بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه ارشادالقلوب دیلمی, ابى محمدحسن دیلمى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     38000001 -
     38000002 -
     38000003 -
     38000004 -
     38000005 -
     38000006 -
     38000007 -
     38000008 -
     38000009 -
     38000010 -
     38000011 -
     38000012 -
     38000013 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page


نـوف بـكـالى مى گويد: شبى در خدمت حضرت اميرالمؤ منينعـليـه السلام بودم . پس آن بزرگوار از بستر خواب خودبـر خاستند و نگاهى به ستارگان آسمان نمودند و آياتىكـه در سـوره مـبـاركـه آل عـمـران اسـت قـرائت كـردنـد.پـسفـرمـود:اى نـوف آيـا در خـوابـى يـا بـيدارى ؟ عرض كردمبـلكـه بـيـدارم يـا اميرالمؤ منين . فرمود:اى نوف خوشا بهحـال كـسـانـى كـه در دنـيـا زاهـدنـد و رغـبـت وميل آنها به آخرت است . آنها مردمى هستند كه به روى زمين وخـاك آن مـى نـشـيـنند و از آب به جاى بوى خوش استفاده مىكنند، يعنى با آب خود را نظيف مى كنند و هميشه ملازم قرآنند.و دعـا را دثـار براى خود قرار مى دهند. و خود را از دنيا جدامى كنند و آن را از خود دور مى كنند، همانند حضرت مسيح و درراه آن حضرت مى روند.
يـانـوف ان الله تـعـالى اوحـى الى المـسـيـح انقـل لبـنـى اسـرائيـل لا تدخلوا بيوتا من بيوتى الا بقلوبطـاهـرة و ثـياب نقيه و السنة ناطقه صادقه و اعملهم انى لااستجيب لا حد منهم دعاء و لا حد من خلقى قبله مظلمة .
اى نوف به درستى كه خداى متعال جلت عظمته به حضرتمـسـيـح عـيـسـى بـن مريم عليه السلام وحى فرمود كه : بهبـنـى اسـرائيـل بـگـو در مـسـاجـد و خـانـه هـاى مـنداخـل نـشـويـد مـگـر بـا قـلب هـاى پـاك از شرك و ريا و بالبـاسـهاى نظيف و غيرآلوده و زبانهاى گوينده كه از روىراستى و صداقت به ذكر من مشغول باشند. و آگاه كن آنها راكـه مـن مستجاب نمى كنم دعاى هيچ يك از آنها را در حالى كهحقى از يكى از خلق من به عهده آنها باشد.
يـا نـوف ان رسـول الله صـلى الله عليه و آله قام فىمثل هذه الساعة فقال ان هذه الساعة لا ترد لا حد فيها دعوة الاان يـكون عريفا او عشارا او شرطيا او شاعرا او صاحب عرطبةو كوبة العرطبة الطبل الكبير و الكوب الصغير و
روى بالعكس .

اى نـوف بـه درسـتـى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله درمـثـل چـنـيـن ساعتى از خواب برخاست پس فرمود: اين ساعتىاست كه دعا در آن مستجاب است ورد نمى شود مگر اين كه دعاكـنـنـده يكى از اين شش نفر باشد: 1ـ عريف ، يعنى آن كسىكـه مـردم را بـه سـتـمكاران بشناساند و اسرارشان را نزدآنـهـا فـاش كـنـد. 2ـ عـشـار، يـعـنـى ده يـك گـير (باجگير وگـمـركـچـى و راه دار) 3ـ شـرطـى ، يـعـنـى گـزمـه و همكارداروغـه . 4ـ شـاعر و مراد شعر غير حكمت و نصيحت است . 5 -صـاحـب عـربـطـه ، يـعـنـى نـوازنـده سـاز يـا نـقـاره چـى ودهـل زن . 6 صـاحـب كـوبـه و آن نـيـز نـوازنـده يكى از آلاتمـذكـور اسـت . ايـن شـش طايفه گناهشان مانع است از اين كهدرخواستشان روا گردد.
و قـال : مـا عـاقـبـت احـدا عـصـى الله فـيـكبمثل ان تطيع الله فيه وضع امر اخيك الى احسنه و لا تظننبكلمة خرجت منه شرا و انت تجد لها فى الخير محملا و من كتمسـره مـلك امره و كانت الخيرة بيده و من عرض ‍ نفسه للتهمةفـلاد يـلومـن الا نـفـسـه و لا يـلومن من اساء به الظن و عليكمبـاخـوان الصـدق تـعـيـشـوا فـى اكـنـافـهـم و لا تـهـا ونوابـالحلف فيهينكم الله و لا تتعرضوا لما لا يعنيكم و عليكمبـالصـدق فـهـو النـجـاة و النـمجاة و احذروا عدوكم من الجنوالانـس و لا تـصـحـبـوا الفـجـار و اسـتـشـيـروا ذى الديـن والنصيحة ترشدوا و واخلو لاخوان فى الله و لا تعيبون شيئاتاءتون بمثله .
در مقام عقاب و انتقال از متجاوز بهترين راه اين است كه خدا رادرباره او اطاعت كنى .
(شايد مراد اين باشد كه از حدود الهى در انتقام از او تجاوزنـكـن و اكـتـفـا كـن بـه آنچه خداى متعال درباره او حكم تعيينفـرموده ) و قرار ده امر برادر دينى خود را در بهترين موردآن . و هـر گـاه كلمه اى از دهان او خارج گرديد گمان بد وشـر دربـاره او مـبـر و تـا جـايـى كـه مـمـكـن اسـت آن راحـمـل بـه خـيـر كن ، و كسى كه راز خود را پنهان دارد اختياركار خود را دارد و مالك امر خود مى باشد، و هر كس خود را درمـعـرض تـهـمـت در آورد پـس مـلامـت نـكند مگر خود را و ملامت وسرزنش نكند كسى را كه به او گمان بد ببرد. و بر شمابـاد كـه اخـتـيـار كـنـيـد بـرادران ايـمـانـى كـهاهل صداقت و حقيقت هستند تا در كنار آنها و حمايت آنها بتوانيدزندگى كنيد.
و در قـسـم يـاد كـردن بـى بـاك نـباشيد كه آن را بى اهميتبـدانـيـد كـه ايـن سـبـب مـى شـود كـه در نـزد خـداىمـتعال خوار و بى اعتبار گرديد، و در آن دخالتى ننماييد وعـمـر عـزيز خود را صرف كار بى فايده نكنيد. و بر شمابـاد بـه راسـتـى كـه نجات در راستى و درستى است . و ازدشـمـن انس و جن كه براى شما هست بترسيد و متوجه باشيدكه شما را غافل گير نكنند. و با بدكاران رفاقت و دوستىنـكـنـيد، و هرگاه خواستيد مشورت كنيد با كسى مشورت كنيدكـه پـاى بـند به احكام دين باشد و براى اداى حق برادرىشـما را نصيحت كند تا در اثر اين مشورت راه رشد و صلاحبراى شما ظاهر گردد. و برادرى كنيد با برادران دينى درراه خـدا. و از افـراد عـيـب جـويـى نكنيد در امورى كه خودتانمثل او آن را مرتكب مى شويد.
و قـال : سـويـد ابـن غـفـلة دخـلت عـلى امـيـرالمؤ منين عليهالسـلام داره فـلم ارفـى البـيت شيئا فقلت فاين الاثاث ياامـيـرالمـؤ مـنـيـن فـقـال يـا بـن غـفـلة نـحـناهـل بـيـت لا تـتـاءثـث فـى الدنـيـا نـقـلنـااجـل مـتـاعـنـا الى الاخـرة ان مـثـلنـا فـى الدنـيـا كـراكـبظل تحت شجرة ثم راح و تركها.
شخصى به نام سويد بن غفله كه از راويان حديث است و باعـلى عـليـه السـلام در جـنـگ صـفـيـن هـمـراه بـودـ چـنـيـننـقـل مـى كـنـد كـه بـه خـانـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليه السلامداخل شدم پس آنجا چيزى از اثاث و لوازم خانه نديدم . پسعرض كردم يا اميرالمؤ منين اثاث خانه كجا است ؟ فرمود:اىپـسـر غـفـله مـا خـانواده اى هستيم كه در دنيا براى خانه خوداثاث تهيه نمى كنيم ، بلكه چيزهاى نفيس و پر قيمت خود رابـه خـانـه آخـرت انـتـقـال مـى دهـيـم . بـه درسـتـى كـهمـثـل مـا در دنـيـا مـانند شخص سوارى است كه در زير درختىبـخـوابـد و اسـتراحت كند پس از آن بيدار شود و آن درخت راواگذارد و برود.
و قـال رسـول صـلى الله عليه و آله : ان اشد ما اتخوفعـليـكـم مـنـه اتـبـاع الهـوى و طـول الاءمـل فان اتباع الهوىيصدعن الحق و طول الامل ينسى الاخرة و ان الله يعطى الدنيالمـن يـحـب و يـبغض و لا يعطى الاخرة الا لمن يحب و ان للدنياابـناء و للاخرة ابناء فكونوا من ابناء الاخرة و لا تكونوا منابـنـاء الدنيا فان كل ولد يتبع بامه و ان الدنيا قد ترحلتمـد بـرة و الاخـرة قـد تـجـمـلت مـقـبـلة و انـكـم فـى يـومعـمـل ليـس فـيـه حـساب و يوشك ان تكونوا فى يوم حسابليس فيه عمل .
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كهسـخـت تـريـن چيزها و خطرناك ترين آنها كه از آن بر شماتـرس و بـيـم دارم دو چـيـز اسـت : يـكـى پيروى و متابعت ازچيزهاى دلخواه خود و ديگرى آرزوى بى پايان و طولانى ،و ترس اين دو به خاطر اين است كه هر كدام از اين دو تالىفاسدى و لازمه خطرناكى در پى دارد.
امـا پـيـروى از چـيـزهـاى دلخواه و تمايلات نفسانى سبب مىشـود كـه از رفـتـن بـه راه حق بازمانيد. و اما اميد زياد زندهبـودن در ايـن دنـيا و آرزوى رسيدن به هواهاى نفسانى سببمـى شـود كـه انـسـان آخـرت را فـرامـوش كند و در نتيجه ازتهيه توشه براى آن سرا غافل ماند. و به درستى كه حقتـعـالى جل شاءنه دنيا را به دوست و غير دوست مى دهد بهقول شاعر:

اديـم زمين سفره عام اوست
بر اين خوان يغما چهدشمن چه دوست
ليـكـن آخـرت را و نعمتهاى باقيه بهشت را تنها به دوستانمى دهد و عطا نمى فرمايد آن را مگر به دوستان خود. و بهدرسـتى كه براى هر كدام از دنيا و آخرت فرزندانى است ،پس شما اختيار كنيد فرزندى آخرت را.
(شـايـد مـراد از تـعـبـيـر بـه فـرزنـد پـيرو بودن باشد،چـنـانـچـه فـرزنـد بـه هر طرف كه ما در مى رود دنباله رواوسـت . مـى فـرمايد: هر طريقى كه به سوى آخرت مى رودشـمـا آن طـريـق را بـرويـد) پـس بـه تحقيق كه هر فرزندپـيرو مادرش ‍ مى باشد، و به درستى كه دنيا كوچ كرده ومى رود و آخرت زينت كرده به سوى شما مى آيد. و اكنون دراين دنيا شما در روز عمل مى باشيد و حسابى در كار نيست وبه همين زودى ها در روز حساب واقع مى شوند كه در او جاىعمل نيست .
و قـال صلى الله عليه و آله : ايها الناس لا تغروا فانالله لو اهمل سيئا لاهمل الذرة و الخردلة و البعوضة .
پـيـغـمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم مغرورنـشـويـد، پـس بـه درسـتـى كـه حق تعالى شاءنه اگر دراعـمـال بـنـدگـان مـسـامـحـه و اهمال مى فرمود هر آينه ذره وخـردل و بـعـوضـه را صـرف نـظـر واهمال مى فرمود.
ايـن سـه كـلمـه اشـاره بـه سـه آيـه از قـرآن كـريـم است :اول آيه ـ
فـمـن يـعـمـل مـثـقـال ذرة خـيـرا يـره و مـنيعمل مثقال ذرة شرا يره (128)
پـس آن كـس كه به قدر سنگينى ذره خير و خوبى كند آن راخـواهـد ديـد و كـسـى كـه به اندازه سنگينى ذره شر و بدىنمايد آن را خواهد ديد.
دوم آيـه و نـضـع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلمنـفـس شـيـئا و ان كـان مـثـقـال حـبـة مـنخردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين (129)
در قـيـامـت مـيزانهاى عدل به پا مى كنيم و به هيچ كس ظلمىنمى شود و اعمال اوكم يا زياد خوب يابد سنجيده مى شود.و گـرچـه در كمى و كوچكى به مقدار سنگينى دانه خشخاشبـوده بـاشـد آن را بـه معرض ‍ حساب مى آوريم و ما كافىهستيم براى رسيدگى به حساب بندگان .
سـوم ـ آيـه ان الله لا يـسـتحيى ان يضرب مثلا ما بعوضةفما فوقها(130)
خـداى مـتـعـال حـيـا نمى فرمايد كه براى توضيح حق ، بهاشـيـاء و چـيـزى هـاى كـوچـك مـانـنـد پـشـهمثل بزند.
و قـال ابـن مـسـعـود: انـمـا اقـسـم فـى الدنـيـااجـال مـنـقـوصـة و اعـمـال مـحفوظة و الموت ياءتى بغتة فمنيـزرع خـيرا يحصد زرعه رغبة و من يزرع شرا يحصد زرعهرهبة و من اعطى خيرا فالله اعطاه و من وقى شرا فالله وقاهالمـتقون سادة و الفقهاء قادة و مجالستهم زيادة و لو لم يكنفينا الا حبنا لما ابغض الله و هى الدنيا لكفى به ذنبا.
ابـن مـسـعـود گـويـد: ايـن اسـت و جـز ايـن نـيـسـت كـه خـداىمـتـعـال جـلت عـظـمـته تقسيم فرمود در دنيا مدتهاى كوتاه وكـارهـاى مـحـفـوظ و ضبط شده و مرگ ناگهان مى رسد. پسكـسـى در دنـيـا كـشـت خـوب كـرده آنـچـه را كـشـتـه از روىميل و رغبت و خوشنودى درو مى كند. و آن كسى كه در دنيا كشتاو شـر و فـتـنـه و گناه و فساد باشد از روى ترس و بيمدرو مى كند و نمى داند چه سرنوشت شومى براى او هست ، وبه هر كس خيرى داده شد بداند كه از طرف خداست و او عطافرموده . و هر كس از هر گونه شر و فتنه نگاه داشته شدخـداسـت كـه او را نـگـاه داشـتـه اسـت .اهـل تقوى بزرگان و بزرگوارانند. و فقهاء كسانى هستندكـه بـندگان را به سوى رحمت خدا رهبرى مى كنند و هر كسبـا آنـهـا نـشـسـت از آنها استفاده مى كند و بر زيادتى علم وحـكـمت سرفراز مى شود، و اگر در ما نبود مگر يك گناه هرآينه براى گناهكارى ما كافى بود و آن دوست داشتن ما استچيزى را كه خدا دشمن مى دارد، يعنى دنيا را.
و قـد قال النبى صلى الله عليه و آله : حب الدنيا راءسكـل خـطـيـئة و مـفـتـاح كـل سـيـئة و سـبـب احـبـاطكـل حـسـنـة و العـجـب ان الله تـعـالىيـقـول : انـمـا امـوالكـم و اولادكـم فـتـنـة (131)، و الناسيـجـمـعـونـها مع علمهم انهم مفارقوها و محاسون عليها. و لقداحسن من قال فيها شعرا:
هـى الدنيا تقول لمن عليها
حذار حذار من بطشىو فتكى
فـلا يـغـرركـم حـسـن ابـتسامى
فقولى مضحك والفعل مبكى
پـيـغـمـبـر اكـرم صـلى الله عـليـه و آله فـرمود: هر گناه وخـطـايـى از فـرزنـد آدم سـرزنـد چـون دقـت شـوداصـل آن دوسـتـى و مـحبت دنيا است . و آن دوستى دنيا است كهكـليد هر گناه است و سبب آنچه موجب تعجب است اين كه خداىمـتـعـال جـلت عـظـمـتـه در قـرآن كـريـم خـبـر مـى دهـد كـه :مال و اولاد شما براى آزمايش و سبب امتحان شماست ، و با اينحـال مـردم آن را جمع مى كنند. و با اين كه مى دانند از آن جدامـى شـونـد و آن را مـى گذارند و مى روند و در آخرت هم درمـقـابـل آن بـايـد مـحـاسـبه شوند مع الوصف آن را دوست مىدارنـد. و شاعر چه نيكو گفته است در وصف دنيا كه شعر اوذكـر شـد و مـضـمـونـش اين است : اوست دنيا مى گويد براىكـسـانـى كـه در آن سـاكـن و بـه آن عـلاقـه مـنـدند از هيبت وخـونـريـزى مـن بـتـرسيد و مغرور نكند شما را تبسم نيكو وخـوش مـنـظـرى كه از من مشاهده مى كنيد، اين ظاهر و گفتار مناست كه شما را مى خنداند و خوشحال مى كند ليكن كارى كهمن نسبت به شما انجام مى دهم سبب گريه است .
باب سوم : در مذمت دنيا
قال :
عـجـبـا عـجـبـا لغفله الانسان
قطع الحيوه بذله وهوان
فـكـرت فـى الدنـيـا فـكـانـت منزلا
عندى كبعضمنازل الركبان
مـجـرى جميع الخلق فيها واحد
فكثيرها و قليلهاسيان
ابغى الكثير الى الكثير مضاعفا
و لوا قتصرتعلى القليل كفانى
لله درالوارثـين كاننى
باخصهم متبرم بمكانى
قـلقـا تـجهزنى الى دارالبلا
متحسرا لكرامتىبهوان
مـتـبريا حتى اذا نشر الثرى
فوقى طوى كشحاعلى هجرانى
شـاعـر چنين مى گويد: عجب است از غفلت انسان تا چه اندازهدر غفلت است كه زندگى را با ذلت و پستى طى مى كند. منوقـتى درباره دنيا فكر كردم آن را مانند بعضى از منزلهاىسـواران رهـگـذر يافتم . راه عبور تمام خلق در آن يكى بيشنيست ، يعنى تولد و مردن . پس بسيار و كم آن يكسان است ،يعنى چه بسيار لوازم دنيا را داشته باشد و چه مختصر همهاز يك راه مى روند و امتيازى در كار نيست . من در اين دنيا طلبزيادتى مى كنم و هر چه به دست مى آورم باز دو برابر آنرا مى خواهم . و هرگاه به جزئى از ما يحتاج اكتفاء مى كردمهـر آيـنه مرا كفايت مى كرد. گوارا باد وارثين را كه گويامـن مخصوص آنها جمع آورى مى كنم . اضطرابى در من يافتشـده كـه در ايـن دار بـلا مـرا وادار بـه جـمـع آورى كرده درحـالى كه خود را از كرامت و بزرگوارى به پستى انداختهام . و در روز قـيـامت كسانى كه براى آنها جمع آورى كرده اماز من بيزارى مى جويند و دورى مى كنند.
و قال :
نل ما بذلك ان تنال
فانما تعطى و تسلب للّه
و اعـلم بـانـك غـافل
فى الغافلين و انت تطلب
و المشكلات كثيره
و الوقف عندالشك اصوب للّه
يبغى المهذب فى الامور
جميعها و من المهذب للّه
آنـچـه مـى خـواهى در دنيا به دست آور كه آنچه به تو دادهانـد پس خواهند گرفت . و بدان به درستى كه تو يكى ازافـراد غـافـل هـسـتـى كه در ميان غافلين گرفتار شده اى ومـرگ در طـلب تـو اسـت و مـشـكـلات زمانه بسيار است . و درمـوردى كـه يـقـين در صلاح آن ندارى توقف و صبر نيكوتراست ؛ چون شخص مى كوشد كه نيكو را پيدا كند در ميان همهو كيست كه نيكو باشد.
و روى انـه وجـد عـلى بـاب مـديـنـه يـابـن آدم غـاقـصالفـرصـه عـنـد امـكـانـهـا و كـل الامـور الى مـدبـرهـا و لاتـحـمـل عـلى نـفـسـك هـم يـوم لم ياءتك فانه ان يكن من اجلكيـاءتـى الله فيه برزقك و لا تكن عبره للناظرين و اسوهبـالمـغـروريـن فـى جـمـع المـال عـلىالمـال فـكم من جامع لبعل حليلته و تقتير المرء على نفسهتوفير لخزانه غيره .
نـقـل شـده كـه بـر دروازه شـهـرى اين كلمات يافته شد: اىپـسـر آدم هـرگـاه امـكان پيدا كردى به قرص نانى به آناكتفا كن . و امور را به مدبران واگذار. و امروز غم فردا رانـداشـتـه بـاش . اگـر فـردا از عـمـر تـو بـاشـد خـداونـدمـتـعـال روزى تـو را خـواهـد رسـاند. و خود را عبرت ديگرانقـرارمـده و روش ‍ مـغـروريـن را در پـيـش نـگـيـر كـهامـوال را بـالاى يـكـديـگـر جمع آورى كنى . پس ‍ چه بسياركـسـانـى كـه جـمـع مى كنند براى شوهر زن خود كه بعد ازمـرگ او بـه شـوهـر رود و آن اموال در اختيار آن شوهر قرارداده شـود. و هـر كس بر خود در امر معيشت سخت گيرى كند اوخزانه مال ديگرى را پر كرده است .
و قـالالخـليـل . انـما يجمع المرء المال لاحد ثلثه كلهم اعدائه امازوج امـرءتـه او زوجـة ابـنـه او زوج بـنـتـهفـمـال المـرء لهـؤ لاء ان تـركـهفـالعـاقـل الناصح لنفسه الذى ياخذه معه زادا لآخرته و لايؤ ثر هولاء على نفسه .
شعر:
يـا جـاهلا لا هيا والد هر يومقه
مفكرا اى باب عنهيغلقه
جـمـعـت مـا لا فـقـل لى هـل جـمـعـت له
يـاغافل القلب اياما تفرقه
خـليـل بـن احـمـد كـه يـكى از اوتاد خود بوده گفته : شخصمـال را بـراى يكى از سه نفر جمع مى كند كه هر سه دشمناو هـسـتـنـد: يـا بـراى شـوهـر زنـش يا زن پسرش يا شوهردخـتـرش ، كـه اگـر شـخص مالى بعد از خود بگذارد براىايـنـهـا اسـت . پس آن كس كه عاقل باشد و خير خواه نفس خودبـاشـد مـال خـود را تـوشـه آخـرت خـود قـرار مـى دهد و ايندشـمـنان را بر خود مقدم نمى دارد. اى كسى كه جمع مى كنىدر حـال غـفلت و روزگار در كمين تو است كه از چه راهى دربـه روى تـو بـندد.اى غافل مالهايى كه جمع كرده اى بگوببينم آيا وقت خرج كردن آن را هم جمع كرده اى يعنى آيا مىدانى كه اين قدر عمردارى كه آن را به مصرف برسانى .
و لابى العتاهيه
اصـبـحـت و الله فـى مـضـيـق
هل من دليل الى الطريق
اف الدنـيـا تـلاعـبت بى
تلاعب الموج بالغريق
ابـى العـتـاهـيـه گـفـتـه اسـت : بـه خـدا مـن در تـنـگناى دنياگرفتار شده ام آيا راهنمايى هست كه مرا براى نجات از كيدو مـكـرهـاى دنـيـا راهـنمايى نمايد. اف باد بر دنيا كه با منبـازى مـى كـند هم چنان كه موج دريا با آدم غرق شده بازىمى كند.
و قال ايضا:
نظرت الى الدنيا بعين مريضه
و فكره مغرقهو تدبير جاهل
فـقـلت هى الدنيا التى ليس مثلها
و نافست منهافى غرور و باطل
وضـعـيـت احقابا اما هى طويله
بلذات ايام قصارقلائل
بـاز مـى گـويـد بـه دنيا نظر كردم با چشم مريض و فكركـوتـاه و تـدبـيـر جـاهـلانـه پس گفتم اين دنيايى است كهمـثـل آن نـيـسـت و از او در حـال غـرور وبـاطـل عـبـور كردم و مدتهاى طولانى عمر خود را بالذتهاىروزهاى كوتاه و كم ضايع كردم .
و قال :
و ان امـرء دنـيـا اكـبـر هـمـه
لمـسـتـمـسـك مـنـهـابحبل غرور
مى گويد: كسى كه دنيا را بزرگترين هم خود قرار دهد هرآينه چنگ زده و ريسمان سست بى اعتبارى را گرفته كه باكوچكترين حركتى در پرتگاه نيستى خواهد رفت .
و قال آخر:
طلبتك يا دنيا فاعذرت الطلب
و ما نلت الا الهمو الغم و النصب
و اسـرعـت فـى ذنـبـى و لم اقـض حسرتى
و لمارحظا كالقنوع لا هله
و ان يـجـمـل الانـسـان مـا عـاش فى الطلب
هربتبذنبى منك ان تقع الهرب
اى دنيا تو را طلبيدم و نهايت كوشش خود را در اين راه انجامدادم ليكن بجز هم و غم و زحمت چيز ديگرى به من نرسيده درگـنـاه خـود سـرعـت و حسرت خود را به پايان نبردم پس ازگـنـاه خـود فـرار كـردم بسوى تو اگر فرار واقع شود ونـديـدم حـظ و بـهره مانند قناعت بر اهلش و اين كه انسان تازنده است در طلب دنيا قانع باشد و حرص نداشته باشد.
و قـالرسـول صـلى الله عـليه و آله : لا تخالفوا على الله فىامـره فـقـالوا و مـا ذاك يـا رسـول اللهقال تسعون فى عمران دار قد قضى الله خرابها.
پـيـغـمـبـر صلى الله عليه و آله فرمود: در امر خدا مخالفتنـكـنـيـد و بـر خـلاف رفـتـار نـنـمـايـيـد! عـرض كـردند: يارسـول الله مراد از اين فرمايش چيست فرمود: شما سعى مىكـنـيـد در آبـاد و مـعـمـور كـردن خـانـه اى كـه خـداىمتعال حكم به خرابى آن نموده است .
و كـان عـلى بـن الحـسـيـن زيـن العـابـديـن عليهما السلاميتمثل بهذه و يقول :
و مـن يـصـحـب الدنـيـا يـكـنمـثـل قـابـض
على الماء جاثية فروج الاصابع
و قـال النـبـى صـلى الله عـليـه و آله : ان الله تـعالىجـعـل الدنـيـا دار بـلوى و الاخـرة دار عـقـبـىفـجـعـل بـلوى الدنـيـا لثواب الآخرة سببا و ثواب الآخرة منبـلوى الدنيا عوضا فياءخذ ليعطى و يبتلى ليجزى و انهاسـريـعـة الزوال و شـكـبـة الانـتـقـال فاحذروا حلاوة رضاعهالمـرارة فـطـامـهـا و اهـجـروا لذيـذ عـاجـلهـا لكـرامة آجلها و لاتواصلوها و قد قضى الله اجتنابها و لا تسعوا فى عمرانهاو قـد قـضـى الله خـرابـهـا فـتـكـونـوا بسخطه متعرضين ولعقوبته مستحقين .
و قال الشاعر:
الدار دار نـوائب و مـصـائب
و فجيعه باحبه وحيائب
ما ينقضى رزئى بفرقه صاحب
الا اصبت بفرقهمن صاحب
فـاذا مـضى الالاف عنك تظنه
و المونسون فانتاول ذاهب
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به تحقيق خداىتعالى دنيا را دار محنت و بلا قرار داده و آخرت را دار عقوبتو جـزا قـرار داده . پس بلاهاى دنيا را سبب جزاى آخرت قرارداده و ثـواب آخـرت را عـوض بـلاى دنـيـا. پس چيزهايى كهبـنـده در دنـيـا بـه آن دلبـستگى دارد از او مى گيرد تا درآخـرت نعمت باقيه به او عطا فرمايد. و در اينجا او را مبتلامـى كـنـد تـا آنـجـا بـه او جـزا دهد. و دنيا زود گذر و شبكهانتقال است ، يعنى با بلاها و ناراحتيها. اينها در دام مى افتندليـكـن نـتـيـجـه اش ايـن اسـت كـه بـه آن عـالمانـتـقـال پـيدا مى كند. و دنيا به منزله مادر شيردهى است كهبه فرزندان خود شير مى دهد. و اين شير او گرچه شيريناست ولى به تلخى باز گرفتن نمى ارزد. لذا مى فرمايددورى كـنيد از شيرينى شير خوارگى به خاطر تلخى بازگـرفـتـن آن و دورى كـنـيـد از ايـن لذت مـوجـود به خاطر آنسـخـتى ها كه در انتظار شماست . و خدا حكم فرموده است كهاز دنـيـا دورى كـنـيد و اجتناب نماييد. پس شما خود را به اونـچـسـبانيد و مانند يار عزيز او را در آغوش نگيريد و سعىدر عـمـران و آبـادانـى آن نـكـنـيـد وحـال آن كـه مـشيت حق تعالى قرار گرفته در عاقبت كار بهخـرابى آن . پس هرگاه شما در عمران او كوشش كرديد خودرا متعرض غضب خدا نموده ايد و مستحق عقوبت او گرديده ايد.و مضمون شعر شاعر اين است .
ايـن خـانـه خـانـه بـلاهـا و مـصيبتهاست و جاى مبتلا شدن بهفـراق دوستان است . هنوز ابتلاى من به فراق دوستى تمامنـشـده كـه مـبـتـلا بـه فـراق دوست ديگر مى گردم . و اگرهـزارها سال با دوستان انس داشته باشى عاقبت جدايى استو تو اول كسى هستى كه از آنها جدا مى شوى .
باب چهارم : در ترك دنيا
روى عـن النـبـى صـلى الله عـليـه و آله انـهقـال : النـاس فـى الدنـيا ضيف و ما فى ايديهم عارية و انالضيف راحل و ان العارية مردودة الا و ان الدنيا عرض حاضريـاكل منها البر و الفاجر والاخرة وعد صادق يحكم فيه ملكعادل قاهر فرجم الله من نظر لنفسه و مهد لرمسه و حبله علىعاتقه ملقى قبل ان ينفد اجله و ينقطع امله و لا ينفع الندم .
از پـيـغمبر صلى الله عليه و آله سلم : چنين رسيده است كهفـرمـود: مـردم در دنـيـا به منزله ميهمانانند و آنچه از لوازمدنـيـا در دسـت آنـهاست امانت است و بالآخرة ميهمان بايد كوچكـنـد و امـانـت هـم رد شـود. آگـاه بـاشـيـد دنـيا سفره اى استگـسـتـرده كـه خـوب و بـد از آن مى خوردند و آخرت وعده اىاسـت راسـت كـه حـاكـم در آن سـلطـانعادل مسلطى است . پس خدا رحمت كند آن كس را كه درباره خودبـيـنـديـشـد و تـهـيـه قـبـر خـود را درحال آزادى و اختيار ببيند پيش از آن زندگانى او تمام شود ومدت آرزوهاى او به پايان رسد و در آن وقت ديگر پشيمانىبه او نفعى نرساند.
فقال الحسن عليه السلام : من احب الدنيا ذهب خوف الآخرة منقـلبـه و مـن اراد حـرصـا عـلى الدنـيا لم يزدد منها الا بعدا وازداد هـو مـن الله بـغـضا و الحريص الجاهد و الزاهد القانعكـلاهـمـا متوف اكله غير منقوص من رزقه شيئا فكلام التهافتفـى النـار و الخـيـر كله فى صبر ساعة واحدة تورث راحةطـويـلة و سـعادة كثيرة و الناس طالبان طالب يطلب الدنياحـتى اذا ادركها هلك و طالب يطلب الآخرة حتى اذا ادركها فهوناج فائز. و اعلم ايها الرجل انه لا يضرك ما فاتك من الدنياو اصابك من شدائدها اذا ظفرت بالآخرة و لا ينفعك ما اصبت منالدنيا اذا حرمت الآخرة .
از حـضـرت امـام حـسن مجتبى عليه السلام رسيده كه فرمود:كـسـى كـه دنـيـا را دوسـت دارد خـوف آخـرت ازدل او مـى رود. و كـسى كه زياد براى دنيا حرص بزند غيراز دورى از دنـيـا بـهـره نمى برد و سبب مى شود كه بسيارمـورد بـغـض و عـداوت خدا قرار گيرد. و آن كس كه با جديتبراى دنيا حرص مى ورزد و آن كس كه با قناعت و زهد اوقاتطى مى كند هر دو رزق مقرر خود را كاملا دريافت خواهند كردو چـيـزى از رزق زاهـد قـانـع كم نخواهد شد. و آن حريص دراثـر فـعـاليـت بسيار و گفتار شر خود را مستحق آتش خواهدكـرد. و تـمـام خير در اين است كه زندگى دنيا را به آخرتسـبـب راحـتـى طولانى تو شود آخرت و سعادت بسيار در آنعالم نصيب تو گردد. و مردم در طلب كردن دو دسته اند: يكدسته دنيا را طلب مى كنند تا وقتى كه به آن رسيدند سببهـلاك آنـها مى گردد. و يك دسته طالب آخرتند كه وقتى آنرا درك كردند سبب نجات و رستگارى آنها فراهم مى گردد.و بـدان اى مـرد كـه اگر به آخرت دست يافتى و آن را بهدسـت آوردى آنـچـه از دنـيـا از تو فوت شود و آنچه شدائددنـيـا بـه تـو بـرسـد ضـررى متوجه تو نشده ، و اگر ازمـقـامـات و درجـات آخرت محروم شدى آنچه از منافع دنيا بهتو برسد براى تو فايده نخواهد داشت .
و كـتـب عـمـر بن عبدالعزيز الى الحسن البصرى عظنى .فـكـتـب اليـه ان راءس مـا يـصـلحك الزهد فى الدنيا و الزهدبـاليـقـيـن بـالفـكـر و الفـكر هو الاعتبار فاذا فكرت فىالدنيا لم تتخذها اهلا ان تنفع نفسك بجميعها فكيف ببعضها ووجـدت نـفـسـك اهـلا ان تـكـرمـهـا بـهـوان الدنـيـا و اذكـرقـول الله عـزوجـل : و كـل انـسـان الزمـنـاه طائرة فى عنقه ونـخـرج له يـوم القـيـمـة كتابا يلقيه منشورا.(132) فلقدعـدل عـليـك مـن جـعـلك حـسـيبا على نفسك لقوله تعالى : اقراكتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا.(133)
عمربن عبدالعزيز به حسن بصرى نوشت كه مرا موعظه كن! پـس بـراى او نـوشـت كـه : بـزرگـترين چيزى كه تو رااصـلاح مـى كند زهد در دنيا است . و زهد به وسيله يقين پيدامـى شـود و يـقـيـن بـه سـبـب فـكـرحـاصـل مى گردد. و فكر عبارت است از عبرت گرفتن . پسزمـانى كه در امور دنيا فكر كردى آن را شايسته نمى دانىاگـرچـه تـمـام آن در اختيار تو باشد و به نفع تو باشدچـه رسـد بـه ايـن كـه بـعضى از آن را مالك باشى . و مىدانـى كـه گرامى داشتن نفست به اين است كه دنيا را خوار وبـى مـقـدار بدانى و به ياد بياور آيه كريمه قرآن را كهخـداى مـتـعـال مى فرمايد: و هر انسانى را نامه عملش را بهگـردنـش آويزان خواهيم نمود و خارج مى كنيم با او در قيامتكـتـابـى كـه مـى بـيـنـد آن را گـشـوده . و خـداىمـتـعـال بـا تـو بـه عدالت رفتار فرموده كه تو را محاسببـرخـوردت قـرار داده و مـى فرمايد: بخوان كتاب خود را وبس ‍ است كه تو خود حساب خود را بنمايى .
و قـال : لقـد صـبـحت فى الدنيا اقواما كانوا و الله قرةعـيـنـهم فى الصلوة و كلامهم شفاء الصدور و كانوا و اللهفـى الحـلال ازهـد مـنـكـم فـى الحـرام و كـانـوا عـلىالنـوافل اشد محافظة منكم على الفرائض و كانوا و الله منحـسـنـاتـهـم و مـن اعـمـالهـم الحـسـنـة ترد عليهم اكثر وجلا مناعـمـالكم السيئة ان تعذبوا بها و كانوا و الله يخافون منحـسـناتهم ان يظهر اشد خوفا منكم من سيئاتكم ان تشهروا وكانوا و الله يستترون حسناتهم كما تستترون انتم سيئاتكمو كـانـوا مـحـسـنـيـن فـهـم مـع ذلك يـبـكـون و انـتم تسيئون وتـضـحـكـون فـانا لله و انا اليه راجعون ظهر الجفا و قلتالعـلمـاء و تـركـت السـنـة و هـجـر الكـتاب و شاعة البدعة وتعامل الناس بالمداهنة و تقارضوا الثنا ذهب الناس و بقىحـثـالة مـن النـاس و لتـبـكوا ان تدعوا فلا تجابوا و يظهرعـليـكـم ايـدى المشركين فلا تغاثوا فاعدوا الجواب فانكممـسـئولون و الله لو تـكـاشـفـتـم مـا تدافنتم فاتقوا الله وقـدمـوا فـضـلكـم فـان مـن كان قبلكم كانوا ياخذون من الدنيابـلاغهم و ياءثرون بفضل ذلك اخوانهم المؤ منين و مساكينهمو ايـتـامـه و اراملهم فانتبهوا من رقد+تكم فان الموت فضحالدنيا و لم يجعل لذى عقل فرحا.
فرمود: به تحقيق در دنيا كسانى صبح كردند كه نور چشمآنـهـا در نـمـاز بـود و كـلام و گـفتار آنها سبب شفاى دردهاىدرونـى و روحـى بـود. و آنـهـا درحلال بيشتر احتياط مى كردند از شما در حرام و بر مستحباتبـيـشتر مواظبت داشتند از شما بر واجبات و قسم به خدا آنهااز عـباداتشان بيشتر مى ترسيدند از شما بر كارهاى بد وگـنـاه . و مـى تـرسـيدند كه براى تقصير در انجام عباداتمـعـذب بـشوند و شما بر انجام گناهان چنين نمى ترسيد. وآنـهـا از ظـاهر شدن كارهاى خويشان بيشتر مى ترسيدند ازشـمـا از ظـاهـر شدن كارهاى بدتان كه مى ترسيد به آنهامـشـهـور شـويد. آنها به خدا قسم كارهاى خوبشان را پنهانمـى كـردنـد چـنـانچه شما كارهاى بدتان را. و آنها نيكوكاربودند و با اين حال گريه مى كردند و شما كارهاى بد مىكنيد و مى خنديد. فانا لله و انا اليه راجعون . و جفا و ستمظـاهر گرديده و علما كم شده اند. و سنت و دستورات پيغمبرو آل او ترك شده و از كتاب خدا و قرآن كريم دورى مى كنند.و بـدعـتـهـا و كارهاى خارج از دين شايع شده . و مردم غيرتديـن را از دسـت داده و بـا مـداهـنـه و چـاپـلوسـى با يكديگررفـتـار مى كنند، يعنى اين يكى در موقع لازم بدون حقيقت ازآن ديگرى مدح و ثنا مى گويد تا در وقت ديگر او هم مدح اورا گـويـد و اصلا مقيد نيستند كه آنچه مى گويند حقيقت دارديا نه . و مردمى بودن از دست رفته و تفاله اى بيش از مردمبـاقى نمانده . و بايد به حال خود گريه كنيد كه دعا مىكنيد به اجابت نمى رسد و دشمنان و كفار و مشركين بر شمامـسـلط شـده انـد و كـسـى به فرياد شما نمى رسد. بدانيدايـنـهـا همه را از شما سؤ ال خواهند كرد پس جواب مهيا كنيد.بـه خـدا قـسـم اگر پرده برداشته شود و شما آن چنان كههـسـتـيـد ظـاهـر شـويد براى دفن و به خاك سپردن يكديگراقـدام نـخواهيد كرد. پس از خدا بترسيد و زيادى مالهاى خودرا پـيـش فرستيد به تحقيق كسانى كه پيش از شما بودندبه قدر كفايت از دنيا اكتفا مى نمودند و آنچه بيشتر داشتندبـه بـرادران ديـنى و فقراء غفلت بيدار شويد. به تحقيقمـرگ سـبـب رسـوا شـدن اهـل دنياست و براى هيچ صاحب عقلىخوشنودى باقى نمى گذارد.
و اعـلمـوا انـه مـن عـرف ربه احبه فاطاعه و من عرف عداوةالشيطان عصاه و من عرف الدنيا و عذرها باهلها زهد فيها و انالمؤ من ليس بذى لهو و لا غفلة و انما همته التفكر و الاعتبارو شـعـاره الذكـر قـائمـا و قـاعـدا و عـلىكل حال نطقه ذكر و صمته فكر و نظره اعتبار لانه يعلم انهيـصـبـح و يـمـسـى بـين اخطار ثلثة اما ببلية نازلة او نعمةزائلة او مـيـتـة قـاصـبـة و لقـد كـدر ذكـر المـوت عـيـشكـل عـاقـل فـعـجـبـا لقـوم نـودى فـيـهـمبـالرحـيـل و هـم غـافـلون عـن التـزود و لقـد عـلمـوا انلكـل سـفـر زادا لا بـد مـنـه حـبـس اولهـم عـن آخرهم و هم لاهونساهون .
و روى فـى قوله تعالى : و آتيناه الحكم صبيا(134)، عنيـحـيـى عـليـه السـلام انـه كـان له سـبـع سـنـيـنفـقـال له الصـبـيـان امـض مـعـنـا نـلعـب .فقال : ليس للعب خلقنا.

و بدانيد به درستى كه آن كس كه خدا را شناخت او را دوستدارد پـس ‍ اطـاعـت مـى كـنـد او را و آن كـس كـه شـناخت دشمنىشـيـطـان را بـر خـلاف نظر او رفتار مى كند و فرمان او رانمى برد. و كسى كه دنيا و مكر و خدعه او را با اهلش دانستبـه او بـى مـيـل و بـى رغـبت مى شود. و به تحقيق كه مؤ منداراى لهـو و لعـب نـيـسـت و از خـود و عـاقـبـت كـار خـودغافل نمى شود. و جز اين نيست كه همت او فكر كردن و عبرتگـرفـتـن اسـت . و شـعـار او ذكـر اسـت . در هـرحـال ايـسـتـاده و نـشـسته گفتار او ذكر است و سكوت او فكراست و نظر و نگاه او عبرت است . زيرا مى داند كه هر صبحو شـام يـكـى از سـه خـطـر مـتـوجـه اوسـت : يـا بـلايـىنازل مى شود يا نعمتى از او گرفته مى شود يا مرگ او راغـافـل گـيـر مـى كـنـد. و بـه تـحـقـيـق كـه ياد مرگ عيش هرعـاقـل را مـكـدر كـرده است . پس عجب است از قومى كه در بينآنـهـا بـانـگ كـوچ كـردن زده شده و آنها غافلند از برداشتنتـوشـه و خـرجـى بـراى ايـن راه دور و دراز وحـال آن مـى دانـد هر سفرى را خرجى لازم است ، آخر آنها بهاول آنـهـا مـلحـق مـى شـونـد و آنـهـا درحال بازى و فراموشى به سر مى برند.
روايـت شـده در ذيـل ايـن آيـه شـريـفـه : درحال كودكى مقام نبوت و پيغمبرى به حضرت يحيى داديم ،آن بـزرگـوار در سـن هـفـت سـالگـى بـود.اطـفـال به او گفتند بيا با ما بازى كن حضرت يحيى عليهالسلام در جواب اطفال فرمود : خلقت ما براى بازى نيست .
و قـالامـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام فـىقـول الله تـعـالى : و لا تـنـس نـصـيـبـك مـن الدنيا،(135)قـال : لا تـنـس صـحـتك و قوتك و شبابك و غناك و نشاطك انتطلب الآخرة .
و قـال اخـرون هـو الفـكـر مـن جـمـيـع مـا تملك لا تنس انه هونصيبك من الدنيا كلها لو ملكتها.

امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى عليه السلام در معنى اين آيه كريمه :فراموش نكن نصيب و بهره خود را از دنيا، فرمود: فراموشمـكـن صـحـت بـدن و قـوت آن و جـوانى و غنى و بى نيازى ونشاط و آزادى افكار خود را كه با اينها آخرت را طلب كنى .
ديـگـران در مـعـنـى آيـه كريمه گفته اند مراد اين است كه ؛فـكـر كـنى كه اگر جميع دنيا را مالك بودى نصيب و بهرهتـو از دنـيـا هـمـان اسـت كـه بـراى خـود پيش بفرستى و درآخرت ذخيره كنى .
و قال على بن الحسين عليهماالسلام : اعظم الناس قدرا منلم يبال الدنيا فى يد من كانت .
حـضـرت زيـن العـابـدين عليه السلام فرمود: بزرگترينمردم از حيث قدر و منزلت كسى است كه اهميت ندهد كه دنيا دردست چه كسى است .
و قـال مـحـمـد بن الحنفيه : من كرمت نفسه عليه هانت الدنياعنده .
محمد حنفيه پسر اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: كسى كهشخصيت خود را گرامى و محترم شمارد دنيا در نزد او خوار وبى مقدار باشد.
و قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لا يزداد الزمانالا شدة و العمر الا نقصانا و الرزق الا قلة و العلم الا ذهابا والخـلق الا ضـعـفـا و الدنـيـا الا ادبـارا و النـاس الا شـحـا والساعه الا قربا يقوم على الاشرار من الناس .
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پيوسته زمان وروزگـار او بـه شـدت اسـت . و عـمـرهـا رو بـه نـقـصـان وكـوتـاهـى است . و رزقها رو به كمى است . و علم رو به ازبـيـن رفـتـن اسـت . و خـلق رو بـه ضـعـفـنـد، و دنـيـا درحـال ادبـار و گـذشـتـن اسـت . و مـردم درحال زيادتى بخلند و قيامت رو به نزديكى است و بر مردمشرور و بد به پا مى شود.
و قـال : و كـان الكـنـز الذى تـحـت الجـدار عـجـبا لمن ايقنبـالمـوت كـيـف بـفـرح و عجبا لمن ايقن بالرزق كيف يحزن وعـجـبـا لمـن ايـقـن بـالنار كيف يذنب و عجبا لمن عرف الدنيا وتقلبها باهلها كيف يطئمن اليها.
حـضـرت در بـاره گـنـجـى كـه خـداىمتعال در سوره كهف در قصه ملاقات و رفاقت حضرت موسىو خضر با يكديگر نقل مى فرمايد كه سه جريان پيش آمد وآخـرى آنـهـا بـنـا نـمـودن ديوارى بود كه خراب شده بود وحـكـمـت آن را چـنـيـن بيان فرمود كه اين از يتيمانى است و درزيـر آن گـنـجى است خواستم وقتى آنها بزرگ شدند از آنبـهره مند گردند فرمود: مراد از آن گنج لوحى بود كه درآن ايـن كـلمـات نـوشـتـه بود: عجب است از كسى كه يقين بهمرگ دارد چگونه خوشحال است . و عجب است از كسى كه يقينبـه رزق مـقدار الهى دارد چگونه حزن و اندوه در او پيدا مىشود. و عجب است از كسى كه يقين به آتش و عذاب قيامت داردچـگـونـه گـنـاه مـى كند. و عجب است از كسى كه شناخته استدنـيـا را و مـى بـيـنـد كـه چـگـونـه بـااهـل خـود رفـتـار مـى كند و هيچ چيز آن ثابت و برقرار نيستچگونه به آن اطمينان مى كند.
و قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : اذا احب اللهعـبـدا ابـتـلاه و اذا احـبة الحب البالغ افتناه فقالوا و ما معنىالافتناء قال لا يترك له مالا و لا ولدا و ان الله تعالى يتعهدعـبـده المـؤ مـن فـى نفسه و ما له بالبلاء كما يتعهد الوالدةولدها باللبن و انه ليحمى عبده المؤ من من الدنيا كما يحمىالطبيب المريض من الطعام .

next page ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation