بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (ره), مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     IRA00001 -
     IRA00002 -
     IRA00003 -
     IRA00004 -
     IRA00005 -
     IRA00006 -
     IRA00007 -
     IRA00008 -
     IRA00009 -
     IRA00010 -
     IRA00011 -
     IRA00012 -
     IRA00013 -
     IRA00014 -
     IRA00015 -
     IRA00016 -
     IRA00017 -
     IRA00018 -
     IRA00019 -
     IRA00020 -
     IRA00021 -
     IRA00022 -
     IRA00023 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

امداد الهى (5) 
زمان طاغوت مردم كارشكنى مى كردند يا اكثرشان كارى هم نداشتند، هر كارى مى كردند،كرده بودند و همچو خوف در آنها پيدا شده بود كه يك پاسبان اگر مى رفت در بازار وهر حكمى مى كرد، تخلف نمى كردند. يك وقت يك دست غيبى پيدا شد كه اين دست غيبىمتحول كرد اين مردمى كه ضعيف بودند.(1191)
امداد الهى (6) 
ملتى بود كه آن وقت اگر يك صداى اگر يك پاسبان مى آمد توى تهران ، توى بازارتهران ، امر مى كرد، همه بازار تهران تسليمش مى شدند، يك وقت اينجور بود. كىاينطور كرد كه آن كسى كه از پاسبان مى ترسيد ريخت در خيابان ها و مرگ بر شاهگفت ، كى اين روحيه را به شما داد؟ جز خدا كسى مى تواند سرتاسر كشور را تحت يكعلم قرار بدهد؟(1192)
امداد الهى (7) 
از پانزدهم خرداد 42 كه حكومت مستكبران جبار در اين سرزمين به اوج خود رسيده بود و مىرفت تا عربده شوم (انا ربكم الاعلى ) از حلقوم فرعون زمان طنين افكند،22 بهمن 57كه پايه حكمرانى جباران عصر در اين مرز و بوم فرو ريخت و تخت تاج دو هزار وپانصد ساله فرعون گونه ستمشاهى به دست تواناى زاغه نشينان و ستمديدگانتاريخ بر باد رفت و طومار تاراجگرى ها و حكمفرمايى هاى شيطان بزرگ و شيطانكوابسته و پيوسته به آن در هم پيچيده شد، ايامى معدود بيش نبود. و از 22 بهمن 57 تاامروز كه 15 خرداد 62 را در آغوش مى گيريم ساعاتى محدود بيش ‍ نيست ولى تحولىكه كمتر از صد سال بعيد به نظر مى رسيد با تقدير خداى بزرگ در اين ايام معدوده وساعات محدوده تحقق يافت و جلوه اى از وعده قرآن كريم نورافشانى كرد
و ملت عزيز ايران لازم است ، شكر نعمتهاى غير متناهى الهى را در سالروز 15 خرداد بهجان و دل به جا آورد و تمام آنچه گذشته و مى گذرد را، از عنايات خاصه خداوندمتعال بداند كه هر چه هست از اوست و به سوى اوست .(1193)
امداد الهى (8) 
ما مى دانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگكوتاه كرد. با تاييدات غيبى الهى پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناى خداوند امكاننداشت يك جمعيت سى و شش ميليونى با آن تبليغات ضد اسلامى و ضد روحانى ،خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكنى هاى بى حساب قلمداران و زبانمردان در مطبوعات و سخنرانى ها و مجالس ومحافل ضد اسلامى و ضد ملى به صورت مليت و آن همه شعرها و بذله گويى ها و آن همهمراكز عياشى و فحشاء و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براى كشيدننسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالى و ترقى ميهن عزيز خود فعاليتنمايند، به فساد و بى تفاوتى در پيش آمدهاى خائنانه كه به دست شاه فاسد و پدربى فرهنگش و دولت ها و مجالس فرمايشى كه از طرف سفارتخانه قدرتمندان بر ملتتحميل مى شد و از همه بدتر وضع دانشگاه ها و دبيرستان ها و مراكز آموزشى كه مقدراتكشور به دست آنان سپرده مى شد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غرب زده يا شرقزده صد در صد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامى بلكه ملى صحيح ، با نام مليت و ملىگرايى گرچه در بين آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند لكن با اقليت فاحش آنان و درتنگنا قراردادنشان كار مثبتى نمى توانستند انجام دهند و با اين همه و ده هامسائل ديگر از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغات بهانحراف فكرى كشيدن بسيارى از آنان ، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيامكنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد الله اكبر و فداكارى هاى حيرت آور ومعجزه آسا تمام قدرت هاى داخل و خارج را كنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيردبنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامى ايران از همه انقلاب ها جداست ، هم در پيدايشو هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهى وهديه غيببى بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است.(1194)
ايمان به خدا (1) 
مردم ايران هيچ نداشتند. از مدرسه فيضيه شروع شد و وقتى مردم ديدند كه اختلافىنيست ، مجتمع شدند و با نيروى ايمان پيروز گرديدند مردم ايران كه سلاح نداشتند،آنها با مشت گره كرده و فرياد بر دشمن پيروز شدند. اينقدر فرياد كشيدند كه دشمنتا بن دندان مسلح را شكست دادند.(1195)
ايمان به خدا (2) 
روى موازين مادى ، روى موازين عادى بايد با يك يورش ، ما از بين رفته باشيم ، بايدهمه ما يك لقه آنها باشيم ، لكن قدرت ايمان ، پشتيبانى خداى تبارك و تعالى ،اتكال به ولى عصر (سلام الله عليه ) شما را پيروز كرد. برادران من از ياد نبريد اينرمز پيروزى را، اين وحدت كلمه اى كه در تمام اقشار ايران پيدا شد، معجزه بود، كسىنمى تواند اين را ايجاد كند، اين معجزه بود، اين امر الهى بود، اين وحى الهى بود نهكار بشر ، رمز پيروزى شما اول ايمان ثابت و بعد وحدت كلمه ، اين دو مطلب را حفظكنيد.(1196)
ايمان به خدا (3) 
رنج هائى كه در اين سال ملت ما كشيدند شايد در تاريخ كم سابقه يا بى سابقهباشد و قدرتى كه ملت ما نشان داد و عرضه كرد بر جهان ، بايد بگويم بى سابقهبوده است براى اينكه ملتى كه پنجاه و چند سال در تحت فشار طاقت فرسا بود و همهقدرتها را از او سلب كرده بودند و تمام زندگى آنها را تباه كرده بودند، اينها در عينحال قيام كردند و نهضت كردند و من نمى توانم اسمى روى اين نهضت بگذارم الا اينكهنهضت اسلامى و به قدرت اسلام بود و به قدرت ايمان بود.(1197)
ايمان به خدا (4) 
ما به قوت ايمان كه در شعب ما حاصل شد، با آن قوت ايمان با اين ابرقدرت ها مخالفتكرديم و بحمدالله پيروز شديم و دست آنها را كوتاه كرديم .(1198)
ايمان به خدا (5) 
ما اگر وحدت كلمه نداشتيم ، هر يك ، يك مقصدى داشت ، هر گروهى به طرفى مى كشيدند، ممكن نبود بر اين قوه شيطانى و قدرت هاى بزرگ كه دردنبال او بود پيروز شويم . اجنبى ها فهميدند كه ما با قدرت واحد كه قدرت ايمان است ووحدت كلمه و اجتماع گروه هاى مختلف در يك كلمه پيروز شديم .(1199)
ايمان به خدا (6) 
اين ايمان را، اين ايمان را كه جوانهاى عزيز ما، بسيار عزيز ما مى آيند استدعا مى كنندكه دعا كنيد ما شهيد بشويم ، اين جوان 30 ساله ، 20 ساله ، 25 ساله ، كمتر، 18 سالهمى آيد كه دعا كنيد من شهيد بشوم اين رمز پيروزى است . اين احساس ، اين تحولى كه درجامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزى ما بود، اين را نگهش داريد. اين روحيه ، اين روحيهبزرگ ، اين روحيه الهى ، غيبى ، اين را حفظش كنيد.(1200)
ايمان به خدا (7) 
آن رمزى كه شما را پيروز كرد كه ايمان به خدا، توجه به خدا بود.(1201)
ايمان به خدا (8) 
اين پيروزى كه براى ملت ما حاصل شد، يك عنايت الهى بود، يك عنايت بزرگى كهمتحول كرد روحيه ملت ما را به روحيه اسلام و مسلمين صدر اسلام و اين قدرت ايمان واعتقاد به اسلام بود كه پيشرفتى را كه كسىاحتمال نمى داد نصيب ما كرد. ملت ما با دست خالى ، هيچ اسلحه نداشت ، با همان قدرتايمان در مقابل اسلحه هاى مدرن و قدرت عظيم نظامى ايستادگى كرد و تمام قدرت ها را درهم شكست و اين دليل بر اين است كه ملتى اگر قيام كرد ، با حفظ قدرت ايمان ، هيچقدرتى در مقابل آن نمى تواند بايستد. تمام قدرت ها و ابرقدرت ها پشتيبانى از شاهمخلوع مى كردند و گاهى ما را تهديد مى كردند و لكن قدرت اسلام با تاييد خداوندتعالى موجب شد كه ما با دست خالى بر قدرت هاى بزرگ غالب شويم .(1202)
ايمان به خدا (9) 
كشور ما و ملت عزيز با اينكه هيچ كس و هيچ كشورى از او حمايت نظامى نكرد و در دستخودش هم هيچ چيزى كه بتواند مقابله كند با قدرت شيطانى محمدرضا نداشت الا ايمانراسخ به مكتب ، قيام كرد و در 22 بهمن نظام فاسد شاهنشاهى را شكست و نظام مترقىاسلامى را بر پا كرد و همه براى خدا، و داد و فريادها از سرتاسر كشور فرياد الهىبود.(1203)
ايمان به خدا (10) 
ملت ايران هيچ نداشت و ايمان داشت و ايمان او را بر همه قدرت ها غلبه داد و مسلمان هاىهمه كشورها، دولت هاشان همه چيز دارند لكن ايمان ندارند، آنچه كه كشور ما را، ملت ما راپيروز كرد، ايمان به خدا و عشق به شهادت بود، عشق به شهادت درمقابل كفر، در مقابل نفاق ، براى حفظ اسلام ، براى حفظ قرآن كريم .(1204)
اطاعت از رهبرى (1) 
سؤ ال : آيا تصميم داريد به ايران برويد؟ چرا به ايران نرفته ايد؟
جواب : حضور در خارج براى افشاى جرائم شاه در سطح جهانى مناسبتر است .(1205)
اطاعت از رهبرى (2) 
سؤ ال : تحت چه ضابطه اى آيت الله در پاريس زندگى مى كنند؟ آيا نقشه دارند درپاريس بمانند؟ و اگر نه ، به كجا خواهند رفت ؟ آيا كشورهاى ديگر خصوصا الجزايرو سوريه پيشنهادهائى براى پذيرايى آيت الله كرده اند؟ آيا آيت الله مى توانندپيشگويى كنند چگونه وجود ايشان در پاريس ممكن است اثرى در برنامه ايران وفرانسه در خصوص قرارداد پايگاه اتمى و قرارداد مترو تهران داشته باشد؟
جواب : توقف من در فرانسه موقتى است . تنها ضابطه توفق من در هر كجا كه باشد،امكان انجام وظايفم مى باشد. با توجه به اين توضيح ، رابطه اى بين حضورم درفرانسه و مسائل مربوط به روابط ايران و فرانسه فعلا مطرح نيست .(1206)
اطاعت از رهبرى (3) 
سؤ ال : آيا حضرتعالى در مبارزه عليه شاه بهتر و موثرتر نبود كه دعوت شاه را بهايران پذيرفته و به ايران بر مى گشتيد؟
جواب : من براى آگاه كردن دنيا بهتر مى دانم در اينجا باشم در ايران هنوز اختناق وجوددارد، لذا رفتن به ايران فعلا منتفى است .(1207)
اطاعت از رهبرى (4) 
نهضت مقدس اسلامى ما عمر چپاولگرى ها و ديكتاتورى ها را در ايران به سر آورده است .صاحب منصبانى كه بر روى ملت آتش مى گشايند، بايد بدانند كه پيروزى ملت نزديكاست و انتقامش از خائنين ، سخت . عهد و پيمان شاه ، سست است و قهر انقلابى ملت ، سهمگينو بايد بدانند كه شاه ممكن است آنان را نيز مانند نوكرهاى وفادارش براى ابقاى خود،به محاكمه و زندان بكشد.(1208)
اطاعت از رهبرى (5) 
ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغى غاصب تبرى كنند و مخالفت با آن لازم است .تمام اقشار ملت خصوصا اهالى قرا و قصبات بايد بدانند كه شاه غاصب و دولت ياغىاو كمر به هدم مقدسات اسلام بسته اند و اگر مهلت پيدا كنند به محو آثار شريعت برمى خيزند بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيله ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيامكنند. اطاعت اين دستگاه ، اطاعت طاغوت و حرام است .(1209)
اطاعت از رهبرى (6) 
سؤ ال : در صورت سقوط شاه آيا حضرت آيت الله به ايران باز مى گرديد و دولتجديدى را تشكيل خواهيد داد يا نه ؟ بعضى ها معتقد هستند در ايران كهقبل از سقوط شاه به ايران باز ميگرديد، نظر حضرت آيت الله چيست ؟
جواب : من هر وقت كه صلاح بدانم به ايران بر مى گردم ، چهقبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او.(1210)
اطاعت از رهبرى (7) 
سؤ ال دليل اينكه حضرت آيت الله به ايران باز نمى گرديد چيست ؟ آيا تصور نمىفرماييد كه از داخل بهتر بتوانيد جنبش را هدايت بفرماييد؟ جواب مردم توجه به اينموضوع دارند كه هر چه من بگويم به صلاحشان است ،حال چه از اينجا باشد چه از ايران ، و به آنعمل مى كنند من هر وقت صلاح ديدم به ايران مى روم .(1211)
اطاعت از رهبرى (8) 
سوال : بايد دانست كه تجربه مصدق به همه ثابت كرد علت شكست را جستجو نمايد ونتيجتا گروه هاى مختلف سياسى نشان داد كه بايد روش ‍ مبارزه را تغيير دهند. تقاضاداريم نتايجى را كه از اين تجربه گرفته ايد بيان نماييد. آنچنان تجاربى كه شمارا در ايجاد اطمينان و رابطه محكم با ملت يارى نمود.
جواب : من هميشه با روش هاى مسالمت آميز مخالفت كرده ام . شاه به هيچ وجه نمى تواند ونبايد سلطنت كند.(1212)
اطاعت از رهبرى (9) 
من جنايات شاه را در طول سلطنت دنبال مى كردم تا وقتى رسيد كه بايست بر عليه اوآشكارا قيام كنم و مبارزات خود را بيش از 15سال پيش آغاز كرده و هميشه خواست مردم را كه واژگونى دودمان پهلوى و برچيدن نظامشاهنشاهى و استقرار يك حكومت اسلامى است بدون هيچ گونه ترديدى اعلام نمودم و اينقهرى است كه مردم چون خواست خود را در من مى ديدند به من رو آوردند.(1213)
اطاعت از رهبرى (10) 
سؤ ال : حقيقت قضيه با عراق چه بود كه شما آنجا را ترك كرديد؟ چرا شما فرانسه راانتخاب نموديد؟ و موضع شما در مقابل رئيس جمهورى فرانسه بعد از تذكر 21 نوامبرمبتنى بر اينكه فرانسه نمى تواند سرزمينى باشد كه از آنجا بتوان مردم را به خشونتدعوت كرد چيست ؟ و اگر دولت فرانسه به شما اجازه اقامت ندهد، مقصد بعدى شماكجاست ؟ جواب دولت عراق زير فشار شاه فعاليتهاى مرا در جهت خدمت به اسلام و مسلميننمى توانست تحمل كند و لذا ناچار به ترك آن كشور شدم و عازم كويت شدم و با اينكهويزاى كويتى داشتم مانع از ورود به خاك كويت شدند ناچار به فرانسه آمدم تا دراينجا تصميم به اقامت در يك كشور اسلامى را بگيرم و هرگاه در مدت اقامت موقتى خودمدر فرانسه احساس محدوديت در انجام وظائفم بكنم ، خاك فرانسه را ترك خواهم كرد و مهمنيست كه كجا باشم ، زمين خدا وسيع است .(1214)
اطاعت از رهبرى (11) 
پيشتر كه به من پيشنهاد مى كردند در پاريس بودم ، بعضى آمدند و پيشنهاد كردند بهاينكه خوب است قدم قدم جلو برويم و حالا شاه را نگهش ‍ داريم و سلطنت بكند و بعدشحكومت نكند و بعدش ما مجلس درست كنيم و بعدش چه كنيم و بعدش اينها را از بين ببريم .من به آن آقا كه آدم صحيحى بود وليكن فكرش اشتباه بود ، به آن آقا گفتم كه شماتضمين مى كنيد اين معنا را كه اين نهضتى كه الانحاصل شده ، بعد از خوابيدن دوباره روشنش كنيد؟ گفت نه . گفتم شما تضمين مى كنيدكه اگر ما مهلت به شاه داديم يك قدم به جلو برود، فردا همه ما را از بين نبرد؟ گفتنه . گفتم الان اين آتشى كه روشن شده است ، از اين آتش ما بايد استفاده كنيم ، اگر الانما تمام مقاصدمان را حاصل نكنيم ، در شكست خواهيم بودبلااشكال .(1215)
اطاعت از رهبرى (12) 
در نجف كه من بودم ، من هم يك طلبه اى بودم و به اندازه خودممشغول بودم براى آن نكته ، من دست برداشتم از درس و بحث و مطالعه و زيارت امام عليهالسلام و حركت كردم ، نه حركت براى پاريس بلكه حركت براى كويت و از كويت بهسوريه بنا داشتم ، لكن قضايا طورى شد كه خدا خواست و رفتم به پايس و در آنجاالبته بهتر شد، يعنى اگر در لبنان بوديم يا در سوريه بوديم ، حالا باز آنجابوديم و شما هم اينجا و شاه هم آنجا لكن اين سفر يك سفر با بركتى بود، در عين حالىكه در يك مملكت البته غير مسلم بود. آن نكته اين بود فقه و درس و بحث براى حفظ اسلاماست ، آن روزى كه اسلام محتاج به اين است كه فقها هم در ميدان بروند بايد بروند، آنروزى كه اسلام محتاج به اين است كه حوزه هاتعطيل بشود و مشغول به كارى بشوند براى حفظ بيضه اسلام ، بايد درسهاتعطيل بشود و امروز آن روزى كه اسلام محتاج به است كه بسيار حساس است براى اسلامو مسلمين و ملت ما من وقتى كه پاريس بودم هى مى گفتند كه اگر اين برود چه مى شود.گفتم كه هيچ نمى شود، يك دزد مى رود.(1216)
اطاعت از رهبرى (13) 
من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تا حالا كه اينجا نشستم ، چه آنوقت كه در حبس بودم وچه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كهبه پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراق ها و قدرت ها بود و چه آنوقت كه اورفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مايوس ازمسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مى شود. خداوندحافظ ملت هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت هاى بزرگ است .(1217)
اطاعت از رهبرى (14) 
ما وقتى كه در پاريس بوديم ، يك نفر از آمريكا به عنوان يك تاجر آمد كه بعدا معلومشد تاجر نيست ، فاجر است و گفت : صلاح نيست كه به ايران برويد. يا دسته ديگرىكه بعض از آنها مردمى صالح و بعض شانفضول بودند آمدند و گفتند كه : سلطنت و قانون اساسى را حفظ كنيد، شاه سلطنت كند،نه حكومت ، و از اين حرف ها مى زدند، كه آنها هم اشتباه كردند. بعد هم كه شاه رفت راجعبه بختيار همين مساله را پيش آوردند، كه بگذاريد بختيار و شوراى سلطنت باشد. بعدديدند كه نشد، راجع به تاخير آمدن ما شروع به فعاليت كردند كه حالا صلاح نيست وممكن است چه بشود. بعد هم كه به ايران آمديم ومسائل اشتداد پيدا كرد.(1218)
اسلامخواهى (1) 
نيروى پيروزمندانه ، نيروى اسلام بود، نيروى ايمان جوانان ما به اسلام و به خداىتبارك و تعالى بود، توجه به مقصد واحد كه آن اسلام و جمهورى اسلام و احكام اسلامبود و فداكارى ملت ما براى اسلام ، و شهادت را فوز عظيم دانستن رمز پيروزىبود.(1219)
اسلامخواهى (2) 
من اميدوارم كه اين رمزى كه در ايران رمز پيروزى شد، براى همه اقشار مستضعفين الگوباشد، آن رمز وحدت كلمه و اتكاء به اسلام بود.(1220)
اسلامخواهى (3) 
كارخانه ها و كارمندها و علما و شما، همه قشرها با هم دست به هم داده بودند و فرياد مىكردند ما اسلام را مى خواهيم . همين مقدار كه ما فرياد مى كرديم اسلام ، اگر چه قلب ما همخيلى با اسلام آشنا نبود اما همين اظهار ارادت و اظهار اسلاميت و توجه به مقصد، شما راپيروز كرد.(1221)
اسلامخواهى (4) 
بايد همه متذكر اين معنا باشند كه اين پيروزى انقلاب ما پيروزى بود كه به بركتاسلام و گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر اين پيروزى به دست آمد. كسى گماننكند كه اشخاصى يا گروه هائى پيروزى را براى ماتحصيل كردند. خير، اين خداى متعال بود كه وقتى ديد مردم در راه او قيام كرده اند، با آنهاهمراهى كرد. شما غافل نباشيد از اين انصرافى كه دشمن هاى ما پيدا كردند راجع بهمواجهه جدى . اين چه بود؟ اگر اينهاخواستند كه با طياره هايشان ، با توپ هايشان ، باتانك هايشان بريزند در خيابان ها و تهران را بمباران كنند، شما راه دفاعى نداشتيد.كى منصرف كرد اينها را و كى خوف در دل آنها انداخت كه نتوانستند بكنند؟ شما كه قوهاى نداشتيد، ما كه قدرتى نداشتيم . آن كه دردل آنها خوف ايجاد كرد و پيروزى ما پيروزى به رعب شد آن خداى تبارك و تعالى بود.وقتى ملتى توجه به خدا پيدا كردند و ديدند كه راه ، راهى است كه بايد به طورشايسته اقدام در آن بكنند و سرتاسر كشور، همه جا صداى الله اكبر بلند شد، خداىتبارك و تعالى با آنها همراهى كرد و دشمن هائى كه نه فقط قدرت هاى داخلى بودقدرت هاى خارجى هم به هم شكست و همه انصراف پيدا كردند از اينكه مقابله كنند و دردل همه رعب پيدا شد. اين كارى بود خدائى و از دست هيچ بشرى اين كارقابل انجام نبود پس ‍ پيروزى ما پيروزى است كه به بركت اسلام و به بركت گرايشبه قرآن پيدا شد.(1222)
شهادت طلبى (1) 
ما به قدرت طبيعى بر اين مشاكل و بر اين مصيبت هائى كه وارد شده است فايق نيامده ايمبراى اينكه قدرت ما به حسب طبيعت يك قدرت بسيار ناچيزى بود درمقابل قدرت هاى بسيار بزرگ ، مثل قدرت امريكا و قدرت شاه سابق ، با آن ابزارى كهاينها در دست داشتند ما به اينها كه غلبه كرديم ، ملت ما كه در اين نهضت پيروز شد اينفقط براى اتكال به خدا بود. در ملت ما يك تحولىحاصل شد كه آن تحويل سابقه نداشت آن تحول اين طور بود كه شهادت را براىخودشان فوز عظيم مى دانستند. جوان هاى ما الان هم پيش من مى آيند بعضى از آنها و مىگويند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم ، اين رمز پيروزى بود كه همانطورى كه درصدر اسلام مسلمين با اين رمز پيش بردند، ملت ما هم با اين رمز پيش برد و با اين رمزاست كه ملت ها مى توانند پيش ببرند.(1223)
شهادت طلبى (2) 
ملتها بايد قيام كنند و ملتها بايد رمز را بفهمند كه رمز پيروزى اين است كه شهادت راآرزو بكنند و به حيات ، حيات مادى ، دنيايى ، حيوانى ارزش ‍قايل نباشند. اين رمز است كه ملت ها را مى تواند پيش ببرد، اين رمزى است كه قرآن آوردهاست و ملتهاى عرب را در صورتى كه در كمال ضعف بودند بر دولت هاى بزرگ سلطهداد. قرآن انسان ساخت ، يك انسان الهى ساخت كه باآن قدرت الهى پيشبرد كرد و كمتر ازنيم قرن بر امپراطوريها غلبه كرد.(1224)
شهادت طلبى (3) 
جوان هاى ما شهادت را سعادت مى دانند. اين رمز پيروزى است . آنها كه مادى هستند و ماديگر، آنها هرگز شهادت را نمى خواهند ولى جوانان ما شهادت را سعادت خودشان مىدانند، اول راحت خودشان مى دانند اين رمز پيروزى بود.(1225)
مجالس عزادارى (1) 
سؤ ال : برنامه شما، نظر و رهنمودتان براى طرفدارانتان در ماه محرم چيست ؟ جواب : مندر مورد محرم به دوستانم دستور داده ام و به آنان گفته ام كه مجالس را هر چه بيشتربايد برپا نمايند و مراسم اين ماه را بدون اجازه از دولت انجام دهند و اگر دولتجلوگيرى كرد در خيابان ها و كوچه ها و خارج تكايامسائل روز را بگويند و نهضت را ادامه دهند.(1226)
مجالس عزادارى (2) 
سؤ ال : حضرت آيت الله خمينى ! شمادر بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كرده ايدكه در اول محرم كه از فردا آغاز مى شود، با هر وسيله ممكن ، براى سرنگونى رژيماقدام بكنيد، منظور شما( با هر وسيله ممكن ) چيست ؟ جواب : اعتصابات است ، تظاهراتاست ، نطق ها و بيانات سر منبر است . ماه محرم ، ماهى است كه مردم آماده اند براى شنيدنمطالب حق والان مطلب حق ما قضيه اى است كه پيش داريم كه آزادى واستقلال است و ماه محرم را معين كرديم كه راجع به اينمسائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند درخيابان ها و تظاهر كنند.(1227)
مجالس عزادارى (3) 
سؤ ال حضرت آيت الله چرا محرم از نظر اين مبارزات اين قدر مهم است ؟ و آيا تصور مىفرماييد كه در طى محرم ، اين مبارزه عليه شاه به نهايت خودش برسد؟ جواب محرم ماهىاست كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه درطول تاريخ ، هميشه حق بر باطل پيروز شده استامسال در ماه محرم ، نهضت حق در مقابل باطل تقويت مى شود من اميدوارم كه نهضت اسلامىايران در اين ماه محرم مراحل آخر خود را طى كند.(1228)
تحول در مردم (1) 
همين تحولى كه ملت ما در ظرف مدت كمى پيدا كرد، يك نحوتحول معجزه آسا كه يك روز از پاسبان حساب مى برد، بازارهاى بزرگ ما از پاسبانحساب مى بردند، يك روزى هم از شخص اول مملكت حساب نبردند، يك روز جرئت نمىكردند كه توى خانه شان اسم شاه را به ناگوارى ببرند، يك روز هم در خيابان هاريختند و گفتند مرگ بر اين . همچو متحول شد، كى اين كار را كرد؟ اسلام ، قوت ايمان والاانسان كه نمى تواند اين كار را بكند، كار من و تو و اينها نيست كه ، كار اسلام است.(1229)
تحول در مردم (2) 
بحمدالله در اين نهضت تغيير و تحول از آن طرف شد يعنى يك ملت تحت فشار كه درطول تاريخ با اين فشار خوگرفته بود و پذيرفته بود اين ظلم و پذيرفته بود اينچپاولگرى را، در يك مدت كوتاهى متحول شد به يك ملت كه پذيرش هيچ يك از اين ظلمها را ديگر نداشت يعنى اين ملت همچو طغيانى كرد بر خلاف دستگاه ظلم كه از آن بچههاى كوچكش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پير، داراى هر شغلى كه بودند ازهمه چيز دست برداشتند و ريختند در خيابان ها و در كوچه ها و فرياد زدند ما نمى خواهيماين رژيم را، و فرياد الله اكبر و اينكه اين رژيم را نمى خواهيم . پس قوم مايك تحولىپيدا كرد، تغييرى پيدا كرد، تا اين تغيير حاصل نشده بود، تغيير نفسانىحاصل نشده بود، اين قوم مورد تغيير واقعى كه رفتن يك رژيم طاغوتى و آمدن يكرژيمى كه اسلامى باشد، اين معنا حاصل نمى شود.(1230)
تحول در مردم (3) 
وقتى كه ملت ما بيدار شد وبه بركت اسلام بيدار شد وخودش را تغيير داد،متحول شد، يعنى آن كسى كه از يك پاسبان مى ترسيدمقابل آمريكا ايستاد، آن كسى كه يك پاسبان وقتى مى آمد توى بازارش مى گفت ببند ، مىبستند، بيرق بزنيد، ميزدند، هيچ براى خودشان قاءل نبودند كه يك چون وچرائى بكنند، ريختند توى خيابان و گفتند كه مرگ بر اين شاه .اين تحول روحى بود. اين تحول :( ما بانفسكم ).( ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيرواما بانفسهم )ع (1231) تغيير را ديديد.( مابانفس ) خودمان را، يعنى آنحال پذيرش متبدل شد به حال عدم پذيرش ، يكحال اينكه زير بار اين ظلم ديگر نمى خواهيم برويم . اينطور كه شد، تاييد كرد خداىتبارك وتعالى .(1232)
تحول در مردم (4) 
آن چيزى كه در اين جا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات ما حساب بكنيم ، همان انقلابدرونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همانانقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شدكه در تمام اين دوره اى كه ما در آن هستيم ، از اولى كه قيام شد و بعد اين انقلابمبدل شد و بعد پيروز شد و تا الان ، روز به روز مى بينيد كه حضور ملت و تعهد ملترو به افزايش است . اين نه براى انقلاب است ، براى انقلاب درونى است . انقلاب همه جابوده است ، بسيارى از جاها بوده است . اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور ودر اين مملكت ، و نيست الابه عنايات خداى تبارك و تعالى . ما از خود چيزى نداريم ، هر چهبود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آنحالتى كه همه خود ملت ما مى دانند در سابق بود، به اين حالت كه حالامى بينندمتحول شده است ، اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. پيروزى را ما بايد از انقلابدرونى / درونى / مردم جستجو كنيم و تا اين معناحاصل نشود، انقلاب ها يك انقلاب هاىتحويل قدرت از او به قدرت ديگر و وضع براى ملت همان جور كه بودباشد.(1233)
وحدت ملت (1) 
شما همه مى دانيد و هر كس تاريخ را مى داند اين را مى داند كه اين نهضتى كه الان درايران هست شبيهش در تاريخ ايران نبوده است ، اگر نگويم در تاريخ دنيا نبوده ، درتاريخ ايران نبوده يعنى يك چيزى كه بچه 7 ساله با پيرمرد70 ساله با لهجهواحدبگويند كه ما نمى خواهيم اين را، يك نهضتى كه سرنيزه ها، توپ و تانك ها،سربازها/ عرض مى كنم كه / ارتش در خيابانها بگردند و مردم را زير بگيرند و مردم رابكشند و باز بايستند با مشت گره زده بگويند نمى خواهيم ، ما در تاريخ ايران بىاشكال است كه نداريم ، در تاريخ هم من نميدانم هست يانه كه يك همچو قصه اىمثل قصه ايران و يك همچو تحولى كه در ايران واقع شده است هيچ سابقهندارد.(1234)
وحدت ملت (2) 
ملت ايران به تمام معنى به پاخاسته است كه حق خودش را مطالبه كند و آنهايى كهوابسته به شاه هستند و از او جيره خوارى مى كنند، آنها مى شود مختلف باشند تا با يكسياست هماهنگى پيدا كنند ملت ايران يكپارچه است و هر شخصى كه با خواست ملت ايرانمخالفت كند خائن است .(1235)
وحدت ملت (3) 
اين آتشى كه الان در ايران روشن شده ، زبانه كشيده و دهات ايران را/ عرض مى كنم /كه قصبات ايران را، شهرهاى بزرگ و كوچك ايران را فراگرفته و اين مژده اى استبراى ما كه همه ناراضى ها صدا درآورده اند، كشته دادند، بيخود كه نيست ، براىفريادى است كه مى زنند كه ماخواهيم . تا فرياد مرگ بر شاه نكنند، نمى زنندآنها را.امرشان اين است كه هر وقت اسم شاه آمد و نگفتند كه اعليحضرت آريا مهر يالله بزنيدالان همه ايران از آن بچه هاى كوچك تا آن پيرمردهاى بزرگ با يك كلام ، يك كلامحرفشان است كه ما نمى خواهيم اين را، اين برود و يك همچو ملتى نميشودكه پيروز نشودشما بدانيد كه پيروز است اين ملت .(1236)
وحدت ملت (4) 
وحدت كلمه باعث شد كه نه شاه با تمام قوائى كه داشت و نه آنهايى كه پشتيبانى ازاو مى كردند مثل قدرت آمريكا، شورروى ، چين ، انگلستان ، همه اينها پشتيبانى مى كردندلكن بواسطه همين قدرت ملت ، همه آنها هم پشتيبانى شان را از او /دست / برداشتند،خودشهم فرار كرد و مع الاسف كه فرار كرد ونتوانست ملت اورا گير بياورد وكارهايى را كهكرده بود، لااقل يك مقداريش را بتواند جبران بكند، براى اينكه او اينقدر جنايات كرده استكه هيچ بشر نمى تواند جبران آنها را بكند، جزاى آنها را بدهد.(1237)
وحدت ملت (5) 
من در اواخراوقاتى كه در پاريس بودم توجه به يك مطلبى پيدا كردم كه راجع بهپيشرفت اين نهضت خيلى دلخوش شدم و اين مطلب را در پاريس هم بر اشخاص واجتماعاتى كه مى شد، تذكر دادم و آن اين بود كه در انقلاباتى كه در دنيا واقع مىشود كم اتفاق مى افتد يا اتفاق شايد نيفتاده باشد كه اينطور باشد كه يك مطلبى راكه در مركز مملكت مى گويند، همين مطلب در كوره ده هاى دور افتاده هم باشد و آن مطلبىرا كه روشنفكران مى گويند، همان را مردم بازار و كوچه و دهقان و كشاورز هم همان راخواستار باشد . من در آنوقت اطلاع پيدا كردم و بعضى را هم كه از ايران مى آمدند پيش من، به من اطلاع مى دادند كه قضيه خواست ملت ايران يك خواستى است كه گسترش پيداكرده حتى در آن قرا و قصبات دور افتاده اى كه از همه جهات دورند. يك نفر كه همين اواخرآمد پيش ‍ من گفت كه من از دهات كمره (1238) و دهات چاپلق (1239) و لرستان ،آنجاها رفتم و ديدم و از آنجاها گردش كردم و ديدم و مى آيم اينجا، و او گفت كه تمامدهاتى را كه من ديدم ، ديدم كه صبح كه مى شود، آن آخوندده جلو مى افتد و مردم دهدنبال او راه مى افتند و راهپيمائى مى كنند، واسم از يك جائى برد كه من آنجا رفتم (قريه حسن فلك (1240) ) اين در اطراف كمره هست و قلعه اى است كه شايد مثلا آنوقتىكه من ديدم ده پانزده خانوار در آن زندگى مى كردند، كوچك بود و در كنار يك كوهىواقع شده بود و از آبادى ها دور بود. اين شخص گفت من آنجا هم رفتم ، آنجا همان حرف هارا مى زدند كه در تهران مى زدند.(1241)
وحدت ملت (6) 
قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مى دانستيم كه بايد چه بكنيم ولهذاهمه ملت باهم همصدا شدندو مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را ورژيمشاهنشاهى را نمى خواهيم و ما يك حكومت اسلامى ، جمهورى اسلامى مى خواهيم . همه با همهمصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه وبا اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و (با) تاءييد خداى تبارك و تعالى يك سدبزرگى را شكستيد و شكستيم .(1242)
وحدت ملت (7) 
اين ديانت اسلام وقدرت ايمان بود كه حتى بچه هاىخردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مى شنيدم كه در تمام قراء وقصبات ايران ، در تمام اقشار ملت ، زن و مرد، بزرگ و كوچك ، دبستانى و دبيرستانىو دانشگاهى ، روحانى عاليقدر و ساير طبقات ، همه با هم يك مطلب را مىگفتند.(1243)
وحدت ملت (8) 
كم كم اين مساءله ، اين رعب شكسته شد نسبت به رژيم منحو س پهلوى كه همه ديديد كهبا همان فريادهاى شما جوان ها، مردها و قيام ملت نتوانستند آنهاديگر نگه دارند اورا. باهمه قوائى كه داشتند بالفعل و دنبال او هم بودند، معذلك فريادهاى شما و وحدت كلمهشما آنها را شكست داد.(1244)
وحدت ملت (9) 
22 بهمن ثابت شد كه ملتى يكپارچه ، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرفا و همه شان با هم يكصدا هستند، يك مقصد هستند، نمى توانند كهبر اين ملت غلبه كنند و ديدند كه ملت غلبه كرد.(1245)
وحدت ملت (10) 
بر همه آنها ما تجربه كرديم در اين دو سهسال كه آنوقت كه توجه به خداى تبارك و تعالى مجتمعا نداشته ايم و لو يكى يكى همداشتيم نتوانستيم كارى انجام بدهيم زير بار ظلم ها و ستم ها و فشارها بوديم وچپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله كرده بودند و ما در قبضه آنها و كسانى كهوابسته به آنها بودند گذرانديم روزگار بزرگى را و با فاجعه اى را، و ديديم كهاين قيامى كه ملت ايران كرد و نهضتى كه ملت ايران كرد و كم كم از تفرقه به وحدترو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع ابدان در خيابان ها، در همه بلاد كشوراز روستاها گرفته تا مركز، ابدان مجتمع و ارواح مجتمع ، ابدان در خيابان ها ريختند وخواست آنها اسلام و خدا بود و دست رد به سينه ظلم زدند و ظالم را و ستمكار را و همهاشخاصى كه مى خواستند اين كشور را چپاول كنند وچپاول كردند در سال هاى طولانى و داشتند ادامه مى دادند به اين چپاولگرى . خداىتبارك و تعالى عنايت فرمود و ما و شما و همه ملت ، هم در ابدان مجتمع شديم و هم درارواح ، هم اجتماعا از زن و مرد و بزرگ و كوچك به خيابان ها ريختند، ملت ما و هم مقصديكى بود و فرياد همه ( الله اكبر) بود و فرياد همه اين بود كه مرگ بر اشخاصىكه ستمگرند و اشخاصى كه چپاولگرند و ما اسلام را مى خواهيم ، جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه جمهورى اسلامى در آن ، هم آزادى هست و هماستقلال .
ما بايد از اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اينتحول بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم . توجهداشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماعابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. و همين مردم در بيستسال پيش از اين ، همين ها بودند و لكن مورد تعدى اجانب و مورد تعدى آنهائى كهنوكرهاى اجانب بودند، بودند و كارى نمى توانستند بكنند، همين ها بودند كه به عنايتخداى تبارك و تعالى متحول شدند به يك موجود آسيب ناپذير با وحدت همه جانبه درروح و در جسم همين ها بودند كه از آن حالت به حالت ديگرمتحول شدند و پيروزى را با اين حال به دست آوردند آن هم پيروزى كه معجزه آسا بود،پيروزى كه احتمالش را داده نمى شد.
بنابراين ما همه بايد توجه كنيم و همين تابلو بزرگى كه سرتاسر ايران هست ومنعكس است در آن ( الله اكبر) و( آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى )، همان در نظر ماباشد و سرمشق ما باشد و تا آخر و در نسلهاى آتيه ايضامنتقل بشود همين مطالب از شما به نسلهاى آتيه تا انشاء الله در هيچ وقت از تاريخنتوانند ديگر بر ما سلطه پيدا بكنند و اين مطلب مهم است و نسبت (به ) كسانى كهدولتمردان هستند اهميتش بيشتر است ؛ آنها بايد توجه داشته باشند كه سند پيروزى ماهمين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده است و آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنهابه هر مقامى براى خاطر همين ملتى است كه بپا خاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و باهم يك كلمه گفتند و آن ( آزادى ، استقلال ، جمهورى اسلامى ) و همه همين مقصد راداشتند.(1246) (1247)
اعتماد به نفس (1) 
شما در اين مدتى كه انقلاب كرديد و قيام كرديد، خودتان باورتان آمد و به دولت هاىمستضعف و ملت هاى مستضعف هم باورانديد كه مى شود درمقابل امريكاى جهانخوار و شوروى جهانخوار ايستادگى كرد. شما دوسال است كه قيام مردانه كرديد و در مقابل آنها ايستاديد و همه آنها را دستشان را از كشورخودتان قطع كرديد و ديديد كه يك مطلبى است امكان دارد و شما خودتان مى توانيد درعين حالى كه قدرت نظامى تان مثل آنها نيست و قدرت صنعتيتانمثل آنها نيست ، لكن مى توانيد ايستادگى كنيد و يك ملت وقتى كه يك مطلب را باور كردكه مى تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس باور اين دو مطلب است ، باور ضعف وسستى و ناتوانى و باور قدرت و قوه و توانائى . اگر ملت اين باور را داشته باشدكه ما مى توانيم در مقابل قدرت هاى بزرگ بايستيم ، اين باور اسباب اين مى شود كهتوانائى پيدا مى كنند و در مقابل قدرت بزرگ ايستادگى مى كنند. اين پيروزى كه شمابه دست آورديد، براى اينكه باورتان آمده بود كه مى توانيد، باورتان آمده بود كهآمريكا نمى تواند به شما تحميل بكند. اين باور اسباب اين شد كه آن كار بزرگ معجزهآسا را شماها انجام داديد.(1248)
قيام همگانى (1) 
امروز شاه و نظام سلطنتى بيش از هر زمان ديگرىمتزلزل مى باشد شاه براى حفظ خود يا سلطنت خانواده اش حاضر به هر گونه عقبنشينى شده است . ملت ما طى تظاهرات مداوم چند ميليون نفرى و دادن هزارها تلفات مخالفتقاطع خود را با نظام كنونى اعلام كرده است . ملت ما قيام كرده است و همين ملت پيروز است.(1249)
قيام همگانى (2) 
اين تحولى كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخايران همچو نظيرى از براى آن نيست ، اين نحوتحول روحى از براى جامعه اى آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فراگرفته است ، حكومت نظامى كه از قوانينش اين است كه ، يا از اعلاميه هايشان اين است كهبيش از دو نفر حق ندارند باهم اجتماع كنند، جمعيتهاى دويستهزارنفرى ، سيصدهزارنفرى ،نيم ميليون نفرى در همان مراكز حكومت نظامى بيرون مى آمدند و حركت مى كردند و مرگبر شاه مى گفتند.(1250)
قيام همگانى (3) 
ملت ما قيام كرد و شجاعت خودش راو بيدارى خودش رادر تاريخ ثبت كردملت ملت اثباتكرد كه نه نيرنگ هاى شاهانه و نه چماق هاى شاهانه نمى تواند جلوى آن را بگيرند نهحكومت نظامى و نه نخست وزيرنظامى ، اينهاديگرقابل اين نيستند كه جلوى يك ملت را بگيرند. امروز كه حكومت نظامى است و دولت نظامىاست ، همين امروز در ايران باز همان نهضت ها و همان حرف ها و همان ( مرگ بر شاه )هاالان هم موجود است در ايران .(1251)
قيام همگانى (4) 
اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابان هاكه مرگ بر اين سلطنت پهلوى . اين يك تحولىحاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى كنند، صاحب منصبش (را)هم نمى كنند، حكومت نظاميش (را) هم نمى كنند. آنوقت ها كه حكومت نظامى مى شد، به مجرداينكه مى گفتند اين حكومت نظامى است ، ديگر مردم مى رفتند سراغ كارشان اصلا ديگردنبال اينكه يك معارضه اى ، مبارزه اى بشود توى ذهنشان هم نمى آمد. امروز حكومت نظامىاست ، قانون حكومت نظامى خودشان مى گويند كه ، اعلامشان اين است به اينكه بيشتر ازدو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صدهزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى آيندبيرون و فرياد مى زنند و همه فريادشان هم ضد شاه است اين يك تحولى است در يكملت حاصل شده است ، اين يك چيز كمى نيست .(1252)
قيام همگانى (5) 
اين بچه اى كه در دبستان مى رود بلكه قبل از اينكه در دبستان هم برود، تازه زبانباز كرده است ، تا آن پيرمردهائى كه خوابيدند در توى خانه و نمى توانند بيرونبيايند، همه با هم بگويند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى ، اين زبان خداست ، اين القاىالهى است ، اين يك چيزى نيست كه بشود بشر اين را درستش كند، يك دفعه مثلامتحول كند يك مملكتى ، تمام يك مملكت سى و چند ميليونى را كه ديروز از يك پاسبان مىترسيدند،آمد توى بازار مى گفت ، بيرق بزنيد، روز چندم آبان است بايد بيرقبزنيد، هيچ تخلفى نبود در كار، حالااگر خود اعليحضرت هم تشريف بياورند توىبازار، مردم با مشت خردش مى كنند، جرئت هم نمى كند كه بيايد بيرون .(1253)
قيام همگانى (6) 
در ظرف مدتى اين ملت تبديل شد به يك ملت ديگرى ، حالا يك ملت ديگرى شده كه بچهكوچك و پيرمردش هر دو فرياد مى كنند، توى خيابانها داد مى زنند به اينكه مرگ براين كذا و شاه و براين سلطنت پهلوى . آن تبديل الان شده است يعنى يك مملكتىسرتاپايش عوض شده است ، يك وقت يك جورى بوده حالاشده يك جور ديگر، اين را نمىشود با سرنيزه خاموشش كرد، سرنيزه هم چنين قدرتى ندارد و لهذا ما ديديم حكومتنظامى كردند/ بايد دو نفر بيشتر/ برحسب حكومت نظامى ، اعلام حكومت نظامى از دو نفربيشتر نبايد با هم باشند، مردم هم گوش كردند به اين حرف !!پنجاه هزار،صد هزار،دويست هزار،سيصد هزار هر گوشه مملكت تظاهرات كردند، همان جايى كه حكومت نظامىبود بعد از آن حكومت نظامى را بالاترش كردند ( اگر بالاترى داشت ) و نخست وزيرنظامى آوردند و دولت شد دولت نظامى ، باز همان مساءله است ديگر نظامى را مردم ديدندو سنجيدند و شكستند نظامى را، قدرت ملت يعنى قدرت مشت بر تانك غلبهكرد.(1254)
قيام همگانى (7) 
محمدرضا را همه تان مى شناسيد كه قبل از چندسال چه چيزها برايش ‍ مى گفتند وخودش چه مداحى ها مى كرد وقدرت هم داشت ، يك مردقدرتمندى ، روسيه با او موافق ، آمريكا با او موافق ، انگلستان با او موافق ،دول اسلامى همه با او موافق ، چين با او موافق ، همه موافق ، ابرقدرت ها و بعد از آنهاهرچه قدرت بود موافق بااوبود اين قدرت به اين بزرگى را شما ملت ، شما ملت سروپابرهنه اى كه همه چيزتان را خوردند قيام كرديد چون وحدت كلمه در كار بود ، با مشتتان تانك ها را خرد كرديد، خون بر شمشير غلبه كرد، از تخت فرو كشيد، فرار كرد ورفت .(1255)
قيام همگانى (8) 
شما ملت بزرگ ايران همان معنايى كه در صدر اسلام بود محقق كرديد. ابتدائا از مدرسهفيضيه بلند شد صدا و مدرسه فيضيه را خراب كردند، جوان هاى ما را بعضى شان راشهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحى نخورذند. ايناستقامت موجب شد كه اقشار بعضى به بعض (ديگر) پيوستند، دعوت هاى اسلامى را بهجان خريدند و شنيدند و اين قطره ها به هم پيوستند وسيل عظيمى ايجاد كردند. قيام همگانى و براى اسلام ، قيام براى خدا، قيام براى جمهورىاسلام ، اين قيام در تمام اقشار ملت ما ريشه كرد و تمام اقشار را به هم پيوندداد.(1256)

next page

fehrest page

back page