|
توضيح :
مجلسى (ره ) گويد: بلند كردن بانگ حضرت براى اين بوده كه بيدار شود هر كه مىخواهد بيدار شود، و برخيزد هر كه مى خواهد برخيزد، و در اين حديث اشاره باينست كهجايز است انسان ديگرى را براى عبادت بيدار كند در صورتيكه راضى باشد.
شرح :
|
|
شرح :
يعنى در خواب ميابى ، يا آثار آن را در بيدارى مى بينى چون نورانى شدندل و توفيق و هدايت ، يا حالات غريبه و كمالات عجيبه اى براى خواننده آن ظاهر گردد، يابه تجربه رسيده است كه پس از پنجاه سال براى كسيكه مواظبت بر خواندنش كندبلائى باو نرسد و به گرفتارى دچار نشود و اين نشانه آمرزش گناهان او است زيرابلاها كفاره گناهان است ، اينها احتمالاتى است كه مرحوم مجلسى (ره ) ذكر كرده و سپسگويد: پوشيده نماند كه بيشتر اين احتمالات بعيد است .
شرح :
|
|
|
*باب دعاى هنگام بيرون رفتن از منزل*بَابُ الدُّعَاءِ إِذَا خَرَجَ الْإِنْسَانُ مِنْ مَنْزِلِهِ |
|
|
شرح :
مجلسى (ره ) در آنجا كه حضرت فرمود: ((اللهم ان عرضى لك اليوم ...يعنى خداياآبروى من امروز از آن تو است )) گويد: يعنى من بخاطر تو متعرض آنكس كه آبرويم رابريزد نشوم يا باينكه او را عفو كنم و يا براى تقيه جواب او را ندهم .
و فيض گويد: يعنى من آبروى خود را بخاطر تو مباح كردم پس اگر غيبت مرا كردند يابه بدى مرا ياد كردند از آنها گذشتم و در عوض اجر آن را در قيامت از تو خواهم ، زيراتو دستور به عفو و گذشت دادى ، و در حديث وارد شده كه روز قيامت ندا شود: هر كه برخدا مزدى دارد برخيزد، پس بر نخيزيد جز آن كس كه در دنيا گذشت و عفو داشته ، و ازپيغمبر (ص ) حديث شده كه فرمود: آيا شما عاجزيد كه چون اءبى ضمضم باشيد كه هرگاه از خانه بيرون مى رفت مى گفت : بار خدايا من آبروى خود را به مردم صدقه دادميعنى من درباره آن روز قيامت داد خواهى نكنم ، و اين باعث نشود كه غيبت آن حضرت برمردمان حلال شود زيرا به مجرد مباح كردن انسان آبروى خود را براى مردم حقش ساقطنشود زيرا اين گذشت از چيزى است كه هنوز ثابت نشده ، جز اينكه وعده اى است كهسزاوار است بدان وفا كند خصوص اگر براى خدا قرار دهد.
مجلسى (ره ) باين كلام فيض (ره ) ايراد كند: كه در خصوص مورد حديث امام (عليه السلام) است عفو و گذشت سودى ندارد زيرا مذمت و غيبت امام كفر است و گذشت آنها در رفع عقابسودى ندارد، و شفاعت او را هم نكنند جز از كسيكه خدا از او خشنود باشد و كافر پسنديدهنزد خداوند و مورد خشنودى نيست .
و برخى از حاشيه نويسان وافى گويد: وجه مباح نبودن آبروى مردم نه آنست كه فيض(ره ) گفته است بلكه شايد وجهش اين باشد كه غيبت چون از فواحش ديگرى است كهشارع بانجام آن در خارج بهيچگونه راضى نيست مانند زنا و محرمات ديگر، و اين مانندآنست كه كسى بگويد: من بر تو مباح كردم كه مرا بكشى ، يا دست مرا جدا كنى ، پس چنانچه آن جايز نيست اين نيز روا نيست ، زيرا غيبت و مانند آن داراى دو جنبه است يكى حقخدائى و ديگر حق بنده حق خداوندى ساقط نگردد.
توضيح :
و فيض گويد: يعنى من آبروى خود را بخاطر تو مباح كردم پس اگر غيبت مرا كردند يابه بدى مرا ياد كردند از آنها گذشتم و در عوض اجر آن را در قيامت از تو خواهم ، زيراتو دستور به عفو و گذشت دادى ، و در حديث وارد شده كه روز قيامت ندا شود: هر كه برخدا مزدى دارد برخيزد، پس بر نخيزيد جز آن كس كه در دنيا گذشت و عفو داشته ، و ازپيغمبر (ص ) حديث شده كه فرمود: آيا شما عاجزيد كه چون اءبى ضمضم باشيد كه هرگاه از خانه بيرون مى رفت مى گفت : بار خدايا من آبروى خود را به مردم صدقه دادميعنى من درباره آن روز قيامت داد خواهى نكنم ، و اين باعث نشود كه غيبت آن حضرت برمردمان حلال شود زيرا به مجرد مباح كردن انسان آبروى خود را براى مردم حقش ساقطنشود زيرا اين گذشت از چيزى است كه هنوز ثابت نشده ، جز اينكه وعده اى است كهسزاوار است بدان وفا كند خصوص اگر براى خدا قرار دهد.
مجلسى (ره ) باين كلام فيض (ره ) ايراد كند: كه در خصوص مورد حديث امام (عليه السلام) است عفو و گذشت سودى ندارد زيرا مذمت و غيبت امام كفر است و گذشت آنها در رفع عقابسودى ندارد، و شفاعت او را هم نكنند جز از كسيكه خدا از او خشنود باشد و كافر پسنديدهنزد خداوند و مورد خشنودى نيست .
و برخى از حاشيه نويسان وافى گويد: وجه مباح نبودن آبروى مردم نه آنست كه فيض(ره ) گفته است بلكه شايد وجهش اين باشد كه غيبت چون از فواحش ديگرى است كهشارع بانجام آن در خارج بهيچگونه راضى نيست مانند زنا و محرمات ديگر، و اين مانندآنست كه كسى بگويد: من بر تو مباح كردم كه مرا بكشى ، يا دست مرا جدا كنى ، پس چنانچه آن جايز نيست اين نيز روا نيست ، زيرا غيبت و مانند آن داراى دو جنبه است يكى حقخدائى و ديگر حق بنده حق خداوندى ساقط نگردد.
|
|
|
|
توضيح :
مجلسى (ره ) گويد: يعنى با مختصر تغييرى همين دعا را مى خواند و بجاى ((خرجت )) و((قد خرجت )) و ((فى خروجى )) دخلت و قد دخلت و فى دخولى مى فرمود.
|
|
|