بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه ارشادالقلوب دیلمی, ابى محمدحسن دیلمى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     38000001 -
     38000002 -
     38000003 -
     38000004 -
     38000005 -
     38000006 -
     38000007 -
     38000008 -
     38000009 -
     38000010 -
     38000011 -
     38000012 -
     38000013 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page


خـداونـد مـتـعـال از زبـان لقـمـان حـكـيـمنـقـل مـى فـرمـايـد كـه گـفـت : اى پـسـرم كـارهـا واعـمـال بـندگان اگر به سنگينى دانه خردلى بوده باشدپـس در مـيـان كـوهـى يا در آسمانها يا در زمين باشد خداوندمـتـعـال آن را بـراى سـنـجش و حساب ظاهر و حاضر فرمايد.بدرستى كه خدا لطيف است ، يعنى از امور دقيقه مطلع و خبيراست و به هر چيز آگاه است .
و اكده بالقسم بنفسه ) فقال : فوربك لنسئلنهم اجمعينعما كانوا يعملون .(73)
خـداى مـتعال جريان قيامت را با قسم بذات مقدس خود تاءكيدفـرمـوده پـس ‍ چـنـيـن مى فرمايد: قسم به پروردگارت هرآيـنـه از هـمـه آنـهـا از آنـچـه عـمـل كـرده انـد سـؤال خواهيم نمود.
و قـال : فـلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلينفلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين .(74)
پـس هـر آيـنـه از امـتـهـايـى كـه پـيـغـمـبـران به سوى آنهافـرسـتـاده شـد سـؤ ال مـى كـنيم و هر آينه از پيغمبران سؤال مى كنيم . سؤ ال از دسته اول راجع به رسيدن احكام الهىاسـت بـه آنـهـا. و سـؤ ال از دسـتـه دوم از انـجام ماءموريت ورسـانـيـدن احـكـام بـه بـندگان خداست و بر هر دو دسته ازروى عـلم قـصه مى كنيم ، يعنى حقيقت را مى دانيم و ما از آنهاغايب و پنهان نيستيم .
و قـال : و نـكـتـب مـا قـدمـوا و آثـارهـم وكل شى احصيناه فى امام مبين .(75)
و مـا آنـچـه را پـيـش فـرسـتـادنـد ازاعـمـال و آثـارى كه از آنها سرزده مى نويسيم ؛ مانند: علمىكـه بـه ديـگـران تـعـليـم نمودند و قدمهايى كه به سوىمـسـاجـد بـر داشـتـنـد. و مـانـنـد شـايـع سـاخـتـن چـيـزهـاىبـاطـل و زشت و تاءسيس پايه هاى ظلم و ستم . و هر چيز رادر لوح مـحفوظ احصاء و شماره نموديم يا در قلب مبارك امامعليه السلام چنانچه در روايات است .
و قـال : يـوم يـبـعثهم الله جميعا فينبئهم بما عملوا احصاهالله و نسوه و الله على كل شى ء شهيد.(76)
روزى كـه خـداى مـتـعـال هـمـه آنـهـا را بـرانگيزاند و مبعوثفـرمـايـد، پـس آگـاه فـرمـايـد آنـهـا را بـهاعـمـال آنـها. خداى متعال آن را شماره فرموده و آنها فراموشكرده اند و از ياد برده اند. و خدا بر هر چيز قادر است ، پسقـدرت دارد كـه آنـهـا را زنـده كـند و اعمالى را كه فراموشكرده اند به خاطر آنها بياورد.
و قـال : و يـوم يـعـض الظـالم عـلى يـديـهيقول يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا.(77)
روزى كه ظالم از ندامت و حسرت پشت دست خود را به دندانمـى گـزد و مـى گويد اى كاش راه پيغمبر را پيش گرفتهبـودم كـه امـروز سرافراز بودم و از رحمت خدا بهره مند مىشدم .
قال المصنف : ثم ان الله سبحانه لم يؤ يس من اساء اللهالى نـفـسـه و ظـلمـهـا مـن رحـمـتـه و وعـدهقبول التوبة و المحبة عليها اذا تاب و اناب .
مصنف گويد: پس به درستى كه خداوند سبحان جلت عظمتهكـسـى را كـه بـه نـفس خود بد كرده و به خود ظلم نموده ازرحـمـت خـود مـاءيـوس نـفـرمـوده و بـه او وعـدهقـبول توبه داده و فرموده توبه كننده را دوست دارم وقتىبازگشت كند و به درگاه رحمت من عذر خواه باشد.
فـقال سبحانه : و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفرالله يجد الله غفورا رحيما.(78)
خـداى سبحان فرمود: هر كس عمل بد كند يا به نفس خود ظلمكـنـد پـس از خـدا طـلب مـغفرت و آمرزش كند خدا را بخشنده ومهربان مى يابد.
و قال : ان الله يحب التوابين .(79)
به تحقيق خداى متعال توبه كنندگان را دوست مى دارد.
و قـال : كـتـب ربـكـم عـلى نـفـسـه الرحـمـة انـه مـنعمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فاءنه غفوررحيم .(80)
خـداى متعال رحمت به بندگان خود را بر خود واجب كرده بهايـن كـه هـر كس عمل بدى از روى جهالت و نادانى از او سرزنـد پـس چـون مـتـوجـه كـار زشت خود گرديد به سوى خدابـازگـشـت كـنـد و خـود را اصـلاح كـنـد؛ پـس ‍ خدا آمرزنده ومهربان است .
و قـال : والذيـن اذا فـعـلوا فـاحـشة او ظلموا انفسهم ذكرواالله فـاسـتـغـفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لميصروا على ما فعلوا و هم يعلمون .(81)
و كسانى كه وقتى عمل بد و فحشايى از آنها سر زد يا بهنـفـس خـود ظـلم نمودند به ياد خدا مى افتند پس براى گناهخـود طلب آمرزش مى كنند و كيست كه بيامرزد گناهان را مگرخـداى عـزوجل . و اصرار بر آن گناهان ندارند، يعنى وقتىمتوجه بدى اعمال خود شدند ديگر ترك مى كنند و چون قبحآن را مى دانند اصرار ندارند.
و قال : و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤ ك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما.(82)
اى پـيـغـمـبـرم اگـر امـت تـو وقـتى كه به سبب گناهان بهنـفـسهاى خود ظلم مى كردند به خدمت تو مى آمدند و از خدا ورسـول طلب آمرزش ‍ مى كردند و پيغمبر هم براى آنها طلبآمـرزش نـمـايـد هـر آيـنـه خـداى مـتـعـال را بـسـيـارقبول كننده توبه و مهربان مى يافتند.
و دعـاهـم سـبـحـانـه بـلطـف الكـلام و ارجـاه و اقـربه الىقلوبهم تلطفا منه و رحمة و ترغيبا.
بندگان را با كلام نيكو و لطيف خود دعوت فرموده و آنها راامـيـدوار فـرمـوده و از روى لطـف و رحـمت و براى رغبت دادن ومـتـمـايـل سـاخـتن آنها آن كلام زيبا و جاذب را در دسترس آنهاقرار داده كه با قلبهاى خود درك كنند.
فقال سبحانه : قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتـقـنـطـوا مـن رحـمـة الله ان الله يـغفر الذنوب جميعا انه هوالغفور الرحيم .(83)
پـس آن خـداى مـنـزه از عـيـوب و احـتياجات فرمود: اى پيغمبرگـرامـى بـگـو اى بـنـدگـان من ، كه به سبب انجام گناهاناسراف و زياده روى كرديد و به نفسهاى خود ظلم و ستم رواداشتيد، با چنين حال از رحمت حق تعالى ماءيوس نباشيد؛ بهتـحـقيق خدا جميع گناهان را مى آمرزد. به درستى كه آن خداآمرزنده و مهربان است .
و قـال : ان الله لا يـغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلكلمن يشاء.(84)
بـه تـحقيق خداى متعال آنچه به او شرك آورده شود و مشركبـه حال شرك بميرد آن را نمى آمرزد و از اين پايين تر رابراى هر كس كه بخواهد مى آمرزد.
و قال : و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة .(85)
و بشتابيد به سوى آمرزش از جانب خداى خود و بهشت .
و قال : ادعونى استجب لكم .(86)
بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.
فـوعـدهـم بالاجابة و مدحهم سبحانه فى كتابه العاملينبـالطـاعات المسارعين الى الخيرات ليرغب العباد فى عملهاكما رهب فى السيئات يتناهى الناس عنها.
پـس خـداى مـتـعـال جلت عظمته به آنها وعده اجابت دعا مرحمتفـرمـوده و در كـتـاب كـريمش از آنها مدح نموده كه اينها بهطاعات و عبادات عمل مى كنند و به كارها و امور خير سرعت مىنـمـايـنـد. و ايـن وعـده اجابت و مدح از آنها براى اين است كهبندگان در انجام كارهاى خير رغبت كنند چنانچه با تخويف وترساندن آنها از گناهان اراده فرموده كه آنها از آن كارهاىقبيح باز ايستند.
فـقـال سـبـحـانـه : و مـن يـتـق اللهيـجـعـل له مـخـرجـا و يـرزقـه مـن حـيـث لا يـحـتـسـب و مـنيـتـوكـل عـلى الله فـهـو حـسـبـه ان الله بـالغ امـره قـدجعل الله لكل شى ء قدرا.(87)
آن كـس كـه از خـدا بترسد و ترك گناه كند خدا براى او راهخـارج شـدن از مـهـالك را قـرار مـى دهـد و او را از جـايى كهگـمـان نـمى برد روزى مى دهد. و كسى كه امور خود را بهخـدا واگـذارد پـس خـدا او را بـس اسـت . بـه تحقيق كه خداىمـتـعال آنچه اراده فرمايد به آن مى رسد. خدا براى هر چيزحدى و اندازه اى قرار داده است .
و قال : و من يتق الله يجعل له من امره يسرا.(88)
آن كـس كـه از خدا بترسد و گناه نكند خداوند امور او را بهآسانى اصلاح فرمايد.
و قـال : و مـن يـتـق الله يـكـفـر عـنـه سـيـئاته و يعظم لهاجرا.(89)
آن كـس كـه از خـدا بـتـرسـد و تـرك گـنـاه كـند خدا گناهانگذشته او را مى آمرزد و اجر عظيم به او مرحمت مى فرمايد.
و قـال : الذيـن امـنـوا و كـانـوا يـتـقـون لهم البشرى فىالحـيـوة الدنـيـا و فـى الاخـرة لا تبديل لكلمات الله ذلك هوالفوز العظيم .(90)
كـسانى كه ايمان آوردند و تقوى و پرهيز و اجتناب از گناهرا پـيـشه خود قرار دادند براى آنها دو بشارت هست يكى دردنيا و يكى در آخرت . و آنچه خدا وعده فرموده خلافى در آننيست ، اين است رستگارى عظيم . و مراد از بشارت دنيا رؤ ياو خواب خوبى است كه در آن بشارت به نعمتها است . و مراداز بـشـارت آخـرت بـهشت است يا بشارت به رحمت و آمرزشهنگام مردن .
قـل بـفـضـل الله و بـرحمته فبذلك فليفرحوا هو خير ممايجمعون .(91)
بـگـو بـه فـضـل و رحـمـت خـدا پـس بـايـد به اين خوشنودبـاشـيـد. او بـهـتـر اسـت از آنـچـه جـمـع آورى مـى كـنـيـد ازاموال دنيا.
و قـال : يـا عـبـاد لا خوف عليكم اليوم و لا انتم تحزنونالذين امنوا باياتنا و كانوا مسلمين ادخلوا الجنة انتم و ازواجكمتجبرون .(92)
اى بـنـدگـان من ، امروز ترسى بر شما نيست و هيچ اندوه وحزنى نداريد. آن بندگان كسانى هستند كه ايمان به آياتما آورده و تسليم خداى خود هستند. به آنها گفته مى شود باهـمـسـرانـتـان داخـل بـهـشـت شـويـد و به نعمتهاى بهشتى درحال سرور و خشنودى متنعم باشيد.
و قـال : و ازلفـت الجـنـة للمـتقين غير بعيد هذا ما توعدونلكـل اواب حـفـيـظ مـن خـشـى الرحـمـن بـالغيب و جاء بقلب منيب.(93)
بـهـشـت بـه سـرعت براى اهل تقوا زينت داده شود. و به آنهاگـفته شود اين است آنچه در دنيا وعده داده شديد. اين نعمتهابراى هر كسى است كه بسيار رجوع به خدا مى كند و حافظحـدود خـدا مى باشد، آن كسى كه در پنهان و تنهايى از خدابـتـرسـد و بـا قـلب تـائب و نادم از گذشته به سوى خدارود.
قـال المـصـنـف : فـلم يـقنط احدا من فضله و رحمته و بسطالعـفـو و الرحـمـه و وعـد و تـوعـد ليـكون العبد مترجحا بينالخـوف و الرجـاء كـما روى انه لووزن خوف العبد و رجائهلم يـرجـح احدهما على الاخر و اذا اعظم الخوف كان ادعى الىالسـلامه فانه روى ان الله انزل فى بعض كتبه و عزتىو جلالى لا اجمع لعبد المؤ من خوفين و لا امنين اذا خافنى فىالدنيا امنته فى الاخره و اذا امننى اخفته يوم القيمه .
خـدا احـدى را از فـضـل و رحـمت خودش ماءيوس نكرده و عفو ورحـمـت خـود را توسعه داده و وعده رحمت و وعيد عذاب داده استتـا ايـن كـه بـنـده در حـال رجحان خوف و رجا باشد. گاهىتـرس را بـراى خـود صـلاح بـدانـد و گـاهـى اميدوارى را،چنانچه در روايت وارد شده كه : اگر خوف و رجاى بنده وزنو سـنـجيده شود هيچ كدام بر ديگرى زيادتى ندارد. و اگرخـوف او زيـادتـر بـاشـد به سلامت نزديكتر است ؛ چون درروايت است كه خدا در بعض كتب منزله خود فرموده ؛ به عزتو جلال خودم جمع نخواهم كرد براى بنده مؤ من خود دو ترسو دو امـان را. اگـر در دنـيـا از من ترسيد او را در آخرت ايمنقرار مى دهم . و اگر در دنيا از عذاب من ايمن شد در آخرت وروز قيامت او را مى ترسانم .
و الدليل على ذلك من القرآن كثير منه قوله تعالى : لمنخاف مقامى و خاف وعيد(94) و قوله : و اما من خاف مقام ربهو نـهـى النـفـس عـن الهوى فاءن الجنة هى الماءوى (95) وقـوله : و لمـن خـاف مـقـام ربـه جـنـتـان (96) و قوله : انمايخشى الله من عباده العلماء.(97)
آن براى كسى است كه از عظمت و وعيد من بترسد. و اما كسىكـه از عـظـمـت خـداى خـود تـرسيد و نفس خود را از تمايلاتنـفـسـانـى كـه بر خلاف رضاى خدا است باز داشت پس بهتـحـقيق منزل و ماءواى او در بهشت است . و براى كسى كه ازعظمت خداى خود ترسيد دو باغستان در بهشت براى او هست . وايـن اسـت و جز اين نيست كه از بين بندگان علما و دانشمندانهستند كه از خدا مى ترسند.
و قـوله تـعـالى : و اقـبـل بعضهم على بعض يتسائلون ،يـعـنـى عـن وجـه السـلامـة . قـالوا انـا كـنـاقـبـل فـى اهلنا مشفقين ، يعنى خائفين . فمن الله علينا و وقيناعذاب السموم .(98)
اهـل بـهـشت از يكديگر سؤ ال مى كنند كه سبب ورود شما بهبـهـشـت در حـال سـلامـت چـه بـود. گـويـند ما در دنيا در مياناهـل و عـشـيـره خـود بـوديـم ولى هـمـيـشـه درحال خوف و ترس از خدا به سر مى برديم . پس خدا بر مامـنـت گـذارد و عـذاب نـفوذ كننده را از ما دور كرد و ما را از آنعذاب نگاه داشت .
و قوله تعالى : و يدعوننا رغبا و رهبا.(99)
ما را از روى رغبت و ترس مى خوانند.
و قـوله تـعالى : قال رجلان من الذين يخافون انعم اللهعـليهما ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون وعـلى الله فـتـوكـلوا ان كـنـتـم مـؤ منين ،(100) يعنى مدحهمبذلك .
دو مـرد از كسانى كه از خدا مى ترسيدند گفتند: خدا بر آندو انـعـام فـرمـود. داخـل شـويد بردايشان از آن در. پس چونداخـل شـديـد شـمـا غـالبـانـيـد و بـر خـداتـوكل كنيد اگر از مؤ منين مى باشيد. (شاهد در اين آيه جمله(يـخـافـون ) اسـت كه مى فرمايد: خدا بر آن دو انعامفـرمـود براى اين كه از خدا مى ترسيدند. و به نظر حقيرايـن آيـه كـريـمـه با منظور مؤ لف تناسب ندارد، ولى چونبنابر ترجمه كتاب است نخواستم از قلم بيفتد. مترجم ).
و قـال سـبـحـانه ، عن هابيل يروى قوله : انى اخاف اللهرب العالمين .(101)
خـداونـد از زبـان هـابـيـل فـرزنـد آدمنـقـل مـى فـرمـايـد كـه در جـواب بـرادرش ‍قـابـيـل ، كه او را تهديد به قتل كرد، گفت : اگر تو دستبـه سـوى مـن دراز كنى كه مرا بكشى من دست به سوى تودراز نـمـى كـنـم ؛ بـراى ايـن كه من از خداى رب العالمين مىترسم .
و قال : و اتقون يا اولى الالباب .(102)
اى صاحبان عقل از من بترسيد.
و الايات فى ذلك كثيره يعتبر بها و يتفكر فيها من اسعدهالله تـعـالى بـالتـذكـره و اءيقظه بالتبصره و لم يخلدالى الامـانـى و الكلام به فان قوما غرتهم امانى المغفره والعـفـو و خـرجـوا مـن الدنـيـا بـغـيـر زاد مـبـلغ و لاعـمل نافع فخسرت تجارتهم و بارت صفقتهم و بدالهم منالله مـا لم يـكـونوا يحسبون فنسال الله توفيقا و تسديدايـوفـقـنـا بـه مـن الغـفـله و يـرشـدنـا الى طـريـق الهـدى والرشاد.
آيات در اين مورد بسيار است كه هر كس خدا به او سعادت داداز آنـهـا عـبرت مى گيرد و در آنها فكر مى كند و ياد آور مىشـود آن كـس كـه خدا او را از خواب غفلت بيدار كرد و به اوبينايى داد و در آرزوهاى دائمى باقى نماند و به آرزو كلامنگفت . پس به درستى كه دسته اى به آرزوى مغفرت و عفومـغـرور شده اند و از دنيا خارج مى گردند بدون توشه اىكـه آنـهـا را به منزل برساند و بدون عملى كه براى آنهانفعى داشته باشد. پس تجارت آنها با ضرر توام و معاملهآنـهـا بـدون بهره است . و ظاهر شود براى آنها از خدا آنچهكه گمان نمى بردند. پس از خدا توفيق مى خواهم كه ما رااز غفلت خارج فرمايد و ما را به راه هدايت ارشاد فرمايد.
يقول العبد الفقير الى رحمه ربه و رضوانه ابو محمدالحـسـن بـن الى الحـسـن بن محمد الديلمى جامع هذه الايات منالذكـر الحـكـيـم انـمـا بدئت بالموعظه من كتاب الله تعالىلانـه احـسـن الذكـر و ابـلغ المـوعـظـه و تابعته انشاء اللهبكلام عن سيدنا و مولينا رسول الله صلى الله عليه و آلهالمـؤ يـد بـالوحـى المـسـدد بـالعـصـمة الجامع من الايجاز والبلاغه ما لم يبلغه احد من العالمين .
بـنـده فـقير به سوى رحمت و رضوان خدايش ابو محمد حسنبـن ابى الحسن ابن محمد ديلمى جمع كننده اين آيات از قرآنكـريـم چنين گويد: علت و جهت اين كه به مواعظ كتاب خداىتـعـالى ابـتـداء كـردم اين است كه آن نيكوترين ذكر است ورسـاتـريـن مـوعـظـه است . و دنبال آن انشاءالله كلام سيد ومولاى خود رسول خدا صلى الله عليه و آله را ذكر مى كنم ،كـه آن بـزرگـوار را وحـى الهـى تـاءيـيـد نـمـوده و عـصمتپشتيبان اوست و داراى مقام جامعيت مختصر گويى و بلاغت استبـه حـدى كـه احـدى از خـلق اوليـن و آخـريـن بـه آن درجـهنرسيده است .
فـقـد قـال صـلى الله عليه و آله : اوتيت جوامع الكلم . ولقد صدق رسول الله صلى الله عليه و آله فانه اذا فكرالعـبـد فـى قـوله صـلى الله عليه و آله اكثروا من ذكر هادماللذات عـلم انـه قد اتى بهذه اللفظة على جوامع العظه وبـلاغـه التذكره دل على ذلك قول الله تعالى فى امتنانهعـلى ابـراهـيم و ذريته عليه و عليهم السلام : انا اخلصناهمبـخـالصـه ذكـرى الدار.(103) و فـى قـوله صـلى اللهعـليـه و آله ايـاك و مـا تـعـتـذر مـنـه . فـقـددخل فى هذه اللفظه جميع آداب الدنيا.
پس به تحقيق پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به منگـفـتـار و كـلام جـامـع داده شد. و البته راست فرموده است ؛بـراى ايـن كه وقتى شخص در اين فرمايش آن حضرت فكركـنـد كـه فـرمـود: بسيار ياد كنيد خراب كننده لذتها را. مىداند كه اين كلام حضرت جامع موعظه و بلاغت و تذكر است .و بـر آن دلالت دارد. ايـن فـرمـايـش خـداىمتعال در مورد منت نهادن بر ابراهيم و ذريه او عليه السلام :بـه درسـتى كه ما قرار داديم ابراهيم و ذريه او را خالص ‍بـراى خـود يـك نـوع خـالص بودنى كه با هيچ چيز مخلوطنـيست . و آن عبارت است از يادآورى آنها خانه آخرت را در هرحـال . و آنـهـا هر عملى و هر عبادتى انجام مى دادند نظرشانجوار خداوند متعال بود و فائز شدن به لقاى حق . و تعبيردار و خانه براى اين است كه خانه حقيقى خانه آخرت است ودنـيـا مـحـل عـبـور اسـت . و بـاز دلالت دارد بـر صدق گفتاررسـول الله صـلى الله عليه و آله اوتيت جوامع الكلم ، اينفـرمـايـش حضرت : بپرهيز از چيزى كه بعد بخواهى از آنعذر خواهى كنى . اين جمله جميع آداب معاشرت و برخورد بانـوع و هـر گـونـه صـحبت و عمل را فرا مى گيرد، كه اگرانسان همين را در نظر داشته باشد كه نحوى رفتار كند كهنـخـواهـد از كـسـى عـذر خـواهـى كـند چه مقدار دامنه اين مطلبوسيع است .
و فى قوله صلى الله عليه و آله : دع ما يريبك الى مالايريبك .
جـمـله ديـگـر كـه شاهد است اين است كه مى فرمايد: واگذارآنـچـه تـو را بـه شـك مـى انـدازد وعـمـل كن به چيزى كه در آن شك ندارى . با اين جمله از جميعشبهات جلوگيرى مى كند.
و قـوله صـلى الله عـليه و آله : الامر ثلاثه امر استبانرشده فاتبعوه و امر استبان غيه فاجتنبوه و امر اشتبه عليكمفردوه الى الله . و فى قوله : اياك و ما يسوء الادب . فقداستوفى بذلك كل مكروه و مذموم .
شـاهـد ديـگـر براى صدق فرمايش حضرت كه : به من قوهگفتن كلام جامع داده شده است ، اين دو فرمايش آن بزرگواراسـت : هـمـه امـور در بـرخـورد بـا وظـايـف ديـنـى از سـهحـال خارج نيست : يكى امرى كه رشد و صلاح و حليت و مباحبـودن آن ظـاهـر است پس آن را پيروى كنيد. ديگر امرى استكه ظلالت و گمراهى در آن عمل ظاهر است . پس از آن دورى واجـتـنـاب نـمـاييد. و سوم امرى است مشتبه كه حقيقت آن را نمىدانـيـد، پـس آن را بـه خـدا واگذار كنيد، يعنى اعتقاد شما درامـور مشتبه امر واقعى آن باشد كه آنچه هست همان است و خدامى داند و ما را با آن كارى نيست ؛ چون نمى دانيم . و اما جملهديـگر: بر تو باد به دورى كردن از آنچه سبب بى ادبىو سـوء اخـلاق است ، كه در اين جمله جامع دورى كردن از همهكارهاى مكروه و مورد مذمت يادآور شده است .
و فـى احـاديـثـه مـن المـواعـظ و الزواجـر مـا هـو ابـلغ مـنكل كلام مخلوق .
در احـاديـث آن حـضـرت از موعظه ها و منع ها چيزى هست كه ازكلام جميع خلايق رساتر است .
و انـا اذكـر انـشـاء الله مـا تـيـسر ايراده بحذف الاسانيدلشـهـرتـهـا فـى كـتـب اسـانـيـدهـا و اتـبـع ذلك بـكـلاماهل بيته و من تابعهم من الصالحين .
و من انشاء الله آنچه كه ذكر آن مقدور باشد بدون سند ذكرمـى كـنـم ؛ چـون سـنـد آن در كـتـابـهـا مـشـهـور اسـت . ودنبال آن كلام خاندان آن بزرگوار و كسانى كه از صالحينمتابعت آن بزرگواران نمودند ذكر مى كنم .
قـال انـس بـن مـالك : جـاء رجـل الىرسـول الله صـلى الله عـليـه و آلهفـقـال يـا رسـول الله اشـكـو اليـك قـسـوة قـلبـىفقال صلى الله عليه و آله : اطلع على القبور و اعتبر بيومالنشور.
انس بن مالك گفت : مردى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آلهآمـد عـرض ‍ كـرد يـا رسـول الله بـه شـمـا شـكـايت مى كنمقساوت قلب خود را. حضرت دو چيز براى رفع قساوت قلباو بـيـان كـرد. فـرمـود: در قـبـرسـتـان حـضور پيدا كن و ازاهل قبور اطلاع حاصل كن . و عبرت بگير از روز قيامت و نشرمردم و نامه هاى اعمال آنان .
و قـال صـلى الله عـليه و آله : عودوا المرضى و اتبعواالجنائز يذكركم الاخرة .
بـه عـيـادت مـريضان برويد و دنبال جنازه ها حركت كنيد تابه ياد آخرت بيفتيد. و قد حث الله تعالى فى الموعظه ونـدب اليـهـا رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله بـهـافـقـال : ادع الى سـبـيـل ربـك بـالحـكـمه و الموعظه الحسنه.(104)
بـه تـحقيق خداى متعال در موعظه مبالغه فرمود و پيغمبر رادعـوت فـرمـود كه از همان راه مردم را به حق دعوت كند، پسفـرمـود: مردم را با گفتار حكيمانه و موعظه نيكو به راه حقبـخـوان و قـال تـعـالى : و عـظـهـم وقل لهم فى انفسهم قولا بليغا.(105)
آنان را موعظه كن و در ميان آنها با گفتار رسا تكلم كن .
و قال : و ذكر فاءن الذكرى تنفع المومنين .(106)
و يادآورى كن كه ياد آوردن به مؤ منين نفع مى رساند.
و قال : و ذكرهم بايام الله ،(107) يعنى يوم القيمه ويـوم المـوت و يـوم المـسائله القبر و يوم النشور. و مساءلهسـلامه هذه الايام سئل الله تعالى عيسى بن مريم بقوله : والسـلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا.(108)و ان كـان قـوله يـوم ولدت فـيـه فـقـدسـئل انـواع الشـكـر عـلى سـلامـتـه مـنـهيدل على شده المشقة .
و فـرمـود: روزهـاى خدا را به آنان يادآورى كن كه مراد روزقيامت و روز مرگ و روز سؤ ال قبر و روز محشور شدن خلائقاز قبور مى باشد.
حـضـرت عـيـسـى بـن مـريـم سـلامتى اين روزها را از خدا سؤال نـمـود بـه ايـن كـه گـفـت : سلام بر من روز ولادت و روزمرگ و روز زنده شدن بعد از مرگ ، و گر چه سلامتى روزولادت مـتضمن درخواست انواع شكر بر سلامتى او در آن روزمـى بـاشـد كـه دلالت بـر شـدت مـشـقـت و سـخـتـى آنحال دارد.
مـصـنـف ايـن كتاب خدا او را رحمت كند گويد: اين كتاب را بهپنجاه و چهار باب مرتب كردم .
باب اول : در ثواب موعظه و نصيحت پذيرى
قـال النـبـى صلى الله عليه و آله : ما اهدى المسلم لاخيههدية افضل من كلمة حكمة تزيده هدى او ترده عن ردى .
پـيـغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: هديه و پيشكش نبردمـسـلمـانـى براى برادر مؤ منش كه بهتر باشد از كلام حكمتآمـيـز كـه سبب شود هدايت او زياد گردد يا او را از كار بدىباز دارد.
و قـال صـلى الله عليه و آله : نعم العطية و نعم الهديهالمـوعـظـة و اوحـى الله الى مـوسى تعلم الخير و علمه من لايـعـلمـه فـاءنى منور لمعلمى الخير و متعلميه قبورهم حتى لايستوحش بمكانهم .
پـيـغـمـبـر صلى الله عليه و آله فرمود: موعظه نيكو عطا وبـخـشـشـى اسـت و نـيـكـو هـديـه و پـيـشـكـشـى اسـت . خـداىمتعال جلت عظمته به موسى عليه السلام وحى فرمود كه :خير و خوبى را ياد گير و آن را به كسى كه نمى داند يادبـده ، پـس به درستى كه من نورانى مى كنم قبر آن كس راكه خير را ياد دهد و آن كس را كه ياد بگيرد تا اين كه در آنمكان يعنى قبر وحشت و ترسى براى آنها نباشد.
و روى انـه ذكـر عند النبى صلى الله عليه و آله رجلانكـان احـدهما يصلى المكتوبة و يجلس فيعلم الناس الخير وكـان الآخـر يـصـوم النـهـار و يـقـومالليـل فـقـال صـلى الله عـليـه و آله :فضل الاول على الثانى كفضلى على الانام .
روايـت شـده كـه در نـزد پـيغمبر صلى الله عليه و آله ذكرشـد كـه دو مـرد هستند كه يكى از آن دو نماز واجب خود را بهجـا مـى آورد و مـى نشيند و آنچه خير مردم در آن است به آنهاياد مى دهد از قبيل مسائل فقهى يا اخلاقى يا اعتقادى يا آدابمعاشرت و حقوق و امثال اينها، و آن ديگرى روزها روزه است وشـبـهـا بـه عـبـادت قـيـام مـى كـنـد و بـه ايـنحـال اوقـات ايـن دو نـفـر طـى مـى گـردد آيـا كـدام يـكافـضـل اسـت ؟ رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: آناول كـه بـه واجـبـاب اكـتـفـا مـى كـنـد ومـشـغـول تعليم مردم است فضيلتش بر دوم مانند فضيلت مناست بر مردم ديگر.
و قـد اثـنـى الله عـلى اسـمـاعـيل بقوله : انه كان صادقالوعد و كان رسولا نبيا و كان ياءمر اهله بالصلوة والزكوةو كان عند ربه مرضيا.
بـه تـحقيق خداوند حضرت اسماعيل صادق الوعد را در قرآنكـريـم مـدح كـرده كـه : او صـادق الوعـد بـود ورسـول و نبى بود و اهل و عشيره اش را امر به نماز و زكاتمـى نـمـود و در نـزد خـداى خـود مرضى بود، يعنى خدا از اوراضى بود.
و قـال صـلى الله عـليـه و آله : ما تصدق مؤ من بصدقهاحـب الى الله مـن مـوعـظة يعظ بها قوما يتفرقون و قد نفعهمالله بها و هى افضل من عبادة سنة .
پـيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: مؤ منى در راه رضاىخـدا هـيـچ صـدقـه اى نـداد كـه دوست داشتنى تر باشد بهسـوى خـدا از موعظه اى كه با آن افراد پراكنده و متفرق رانفع رساند و از پراكندگى به اجتماع برگردند و موعظهدر ايـن مـورد فـضـيـلت و ثـواب آن از يـكسال عبادت بيشتر است .
فاستمع ايها العاقل الى الموعظه و لا تضرب عن الذكرصـفـحـا و غـالب هـواك و جـاهـد نـفـسـك و فـرغ قـلبك فانماجـعـل لك السـمـع لتـعـى بـه الحـكـمـه و البـصر لتعتبرمـاتـرى مـن خـلق السـمـوات و الارض و مـا بينهما من الخلق واللسـان لتـشـكـر بـه نـعم الله و قديم ذكره به و حمده وتـلاوه كـتـابـه و القـلب لتـفـكـر بـهفـاجـعـل شـغلك فى آخرتك و ما تصير اليه و اصرف همتكفان نصيبك من الدنيا ياتى من غير فكر و حركه .
پـس اى عـاقل بشنو موعظه را و از موعظه رو بر نگردان . وبر هواى نفس ‍ خود غلبه كن و با نفس خود جهاد كن ، و آن رااز كـارهـاى خـلاف بـازدار. و قـلب خـود را از افـكـاربـاطـل فـارغ سـاز؛ بـراى اين كه اعضاء و جوارح ظاهرى وبـاطـنـى تو هر كدام براى منظور صحيح خلق شده . گوشتـو بـايـد ظـرفيت داشته باشد براى شنيدن حكمت . و چشمتـو بـراى عـبـرت گـرفـتـن اسـت از آن چه مى بيند از خلقتآسـمـانـهـا و زمـيـن و آنـچه بين آنهاست . و زبان براى شكرنعمتهاى الهى است . و ذكر و حمد و ثناى خدا گفتن و تلاوتقـرآن كـريم نمودن . و قلب براى فكر در عظمت خدا و مزيدمـعـرفت است . پس شغل خود را در امورى قرار ده كه مربوطبه آخرت است و آنچه كه بازگشت تو به سوى آن است . وهـمـت خـود را صرف عمران آخرت بنما، به درستى كه آنچهنـصـيب و بهره تو از دنياست به تو خواهد رسيد بدون اينكـه در اطـراف او فـكـر كـنـى يـا بـراى بـه دسـت آوردن آنحركتى انجام دهى .
فـقد قال اميرالمؤ منين عليه السلام : و قد سبق الى جناتعدن اقوام كانوا اكثر الناس صلوة و صياما فاذا وصلوا الىالباب ردوهم عن الدخول فقيل بماذا ردوا الم يكونوا فى دارالدنـيـا صـلوا و صـامـوا و حـجـوا فـاذا بـالنـداء مـنقـبـل المـلك الاعـلى جـل و عـلا بـلى قـد كـانوا ليس لاحد اكثرصـيـامـا و لا صلوة و لا حجا و لا اعتمادا و لكنهم غفلوا عن اللهمواعظه .
بـه تـحـقـيـق اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: در قيامت بهسوى بهشت عدن كسانى سبقت گيرند كه از همه مردم نماز وروزه آنـهـا بـيـشـتـر بـود چـون به در بهشت برسند آنها رابـرگردانند و مانع از دخول آنها شوند. گفته شود به چهجهت رد مى شوند آيا در دنيا نماز و روزه و حج انجام ندادند؟پـس در ايـن هـنـگـام جـواب از جـانـب خـداى عـالمجل و علا آيد بلى چنين است كه آنها نماز و روزه و حج و اعتمادبـه خـدا از هـمـه بـيـشـتـر داشـتـند و ليكن از موعظه هاى خداغافل بودند.
و عن سالم عن ابيه قال ، قالرسـول الله صـلى الله عـليه و آله : احب المؤ منين الى اللهتـعـالى مـن نـصـب نـفـسـه فى طاعة الله و نصح لامة نبيه وتـفـكـر فـى عـيـوبـه و اصـلحـهـا و عـلمفعمل و علم .
سـالم از پـدرش نـقل كرد كه پيغمبر صلى الله عليه و آلهفـرمـود: آن كـس از مـؤ منين بيشتر از همه مورد محبت و دوستىخـدا واقـع اسـت كـه در اطـاعـت و بـنـدگـى خـدا جـديـتكامل داشته باشد، و امت پيغمبرش را نصيحت كند، و در عيوبو زشـتـيهاى اعمال خود فكر كند و آن را اصلاح كند، علم دينرا فـرا گـيـرد و بـه آن عـمـل كـنـد و بـه ديـگران ياد دهد وبياموزد.
و عن انس قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الااخـبـركـم بـاءجـود الاجـواد قـالوا بـلى يـارسـول الله . فـقـال اجـود الا جواد الله و انا اجود بنى آدم واجودهم بعدى رجل علم علما فنشره و يبعث يوم القيمة امة واحدةو رجـل جـاد بـنـفـسـه فـى سـبـيـل الله حـتـىقتل .
از انـس نـقـل شـده كـه گـفـت پـيـغـمبر صلى الله عليه و آلهفـرمـود: آيا خبر ندهم به بخشنده ترين بخشنده ها؟ گفتند:بـلى يـا رسول الله . پس فرمود بخشنده ترين بخشنده هاخداى متعال جلت عظمته مى باشد. و من بخشنده ترين اولاد آدمهـسـتم و بخشنده ترين اولاد آدم بعد از من مردى است كه علمىرا بياموزد پس آن را منتشر كند و چنين كس در روز قيامت مبعوثشـود در حـالى كـه امـت واحده است ، يعنى كسى است كه جامعخيرات است و به او اقتدا مى شود. و نيز بخشنده ترين مردمبـعـد از مـن مـردى اسـت كه جان خود را راه خدا بخشش كند تاكشته شود.
و عـنـه عـليـه السـلام : مـن عـلم عـلمـا فـله اجـر مـنعمل به الى يوم القيمة .
كـسـى كـه عـلمى را به ديگرى بياموزد براى اوست اجر هركس به آن علم عمل كنند تا روز قيامت .
قـالرسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : اذا مـاتالرجـل انـقـطـع عـمله الا من ثلاثه صدقه جاريه و علم ينتفعبه و ولد صالح يدعو له :
پـيـغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: گاهى كه شخص ازايـن عـالم رحـلت كـنـد كارهاى او كه در اين دنيا انجام مى دادههمه قطع و بريده مى شود مگر سه چيز كه بعد از فوت اواز آن بـهـره مـى بـرد و بـر حـسـنـاتـش افـزوده مـى گـردد:اول صـدقـه جـاريـه ، يـعـنـى آن كـارهـايـى كه انجام داده وآثـارش بـاقى است و مردم از آن بهره مند مى گردند، مانند:مـسـجـد و ساير بناهاى خير يا حفر قنوات و غرس اشجار يااحـداث طـريـق و راه بـراى عـبـور مـردم وامثال اينها كه مادام كه آثارش باقى است و مردم از آن بهرهمـنـد مـى شـونـد ثواب در نامه عمل آن كس ثبت مى گردد. دومعـلمـى كـه از او بـاقى بماند كه تا وقتى هست و اهلش از آنفـايـده مـى برند براى او ثواب مى نويسند. سوم فرزندصـالحـى كـه دعاى خير براى پدر و مادر خود نمايد يا كهوالديـن از صـلاحـيـت آن فـرزند و دعاى خير او مادام كه وجوددارد بهره مند مى گردند. گر چه خود آنها نيستند كه در دارعمل كار كنند ولى چون اينها از آثار آنهاست از آنها بهره مندمى گردند.
قـال عـيـسـى بـن مـريـم عـليـه السـلام : مـن عـلم وعمل عد فى الملكوت عظيما.
آن كـس كـه بـداند و عمل كند در عالم ملكوت و در بين ملائكهباعظمت و بزرگوارى ياد شود.
و روى انـه يـؤ تـى بـالرجـل فيوضع عمله فى الميزانثـم بـشـى ء مـثـل الغـمـام فـيـوضـع فـيـه ثـميـقـال اتـدرى مـا هـذا فـيـقـول لا فـيقال هذا العلم الذى علمتهالناس فعملوا به من بعدك .
در قـيـامـت مـردى را بـه پـاى مـيـزان سـنـجـشاعـمـال آوردنـد. پـس اعمال او را در ميزان گذارند. بعد از آنچـيـزى مـانـنـد ابـر بـيـاورنـد و بـهاعـمال او اضافه كنند كه باعث رجحان حسنات او گردد. بهاو گـفـتـه شـود آيـا مى دانى كه اين چيست ؟ مى گويد: نه .گفته مى شود اين آن علمى است كه در دنيا به مردم آموختى وآنها بعد از تو به آن عمل كردند.
قال النبى صلى الله عليه و آله : الدنيا ملعونه و ملعونمن فيها الا عالما او متعلما او ذاكرا لله تعالى .
پـيـغـمبر صلى الله عليه و آله فرمود: دنيا معلون است و آنكس كه در آن است نيز چنين است مگر سه طايفه : يكى عالم وديـگر كسى كه طالب علم است و سوم آن كس كه به ياد خداباشد و در هر حال و در هر جا خدا را فراموش نكند.
و روى فـى قـوله تـعالى : ان ابراهيم كان امة قانتا للهحنيفا و لم يك من المشركين ،(109) انه كان يعلم الخير.
چنين نقل شده در تفسير اين آيه كريمه كه معنى آن اين است :به درستى كه ابراهيم فرد جامعى بود كه خدا را عبادت مىكرد و راه راست و مستقيم مى پيمود و او مشرك نبود، منظور ازايـنـكـه حـضـرت ابـراهـيـم بـه ايـنخـصـال نـيكو ستوده شده اين است كه او امور خير را به مردممى آموخت لذا شايسته اين اوصاف گرديد.
و قـيـل : المـوعـظـة حـرز مـن الخـطـا و امـان مـن الاذى و جلاءللقلوب من الصدى .
چـنـيـن گـفـته شد كه : موعظه سه اثر نيكو در اوست : يكىايـنـكه : امان از خطا است ، يعنى سبب مى شود كه اشخاصىكـه آن را مـى شـنوند از خطاها خود را نگهدارى كنند، پس درنتيجه آنها از عذابى كه براى خطاكاران مى باشد در امانندو ديـگـر ايـن كـه ؛ مانع اذيت است ، يعنى به سبب موعظه ازآنـهـا جـلوگـيـرى كرده است . و سوم اين كه : موعظه قلب راروشن و نورانى مى كند و چرك و كثافت قلب را برطرف مىكند.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنين عليه السلام : الزاهدون فى الدنياقـوم وعـظـوا فـاتـعظوا و خوفوا فحذروا و علموا فعملوا اناصـابـهـم يـسر شكروا و ان اصابهم عسر صبروا قالوا ياوصـى رسـول الله لا نـاءمـر بـالمـعـروف حـتـىنـعـمـل بـه كـله و لا نـنـهـى عـن المـنـكـر حـتـى ننتهى عنه كلهفـقـال لا بل آمروا بالمعروف و ان لم تعملوا به كله و انهواعن المنكر و ان لم تنتهوا عنه كله .
حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: افراد زاهد را دردنـيـا بـه ايـن عـلامات بشناسيد آنها كسانى هستند كه وقتىمـوعـظـه شـود پـنـد مـى گـيـرنـد. و هنگامى كه از عذاب خداتـرسـانـده شـوند مى ترسند. از آنچه سبب عذاب مى گردددورى مـى كـنـنـد. و هـرگـاه عـلم را آمـوخـتـه بـه آنعـمل مى كنند. اگر آسانى و گشايشى به آنها برسد شكرمى كنند و اگر سختى به آنها برسد صبر مى كنند. عرضكـردنـد اى وصـى پيغمبر آخر زمان آيا امر به معروف نكنيممگر اين كه خود به همه آنها عمل كنيم ؟ و نهى از منكر نكنيممـگـر وقـتى كه همه منكرات را ترك كنيم ؟ حضرت در جوابآنـهـا فـرمـود: نه چنين نباشيد بلكه امر به معروف بكنيد وگـرچه به همه كارهاى خوب عمل نكنيد و نهى از منكر بكنيدگرچه همه منكرات را ترك نكنيد.
و قـال : اشـد النـاس عـذابـا يـوم القـيـمة من علم علما فلمينتفع به .
در قـيـامـت عـذاب كـسـى از هـمـه بـيـشتر است كه علمى را بهديگران بياموزد و خود عمل نكند و از آن بهره نبرد.
و قال عليه السلام : تعلموا ما شئتم ان تعلموا فانكم لنتـنـفـعـوا حـتـى تـعـمـلوا به و ان العلماء همتهم الرعاية و انالسفهاء همتهم الرواية .
فـرمود: آنچه را مى خواهيد ياد بگيريد به تحقيق شما نفعنـخـواهـيـد بـرد تـا آنـچـه مـى دانـيـد بـه آنعـمـل كـنـيـد. و به درستى كه علما كسانى هستند كه تمام همتآنـهـا مـراعات و عمل نمودن به علم كسانى هستند كه تمام همتآنـهـا مـراعـات و عمل نمودن به علم خودشان مى باشد، ليكنسـفـهـاء و نـادانـان هـمـه كـوشـش آنـهـانقل روايات است و از عمل در آنها اثرى نيست .
و قـال صـلى الله عـليـه و آله : ان الله اوحى الى بعضانـبـيـائه فـى بـعض ‍ وحيه قل للذين يتفقهون لغير الدين ويـتـعـلمـون لغـيـرالعـمـل و يـطـلبـون الدنـيـابـعـمل الاخرة يلبسون للناس جلد الضاءن و قلوبهم قلوبالذئاب و السـنـتـهـم احـلى مـن العسل و اعمالهم امر من الصبراياى يخادعون و بى يغترون و بدينى يستهزئون .
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كه خداىمـتـعـال بسوى بعضى از پيغمبرانش وحى فرمود كه : بگوبـه كـسانى كه فقه مى خوانند و فقيه و دانشمند مى شوندبـراى غـيـر ديـن ، و عـالم مـى شـونـد بـراى غـيـرعـمـل ، و دنـيـا را طـلب مـى كـنـنـد بـهعـمل آخرت ، پوست گوسفند مى پوشند و قلبهاى آنها قلبگـرگ اسـت ، و زبـان آنـهـا شـيـريـن تـر ازعـسـل است و اعمال آنها تلخ ‌تر از صبر است ، به آنها بگوبـا مـن مكر و خدعه مى كنيد و به من مغرور شده ايد و دين مرامسخره و استهزاء كرده ايد.
قـال عـليـه السـلام : مـثـل مـن يـعـلم و لايـعـمـل كـمثل السراج يضيى ء لغيره و يحرق نفسه و العالمهـوالهـارب مـن الدنـيـا لا الراغـب فـيـهـا لاءن عـلمـهدل عـلى انه سم قاتل فحمله عن الهرب من الهلكة فاذا التقمالسـم عـرف النـاس انـه كـاذب فـيـمـايقول .
فـرمـود: مـثـل آن كـس كـه يـاد مـى دهـد و خـودعـمـل نـمـى كـند مثل چراغى است كه به ديگران نور مى دهد وخـود را مـى سـوزاند. و عالم آن كس است كه از دنيا فرار مىكـنـد نه اينكه رغبت و ميل به آن داشته باشد؛ براى اين كهعـلم او دلالت دارد كـه دنـيـا سـم اسـت واسـتـعـمـال سـم سبب هلاكت او مى گردد. پس علم او او را واداربـه فـرار مـى كـنـد از هـلاك شـدن . و اگـرمـيل به دنيا كرد چنان است كه سم را خورده باشد و مردم مىفـهـمـنـد كـه او دروغ مـى گـفـتـه و آنـچـه بـراى مـردمنقل مى كرده خود عقيده به آنان نداشته است .
و قـال النـبـى صـلى الله عليه و آله : ان لله خواصا منخـلقـه ليـسـكـنـهـم الرفـيـع الاءعـلى مـن جـنـانه لانهم كانوااعـقـل اهـل الدنـيـا قـيـل يـا رسـول الله كـيـف يـكـونـوااعـقـل اهـل الدنـيـا قـال كـانـت هـمتهم المسارعة الى ربهم فيمايـرضـيـه فـهـانـت الدنـيا عليهم و لم يرغبوا فى فضولهاصبروا قليلا فاسترا حوا طويلا.

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation