|
توضيح :
مجلسى (ره ) گويد: شايد مقصود اين باشد كه پس از سوره اذا جاء نصراللّه سوره كاملهديگرى نازل نگشته ، پس منافات ندارد كه برخى از آيات پس از آننازل شده باشد چنانچه مشهور است .
توضيح :
|
|
توضيح :
مقصود از تفاءل در اين حديث چنانچه فيض (ره ) فرمود: پيش بينى از پيش آمدهاى آيندهاست مانند شفاى مريض يا مرگ او يا يافتن گمشده وامثال اينها از روى قرآن كه اين خود يكنوع فال زدنى است و اين مورد نهى واقع شده و اينمنافاتى با استخاره با قرآن كه متداول است و در جواز آن حديثى رسيده است ندارد، زيرااستخاره بمعناى طلب خير كردن از خداى و پى جوئى براى شناسائى خير و خوبى دركارها است كه ميخواهد بكند يا ترك كند، و براى مشورت كردن با خداوند است چنانچه درحديث آمده كه با پروردگارت در كارها مشورت كن و ميان استخاره باين معنى وتفاءل فرق آشكارى است ، و سر اينكه از تفاءل نهى شده اينست كه چونتفاءل بر خلاف شد موجب بدگمانى بقرآن شود، ولى در استخاره چنين نيست (اين بودملخصى از كلام فيض (ره ) در باب نماز استخاره ) و مجلسى (ره ) گويد: و شايدظاهرتر از اين كلام اينست كه مقصود نهى از تفاءل بقرآن براى آنچيزى است كه رسمعرب بوده كه چون كلامى يا شعرى مى شنيدندفال خوب و بد ميزدند، و مقصود امام عليه السلام اينست كه هنگام شنيدن يا خواندن قرآنآنطور فال نزنيد.
شرح :
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: مهر خوردن (مختم ) را گفته اند: يعنى ميان آيه و آخر هر آيه را باآب طلا نشانه بزنند، و ممكن است نقش وسط جلد يااول و آخر آن يا حاشيه آن با طلا بوده است .
شرح :
|
|
|
|
|
|
شرح :
نظير اين مثل در فارسى اين است كه گويد: بدر ميگويند كه ديوار بشنود. واصل اين مثل عربى از داستانى گرفته شده كه ملخص آن چنانكه ميدانى در مجمعالامثال ج 1: 50 نقل كند اين است كه مردى بنامسهل بن مالك فزارى براى ديدار نعمان كه از بزرگان عرب بود از وطن خود كوچ كردو در بين راه گذارش بچادرهاى قبيله اى افتاد كه رئيسشان شخصى بنام حارثة بن لامبود، سهل براى رفع خستگى سفر سراغ چادر رئيس قبيله را گرفت و كنار آن چادر آمدولى رئيس قبيله نبود و خواهرش كه زنى بسيار زيبا بود در آن چادر بود، خواهر حارثهاو را بدرون چادر دعوت كرد و از مهمان تازه وارد (چنانچه رسم عرب بود) پذيرائى كردو از چادر بيرون رفت ، هنگام بيرون رفتن نظرسهل باو افتاد، و زيبائى فوق العاده اش او را بشگفت در آورد، و هواى ازدواج با اوبسرش افتاد ولى حياء مانع از اظهار اين پيشنهاد بود، و تا چندى روزى در آن چادر مهمانبود، در يكى از روزها كه آن زن در خيمه نشسته بودسهل بيرون رفت و در پشت چادر نشست و اشعارى كه از عشق درونى و محبت قلبيش نسبتبآن آگاهى ميداد بصورت خطاب بچادر سرود و در آخرش اين مصراع را گفت : كه يعنىآنچه تا بحال گفتم اى چادر بتو گويم ولى اى همسايه چادر (مقصودش آن زن است ) توگوش كن و مخاطب در حقيقت تو هستى .
(دنباله حديث 14).
و در روايت ديگرى از حضرت صادق (ع ) است كه معناى آن اينست (يعنى معناى حديثگذشته ) كه هر چه خداى عزوجل به پيغمبرش صلى اللّه عليه و آله عتاب فرموده مقصوداز آن ديگران است مانند گفتار خداوند: ((ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم ...))(سوره اسراء آيه 74 يعنى اگر نبود كه ما تو را استوار داشتيم نزديك بود كه كجشوى بسوى ايشان ) و با اين كلام جز او را قصد كرده است .
شرح :
(دنباله حديث 14).
و در روايت ديگرى از حضرت صادق (ع ) است كه معناى آن اينست (يعنى معناى حديثگذشته ) كه هر چه خداى عزوجل به پيغمبرش صلى اللّه عليه و آله عتاب فرموده مقصوداز آن ديگران است مانند گفتار خداوند: ((ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم ...))(سوره اسراء آيه 74 يعنى اگر نبود كه ما تو را استوار داشتيم نزديك بود كه كجشوى بسوى ايشان ) و با اين كلام جز او را قصد كرده است .
|
|
شرح :
فيض (ره ) شايد مقصود از اين نامهائى كه در آن مصحف بوده تفسير براى ((الذين كفروا،و المشركين )) بوده نه اينكه جزء آيات قرآن بوده است ، و همين است مقصود از آنچه درحديث است كه ((راوى گويد: بحضرت اءبى الحسن عليه السلام عرضكردم : ما مىشنويم آياتى در قرآن (از جانب شما) و آنها با آنچه ما شنيده ايم تفاوت دارد؟)) و مقصوداز اين حروف تفسير الفاظ قرآن است كه از طريق وحى معلوم شده و رويهمرفته هر چه ازاين سنخ اخبار (يعنى اخبارى كه اشعار در تحريف دارند) از ائمه عليهم السلام رسيدهمعناى آنها همين است (يعنى مقصود از آن اضافات يا تغييرات ، تفسير آيات است كه ائمهعليهم السلام رسيده معناى آنها همين است (يعنى مقصود از آن اضافات يا تغييرات ، تفسيرآيات است كه ائمه عليهم السلام فرموده اند منتها تفاوت آن تفسيرى كه آنها فرموده اندبا تفسيرهاى ديگر اين است كه اينها از طريق وحى بدانها رسيده است ) سپس گويد: و دركتاب الحجة نيز دسته اى از اين اخبار گذشت و خلاصه تمام آنچه در اينباره رسيده استحمل بر همين معنائى شود كه گفتيم زيرا اگر تحريف و تغيير در الفاظ قرآن راه يافتهباشد (و چنين احتمالى در كار آيد) بهيچ يك از الفاظ قرآن نمى توانيم تكيه و اعتمادكنيم ، زيرا روى اين مبنى محتمل است دستخوش تحريف و تغيير شده باشد، و بر خلافآنچه خداوند نازل فرموده است باشد، و بنابراين قرآن حجيب براى ما ندارد و فائده برآن مترتب نيست و هم چنين دستور به پيروى از قرآن و سفارش بدان ، و دستورى كهفرموده اند، كه هرگاه دو خبر با يكديگر متعارض شد عرضه بر قرآن نمائيد (و آنچهموافق با قرآن است بدان عمل كنيد و آنچه مخالف با آن است آنرا رها كنيد) همه اينها بىفائده است ، و شيخ صدوق (ره ) در كتاب اعتقادات فرموده است : عقيده ما (شيعيان دوازدهامامى ) بر اينست كه قرآنى كه خداى تعالى بپيغمبرش محمد صلى اللّه عليه و آلهنازل فرموده همين است كه در دست مسلمانان و ميان دو جلد است ، و كم و زيادى از آن نشد، وتعداد سوره هايش نزد مردم (114) سوره است و نزد ما سوره و الضحى و اءلم نشرحيكسوره است و سوره لا يلاف و اءلم تركيف ، يكسوره است است ، و هر كس بمانسبت دهد كهما گوئيم بيش از اين است دروغگو است ، سپس صدوق (ره ) براى اثبات عدم تحريفاستدلال كرده برواياتى كه در ثواب خواندن سوره ها در نمازها و غير آن رسيده است ، ونيز در ثواب ختم قرآن و تعيين زمان ختم آن رواياتى رسيده و جز اينها از مطالب ديگر(كه همگى دلالت دارند بر اينكه تحريف و تغييرى در قرآن رخ نداده ) سپس داستان جمعقرآن كه اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده ذكر كند و فيض (ره ) نيز وجهى براى آنبيان كرده و سپس دنباله بحث عدم تحريف يكى دو حديث ديگر حديثى است كه كلينى (ره )در كتاب روضه نقل كرده در نامه اى كه حضرت باقر عليه السلام بسعد الخير نوشتنداين جمله است : ((و از پشت گويد: و اين دو حديث نيز دلالت دارند بر آنچه ما گفتيم كهمقصود از تحريف و تغيير و حذف همانا از نظر معنى و تفسير است نه از نظر لفظ، يعنىاز نظر تفسير و تاءويل آنرا تغيير و تحريف كرده اند و بر خلاف آنچه خداى تعالىاراده فرموده حمل نموده اند، و همچنين مقصود از رواياتى كه (در برخى از آيات ) رسيدهاست كه اين آيات اينگونه نازل شده همين است (يعنى از لحاظ تفسير وتاءويل مقصود خداوند اين بوده است و نزول آن اينگونه بوده ) نه آنچه مردم از ظاهر اينروايات فهميده اند، و مقصود ائمه عليهم السلام اين اين نيست كه در لفظ اينگونهنازل شده و دستخوش تحريف و تغيير گرديده .
(پايان كلام فيض ره )
مترجم گويد: اين بهترين وجهى است كه براىحمل اخبارى كه اشعار بر تحريف دارند ذكر شده وگرنه جمعى از علماى شيعه مانند سيدمرتضى (ره ) اخبارى كه دلالت بر تحريف كند از حشويه دانسته و بكلى بى اعتبارىشمرده است ، و نظير آنچه فيض (ره ) در حمل اينگونه اخبار بيان كرده است جمعى ازاخباريين مانند شيخ حر عاملى در كتاب اثبات الهداة نيز چنينحمل كرده اند و ما در اينجا كلام فيض (ره ) كه جامعترين و در عينحال فشرده تر از كلمات ديگران بود روى رعايت جنبه اختصار انتخاب كرديم . و نكتهديگرى كه ما را بر آن داشت كه كلام فيض (ره ) و آنچه در ضمن از صدوق (قده )نقل كرده بود نقل كنيم و دنباله آن اشاره بكلام شيخ حر عاملى (ره ) بنمائيم اين بود كهعقيده تحريف از اخباريين سرچشمه گرفته است و برخى از آنان هستند كه پافشارى دراينباره داشته اند و تاءليفاتى هم در اثبات آن نموده اند و ذكر كلام اين سه بزرگواركه خود از اخباريين و مورد احترام طرفين هستند براى پاسخ دادن بكسانى است كهدنبال گفته برخى از اخباريين اين بحث را تا بامروز كشانده اند و گرنه بنا بگفتهيكى از اساتيد بزرگ حفظه اللّه تعالى ميفرمود: گويا من تمام قرآن را بهمين نحو كههست هم اكنون باگوش خود از زبان مبارك رسولخدا صلى اللّه عليه و آله مى شنوم ،زيرا قرآن و اين كتاب بزرگ آسمانى با اءهميت فوق العاده و عجيبى كه مسلمانان بحفظو قرائت و ياد دادن آن داشتند چنين نبوده است كه كسى بتواند تغيير و تحريفى در آنبدهد، فقط در اينجا يك بحث باقى ماند و آن بحث اختلافات قراءات است كه آنهم آن شاءاللّه در جاى خود بدان اشاره خواهيم نمود.
