بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه ارشادالقلوب دیلمی, ابى محمدحسن دیلمى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     38000001 -
     38000002 -
     38000003 -
     38000004 -
     38000005 -
     38000006 -
     38000007 -
     38000008 -
     38000009 -
     38000010 -
     38000011 -
     38000012 -
     38000013 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page


پـيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به تحقيق كه براىخـداى مـتـعـال خـاصـانـى است از خلق او كه آنها را در درجاتاعلى و مقامات بالاى بهشت ساكن مى فرمايد به جهت اين كهآنـهـا عـاقـل تـريـن اهـل دنـيـا بـودنـد. عـرض كـردنـد: يـارسـول الله چـگـونـه آنـهـا عـاقـل تـريـناهـل دنيا بودند؟ فرمود: آنها تمام همت خود را مصروف داشتهبـراى سـرعـت بـه سـوى خـداى خـود در انـجـام اعـمـالى كهرضـايت او در اوست . پس دنيا در نظر آنها خار و پست آمده ورغـبـت و ميل در زيادى آن نمودند. مدت كمى صبر كردند و درپى آن به راحت طولانى رسيدند.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله :لكل شى ء معدن و معدن التقوى قلوب العارفين .
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر چيز را معدنى استو مـعـدن تـقـوى قلوب عارفين (خدا شناسان ) است نتيجه اينكـه هـر چـه مـعـرفـت بـيـشـتر باشد تقوى خواهد بود و آيهكريمه شاهد آن است :
انما يخشى الله من عباده العلماء(110)
ايـن است و جز اين نيست كه از ميان بندگان خدا، علماء از خدامـى تـرسـنـد. چـون خشيت و خوف را فرع علم دانسته و بيانفـرموده ، چنانچه در فرمايش پيغمبر تقوى را فرع معرفتشمرده .
و قـال لا تـزل قـدم عـبـد يـوم القـيـمـة حـتـىيـسـئل عـن خـمـس خـصال عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيماابـلاه و عـن مـاله مـن ايـن اكـتـسـبـه و فـيما انفقه و عن عمله ماذاعمل فيما علم .
در روز قـيـامـت بـرداشـتـه نمى شود قدم بنده تا اين كه ازپـنـج چـيـز از او سـؤ ال شـود: 1ـ سـؤال مى شود عمر و زندگى خود را در چه چيز فانى و نابودكـردى 2ـ سـؤ ال مـى شـود ايـام جـوانـى را در چه چيز كهنهكـردى 3ـ سـؤ ال مـى شـود مـال از كـجـا آوردى 4ـ سـؤال مـى شـود مـال را در چـه راه مـصـرف و خرج كردى 5ـ سؤال مـى شـود عـلمـى كـه به تو داده شد تا چه اندازه به آنعمل كردى .
و قـال امـيـرالمـؤ مـنين عليه السلام : انما زهد الناس فىطـلب العـلم لمـا يـرون مـن قـله انـتـفـاع مـن عـلم بـلاعمل .
حضرت اميرالمؤ منين - عليه السلام فرمود: علت اين كه مردمرغـبـت در طـلب عـلم ندارند اين است كه مى بينند علماى بدونعمل از علم خود نفع و بهره نمى برند.
و قـال النـبـى صـلى الله عـليـه و آله : علم لا ينتفع بهككنز لا ينفق به .
پـيـغـمـبـر صلى الله عليه و آله فرمود: علمى كه صاحب آنبه آن منتفع نشود همچون گنج است كه از آن چيزى برداشتهنشود و در احتياجات خرج نكند.
و قـال عـليـه السـلام : العـلم عـلمـان عـلم بـاللسان و هوالحـجـة عـلى صـاحـبـه و عـلم بـالقـلب و هـو النـافـع لمـنعمل به و ليس الايمان بالتمنى و لكنه ما ثبت فى القلبو عملت به الجوارح .
و كـان نـقـش خـاتـم الحـسـيـن بـن على عليهما السلام علمتفاعمل .
فـرمـود: عـلم دو علم است : يكى به زبان است پس آن فايدهندارد جز اين كه سبب اتمام حجت است و گفته مى شود تو كهمـى دانستى چرا عمل نكردى . و ديگرى علمى است كه در قلباسـت و آن سـبـب نـفـع است براى صاحبش در وقتى كه به آنعـمـل كند. و ايمان به آرزو نيست كه كسى بگويد كاش من مؤمـن بـودم و ليكن ايمان چيزى است كه در قلب ثابت باشد واعضاء و جوارح به آن عمل كند.
نـقـش خـاتـم امـام حـسـيـن عـليـه السلام چنين بود: دانستم پسعمل مى كنم .
و قـال بـعـضـهـم : اول العـلم الانـصـات ثـم الاستماع ثمالحفظ ثم العمل ثم النشر.
بـعـضـى از عـلمـاء فـرمـوده است : اول علم سكوت است ، پسگـوش دادن ، پـس حـفـظ كـردن ، پـسعمل كردن ، پس رساندن به ديگران و پخش نمودن است .
و قـيـل فى قوله تعالى : فنبذوه وراء ظهورهم ،(111)قال تركوا العمل به والنشرله .
در تفسير اين آيه كريمه كه مى فرمايد: پس انداختند آن رابـه پـشـت سـر خـود، فـرمـود: مـراد ايـن اسـت كـهعمل به آن و نشر و پخش آن را ترك كردند.
قـال صـلى الله عـليـه و آله :مـثـل مـا بـعـثـت مـن الهـدى و الرحـمـة بـهكـمـثـل غيث اصاب الارض فمنها ما انبت العشب و الكلاء و كانتمـنـهـا اخـاديد حقنت الماء فانتفع به الناس فشربوا و سقوازروعهم و ارض اخرى سبخة لم تمسك الماء و لم تنبت الزرعكذلك قلوب العالمين العالمين و قلوب العالمين التاركين .
و قـالرسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : لا يـكـونالرجـل مـسـلما حتى يسلم الناس من يده و لسانه و لا يكون مؤمـنـا حـتـى يـاءمن اخوه بوائقه و جاره بوادره و لا يكون عالماحـتى يكون عاملا بما علم و لا يكون عابدا حتى يكون و رعا ولا يكون و رعا حتى يكون زاهدا فيما فى ايدى الناس .

پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: آنچه را كه من به آنمـبعوث شده ام ، يعنى احكام اسلام مانند بارانى است كه بهزمـيـن مـى رسد. پس از بعضى زمينها در اثر باريدن بارانبـر آن گـيـاه و عـلف مـى رويـد. و بـعـضـى ديـگر از زمينهاگـودال اسـت كـه آب باران را در خود نگاه مى دارد و مردم ازآن نفع مى برند به اينكه از آن مى آشامند و زراعت هاى خودرا بـا آن آبـيـارى مـى نـمايند. و بعضى ديگر زمين شوره ونمكزار است كه نه آب را در خود نگاه مى دارد و نه گياه درآن مـى رود هـمـچـنـيـن است قلوب مردم عالم كه علم دين در آنهاقـرار مـى گيرد. بعضى عمل مى كنند و آثارش در آنها ظاهراسـت و ديـگران از وجود آنها بهره مند مى گردند. و بعضىقـلبـهـا ظـرف آن عـلوم هـسـتـند كه با آن تشنگى روح خود وديـگـران را بـر طـرف و جـان خـود و ديـگران را سيراب مىكـنند. و بعضى ديگر هستند قلبهاى آنها به شوره زار ماندكه آن آب علم دين در آنها اثرى نمى بخشد نه نور علمى درآن ايـجـاد مـى شـود و نـه ظـرفى است كه آن علوم را در خودنگاه دارد تا ديگران بيايند و از آن بهره مند شوند. پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مسلمانى هر مسلمانمـحـقق نخواهد شد تا وقتى كه مردم مسلمان از دست و زبان اوسـالم بـمـانـنـد. و ايـمـان هـر مـؤ مـن بـهكـمـال نـرسـد تـا اين كه برادران ايمانى او از شرش ايمنبـاشـنـد و هـمـسـايـگـانـش از شدت غضب و ناراحتيهاى او امانداشـتـه بـاشند. و اطلاق عالم بر او نمى شود تا وقتى كهبه آنچه مى داند عمل كند. و او را عابد نتوان گفت تا وقتىكه به مقام ورع و اجتناب از گناهان برسد. و ورع براى اوحـاصـل نـشـود تـا وقـتـى كـه از آنـچه در دست مردم است زهدورزد، يعنى چشم طمع از اموال مردم بردارد.
قـال المـصـنـف : يـا اخـى اطـل الصـمـت و اكـثـر الفـكـر واعـمـل بـالمـوعـظـه و اقل الضحك و اندم على خطيئتك تكن عندالله وجيها مقبولا.
صاحب كتاب گويد: اى برادر من سكوت و خاموشى طولانىداشـتـه باش ! و فكر زياد و انديشه بسيار در آثار قدرتحـق تـعـالى و آيـات الهـى و فـنـا وزوال و تغييرات دنيا و اعمال گذشته خود بنما به مواعظ ونـصـايـح قـرآنـى و كـلمـات پـيـغـمـبـر واهـل بـيـت طـاهـريـنش و ساير بزرگان دين از علماء و حكما ودانـشـمـنـدان عـمـل كـن ! و خنده مخصوصا با صدا و قهقهه كمداشته باش ! و ندامت و پشيمانى از گناهان و خطاهاى خود راشيوه خود قرار بده ! هرگاه اين اوصاف با اين بيان در تويـافـت شـد در نـزد خـدا آبـرومـنـد و مـوردقبول خواهى بود.
و قال صلى الله عليه و آله : راءيت ليلة اسرى بى الىالسـمـاء قـومـا يقرض ‍ شفاههم بالمقاريض من نارثم يرمىفـقـلت يـا جـبـرئيل من هولاء فقال خطباء امتك ياءمرون الناسبالبر و ينسون انفسهم و هم يتلون الكتاب افلا يعقلون .
رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: شبى كه مرا بهمـعـراج بـردنـد و در آسـمـانـها سير دادند عده اى را ديدم كهلبهاى آنها را با مقراض آتشين مى چيدند و مى ريختند، پسگفتم اى جبرئيل اينها كيانند؟ گفت : اينها خطيبانى از امت توهـسـتـنـد كـه مـردم را بـه كارهاى نيك امر مى كردند و خود رافـراموش مى كردند، و حال آن كه آنها قرآن كريم را قرائتمـى كـردنـد. آيـا خـداونـد نـعـمـت عـقـل بـه آنها نداده بود تاتـعـقـل كـنـنـد و بـه گـفـتـه هـاى خـودعـمـل كـنـنـد اكـنون سزاى آنها اين است كه به اين عذاب مبتلاگردند.
و قـال بعضهم : العالم طبيب الامة و الدنيا الداء فاذا رايتالطـبـيـب يـجـرالداء الى نـفـسه فاتهمة فى علمه و اعلم انهالذى لا يوثق به فيما يقول .
بعضى از علماء فرموده اند: عالم طبيب امت است و دنيا درد است. هـرگـاه ديـدى طـبـيـب درد را بـه سـوى خود مى كشد، يعنىطـالب دنـيـا اسـت پـس او را در ادعـا و روش و سـيره اش متهمكنيد، و به علم او اهميت ندهيد. و بدانيد كه او عالمى است كهاعـتماد و وثوق به گفتار او نيست و آنچه مى گويد اعتبارىبـه آن نـيست ، چون خود به گفته خود ايمان ندارد و الا برخلاف آن عمل نمى كرد.
و قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : لا تـطلبواالعـلم لتـبـاهـوا بـه العـلمـاء و لا لتماروا به السفهاء و لالتراؤ ا به فى المجالس و لا لتصرفوا به وجه الناس ‍اليكم للتراؤ س فمن فعل ذلك كان فى النار و كان علمهحجة عليه يوم القيمة و لكن تعلموه و علموه .
رسـول خـدا صلى الله عليه و آله فرمود: طلب نكنيد علم رابراى مباهات و فخر بر علماء و نه براى مجادله و مراء بانادانان ، و نه براى اين كه به مردم نشان دهيد و ريا كنيد ودر مـجالس ، و نه براى اين كه توجه مردم را به خود جلبكـنيد و كسب شرافت و مقام در ميان آنها بنماييد پس كسى كهبخواهد به خاطر اين مقاصد موهومه كثيف علم به دست بياوردآتش ‍ جهنم را براى خود تهيه ديده است ، و همان علم حجت براوست ، يعنى دليل محكوميت او در روز قيامت مى گردد. و ليكنعـلم را يـاد بـگيريد و عمل كنيد و به ديگران ياد دهيد و سببنجات خود و ديگران گرديد.
باب دوم : در زهد در دنيا
قال الله تعالى : يا ايها الناس اتقوا ربكم واخشوا يومالا يجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شيئا ان وعدالله حـق فـلا تـغـرنـكـم الحـيـوة الدنـيا و لا يغرنكم باللهالغـرور.(112) و قـال سـبحانه : يا ايها الذين آمنوا اتقواالله و لتـنـظـر نـفـس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبيربما تعملون .(113)
اى مـردم از خـداى خـود بـتـرسيد و بترسيد از روزى كه هيچپدرى به عوض ‍ پسرش مجازات نخواهد شد، و نه فرزندبـه جـاى پـدر به چيزى جزا داده خواهد شد. به تحقيق وعدهخـدا حـق اسـت پـس زنـدگى دنيا شما را مغرور نكند و شيطانشـمـا را بـه خـدا مـغـرور نـكـنـد. و خـداى سبحان جلت عظمتهفـرمود. اى اهل ايمان از خدا بترسيد و بايد هر كس دقت نظرداشـتـه باشد در آنچه از اين دنياى فانى براى زندگانىبـاقـى مى فرستد كه فردا بر آن وارد خواهد شد. و از خدابـتـرسـيـد بـه درسـتـى كـه خـدا بـه آنـچـه شـمـاعمل مى كنيد، آگاه است .
و قـال تـعـالى : و فـرحـوا بـالحـيـوة الدنـيا و ما الحيوةالدنيا فى الاخرة الا متاع ،(114) يعنى جيفه .
و خوشنود شدند به زندگى دنيا و نيست زندگانى دنيا درقبال آخرت مگر مانند مردار متعفن بدبو.
و قـال تـعـالى : ان الذيـن لا يـرجـون لقـائنـا و رضـوابـالحـيـوة الدنيا و اطمانوابها و الذين هم عن اياتنا عافلوناولئك ماويهم النار بما كانوا يكسبون .(115)
بـه تـحـقـيـق كـسـانى كه اميد لقاى رحمت ما را ندارند و بهزنـدگـى دنـيـا راضى شدند و به آن اطمينان پيدا كردند وكـسـانـى كـه آنـهـا از آيات ما كه مراد آيات آفاقى و انفسىاسـت كـه دلالت بر يگانگى حق تعالى دارد غافلند اينانندكـه مـنـزلگـاه آنـها به سبب كارهايى كه در اين عالم انجامدادند جهنم است .
و قـال تـعـالى : انـمـا مـثـل الحـيوة الدنيا كماء انزلناه منالسـمـاء فـاخـتـلط بـه نـبـات الارض مـمـاياكل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت وظـن اهـلهـا انـهـم قـادرون عـليـهـا اتـاهـا امـرنـا ليـلا او نهارافـجـعـلنـاهـا حـصـيـدا كـان لم تـغـن بـالامـس كـذلكنفصل الايات لقوم يتفكرون (116)
جـز ايـن نيست كه مثل زندگانى دنيا مانند آبى است كه فروفرستاديم آن را از آسمان پس گياهان زمين به آن مخلوط شداز آنـچه كه خوراك مردم است مانند دانه ها و آنچه كه خوراكحيوانات است مانند علف ها تا وقتى كه زمين به سبب آن زينتگـرفـت و بـه آن مزين شد و اهل زمين گمان بردند كه قادربـر آنـنـد امـر مـا در شـب آمد يا روز پس آن را درو شده قرارداديم كه گويا قبلا چيزى روئيده نشده بود. همچنين آيات وعـلامـات خـداشـناسى را بيان مى كنيم براى مردمى كه فكرمى كنند.
و قـال تـعـالى : مـن كـان يـريـد العاجلة عجلنا له فيها مانشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصليها مذموما مدحورا و مناراد الاخـرة و سعى لها سعيها و هو مؤ من فاولئك كان سعيهممشكورا.(117)
هـر كس در كارهايش تنها منظور و اراده اش دنيا باشد به اومـى دهـيـم در دنـيـا آنچه خواستيم براى هر كس اراده كرديم ،پـس قـرار داديم براى او جهنم را در حالى كه در آنجا معذببـاشـد و مـورد مـذمت و دور از رحمت حق تعالى باشد. و كسىكـه اراده كـند آخرت را و براى آن سعى و كار كند و او مؤ منبـاشـد پـس ايـن كـسـان سـعـى و كـوشـش آنـهـا مـوردقبول خدا متعال خواهد بود.
و قـال تعالى : من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوفاليـهـم اعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون اولئك الذين ليسلهـم فـى الاخـرة الا النـار و حـبـط مـا صـنـعـوا فـيـهـا وباطل ما كانوا يعملون .(118)
كـسـى كه اراده كند زندگى دنيا و زينت آن را اجر اعمالشانرا تـمـام و كـامل به آنها مى رسانيم و از راه در دنيا كمبودىبـراى آنها نيست اينانند كسانى كه در آخرت براى آنها غيرآتـش و عـذاب چيز ديگرى نيست و ثوابى براى كارهاى آنهادر آخـرت نـيـسـت و آنـچـه عـمـل كـردنـدباطل است .
و قـال سـبـحـانـه : من كان يريد حرث الاخرة نزد له فىحـرثـه و مـن كـان يريد حرث الدنيا نوبه منها فما له فىالاخرة من نصيب .(119)
آن كـس كـه اراده كـند كشت و زرع آخرت را زياد مى كنيم ما دركشت و زرع او و آن كس كه اراده كند كشت و زرع دنيا را به اوبـعـضـى از آنچه كه اراده كرده مى دهيم و براى او در آخرتنصيب و بهره اى نيست .
و قـال تـعـالى ذامـا لقـوم : كـلابل تحبون العاجلة و نذرون الاخرة .(120)
و از جـهـت مـذمت قومى فرمود: نه چنين است بلكه اينها دنيا رادوست دارند و آخرت را واگذاشته اند.
و قـال تـعالى : ان هولاء يحبون العاجلة و يذرون ورائهميوما يقيلا.(121)
خداى متعالى فرمود: به درستى كه اينها دنيا را دوست دارندو در پشت سر خود واگذاشته اند روز سنگين و سختى را.
و قال سبحانه : و ما اوتيتم من شى ء فمتاع الحيوة الدنياو زينتها و ما عندالله خير و ابقى .(122)
در اين عالم هر چه به شما داده شده اساس و زينتهاى فانىاين دنيا است . و آنچه نزد حق تعالى موجود است (در عالم بقاو نعمتهاى دائمى ) آنها بهتر و باقى تر است .
و قـال تـعـالى : و مـا هذه الحيوة الدنيا الا لهو و لعب و انالدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون .(123)
ايـن زنـدگـانـى دنـيـا كـه در اخـتـيـار شماست جز موهومات واسـبـاب بـازى چـيـز ديگرى نيست و آنچه باقى و دائم استحيات و زندگانى خانه آخرت است و اى كاش مى دانستند پىبه اين معنى مى بردند.
بيان : در تفسير گفته شده كه لو شرطيه است بنابراين ،مـعنى چنين مى شود: اگر فرق و تفاوت بين دنيا و آخرت رامى دانستند سرگرم دنيا نمى شدند تا از آخرت باز مانند.
و قال تعالى : اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينةو تـفـاخـر بـيـنـكـم و تـكـاثـر فـى الاءمـوال و الاولادكـمـثـل غـيـث اعـجـب الكـفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثميـكـون حـطـامـا و فـى الاخـرة عـذاب شـديـد و مغفره من الله ورضوان و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور.(124)
بدانيد به درستى كه زندگى دنيا بازيچه و موهوم است ودر نـظـر شـمـا زيـنـت داده شده و سبب شده است كه با آن بهيـكـديـگـر فـخر و مباهات مى كنيد و مى كوشيد تا در كثرتمـال و اولاد از يـكـديـگـر پـيـشـى بـگـيـريـد. و فـنـا وزوال آن مانند گياهان صحرا است كه در اثر باران ظاهر مىگردد و چند صباحى سبز و خرم است و به اندك زمانى خشكمـى شـود و زنـگ سـبـز آن بـه زردىتـبـديـل مـى گـردد، پس پراكنده و متفرق مى گردد ليكن درآخرت دو موضوع متقابل مى باشد يكى از عذاب سخت كه دراثـر عـلاقـه مـنـد شدن به اين موهومات از اصلاح آنجا بازمـانـده و در نـتـيـجـه بـعـد از مـردن چـونتـحصيل ايمان و اعمال صالحه نكرده و عذاب سخت مبتلاست .و در مقابل آن آمرزش و رضاى حق تعالى است براى كسانىكـه آخـرت را بـر دنيا كردند. و نيست زندگى دنيا مگر چيزمردار متعفن بد بو كه به ظاهر خود مردم را فريب مى دهد.
و قـالتـعـالى : لا بـغـرنـك تـقـلب الذيـن كـفروا فى البلاد متاعقـليـل ثم ماءويهم جهنم و بئس المهاد لكن الذين اتقوا ربهملهـم جـنـات تـجـرى مـن تـحـتـهـا الانهار خالدين فيها نزلا منعندالله و ما عندالله خير للابرار.(125)
ايـن كـه مـى بـينى كفار در دنيا تصرفات مى كنند و از اينطـرف بـه آن طـرف مى روند و تجارت و بهره ها مى برندايـن سـبـب نـشـود كـه مـؤ منين به اشتباه بيفتند و امر بر آنهامـشـتـبـه گـردد و احـيـانـا مـوجـب فـريـب وگـول خـوردن آنـهـا گـردد و ميل به دنيا كنند و تصور كنندبـراى اشـيـاى دنـيـا حـقـيـقـى هـسـت ، بلكه آنها در دست كفاركـثـافـات و مردارى است كه در مدت كمى در اختيار آنها قرارگـرفـتـه و در اثـر عـلاقه مند شدن به آن و غفلت از خدا وتـحصيل رضاى او به جهنم كشيده مى شوند و منزلگاه آنهاآنجا مى شود و حال آن كه بد محلى است و آسايش و راحتى درآن نـيـسـت . و در مـقـابـل اهـل تـقوى و ايمان كه در دنيا از خداتـرسـيـدنـد و از كـفـر و گـناهان دورى جستند براى آنهاستبـاغـهـا كـه در كف آن نهرها جارى است و سكونت آنها در آنجاهميشگى و مدام است و آنجا محلنـزول آنـهـا اسـت از طـرف خـدا بـراى ضـيـافت و ميهمانى ومـهمانخانه خداست كه در آن وارد شده اند و آنچه از جانب خداباشد براى نيكوكاران بهتر است از كثافات اين دنيا.
و قـال سـبـحـانه : و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجامنهم زهرة الحيوة الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى.(126)
چشم خيره نكنيد كه با دقت و حسرت بنگريد به سوى آنچهاز كـثـافـات دنيا به افرادى از كفار داده ايم . اين زينت هاىبـى حـقـيـقـت دنـيـاسـت كـه بـراى امـتحان در اختيار آنها قرارگرفته . و روزى پروردگارت كه مؤ منين به قدر كفاف ازراه تحصيل حلال به دست مى آورند بهتر و باقى تر است .
و قـالتـعـالى : قـل مـتـاع الدنـيـا قـليل و الاخرة خير لمن اتقى و لاتظلمون فتيلا.(127)
اى پـيـغـمـبـر گـرامـى بـه مـؤ مـنـيـن بـگـو اشـيـاى دنـيـا درمـقـابـل نعمتهاى آخرت كم و بى ارزش و آخرت و نعمتهاى آنبـهـتـر اسـت بـراى اهـل تقوا و آنجا به شما حتى اندكى ظلمنمى شود.
بـيـان : فـتـيـل چـيـزى اسـت كـه در شكاف هسته خرماست و آنكنايه از نهايت كمى است .
و قـال النـبـى صـلى الله عـليه و آله : لابى ذر كن فىالدنـيـا كـانـك غـريـب واعـدد نـفـسك من الموتى فاذا اصبحت لاتـحـدث نـفـسك بالمساء و اذا امسيت لا تحدث نفسك بالصباحوخذ من صحتك لسقمك و من شبابك لهرمك و من حيوتك لوفاتكفانك لا تدرى ما اسمك غدا.
رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله بـه جناب اباذر، كه ازصـحـابـه خـاص آن بـزرگـوار بـود، فرمود: در دنيا مانندشـخـص غـريـب بـاش و خـود را در شـما مردگان در آور. پسهـرگـاه وارد صـبـح شـدى بـا خـود حديث شب مگو، يعنى اميدزنـدگى شب نداشته باش كه بگويى شب چنين خواهم كرد.و هـرگاه به شب رسيدى با خود حديث صبح مكن ، يعنى بهزنـده بـودن صـبـح امـيـدوار مباش ! در نتيجه در انجام وظايفعبوديت و بندگى خدا عجله كن و آن را تاءخير نينداز؛ كه درتـاءخـيـر، آفـات بـسـيـار است كه يكى فوت وقت و رسيدناجـل اسـت . و در حـال صـحت بدن بهره و استفاده نما پيش ‍ ازمـريـض شـدن . و از جـوانى خود بهره بردار پيش از آن كهپـيـر شوى ، و از زندگى خود بهره مند شو؛ براى بعد ازمـرگ خـود؛ بـراى ايـن كـه تـو نـمـى دانـى فـردا در شـمـازندگان هستى يا مردگان .
و قـال صلى الله عليه و آله : اكثروا من ذكر هادم اللذاتفـانـكـم ان كـنـتـم فـى ضـيـق و سـعـه غـليكم فرضيتم بهفـاثـبـتـم و ان كـنـتـم فـى غـنـى بغضه اليكم فجدتم بهفاجرتم فان احدكم اذا مات فقد قامت قيامته يرى ماله من خيراو شـر ان الليـالى قـاطـعـات الاجـال و الايـام مـدنـيـةالاجـال و ان المـر عـنـد خـروج نـفـسـه وحـلول رمـسـه يرى جزاء ما اسلف و قلة غناء ما خلف و لعله منباطل جمعه او من حق منعه .
بـسـيـار يـاد كـنـيد آن چيزى را كه همه لذات دنيا را خراب وويران مى كند، يعنى مرگ را. پس هرگاه در مضيقه و تنگىمـعـيـشـت بـاشـيد اين يادآورى سبب مى شود كه شما در وسعتقـرار گـيـريـد و هـمـان مضيقه براى شما وسيع شود؛ چونتـوجـه بـه كوتاهى عمر و به هم خوردن زندگى پيدا مىكـنيد و همان چيز كم در نظر شما زياد مى آيد زيرا مى دانيدبه زودى آن را خواهيد گذاشت و رفت . پس به همان چيز كمراضـى مـى شويد و به شما ثواب داده مى شود. و اگر درغـنـى و بـى نيازى بوده باشيد ياد مرگ آن را در نظر شمابـى اعـتـبـار قرار مى دهد و با نظر علاقه مندى به آن نگاهنـخـواهـيـد كـرد، پـس در نـتـيـجـه آن رابذل و بخشش مى كنيد و سبب اجر شما در آخرت مى شود. پسبه درستى كه يكى از شما وقتى بميرد و از اين عالم برودقـيـامـت او بـر پـا مـى شـود. بنابراين ، بين ما و قيامت مرگفـاصـله اسـت . مـى بـيـند آنچه براى او هست از خير يا شر،يـعـنـى بـعـد از مـردن انـسـان مـى دانـد كـهاهـل عـذاب اسـت يـا رحـمت . به درستى كه گذشتن شب و روزمدت زندگى را تمام مى كند و رسيدن به مرگ و وارد شدنآن عالم را نزديك مى كند. و هر كس بعد از خارج شدن جان ازبـدنـش و فـرو رفـتـن در قـبـرش ‍ آنـچـه ازمـال خـود را پـيش فرستاد نتيجه آن را خواهد ديد و مى فهمدكـه آنچه باقى گذارده براى او نفعى ندارد، و شايد آن رااز راه بـاطـل جـمع كرده و يا حقوق الهى را كه به آن تعلقگرفته منع كرده .
و قال سعد لسلمان رضى الله عنه فى مرضه كيف تجدنـفـسـك فـبكى فقال ما يبكيك فقال و الله ما ابكى حزنا علىالدنيا و لكن بكائى لاءن رسول الله صلى الله عليه و آلهقال ليكن بلاغ احدكم من الدنيا كزاد الراكب فاخاف ان اكونقد تجاوزت ذلك و ليس حوله فى بيته غير مطهرة و اجابةو قصعة .
سـعـد در هـنـگـام مـرگ جـنـاب سلمان به او گفت اى صحابهرسـول خـدا در ايـن حـال خـود را چـگـونـه مى يابى ؟ سلمانگـريـه كـرد. گـفـت سـبب گريه تو چيست ؟ فرمود به خداگـريـه مـن براى حزن و اندوه اين نيست كه از دنيا مى روم ،بلكه مى گريم براى اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آلهفـرمـود: بـايـد حظ و بهره شما از دنيا به حدى برسد كهبـه قـدر تـوشـه مـسافرى بيشتر نداشته باشيد. و من مىتـرسـم از ايـن فرمايش پيغمبر تجاوز كرده باشم و زيادهروى نـمـوده بـاشـم . جـنـاب سلمان اين مطلب را در حالى مىگفت كه در خانه اى كه منزل او بود در اطراف آن به غير ازآفتابه و قدح و كاسه چيز ديگر ديده نمى شد.
و قـال ثـوبـان : يـا رسـول الله مـا يـكـفـيـنـى مـن الدنيافـقـال : مـا سد جوعتك و وارى عورتك وان كانت لك بيت فبخبخ و انت مسؤ ول عما بعد ذلك .
شخصى به نام ثوبان خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آلهعـرض مـى كند: يا رسول الله تا چه حد از دنيا از نظر دينبراى من كافى است كه در تحصيل آن مجاز باشم ؟ حضرتفـرمـود: بـه قـدرى كـه غـذايـى بـراى رفـع گرسنگى ولباسى براى پوشانيدن بدن و عورت خود داشته باشى. و هـرگـاه بـعـد از ايـن دو، خـانـه ومـحل سكونت هم داشته باشى . و هرگاه بعد از اين دو، خانهو مـحـل سـكـونـت هـم داشته باشى پس چه نيكوست . و از اينزيـادتـر هـر چـه داشـتـه بـاشـى تـو در قـيـامـت مـسـؤول آن خواهى بود.
