نمیتوانيم زن بگيريم و به آنها نبايد زن بدهيم ، ذبايح آنها - يعنی گوشتی كه آنها ذبح میكنند - حرام است ، از قصابی آنها نبايد بخريم ، و بالاتر اينكه كشتن زنان و اطفال آنها جايز است . آمدند بيرون [ شهر ] . چون همه مردم ديگر را جايز القتل میدانستند شروع كردند به كشتار و غارت كردن . وضع عجيبی شد . يكی از صحابه پيغمبر با زنش میگذشت در حالی كه آن زن حامله بود . از او خواستند كه از علی تبری بجويد . اين كار را نكرد . كشتندش ، شكم زنش را هم با نيزه دريدند ، گفتند شما كافريد . و همينها از كنار يك نخلستان میگذشتند ( نخلستان متعلق به كسی بوده كه مال او را محترم میدانستند ) يكی از اينها دست برد و يك خرما به دهانش گذاشت . چنان به او نهيب زدند كه خدا میداند . گفتند به مال برادر مسلمانت تجاوز میكنی ؟ ! برخورد علی عليه السلام با خوارج نمیشد آزا دشان گذاشت . ابن عباس را فرستاد برود با آنها سخن بگويد . همانجا بود كه ابن عباس برگشت گفت : پيشانيهايی ديدم پينه بسته از كثرت عبادت ، كف دستها مثل زانوی شتر است ، پيراهنهای كهنه زاهد مابانه و قيافههای بسيار جدی و مصمم . ابن عباس كاری از پيش نبرد . خود علی ( ع ) رفت با آنها صحبت كرد . صحبتهای حضرت مؤثر واقع شد ، از آن عده كه دوازده هزار نفر بودند هشت هزار نفرشان پشيمان شدند . علی عليه السلام پرچمی را به عنوان پرچم امان نصب كرد كه هر كس زير اين پرچم بيايد در |