|
|
|
|
|
|
فشار و اختناق (5) اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت ، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى وچپاولگرى هاى خارجى و داخلى ، و اختناق هاى فوق العاده ، كه در ظرف پنجاه و چندسال ايران ، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كهدر اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند.(875) فشار و اختناق (6) اين ظلم ها، اين اختناق ها و اينها را ديده اند و يكى از چيزهائى كه موجب پيروزى شماها شدهمين زيادى ظلم و زيادى اختناق كه اين اختناق وقتى زياد شد انفجار از آن پيدا مى شود،دنبال يك اختناق طولانى هى عقده ها زياد مى شود و منتظرند كه يك صدائى درآيد، صداىاولى ، فريادى درآيد، ديگران دنبالش بروند. اينكه در اين پيروزى همه ايران با هممجتمع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند ما اين رژيم را نمى خواهيم و اسلام را مىخواهيم براى اين بود كه اينها از رژيم هر چه ديده بودند، بد ديده بودند، هر چه ديدهبودند ظلم ديده بودند با اسم آباد كردن ، خراب كردند با اسم اينكه مى خواهند اينها راشهرى كنيم و به تمدن به اصطلاح خودشان برسانيم خرابى كردند و مملكت را تقريبابه هلاكت كشاندند. همه اقشار ملت ناراضى شدند منتها جرات صدا نداشتند تا يك وقتىكه كم كم صدا بلند شد، از مراكز صداها بلند شد، آن عقده ها يكدفعه با هم مجتمع شد وانفجار حاصل شد و اين انفجار موجب اين شد كه در عين حالى كه دست همه خالى بود و آنهاهم با همه قدرتى كه داشتند نتوانند آنها مقاومت كنند و مهم هم اين بود كه اين انفجاردنبال علاوه بر اختناق ، يك توجهى به اسلام بود ايمان مردم اسباب اين معنا شد كه اينهابا هم فرياد كنند و با هم جلو بروند. بنابراين آن معنائى كه شماها را پيروز كرد وآنها را شكست داد آن معنا اين بود كه آنها ستمگر بودند و شما كه مظلوم بوديد كم كم يكعقده ها پيدا شد و بعد هم توجه به اسلام پيدا شد و همه با هم با توجه به اسلام جلورفتيد. در عين حالى كه وسائل جنگ نداشتيد، در عينحال بر اينهائى كه همه وسائل را داشتند پيروز شديد.(876) فشار و اختناق (7) ما مظلومين كه پنجاه سال جوان هاى ما كشته شده اند، ذخائر ما برده شده است ، فرهنگ مابه تباهى كشيده شده است ، اختناق در اين مملكت واقع شده است ، همه چيز در زير سلطه اينپدر و پسر از بين رفته است و حالا ملت ما قيام كرده است و او را كنار گذاشته است.(877) اسلام خواهى ملت (1) سؤ ال : مقام و موضع مرحله جديد مبارزات خلق ايران را نسبت به مبارزات زمان دكتر مصدقچگونه مى بينيد؟ جواب : مبارزات كنونى ايران يك حركت كاملا اسلامى است و در جهت تغييركامل نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى مى باشد.(878) اسلام خواهى ملت (2) اين جمعيت يك چيز داشت و آن ايمان ، يك پشتوانه داشت و آن خدا، يك مقصد داشت و آن اسلام .همه از اول ايران تا مركز، تا آخر هر جا رفتى فرياد مرگ بر شاه و ما جمهورى اسلامىمى خواهيم بلند بود.(879) اسلام خواهى ملت (3) مملكت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا بيشتر از صد هزار جمعيت از آن كشته شده است وبيشتر از صد هزار معلول ما الان داريم ، اينها براى چهمعلول شده اند؟ براى چه كشته شده اند؟ براى نفت بوده است ؟ آدم براى نفت خودش را مىكشد؟ براى خانه بوده است ؟ براى ارزانى بوده است ؟ خوب ، ما از تظاهرات مردم بايداينها را بفهميم ، همه مى گفتند ما اسلام را مى خواهيم .(880) اسلام خواهى ملت (4) اين ملتى كه از اول ، قيامش براى اسلام بود، براى قرآن بود، اين ملتى كه درطول چندين سال ، تقريبا دو دهه و اخيرا چند سال آنقدر زحمت كشيدند، آن قدرتحمل بليات كردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت ، اينها باصراحت گفتند كه ما جمهورى اسلامى مى خواهيم ، جمهورى اسلامى معنايش اين است كهرژيم ، رژيم اسلامى باشد، حكومت ، حكومت اسلامى باشد و قوانين ، قوانين اسلامى.(881) سلطه اجانب بر كشور (1) تا امريكا نرود و تا دست اين ابرقدرت ها از روى مملكت ما برداشته نشود، ما نهضتمانبرقرار است و فريادمان هم برقرار است و كارهايمان را هم انجام مى دهيم و انشاء اللهموفق خواهيم شد.(882) سلطه اجانب بر كشور (2) ملت ايران امروز براى همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زنده كند، قيام كردهاست و قيامى كرده است كه در تاريخ اسلام و در تاريخ ايران سابقه ندارد يك همچو قيامريشه دارى و اساس دارى .(883) سلطه اجانب بر كشور (3) ما مى گوييم كه آن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست ، الان ما سر وكارمان با آمريكاست ، اينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخه هاى آمريكا هست، اين نوكر است ، نوكر است ، الامور و معذور، تو سرش مى زنند بايد بكند، ما مىگوئيم امريكا بايد برود كه اصل است اين شاخه ها هم كه هرزه خورند و هرزه برند ومال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكتمال خودمان هست ما خودمان مى خواهيم اداره كنيم . امريكا چه كار دارد كه شما نمى توانيد بهرشد برسانيد، خيلى مضحك است اين .(884) سلطه اجانب بر كشور (4) ما مى خواهيم يك ملت را آزاد كنيم ، ما مى خواهيم يك امت را آزاد كنيم ، ما مى خواهيم يك امت رامستقل كنيم ، ما مى خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم .(885) سلطه اجانب بر كشور (5) ملت حاضر نيست كه شاه باشد، هر قدر هم عقب نشينى كند حرف قاطع با پشتيبانى ملتاين است كه شاه با جنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانت هائى كه تاكنون كردهاست قابل پذيرش نيست ، نه خودش و نه سلسله اش ، بايد اين سلسله منقرضشود.(886) سلطه اجانب بر كشور (6) سؤ ال : شاه ايران حكومت نظامى تشكيل داده ، نظر يا عكسالعمل شما چيست ؟ جواب : با اين حكومت نظامى ، مردم همان رفتار را مى كنند كه با حكومت هاى نظامى ديگركردند و اين دست و پا كردن ها در ايران ديگر هيچ رنگى ندارد و فايده اى براى شاهندارد. شاه بايد برود و چاره اى جز اين نيست . سؤ ال : حضرتعالى سلطنت مشروطه را قانونىقبول خواهيد كرد؟ و اگر شاه استعفا بدهد و فرزندش به جاى او بنشيند، موردقبول شما خواهد بود؟ جواب : هرگز سلطنت مشروطه مورد قبول ما و ملت نخواهد بود، بلكه رژيم سلطنتى بايداز بين برود و اين سلسله هم بخصوص مورد تنفر اين ملت است ، بايد از بين برود ومردم خودشان رژيم را انتخاب كنند.(887) سلطه اجانب بر كشور (7) سؤ ال : چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواستهاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد،جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟ جواب : فكر حكومت اسلامى ، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام ، يك فكرى نيستكه تازگى داشته باشد در ابتداء اسلام ، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهىهمه جا باشد نهايت اينكه ، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار ازچند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامىاخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرح هاى شاه شروعشده است ، طرح هايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانت هاى گذشته او نيزبود مردم از علما طرفدارى كردند اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى . آنچه تقريبا در اين يك سالواقع شد، اينكه كم كم خواسته هاى ملت به صورت طرحى درآمد و منتهى به اين شد كههمان خواست هاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و در اين طرح نه فقط ايران اززير بار استعمار و ظلم بيرون مى رود، بلكه سرمشقى باشد براى همه كشورهاىاسلامى ، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبداد هستند نظر ما كه ملتهم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى و خلاف اسلامى شاه ، يكدولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى و آراء مردم كه اكثريت قريببه اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطور كه هست اجرا گردد و همهمطالب ايران و نظام آن بر طبق خواست هاى اسلامى جريان پيدا كند.(888) سلطه اجانب بر كشور (8) مسئله ، مسئله اصلاحات ارضى نيست ، مبارزات ملت ايرانمعلول جنايات و خيانات 35 ساله شاه است كه توسط روحانيون برملا گرديد و براىدرهم كوبيدن رژيم شاه است .(889) سلطه اجانب بر كشور (9) اولين چيزى كه درخواسته هاى ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند بركنارى شاه است ولكنمساله شخص شاه نيست ، ما هر حكومتى را كه از طرف خود مردم نباشد و تكيه به جهانقدرتى كه شاه را سر كار آورد و حفظ كرد و قدرتى ديگر، به شدت طرد مى كنيم و بااو همان رفتارى را خواهيم كرد كه با شاه كرده و مى كنيم .(890) سلطه اجانب بر كشور (10) اوضاع ايران جز با سقوط شاه و برچيده شدن رژيم سلطنتى و استقرار حكومت اسلامىآرام نمى گيرد امروز عليرغم قدرت نظامى جهنمى شاه اين ملت ايرانند كه ابتكارعمل را در دست دارند و از اين جهت قدم به قدم رژيم حاكم ايران و حاميانش را عقب نشانده اندو در ماه هاى آينده به يارى خداى تعالى شاهد پيروزى هاى درخشانترى خواهندبود.(891) بخش چهارم : دوران مبارزه و قيام ، فصلدوم : ويژگيهاى قيام هويت جنبش (1) سؤ ال : افكار عمومى درباره مبارزه رقباى رژيم كنونى از خود سؤال كنند كه آيا اين جنبش مذهبى مى خواهد به سنت هاى اسلامى باز گردد؟ جواب : مخالفين رژيم ايران و قيام كنندگان كنونى ، قربانى تبليغاتى هستند كه آنهارا از طبيعت خود بيگانه مى سازد ما وقتى از اسلام صحبت مى كنيم به معنى پشت كردن بهترقى و پيشرفت نيست ، بلكه برعكس به عقيده ما اساسا اسلام يك مذهب ترقيخواه استولى ما دشمنان رژيم هايى هستيم كه تحت عنوان تجددخواهى ، روش ديكتاتورى و ظلم رادر پيش مى گيرند، اين رژيمها مانند رژيم شاه ايران ، باعمل خود پيشرفت هاى انجام شده را از هدف اصلى خود منحرف مى كنند و آنها را از چشمبرادران و زنانى كه مى بايد از آنها استفاده كنند، مى اندازند و خلاصه آن پيشرفت هارا بى مفهوم مى كنند كه مفهومش از آنها ساقط مى ماند و اماقبل از هر چيز معتقديم كه فشار و اختناق ، وسيله اى براى دست يافتن به پيشرفت نيست.(892) هويت جنبش (2) سؤ ال : هدف شما سرنگونى نظام شاهنشاهى و آزادى مردم تحت ستم ايران و استقرارحكومت اسلامى است . الف - آيا حركت كنونى ايران متشكل است و داراى يك تشكيلات مى باشد؟ ب - شما چه معيارهائى را براى شايسته بودن يك تشكيلات ، مقرر مى فرماييد؟ ج - چه معيارهائى را مقرر مى نماييد كه نشان دهنده شايستگى و لياقت گروه يا گروههائى باشد كه پس از پيروزى ، هدايت مردم مى تواند به عهده آنها باشد؟ جواب : الف - در بدترين شرايط اختناق و خفقان كه بر ايران حاكم است ، عملكرد نهضتملت ايران نشانه وجود يك روح تشكيلاتى است كه توانسته است جنبش را به مرحلهكنونى برساند و به موازات نزديك شدن جنبش به مرحله بهروزى نهائى ، فرمتشكيلات قطعى تر و اعلام خواهد شد. ب - برخوردارى از يك رهبرى صد درصد مورد اعتماد و امين ، داشتن شعارها و آرمان هائىكه كاملا تجسم دهنده خواسته هاى عموم مردم باشد، از معيارهاى ضرورى و اوليه است و آنشعارها در مرحله كنونى عبارت است از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظامشاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى . ج - نداشتن سوابق مشكوك و شناختن درست هويت جامعه ايرانى و آرمان هاى اساسى آنها درابعاد مادى و معنوى ، تقوا و صدافت و درستى درعمل ، قدرت رهبرى و اداره امور و استقامت در مبارزه براى عقيده شرايط اساسى براى هدايتمردم است .(893) هويت جنبش (3) سؤ ال : آيا حركت ايران داراى تشكيلات سياسى است ؟ جواب : اين حركت از متن جامعه وفطرت انسانها برخاسته است و متكى به شخص يااشخاصى نيست و از روحيه قوى تشكيلات سياسى آشنا با فهم مردم جامعه ايرانبرخوردار است و اين عامل ، خود تضمين كننده جايگزينى يك تشكيلات سياسى نيرومند بهجاى رژيم شاه مى باشد.(894) هويت جنبش (4) سؤ ال : در اذهان مردم ، درباره برنامه انقلاب به عنوان يك انقلاب اسلامى ، اشتباهىوجود دارد، مضامين فكرى ، اقتصادى و بين المللى انقلاب اسلامى ايران چيست ؟ جواب : انقلاب اسلامى بر مناى اصل توحيد استوار است كه محتواى ايناصل در همه شوون جامعه سايه افكند در اسلام ، تنها معبود انسان و بلكهكل جهان ، خداست كه همه انسان ها بايد براى او يعنى براى رضاى اوعمل كنند، هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند در جامعه اى كه شخص پرستى ها و شخصيتپرستى ها، نفع پرستى ها، لذت پرستى ها و هر نوع پرستش محكوم مى شود و فقطانسان ها دعوت مى شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسان ها، چهاقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مىكند و ضوابط عوض مى شود، همه امتيازات لغو مى شود، فقط تقوا و پاكى ملاكبرترى است ، زمامدار با پائين ترين فرد جامعه برابر است و ضوابط و معيارهاىمتعالى الهى و انسانى مبناى پيمان ها و يا قطع روابط است .(895) هويت جنبش (5) سؤ ال : خصايص جنبش مردم ايران را عليه شاه چه مى دانيد؟ جواب : اولين و مهمترين خصيصه اين نهضت ، اينكه اسلامى است و با شعارها و اهدافاسلامى كه مبين خواسته هاى مستضعفين امت است ، همراه مى باشد دومين خصيصه آن اين استكه نهضتى است بدون هيچ گونه وابستگى به خارج اصولا نهضت ما نهضتى است مردمىو همه اقشار تحت ستم را در برگرفته است امروز هيچ كس جز شاه و طرفداران او مخالفنهضت و قيام اسلامى نمى باشد يكى ديگر از خصايص اين نهضت اين است كه خواستارتغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى مى باشد كه عبارت است از سقوط شاه ،برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى .(896) هويت جنبش (6) نهضت موجود ملت ايران ، همچنان كه بارها گفته ام يك نهضت صد در صد اسلامى است وخط مشى و هدف ها و راه هاى آن ازاسلام الهام گيرد. اگر ملت ايران حاضر به سازش باشاه نيست - كه يك فرد ظالم و جنايتكارى است - به ايندليل است كه اسلام اجازه نمى دهد كه ظالمى بر مردم حكومت كند ملت ايران با رژيمسلطنتى مخالف است ، زيرا رژيمى است تحميلى كه هرگز متكى به آراى ملت نبوده و ازاين جهت به شكل بنيادى ، مخالف با اراده و خواست مردم است و خود را موظف به تامين هدفها و خواسته هاى مردم نمى داند و حكومت چنين رژيمى ، حكومت طاغوتى است و اسلام اطاعت ازاين حكومت را بر مردم حرام كرده و مبارزه با حكومت طاغوتى را واجب شمرده است . و اينمبارزه ، از ابراز تنفر از ظلم كه پايين ترين مرتبه نهى از منكر است شروع شده تاقتال ، و جنگ با دشمن ادامه دارد تا ظلم و ظالم از بين برود و حكومتعدل اسلامى مستقر گردد و اگر ملت ايران عليه تسلط اجانب مبارزه كند، باز هم از اسلامدستور مى گيرد، زيرا مردم مسلمان حق ندارند كه غير مسلمين را در امور خود دخالت بدهندكه مسلط بر سرنوشت آنان شوند و واجب است كه با اين تسلط، مبارزه اسلامى كنند تاجامعه استقلال خود را به دست بياورد.(897) استقلال جنبش (1) سؤ ال : قيام كنونى در ايران ، با جنبش هاى چپ افراطى رابطه دارد يا نه ؟ جواب : ماهميشه از اتحاد با اين احزاب سر باز زده ايم ولى در واقع امروزه تمام مخالفين ايرانى، تحت لواى مذهب و به نام بيان درست و صحيح اسلام ، سازمان يافته و تظاهر مى كنند ودليل آن هم روشن است ، گروه هاى چپى يا كمونيستى تقريبا از بين رفته اند، آنها نمىتوانند در نهضت مردمى كه در جريان است ، هيچ تاثيرى داشته باشند ولى طبعا براىگول زدن افكار عمومى بخصوص در خارج از ايران ، رژيم سعى كند چنين تبليغ كند وبه همه كسانى كه عليه ديكتاتورى شاه مبارزه مى كنند نسبت ماركسيستى بدهد.(898) استقلال جنبش (2) سؤ ال : آيا جنبش و نهضت اخير ايران از طرف يك ايدئولوژى ماركسيستى هدايت و حمايتشده يا مى شود؟ جواب : ابدا، نه هدايت شده و نه مى شود، نه خواهد شد و نه حمايت آن موردقبول كسى است . سؤ ال : آيا حمايت و كمك يك كشور كمونيستى راقبول خواهيد كرد؟ جواب : ما مى خواهيم مستقل باشيم و حمايت هيچ كشورى راقبول نخواهيم كرد و تحت الحمايت هيچ كشورى نيستيم .(899) استقلال جنبش (3) سؤ ال : حضرت آيت الله در گزارشهاى مطبوعاتى آمده است كه دولتهاى ليبى و جبههملى آزاديبخش فلسطين حركت هاى ضد شاه را در ايران تقويت مالى مى كنند ممكن استحضرتعالى بفرمائيد كه سازمان آزاديبخش فلسطين و ليبى و ساير كشورها و احزابكمونيست تا چه مقدار جنبش شما را كمك مى كنند؟ جواب : ما به كمك مالى آنان احتياجى نداريم و به كمك هاى ديگر ازقبيل كمك هاى تبليغاتى هم كه احتياج هست ، هيچ كس كمكى نكرده است و اما احزاب كمونيست وكشورهاى ديگر چون آن دو، هيچ كارى براى ما نكرده اند و اين استاستقلال به معناى عالى كلمه .(900) استقلال جنبش (4) سؤ ال : آيا شما تصور مى كنيد كه با تمام جنبش هاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عربكه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براىاستقلال مانند ملت فلسطين خودمختارى ، آزادى سياسى ، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مىكنند، پيوند داريد؟ جواب : نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباطسازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهانبخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزدهسال است كه هميشه در اعلاميه ها و سخنرانى ها، نهضت آنان را تاييد كرده ايم و در حدامكان به يارى آن برخاسته ايم ، آنان و همه آزاديخواهان جهان ، امروز از مبارزات حقطلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريعتر انجامدهند.(901) بخش چهارم : دوران مبارزه و قيام ، فصلسوم : امام در تبعيد فعاليت در تبعيد (1) در هر صورت ديگر براى من ناگوار است كه در اينجا باشم در حالى كه دوستان من بهاجبار دارند مى روند و برادران دينى ما را با اين وضع دارند اخراج مى كنند(902) ، درصورتى كه شنيده ام زمانى كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند به آنانشش ماه مهلت دادند و جلسه اى ترتيب دادند تا زير نظر هياءتىاموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد ولى باشما آقايان و شيعه و ايرانيان اينطور رفتار مى كنند و در كشورى كه با مسلمين اينطوررفتار مى نمايند، با مجاورين قبور اء مه ع اين وضع معامله مى كنند، اقامت براى من دشواراست بنابر اين فردا گذرنامه ها را مى فرستم و از مقامات مربوطه مى خواهم كه به مااجازه خروج از عراق و حركت به سوى لبنان را بدهند تا به لبنان برويم و همچنان كهشهيدين در آنجا به شهادت فايز شدند، ما هم بلكه ان شاء الله به اين فيض برسيمگريه شديد حضار انعكاس بدرفتارى و خشونت مقامات عراق و ايران در دنيا به نفعشما خواهد بود چون در عالم منعكس خواهد شد كه با ما در ايران و عراق چگونه معامله مىكنند و وضع يك دسته شيعه در ايران آنطور و در عراق اينگونه است .(903) فعاليت در تبعيد (2) به وسيله سازمان امنيت نجف اين كاغذ را ابلاغ كردند. من كاغذ را گرفتم گذاشتم كنار،جواب ندادم به آنها لكن كار خودم را ادامه دادم ، تا ازيكسال به اين طرف كه كارها و فعاليت ها زياد شد و برعلاوه بر اعلاميه ها و فعاليتهاى ديگر مصاحباتى هم با بعضى روزنامه هاى خارجهمثل لوموند و اينها شد، آنها تعقيبشان زياد شد كه رئيس امن عام آمد پيش من ، خودش آمد (آنباز تقاضايش همين معنا بود كه يك وقت حرفش شد) كه شما هر فعاليتى مى خواهيدبكنيد لكن مصاحبه نكنيد ما هم اصل مصاحبه خيلى عادت نكرده بوديم به آن ، به اينجوابى نداديم لكن يك مصاحبه ديگرى شد، از فرانسه هم آمدند و مصاحبه كردند ازفرانسه هم آمدند و با اينها هم مصاحبه شد ولو اينكه اينها آنهارا گرفتند. بعد كه ازمنزل بيرون آمدند، آنها را گرفتند بعد از اين تشديد كردند راجع به اين معنى كه شمادر اينجا (به تعبير آنها) منزل خودتان است هر جورى مى خواهيد باشيد لكن فعاليتسياسى نكنيد، روحانى خوب است كه (همان حرفشان اين بود كه ) درس بگويد و مسالهبگويد من گفتم كه اسلام از سياست جدا نيست ، اسلاممثل چيزهاى ديگر نيست ، مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر و دعا باشد، اسلام سياستش با سايراحكامش با هم هستند و من دخالت سياسى مى كنم . حالا ندارم و من هم اعلاميه مى دهم و هم درضبط حرفهايم را ضبط مى كنم و هم اگر مقتضى شد در منبر صحبتهايم را مى كنم و اينيك تكليفى است شرعى براى من گفتند كه آخر ما يك تعهداتى با دولت ايران داريم ،با آن تعهدات نمى شود اينكارها گفتم خوب من هم (قريب به اين معنى ) يك تعهداتى بااسلام دارم و با ملت ايران ، من هم نمى توانم كه از تعهداتم دست بردارم منتهى شد بهاينكه آنها گفتند كه نه ، نبايد بشود و ما گفتيم بايد بشود و آنها ما را محصور كردنددر منزل ، البته نه اينكه بگويند شما نيا بيرون . نه همچنان نبوده است ايرانى هائىكه از بيرون مى آمدند، اينها را مانع شدند، يكروز هم طلبه ها را مانع شدند، الا يكى دوسه نفر. من بيرون نيامدم از آنجا، بيرون كه نيامدم خوب در ايران يك چيزهائى كه رخ دادمن ديدم كه خوب ما بخواهيم اينجا توى منزل بمانيم و كارى نكنيم و بگوئيم ما درس مىخوانيم و به اين كارها كار نداريم ، اين مخالف با وضع ماست .(904) فعاليت در تبعيد (3) سؤ ال : سالهاى عمر شما كه دور از ايران بوديد، چگونه گذشت ؟ جواب : مدتى در تركيه تبعيد بودم حدود يكسال و بعد به نجف تبعيد شدم و چهاردهسال در عراق بودم و فعلاهم آمده ام اينجا در اين مذت علاوه بر تدريسمسائل مذهبى ، هر چند گاهى مردم را از جنايات شاه به وسيله پيام و يا سخنرانى آگاه مىكردم من در اين مدت يك لحظه ساكت نبوده ام .(905) مهاجرت به پاريس (1) پيام امام خمينى به ملت شريف و شجاع ايران به مناسبت خروج از عراق بسم الله الرحمن الرحيم سلام و تحيت بر برادران غيور ايرانى كه براى رهايى از حكومت طاغوت و خاتمه دادنبه چپاول غارتگران بين المللى نفتخواران به پا خاستند. درود بر مسلمانان بيدارى كهاز حمله هاى پى در پى دژخيمان شاه ، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهدحق را در پيش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشتاستعمارگران مفتخوار را به لرزه درآورده اند. اكنون كه من به ناچار بايد ترك جوارمولى اميرالمومنين (ع ) را نمايم و در كشورهاى اسلامى ، دست خود را براى خدمت به شماملت محروم كه مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمى بينم و ازورود به كويت با داشتن اجازه ، ممانعت نموده اند، به سوى فرانسه پرواز مى كنم پيشمن مكان معينى مطرح نيست ، عمل به تكليف الهى مطرح است ، مصالح عاليه اسلام و مسلمينمطرح است ما و شما امروز كه نهضت اسلامى به مرتبه بسيار حساسى رسيده است مسؤول هستيم ، اسلام از ما انتظار دارد، چشم جهانيان امروز به سوى شما ملت غيور دوخته شده. دولت استفاده طلب به مطالعه روحيه و مقدار پشتكار ملت ما پرداخته اند. شما مردان وزنان تاريخ بايد پايدارى در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان ونسل هاى آينده ثابت كنيد. من در حال گرفتارى ها و اشتغالات اخير، اخبار ايران و قيام هاى پى در پى نقاط مختلفهرا مثل كرمانشاه و بعضى مناطق كردستان و قتل هايى كه به دست دژخيمان شاه واقع شدهمى شنيدم و هم متاءثر و متاءسف بوده و هستم و هم اميدوار و سربلند، اميدوار به شجاعتملت بزرگ و سربلند از فداكارى آنان در راه اسلام و مستضعفين . سربلند باد ملتى كهبا فداكارى خود قدم در راه پيروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را يكى پس ازديگرى شكست . پيروز باد رادمردانى كه با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفتو عظمت پايمال شده به دست سلاطين ستمگر را بازيافت . من وقتى مطالعه روحيه مردان وزنان جوان از دست داده را مى كنم كه شجاعانه درمقابل مصائب ايستادگى كرده و مى كنند، براى خود احساس شرمندگى مى كنم . من مىبايست با مصيبت هاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما ديده ايد ديده باشم ، مع الاسفنتوانستم در بين شما باشم و آنچه شما لمس كرديد بكنم لكن از اين راه دور چشمم بهشما روشن و قلبم براى امت اسلامى مى تپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين وكوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسئلت مى نمايم . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى .(906) علل مهاجرت (1) دوستان عزيز! فشار شاه موجب شد كه نتوانم به فعاليت اسلامى خود كه تكليف الهىاست ادامه دهم و تصميم گرفتم به يكى از كشورهاى اسلامى مهاجرت نمايم . كويت باداشتن گذرنامه و اجازه ورود، حتى عبور از شهر تا فرودگاه را براى خود خطرناكخواند، فعلا عازم پاريس شدم تا با تمام مشكلات به وظيفه دينى خود كه خدمت بهكشور اسلامى و مردم محروم وطنم است موفق گردم .(907) علل مهاجرت (2) اينجانب به واسطه فشار عراق به تصويب شاه معلومالحال كه مملكت اسلامى را تا سرحد سقوط رسانده است از نجف به خارج آمده بلكهبتوانم براى اين ملت محروم كارى بكنم . ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوطسلسله بى حيثيت پهلوى .(908) علل مهاجرت (3) رئيس اطلاعاتشان آمد پيش من و راجع به اينكه شما ملت ايران را مسلح نكنيد، شما فعاليتنكنيد، ما تعهداتى داريم نسبت به دولت ايران من گفتم كه خوب شما تعهداتى نسبت بهدولت ايران داريد اما من نسبت به آن تعهد ندارم و ما هم تعهداتى خودمان داريم نسبت بهاسلام و نسبت به ملت خودمان ، ما به كار خودمان ادامه مى دهيم شما هر كارى كه مى خواهيدبكنيد. گفت آخر شماها هى اعلاميه مى دهيد، هر روز يك نوارى مى فرستيد و چه مى كنيد،شما كمش كنيد گفتم نه ، من اعلاميه مى دهم ، نوار هم پر مى كنم و مى فرستم ، منبر هماگر رفتم صحبت مى كنم ، اينها چيزى است كه من نمى توانم كنارشان بگذارم او هم رفتو بعد تشديد كردند به طورى كه من ديدم كه اينها ديگرتحمل مطلب را ندارند و پيشتر او اين را گفته بود كه فلانى حالا هيچ ، اما شماها(رفقاىما) را چه خواهيم كرد من ديد كه ممكن است يك وقتى اينها به رفقاى ما يك تعرضى بكنند وما هم مقصد (مكان ) پيشمان مطرح نيست ، ما مى خواهيم كارمان را انجام بدهيم ، بنا گذاشتمكه بروم به كويت و از آنجا بعد به يكى از ممالك اسلامى بروم . با اينكه ويزا همداشتيم ، در سرحد كويت دولت كويت مانع شدند، حتى اجازه اينكه ما برويم به فرودگاهاز آنجا پرواز كنيم ، آن قدر هم اجازه ندادند، ما باز برگشتيم به عراق . معلوم شد كهخود آنها هم تفاهمى داشتند، منتظر ما بودند، همان جمعيتى كه ما را آورده بودند باز آنجاايستاده بودند ما برگشتيم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندين ساعت بردند بغدادو از بغداد هم ديديم كه حالا بيائيم اينجا شايد بتوانيم يك فلان محلى براى خودمانانتخاب كنيم . موقتا آمديم به فرانسه و من خودم را ملزم مى دانم يعنى ملزم شرعى مى دانم، عقلى مى دانم كه در يك وقتى كه مردم ايران قيام كرده اند و دارند كشته مى دهند، جوانهايشان را گرفته اند از آنها يك دسته اى را كشته اند، يك دسته اى را حبس كرده اند، عدهاى از علماى ما الان در حبس هستند، عده زيادشان در تبعيد هستند و مردم همه از بچه كوچك تاپيرمرد ايستاده اند الان در مقابل دستگاه شاه و همه با يك صدا مى گويند ما شاه را نمىخواهيم ، همه مسوول مى شويم براى اين ملت .(909) علل مهاجرت (4) سؤ ال : چه چيز باعث شد كه آيت الله نجف را ترك كنند؟ آيا فكر مى كنند كه عراق باتهران توافق كرده بودند؟ و اگر چنين است آيا چنين است آيا مى توانيد شرح دهيد؟ جواب : ظاهرا شاه ايران دولت عراق را تحت فشار قرار داد كه مانع فعاليت هاى سياسىمن و انجام وظائفى كه بر عهده دارم بشود لذا من عراق را ترك كردم .(910) علل مهاجرت (5) سؤ ال : چرا شما مجبور شديد عراق را ترك كنيد؟ چرا براى ادامه تبعيد خود، در پاريساقامت مى كنيد؟ در صورتى كه امكان بازگشت به ايران به شما پيشنهاد شده است ، چراپاريس را دوست داريد؟ جواب : عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظيفه شرعى و الهى خودم ديدم كهبراى انجام مبارزات خود بناچار آن كشور را ترك كنم . در فرانسه موقتا مى باشم ومكان هم براى من مطرح نيست .(911) علل مهاجرت (6) سؤ ال : چگونه فرانسه را به عنوان محل اقامت خود برگزيديد؟ و چگونه اينمحل خانه خالى را براى اقامت برگزيديد؟ جواب : اول قصد داشتم از راه كويت به سوريه بروم كويت با اينكه ويزا داشتم راهمنداد و گفت احساس خطر مى كند، حتى اجازه عبور تا فرودگاه را براى خود خطرناكخواند، به همين جهت آمدم در كشورى كه اينچنين نباشد و اگر بتوانم در كشورى اسلامىبه فعاليت هاى الهى خود ادامه دهم ، خواهم رفت آمدن ما به اينجا علت خاصىندارد.(912) علل مهاجرت (7) ابرقدرت ها مثل آمريكا، شوروى ، چين ، انگلستان ، اينها همه پشتيبان قدرت طاغوتىبودند. بى جهت نبود كه من وقتى خواستم از كويت عبور كنم اجازه ندادند، بيخود نبود كهدولت عراق جديت كرد كه يا ما ساكت باشيم و يا آنجا نباشيم ، براى اينكه همه با همبودند، قواى شيطانى با هم بودند. و من در آنجا وقتى ديدم حتى از رفتن من به كويتمانع شدند و گفتند از هر جا كه آمده اى برگرد، و ما مجبور شديم به عراق برگرديم .مهم مساله اين نيست كه فقط كويت اينچنين باشد، اين ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشانبا هم مشترك المنافع و همه پشتيبان يكديگر هستند. اينها نخواهند گذاشت ما در آنجابمانيم و بدين خاطر بنا گذاشتيم به مملكتى برويم كه ديگر تحت تاثير نباشد. مافرانسه را انتخاب كرديم و آنجا رفتيم و آنها هم پشيمان شدند، هم عراق و هم دولتايران .(913) علل مهاجرت (8) شما خيال مى كنيد كه فقط محمدرضا بود و امريكا؟ مساله اين نبود، محمدرضا بود ودنبال سرش همه دولت ها، چه اسلامى و چه غير اسلامى ، همهدنبال سرش بودند. بى جهت بود كه ما را در كويت راه ندادند؟ با ما دشمنى نداشتند آنها،براى اينكه پشت سر او بودند. بى جهت بود كه ما را كارى كردند كه نتوانيم عراقبمانيم ؟ بى جهت بود كه من ممالك اسلامى را رها كردم و رفتم به خارج ، در يك مملكتكفرى ؟ اينها همه جهت داشت براى اينكه من ديدم همين كارى كه عراق دارد كند و همين كارىكه كويت مى كند نمى گذارد ما از اين طرف شهر برويم آن طرف شهر سوار طيارهبشويم و برويم ، اينقدر هم مانع شدند، گفتند از همان جا كه آمديد به همان جابرگرديد. اين براى اين بود كه همه اينها طرفدار بودند با آن رژيم .(914) علل مهاجرت (9) ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بعد هم وارد نجف ، از طرف دولت عراق كرارا آمدند واظهار داشتند كه عراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيدانجام مى دهيم ، تا دولت ها تغيير كرد، يكى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد بهاين اواخر كه ما مقتضى ديديم بيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم . كم كم دولتعراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد. ابتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت ، شايعه هم درست مى كردند كه اشخاصى آمدهاند براى ترور شما، بلكه يك دفعه گفتند پنجاه نفر آمده اند كه من گفتم آن متنشدليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمى شود، بايد يك نفربيايد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه (ما مى خواهيم حفاظت كنيم ) لكن من ازاول به بعضى دوستان مى گفتم قضيه حفاظت نيست ، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مىكنيم . كم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبت هايش هم همه تعارف بودو اينكه شما هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد وفلان ، ايشان رفت و بعد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آنرئيس امن ، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى ، تعهداتى بادولت ايران داريم از اين جهت نمى توانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مى كنيد وشايد امروز همان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزىبنويسيد يا در منبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالفتعهدات ماست ، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است ، من هماعلاميه مى نويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مى كنم و هم نوار پر مى كنم و به ايرانمى فرستم و اين تكليف شرعى من است ، شما هم هر تكليفى داريدعمل كنيد. بعد صحبت هائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقه اى بهيك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم ، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح نيستكه من آنجا بمانم . گفت كه شما هر جا برويد همينمسائل هست يعنى جلوگيرى مى شود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده، آن وقت هم نبود) مى روم خارج ، من مى روم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابستهبه ايران و مستعمره ايران نيست . البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى(915) هم بودند آنجا براى ترجمه - آقاى دعائى كه الان سفير هم - بعد من ديدم كهاينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من) كه ما با خودش كارى نداريم . لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چهخواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمه اى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتمكه شما براى من برويد، تذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشانبرده بود پيش رئيس امن ، ايشان با ناراحتى گفته بود كه شما مى خواهيد ما را بافلانى طرف بكنيد؟ نه ، نمى دهيم ، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مىخواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقامت كنيم لكناول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه وهيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم . بنابراين گذاشتيم . بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كهمن بيرون آمدم آقاى يزدى (916) را ديدم ، آقاى يزدى از همان در كه من آمدم بيرون ديگرهمراه ما بود تا حالا، بعد حركت كرديم طرف كويت و به سرحد كويت كه رسيديم ، بعداز يك چند دقيقه اى كه مثل اينكه حالا روابط بود با ايران ، چه بود، نمى دانم ، گمانماين است كه رابطه با ايران بود، آمد آن مامور و گفت كه نه ، شما نمى توانيد برويدكويت . من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مى رويم از اينجا به فرودگاه ، از آنجا مىرويم . گفت خير، شما از همين جا كه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيمما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراينگذاشتم كه نروم به ساير بلاد اسلامى براى اينكهاحتمال همين معنا را در آنجاها مى دادم ، بنا گذاشتيم برويم فرانسه و بعد در همانجا هم يك(حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست ) اعلاميه اى باز من نوشتم خطاب به ملت ايران ،وضع رفتنمان ، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم . ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريسبرويم . مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت . هر چند بود و تا حالا هر چههست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود.(917) علل مهاجرت (10) شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه ،عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ماوارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم ، همين حرف است . و خدا خواستكه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا همابتدائا با ما مخالفت هائى شد، لكن كم كم آن مخالفت ها تخفيف پيداكرد.(918) (919) اقامت در پاريس (1) سؤ ال : آيا بعد از تمام شدن مدت ويزاى توريستى شما تا دو ماه ديگرمايل هستيد فرانسه را به قصد يك كشور ديگر اروپاى غربى ترك كنيد؟ آيا به هلندخواهيد رفت ؟ جواب : اقامت من در پاريس موقتى است و در اولين فرصت كه امكان فعاليت در يك كشوراسلامى داشته باشم به آنجا مى روم .(920) اقامت در پاريس (2) سؤ ال : حضرت آيت الله ! عكس العمل شما در مقابل رژيم فرانسه مبنى بر محدود كردنفعاليت هاى حضرتعالى و پيام هاى شما به مردم ايران چگونه خواهد بود؟ جواب : اگر محدود بكنند، ما در فرانسه نمى مانيم و به جاى ديگر خواهيم رفت لكنبراى فرانسه صورت خوشى نخواهد داشت .(921) اقامت در پاريس (3) سؤ ال : شرايط دولت فرانسه براى اقامت شما در اين كشور چه بود؟ جواب : دولت فرانسه هيچ گونه شرطى براى ماندن من نكرده است و من زير بار هيچشرطى كه به ضرر ملت ايران باشد نمى روم بله ، دراوائل آنان از مصاحبات من جلوگيرى كردند كه آن هم رفع شد.(922) اقامت در پاريس (4) سؤ ال : برنامه روزانه زندگى شما چيست و چگونه است ؟ جواب : بيشتر از شانزده ساعت كار مى كنم در اينجا نوع كارم با نجف فرق كرده استمصاحبات ، مذاكرات و گاهى سخنرانى ، خواندن گزارشاتى كه توسط عده اى تهيه مىشود، بررسى نامه ها و تلگرافاتى كه مى رسد و گاهى جواب به آنها كار روزانه امرا تقريبا تشكيل مى دهد.(923) اقامت در پاريس (5) ما در پاريس كه وارد شديم ، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبتكردند، منجمله آقاى حبيبى (924) تشريف داشتند، آقاى بنى صدر(925) بودند، آقاىقطب زاده (926) بودند، آقاى يزدى كه همراهمان بودند و دوستانى كه در آنجا بودندوبعد هم در خود پاريس يك جائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست ، رفتيم به هماندهى (927) كه نزديك بود، آنجا هم از اطراف كم كم هى آمدند، البته دولت فرانسهابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مى كرد لكن بعدش نه ، به ما محبتكردند.(928) بيان ماهيت جمهورى اسلامى (1) سؤ ال : به شما اين را نسبت مى دهند كه مى خواهيد رژيم توحيدى اسلامىتشكيل بدهيد، در حالى كه جمهورى هاى مسلمان ديگرمثل الجزيره كه توحيدى نيست و رژيم هاى اسلامى ديگرمثل عربستان سعودى كه فئودالى است ، انزجارى در غرب ايجاد نكرده اند. آيا مى توانيدمشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است ؟ در مورد محتواىاجتماعى ، سازماندهى سياسى خصوصا براى احزاب ، سنديكاها و مطبوعات . جواب : امروز در جهان ، آن چيزى كه مقصود ما از جمهورى اسلامى است ديده نمى شود هيچيك از خصوصيات اصولى جمهورى اسلامى در حكومت عربستان سعودى ديده نمى شود آيامگر ملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش بايد ببيند كه دولت هاى غربى چه چيزى رامى پسندند؟ مگر ساير دولت ها هم براى تعيين خط مشى سياسى خودشان و يا تعيين نوعحكومتشان به آراء ملت ايران مراجعه مى كنند؟ در جمهورى اسلامى ، زمامداران مردم نمى توانند با سوء استفاده از مقام ، ثروت اندوزىكنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خودقائل شوند، بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتىپاسدار آن باشند، دقيقا بايد به آراء عمومى در همه جا احترام بگذارند، هيچ گونهتسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقائقو واقعيات آزادند هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردمرا به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شوون حد و مرز آن را تعيين كرده است.(929) بيان ماهيت جمهورى اسلامى (2) حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما با هيچ يك از رژيم هاى مزبور (عربستان سعودى وليبى ) منطق نخواهد بود.(930) بيان ماهيت جمهورى اسلامى (3) سؤ ال : ماهيت حكومت جمهورى كه موردنظر حضرتعالى است چيست ؟ و مشخصات آن چگونهاست ؟ جواب : ماهيت جمهورى اسلامى اين است كه با شرايطى كه اسلام براى حكومت قرار دادهاست ، با اتكاء به آراى عمومى ملت ، حكومت تشكيل شده و مجرى احكام اسلام مىباشد.(931) بيان ماهيت جمهورى اسلامى (4) سؤ ال : به نظر حضرت آيت الله ، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرموده ايد چيست؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست ؟ آيا در طرحمساله حكومت اسلامى ، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يامسائل سياسى اسلام ؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فىالمثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟ جواب : مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است ، در همه چيز، همفرهنگش برخلاف اسلام است ، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش ، بايستى منقلبشود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آن وقتمجلس هست ، آراء وكلاء مجلس هست ، تمام اينها هست . ما مى خواهيم همه احكام اسلامى را جارىكنيم و عملا ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد راببرند و دزد بيرون بياورند.(932)
|
|
|
|
|
|
|
|