و قـال : تـفـرغـوا من هموم الدنيا ما استطعتم فانه من كانتالدنـيـا هـمته قسى قلبه و كان فقره بين عينيه و لم يعط منالدنيا غير نصيبه المكتوب له و من كانت الاخرة همته جمع اللهامره و جعل غناء فى قلبه و اتته الدنيا راغمة .
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: تا مى توانيد خود رااز كـارهـا و مـهـمات دنيايى فارغ كنيد؛ براى اين كه هر كسكـوشش خود را براى دنيا قرار دهد به چند عقوبت گرفتارمى شود: يكى اينكه : قلب او قساوت پيدا مى كند و سخت مىشـود. دوم ايـن كـه ، فـقـر او مقابل چشمش قرار داده مى شود،يـعـنـى هـميشه خود را فقير مى داند و به نظر احتياج و تنگدسـتـى در خـود مـى نـگـرد. سـوم ايـن كـه : هر چه سعى كندبـيـشـتـر از آنـچه برايش مقرر شده نصيب او نخواهد شد، اماكـسـى كـه هـمـت و كوشش او براى اصلاح امر آخرتش باشدخـداوند متعال پراكندگى هاى امور او را جمع خواهد فرمود وغنا و بى نيازى او را در قلبش قرار مى دهد، كه هميشه و درهـر حـال خود را غنى مى پندارد و محتاج خلق نمى بيند. تنهاخـود را مـحـتـاج خداى عظيم غنى بالذات مى داند. و ديگر اينكه دنيا به سوى او مى آيد در حالى كه او به نظر حقارتو پستى به دنيا مى نگرد و در نزد او قدر و قيمتى ندارد.
و قـال موسى بن جعفر عليهماالسلام : اهينوا الدنيا فانهاهـنـى مـا يـكـون لكـم اهـون ما يكون عليكم فانه ما اهان قومالدنـيـا الا هـناهم الله العيش و ما اعزها قوم الا ذلوا و تعبوا وكانت عاقبتهم الندامه .
حـضـرت مـوسـى بـن جعفر عليهما السلام فرمود: دنيا را درنـظـر خـود خـوار و پـسـت و بى مقدار قرار دهيد زيرا از دنيابـراى شـما از همه چيز گواراتر همان پست ترين چيزهاستبـراى شـمـا. پـس به درستى كه شاءن چنين است هيچ قومىبـه نـظـر حـقارت و پستى در دنيا نظر نكردند مگر اين كهخداى متعالى عيش گوارا به آنها مرحمت فرمود، و هيچ مردمىبـه نـظـر عـزت در دنـيـا نـظـر نـكـردنـد مـگـر ايـن كـهذليـل شـدنـد و بـه زحـمـت افـتـادند و عاقبت كار آنها ندامت وپشيمانى گرديد.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله لاءبـى ذر: يـا ابـاذر انالدنـيـا سـجـن المـؤ مـن و القـبر امنه و الجنة ماءواه الدنيا جنةالكافر و القبر عذابه و النار مثواه .
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عليه و آله جناب ابى ذر غفارىفـرمـود: اى ابـاذر دنـيـا زنـدان مـؤ مـن اسـت ، و قـبـرمـحـل امـن و امـان اوسـت ، و بهشت منزلگاه او مى باشد. و دنيابـراى كفار بهشت است . و قبر محل عذاب او و آتش ‍ جايگاه اومى باشد.
و قال : الزاهد فى الدنيا يريح قلبه و بدنه
و فـرمـود: كـسـى كـه در دنـيـا زاهـد بـاشـد و به نظر بىارزشى و بى اعتبارى در دنيا بنگرد چنين كسى قلب و بدناو در آسايش است .
و قـال : المـؤ مـن يـتـزودو الكـافـر يتمتع يا بن آدم عف عنمـحـارم الله تكن عابدا و ارض بما قسم الله لك تكن غنيا واحـسـن لمـن جـاورك تـكـن مـسـلمـا و صـاحب الناس بما تحب انيـصحبوك تكن منصفا انه كان قبلكم قوم جمعوا كثيرا و بنوامـشـيدا و املوا بعيدا فاصبح جمعهم بورا و مساكنهم قبورا يابـن آدم انـك مـرتهن بعملك متعرض على ربك فجد فى يديكوطـاء الارض بـمـا فـى قـدمـك فـانـهـا عـنقـليـل مسكنك لم تنزل فى هدم عمرك منذ سقطت على الارض منبطن امك .
فرمود: مؤ من در دنيا به فرك آخرت است و پيوسته توشهآنـجـا را تهيه مى كند، و كافر هميشه به فكر بهره بردناز لذائذ اين دنياست و به ياد آخرت نمى باشد، اى فرزندآدم از آنچه خدا حرام كرده اجتناب كن و عفت داشته باش تا ازاهـل عبادت خدا محسوب گردى ، و به آنچه خدا روزى و قسمتتو فرموده است راضى باش تا غنى و بى نياز باشى . وبـا هـمـسـايـگان نيكى كن تا مسلمان باشى . و با مردم چنانرفـتـار كـن كـه انتظار دارى با تو رفتار كنند. هرگاه چنينكنى تو از اهل انصاف محسوب گردى به تحقيق كه پيش ازشـمـا گروهى بودند كه از اموال دنيا بسيار جمع كردند، وعـمارات و بناهاى محكم ساختند و آرزوهاى دور و دراز داشتند،پـس بـا چـنين حال به يك مرتبه جمعيت آنها متفرق و پراكندهشـده و در گـورسـتـان سـاكـن شـدنـد و در قـبـرهـامنزل نمودند.
اى فـرزنـد آدم بـه درسـتـى كـه تـو در گـرواعـمـال خـود مـى بـاشـى و در پـيـشـگـاه خـدا در قـيـامت براىرسيدگى به اعمالت حضور پيدا خواهى كرد. پس آن چه دردسـت دارى و در اخـتـيـار تـو اسـت انـفـاق كـن و در راه خـدابـذل و بـخشش نما. و در وقتى كه گام بر زمين مى گذارىخـود را مـهـيـا كـن بـراى روزى كـه دردل آن جـا خـواهـى گـرفـت : بـراى ايـن كـه بـه هـمـين زودىمحل سكونت تو آنجا خواهد بود. و بدان كه تو از روزى كهمـتـولد شـده اى پـيـوسـتـه در راه تـمام كردن عمر خويش مىباشى .
و قال : من استغنى بالله احوج الله الناس اليه .
آن كـس كه خود را محتاج خدا دانست و بى نيازى و رفع حاجتخـود را از خـدا خواست خداى متعال ديگران را به او محتاج مىگرداند.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنـيـن عليه السلام : الدنيا منتهى بصرالاعـمـى لا يـبـصـر بـمـا و رائهـا بـشـى ء و البصير ينفذهابـصـره ويـعـلم ان الدار و رائهـا فـالبـصـيـر منها شاخص والاعـمـى اليـهـا شـاخـص و البـصير منها يتزود و الا عمى لهايتزود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: نابينايان جز دنيانمى بينند و نهايت بينايى آنها دنياست و بيناها با چشم خوددنـيـا را سـوراخ كـرده و بـيرون آن را نگاه مى كنند و فنا وزوال و عدم بقاى آن براى آنها محرز است و مى دانند كه دنيادردى را دوا نمى كند. پس بينا از دنيا عبور مى كند و نابينابـه سـوى دنـيـا حركت مى كند. بينا از آن بهره بردارى مىكـنـد و آن را وسـيله اصلاح آخرت مى داند و نابينا هر كارىمى كند براى دنيا مى كند و دنيا را براى دنيا مى خواهد.
و قـال عـليـه السـلام : الزهـد قـصـرالاءمـل و الشـكـر عـلى النـعـم و الورع عن المحارم فان عرفذلك عـنـكـم فـلا يغلب الحرام صبركم و لا تنسوا عند النعمشـكـركـم ، فـان الله تـعـالى قـد اعذر عليكم بحجج ظاهرةمستقره و كتب بارزة ظاهرة .
فرمود: زهد كوتاه كردن آرزو است و شكر بر نعمتها و دورىو اجتناب از گناهان و محرمات مى باشد. و اگر داراى زهد مىبـاشيد پس بايد در مقابل كارهاى حرام صبر خود را از دستنـدهـيد و در هنگام نعمتها شكر را فراموش نكنيد. به درستىكه خداوند متعال عذرى براى شما نگذاشته و فرستاده استبه سوى شما حجتهاى ظاهر و برقرار، مانند، قرآن كريم وكتابهاى بارز و ظاهر و انبياء و اوصياء و علماء.
و قـال عليه السلام : ايها الناس انما الدنيا دار ممركم والاخـرة دارالمـسـتـقـر فـخـذوا مـن ممركم لمستقركم و اخرجوا منالدنـيـا قـلوبـكم قبل ان يخرج منها ابدانكم فللآخرة خلقتم وفـى الدنـيـا حبستم و ان المر اذا مات قالت الملائكة ما قدم وقالت الناس ما خلف فلله ايابكم قدموا كيلا يكون لكم و لاتـقـدمـوا كـيـلا يـكـون عـليـكـم فـانـمـامثل الدنيا كمثل السم يا كله من لا يعرفه .
امـيرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى مردم دنيا خانه اى استكـه بـايـد از آن عـبـور كـنيد و آخرت خانه اى است كه در آنبـرقـرار خـواهـيـد شـد. پـس از جـاى عـبـورتـان بـراى جاىقـرارتـان بـهره برداريد. و خارج كنيد از دنيا قلبهاى خودرا پـيـش از آن كـه خـودتـان از آن خـارج شـويـد؛ پس براىآخـرت خـلق شـده ايـد و در دنـيـا حبس شده ايد. و كسى كه ازدنـيـا بـرود مـلائكـه مـى گـويـنـد ايـن بنده چه چيز از پيشفـرسـتـاده و مـردم مـى گويند چه از او باقيمانده . پس بهسـوى خـداسـت وارد شـدن شما. پيش فرستيد تا آنجا براىشما نفع داشته باشد نه اينكه جلوتر رويد تا براى شماضـرر داشـتـه بـاشـد. و بـدانـيـد كـهمـثـل دنـيـا مـثـل سـم و زهر كشنده است آن را كسى مى خورد كهنـدانم سم است و الا عاقل به دست خود خود را به هلاكت نمىرساند.
و قـال عـليـه السـلام : ان السعداء فى الدنيا لها ربونمنها اليوم .
اهل سعادت در دنيا كسانى هستند كه از دنيا فرار مى كنند.
و قـال : مـا يصنع بالمال و الولد من يخرج منها و يحاسبعـليـهـا عـراة دخـلتـم الدنـيـا و عـراة تخرجون منها و انما هىقنطرة فاعبروا عليها و لا تنظروها.
فرمود: چه مى كند با مال و اولاد آن كس كه از ميان آنها خارجمـى شـود و حـسـاب مـى شـود بـر آن ، يـعـنـىمـال و اولادى كـه انـسان از ميان آنها مى رود و آنها هيچ كمكىبـه او نـمـى تـوانـنـد بـكـنـنـد و در عـالم آخـرت از او سـؤال مى شود كه اين مال را از كجا آوردى و كجا مصرف نمودى، و در تـربـيت اولاد خود و آشنا ساختن آنها به احكام دين تاچـه اقـدام كـردى . بـا ايـن حـال مـال و اولاد چـه نـفـعـى بـهحـال انـسـان دارد؟ بـرهـنـه به دنيا آمده ايد و برهنه بيرونخـواهـيـد رفـت . و ايـن اسـت و جـز اين نيست كه دنيا به منزلهپـلى اسـت كـه از آن عـبـور مـى كـنـيـد، پـس از آن بگذريد وانتظار بازگشت آن را نداشته باشيد.
و قال عليه السلام فى دعائة : اللهم توفنى فقيرا و لاتتوفنى غنيا و احشرنى فى زمرة المساكين .
آن حـضـرت در دعاى خود از خداى خود چنين تقاضا نمود كه :خـدايـا مـرا در حـال فـقـر بـمـيـران و مـرا درحال غنا و داشتن ثروت و مال نميران ، و در قيامت مرا در جمعيتفقرا و مساكين محشور فرما؟.
و قـال : اشـقـى الاشقيا من اجتمع اجتمع عليه فقر الدنيا وعذاب الاخرة .
آن بزرگوار فرمود: بد عاقبت تر از همه بد عاقبتان آن كساسـت كـه بـراى او جمع شود فقر دنيا و عذاب آخرت ، يعنىدر دنيا به فقر و فلاكت و بدبختى به سر برد و در اثرنداشتن ايمان و اعمال نيك در آخرت هم معذب به عذاب شود.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنين عليه السلام : الرغبة فيما عنداللهتـورث الروح و الراحـة و الرغـبـة فى الدنيا تورث الهم والحزن .
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى عـليـه السـلام فرمود: رغبت ومـيـل كـردن بـه سـوى آنـچـه در نـزد حق تعالى است ، يعنىنعمتهاى آخرتى سبب رسيدن به رحمت خدا و راحتى بدن است، و ميل كردن به دنيا سبب حزن و اندوه است ؛ چون اشياى دنيابقا ندارد. هرگاه كسى دل بستگى به آن پيدا كند هنگام جداشـدن و از دسـت رفـتن آن مبتلا به حزن و اندوه مى شود و آنكـس كـه دل بـه دنـيـا نـبـسـتـه اسـت درمقابل حوادث روزگار آرام و مطمئن است و غم و اندوهى ندارد.
و قـال : ان مـن صـفـات اوليـاء الله الثـقـة بـه فـىكـل شـى ء و الغـنـى بـه عـن كـل شـى و الافـتـقـار بـه فىكل شى ء.
فرمود: سه علامت و نشانه از جمله صفات دوستان خداست :
اول اين كه : اعتماد و اطمينانش در همه امور به خداست دوم اينكـه : عـنـا و بـى نيازى خود را از طرف خدا مى داند و بس وانـتـظار نفع و فايده از غير خدا ندارد. سوم اين كه : خود رابـه خـدا مـحـتاج مى داند و بس و مى داند كه تنها خدا قدرتدارد احتياجات او را برآورد.
و قـال : ادفـع الدنـيـا بـمـا يحضرك من الزاد و تبلغ به.
فـرمـود: بـه آنـچـه از زاد و تـوشـه و امر معيشت كه به آنرسـيـده اى و براى تو موجود است اكتفا كن و با همان دنيا رارد كـن و خـود را مـقيد به قيود بسيار مكن ، كه سبب شود بهتكلف و زحمت دچار گردى .
و كـان عـليـه السـلام يـنـشـد ويقول :

ادفـع الدنـيـا بـمـا انـدفعت
و اقطع الدنيا بما انقطعت
يـطـلب المـرء الغـنـى عـبـثا
والغنى فى النفس لوقنعت
آن بزرگوار ايندو شعر را در اينمورد مى خواند كه معنى آنچنين است : دنيا را به هر چه ممكن است از خود دفع كن و از آنگـذر كـن . و ايـن مسافتى كه بعد از طى شدن آن به آخرتمـى رسـى ، بـه هـر نـوع كـه مى شود طى كن و قطع طريقبنما. شخص بيهوده از اين طرف و آن طرف طلب بى نيازىمـى كـنـد و حـال آن كـه بـى نـيـازى و غـنـاى او در نفس اوستهرگاه قناعت كند.
و قـال عـليـه السـلام و الله لقـد رقـعـت مدرعتى هذه حتىاستحييت من راقعها و قال لى قائل الا تنبذها فقلت اعزب عنىعند الصباح يحمد القوم السرى .
آن بـزرگـوار فـرمـود: بـه خـدا قسم اين پيراهن خود را اينقـدر وصـله زدم تـا ايـن كـه از وصال خجالت كشيدم و شرمنـمـودم . و گـويـنـده اى به من گفت چرا اين را به دور نمىانـدازى ؟ بـه او گـفـتـم از من دور شو و اين جمله اخير را كهضرب المثلى است فرمود: هنگام صبح مردمى كه در شب سيركـرده انـد و راه و مسافت را پيموده اند مورد ستايش قرار مىگـيـرنـد. كـنـايـه از اين كه دنيا مانند شب است و هنگام مردنمـانند صبح است پس هر كس ‍ اين شب ظلمانى را بدون تكلفو زحـمـت طـى كند و در هنگام مرگ كه صبح او طالع مى شودمورد مدح و ستايش قرار مى گيرد، چون خود را براى زرق وبرق دنيا معطل نكرده است كه از قافله دين عقب افتاده باشد.
و قـال : الزاهـدون فى الدنيا ملوك الدنيا و الاخرة و من لميـزهـد فى الدنيا و رغب فيها فهو فقير الدنيا و الاخرة و منزهد ملكها و من رغب فيها ملكته .
و فـرمـود: كـسـانـى كـه در دنـيـا زاهد باشند سلاطين دنيا وآخـرت خـواهـنـد بـود. و هـر كـس زهـد نداشته باشد و رغبت ومـيـل بـه جـانب دنيا نمايد پس او فقير دنيا و آخرت است چونآنـچـه را در دنـيـا خـواسته به دست او نيامده و آخرت خود رانـيـز از دسـت داده ، چـون تـوجـه بـه غير خدا داشته است . وكـسـى كـه زاهـد بـاشـد دنـيـا را مالك شده است . و كسى كهميل و رغبت به دنيا نموده دنيا او را در اختيار خود آورد و مالكاو گردد.
و قال نوف البكالى : كنت عند اميرالمؤ منين ذات ليلة فقاممـن فـراشـه و نـظـر الى النـجـون ثـم قـراء آيـاتآل عـمـران : ان فـى خـلق السـمـوات و الارض ‍ الخ . ثـمقـال يـانـوف اراقـد انـت ام رامـق فـقـلتبـل رامـق يا اميرالمؤ منين فقال يانوف طوبى للزاهدين فىالدنيا الراغبين فى لاخرة اولئك قوم اتخذوا الارض بساطا وترابها فراشا و مائها طيبا و القرآن شعارا و الدعاء دثاراثم قرضوا الدنيا قرضا الى منهاج المسيح .

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation