بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جلد سوم (اسلام), اسماعیل سعادت   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     T-A-3001 -
     T-A-3002 -
     T-A-3003 -
     T-A-3004 -
     T-A-3005 -
     T-A-3006 -
     T-A-3007 -
     T-A-3008 -
     T-A-3009 -
     T-A-3010 -
     T-A-3011 -
     T-A-3012 -
     T-A-3013 -
     T-A-3014 -
     T-A-3015 -
     T-A-3016 -
     T-A-3017 -
     T-A-3018 -
     T-A-3019 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مدعيان نيابت خاصه در تاريخ اسلام از ديدگاه استاد  
پس از معرفى مدعيان مهدويت در تاريخ اسلام از ديدگاه زعيم عاليقدر استاد بزرگوارمحضرت آيه الله العظمى حاج سيد شهاب الدين ابوالمعالى مرعشى نجفى (ره ) اينكمدعيان نيابت خاصه را مى آوريم .
استاد مى فرمايند: مخفى نماند كه عده اى هم دعوى نيابت خاصه از ناحيه مقدسه حضرتولى عصر ارواحنا فداه را نمودند و در دعوى خود كاذب بودند و عده آنها بسيار است كهبذكر بعضى اكتفا مى شود.
1 - (الشريعتى ابومحمد الحسن ) كه از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام بوده . واو اول كسى است كه دعوى اين مقام يعنى نيابت خاصه را نموده و افترات و مطالبى بهائمه اطهار نسبت داد و در حق آن ذوات مقدسه غلو نموده ، سپس توقيع شريف در حق او صادرشد كه مشتعمل بر لعن و الحاد و كفر او بود.
2 - (محمد بن نصير النيمرى ) از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام بوده و اودعوى نيابت خاصه نموده پس از شريعتى ...
3 - (ابو طاهر محمد بن على بن بلال ) از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام بودهو قضيه او با عمروى نائب خاص حضرت ولى عصر در كتبرجال مشهور و معروف است . از ناحيه مقدسه توقيع مبارك حاوى لعن او صادر شد.
4 - (احمد بن هلال الكرخى ) از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام بوده .
5 - (الحسين بن منصور الحلاج ) صوفى مشهور در ابتداى امر دعوى نيابت خاصهنموده ، بعد پا بالاتر گذارده و از او صادر شد دعاوى و مطالبى كه موجبقتل او شد.
6 - (ابن ابى العزاقر محمد بن على الشلمغانى ) و قصه محاضره او با حسين بن روحنائب خاص معروف و مشهور و توقعيات در حق وى در كتب مذكور و از تاءليف او كتابالتكليف مى باشد.
7 - (ابو دلف المجنون محمد بن مظهر الكاتب )اول دعوى نيابت خاصه نموده و بعد غلو نموده و بعد مجنون و بعدا از مفوضه شد.
8 - ابوبكر البغدادى از اصدقا ابى دلف مجنون بوده و دعوى نيابت خاصه نمودهچنانچه شيخ صدوق فرموده
9- (محمد بن سعد الشاعر الكوفى ) كه درسال 540 وفات كرد و دعوى نيابت خاصه مى نموده . ديوان شعرى در اين خصوص دارد.
10 - (احمد بن حسين الرازى ) در سال 670 وفات كرد. تاءليفى دارد چنانچه درتعاليق رجال وسيطه مذكور است .
11 - (الحسين بن على الاصفهانى الكاتب ) المتوفى درسال 853 صاحب كتاب ادب المرء
12 - (على بن محمد السجستانى ) ثم البغدادى درسال 860 وفات كرد (صاحب كتاب الايقاظ)
13 - (سيد محمد هندى ) متوفى به سال 987 مردى شاعر و اديب بود و در مشهد مقدسمى زيسته
15 - (السيد على مشهدى ) معروف به راز در زمان شاه سليمان صفوى دعوى نيابتخاصه مى نمود ولى در كمال سر و پنهانى چنانچه تاءليف او حاكى است بالاخره بعضىمرام او را فهميدند و كشته شد.
16 - الشيخ محمد الفاسى المغربى در فاس كه دارالعلم مغرب استاشتغال و تحصيل علم نموده و در سال 1095 بمرد و او دعوى ملاقات باحضرت ولى عصرعليه السلام را و نيابت خاصه را مى نموده و تاءليفاتى دارد. از جملهسبيل الاوليا و تفسير و غيره (از مجموعه سيدجمال الدين كوكبانى زيدى )
17 - (الميرزا محمد الهروى ) اهل هرات كه منتقل به هندوستان شد. دراوائل امر مرحوم خاقان ذى شان فتحعلى شاه دعوى نيابت خاصه نموده و پيش از آنكهكارش بگيرد كشته شد. والسلام عليكم و رحمه الله . الراجى شهاب الدين الحسينىالنجفى المرعشى ببلده قم المشرقه بحرم الائمه . سلخ رجبسال 1363 هجرى (124)
اين بود نامه استاد بزرگوارم كه به درخواست مورخ شهير عمادزاده اصفهانى اجابتفرموده و افراد نام برده را بعنوان مدعيان مهدويت و نيابت خاصه در جهان اسلام معرفىفرمودند. اجر و ثواب اين زحمات نثار روح پر فتوح آن مرجع عاليقدر كه در حدود 30سال از محضر درس ‍ فقه ايشان استفاده نمودم و به امر ايشان تاريخ اديان و مذاهب را بهراهنمائى آن استاد بزرگ تؤ ليف نمودم . و يكى ديگر از مدعيان (عباس فاطمى ) بودكه در پايان قرن هفتم هجرى در مغرب ظهور و دعوى مهدويت نمود ومردم بسرعت به وىگرويدند و شوكتى بزرگ بدست آورد. شهر فاس را بتصرف خود در آورد و بازارشهر را به آتش ‍ كشيد و چون در گذشت حكومتش نيز بمرد (125)
طول عمر حضرت امام مهدى عليه السلام  
يكى از ويژگى هاى حضرت مهدى عليه السلام ،طول عمر آن حضرت است كه براى بعضى موجب شگفتى شده است ، در صوريتى كهقبل از آن حضرت افرادى زندگى مى كرده اند كه مدت عمر آنها - نسبت به عمر آن حضرتتا زمان ما - بيشتر بوده است .
امام عصر عليه السلام در شهر سامره در روز پانزدهم شعبانسال 255 هجرى قمرى ديده به جهان گشود.سال 260 تا سال 329 هجرى دوران غيبت صغراى آن حضرت راتشنيل مى دهد كه در اين مدت از طريق چهار نائب خاص خود بهمسائل شيعيان جواب مى داد و در جمع مردم آشكارا حاضر نمى شد، و ازسال 329 تا كنون كه دوران غيبت كبرى را تشكيل مى دهد، آن حضرت در پس پرده غيبتقرار دارد و هر وقت كه زمينه ظهور پيدا شود به اذن خداىمتعال ظهور خواهد كرد.
نواب اربعه آن حضرت در دوران غيبت صغرى عبارتند از:
1 - عثمان بن سعيد 2 - محمد بن عثمان 3 - حسين بن روح 4 - على بن محمد سمرى پس ازمرگ على بن محمد سمرى ، غيبت كبرى آغاز گرديد.
از آغاز تولد آن حضرت تاكنون كه سال 1413 هجرى است 1158سال از عمر آن حضرت مى گذرد و روز ظهور و اندازه عمر آن حضرت را كسى جز خدا نمىداند.
در غيبت كبرى ، رشته حكومت عامه ، به دست مجتهدين با تقوى مى باشد كه شرائط آنهابه شرح زير است :
1 - مجتهد بايد نسبت به احكام و فرامين الهى و دستورات شرع مبين كاملا آگاه و محيطباشد و در هر پيشامدى بتوانند حكم خدا را استنباط نموده و بى پروا به مردم برساند وخود نيز بدان عمل كند.
2 - مجتهد بايد مطيع اوامر خدا و رسول و امامان عليه السلام باشد
3 - مجتهد بايد مخالف هوى و هوس بوده و به هيچ وجه مصالح شخصى خود را مقدم برمصالح عامه ندارد
4 - مجتهد بايد در هر عصرى با رعايت مقتضيات آن عصر با هر گونه بى دينى و لامذهبى مبارزه نموده ودين را از آسيب شيادان حفظ كند و باخرافات وموهومات و عادات جاهلانهمبارزه كند
6 - مجتهد بايد كردارش با گفتارش يكى باشد و آنچه را مى گويد خود به آن پايبندباشد و عمل نمايد.
7 - مجتهد نبايد نسبت به بيت المال مسلمين بى توجه باشد؛ بلكه بايد خمس و زكوهوديگر صدقات واجب و مستحب را مصارف مقرره ولازم خود برساند ودر توزيع آن ها جانبعدالت را رعايت كند و از حدود انصاف خارج نشود.
8 - مجتهد نبايد حب رياست وجاه و مقام داشته باشد و نبايد نسبت به دنيا حريص باشد.
9- مجتهد نبايد در ترويج دين مبين اسلام سستى و كوتاهى نمايد
10 - مجتهد بايد آشنا با مسائل زمان و مقتضيات عصرش باشد و به اوضاع جهان آشناباشد.
اينهاست صفات فقيه و عالمى كه نايب امام عصر عليه السلام در زمان غيبت كبرى است ودولتى موفق است كه در راءس آن مجتهدى با صفات و ويژگى هاى مذكور باشد تاكلامش در دست اندركاران حكومت وملت مؤ ثر باشد. مجتهد و هيچ نس ديگر از مقامات دولتىحق ندارند به هواى نفسشان عمل كنند و از چهار چوبه و دايره شرع مبين خارج شوند؛ زيراقرآن كريم مى فرمايد:
( و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون (126) )
يعنى از مردم چون طول عمر اكثر مردم جامعه خود را در يك حد معين و محدود مشاهده مى كنند ومى بينيد كه عمرها معمولا از 60 الى 70 سال و در بعضى به ندرت از 100سال تجاوز نمى كند، اين گونه ارزيابى ها را ملاك عمر همه انسانها قرار مى دهند؛ درصورتى كه در طول تاريخ بشرى افرادى بوده اند كه مدت عمر آنها ده برابر و يابيست برابر و بلكه چهل برابر عمر مردم زمان ما بوده است .
اينك نمونه هايى از طول عمر افرادى كه در گذشته زندگى مى كرده اند: 
1 - گفته اند كه لقمان حكيم در حدود چهار هزارسال عمر كرده است !
2- نوح پيامبر حدود سه هزار سال زندگى نموده است
3 - خضر كه بعضى گفته اند شايد پيامبر بوده باشد، گفته اند كه تاكنون زنده مىباشد.
4 - حضرت عيسى عليه السلام كه بنا به تصريح قرآن كريم خداوند او را به آسمانبرد و هنوز زنده است .
5 - الياس نبى عليه السلام
6 - ادريس نبى عليه السلام
7 - سلمان فارسى كه بنا به نقلى كه ابن حجر عسقلانى نموده 350سال زندگى كرده است
8 - نابغه جعدى بنا به نقل ابن اثير صاحب كتاب اسدالغابه 240سال عمر كرده است و تا سن 130 سالگى هنوز دندانهايش سالم و سفيد ديده مى شدهاست . اين مرد در عصر جاهليت خدا پرست بوده و از شراب و قمار و بت پرستى دورى مىنموده است و اين شعر از اوست كه در روزگار جاهليت سروده است :
( الحمدلله لا شريك له من لم يقلها لنفسه ظلما ) :
يعنى شكر مخصوص خدايى است كه شريكى ندارد و كسى كه چنين نگويد به خودش ستمروا داشته است جعدى بعدا مسلمان شد و در ركاب اميرالمؤ منين على عليه السلام در جنگصفين شركت نمود
9- ربيع بن ضيع كه مدت 340 سال زندگى كرد و پيامبر را درك كرد ومسلمان شد.شيخ طوسى مى گويد اين مرد كه تا زمان حكومت عبدالملك بن مروان زنده بود، در يكى ازروزها عبدالملك از او پرسيد كه چند سال از عمر تو سپرى شده ؟
ربيع گفت : دويست سال در ايام فترت بين عيسى بن مريم و پيامبر اسلام زندگى كرده امو 120 سال در ايام جاهليت بوده ام و 60 سال است كه در عصر اسلام زنده مى باشم
10 - مستوغر بن ربيعه 330 سالزندگى كرد و از زندگى خود سير و خسته شده بود و اشعارى در اين باره گفته استكه مورخان آن ها را در حالات او آورده اند شيخ طوسى در كتاب غيبت فهرستى از انسانهاىطويل العمر را آورده كه ما نيز آن را در اينجا نقل مى كنيم :
1 - ابوطحان قينى 200 سال عمر كرد
2 - ذوالاصبع عدوانى 300 سال
3 - حباب ضميرى 220 سال
4 - اكثم بن صيفى 330 سال عمر كرد
5 - پدر اكثم بن صيفى 270 سال
6 - صبيره بن سعد 220 سال
7 - دريد بن صمه حبشى 220 سال
8 - محسن بن غسان 256 سال
9- عمر الدوسى 400 سال
10 - حارث بن كعاذ جرهمى 400 سال
11 - عبدالمسيح بن نفيله غسانى 350 سال
12 - دويد بن نهد 456 سال
13 - عمر بن عامر مزيقيا 800 سال
در ضمن به سال 1311 در كشور چين شخصى به نام لى چينگ 252سال عمر داشته و هنوز هم از سلامت برخوردار بوده است . لى چينگ تا اينسال 23 زن گرفته بوده است ! (به نقل از سالنامه پارسسال 1311 ص 100) و نيز از كسانى كه عمرشان از افراد فوق الذكر بيشتر بوده دراينجا نام مى بريم :
1 - آدم ابوالبشير عليه السلام كه گفته اند: 1000سال زندگى كرده است .
2 - شيث بن آدم 940 سال
3 - انوش بن شيث 750 سال
4 - فتيان فرزند انوش 915 سال
5 - سهلائيل 960 سال
6 - مادر سهلائيل 960 سال
7 - ادريس 3000 سال زندگى كرده و گفته اند آنگاه به آسمان بالا رفته است
8 - فرزند ادريس 969 سال
9- نملك 777 سال
10 - عوج بن عناق 3300 سال
11 - نوح پيامبر 2500 سال و بنا به نص قرآن كريم 950سال در ميان مردم پيامبر بوده است
12 - هود پيامبر 760 سال
13 - سليمان بن داود 712 سال
14 - لقمان 4000 سال زندگى كرد
15 - جمشيد 850 سال
16 - فريدون 500 سال
17 - عاد كبرى 3500 سال
18 - عبدالله يمنى 1000 سال
19 - شيخ بارتن كه از خراسان به هند مهاجرت كرد، 701سال زندگى كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله را زيارت نمود
20 - ضحاك 1000 سال زندگى كرد و گفته شده كه قبر او بر قله كوه دماوند قراردارد
21 - گرشاسب 705 سال
22 - عزيز مصر 700 سال
23 - ريان بن دومغ پدر عزيز مصر 1700 سال
24 - دومغ پدر ريان 3000 سال
25 - سر بابك پادشاه هندوستان 925 سال
26 - دربد بن زيد 456 سال
27 - زهير بن عبدالله كنانه 350 سال زندگى كرد
29 - فرعون معاصر با حضرت موسى 411سال
30 - عمرو بن حجه رومى 400 سال
31 - حريث بن معاذ 400 سال
32 - سلمان فارسى 350 سال زندگى كرد و بنا به نقلى 450سال و بنا به نقلى حضرت عيسى را ملاقات كرده بود
33 - عبيد بن شرير جرهمى 350 سال
34 - على بن عثمان معروف به ابى الدنيا همدانى از ياران امام على بن ابيطالب كه تاسال 309 هجرى در قيد حيات بوده است
35 - ربيع بن ضبغ از عرب 340 سال زندگى كرد
و نيز ديگر افراد بسيارى كه در تاريخ نامشان آمده و يا گمنام مانده ولى از عمر بسيارزيادى برخوردار بوده اند. (به كتاب تاريخ زندگانى و علائم ظهور حضرت مهدىعليه السلام رجوع كنيد)
آنچه مسلم است اينكه از نظر علمى براى عمر انسانن حد معين و كوتاهى تعيين نشده كهفلان شخص حتما صد سال عمر كند نه بيشتر، بلكه هر اندازه زمينه مناسب و مساعد براىادامه حيات فراهم گردد، به همان نسبت انسان عمرش طولانى خواهد بود و از ديدگاه علمىطول عمر زياد هيچ مانعى ندارد و چه بسا روزى بشر به چگونگى رازطول عمر پى ببرد و عمر خود را چندين برابر بتواند افزايش دهد. بوگومولوليترعقيده دارد كه وى سرم مخصوصى را كشف كرده كه با تزريق آن عمر آدمى ازمعدل 80 سال به 150 سال افزايش مى يابد
پروفسور هابر استاد دانشگاه فيلادلفيا مى گويد: او دارويى را پيدا كرده كه ازعوامل پيرى و مرگ تا اندازه اى جلوگيرى مى كند و آن دارو سبب ازدياد عمر تا هزارسال مى شود
گر چه ما بطور صد در صد نمى توانيم به اينگونه نوشته ها اطمينان پيدا كنيم ،ولى در عين حال از نقطه نظر علمى هم كشف چنين دارويى رامحال نمى دانيم و پيشرفت هاى علمى بشر را نمى توان ناديده گرفت ؛ زيرا مرگ همبدون علت و سبب ؛ به سراغ انسان نمى آيد. بنابراين همانگونه كه ممكن است جلو مرگرا گرفت و آن را به تاخير انداخت ، در موردطول عمر هم كه همراه با سلامت باشد ممكن است كه چاره اى انديشيد و با تدبير وبكارگيرى انديشه به راز و معماى طول عمر فوق العاده هم پى برد. پس شواهدتاريخى طول عمر را تاييد مى كند و از طرفى از نظر علمى هم مانعى براىطول عمر انسانها وجود ندارد. بنابراين در موردطول عمر امام زمان عليه السلام نيز نبايد استبعاد نمود. به علاوه وقتى اراده و قدرتخداوند به چيزى تعلق پيدا كند، هيچ چيز مانع آن نخاهد شد و حديثمنقول از پيامبر كه فرموده : ( اعمار امتى بين الستن و السيعين ، ) مخالف علم روزنيست ؛ بلكه اين حديث مشعر به حال كسانى است كه مراعات سلامت وبهداشت خود را نمىكنند كه معمول بيشتر مردم چنين اند ودر صدد مبارزه باعوامل فرسايش عمر خود نيستند.
مذاهب پنجگانه در اسلام پس از رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله )
مذهب شيعه  
شيعه اثنى عشريه  
لازم به تذكر است در بخش فرقه هاى اسلامى ، بسيارى از مذاهب گوناگون پديد آمدهدر اسلام را پس از رحلت پيامبر عاليقدر اسلام و ائمه هدى عليهم السلام ، بطور مختصر،معرفى خواهيم كرد. و اينك به تشريح مذاهب پنجگانه معروف كه هر كدام در جهان اسلامپيروان قابل توجهى دارند، مى پردازيم :
1 - شيعه اثنى عشريه :  
شيعه اثنى عشريه يا دوازده امامى ، پرجمعيت ترين فرقه هاى شيعه مى باشد. فرقشيعه بنا به نقل كتاب فرق الشيعه نوبختى و كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبداللهاشعرى جمعا 153 فرقه هستند كه يكى از آنها، شيعه دوازده امامى است كه خلافت و ولايترا بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى حضرت على عليه السلامقائل اند و بعد از آن حضرت ، امامت را براى امام حسن مجتبى عليه السلام و بعد از اوبراى امام حسين عليه السلام تا آنكه به حضرت حجه بن الحسن مهدىآل محمد منتهى مى سازند. و تعداد ائمه را به شمارشى كه در آيات : ( و بعثنا منهماثنى عشر نقيبا (127) و آيه قطعنا هم اثنتى عشره اسباطا امما(128) و آيه ان عدهالشهور عند الله اثنا عشر شهرا ) (129) آمده است منطبق مى دارند. و به رواياتىكه در كتب اخبار شيعه و سنى در مورد تعداد ائمه بعد از پيامبر - كه تعدادشان را بهدوازده نفر مى رسانداستشهاد مى كنند (130)
شيعه براى امام ، شرائط و ويژگيهايى قائل است كه حلاصه آن ، به شرح زير است :
1 - وجوب عصمت در امام : امام بايد معصوم باشد، زيرا اگر معصوم نباشد، و خطا ولغزش در او ممكن باشد، از او سلب اعتماد و اطمينان مى شود و در آن قرار معصوم باشد واين عصمت لطفى است از پروردگار كه شاملحال انبياء و ائمه مى شود كه به سبب آن امامان نه گناه مى كنند و نه فكر گناه در سرمى پرورانند، و از هر گونه اشتباه و خطا و نسيان نيز بدوراند. و در نزد شيعه دوازدهامامى ، واجب است كه ائمه ، معصوم باشند؛ زيراآنان نگاهبانان شريعت و دين اند و ماءموربه برقرارى عدل و انصاف در ميان مردم مى باشند، بنابراين پروردگار عالم مراقبايشان بوده و آنان را از معاصى نگه مى دارد. بعضى از علماى كلام گفته اند: عصمتخاصيتى است در نفس انسان كه او را از اقدام به معصيت باز مى دارد و برخى گفته اندكه عصمت عدم قدرت بر معصيت است .
در شيعه جانشين پيامبر كسى است كه به نص جلى و روشن از طرف خدا معرفى و بوسيلهپيامبر تعيين شده باشد و او على بن ابيطالب عليه السلام مى باشد كه به زهد و علم وعبادت و شجاعت و ايمان و جهاد در راه خدا سر آمد مردم روزگار خودش بود و بعد از آنحضرت به يازده فرزند گرامى اش يكى پس از ديگرى اين منصب الهى واگذار گرديدهاست .
و طبق آيه ( قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى (131) )
(يعنى اى پيامبر به مردم بگو: من بر كار رسالت از شما مزدى نمى طلبم ، جز محبتخويشاوندان و اهل بيتم .) بر مردم واجب است كه اهلبيت پيامبر را دوست بدارند و از دشمنىبا آنان بر حذر باشند و اين امر را در اصطلاح ، (تولى و تبرى ) مى گويند، يعنىمردم بايد پيامبر و ائمه عليه السلام را دوست بدارند و از دشمنان آنها نيز بجويند و دراين باره روايات زيادى نقل شده است .
2 - وجوب نصب امام از جانب خدا: شيعه معتقد است كه امام بايد از جانب خداوند منصوبگردد، زيرا اگر اين كار به مردم واگذار شود، در تعيين امام اختلاف بوجود مى آيد كهسبب زيان و ضرر مى شود
3 - نصب امام از جانب خدا بايد بوسيله پيغمبر و يا كسى كه پيغمبر او را تعيين نموده ،انجام و به مردم معرفى مى شود
4 - پيامبر اسلام براى بعد از خود جانشين تعيين كرده و آن هم ، حضرت على عليه السلاماست . وشيعه در اين باره به آيات 67 و 3 و 55 سوره مائده و نيز روايات موردقبول فريقين - شيعه و سنى - تمسك جسته و استدلال مى كند
و نيز به آياتى كه در فضائل امير االمومنين على عليه السلامنازل شده مثل ايات 61 سوره آل عمران و آيه 4 سوره تحريم و آيه 55 سوره مائده ، بهفضيلت و اولويت آن حضرت براى احراز مقام ولايت و امامت ، استشهاد مى كند.
و نيز شيعه دوازه امامى به رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در كتب معتبرهنقل شده ، مثل حديث ثقلين و حديث يوم الانذار و حديث منزلت ، بر اثبات امامت حضرت علىعليه السلام استدلال مى نمايد. در اين باره به كتاب كشف المراد علامه حلى ص 214، واعتقادات صدوق ص 117 و كتاب ارزنده الغدير علامه امينى ج 1 و ج 2 و كتاب شيعه وفرقه هاى آن ص 158 و عقيدة الشيعة الامامية ص 74 رجوع كنيد.
ميراث امامان شيعه اثنى عشريه 
شيعه مى گويد: امام على بن ابيطالب عليه السلام پيش از آنكه به شهادت برسدكتاب و سلاح خود را هر چه بود به فرزند بزرگش حضرت امام حسن مجتبى عليه السلامتحويل داد (132) و فرمود: اى فرزندم رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) مرافرمود كه شما را وصى خود قرار دهم و كتاب و سلاح خويش را همانگونه كه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) به من عطاء فرمودند به شما بدهم و به شما سفارش مى كنمكه هرگاه شما را دعوت حق فرا رسد آنها را به برادرت حسين عليه السلام بسپار. آنگاهرو به حضرت امام حسين عليه السلام نموده و فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) سفارش كرده كه ويعه امامت را همچنان به فرزند خود على بن الحسين عليه السلام مىسپارى و ايشان نيز به فرزندش محمد بن على مى سپارد و همينطور حضرت على عليهالسلام اسماء مقدسه ائمه (عليه السلام ) را تا حضرت مهدى (عليه السلام ) بر شمرد.ما در جاى خود به مناسبت ، درباره هر يك از ائمه (عليه السلام ) بحث خواهيم كرد.
مهدى موعود و تشكيل حكومت جهانى او 
شيعه اثنى عشريه بر اين باور است كه دوازدهمين امام كه فرزند حضرت امام حسن عسكرىاست ، به عنوان (مهدى ) عليه السلام كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و ائمهعليهم السلام وعده ظهور او را داده اند، سرانجام در يك زمان و شرائط مناسب ظهور خواهدكرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. او در هنگام ظهور، عمر شريفش ‍ حدود بين 30تا 40 سال به نظر مى رسد و محل ظهورش ، مكه معظمه ، در بين ركن و مقام خواهد بود ودر وقت ظهورش مردم با او بيعت خواهند كرد.
از نشانه هاى ظهور مهدى موعود عليه السلام ،نزول حضرت عيسى از آسمان به زمين و آمدن و خروج شخصى گمراه به نام(دجال ) در روايات ذكر شده است . و عيسى (عليه السلام ) پشت سر او نماز مى گزاردو اصحاب كهف كه در قرآن از آنها سخن به ميان آمده است ، از خواب بيدار مى شوند و بهحضور آن حضرت مى رسند. و نيز نسخه اصلى تورات وانجيل و تابوت سكينه كه در دست موسى (عليه السلام ) بود، بدست او مى افتد ونصارى به او مى گروند و صليب مسيحيت بوسيله او شكسته مى شود و كليساها ويران مىگردد و تمام اهل زمين به اسلام روى مى آوردند و عدالت تمام روى زمين را فرا مى گيرد.
و روايت شده كه پيامبر فرمود است : ( لو لم يبق من الدنيا الايوم و احدلطول الله رلك اليوم حتى يخرج رجل من اهل بيتى اسمه و كنيته كنيتى يملا الارض قسطاوعدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا.) (133)
يعنى اگر از عمر جهان باقى نماند جز يك روز، هر آينه خداوند آن روز را طولانى مىگرداند تا اينكه مردى از اهلبيت من ظاهر شود و قيام كند كه نام او همنام من است و كنيه من ،زمين را بعد از آنكه از ظلم پر شده باشد، سراسر پر ازعدل و داد مى گرداند.
و اما در مدت و مقدار حكومت و خلافت آن حضرت روايات مختلف است : در بعضى از رواياتمدت امامت و حكومت آن حضرت ، هفت سال و در بعضى روايات از بيست تاچهل سال سخن به ميان آمده است ، و الله اعلم .
مبانى فقه شيعه اثنى عشريه بر اساس قرآن و سنت وعقل و اجماع مى باشد، و فقهاى شيعه ، احكام فقهى را بر اساس اين چهار محور استنباطمى كنند. شيعه اماميه قائل به جامعيت قرآن مى باشد و معتقد است كه قرآن سالم و به دوراز تحريف مى باشد و قرآن موجود بدون كم و زياد همان قرآنى است كه بر پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله نازل شده و قائلين به تحريف را از خود طرد كرده و مذمت مىنمايد.
شيعه غير از روايات منقول از پيامبر اكرم ، به روايات دوازده امام عليه السلام توجهجدى دارد و براى روايات منقول از ائمه هدى عليه السلام همچون روايات نبوى ، حجيتقائل است و آنها را مبنا و اساس استخراج و استنباط احكام شرعى قرار مى دهد، و براىشناخت روايات صحيح از ضعيف توجه دقيقى به (علم الحديث ) دارد كه بر اساس آنعلم ، روايات صحيح از غير صحيح شناخته مى شود. شيعه رواياتى را كه بر خلافقرآن و ضد عقل باشد نمى پذيرد و طبق توصيه ائمه عليهم السلام ، روايات ضعيف وضد قرآن و ضد عقل را دور انداخته و به ديوار مى زند.جعل روايت از زمان پيامبر تا عصر غيبت صغرى ، توسط افراد مغرض و ياجاهل ، معمول و رايج بوده ، بويژه گروه غلاه در اين باره اقدام بهجعل روايات دروغين زيادى نموده اند و نيز يهوديان تازه مسلمانى همچون كعب الاحبار وامثال او روايات اسرائيلى سر تا پا خرافه زيادى در ميان رواياتمنقول از پيامبر و ائمه قرار داده و مخلوط نموده اند، كه براى تنقيح آنها، علماى علم حديثمتحمل زحمات زيادى شده اند. احاديث شيعه اثنى عشريه در چهار كتاب مهم به نام (كتباربعه ) جمع آورى شده كه عبارتند از:
1 - كتاب الكافى در 7 جلد چاپ جديد از: محمد بن يعقوب كلينى
2 - كتاب التهذيب الاحكام در 10 جلد چاپ جديد از: محمد بن حسن معروف به شيخ طوسى
3 - كتاب الاستصبار در 4 جلد چاپ جديد از: همان شيخ طوسى
4 - كتاب من لا يحضره الفقيه در 4 جلد چاپ جديد از: محمد بن على بن حسين بابويهمعروف به شيخ صدوق
علاوه بر چهار كتاب حديث فوق ، كتابهاى ديگر حديث از شيعه دوازده امامى ، توسطدانشمندان اين مذهب جمع آورى گرديده كه مهم تر از همه كتاب (بحار الانوار) تاليفعلامه مجلسى مى باشد
اساس اين كتابهاى حديث ، روايات منقوله از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بيشترروايات ائمه دوازده گانه مى باشد كه البته رواياتى كه از حضرت امام محمد باقر وحضرت امام جعقر صادق عليه السلام نقل گرديده ، بيشتر است . زيرا كه در زمان اين دوامام بزرگوار، زمينه استفاده از علوم آنان بهتر فراهم گرديد، بطورى كه توسطراويان مكتب آنها، چهار صد رساله در شرايع و احكام اسلام نوشته شد كه در ميان عالمانحديث مشهور به (اصول اربع ماه ) مى باشد و تاسال سيصد هجرى تقريبا اين رساله ها، مبناىعمل شيعيان به احكام فقهى بوده است .
تا اينكه در حدود سال سيصد هجرى ، محمد بن يعقوب كلينى ، بر مسند فقاهت نشست و بازحمت فراوان در مدت بيست سال توانست به گرد آورى آن رساله ها و ديگر احاديثبپردازد و به اين كار موفق گرديد، تا سرانجام توانست كتاب شريف (الكافى ) راكه به سه بخش ‍ اصلى تقسيم مى شود تاليف نمايد، كه بخشاول در اصول ، بخش دوم در فروع و بخش سوم در تاريخ و مواعظ بنام روضه مىباشد. و تمام اخبار و روايات الكافى 16199 حديث و جمله عناوين كتبش ، 32 كتاب مىباشد. كلينى در سال 329 هجرى در بغداد از دنيا رفت
پس از مرحوم كلينى ، فقيهى ديگر به نام محمد بن على بن حسين بابويه قمى معروفبه صدوق ، كتاب من لا يحضره الفقيه را تاليف كرد كه شماره اخبار و احاديث آن 5963حديث مى باشد. شيخ صدوق در سال 381 هجرى در شهر رى از دنيا رفت .
پس از شيخ صدوق به فاصله چند سال ، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى كتاب معروف(الاستبصار فى ما اختلف من الاخبار) و كتاب (تهذيب الاحكام ) را كه اولى دربردارنده 5511 روايت است ، تاليف نمود. شيخ طوسى درسال 460 هجرى در گذشت .
اما اجماع كه سومين منبع و اساس استنباط احكام در فقه شيعه دوازده امامى است و به عنوانيكى از ادله اربعه مورد استناد است ، حجيت آن بر اساس (كاشفيت ازقول معصوم ) و يا (دخول امام در ميان مجمعين ) است كه هيچ عصرى خالى از وجود اماممعصوم نيست و از باب لطف بر خداوند واجب است كه هر گاه بندگانش بر خطا روند،بوسيله امام معصوم ، آنان را راهنمايى و هدايت فرمايد.
بنابراين اگر در مساءله اى اجماع حاصل گرديد وقول خلافى هم ديده نشد، معلوم مى شود كه معصوم عليه السلام به آن مساءله راضىبوده است .
جهت بحث عميق در اين باره به كتابهايى كه در علمالاصول نوشته شده ، بويژه كتابهاى مستقل در اين موضوع مراجعه كنيد.
شيعه دوازده امامى در كشور ايران  
كاربرد واژه شيعه را در زمان رسول اكرم ، از زبان آن حضرت ، بارها اصحاب واطرافيان آن حضرت شنيده بودند و با اين نام آشنايى پيدا كرده بودند و براى عده اىكه نسبت به حضرت على عليه السلام علاقه و توجه داشته و شيعه خوانده مى شدند،احترام قائل بودند. رواياتى از قبيل : ( يا على انت و شيعتك هم الفائزون ) كه اززبان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيده بودند، عظمت على و شيعيان او را بر دوستو دشمن آشكار ساخته بود. ولى پس از كودتاى سقيفه ، على عليه السلام و ياران ويژهاو منزوى شدند، شيعيان او در اقليت ماندند، ولى اين عنوان - شيعه على - در افواه روز بهروز شهرت بيشترى پيدا كرد.
گروه شيعيان در ايران در شهرهاى قم و كاشان و سبزوار و بيهق ، نسبت به جاهاى ديگربيشتر و متمركزتر بود. آن روزها، مذهب شيعه در ايران رسميت نداشت ، تا اينكهآل بويه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولايات ايران حكومت يافتند و چون آنها معتقدبه مذهب شيعه اماميه بودند، براى رسميت دادن اين مذهب در ايران كوشش فراوانى نمودند،ولى به علت مخالفت خلفاى عباسى در بغداد كه نفوذ سياسى و دينى زيادى در ايرانداشتند، كوشش آل بويه به جايى نرسيد. ولى پس از سقوط خلافت بغداد به دستهلاكوخان مغول در سال 656 هجرى ، يكى از ايلخانانمغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شيعه اماميه راپذيرفت و در سكه ها نام ائمهرا نقش كرد و در خطبه ها نيز آنان را مطرح ساخت ، ولى باز شيعه رسميت پيدا نكرد. اماشيعيان بر دامنه تبليغات خود افزودند و روز به روز نفوذ خود را در شهرهاى ايرانبسط و توسعه مى دادند، تا اينكه گروهى شيعه مذهب به نام (سربداران ) دراواسط قرن هشتم هجرى توانستند حكومتى بر اساس مذهب شيعه در شهر سبزوار كه آنروز بيشتر مردم آن شيعه بودند تشكيل دهند و از طرف ديگر خاندان سادات مرعشى كه درتاريخ هميشه معروف به (صاحبان سيف و قلم ) بوده اند، در زمان يك حكومت مقتدرشيعى را تشكيل دادند و نيز در آذربايجان در قرن نهم هجرى (جهانشاه ) از پادشاهانقراقويونلو حاكم آن ديار به مذهب شيعه دلبستگى تام داشته و به آن افتخار مىنمودند، و در قم و كاشان و سبزوار مردم در تشيع روز به روز بر دامنه تشكيلات مذهبىشيعى مى افزودند. تمام اينها دست به دست هم دادند تا اينكه صفويه روى كار آمدند، وچون شاه اسماعيل صفوى از صوفيان قزلباش كه بر مذهب شيعه بودند، روى كار آمد ودر سال 907 هجرى بر تخت سلطنت جلوس كرد، مذهب شيعه دوازده امامى را در ايران رسميتداد و آن را على رغم سلطان سليم پادشاه عثمانى كه بر طريق تسنن بود؛ به عنوان مذهبرسمى ركشور ايران اعلام كرد، و تبليغ اين مذهب را جزو سياست دولت خود قرار داد وگفتن اشهد ان عليا ولى الله و حى على خير العمل را در اذان و اقامه عملى ساخت . اندكاندك در كوتاه ترين زمان ، مردم ايران به مذهب تشيع روى آوردند و آن را پذيرفتند وبدينگونه در اندك زمانى مذهب شيعه اثنى عشرى در بيشتر ولايات ايران بااستقبال گرم مردم آن ولايات روبرو شد و از آن زمان تاكنون كه در حدود پانصدسال مى گذرد، شيعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملت ايران شده است .
صفويه پس از رسميت دادن مذهب شيعه اثنى عشرى ، براى اينكه معارف نوينى را جانشينمعارف كهن سنى كرده باشند، در صدد برآمدند كه فقهايى ازجبل عامل لبنان كه در آن روزگار مهد معارف شيعه بود و يا بحرين و احساء كه درساحل غربى خليج فارس قرار دارند، براى تعميم و تتبع فقه و كلام شيعه به ايراندعوت نمايند. لذا دانشمندانى همچون شيخ حر عاملى و شيخ بهاء الدين عاملى به ايرانروى آوردند و بعدا شاگردانى از آنها امثال علامه مجلسى بر سر كار آمدند كه درترويج مذهب شيعه نقش بسيار مهمى را ايفا كردند.
براى اطلاع بيشتر به كتابهاى زير مراجعه كنيد:
1. اصل الشيعه و اصول ها ص 190
2. اوائل المقالات فى المذاهب ص 24
3. بيان الاديان ص 40
4. تذكرة الامد علامه مجلسى ص 156
5. دايرة المعارف الاسلاميه ص 178
6. سرمايه ايمان ص 98
7. عقيدة الشيعة الاماميه ص 111
8. نجم الثاقب در احوالات امام عائب
9. كتاب الغيبة شيخ طوسى ص 256
10. فرهنگ فرق اسلامى ص 24
كلمه و عنوان شيعه در سخنان رسول اكرم (صلى الله عليه و آله )  
قبلا گفتيم كه كلمه شيعه در زمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به ياران وپيروان و دوستداران مخصوص و علاقه مند اميرالمومنين على عليه السلام اطلاق مى شد وبه مناسبت هاى گوناگون ، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) اين كلمه را در موردياران آن حضرت بكار مى بردند.
در اينجا به عنوان نمونه چند روايت از روايات نبوى را در اين بارهنقل مى كنيم :
( 1. فى المناقب : عن ابن الزبير المكى عن جابربن عبدالله رضى الله عنهماقال : كنا عند النبى فاقبل على . فقال : قد اتاكم اخى . ثم التفت الى الكعبة فمسها بيده. ثم قال : و الذى نفسى بيده ، هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيمة .
و عن ابن عباس : على و شيعته هم الفائزون .
2. محمد بن الحنفيه عن ابيه على (عليه السلام )قال : انى لنائم يوما اذ دخل رسول الله فنظر الى و حركنى و برجله وقال : قم يفدى بك ابى و امى ، فان جبرائيل اتانىفقال لى : بشر هذا بان الله جعل الائمة من صلبه و ان الله لغفرله و لذريته و لشيعتهو لمحبه و ان من طعن عليه و بخس ‍ حصه فهو فى النار.
3. عبد الله بن سلام قال : قلت يا رسول الله اخبرنى عن لواء الحمد ما صفته ؟ الى :فمن يستظل تحت لوائك ؟ قال (صلى الله عليه و آله ): المومنون اولياء الله و شيعتهالحق و شيعتى و محبى و شيعة على و محبوه و انصاره فطوبى لهم و حسن مآب .
4. عن جابر رفعه : عن النبى (صلى الله عليه و آله ) و الذى بعثنى بالحق نبيا انالملائكه تستغفر و تشفق عليه و على شيعته اشفق من الوالد على ولده .
5. عن رسول الله (صلى الله عليه و آله ): لاتستخفوا شيعة على ، فانالرجل منهم يشفع فى مثل ربيعة مضر.
6. عن عبدالله بن احمد بن حنبل ، قال النبى (صلى الله عليه و آله ): يا على انت و شيعتكفى الجنة .
7. عن ابى ذر الغفارى قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): ان الله اختارنى واختار عليا لى صهرا و جعل شيعته فى الجنة .
8. ان النبى (صلى الله عليه و آله ) قال لعلى : بابى انت و شيعتك تاتى يوم القيمةراضيين مرضيين و ياتى عدوك عقابا مقيمين .
9. و فى التفسير لمحمد بن جرير الطبرى فىذيل الاية : الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خيرالبريه ،فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): انت يا على و شيعتك . )
جهت اطلاع بيشتر در اين زمينه به كتابهاى زير رجوع كنيد:
1- الاسلام و الشيعه الاماميه فى اساسها التاريخى ص 340 تا 343
2- تاريخ الشيعه ص 9
3- مناقب خوارزمى ص 229
4- لسان الميزان ج 4 ص 359
5- ينابيع المودة ص 124
6- الدر المنثور ج 6 ص 379
7- صواعق المحرقه ص 159
8- نور الابصار ص 71
9- تاريخ بغداد ج 12 ص 289
10- مناقب ترمذى ص 113
11- كنوز الحايق ص 98
12- تذكرة ابن جوزى ص 59
13- الاغانى ج 18 ص 90
14- مجمع الزوايد ج 10 ص 131
15- روح المعانى ج 30 ص 207
16- ميزان الاعتدال ص 323
17- فتح القدير ج 5 ص 464
18- مناقب مغازلى ص 293
حكومت هاى شيعه در جهان اسلام 
واقعه جانگداز (فخ )  
از سال 170 تا سال 312 هجرى ، بيدادگرى هاى عباسيان با فرزندان على عليهالسلام ، شيعيان آن روز را واداشت تا به رهبرى حسين بن على بن حسن بن حسن بن على بنابيطالب عليهم السلام در شهر مقدس ‍ مدينه دست به شورش زدند، و گروهى از خاندانرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مانند: ادريس و يحيى و سيلمان ، فرزندان عبدالله بنحسن با شورشيان هم آهنگ شدند و طولى نكشيد كه اين نهضت گسترش يافت و گروهبسيارى گرد وى جمع شدند و با حسين بن على بن حسن دست بيعت دادند. حسين از مدينهپس از يازده روز به طرف مكه رهسپار گرديد و در (فخ ) كه در سه ميلى مكه واقعبود با سپاهيان عباسيان برخورد و جنگ شديدى رخ داد، و حسين به شهادت رسيد و جمعىاز خاندان او نيز به نحو فجيعى به شهادت رسيدند. شهادت حسين و يارانش چنان رقتانگيز و دلخراش بود كه تاريخ نگاران گفته اند: پس از واقعه جانگداز كربلا، حادثهاى رقت بارتر از (واقعه فخ ) ديده نشده است .
دعبل شاعر معروف عرب در اين باره سروده است :

( افطم قومى يا ابنة الخير و اندبى
نجوم سمارات بارض ملاة
قبور بكوفان و اخرى بطيبة
و اخرى بفخ نالها صلوات )
يحيى بن عبدالله : 
در حادثه فخ ، دو نفر سالم بدر بردند، يكى يحيى بن عبدالله بود كه به طرف ديلمرهسپار شد و ديگرى برادر او كه به طرف مصر حركت كرد. يحيى در ديلمان طرفدارانفراوانى پيدا كرد و مردم به عنوان امام با او بيعت كردند. در نتيجه ، او در آنجا صاحبقدرت و شوكت شد و براى حكومت عباسى يك خطر جدى محسوب گرديد. هارون به شدتاز يحيى بيمناك شد و پنجاه هزار مرد جنگى به فرماندهىفضل بن يحيى برمكى براى سركوبى يحيى به ديلمانگسيل داشت ، ولى فضل با يحيى از در صلح وارد شد و او را راضى به تسليم كرد وامان نامه اى را با شهادت و گواهى فقهاء و بزرگان بنى هاشم از هارون گرفت ويحيى را با خود به بغداد آورد.
هارون الرشيد مقدم او را گرامى داشت ولى را در خانه اش زندانى نمود.
ادريس برادر يحيى بن عبدالله 
و اما ادريس برادر يحيى بن عبدالله به سال 173 هجرى وارد شد و از آنجا به مراكشرفت و در شهر (وليلى ) سكونت گريد. اسحاق بن محمد كه آن روز حاكم آن سامانبود، و رودش را گرامى داشت و بربران را به دعوت او خواند، و از طايفه خويش وقبائل ديگر براى ادريس ‍ بيعت گرفت و كار ادريس شوكت و عظمت يافت و بر سرزمينپهناورى كه از مغرب قيروان تا سواحل اقيانوس گسترش و امتداد داشت حكومت مى كرد.هارون الرشيد از گسترش حكومت و نفوذ ادريس بن عبدالله هراسان شد و تصميم گرفتادريس را از ميان بردارد. لذا سليمان بن جدير - شماخ - را به طرف او اعزام نمود تا باترفندى او را از بين ببرد. شماخ به حضور ادريس رسيد و خود را به عنوان طبيب وعلاقه مند به تشيع معرفى كرد. ادريس او را گرامى داشت و از جمله نزديكان و اطرافيانخودش نمود. روزى ادريس از درد دندان شكايت كرد، شماخ دارويى مسموم را به وىخورانيد و ادريس در همان سال (177 هجرى ) در گذشت .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation