بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 17, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

هـمـانـطور كه عرض كردم ، رفتن و جاسوسى كردن و تجسس نمودن خلاف اسلام است . ازطرفى تجاهر به فسق و خلاف شرع هم خلاف شرع است . البته توده هاى مردم هيچ گاهعـمـل خـلافـى انـجـام نمى دهند، ولى ممكن است دسته اى پيدا شوند و بخواهند سوء استفادهكـنـنـد. نـه ، سـوء اسـتـفـاده هـم نـبـايـد بـشـود. احـكـام اسـلام در تـمـام ابـعـادش بـايـدعمل بشود. يعنى نه جاسوسى شود و تفتيش عقايد و نه كسى متجاهر به فسق شود.
مـا نـبـايـد ظـلم كـنـيـم ، يـعـنـى تـفـتـيـش نـمـائيـم كـه درداخل خانه هاى مردم چه مى گذرد، كسى هم حق ندارد عشرتكده درست كند و يا قمارخانه . درحـكـومـت اسـلامـى بـا ايـنـگـونـه امور مبارزه مى شود. ما مى خواهيم احكام خدا جارى شود. آنطـرفـش هـسـت ، ايـن طـرفـش ‍ هـم هـسـت . آن طرف كه نبايد با مردم بدرفتارى كرد، نبايدداخـل مـنازل مردم ريخت ، مردم بايد در خانه هايشان مطمئن باشند، در زندگى شان ، كسب وتجارتشان اطمينان داشته باشند. دولت اسلامى موظف است مردم را مطمئن نمايد در همه چيز،در سرمايه هايشان ، در كسب و كارشان . دولت حق ندارد به آنها تعدى نمايد و اگر كسىتـعـدى كـرد تـاءديـب خـواهـد شـد. و از آن طـرف هـم اگـر كـسـانى كه مخالف اسلام هستندبخواهند تجاهر به فسق نمايند، آنها هم تاديب خواهند شد. خلاصه ما بايد تمام جوانب رامـلاحظه كنيم و بايد در مقابل ملت بزرگ ايران متواضع باشيم و به آنها خدمت كنيم . يكخدمت اين است كه بگوئيم متشكريم و دعا كنيم . ولى شكرگزارى حقيقى از ملت عبارت استاز ايـنـكـه نـعـمـتـى را كـه آنـهـا بـه مـا دادنـد جـبـران كـنـيـم . درمـقـابـل گـرفـتـارى هـاى آنـها خاضع باشيم و سعى كنيم تا تمام گرفتارى هاى آنها رارفـع نـمـائيـم . هـمـه مـى دانـيم كه كشور ما هيچ گونه تزلزلى ندارد. و اينكه با تمامگرفتارى ها به چنين استقرارى رسيده ايم ، از عنايات خداوند است كه مردم توجيه شدندتا در مقابل تمامى سختى ها بايستند.
امـروز اكـثـر قـدرت هـا بـا مـا مـخـالف هـسـتـنـد، ولى مـلت مـا بـا اتـحـاد خـود درمقابل تمام آنها ايستاده است . ملت اگر اتحادش را حفظ كند، مطمئن باشد شكست نمى خورد.مـردم بايد پشتيبان دولت باشند. دولت و استانداران و فرماندارها در هر جائى كه هستندبـايـد به مردم خدمت كنند. وقتى ما خدمتگزار ملت شديم ، ملت هم پشتيبان ما خواهد شد و درايـن صـورت است كه طمع خارجى ها قطع خواهد شد، چرا كه هميشه اجانب بنايشان بر ايناسـت كـه از داخـل ، كـارها را خراب كنند و اتحاد مردم را از بين ببرند، اختلاف ايجاد كنند وبعد به ايادى داخلى شان دستور دهند تا مقاصد پليد آنها را پياده نمايند. پس ملت بايداتحاد خودش را حفظ نمايد و تنها در سايه اين اتحاد است كه ما تحت هيچ بيرقى نيستيم .ما تنها زير پرچم اسلام زندگى مى كنيم و هيچ كس بر ما نفوذ ندارد. تنها نسبت به احكاماسلام خاضعيم و تا قدرت داريم دنبال تحكيم پايه هاى اسلامى باشيم و از اسلام تبعيتمى نمائيم . در اين صورت است كه خداى تبارك و تعالى به ما كمك خواهد كرد.
عـمـده ايـن اسـت كـه مـا بـه اسلام خدمت كنيم . خدمت به ملت ، خدمت به اسلام است . خدمت بهدولت ، خـدمـت بـه اسـلام اسـت . و امروز هر خدمتى كه انجام دهيم ، خدمت به اسلام است . هرخدمتى كه مردم به آن احتياج داشته باشند، خدمت به اسلام است . وقتى قرار گذاشتيم كه
بـه اسـلام خـدمـت كـنـيـم ، خـداى تـبـارك و تـعالى هم ما را تنها نمى گذارد و نمى گذاردگـرفـتـار شـويـم . بـراى ايـنـكـه گـرفـتارى از خود انسان است ، از خارج نيست . تا درداخـل مـلت يـك كـرم زدگـى پيدا نشود خارجى ها نمى توانند كارى انجام دهند. و بحمداللهامـروز مـا از داخـل اطـمـيـنـان داريـم و بـا اين اطمينان بايد به مردم خدمت كنيم و ديگر نبايدبـگـوئيـم حـال انـقـلاب اسـت . نـه ، ديـگـر حـال آرامـش اسـت ،حـال خـدمـت بـه مـردم و جـامـعـه اسـت ، حـال خـدمـت بـه اسـلام اسـت ،حال اين است كه مردم مطمئن باشند و نسبت به همه چيزشان اطمينان داشته باشند، سرمايههـايـشـان را بـه كـار انـداخـتـه و نسبت به آن اطمينان داشته باشند، بايد كاسب نسبت بهكـسـبـش و ادارى نسبت به اداره اش اطمينان داشته باشد. ديگر هيچ كس از آمدن به وطن خودنـتـرسـد. بـيـايـنـد و بـفـهـمـنـد كـه در ايـنـجـا مـسـاءله اى نـيـسـت . بـاكـمـال آرامـش مـشـغـول بـه كـار شـونـد و نـتـرسند از اينكه يك وقت سرمايه هايشان را مىگـيـرنـد. خـيـر، مـا بـر آن نـيـسـتـيـم كـه سـرمـايـه مـردم گـرفـتـه شـود. سـرمـايه مردممـال خـودشـان اسـت ، آن را بـه كار بيندازند و كسب بكنند و كشور را اداره و تقويت بكنند.دولت هم پشتيبان آنهاست و بايد باشد. خداوند همه شما را حفظ فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 4/10/61
بـــيــانـات امـام خـمـيـنـى در ديـدار بـا وزير، مسؤ ولان دواير سياسى !!! ايدئولوژيكوپرسنل گروه تحقيقات صنعتى و دفاعى وزارت دفاع
آنچه ما به دست آورده ايم ، اين است كه اسلام را زنده كرده ايم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از شـمـا عزيزانى كه براى اسلام و ميهن خودتان افتخار آفريديد و با گزارشات وپيشرفت هاى خود مرا خوشحال كرديد تشكر مى كنم ما هر قدمى كه به پيش مى رويم ، ازجـنـاياتى كه به وسيله آمريكا و امثال آن و ايادى داخلى آمريكا بر اين كشور رفته است ،بـيـشـتر مطلع مى شويم . بزرگترين خيانتى كه كردند همين بود كه نگذاشتند جوان ها وارتـش مـا رشـد كـنند. اگر از اول ارتش ما يك ارتش ‍ اسلامى بود و آن تعهدات اسلامى راداشـت و بـه آن عـمـل مـى كرد، حالا وضع ما غير از اين بود. معذلك خداوند تبارك و تعالىسـايـه عـنـايـتش را بر سر اين ملت انداخت كه در بين راه جلوى مفاسد را بگيريم ، البتهبـاز هـم در بـيـن راه هـسـتـيـم و مـن اميدوارم كه آقايان با دلگرمى به كار خود ادامه دهند وتـوجـه داشـتـه بـاشـنـد بـه ايـنكه خداوند به آنها اجر خواهد داد و همين كارهاى شما هم ازعـبـادات بـزرگ اسـت و عـلاوه بـر ايـنـكـه در دنـيـا و در هـمـه جـا ثـبـت مـى شـود در نـامـهعمل شما هم ثبت خواهد شد.
مـا در عين حال كه در اين جنگ عزيزانى را از دست داده ايم و آنهمه جنايت بر اين كشور واردشـده اسـت و اخـيـرا جـنـايت بزرگ دزفول را متحمل شده ايم كه من در اينجا به خانواده هاىمـصيبت ديدگان اين حادثه تسليت گفته و براى مصدومين آنها نيز از خداوند شفا مى خواهم، امـا چـيـزى كـه كـشـور مـا دريـافت كرده است بسيار ارزشمندتر و عزيزتر از اينهاست .البـتـه ما صدمات به افراد را نمى توانيم جبران كنيم ، لكن اميد است كه بعدها اشخاصديـگـرى بـيـايـنـد جبران كنند. آنهائى كه بدبين هستند و در گوشه اى نشسته اند و روىنـقـطـه ضـعـف هـا انـگشت مى گذارند كه چرا ما كشته داديم ، چرا وضع فلان است و از اينچـراهـا و چـراها، هيچ گاه آن طرفش را در نظر نمى گيرند كه ما چه دريافت كرده ايم . والبـتـه ايـن را مـا و هـمـه مـى دانـيـم كـه چـقـدر از مـا كـشـتـه ومـعـلول و مـصدوم شدند ولى ما ابتدا به جنگ نكرديم .اگر آقايان مى گويند كه چرا شمابـا آمـريـكـا در افـتـاديـد كـه ايـن جـنـگ واقـع شـود، كـه مـا هـم ازاول مى دانستيم كه در افتادن با آمريكا و همه قدرت اين توابع را دارد، ولى اين اشكالىاسـت كـه ايـن آقـايـان بايد به خود پيغمبر بكنند كه چرا با ابوسفيان ها در افتاديد تاعـمويت و افراد بزرگى از اسلام كشته شوند و مى بايست تسليم مى شدى و در گوشهخـانـه ات مـى نـشـسـتـى و در ايـن صـورت بـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن هـم ايـناشكال وارد است كه همه گفتند
بگذار معاويه و اشعث در حكومت شام باقى باشد و همين مطلب اسباب اين شد كه اشخاصىمـثـل عـمـار و چـنـديـن هـزار جـمـعـيـت كـشـتـه شـونـد. و بـا ايـن تـفـكـر،اشـكـال بـه حضرت سيدالشهدا هم وارد است كه چرا از مدينه آرام برخاست و با يك جمعيتكم به راه افتاد و در مقابل يك حكومت جبار ايستاد. پس اگر بنا باشد همه اينها و همه انبيادر تـاريـخ اشـتـبـاه كرده باشند و مى بايست با منطق اين آقايان با قلدرها بسازند، ما هماشـتـبـاه كرده ايم و به آن اعتراف مى كنيم و اگر مساءله اين نيست ، بلكه مساءله ، مساءلهانسانيت به ارزشهاى انسانى است ،جلوگيرى از اين جناياتى است كه قلدرها به بشريتو انـسـانـيـت مـى كـنـنـد، مـسـاءله تـبـاهـى افـراد ارزشـمـنـد اسـت ، پـس مـا نـمـى تـوانستيمداخـل خـانـه نـشـسـتـه بـاشـيـم و آمـريـكـا هـم بـيـايـد درداخل اين كشور حكمفرمائى كند و همه دست به سينه در برابر آمريكا بايستند و چاپلوسىكـنند تا اينكه نان و اسلحه به آنها بدهد و يا اينكه مهماتى را در اينجا انبار كند كه هروقـت جـنـگـى واقـع شـد براى خودش استفاده كند و براى خودش پايگاه بسازد كه خداوندمرحمت فرمود و آن پايگاه هائى كه آمريكا براى خودش درست كرده بود، به دست ما افتادكه همه اش غنيمت است ، غنيمت جنگى .
در هـر صـورت ما بايد فكر كنيم و اين دو مطلب را در ترازو بگذاريم كه چه از دست دادهايم و چه به دست آورده ايم . آنچه ما به دست آورده ايم اين است كه اسلام را زنده كرديم .در حـالى كـه از اسـلام اسمى بيش نمانده بود و با ادعاى اسلام مى خواستند اسلام زدائىكـنـنـد، مـنـتـهـا از اول نـمـى تـوانـسـتـنـد بـگـويـنـد مـا اسـلام راقبول نداريم ، مى گفتند قبول داريم ، اما مرتب پاورقى مى زدند و يكى يكى احكام اسلامرا از بـيـن مى بردند ولى بحمدالله الان مردم اسلام را در اين كشور مى بينند و مشاهده مىكـنـنـد كـه ديـگـر از آنـهـمـه فـسـادهـا خـبـرى نـيـسـت و هـمـه مـردمفعال شده اند و مى دانند كه بايد در مقابل آمريكا و زورگوئى هاى آنها بايستند و بايدخـودشـان اسـتـقـلال داشـتـه بـاشـنـد كه نمونه آن همين كه شما مى گوئيد كه اين آقايانچـيـزهـائى را درسـت كـردنـد كـه كـسـى فكر نمى كرد كه بتوانند آنها را درست كنند، كهانشاءالله بعدها بيشتر و بهتر انجام مى دهند. خداوند به همه شما و به همه ما توفيق دهدكـه بـه ايـن مـلتـى كه تاكنون زير سلطه اجنبى و زير سلطه رژيم هاى فاسد بودند،خـدمـت نـمـوده و آنـهـا را نـجـات دهـيـم و شـمـا هـم بـهفضل خدا اميدوار باشيد و خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 4/10/61
فرمان امام خمينى در مورد تعيين اعضاى ستاد پيگيرى فرمان 8 ماده اى
بسم الله الرحمن الرحيم
حـضـرات آقـايـان حـجج اسلام ، آقايان موسوى اردبيلى رئيس ديوانعالى كشور، مير حسينمـوسـوى نـخـسـت وزيـر، امـامـى كاشانى رئيس ‍ ديوان عدالت ادارى ، محقق رئيس بازرسىكـل كـشـور، ناطق نورى وزير كشور و آقازاده وزير مشاور، با اكثريت آراء حق دارند متخلفيـا مـتـخـلفـيـن را پـس از تـشـخـيـص عـزل نـمـايـنـد. تـوفـيـق آقـايـان را از خـداونـدمتعال خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
وزارت خـارجـه مـى تـوانـد با اسلامى شدنش موجوديت اسلامى ما را به خارج نشان دهد
بسم الله الرحمن الرحيم
از ايـنـكـه ايـنـجـا تـشـريـف آورده ايـد تـا بـا هـم درددل كـنيم ، تشكر مى كنم . شما مى دانيد كه وزارت خارجه تنها وزارتخانه اى است كه بااسـلامـى شـدنش بيشتر از ساير وزارتخانه ها مى تواند موجوديت اسلامى ما را به خارجنـشـان دهـد، و بـعـكـس ، صدماتى كه به اين كشور ممكن است وارد آيد و در سابق از ناحيهسـفـارتـخـانـه هـاى خارجى در اينجا و سفارتخانه هاى ما در خارج ، بر كشور وارد شده ،بـيـشـتـر از ديـگـران است . چون وزارت خارجه با همه دنيا و با افكار و ايده هاى مختلف وبـرنـامـه هـاى گـونـاگـون روابـط دارد. و مـن مـى دانـم كـه بـراى اصـلاح آن و سـايـروزارتخانه ها و همه ارگان هاى دولتى و امثال آن ، وقت لازم است لكن وقتى بنابراين شدكـه مـا بايد خودمان باشيم و وابسته به غير نباشيم و خودمان حيثيت خودمان را حفظ كنيم واين احساس در ما پيدا شد، همين امر انشاءالله منتهى مى شود كه همه چيز ما اصلاح بشود. واگـر شـمـا در ايـن راه مـسـتـقـيـم كه راه اسلام است و روزى چند مرتبه هم در نماز از خدا مىخـواهـيـد كـه (اهـدنـاالصـراط المـسـتـقـيم ) يعنى ما را به صراط مستقيم هدايت كن ، واردبـشـويـد، مـسلم به آخر هم خواهيد رسيد. عمده اين است كه انسان در آن راهى كه بايد سيربكند وارد بشود كه پيدا كردن راه ، مشكل ولى بعد از پيدا كردن ، پيمودن آن آسان است .هـمـانـنـد كـسـى كـه در بيابان گم شده و مرتب به اين طرف و آن طرف مى زند و با اينوضع شايد هيچ گاه به مقصد نرسد اما وقتى كه در راه مستقيم قرار گرفت به مقصد هممى رسد، چه سيرهاى معنوى باشد و چه سيرهاى مادى .
اما در جهت معنويت و بعد از اينكه دولتى اسلامى شد و مردم احساس كردند كه ما مى خواهيماصـلاح بـشـويم ، در اين صورت است كه همه كارها به معنويات بستگى دارد. همين كارىكه شما در وزارت خارجه و سفرا در خارج مى كنند، اگر در راه مستقيم اسلامى باشد، سيرالى الله است .
در سير الهى لازم نيست كه انسان در يك گوشه اى بنشيند و بگويد من مى خواهم سير الىالله داشـته باشم . خير، سير الى الله همان سيره و روش انبيا و خصوصا پيغمبر اسلامو ائمه معصومين است كه در عين حالى كه در جنگ وارد مى شدند و مى كشتند و كشته مى دادندو حكومت مى كردند، همه چيز سير الى الله بود. اينطور نبود كه آن روزى كه حضرت اميرمشغول است ، سير الى الله نباشد و فقط
در هـنـگـامـى كـه نـمـاز مـى خواند سير الى الله باشد، هر دويش سير الى الله بود. لذاپـيـغـمـبـر مـى فـرمـايـد ضـربـت عـلى در روز خـنـدقافضل از عبادت ثقلين است .
وقـتـى كـه مـا مـى خـواهـيـم جهات معنوى را بكنيم در ماديات و ماديات را به طرف معنوياتبـيـاوريـم ، اين سير الى الله است . البته كار مشكلى است ، ولى اينطور نيست كه نشود.وقتى كه انسان وارد عمل شد موفق مى شود.
در همين قضيه پيروزى ملت بر رژيم منحط سابق ، تصور اين معنا كه ملتى كه هيچ چيزىدر دسـتـش نـيـسـت و رژيـم هـمـه چـيـز دارد، چـگـونـه پـيـروز مـى شـود،مـشـكـل بـود. آنهايى كه اين تصور در آنها قوى بود، سفارش مى كردند كه وارد نشويد،لكـن وقـتـى كـه مـلت بـنـا گـذاشت كه كارى بكند و در ميدان وارد بشود، به آخر رسيد وكـارى كـرد كـه مـا نـمـى تـوانـيـم درسـت حـجـمـش را تـوجه كنيم . و هر قدمى كه ما و شمابـرداشـتـيـم ، خـداونـد بـه يـك قـدم ديـگـر ما را هدايت فرمود. چراغ را خود خداى تبارك وتـعـالى جـلو گرفته و تاريك ها را روشن كرد و هيچ وقت نگذاشت كه ملت سست شود. اينبراى آن بود كه ملت راهش را پيدا كرد و به صراط مستقيم رسيد.
بـحـمـدالله ايران راهش را پيدا كرده است و من اميدوارم هر روز هم محكم تر باشد و به راهخـود ادامـه بـدهـد. امـيـدوارم سـفارتخانه ها هم در صراط مستقيم انسانيت سير بكنند و سعىشـود كـه سـفـارتـخـانـه هـا تـحـت سـلطه ديگران نباشند و تصرفاتى در آنها از ناحيهديگران نباشد. هر قدمى كه برمى دارند به فكر اين باشند كه آيا رو به وابستگى مىرويـم ، يـا بـه طرف رهايى و آزادى . و رابطه با كشورهاى خارجى كه نمى خواهند ما رابـبـلعـنـد بايد باشد. به آنها كه خواهند از طريق روابط ما را وابسته بكنند، هيچ لزومىندارد و بايد با احتياط با آنها برخورد شود. ما بايد به سمتى حركت كنيم كه مى خواهيمبـا كـفـايـت خودمان خودكفا باشيم . نه گندم از خارج بياوريم و نه خوردنى و پوشاك وساير وسايل ديگر كه بعضى از اين امور، دراز مدت و بعضى در كوتاه مدت بايد انجامبگيرد.
البته راجع به ابزار جنگى ، مسائل پيچيده است معذلك در اين امر هم ما موفقيت هاى زيادىحاصل كرده ايم و بايد همه همت كنند و ملت و دولت با هم بجوشند و كوشش كنند كه كارهارا خودشان انجام دهند.
انشاءالله همه شما موفق و مؤ يد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 5/10/61
پيام امام خمينى در تقدير از كليه رزمندگان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الجهاد من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه (عن اميرالمؤ منين ع )
اين فضيلت بزرگ در بين فضايلبيشمارى كه براى مجاهدين فى سبيل الله نقل شده بيشتر جلب توجه مى كند. اين واژه هابا همان معناى عرفى خود، نه اسرار الهى و عرفانى كه دست ما از آنها كوتاه است ، بىشـك گـفـتـار و نـوشـتـار بـشـر عـادى از بـيـان آنـهـا عـاجـز اسـت . ايـنمـدال الهـى بر بازوان مجاهدان ، چون خورشيد در نزد صاحبان اسرار غيبى و ملكوتى مىدرخـشـد. مـگـر ايـن جـلوه هـمـان خـلقـت نـيـسـت كـه ابـراهـيـمخـليـل الرحـمـن را مـفـتـخـر كـرد؟ و بـارقـه اى از مـقـام حـبـيـب اللهـى نـيـسـت كـه در تـاركافـضـل مـوجـودات مـى درخـشـد؟ و مگر نازله مقام ولى اللهى نيست از امير المومنين تا خاتمالاوليـا كـه بـه آن اوليـاءالله مـشـرف شـده ؟ اگـر هست (كه هست ) با چه بيان مى توانحول آن گرديد و با كدام چشم بشرى مى شود اين جلوه را ديد؟ پس بهتر اينكه من قاصربـا تـقـديـم السلام عليكم يا خاصه اولياءالله دم فرو بندم . و اين كرامت بزرگ براىمـجـاهـدان فـى سـبـيـل ا لله چـه شـهـيـد يـا پـيـروز شـونـد يـا نـشوند. و براى شهيدان ،فـضـايـل زايـد الوصـف ديـگـر اسـت و بـراى پـيـروزمـنـدان عـزيـز فـضـلى جـداگـانـه .پـيـروزمـنـدانـى چون اين عزيزان شورانگيز، از فرماندهان عزيز سپاه و ارتش تا سايرمجاهدان ، تا ساير مبارزان و مجاهدان ميدان دفاع و پيشتازان بسيج و كميته و ژاندارمرى وشهربانى ، نيروهاى مردمى و عشايرى شجاع دلير كه در شكستن حصر آبادان تا شكستندژ مـحـكـم خرمشهر تا فتح بزرگ محرم ، نقش اساسى داشتند و به صورت حريف ستمگركـه تـا بن دندان به سلاح هاى آمريكا و شوروى و ديگر قدرت ها و از پشتيبانى مالى ونـظامى مرتجعان منطقه مجهز و برخوردار بوده است ، آنچنان سيلى زدند كه داغ رسوائىآن بـر جـبـهـه صـدامـيان در تاريخ خواهد ماند. قدرت هاى بزرگ و حاميان صدام تا كنونبـايـد فـهـمـيـده بـاشـنـد كـه قدرت نظامى و سلاح هاى مدرن هرگز نمى تواند با خشمانقلابى و مقدس ملت ها مقابله كند.
اينجانب با عذر تقصير، به فرماندهان ارتش و سپاه و تمام فرماندهان نيروهاى نظامى وانـتـظـامـى و تـمـامـى هـمرزمان آنان كه با دفاع سلحشورانه خود از اسلام و كشور براىاسلام و مسلمين و هم ميهنان عزيز در صحنه خودشان سرافرازى كسب نمودند، تبريك عرضو براى شهداى بزرگوار و آزاده آنان و ميهن اسلامى كه به سعادت ابدى رسيدند، رحمتبـى انـتـهـاى خـداوندى و براى مادران و پدران و همسران و ساير بستگان و بازماندگانآنـان آرزوى سـعـادت ابـدى و صـبـر جـمـيـل و اجـرجزيل مى نمايم .
درود بـر سـپـاهـيان و ارتشيان ايران اسلامى ، سلام بر فرماندهان محترم آنان . درود برهـمـه مـجـاهـدان و رزمـندگان در راه هدف . پيروز باد فرماندهان و رزمندگان ژاندارمرى وشـهـربـانـى و كـمـيـتـه و بـسـيـج و نـيـروهاى مردمى و عشايرى . برافراشته باد پرچمپـرافتخار جمهورى اسلامى ايران . و صلوات و سلام بر پشتيبان عظيم الشان مستضعفانجهان حضرت بقيه الله و ارواحنا فداه .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 5/10/61
بـــيـــانـــات امـــام خــمينى در جمع گروهى از آموزشياران نهضت سوادآموزى و كاركنانجمعيتهلال احمر جمهورى اسلامى
ارزش ها در دنيا به حسب مكتب ها و ديدها مختلف است
بسم الله الرحمن الرحيم
امـروزبـحـمـدالله بـا دو گـروهـى كـه هـر دو گـروه ارزشـمـنـدنـد مـواجـه هـسـتيم . گروهآمـوزنـدگـان بـه مـلت در سـرتـاسـر كـشـور، البـتـه گـروهـى از آنـها و گروهى هم ازهـلال احـمر. ارزش ها در دنيا به حسب مكتب ها و به حسب ديده ها مختلف است . با مطالعه بهمكتب هائى كه در دنياهست و به مسلك هائى كه در دنيا هست ، مى توانيم بفهميم كه ارزش هادر مـكـتـب اخـتـلاف دارد و در ايـده هـا هـم اخـتـلاف دارد. شـما اگر قطع نظر كنيد از مكتب هاىتـوحـيـدى و الهـى و بـه مـكـتـب هـاى مـادى و بـه ايـده هـايـى كـهدنـبـال مـاديـات هـسـتـنـد مـراجـعـه كـنـيـد و مـطـالعـه در آن بـكـنـيد، مى بينيد كه اين دو مكتبمـتـقـابـل بـا هـم و مـخـتـلف هم هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزش هايش يك چيزهائى است ، يكعـنـاويـن اسـت و مكتب هاى ماديگرى ، چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى وبـالاخـره تمام مكتب هايى كه ماوراى مكتب الهى است ، ارزش ها با هم فرق دارد. شما در همينكـشـور خودمان در زمان طاغوت و طاغوت ها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزش ها چه بود ودر مـلت كـه رنـگ آنـهـا را بـه تـبـع قـبـول كـرده بـودند، ارزش ها چه بود. در زمان آنها،آنـوقـتى كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب ، ارزش ها به كالسكه هاى چند اسبه و هرچـى بـيـشـتر بود اسب ، هشت اسب ، گاهى تا بيشتر از اين هم و عدد خدمه و عدد آنهائى كههـياهو اطراف اين انسانى كه ، يا غير انسانى كه در آن كالسكه نشسته بود، هم ارزش دربـيـن قـشـر روشـنـفـكـر آن زمـان و هـم نـويـسـنـده هـاى آن زمـان و هم شعرا و گويندگان واهل هنر آن زمان ، ارزش به اين بود كه هركس باركش بيشتر و هركس خدم و حشمش ‍ بيشتر،ارزشـش بـيشتر. طبقه اى كه اسم خودشان را طبقه اشراف و اعيان گذاشته بودند، ارزشپـيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسبداشـتـه بـاشـنـد و چـنـد تا تازى و سگ داشته باشند. در پيش سرمايه دارها هم ، ارزش ،زيـادى سـرمـايـه و روى هـم انـباشتن سرمايه ها و پركردن بانك ها يا تجارتخانه ها ازاموال ، از هر راهى باشد وقتى در قشر توده هاى مردم نگاه مى كردى ، در بين زن و مرد هردو طـايـفـه ، ارزش بـه لبـاس بـود و به طرز پوشيدن و دوختن لباس و آرايش . هر كهبـهـتـر لبـاس ‍ مى پوشيد و شيك تر بود درلباس ، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هرزنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام مى گرفت ، اين پيش زنها هم
ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزش ها همه به امور مادى بود. وقتى بنا باشدكـه ارزش انـسـان بـه اسـب و الاغ و سـگ و تـازى وامـثـال ايـنها باشد، آن مبداء ارزش ، ارزشش از اين شخص بيشتر است . اگر اسب ارزش يكانـسـان شـد، آن اسـب ارزشـش از انـسان بيشتر است ، براى اينكه او ارزش به انسان داده .اگـر فـرش و قـالى و تجملات و بزگ كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن ،اين ارزش يك انسان را زياد كند، آنها ارزش شان بيشتر از اين است ، براى اينكه آنها مبداءارزش هـسـتـنـد. انـسـان خودش ‍ ارزش ندارد، ارزشش به گاودارى است . گاوها ارزش شانبـيـشـتر از خود انسان است . ارزش شان به پارك دارى است ، ارزش شان به فرش دارىاسـت ، ارزش شـان بـه امـثـال اين مسائل است . و روى موازين عقلى اگر مبداء اثر يك جايىبـاشـد و بـه واسـطـه آن مـبـداء اثـر، ايـن آدم يـا اين شى ء ارزش پيدا كند، آن مبداء اثرارزشـش بـيـشـتـر اسـت . نـقـل شـود كـه يـك عـارف مـسـلكـى وارد شـده بـود بـهمنزل يك امير، يك سلطان يا يك امير و ديده بود كه مجلس همه چيز مزين است ، همه چيز هست، در ايـن بـين آب دهان مى خواست بيندازد، نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توى صورتآن امـيـر انـداخـت . امـيـر اعـتراض كرد كه براى چه . گفت من هر چه نگاه كردم ، كثيف تر ازصـورت تو در اينجا نيافتم . شما اگر آن ورق را ببينيد، انسان اگر آن صفحه دوم عالمرا بـبـيـنـد و در آنـجـا بـبـيـنـد كـه ايـنـهـايـى كـه ارزش شـان را بـه ايـنمـسـائل مى دانند، آنوقت مى بينيد كه در آنجا صورت آنها آنقدر مشوه و صورت انسانى همنـيـسـت ، يـك صورت ديگر است ، تا ببينى سگ باز است و همه دلش را به سگ داده است ،صورت سگ است .
ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا، به علم و تقواست
مـسـاءله تـجـسـم اعـمـال و تـجـسـم اخـلاق و ايـنـهـا يـك اى اسـت كـه در پـيـشاهـل نـظر و محققين مسلم است و در روايات ما هم هست كسى كه غيبت مى كند، در روايات هست كهزبـانـش بـه اندازه !!! بين در آنجا!!! بين مكه و مدينه ظاهرا هست ، دراز مى شود و مردم درروز حـشر از روى اين زبان عبور مى كنند. اين نتيجه غيبت است . يك كسى كه زبانش از اينور شـهـر به آن ور شهر دراز مى شود و اعراض ‍ مردم را ذكر مى كند و آبروى مردم را مىبـرد، ايـن زبـان در آن عـالم تا آن اندازه اى كه اينجا دراز بوده ، آنجا هم درازى پيدا مىكند و اهل محشر از رويش به حسب اين روايت مى گذرند. وقتى بنا شد ارزش انسان به اينمـسـائل باشد آنوقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيشاين طايفه هائى كه ارزش را به اين معانى مى دانند، ارزشى كه پيش انبيا هست اينها اصلاارزش بـدانند، باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند، وليكن باور ندارند. اگر باورداشـتـنـد رفـتـنـد دنـبـال آن ارزش ، حـالا كـه نـدارنـد و نـمـى رونـددنبال آن ارزش ، معلوم شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا و درراءس آنـهـا قـرآن كـريـم و رسـول اكـرم صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ارزش بـه علم وتـقـواسـت . مـيـزان ، ارزش اين دو خاصه است ، علم و تقوا تواما. علم تنها ارزش ندارد، ياضـعـيـف اسـت ارزشـش . تـقـواى تـنـهـا يـا ارزش نـدارد يـا ضـعـيـف اسـت ارزشش . در حديثمنقول از رسول
خـداسـت كـه (قـصـم رجـلان يـا صـنـفـان ظـهـرى عـالم مـتـهـتـك وجـاهـل مـتـنـسـك ) جـاهـلى كـه نـدانـد موازين انسانى اسلامى را، اين هر چه هم متنسك باشد،بـرخـلاف آن طريقه اى كه طريقه انبياست عمل مى كند. و عالمى كه تقوا نداشته باشد ومـتـهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هركس . آن ارزش علم و تقواست . همهچيز را از متقين قبول كنند. در لسان قرآن ، از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است ،لكـن در كـنـارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براى انسان ، مگر همان روى موازين طبيعت ، وتقوا هم بدون علم انسان را نمى رساند به كمال .
انسان تا آن آخر عمرش ، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش
شـمـا آقـايـان و آقـايـانـى كـه در هـر جـا هـسـتـنـد و ايـنشـغـل شـريـف را در آن وارد شدند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومى كه از همهچـيـز در رژيـم هـاى سـابق محروم بود و آنها هى دم مى زدند از بزرگى و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطه ور بود، شمائى كه امروز همت اين معنا را گماشتيد كه مردم را سوادآموزى كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشى است كه قرآن كريم اين ارزشرا تـصـديق فرموده است ، لكن در كنار اين آموزش ، پرورش هم باشد، دعوت به تقوا همبـاشـد. آمـوزش تنها نباشد، آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش ، هم به علماحتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش . هيچ انسانى نيست كه مستغنى از علم باشد ومـسـتـغـنى از پرورش و تربيت . اينكه بعضى از اشخاص گمان مى كنند كه ما ديگر وقتدرس خـواندنمان گذشته است ، اين صحيح نيست . درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معيننـدارد. هـمـانـطـورى كـه در حـديـث اسـت كـه عـلم از گـهـواره اسـت تـا قـبر، اگر انسان درحـال احـتـضـار هـم يـك كـلمـه يـاد بـگـيـرد بـهـتـر از ايـن اسـت كـهجـاهـل باشد. اينطور نباشد كه شما كه آنها را تعليم دهيد و انشاءالله موفق خواهيد بود،غفلت از تربيت ، از اين غفلت نكنيد. محتاج است انسان به موعظه ، محتاج است به تربيت ،تـا آخر عمر احتياج دارد. علم را با تربيت ، اينها دو بالى است كه انسان با آن مى تواندسـير بكند الى الله تعالى . مردم را به تقوا دعوت كنيد، همانطورى كه تعليم شان مىكـنـيـد، بـه تـقـوا دعـوتـشـان بكنيد. آن جمله هائى كه مى خواهيد يادشان بدهيد جمله هايىباشد كه دعوت به تقوا شده ، دعوت به مكارم اخلاق شده . شما اگر كتاب هايى كه درزمـان سـابق تعليم مى كردند ببينيد، مى بينيد كه آن كتاب ها خودش ‍ مردم را از تقوا دورمـى كـرد. عـلم بـه اسـتثناء تقوا مى خواستند درست كنند و كشور ما را علم به استثناء تقوافـاسـد كـرد و حـكـومت ها را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و قلدرها هم به واسطه اينكهتـقـوا نـداشـتـنـد عـلم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكى كه پيش تان مىخـواهد سوادآموزى كند تا آن پيرمرد و پيرزنى كه با عصا مى آيد پيش تان و انشاءاللهبيايد، علم را، آموزش را با حوصله تمام ، چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است ، باصـبـر تـمـام ، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش ، آن پر ديگر را همتقويت كنيد كه تقواست يعنى جمله هايى كه انتخاب مى كنيد براى اينكه آنها را ياد بدهيدجمله هايى باشد كه در آن تقوا هم ذكر باشد.
مـلت اگـر مـتقى شد مى تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مىآيد
ايـنـكـه مى بينيد كه در نماز جمعه كه بزرگترين اجتماعات است (در اسلام قاعده اش بودباشد) و بحمدالله امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است ، در خطبه امر شده است بهايـنـكـه دعـوت بـه تـقـوا بـكـنـيـد، ايـن بـراى اهـمـيـتـى اسـت كـه تـقـوا دارد.دنـبـال ايـنـكـه تـوحـيـد را تـذكـر مـى دهـيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم "ص " واوليـائش مـى فـرسـتـيـد و از آنـهـا نـام مـى بـريـد، درقـبـال او امر به تقوا كنيد و سرسرى از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه ، اين را يكى ازمسائل مهم بدانند. ملت اگر متقى شد مى تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه دردنـيـا پـيـش مـى آيد و ائمه جمعه انشاءالله بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند بهتـقـوا. بـايد مردم را آشنا كرد با آن چيزى كه انبيا براى آن آمدند. براى مكارم اخلاق همهانبيا آمدند، (بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ) براى تقوا و آدم سازى آمدند انبيا و حالا كه اينائمـه جـمـعـه شـغـل انـبـيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است ، در ساير جاها اينشـغـل شـريف را متكفل شدند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوابـكـنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن ، اين در خطبه جمعه كافى نيست . بايد دعوت كنندمـردم را بـه تـقـوا، وادار كـنند مردم را به تقوا، اهميت بدهند به اين خاصه الهى كه انبيابـراى آن آمدند و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مساءله تقوا و آموزندگان هم بايداهميت بدهند و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزه ها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص ‍ بدهند،كـه اگـر عـلم تـنـهاى بى تقوا باشد ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آنعـالم ارزش نـدارد. علم تنها اگر ضررش بر ملت ها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد،كه هست ، بايد گفت كه بى تقوا مى تواند كه يك كشورى را، يك انسان هائى را به بادفـنـا بـدهـد و آن كسى كه عالم تر است بهتر مى تواند كه مردم را فاسد كند. پس بايدكـه هـمـراه ايـن آمـوزش ، آموزش تقوا هم باشد. از بچه ها اگر هست ، بچه را آموزش تقوابـه انـدازه فـهم شان و بزرگترها را هم همين طور و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياجنـدارنـد، يـا ايـنـكـه وقـت گـذشـتـه اسـت . وقـت نـمـى گـذرد، انـسـان در هـرحـال اگـر يـك چـيـزى را بـدانـد بـهـتـر از نـدانـسـتـن اسـت . در هـر صـورت ايـنشغل بسيار شريف است و مسؤ وليتش هم بسيار سنگين است و انشاءالله شما موفق باشيد.
عـلم و تـقـواسـت كـه مـى تـوانـد ايـن صـليـب سـرخ وهلال احمر را ارزش به آن بدهد
و دنـبـال هـمـيـن قـضـيـه ايـن صليب سرخ است ، صليب سرخ ايده اش اگر يك ايده انسانىاسـلامـى بـاشـد، ايـن هـم يـكـى از امـورى اسـت كـه دنـبـال هـمـان تـقـواسـت ،دنـبـال هـمـان عـلم اسـت . عـلم و تـقـواسـت كـه مـى تـوانـد ايـن صـليـب سـرخ را و ايـنهـلال احـمر را و اين چيزى كه هست ، هلال احمر كه در اينجا هست ، آن تواند كه ارزش به آنبـدهـد. ارزش بـه حـجـم كار نيست ، ارزش به كيفيت است . وقتى كيفيت كار شما خوب شد وحـجـمـش هـم زيـاد شد آنوقت ارزش ها، ارزش هاى بسيار ارزنده است . البته اين كار بسيارارزنـده است ، با معلولين سرو كار داشتن و با ضعفا سرو كار داشتن و با اشخاصى كهدر جنگ هستند و
در بـيـمـارسـتـان هـا هـسـتـنـد سـرو كـار داشـتـن ، در عـيـن حـالى كـهمـشـكـل اسـت پرارزش است . و اما اينكه اين آقا گفتند كه به حسب قوانين بين المللى افرادهـلال احـمـر بـايـد مصون باشند، اينها در جاهائى كه ارزش را، ارزش انسانى نمى دانند،حـرفـش هـسـت ، مـعـنـايـش نـيـسـت . شـمـا اسـتـبـعـاد نـكـنـيـد كـه حـزب بـعـث عـراقـىدنـبـال اين باشد كه قواعد بين المللى چى هست ، يا آنهائى كه همين جمعيت هاى بين المللىرا بـه اصـطـلاح خـودشـان درسـت كـردنـد. آنـهـا ارزش را در ايـنمـسـائل كـه انـبـيـا مـى گـفتند، در اين مسائل نمى دانند، آنها ارزش انسان را به ايمان نمىدانند، آنها ارزش انسان را به شقاوت ، خونريزى و بدتر از آن مى دانند. وقتى ارزش رااينها آن ندانستند و از اول نفس ‍ خبيث شان منحرف است در اخلاق و در همه چيز، ديگر توقعنـداشـتـه بـاشـيـد كـه آنـهـا بـه قـواعـد بـيـن المـللىعمل كنند. به چه قواعد اينها عمل مى كنند؟ مگر آنهائى كه اين جميعت هاى حقوق بشر و نمىدانـم سـازمـان كـذا را درسـت كـردنـد، خـودشـان بـه ايـن قـواعـد بـيـن المـللىعـمـل مـى كـنـنـد؟ آنهائى كه اينهمه فرياد مى زنند از حقوق بشر، وقتى كه مى رسند بهايـنكه حزب بعث صدامى اينقدر از انسان ها را در اينجا كشته است و آنقدر از انسان ها را دراينجا بى خانمان كرده و عليل كرده ، علاوه بر اينكه از آن همين طورى مى گذرند، توجيههـم مى كنند. توجيه مى كنند به اينكه خوب ، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينهاهـم عوض دارند. يك دروغ عراق مى گويد براى اينكه تصحيح كند كار خودش را. هر روزمـى گـويـد كـه بصره را زدند. اين بصره اى كه زدند كجاست ، اين جمعيت بصره كجايندكـه زدنـدشـان ، يـا سـايـر شهرها. اسلام اجازه نمى دهد كه ما مردم بيگناه را براى خاطرگـنـاه ديـگـرى آزار بـدهـيـم . مـنـتـهـا آنـهـا مـى گـويـنـد ايـنمـسـائل را، بـراى ايـنـكه وقتى يك بمب يا چند بمب مى اندازند و يك جمعيت كثيرى را، زن وبـچـه بـيـگـنـاه را، پـير و جوان بيگناه را مى كشند بگويند كه ما در ازاى آن ، اين كار راكـرديـم . شـمـا مـتـوقـع نـبـاشـيـد از ايـنـهـائى كـه ادعـاى ايـنمـسـائل را مـى كـنـند و مى گويند مثلا هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادشمـصـونـنـد، تـوقـع نـداشـتـه بـاشـيـد كـه در عـمـل هـم هـمـيـن طـور بـاشـنـد، درعـمـل ايـنـطـور نـيـسـتـنـد. ارزش هـا پـيـش آنـهـا ارزش انـسـانـى نـيـسـت و هـمـهمسائل همين طور است منتها من بعضى هايش را عرض كردم . شما خودتان مطالعه كنيد ببينيدكه در رژيم سابق در هر جا ارزش چه بود، ارزش شعر چه بود، ارزش روشنفكر چه بود،روشنفكر آنوقت ارزش ‍ را به چه مى دانست ، ارزش انسان ها به چه بود در آنوقت . آنوقتخـواهـيـد فهميد كه مساءله دو راه هست ، يك راه انبياست و يك راه شياطين . يك راه طغات است ويك راه انبياست . راه انبيا ارزش ها را طور ديگرى مى داند. انسان را صاحب ارزش مى داند وارزشـش را بـه حـيـوان نـمـى دانـنـد، بـه جـمـاد نـمى دانند، به دارائى نمى دانند، به آنچـيـزهائى كه در باطن خودش هست مى دانند، به علم مى دانند، به تقوا مى دانند، به مكارماخـلاق مـى دانـنـد، و ايـن قشر از جمعيت بشر تمام ارزش ها را به غير آن چيزى كه انبيا مىدانند، مى دانند. خداوند انشاءالله ما و شما را موفق كند كه به ارزش هاى انبيا توجه كنيمو مـا دنـبـال انـبيا و در خط آنها باشيم و از ارزش هاى دنيائى كه برخلاف سيره انبيا استپـرهـيز كنيم . دنيائى را بخواهيم كه ارزشش انبيا دادند، خدمتى را بخواهيم كه ارزشش راتقوا و علم داده است . انشاءالله همه موفق بشويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 6/10/61
بـــيـانـات امـام خـمـينى در ديدار با نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى مركزى ومسؤولان دفاتر حزب جمهورى اسلامى در سراسر كشور
حزب الهى آن است كه دعوت به خود نكند، دعوت به خدا كند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين هم از بركات انقلاب و نهضت اسلام است كه با آقايانى كه در اطراف هستند ملاقات مىكـنـم و امـيـدوارم ايـن اجـتـمـاعـات و مـلاقـات هـا مـفـيـد بـاشـد. ازاول عالم تا حال دو حزب بوده است : يكى حزب الهى و يكى حزب غير الهى و شيطانى . وآثار هر يك هم جدا بوده است و آنى كه مال الله بوده چون مقصد خداى تبارك و تعالى است، بـه سـوى او و در راه مـسـتـقـيـم اسـت و آن كـه بـر خـلاف ايـن راه بوده كه اكثريت هم باايـنـهـاسـت ، حـزب هـاى شـيـطـانـى هـسـتـنـد. از صـدر عـالم تـا حـالا، زمـانرسـول الله هم بوده است و در زمان خودمان هم حزب رستاخيز را ديديد كه مقصدشان معلومبود. حزب هاى الهى ، آثارش اين است كه روح خداست ، يعنى كوشش آن اين است كه دعوتبه خود نكند و دعوت به خدا بكند، دعوت به طبيعت نكند و دعوت به الوهيت و ملكوت بكندو اين علامتى است كه انسان خودش مى تواند بفهمد كه كجا مى رود. آيا طرف حزب خدايىو خـدا مـى رود و جـزء حـزب الله اسـت يـا طرف حزب هاى ديگر. انسان مى تواند تشخيصبـدهـد كـه چـكـاره اسـت ، البته گاهى حجاب ها مانع مى شود كه انسان بفهمد چكاره است .آنـهـا كـه در ايـن راهـنـد كـه راه را پيدا كنند مى توانند حجاب ها را پاره كنند و بيايند راهحـزب الله را، از بـاب ايـنـكـه (حـزب الله هـم الغـالبـون ) و حـزب هاى ديگر هم كهفـرضـا مـدتـى بـمـانـنـد و دست و پا بزنند، مغلوبند و آن چيزى كه لازم است براى همهافـراد بـشر، اين است كه توجه كنند كه خودشان را در حزب خدا وارد كنند. انبيا هم براىهمين آمدند، يعنى اگر چنانچه جنگ مى كردند براى خدا و اگر صلح مى كردند، براى خداو اگـر دعـوت مـى كردند براى خدا. و هيچ يك از انبيا را سراغ نداريم كه گوشه گيرىكرده باشد. چوپان است ، عصايش را برمى دارد و راه مى افتد براى نجات مردم و فرعون، ولى فرعون نتوانست نجات پيدا كند. و اسلام است كه راه افتاد با همين فقيرها و با همينمـردم كـه در نـظـر اشـخـاص ديـگـر مـردم پـايـيـن بـودنـد واشـكـال بـه پـيـغـمـبـر مـى كـردنـد كـه بـا تـو يـك دسـتـهاراذل و مـردم پـسـت هستند. و امروز تمام خوبى هايى كه در دنيا هست و تمام آثار خير، اثردعوت انبياست . يعنى مردمى كه دعوت انبيا راقبول كردند، آثار خير گذاشتند و يك دستههـم كـه اعـوجـاج داشـتـند و آثار خير گذاشتند، باز هم اينها از آثار انبيا است براى اينكهآثار انبياء اسباب اين شد تا آنها از س ملت ها يك همچو كارهايى را انجام دهند و
خـودشـان را بـه ايـن راه بـزنـنـد و وارد بـشـونـد كه مقاصدشان را پيش ببرند، لكن اينانـحـراف است و انسان بايد از اين انحراف ها نجات پيدا كند. و بدترين انحراف اين استكه انسان در ظاهر يك جورى نمايش دهد كه واقعش برخلاف اوست . اين نفاق است و نفاق ازبـدترين خبرهايى است كه در قرآن مجيد آمده . براى خود منافقين بخصوص يك سوره آمدهاست و براى غير منافقين بالخصوص ‍ سوره نيست . البته براى كفار آمده كه كفار منافقينهم هستند. بنابر اين آنقدرى كه اسلام تكيه كرده است بر اينكه منافقين را از بين ببرد يااصـلاحـشـان كـنـد، بـراى كفار اينطور نيست . انسان مى داند با آدم كافر چه بكند، اما بامنافقين نمى داند چه كند. زمان پيغمبر هم همين طور بوده است . و در اسلام از منافقين بيشترتكذيب شده است و منافق اوضح مصاديق كفر است .
