بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST-0 -
     77500001 -
     77500002 -
     77500003 -
     77500004 -
     77500005 -
     77500006 -
     77500007 -
     77500008 -
     77500009 -
     77500010 -
     77500011 -
     77500012 -
     77500013 -
     77500014 -
     77500015 -
     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     Footnt02 -
     Footnt03 -
     Footnt04 -
     Footnt05 -
     IStart -
 

 

 
 

 

next page

back page

(520) ابو الحسين علىّ بن مسعودى ، مورخ بزرگاويل قرن چهارم هجرى است . وى امامى مذهب و از اولاد صحابى مشهور عبداللّه بن مسعودبوده ، لذا به مسعودى شهرت يافته است . اواهل سير و سياحت بوده و به شرق و غرب سفر كرده ، و سرانجام در 345 يا 346 هجرىقمرى در فسطاط مصر از دنيا رفته است . آثارى كه از مسعودى باقيمانده است عبارتنداز :التنبيه و الاشراف ، اخبار الزّمان ، اثبات الوصيّة و از همه مشهورتر : مروج الذّهب كهخلاصه دو كتاب اخبار الزّمان اكبر و اوسط اوست .
وى اين كتاب را در موضوعات تاريخ ، جغرافياى اماكن ، سرگذشت ملوك گذشته و اخبارو آثار آنها به رشته تحرير در آورده است .(ريحانة الادب ، خيابانى تبريزى ، ج 5 ص309 ـ 307).
(521) محمد بن جرير بن غالب مكنى به ابو جعفر و مشهور به طبرى ، فقيه ودانشمند و مورخ ايرانى است ، كه در 225 هجرى متولد و درسال 310 از دنيا رفته است . وى در اكثر علوم داراى تاليفات بوده است ، و آنچه از آثاروى بجا مانده است ، عبارتند از : اخبار الرّسل و الملوك (مشهور به تاريخ طبرى) ، جامعالبيان فى تفسير القرآن و اختلاف الفقهاء يا اختلاف العلماء.
(ريحانة الادب ج 4 ، ص ـ 43 42).
(522) آنان همانند چهارپايانند. (اعراف / 179)
(523) هيچ عبادتى برتر از عفت شكم و فرج نمى باشد.
(524) نگاه كنيد به : اصول كافى ، ج 2 ص 64 ، باب العفة ؛وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 249 ـ 252 ، باب وجوب العفة (22) از ابواب جهادالنفس ؛ كتاب فيض كاشانى (ره) ، ج 4 ص 331 ، باب العفة (44).
(525) آن كس كه شهوت نفس را به او اعطاء نكند به رشد وكمال رسيده است .
(وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 250 ، باب وجوب العفة ، ح ؛ من لا يحضره الفقيه ، ج4 ، ص 391 ـ 390 ، باب الوادر ، ح 5834).
(526) به درستى كه شيعه جعفر كسى است كه عفت بطن و فرج داشته ، و سختكوش باشد ، و براى خدا و خالق خود عمل كند ، و به ثواب و پاداش ‍ او اميدوار و از عقابو كيفر وى بيمناك باشد ، هنگامى كه آنان را ديدى بدان كه آنها شيعه و پيرو جعفر هستند.
(وسائلالشيعه ، ج 15 ، ص 251 ، باب وجوب العفة ، ح 13).
(527) و چه كسى خوش نگارتر از خداوند است . (بقره / 138)
(528) ابراهيم از شيعيان و پيروان او بود ، زيرا با قلب سليم به سوى خدايش آمد.(صافات /84 ـ 83
(529) روى عن مولانا الصادق عليه السلام انهقال : قوله عزوجل و انّ من شيعته لابراهيم اى ابراهيم عليه السلام من شيعةعلى عليه السلام .
تفسير برهان ، ج 4 ، ص 20 ذيل آيه 83 سوره صافات ، ح 2).
(530) تفسير البرهان ، سيد هاشم بحرانى (ره) ج 4 ، ص 25 ح 2.
(531) مردى به امام علىّ بن حسين ـ عليهما السلام ـ عرض كرد : اىپسر رسول خدا ، من از شيعيان خلّص شما هستم حضرت به او فرمود : اى بنده خدا ، بنابراين تو همچون ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ هستى ، زيرا خداوندفرمود : همانا از جمله شيعيان او ابراهيم است ، چون كه با قلب سليم ، نزد خدايش آمد پساگر قلب تو همچون قلب او است پس تو از شيعه و پيروان ما هستى . (همان مصدر ، ج 4ص 22)
(532) صحاح اللغة ، جوهرى ، ج 2 ص 481 ؛ لسان العرب ابن منظور ج 6 ص7
(533) القاموس المحيط ، فيروز آبادى ، ج 1 ص 309.
(534) عيون اخباالرضا عليه السلام ـ يكى از منابع حديثى اماميه بوده ، و ازتاليفات شيخ المحدثين محمد بن على بن بابويه قمى مشهور به شيخ صدوق (متوفاىسال 381 هجرى قمرى) است . وى اين اثر ارزشمند را دراحوال و احاديث امام على بن موسى الرضا ـ عليهما السلام ـ در 139 بابتحرير و تنظيم كرده ، و آن را به وزير دانشمند صاحب بن عبّاد ديلمى اهداء نموده است .
(الذريعة ، شيخ آغا بزرگ طهرانى (ره) ، ج 15 ، ص 375).
(535) متن خبر چنين است : عن الصادق ـ عليه السلام ـ انّهسئل عن الزّاهد فى الدّنيا؟ قال الّذى يترك حلالها مخافة حسابه ، و يترك حرامها محافةعقابه
(وسائل الشيعة ، ج 16 ، باب 62 از ابواب جهاد النفس ، ح 16 ؛ عيون اخبار الرّضا (عليهالسلام) ، شيخ صدوق (ره) ، ج 1 ، ص 243 ، ح 81).
(536) قبلا چيزى ذكر نكرده اند لكن درفصل 6 از مقصد 20 در ص 380 به اين مطلب تصريح دارند.
(537) من گنجى پنهان بودم ، پس دوست داشتم تا شناخته شوم ، پس آفريدم خلق راتا شناخته شوم .
(موسوعة ااطراف الحديث النبوى الشريف ، ج 6 ، ص 507).
(538) اول دين ، مرفت و شناخت خداوند. (نهج البلاغه ، شريف رضى (ره) ، ص 39 ، خطبه 1).
(539) اصول كافى ، ج 1 ، ص ، كاب العقل والجهل ، ح 1 ؛ همان كتاب ص 20 ، ح 26.
(540) اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمودند ، كمك كننده ترين اخلاقبراى دين ، زهد در دنياست .
(وسائل الشيعة ، ج 16 ص 12 ، باب 62 از ابواب جهاد النفس ، ح 4 ؛اصول كافى ، ج 2 ص 104 باب ذم الدنيا و الزهد فيها ، ح 3).
(541) امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند : حرام است بر دلهاى شماكه شيرينى ايمان را بچشند ، مگر آنكه در دنيا زهد پيشه كنيد.(وسائل الشيعة ، همان باب ، ص 12 ح 5 ؛ اصول كافى ، همان باب ، ح 2).
(542) وسائل الشيعة ، همان باب ص 12 ح 7اصول كافى همان باب ، ص 105 ح 5.
(543) همان مصدر.
(544) امام صادق ـ عليه السلام ـ مى فرمودند : وقتى مؤمن از دنياكناره گرفت ، ترقى كرده و شيرينى محبت خدا را مى يابد لذا ديگر به غير خداونداشتغال پيدا نمى كند. (وسائل الشيعة ، همان باب ، ص 13 ، ح 8.
(545) زهد كليد در آخرت و برائت از آتش است ، و آن ترك هر چيزى است كه آدمى رااز خدا مشغول سازد ، بدون تاسف بر فوت دنيا و نداشتن خودپسندى در ترك آن .
(شرح فارسى مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه ، عبدالرزاق گيلانى ، باب 31 ، دربيان زهد ، ص 194 191 ـ ).
(546) بحار الانوار ، ج 55 ص 44 ، كتاب السماء و العالم ، باب الحجب و الاستار(5) ح 12 و ص 45 ، ذيل ح 13.
(547) نگاه كككنيد به : انوار جلّيه ، مولى عبداللّه زنوزى (ره) ، ص 360.
(548) متن حديث امام صادق ـ عليه السلام ـ اين است : انّ السّجودعلى تربة ابى عبداللّه ـ عليه السلام ـ يحرق الحجب السبع .
(549) تمام بيت اين است :

ميان عاشق و معشوق ، هيچ حائل نيست
تو خود حجاب خودى حافظ از ميانبرخيز
(ديوان حافظ ، تصحيح انجوى شيرازى ، ص 301).
(550) ميان من و تو ، انيت من با من در نزاع است ، پس به لطف خودت انيت مرا از ميانبرادر
ديوان حلاج ، ص 90
(551) اى فرزند آدم ؛ همه چيز را براى تو خلق كردم ، و تو را براى خودم آفريدم.
(علم اليقين ، فيض كاشانى (ره) ج 1 ، ص 381).
(552) نگاه كنيد به : آيه 13 و 41 سوره طه ؛ و موسوعة اطراف الحديث النبوىالشريف ج 4 ص 629.
(553) اقتباس است از اين حديث شريف : حب الدنيا راسكل خطيئة .
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 238 ، باب حب الدنيا و الحرص عليها ، ح صلى الله عليه و آله).
(554) اى آقاى من ؛ رحم كن بر كسى كه سرمايه اش اميد ، و سلاحش گريه است .
(اقبال الاعمال ، ص 710 ـ 709 دعاىكميل (رضى الله عنه))
(555) خداوند تعالى فرمود : تا بر آنچه از دستتان مى رود ، اندوهگين نباشيد و بهآنچه به ستتان مى آيد شادمان نگرديد. (حديد / 23)
(556) متن خبر در وسائل ، چنين است :
ان رجلا سال على بن الحسين ـ عليهما السلام ـ عن الزهد ، فقال : الا و ان الزهد فى آية من كتاب الله :
لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم

(557) (قارون) آراسته به زيورهاى خود به ميان مردم آمد ، آنان كه خواستارزندگى دنيوى بودند گفتند : ى كاش آنچه به قارون داده شد ، ما را نيز مى بود بهدرستى كه او داراى حظى بزرگ است . و كسانى كه به ايشان علم داده شده بود گفتند :واى بر شما ، براى آن كسى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته مى كند. ثواب خداوندبهتر است و بدين ثواب نمى رسند مگر آنانكهاهل صبر هستند (قصص / 79 ـ 80)
(558) شرح اصول الكافى صدر المتالهين شيرازى (ره) ج 1 ص 439.
(559) روايت شده كه چون از رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ ازمعنى شرح در قول خداوند : هر س را كه خداوند بخواهد هدايت كند ، دلش را براى اسلاممى گشايد (انعام / 125) سؤال شد ، و گفته شد كه اين شرح چيست ؟ حضرتفرمودند : همانا وقتى نور ، داخل قلب شد ، سينه گشاده گشته و فسحت مى يابد گفتهشد : اى رسول خدا؛ آيا براى اين گشادگى سينه ، علامت و نشانه اى هست ؟ حضرتفرمودند : بله دورى از سراى غرور (يعنى دنيا) ، و روى آوردن به سراى جاويد و آمادگىبراى مرگ قبل از نزول و رسيدن مرگ .
(مجمع البيان طبرسى (ره) ، ج 4 ص 561 ؛ الدرالمنثور سيوطى ج 3 ، ص 44 ، با قدرىاختلاف).
(560) امام صاق عليه السلام فرمودند : كسى كه در دنيا زهد پيشه كند ، خداوند حكمترا در قلبش ابت كرده ، و زبانش را به آن گويا نموده ، و عيبهاى دنيا و درد و درمان آن رابه او بنماياند ، و او را از آن سالم به دار السلام بيرون برد.
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 104 ، باب ذم الدنيا و الزهد فيها ، ح 1).
(561) متن اين حديث نبوى متواتر ، چنين است : ما اخاص عبد لله ـ عز وجل ـ اربعين صباحا الا رت يناييع الحكمة من قلبه على لسانه
(بحار الانوار ، ج 67 ، ص 243 ـ 242 ، ح 10).
(562) حب به چيزى ، محب را كور و كر مى كند
(563) حفص بن غياث گفت : از امام صادق ـ عليه السلام ـ شنيدم كهمى فرمود : تمام خير در خانه اى رار داده شده ، و كليد آن ، زهد در دنيا است . سپس فرمود : پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمودند : انسان شيرينى ايما را نمىيابد مگر آنكه باكى نداشته كه چه كسى دنيا را خورده است . سپس امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود : حرام است بر قلبهاى شما كه شيرينى ايمان را بشناسيدمگر آنكه در دنيا زهد بورزد.
(وسائل الشيعة ، ج 16 ، ص 12 ، باب 62 از ابواب جهاد النفس ، ج 5).
(564) امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند : همانا در كتاب على ـ عليه السلام ـ آمده است : به درستى كهثل دينا ، مانند مارى كه به گاه لمس كردن ، بسيار نرم است ، در حاليكه درون آن را سمىكشنده ، پر كرده است ، انسان عاقل از آن پرهيز مى كند ، ولىطفل نادان به آن تمايل پيدا مى كند.
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 104 ، باب ذم الدنيا و الزهد فيها ، ح 22).
(565) تمام بيت سعدى اين است :
نجشك بين كه صحبت شاهينش آرزوست
بيچاره در هلاك تن خويشتنعجول
كليات سعدى شيرازى ، ص 627 ، طيبات).
(566) مردم معدنهايى هستند معدنهاى طلا و نقره .
(مسند احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 529).
(567) و اما آنهايى كه در دلهاى ايشان ، ميل به باطل است ، سبب فتنه جويى و ميل بهتاويل ، از تشابهات پيروى مى كنند.
(آل عمران / 7).
(568) در روايت از امام صادق ـ عليه السلام ـ است كه فرمودند :نحن الراسخون فى العلم ، و نحن علم تاويله يعنى : ما راسخان در علم هستيم ، وما تاويل قرآن را مى دانيم .
اصول كافى ، ج 1 ، ص 166 ، كتاب الحجة ، باب 22 ، ح 1. و نظير آن است ح2 ـ 3 از همان باب).
(569) و تاويل آن را حز خدا و استواران در علم نمى دانند.
(آل عمران / 7).
(570) المنجد فى اللغة ، ص 272.
(571) لسان العرب ، ج 5 ، ص 273.
(572) نهج البلاغة ، ص 402 ، نامه (31).
(573) نهج البلاغة ، ص 402 ، نامه (31).
(574) مجمع البحرين ، فخر الدين طريحى ، ج 5 ، ص 171.
(575) همان مصدر ، ج 5 ، ص 154 ؛ لسان العرب ، ج 4 ، ص 171
(576) رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمودند : الرفق يمن والخرق شوم يعنى : مدارا و لايمت ميمون و مبارك است ، و عجله شوم و نا مبارك .(اصول كافى ، ج 2 ، ص 97 كتاب الايمان و الكفر ، باب الرفق ، ح 4).
و نظير اين حديث است ، آنچه را كه امام كاظم ـ عليه السلام ـ در ضمنوصاياى ارزشمند شان به هشام بن الحكم فرمودند.
(سفينة البحار ، شيخ عباس قمى (ره) ، ج 1. ص 532).
(577) القاموس المحيط ، فيروز آبادى ، ج 3 ، ص 233 ؛ لسان العرب ، ج 4 ، ص 72.
(578) صحاح اللغة ، ج 4 ، ص 1468 ؛ لسان العرب ، ج 4 ، ص 74.
(579) ه /44 ـ 43.
(580) و انك لعلى خلق العظيم
(581) ر اصل عصبانى آمده است .
(582) نگاه كنيد به : اصول كافى ج 2 ، ص 95 ، باب المدارات و ص : 96 بابالرفق ؛ وسايل الشيعة ، ج 16 ، : 159 ، باب 14 ، ابواب الامر و النهى .
(583) نگاه كنيد به : مستدرك الوسائل ، محدث نورى (ره) ج 12 ، ص 186 ، باب 2از ابواب امر و هى ، ج 1 ، ص 187 ، ج 4.
(584) متن اين حديث كه از امام سجاد ـ عليه السلام ـ نقل شده ، چنين است :
((كان اخر ما اوصى به الخضر موسى بن عمران ـ عليه السلام ـ انقال له : لا تعيرن احدا بذنب ، و آن احب الامور الى اله اللهغزوجل ثلاثة : القصد فى الحدة ، و العفو فى المقدرة ، و الرفق بعباد الله ، و ما رفقاحد فى الدنيا الا رفق الله عزوجل به يوم القيامة ، و راس الحكمة مخافة الله تبارك وتعالى .
(كتاب الخصال ، ج 1 ، ص 111 ، ج 83).
(585) نگاه كنيد به اصول كافى ، ج 2 ، ص 70 ، باب الاقتصاد فى العبادة .
(586) الفتوحات المكية ، ابن عربى ، ج 1 ، ص 102 (طبع چهار جلدى)
(587) امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند : خداوند رفيق است ، و رفقو مدارا را دوست دارد ، و بر رفق يزهايى را اعطا مى كند كه بر عنف اعطا نمى كند.
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 97 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب الرفق ، ح 5).
(588) امام باقر ـ عليه السلام فرمودند : خداوند رفيق است ، و رفق و مدارا رادوست دارد ، و بر رفق يزهايى را اعطا مى كند كه بر عنف اعطا نمى كند.
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 97 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب الرفق ، ج 5)
(589) نهج البلاغه ، ص 402 ، نامه (31)
(590) الفتوحات المكية ، ج 2 ، ص 161 ، باب 87 ، الاسفار الاربعة ، ج 9 ، ص 346 ـ 345 ، فصل 27 ، از اب 11.
(591) متن فرمايش امام صادق ـ عليه السلام ـ اين است : من كانرفيقا فى امره نال ما يريد من لناس .
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 98 ، باب الرفق ، ح 16).
(592) متن حديث نبوى ، چنين است : ان فى الرفق الزيادة و البركة ، و من يحرمالرفق يحرم الخير.
همان مصدر ، ص 97 ، ح 7).
(593) امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند : كسى كه رفق ، قسمت اوشده باشد ، ايمان بهره و قسمتش شده ست . (همان مصدر ، ص 96 ، ح 2).
(594) امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند : براى هر چيزى قفلى است ، و قفل ايمان رفق و مدارات است . همان مصدر ، ص 96 ، ح 1).
(595) پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمودند : هيچ دو نفرى باهم دوست نشدند مگر آنكه در پيش دا از جهت عظمت پاداش و محبوب بودن نزد خدا ، آن كسبهره ورتر است كه با دوستش رفيقتر است .(اصول كافى ، ج 2 ، ص 98 ، باب الرفق ، ح 15).
(596) روضة كافى (8) ، ص 275 ، ح 522
(597) اصول كافى ، ج 2 ، ص 35 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب درجات الايمان ، ح1
(598) همان مصدر ، ص 37 ، ح 2
(599) همان مصدر ، ص 37 ، ح 1
(600) متن حديث امام صادق ـ عليه السلام ـ اين است : لا تحملوا علىصاحب السهم سهمين ، و لا لى صاحب السهمين ثلاثة ... (همان مصدر ، ص 35 ، ح 1).
(601) همان مصدر ، ص 37 ـ 36 ، ح 2.
(602) متن اين حديث ، چنين است : من قسم له الخرق ، حجب عنه الايمان .
همان مصدر ، ص 242 ، باب الخرق ، ح 1).
(603) متن فرمايش حضرت باقر العلوم ـ عليه السلام ـ اين است: قال رسول الله ـ صلى الله عليه و له ـ : لو كان الخرق يرى ، ما كانشى ء مما خلق الله اقبح منه (همان مصدر ، ص 242 ، ح 2).
(604) النهاية ، ابن اثير ، ج 2 ، ص 281 ـ 280 ، مجمع البحرين ، ج 2 ، ص76 ـ 75 ، تاج العروس ، زبيدى ، ج ، ص 281 ـ 280.
(605) رهبانيت در اسلام نيست . (موسوعة اطراف الحديث النبوى الشريف ، ج 7 ، 249)
(606) شخصى گفت : من مى خواهم رهبانيت را پيشه كنم . حضرت فرمود : اين كار رانكن ، زيرا رهبانيت گوشه گيرى امت من ، نشستن در مساجد است . (بحارالانوار ، ج 80 ، ص381 ، ذيل حديث 49).
(607) محجة البيضاء ، فيض كاشانى (ره) ، ج 4 ، كتاب العزلة ، ص 26
(608) اصطلاحات الصوفية ، مولى عبدالرزاق كاشانى ، ص 161
(609) رجوع كنيد به ص 131 ـ 129
(610) وسائل الشيعة ، ج 1 ، ص 59 و 60 ، باب 9 از ابواب مقدمات العبادات ، احاديث 3 ـ 1
(611) آگاه باش كه دين خالص ، از آن خداست . (زمر ، 3)
(612) و چه كسى از خداوند ، خوش نگارتر است . (بقره ، 138)
(613) چنانكه درباره حضرت سيدالساجدين على بن حسين ـ عليهما السلام ـ نقل شده كه : كان عضائه ترتعد من خشية الله يعنى : اعضاء بدن آنحضرت از خشيت و ترس خدا مى لرزيد. (بحارالانوار ، ج 46 ، تاريخ الامام السجاد ، ص80).
(614) چنانكه حالت غشوه براى حضرت اميرالمؤمنين و مولى الموحدين على بن ابىطالب ـ عليهما لسلام ـ بعد از دعاء و مناجات ، دست مى داده است .
(نگاه كنيد به بحارالانوار ، ج 41 ، تاريخ الامام اميرالمؤمنين على ، ص 12).
(615) چنانكه بروز اين حالت براى سبط اكبر پيامبر ، حضرت امام حسن بن على ـ عليهما السلام ـ در نگام وضو گرفتننقل شده است .
(نگاه كنيد به بحارالانوار ، ج 77 ، ص 346 ، باب سنن الوضوء و آدابه ، ح 30). وهمچنين براى سائر ائمه ـ عليهم السلام ـ نقل شده است . همان مصدر ، ص 347 ، ح 32.
(616) همان مصدر ، ج 46 ، تاريخ الامام على بن الحسين ـ عليهما السلام ـ ص 55 ، باب 5 ، ح 4 ، همان لد ، ص 80 ، ح 75.
(617) بحارالانوار ج 79 ، ح 7 ، كتاب الطهاره ، بابعلل الصلاة و نوافلها و سننها ، ص 241 ، ادامه حديث
(618) آگاه باشيد كه بر دوستانخدا بيمى نيست ، و ايشان غمگين نمى شوند. (يونس / 62)
(619) صحاح اللغة ، جوهرى ، ج 3 ، ص 1300 ؛ لسان العرب ، ص 327 ؛ منتهىالارب ، ج 3 ص 132.
(620) چهل حديث (شرح اربعين حديث) ، ص 80 ـ 81 ح 4 ؛
(621) اشاره است به موعظه اى كه لقمان به فرزندش كرد ، و به وى گفت :...و لا تصعر خدك للناس و تمش فى الارض مرحا... يعنى : به تكبر از مردمروى مگردان و به خود پسندى بر زمين راه مرو.
(لقمان /18)
(622) هر خير كه به تو رسد از جانب خداوند است ، و هر شرى كه به تو رسد ازجانب خود تو است .
(نساء / 79)
(623) تمام بيت مولى اين است :
ادر بتها ، بت نفس شماست
زآنكه آن بت مار و اين بت اژدهاست
(مثنوى معنوى ، جلال الدين مولوى دفتر اول تصحيح نيكلسون ، ص 48 ، بيت 772).
(624) متن فرمايش اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ اين است : يا طالبالعلم آن العلم ذو فضائل كثيرة ؛ راسه التواضع ، و عينه البراءة من الحسد
(اصول كافى ج 1 ، ص 38 كتاب فضل العلم ، باب 14 ، ح 2)
(625) اصول كافى ، ج 1 ، ص 38 كتاب فضل العلم ، باب 14 ح 2.
(626) اشاره است به حديث متواتر ثقلين كه ازرسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ نقل شده است ر :
(اصول كافى ، ج 1 ، ص 233 ، كتاب الحجة ، باب 65 ، ح 3 ؛ همان مصدر ، ج 2 ص 305 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب ادنى ما يكون به العبد مؤمنا او كافرا ح 1 صحيح مسلم ، ج5 ، ص 26 ، باب فضائل على ـ عليه السلام ـ ح 36 ؛ مسند احمد بنحنبل ، ج 3 ، ص 17).
(627) آيا براى مؤمنان ، وقت آن نرسيده است كه دلهاى ايشان براى ياد خدا ، و سخنحقى كه ازل شده است ، خاشع شود ؟ (حديد/16)
(628) من از روى اخلاص به سوى كسى روى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده ست.(انعام /79)
(629) تنها تو را مى پرستيم ، و تنها از تو يارى مى جوييم . (حمد/5).
(630) سوگند به زمان ، كه همانا انسان در خسران است
(631) متن اين حديث شريف ، چنين است :
((فيما اوحى الله ـ عزوجل ـ الى داود ـ عليه السلام ـ ياداود كما ان اقرب الناس من الله المتواضعون ، كذلك ابعد الناس من الله المتكبرون .(اصول كافى ، ج 2 ، ص 101 ، باب التواضع ، ح 11).
(632) متن حديث ، اين است :
((قال عيسى بن مريم ـ عليه السلام ـ : يا معشر الحواريين لى اليكم حاجةاقضوها لى . قالوا : قضيت حاجتك يا روح الله ، فقامفغسل اقدامهم . فقالوا : كنا نحن احق بهذا يا روح الله .
فقال : ان احق الناس بالخدمة العالم . انما تواضعت هكذا لكيما تتواضعوا بعدى فىالناس كتواضعى لكم . ثم قال عيسى ـ عليه السلام ـ : بالتواضعتعمر الحكمة لا بالتكبر ، و كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فىالجبل . (اصول كافى ، ج 1 ، ص 29 ، كتابفضل العلم ، باب صفة العلماء ، ح 6).
(633) متن فرمايش امام صادق ـ عليه السلام ـ چنين است :
((اطلبوا العلم و تزينوا معه بالحلم و الوقار ، و تواضعوا لمن تعلمونه العلم ، وتواضعوا لمن طلبتم منه العلم ، و لا تكونوا علماء جبارين ، فيذهب باطلكم بحقكم .
(اصول كافى ، ج 1 ، ص 28 ، كتاب فضلالعلم ، باب صفة العلماء ، ح 1).
(634) متن اين حديث شريف ، چنين است : ان المتكبرين يجعلون فى صور الذر ، يتوطاهم الناس تى يفرغ الل هُ من الحساب (اصول كافى ، ج 2 ، ص 235 ، باب الكبر ، ح 11).
(635) اين جمله مثلى است سائر و مشهور ، و امام صادق ـ عليه السلام ـ از صحابى جليل القدر ابوذر فارى ـ رضى الله عنه ـ خطبه اى رانقل فرمودند ، كه ابوذر در خلال آن فرمود : ... كما تدين تدان يا مبتغى العلم يعنى : همانگونه كه عمل كنى ، جزا و پاداش ‍ مى يابى ، اى طالب علم .
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 108 ، باب ذم الدنيا و الزهد فيها ، ح 18 ، همان كتاب ، ج 2 ، ص112 ،
ح 4).
(636) متن حديث ، اين است : ان فى جهنم لواد يا للمتكبرينيقال له : سقر ، شكا الى الله ـ عز وجل ـ دة حره ، و ساله ان ياذن له ان يتنفس فتنفس فاحرق جهنم
(همان مصدر ، ج 2 ، ص 235 ـ 234 ، باب الكبر ، ح 10).
(637) خداوند همه گناهان را مى آمرزد. (زمر ، 53)
(638) حمل كردن توشه ، زشت ترين چيز است ، آنگاه كه در محضر كريم تشرفخواهى يافت . (نفس لرحمن فى فضائل سلمان ، حاجى نورى ره ، (تحقيق جواد قيومى ، تهران ، مطبعه آفاق) ، ص 545).
(639) امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند : عزت رداى خدا ، و بزرگمنشى ازار وى مى باشد ، پس هر كس ه يكى از آنها دست درازى كند ، خدا در دوزخ سرنگونشسازد.
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 234 ، باب الكبر ، ح 3).
در نسخه كافى لفظ نار نيامده است .
(640) امام باقر و امام صادق ـ عليهما السلام ـ فرمودند : كسى بهاندازه ذره اى كبر در دلش باشد ، داخل هشت نخواهد شد. (همان مصدر ، ج 2 ، ص 234 ، ح 6).
(641) امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود : كبر ، مركب آتش است .
عقاب الاعمال ، شيخ صدوق (ره) ، ص 267 ، ح 7 ، وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 377 ، باب 58 ، از ابواب جهاد النفس ، ح 14).
(642) پيامبر خدا فرمودند : بيشتر اهل جهنم ، متكبران هستند.
عقاب الاعمال ، ص 265 ، ح 9 ، وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 377 ، همان باب ، ح 16).
(643) لسان العرب ، ج 15 ، ص 191 ، مجمع البحرين ، ج 3 ، ص 153.
(644) لسان العرب ، ج 6 ، ص 241 ، مجمع البحرين ، ج 4 ، ص 345
(645) الاسفار الاربعة ، ج 1 ، ص 68 ، فصل 7 ، از منهج 1 ، و همان جلد ، ص 342 ، 344.فصل 4 ، از رحله 2.
(646) شرح اصول الكافى ، صدر المتالهين شيرازى (ره) ، ج 1 ، ض 447
(647) همراه با آنان كه با تو روى به خدا آورده اند ، آنچنان كه مامور شده اى ، استقامت كن . (هود ، 112)
(648) متن حديث نبوى ، چنين است : شيبتنى سورة هود لمكان فاستقم كما امرت .
الدر المنثور ، سيوطى ، ج 3 ، ص 321 ـ 320 ، مجمع البيان ، طبرسى (ره) ، ج 5 ، ص 304).
(649) در سوره شورى ، آيه 15 آمده است : و استقم كما امرت آنچنان كهمامور شده اى ، استقامت ن .
(650) ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين(انفال /65).
(651) اشاره است به واقعه جنگ بدر. در اين باره نگاه كنيد به : السيرة النبوية ، ابن هشام ، ج 2 ، ص 331 ؛ اريخ الرسل و الملوك ، طبرى ، ج 2 ، ص 421 ؛ مجمع البيان ، طبرسى (ره) ج 4 ، ص 857
(652) رجوع كنيد به ص 76 ـ 77.
(653) مثنوى معنوى ، جلال الدين مولوى ، ص 167 ، دفتر سوم .
(654) شرح فصوص الحكم ، شيخ داوود قيصرى ، ص 9 ، فص شيثى .
(655) تمام بيت ـ كه مطلع غزلى مشهور از ميرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانى(ره) ـ اين است :
اعت از دست نيايد ، گنهى بايد كرد
دردل دوست به هر حيله ، رهى بايد كرد
(ديوان نشاط اصفهانى (ره) ، ص 96
(656) اى خدا و مولى و سرور من ، گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم ، پس بر فراقتو چگونه صبر نمايم . اى داى من ، گيرم كه بر گرماى آتش تو صبر كنم ، ولىچگونه بر نظر نمودن به كرامت تو صبر نمايم ؟!!
(اقبال الاعمال ، سيد بن طاووس (ره) ص 708 ، دعاىكميل (رضى الله عنه)
(657) مثنوى معنوى ، ص 1 ، دفتر اول بيت اول .
(658) اى خدا و مولى و سرور من ، گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم ، پس بر فراقتو چگونه صبر نمايم . اى داى من ، گيرم كه بر گرماى آتش تو صبر كنم ، ولىچگونه بر نظر نمودن به كرامت تو صبر نمايم ؟!!
(اقبال الاعمال سيد بن طاووس (ره) ص 708 ، دعاىكميل (رضى الله عنه)).
(659) ميان من و تو ، انيت من منازعه مى كند. پس به لطف خودت انيت مرا از ميان بردار.
ديوان حلاج ، ص 90)
(660) تاج العروس ، زبيدى ج 390.
(661) زبيدى گويد :السفيه : خفيف العقل(تاج العروس ، ج 9 ص 391.
(662) تهذيب الاخلاق ، ابن مسكويه ، ص 173.
(663) مؤمنان نسبت به كفار ، سخت و نسبت به خودشان مهربانند.
(664) اشاره است به آيه 95 سوره نساء.
(665) اشاره است به آيات : 65 سوره انفال ، 38 سوره توبه و 83 سوره نساء.
(666) متن حديث ، اين است : قالرسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ : الغضب يفسد الايمان كما فسدالخل العسل (اصول كافى ، ج 2 ؛ ص 229 ، باب الغضب ، ح 1).
(667) تهذيب الاخلاق ، ابن مسكويه ، ص ـ 165 164 ؛ اخلاق ناصرى ، محققطوسى (ره) ، ص ـ 17 175.
(668) تهذيب الاخلاق ، ص 165.
(669) متن حديث ، چنين است : ان هذا الغضب جمرة من الشيطان توقد فى قلب ابن آدم.(اصول افى ، ج 2 ، ص 232 ـ 231 ، باب الغضب ح 12)
(اصول كافى ، ج 2 ص 232 ـ 231 ، باب الغضب ، ح 12).
(670) آتش افروخته خداست ، كه بر دلها غلبه مى يابد.(همزه /7 ـ 6)
(671) متن اين حديث نيوى چنين است : يحشر بعض الناس على صورة تحسن عندهاالقردة و لخنازير (علم اليقين ، فيض كاشانى (ره) ج 2 ، ص 901)
(672) اينان همانند چهارپايانند ، بلكه گمراه تر از آنان هستند.(اعراف /179)
(673) پس قبلهاى شما چون سنگ سخت گرديد ، يا حتى سخت تر از سنگ . (بقره /74)
(674) متن حديث نبوى ، اين است : و انا خبّات شفاعتىلاهل الكبائر من امّتى يوم القيامة .
بحار الانوار ، ج 8 ص 40 ، كتاب العدل و المعاد ، باب الشفاعة ، ح 21).
(675) اين است متن حديث : فاذا احدكم ذلك من نفسه فليزم الارض ، فانّ رجزالشّيطان ليذهب عنه ندك ذلك (اصول كافى ، ج 2 ص ‍ 231 ، باب الغضب ح 12)
(اصول كافى ، ج 2 ، ص 231 ، باب الغضب ، ح 12).
(676) متن حديث شريف ، چنين است : و ايمارجل غضب على ذى رحم فليدن منه فليمسه ، فان لرحم اذا مست سكنت . (همان كتاب ، ص229 ، ح 2).
(677) متن اين خبر ، چنين است : كان اذا غضب و هو قائم جلس ، و اذا غضب و هو جالساضطجع ، يذهب غضبه (كنز العمال متقى هندى ، ج 7 ، ص 141 ، ح 4 ؛ 184).
(678) اين حديث بدين صورت نيز نقل شده است : انما الدنيا جيفة ، و المتوافونعليها اشباه لكلاب
(تصنف غرر الحكم ، ص 137 ، ش 2409).
(679) سوگند به زمان . كه انسان در زيان كارى است .(عصر/1 ـ 2)
(680) نگاه كنيد به : احياء علوم الدين ، غزالى ، ج 3 ص 55 باب فى بيانقبول الاخلاق للتغير طريق الرياضة .
(681) الاسفار الاربعة ج ص 86فصل 2 ـ 3 از باب 9 اخلاق ناصرى محقق طوسى (ره) ص 10 ، فصل اول از قسم 2 از مقاله 1.
(682) من گنجى پنهان بودم ، پس دوست داشتم شناخته شوم ، پس آفريدگان راآفريدم تا شناخته شوم .
موسوعة اطراف الحديث النبوى الشرى ، ج 6 ص 507).
(683) رجوع كنيد به 297.
(684) الاسفار الاربعة ج 8 ، ص 221 ، فصل 4 از باب 5 ؛ و ج 9 ص 56فصل 5 از باب 8
(685) متن فرمايش على ـ عليه السلام ـ اين است : ان لم تكن حليمافتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا او شك ان يكون منهم
(وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 268 ، باب 26 از ابواب جهادالنفس ، ح 14 ؛ نهج البلاغه ، ص 506 ، رقم 207).
(686) متن حديث ، چنين است : اذا لم تكن حليما فتحلم .
اصول كافى ، ج 2 ص 91 ـ 92 باب الحلم ح 6 ؛وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 211 ، ح 7).
(687) او به درستى بردبار و آمرزنده است .
(688) و خداست كه دانا و بردبار است .
(689) الاسفار الاربعة ج 6 ، ص 133 ، فصل 4 از موقف 2.
(690) ابراهيم ، بردبار و رئوف و فرمانبردار است .(هود/75).
(691) متن حديث اين است : ان الله ـ عزوجل ـ يحب الحيى الحليم .
اصول كافى ، ج 2 ، ص 91 باب الحلم ، ح 4)
(692) متن حديث نبوى چنين است : ان الله يحب اللحيى الحليم العفيف المتعفف .
همان مصدر ص 92 باب الحلم ، ح 8).
(693) متن فرمايش پيامبر خدا ، چنين است : يا على الا اخبركم باشبهكم بى خلقا؟قالوا : بلى يا سول الله . قال : احسنكم خلقا ، و اعظمكم حلما و ابركم بقرابته ، واشركم من نفسه انصافا
(وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 267 ، باب 26 از ابواب جهادالنفس ، ح 9 ، من لايحضرهالفقيه ، ج 4 ص 268 ، ادامه حديث 4).
(694) متن حديث اين است : قال رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ :و الذى نفسى بيده ؛ ما مع شى ء الى شى ءافضل من حلم الى علم
(695) نگاه كنيد به : اصول كافى ، ج 2 ، ص 91 باب الحلم ؛وسائل الشيعه ، ج 15 ، ص 265 ، باب ستحباب الحلم (26) از ابواب جهاد النفس .
(كتاب الخصال ، ص 4 ـ 5 ح 11 ؛ وسائلالشيعة ج 15 ، ص 268 ، باب 26 از ابواب جهادالنفس ، ح 12).
(696) اقرب الموارد ، شرتوتى ، ج 1 ، ص 660.
(697) لسان العرب ، ج 15 ، ص 65
(698) المحجة البيضاء ، فيض كاشانى (ره) ج 5 ، ص 190 ، كتاب آفات اللسان ؛احياء علوم لدين ، ج 3 ، ص 107.
(699) خداى رحمان ... انسان را بيافريد ، به او بيان و گفتن را آموخت .(الرحمن/1 ـ 4).
(700) نگاه كنيد به : احياء علوم الدين ، ج 3 ص 111.
(701) احياء علوم الدين ، ج 2 ص 226 ، باب فى فوائد العزلة ؛ مولى عبد الرزاقگيلانى (ره) ص 157 ، اب 24 ؛ شرح اصول الكافى ، صدر المتالهين شيرازى (ره) ج1 ، ص 368.
(702) ر اصل : براى انسان آمده است .
(703) هر كس به آن طريقى كه شكل گرفته ، عمل مى كند. (اسراء/84).
(704) روزى كه امور پنهان ، آشكار مى شود.(قلم /42)
(705) روزى كه نهان ها هويدا مى شوند.(طارق /9)
(706) آداب االصلاة ص 16 ، فصل 4.
(707) شيخ طوسى ـ محمد بن حسن بن على ، طوسى مكنى به ابو جعفرمعروف به شيخ الطائفه از اكابر لماى اثنى عشريه و از ثقات و اعيان شيعه مى باشد.او از تلامذه مرحوم شيخ مفيد و سيد مرتضى علم الهدى بوده است . حضرت ايشان اولينكسى است كه نجف اشرف را مركز علمى دينى كرد. داراى تاليفات قيمه مى باشد كهبعضى از آنها عبارتند از : اصول العقائد ، انيس الوحيد ، التبيان الجامع لعلوم القرآن ، تلخيص الشافى الخلاف ، تهذيب الاحكام ، الاستبصار ، العده ، مصباح المتهجد و... درفضيلت شيخ طوسى همين بس كه دو كتاب از كتب اربعه شيعه (يعنى كافى ـ من لايحضره الفقيه ، تهذيب ، استبصار) از تاليفات ايشان مى باشد از سيد بحر العلومنقل است كه اول مصنفات شيخ كتاب نهايه و آخر آنها مبسوط است . ايشان بيش از سيصدشاگرد مجتهد شيعه داشته كه گفته شده شاگردان عامى مذهب او هم بيشتر از شيعه بودهاست . شيخ مورد توقير و تعظيم حكام عباسى بوده و حتى براى او كرسى جهت تدريساختصاص دادند. وفات شيخ طوسى دوم محرمسال چهار صد و شصت هجرى بوده و در نجف اشرف درمنزل خود به خاك سپرده شد. (ريحانه الادب ج 3 ، ص 328 325 ـ )
(708) متن اين حديث شريف ، چنين است : يا اباذر... و املاء الخير خير من السكوت ، والسكوت خير ن الملاء الشر يا اباذر : اتركفضول الكلام ، و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك . يا اباذر : كفى بالمرء كذبا انيحدث بكل ما سمع .يا اباذر : انه ما من شى ء احقبطول السجن من اللسان . يا اباذر : ان الله عند لسانكل قائل ، فليتق الله امرو ، و ليعلم ما يقول
(كتاب الامالى ، شيخ طوسى (ره) ص 535 ، وسائل الشيعة ، ج 12 ، ص 188 ، باب 188 ، از ابواب احكام العشرة ح 1).
(709) متن حديث ، اين است : لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لا خير فىالقول بالجهل .
نهج البلاغة ، ص 502 ، كلمات قصار ، رقم 182).
(710) متن فرمايش على (ع) اين چنين است : من كثر كلامه كثر خطاؤ ه ، و من كثر خطاؤ هقل حياؤ ه ، و ن قل حياؤ ه قل ورعه ، و من قل ورعه مات قلبه ، و من مات قلبهدخل النار
(همان مصدر ، ص 536 ، حكم ، رقم 349).
(711) متن حديث علوى ، اين است : اللسان سبع عقور ، ان خلى عنه عقر.
همان مصدر ، ص 478 حكم ، رقم 60).
(712) متن حديث ، چنين است : اذا تم العقل نقص الكلام .
همان مصدر ، ص 480 حكم ، رقم 71).
(713) متن اين حديث ، چنين است : و ما خلق الله ـ عز وجل ـ شيئا احسن من الكلام و لا اقبح منه ، الكلام ابيضت الوجوه ، و بالكلام اسودتالوجوه . و اعلم ان الكلام فى وثاقك ما لم تتكلم به ، فاذا تكلمت به صرت فى وثاقه ، فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك ، فان اللسان كلب عقور ، فان انت خليته عقر ، ورب كلمة سلبت نعمة ، من سيب عذاره قاده الى كل كريهة و فضيحة ، ثم لم يخلص من دهره الاعلى مقت من الله و ذم الناس
(وسائل الشيعة ، ج 12 ، ص ـ 193 192 ، باب 119 از ابواب احكام العشرة ، ح15).
(714) متن حديث ، اين است : من حفظ لسانه ستر الله عورته .
همان مصدر ، ص 193 ، ح 17).
(715) متن حديث نبوى ، چنين است : لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله ، فان كثرةالكلام بغير ذكر الله قسو لقلب ، ان ابعد الناس من الله القلب القاسى ء.
(همان مصدر ، ص 194 ، ح 19).
(716) طبرسى ـ شيخ احمد بن على بن ابيطالب ، مكنى به ابو منصور ازعلماى فاضل و جليل و از تكلمين شيعه است . ايشان از اهالى سارى مازندران و معاصر باشيخ ابوالفتوح رازى و فضل بن حسن طبرسى و از مشايخ شيخ منتجب الدين و ابن شهرآشوب بوده و با دو واسطه از شيخ طوسى روايت مى كند. از آثار جليله اوست : ـ 1 الاحتجاج على اهل اللجاج ، ـ 2 تاج المواليد ، ـ 3 تاريخ الائمه(ع) و...كه معروفتر از همه كتاب احتجاج اوست .
(ريحانة الادب ، ج 4 ، ص 35).
(717) متن فرمايش امام سجاد(ع) اين چنين است: لكل واحد منهما آفات ، فاذا سلما من الآفات الكلامافضل من السكوت . قيل : و كيف ذاك يا بن رسول الله ؟فقال : لان الله ـ عز و جل ـ ما بعث الانبياء و الاوصياء بالسكوت ، انمابعثهم بالكلام ، و لا استحقت الجنة بالسكوت ، و لا استوجب ولاية الله بالسكوت ، و لاوقيت النار بالسكوت ، و لا تجنب سخط الله بالسكوت ، انما ذلك كله بالكلام

next page

back page