اين شيئی واقعا تغيير ماهيت پيدا میكند ، يعنی از نظر ما كه بخواهيمتفسير فلسفی بكنيم ، برای اين شيئی صورت نوعيه جديد پيدا میشود ، غير ازصورت نوعيه قبلی . جماد وقتی به مرحله نبات برسد ( بنابر همان سيرتكامل كه امروزه قائل هستند ) چنين نيست كه جوهر همان جوهر باشد وتغييراتی در كميت پيدا كرده باشد و حالا آن تغييرات كمی تبديل به تغييركيفی شده باشد نه ، اينجا در واقع جوهر جديد پيدا شده ، و جوهری بر جوهرسابق اضافه شده يعنی آنچه در سابق در ماده معدنی بوده الان در نبات وجوددارد ، بعلاوه اينكه يك حقيقت با يك سلسله خواص ديگر پيدا شده است .اگر ما میگوييم شيئی تغيير كمی پيدا میكند يعنی استعداد ماده تكامل پيدامیكند ، تا میرسد به مرحلهای كه صورت جديد پيدا میكند اين تبديل جوهر بهجوهر است ( 1 ) . بعد نبات سير تدريجی میكند ( حالا به قول اينها همهنباتها دارای يك جوهرند ، ولی به قول مرحوم آخوند در هر مرحلهای نبات ،جوهرش تغيير كرده ، ولی يك جا تغييرش شديد است ) میرسد به حيوان ،حيوان همه خصلتهائی كه نبات دارد . دارا است بعلاوه خصلتهای جديدی كه درنبات نبود اسمش را میگذارند تبديل كميت به كيفيت بسيار خوب ،ماهيتش عوض شده است يا نه ؟ اگر عوض شده ، حتما يك بارقه ديگری در ذات جوهرش اضافه شده ، يعنیاين طور نيست كه جوهر همان جوهر است و فقط خاصيتها كم و زياد میشود ،كه فلسفه اينها و اين چيزی كه شما میگوييد ماهيت جديد ، اين همانمكتسبات گذشته است ، مكتسبات بر اين اساس است كه ماده همان مادهاولی است ولی بعد در اثر اينكه مكتسبات اضافه میشود گذشته يعنی چه ؟شما كه خودتان میگوئيد ماهيت عوض شده است ( 2 ) . پاورقی : 1 - سؤال : ممكن است آنها بگويند ، شما اسمش را تبديل جوهر به جوهرگذاشتهايد و الا اين كيفيت جديد است نه جوهر جديد . جواب : جواب اين حرف خيلی روشن است ، اين وضع تازه كه شما اسمش راگذاشتيد كيفيت ، آيا ماهيتش عوض شد يا نشد ؟ اگر ماهيتش عوض نشددليلی ندارد كه خواص و آثارش عوض بشود و حال آنكه خودشان هم تغييرمیكنند كه ماهيتش عوض شده است و اين چيز ديگری است و لذا میگويندقانونش بايد قانون ديگری باشد ، حالا اگر بگوييد در لفظ خيلی سخت گيرینكنيد و هر چند كه میگويند ماهيتش تغيير میكند ولی مقصود همان كيفيتاست ، جوابش اين است كه : همه حرفهای ما در فلسفه همين است كه كيفيتكه شما به صورت عرض آنرا تلقی میكنيد ، اين عرض تابع اصل و موضوعخودش است و تا در اصلش تغيير پيدا نشود محال است كه در عرض تغييرپيدا بشود ، منتهی شما كيفيت را میبينيد ، و اصلش ( جوهر ) را نمیبينيد ، يعنی اين تغيير كيفی دليل بر تغيير جوهری است . 2 - سؤال : آنها كه ماهيت را به اين معنای فلسفی به كار نمی برند .جواب : به هر معنی بگويند ، بالاخره يا جوهر تغيير كرده و يا عرض ،اگر جوهر تغيير كرده باشد كه ( فهو المطلوب ) و اگر عرض تغيير كردهباشد ، عرض كه بيخود تغيير نمی كند . سؤال كننده : عرض تغيير كرده يعنی ماده است و ماده كه تغيير كندآثارش هم تغيير میكند . > |