اگر ايده حزبى چيزى غير از خدا باشد آن حزب شيطان است
در هر صورت بايد جامعه ما، روحانيون ما، روشنفكران ما و دانشمندان ما در فكر اين باشندكه اين نعمت و فرصتى كه خدا به ما داده است ، طورى نشود كه آن را شكر نكنيم . آقاياندر هر جا كه هستند، در حزب يا در خارج حزب بايد كارى كه مردم را در صحنه نگه دارند.وقـتـى مردم با هم مجتمع شدند، آنوقت است كه مى توانند كارى انجام دهند و وقتى قطراتجمع شد سيل هم درست مى شود. بنابر اين ما بايد دعوت بكنيم و دعوت ما به خود نباشد،دعـوت بـه دنـيا نباشد، دعوت به خدا باشد. وقتى دعوت به خدا شد و دنيا هم الهى شد،مـى شـود آخرت و مى شود ملكوت دنيا و فرقى ندارد مابين اينجا و ملكوت و جبروت ، همهاش جـلوه اى اسـت از خـدا. آن چـيزى كه دنيا را بد مى كند اين است كه انسان توجه كند بهعـالم پـايـين ، در مقابل خداى تبارك و تعالى . و كسى كه دنيا را دارد و خيرات و مبرات وزكـات و خـمـس و هـمـه ايـنـهـا را مـى دهد، دنيايش بد نيست . و ميزان ، حجم نيست ، ميزان ، آنوضـعـيت روحى هركس ‍ است . وهمه خطرها براى انسان خود آدم است و مبداء اصلاح هم از خودآدم بـايد شروع شود. و نمى شود كه يك واعظى كه خودش ‍ اصلاح نشده بتواند ديگرانرا اصلاح كند و آن واعظى مى تواند موعظه كند كه در باطنش هم موعظه شده باشد. و همينطـور هـركس ‍ كه مى خواهد صحبت كند بايد توجه كند كه چه مى خواهد بگويد، آيا در اينچـيـز رضـاى خـدا هست ، آيا دعوت به خودش هست يا دعوت به خدا، بعد هم كه صحبت كرد،بنشيند كه آيا اين صحبت براى اين بود يا براى آن . اين راهى است براى سير انسان بهخـدا كـه مـراقـبـت كـنـد از خـودش و بعد از مراقبت محاسبه نمايد. اينطور نيست كه حزب بدباشد يا هر حزبى خوب باشد. ميزان ، ايده حزب است و اگر ايده چيز ديگرى باشد اينحزب شيطان است ، هر اسمى هم داشته باشد. بنابراين ما بايد كوشش كنيم كه حزبمانرا حـزب الله كـنـيـم ، خـودمـان را جزء حزب الله قرار دهيم . و من اميدوارم كه آقايان موفقشوند در هر جا كه هستند براى اسلام و براى خدا و براى رسيدن به مقصد الهى فعاليتكنند و اگر در بين خودشان ديدند كه كسى انحراف دارد، به آقايان اطلاع دهند. من اميدوارمكه خداوند تاييد كند كه براى اسلام انشاءالله مفيد واقع شويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 7/10/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان 8 ماده اى امام
رسـيـدگـى بـه امـر مـتـخـلفـيـن بـايـد بـا كـمـال جـديـت و قـاطـعـيـتعمل شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد به آقايان عرض كنم كه شما در اين كارى كه داريد انجام مى دهيد كه رسيدگىبـه امـر مـتـخـلفـيـن هـست ، چه در سطح دادستان ها و قضات و اينها و چه در سطح ادارات ووزارتـخـانـه هـا و ايـنـهـا، يـك امـرى اسـت كـه الزام شـرعـى الان دارد و بـاكمال جديت و قاطعيت اين بايد عمل بشود. و ما نمى توانيم ببينيم كه يك كشورى ادعاى اينبكند كه ما جمهورى اسلامى هستيم و قاضى كه بايد آنقدر در شرع به او اهتمام شده است، آنوقت قاضى ، يك شهر را به آتش بكشد و سكوت بكنيم . يا فرض كنيد يك دادستانىدر يـك جـائى كـارهـاى خـلاف شـرع بـيـن مى كرده است ، باز هم بايد ما بنشينيم و سكوتبـكـنـيـم . از حـالا بـه بـعـد اصلا سكوت معنا ندارد. بايد آقايان به طور جدى محكمه اىتشكيل بدهند براى رسيدگى به امر متخلفين ، قضات متخلف و كسان ديگرى كه در هر جاهـسـتند و متخلفند و متخلفين را بعد از اينكه معلوم شد كه اين آدم تخلف كرده و خلاف كردهاسـت ، بـايـد آنـهـائى كـه مسؤ ول هستند فورا و غايت الامر در ظرف سه روز به جاى آنهاكسى را بگذارند و اگر آنها مسامحه در اين امر كردند بى عذر، بخواهند اين كار را نكنند،خـود شـمـا، خـود آقـايـانى كه ، اين هياتى كه براى اين رسيدگى است و چيز هستند، مجازهـسـتـنـد كـه تعيين كنند، مستقلا خودشان تعيين كنند و مسامحه در هيچ امرى ابدا نبايد بشود،چـنـانـچـه از آن طـرف هـم بـايـد بـا كمال توجه به اطراف قضيه كه كسى يك وقت خداىنـخـواسـتـه مـظـلوم واقـع نـشـود. لكن ما بايد اين بار ظلم را كه الان در سرتاسر كشورگـاهـى مـى شـود بـه اشخاص ، اين بار را ديگر بايد سبك كنيم و از بين ببريم و اگرچـنـانـچـه مـن الان اعـلام مـى كنم اگر چنانچه اشخاص به واسطه اغراض فاسده بخواهندجوسازى كنند و بخواهند تلفن از اين طرف و آن طرف بكنند و اين مطلب معلوم بشود، خودآنـها برخلاف موازين شرعى و مقابل اسلام مى خواهند كار بكنند و من به ملت اعلام مى كنمكـه هـر كس كه اين كار را كرد، بااو معامله فسق بكنند و در هيچ جائى از جاهائى كه يك آدمعـادل بـايـد بـاشـد، او را نـپـذيـرند و اطلاع بدهند تا تاءديب بشوند آنها. يك كارى كهاسـلام مـى خـواهد بكند، يك كارى كه براى مردم ، مى خواهد ظلم را از مردم بردارند، آنوقتيك كسى بگويد ما جوسازى مى كنيم ، يك كسى بگويد كه ما اين كار را نمى كنيم ، نبايدبـشـود. ايـن معنايش اين است كه كار اسلام نبايد بشود و اين اقلش اين است كه اعلا مرتبهفسق است و بايد تعزير بشود و
بـالاتـرش ايـن اسـت مـمكن است يك وقت چيزهاى ديگر بشود. و كسى حق ندارد در سرتاسركشور، هيچ قاضى شرعى حق ندارد كه بدون جهت استعفا كند و بخواهد جوسازى كند. اگرجـوسـازى كـنـد، معلوم مى شود كه خودش زير سواءل است و بايد خودش ‍ احضار بشود واگـر چـنـانـچـه واقـعـا خـودش را لايق نمى داند، بايد اعتراف كند كه من لايق نيستم و نمىخـواهـم بكنم و بعد از اينكه او را كنار گذاشتند، بلافاصله بعد از حداكثر سه روز، بهجاى او بايد قاضى و دادستان و اينطور چيزها تعيين بشود.
در هـر صـورت ، شـما كارى را كه داريد انجام مى دهيد و اين هياءتى كه براى اين مساءلهدرست شده است و كارى مى خواهند انجام بدهند، بر آنها مسامحه جايز نيست و همانطورى كهزيـاده روى هـم انـشاءالله نمى كنند و آن هم جايز نيست . هر دو طرف قضيه است و مساءله ،مـسـاءله مـسـامـحـه و شـوخـى نـيـسـت . اگـر يـك جـائى مـسـامـحه ما از كسى ديديم ، ما از اوبـازخـواسـت خـواهيم كرد و اگر يك مقامى ، هر كس باشد، بخواهد جوسازى بكند، بخواهدتخلف از اين مسائل بكند، اين تخلف از احكام اسلام است و اگر مقامى است كه !!! بايد !!!حـيـثـيـت عـدالت در او مـعـتبر است ، خودش منعزل هست فى نفسه و اگر اين در آن مقام هم حيثيتعـدالت مـعتبر نيست بايد دستگاه ها و دست اندركارها او را كنار بگذارند و اگر نگذاشتند،ايـن هـيات باز مجازند كه آنها را به جاى آنها قرار بدهند. در هر صورت مساءله ، مساءلهمـهـم اسـت و مـسـاءله ، مـسـاءله آبـروى اسـلام اسـت ، آبروى جمهورى اسلامى است و مساءلهشـوخى نيست كه يك كسى در يك شهرى آنهمه جنايات مى كند آنوقت يك كس ديگرى براىخاطر او كمك كند به او، معين ظلمه باشد. نبايد اين كارها بشود. خودشان دست بردارند ازاين كارها، والا مورد تاديب واقع خواهند شد. انشاءالله من دعا مى كنم كه موفقيت براى شماحـاصـل بـشـود و كـارهـا را با جديت ، هيات هاى محل وثوق قرار بدهيد و دادگاهى كه موردتـوجـه اسـت و دادگـاه صـحـيـح اسـت ، تـشـكـيـل بـدهـيـد، يـا دادگـاه هـائى در اطـرافتـشكيل بدهيد كه اين مسائل را حل بكنند و رسيدگى بكنند و بعد از اينكه يك كسى شاكىدارد، او را بـخـواهـند (هر كس مى خواهد باشد) اگر شكايتى دارد و ديدند يك شكايتى استروى اساس صحيح ، بايد او را بخواهند و محاكمه كنند، اگر چنانچه بيگناه بودند، خوب، بـروند سراغ كارشان و اگر بيگناه نبودند، آنوقت بايد به مجازات خودشان به حسبمـوازيـن شـرعـى از تـعزير و از حد و از قصاص و از اينها، چون بعضى از اينها قصاصدارند بايد مردم قصاص كنند از آنها و بعضى از اينها تعزير شرعى (اكثر اينها تعزيرشرعى دارد) و بايد تعزير بشوند، اين اشخاصى كه مرتكب شدند و ابدا تخلف از اينامر نخواهد شد. هركس هر جوسازى بكند به ضرر خودش است و او را در بين مردم ، ما اعلاممـى كـنـيـم . اگـر كـسـى بـخـواهـد يـك جـوسـازى بـكـنـد كـه اسـلام كـار خـودش راعـمـل نـكـنـد، ايـن بـدتر از آن كارى است كه منافقين دارند كنند، براى اينكه آنها جوسازىاسـلامـى نـمـى كـنند، شما مى خواهيد جوسازى برخلاف قوانين اسلام بكنيد و شما هم جزءآنها واقع مى شويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 9/10/61
نامه نخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور به محضر امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مقدس رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى مدظله العالى
بـه عـرض عـال مـى رسـانـد حـسـب الامـر آن حـضـرت نـسـبـت بـهتـشـكيل محكمه قضات و دادستان هاى دادگاه ها و دادسراهاى انقلاب ، ستاد اجرائى پيگيرىفرمان ، مبادرت به تشكيل محكمه فوق نموده و درخواست مى شود فردى را كه مورد اعتمادو وثوق مقام رهبرى است جهت رياست اين محكمه منصوب فرمائيد.
سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى !!! مير حسين موسوى
تاريخ : 9/10/61
فرمان امام خمينى در پاسخ نامه ننخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى آقا سيد جعفر كريمى دامت افاضاته را براى رياست محكمه مرقوم، مـنـصـوب نـمودم . انشاءالله تعالى ايشان با قاطعيت و دقت و مطابق با ضوابط شرعىمـوفـق بـه انـجـام ايـن خـدمـت بـزرگ بـراى اسـلام و مـسـلمـيـن بـاشـنـد و جز رضاى خالقمتعال به چيز ديگرى فكر نكنند.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 12/10/61
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در ديـدار با رؤ ساى جمهورى و مجلس ، گروهى از نمايندگانمـجـلسشـوراى اسـلامـى ، اعـضـاى هـيـاءت دولت ، فرماندهان سپاه و ارتش و شركتكنندگان دركنگره جهانى ائمه جمعه
تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه كنند به گرفتارى هائى كه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا تبريك اين عيد بزرگ سعيد اسلامى را كه در آن روز حركت انسان ها به سوى عالمديگر بنيانگذارى شد و حركت هاى معنوى در محيطى كه آلوده به همه شرك ها و پليدى هابـود، تـبـريـك عـرض مـى كـنـم و بـه هـمـه مـلت اسـلام تـبـريـك ولادت بـا سـعـادترسول اكرم صلى الله و عليه و آله و سلم و ولادت فرزند بزرگوارش ، مبداء همه فيضها و حامل پيام هاى رسول اكرم ، حضرت صادق سلام الله عليه را تبريك عرض مى كنم وبه همه مهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند، ائمه جمعه و شايد ائمه جماعتهـم بـاشـنـد و ديـگـر بـرادران ، عـرض ارادت مـى كنم و خوشامد مى گويم كه به كشورخـودشـان آمـدنـد. مـا جـدائى ما بين خودمان و مسلمين احساس نمى كنيم و اميدوارم كه مسلمين هماحـسـاس بـكـنـنـد كـه هـمـه مـمـالك ، مـمـالك اسـلام اسـت و هـمـهمال همه مسلمين .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation