستندكه در پاكى و پرهيزكارى محكم باشند، و كارهايشان را براى خدا انجام دهند و اميد بهپاداش خدا داشته باشند، اينها اصحاب و ياران من هستند.)) (384) در مورد حقوق برادران دينى به حديث جالب و جامعذيل كه امام صادق عليه السلام براى يكى از يارانش (معلى بن خنيس ) در موارد هفتگانهزير شرح داده اند توجه كنيد: معلى بن خنيس رحمة اللّه مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم حق مسلمانچيست ؟ فرمود: ((هفت حق واجب است كه اگر يكى از آنها را تباه كند از ولايت و اطاعت خداوند خارج شده وخداوند از او بهره (طاعت و بندگى ) ندارد. عرض كردم آنها چيسيت ؟ فرمود: من بر تو نگرانم ، مى ترسم آنها را تباه سازى و بدانى وعمل نكنى . عرض كردم : (( لا قوة الا باللّه )) (نيرويى جز از خدا نيست ) فرمود: آشانترين آنهااين است كه : 1- آنچه را براى بردار مسلمانت دوست بدارى كه خود دوست مى دارى ، و نپسندى براى اوآنچه را كه براى خود نمى پسندى . 2- از خشمگين كردن برادر مسلمانت (يا از خشم ) دورى كنى ، و آنچه را كه مورد رضايتشاست انجام دهى و او امرش را اطاعت كنى . 3- با جان و مال و زبان و دوست و پاى خود او را يارى كنى . 4-چشم و راهنما و آئينه او باشى . 5- تو سير نباشى و او گرسنه ، تو سيراب نباشى و او تشنه و تو پوشيده نباشى واو برهنه . 6- اگر داراى خدمتكار باشى و بردار مسلمانت خدمتكار نداشته باشد، بر تو واجب است كهخدمتكارت را بفرستى تا لباسهاى او را بويد و غذايش را آماده كند و فرشش رابگستراند. 7- او را از مسئوليتهاى سوگندهايش رهاسازى ، دعوتش را اجابت كنى ، در بيمارى او راعيادت نمائى ، بر جنازه اش حاضر شوى ، اگ دانستى كه او حاجتى دارد در اداى حاجب اوشتاب كنى ، تاءخير در رواى حاجت او نكنى كه او اظها آن كند، بلكه زودتر به رفعنيازش بپردازى ، سپس امام صادق عليه السلام گفتارشان را با اين جملات پايان دادند. (( فاذا فعلت ذلك و صلت ولايتك بولايته و ولايته بولايتك ؛)) ((وقتى كه چنين كردى دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند داده اى .)) (385) در اينجا اين فصل را با حديث عرفانى ذيل پايان مى بريم . حضرت موسى بن عمران عليه السلام به خدا عرض كرد: ((پروردگارا آيا كسى را مثل من گرامى داشته اى آنجا كه سخن خود را به من شنوانده اى؟ خداوند فرمود: ((بدانكه براى من بندگانى هست كه در آخرالزمان مى آيند، آنها به من ازنسبت به تو نزديكترند، زيرا من با او با واسطه بودن هفتاد هزار پرده حجاب سخن مىگويم ولى هر گاه (بنده من در آخرالزمان ) روزه بگيرد، و بر اثر روزه لبهايش سفيد ورنگش زرد گردد اين هفتاد هزار پرده را هنگام افطار آنها برمى دارم .)) (و اين چنين بهآنها نزديك مى شوم ).)) (386)
مبارزه و جهاد و ياد خدا و رسولخدا صلى اللّه عليه و آله و سلم ياران و منتظران مهدى (عج ) به خصوص بايد به امر به معروف و نهى از منكر و جهاد ومبارزه با انحرافات و دشمنان و آگاهى از جريانات جهان ، اهميت خاصى بدهند و همواره درصحنه حضور داشته باشند. بدانند كه بزرگترين و مهمترين عامل نهضت امام حسين عليه السلامعامل امر به معروف و نهى از منكر بوده است . و بدانند كه در بررسى جهاد و جنگهاى پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم چنينبه دست مى آيد كه در طول تاريخ بشر هيچكس و هيچ ژنرالى مانند پيامبر اسلام صلىاللّه عليه و آله و سلم با دشمن نجنگيده است (منظور وسعت و دامنه جنگ نيست بلكه منظوراشتغال به كار جنگ است ). در اين بررسى مى بينيم پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در حدود 5/7سال كار جنگى (در ده سالى كه در مدينه بود) در اين مدت 64 يا 65 فعاليت جنگى داردكه اگر بر روزها تقسيم كنيم هر 45 روز يا 50 روز يك لشكركشى مى كند. عثمان بن مظعون كه انزوا و عبادت در گوشه و كنار كوهها را اختيار كرده بود، به پيامبرخدا صلى اللّه عليه و آله و سلم عرض كرد: دلم مى خواهد بيابان گرد باشم ، و كناركوهها به عبادت مشغول شوم ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: (( لا تفعل فان سياحة امتى الغزوة و الجهاد؛)) ((چنين نكن ، سياحت و بيابانگردى امت من جنگ و جهاد است .)) (387) و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((كسى كه جنگجوئى را تجهيز كند هر چند به اين اندازه كه نخى در سوراخ سوزن اوكند خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد.)) (388) و نيز فرمود: ((نگهبانى يك شب در راه خداوند، بهتر است از عبادت هزار شب ، كه روزشرا انسان روزه بگيرد.)) (389) علاقمندان و ياوران حضرت مهدى (عج ) هيچگاه نبايد خدا و محمد صلى اللّه عليه و آله وسلم و آلش عليهم السلام و روش پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان عليهمالسلام را فراموش كنند، بلكه بايد همواره آنها را در نظر داشته باشند. در گفتارى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((هر گروهى كه در مجلسى اجتماع كنند ولى در آن ياد خدا نكنند و درود بر پيامبرشنفرستند آن مجلس حتما، مايه حسرت ، و زر و وبال (مايه سنگينى برگردن ) آنها خواهدبود.)) (390)
|