شرح :
(پايان كلام فيض ره )
مترجم گويد: اين بهترين وجهى است كه براىحمل اخبارى كه اشعار بر تحريف دارند ذكر شده وگرنه جمعى از علماى شيعه مانند سيدمرتضى (ره ) اخبارى كه دلالت بر تحريف كند از حشويه دانسته و بكلى بى اعتبارىشمرده است ، و نظير آنچه فيض (ره ) در حمل اينگونه اخبار بيان كرده است جمعى ازاخباريين مانند شيخ حر عاملى در كتاب اثبات الهداة نيز چنينحمل كرده اند و ما در اينجا كلام فيض (ره ) كه جامعترين و در عينحال فشرده تر از كلمات ديگران بود روى رعايت جنبه اختصار انتخاب كرديم . و نكتهديگرى كه ما را بر آن داشت كه كلام فيض (ره ) و آنچه در ضمن از صدوق (قده )نقل كرده بود نقل كنيم و دنباله آن اشاره بكلام شيخ حر عاملى (ره ) بنمائيم اين بود كهعقيده تحريف از اخباريين سرچشمه گرفته است و برخى از آنان هستند كه پافشارى دراينباره داشته اند و تاءليفاتى هم در اثبات آن نموده اند و ذكر كلام اين سه بزرگواركه خود از اخباريين و مورد احترام طرفين هستند براى پاسخ دادن بكسانى است كهدنبال گفته برخى از اخباريين اين بحث را تا بامروز كشانده اند و گرنه بنا بگفتهيكى از اساتيد بزرگ حفظه اللّه تعالى ميفرمود: گويا من تمام قرآن را بهمين نحو كههست هم اكنون باگوش خود از زبان مبارك رسولخدا صلى اللّه عليه و آله مى شنوم ،زيرا قرآن و اين كتاب بزرگ آسمانى با اءهميت فوق العاده و عجيبى كه مسلمانان بحفظو قرائت و ياد دادن آن داشتند چنين نبوده است كه كسى بتواند تغيير و تحريفى در آنبدهد، فقط در اينجا يك بحث باقى ماند و آن بحث اختلافات قراءات است كه آنهم آن شاءاللّه در جاى خود بدان اشاره خواهيم نمود.
|
شرح :
مقصود از بهم زدن قرآن يا تفسير كردن و جمع ميان آيه هاى آن و استنباط احكام از جمع بينچند آيه است چنانچه مجلسى (ره ) احتمال داده ، و يا مقصودتاءويل متشابهات آن طبق دلخواه و بدون دليل و مدركى از جانب معصوم عليه السلام استچنانچه فيض (ره ) فرموده است .
شرح :
|
|
|
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: برخى گفته اند: يعنى قرآن نيازمند باستشهاد به اشعار عرب وكلمات آنها نيست بلكه بعكس است زيرا قرآن فصيح ترين كلامى است كه همگى بداناعتراف دارند. (پايان كلام مجلسى (ره )).
و متحمل است مقصود اين باشد كه زبان عربى داراى ريزه كاريها و لطائف و كناياتى استكه آنها با بهيچ زبانى نمى توان ترجمه كرد چنانچه براهل اطلاع از ادبيات عرب پوشيده نيست . و اين بدان جهت است كه لغت عرب جامعترين ووسيعترين لغات است و گاهى براى يك معنى چندين لغت (كه هر كدام روى نكته خاصىوضع شده ) و بالعكس براى چندين معنى گاهى يك لغت وضع شده (كه آنهم روى قرينهو خصوصيات از هم متمايز مى شوند) و البته اين مطلب احتياج بتوضيح بيشترى دارد كهاز وضع شرح و ترجمه ما بيرون است ولى چكيده بحث همان است كه گفته شد.
و متحمل است مقصود اين باشد كه زبان عربى داراى ريزه كاريها و لطائف و كناياتى استكه آنها با بهيچ زبانى نمى توان ترجمه كرد چنانچه براهل اطلاع از ادبيات عرب پوشيده نيست . و اين بدان جهت است كه لغت عرب جامعترين ووسيعترين لغات است و گاهى براى يك معنى چندين لغت (كه هر كدام روى نكته خاصىوضع شده ) و بالعكس براى چندين معنى گاهى يك لغت وضع شده (كه آنهم روى قرينهو خصوصيات از هم متمايز مى شوند) و البته اين مطلب احتياج بتوضيح بيشترى دارد كهاز وضع شرح و ترجمه ما بيرون است ولى چكيده بحث همان است كه گفته شد.
|