بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (ره), مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     IRA00001 -
     IRA00002 -
     IRA00003 -
     IRA00004 -
     IRA00005 -
     IRA00006 -
     IRA00007 -
     IRA00008 -
     IRA00009 -
     IRA00010 -
     IRA00011 -
     IRA00012 -
     IRA00013 -
     IRA00014 -
     IRA00015 -
     IRA00016 -
     IRA00017 -
     IRA00018 -
     IRA00019 -
     IRA00020 -
     IRA00021 -
     IRA00022 -
     IRA00023 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مخالفت امام و علما با رفراندوم (1) 
من نصيحت كردم به شاه ، فرستادم آدم (727) آنجا، در آناول امر قبل از رفراندوم ، به وسيله بهبودى (728) ، به وسيله پاكروان (729) پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن ، اين خوب نيست براى شما اينكار را بكنيد، دست به اين قانون نزن ، اگر امروز ارسنجانى (730) چهار تا رعيت رابياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مى آيند و مى گويند مردهباد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را گوش ‍ نكرد، ديديد چه جور شد، دوهزار نفر راى نداشتند، باقى اش زور بود، همه مى دانند بازار تهران بسته شد كه راىندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستان ها راى ندادند، اينها دو هزار تاراى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند ما نمى خواستيم اينطور مفتضح بشويد، مانمى خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مى خواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يكچيزى را بگوئى ، ملت ، تمام ملت لبيك بگويند، ماميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى راگفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرف هايش ‍ 6ميليون 6ميليون به جانعزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقى اش يا پركردن صندوق شايد به سمعايشان نرسيده است شايد آنها گفته اندبه او كه 6ميليون ، اكثريت قاطع والا شاه كهدروغ نمى گويد نمى شود كه دروغ بگويد با اكثريت قاطع تمام قاطبهاهل ايران پس بازار تهران از اهل ايران نيست ؟ خيابان هاى تهراناهل ايران نيستند؟ قم از اهل ايران نيست ؟ روحانيون ازاهل ايران نيستند؟ ساير شهرستان ها ايرانى نيستند؟ اين ايران كجاست ؟ اين آراء از كجاآمد؟(731)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (2) 
استفتاء از محضر امام خمينى
حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آيت الله العظمى فى الارضين آقاىحاج آقا روح الله خمينى دام ظله العالى على رووس الانام تقاضا داريم نظريه خودتان رادر موضوع تصويب ملى كه در مطبوعات اعلام شده بيان فرمائيد
جمعى از متدينين تهران
پاسخ امام :
بسم الله الرحمن الرحيم
هرچند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاىبهبودى (732) به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم ومقبول واقع نشد اينك بايد به تكليف شرعىعمل كنم به نظر اينجانب ، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسمتصويب ملى خوانده شده ، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتىكه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مى كند اين جانب عجالتا از بعضىجنبه هاى شرعى آن كه اساسا رفراندم يا تصويب ملى درقبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحىصرفنظر مى كنم ، فقط به پاره اى اشكالات اشاره مى نمايم :
1- در قوانين ايران رفراندم پيش بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته ، جز يك مرتبهآنهم از طرف مقاماتى غير قانونى اعلام شد و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدندو از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند معلوم نيست چرا آنوقت اينعمل غير قانونى بود و امروز قانونى است .
2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد و اين امرى است كه بايد قانون معينكند.
3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يكيك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد و در جرايد ووسايل تبليغاتى ، آراء موافق و مخالف منعكس شود و به مردم برسد، نه آنكه به طورمبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4- راى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازه اى باشد كه بفهمند به چه راى مى دهند،بنابراين اكثريت قاطع حق راى دادن در اين مورد را ندارند و فقط بعضى اهالى شهرستانها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت راى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بيچون وچرا مخالف هستند.
5- بايد راى دادن در محيط آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميعانجام شود و در ايران اين امر، عملى نيست و اكثريت مردم را سازمان هاى دولتى در تمامنقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مى دهند اساسا پيش آوردنرفراندم براى آن است كه تخلفات قانونىقابل تعقيب كه ناچار مقامات مسوول گرفتار آن مى شوند لوث شود و كسانى كه درمقابل قانون و ملت مسوول هستند اعليحضرت رااغفال كرده اند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند اينان اگر براى ملت مى خواهند كارىانجام دهند چرابه برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده و نمى كنند تا بااجراى آن براى همه طبقات ، زندگى مرفه تامين شود و در دنيا و آخرت سعادتمند باشندچرا صندوق تعاونى درست مى كنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟ با تاسيس اينچنين صندوق تعاونى ، بازار ايران بكلى از دست مى رود و بازرگانان و كشاورزان بهخاك سياه مى نشينند و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلامى شوند اگر ملتايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولت ها بخواهند برنامه مالى اسلام را بانظرعلماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد مقامات روحانىبراى قرآن و مذهب احساس خطر مى كنند، به نظر مى رسد اين رفراندم اجبارى مقدمهبراى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است علماى اسلام ازعمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن هاى ايالتى و ولايتى براى اسلام و قرآن ومملكت احساس خطر كرده اند و به نظر مى رسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مى خواهندبه دست جمعى مردم ساده دل اغفال شده اجرا كنند علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براىاسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوندمتعال مسوول نباشند از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد واستقلال مملكت را خواهانيم .
روح الله الموسوى الخمينى (733)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (3) 
دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصدتجاوز دارد نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامه هاى خلافشرع و قانون اساسى ميخواهد زن عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند دستگاهجابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريهاسلام و قرآن كريم را زيرپا بگذارد ، يعنى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارىببرد و به سربازخانه ها بكشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان رابه مراكز فحشا ببرد من به دستگاه جابره اعلام خطر مى كنم ، من به خداى تعالى ، ازانقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم ، دستگاه ها باسوء تدبير و باسوء نيتگويى مقدمات آنرا فراهم مى كنند.(734)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (4) 
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم
چون دولت آقاى علم با شتابزدگى عجيبى بدون تفكر دراصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى كه اظهار كرده اند، زن ها را در انتخاب شدن وانتخاب كردن به صورت تصويبنامه حق دخالت داده ، لازم شد به ملت مسلمان تذكراتىداده شود كه بدانند مسلمين ايران در چه شرائطى و با چه دولت هائى ادامه زندگى مىدهند، لهذا توجه عمومى را به مطالب ذيل جلب مى نمايد:
1- آقاى وزير كشور در طرحى كه تقديم آقاى نخست وزير كرده اندنويسند به طورى كهاستحضار دارند، در مقدمه قانون اساسى صريحا مقرر است كه هر يك از افراد اهالىمملكت در تصويب و نظارت امور عمومى محق و سهيم مى باشند و به موجباصل دوم قانون اساسى ، مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه درامور معاش و سياسى وطن خود مشاركت دارند، بنابراين محروم ماندن طبقه نسوان از شركتدر انتخابات نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلكه با توجه به جملهافراد اهالى مملكت در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله قاطبه اهالى مملكت مذكوردر اصل دوم ، مغاير آن نيز مى باشد و هيئت دولت تصويب نموده اند كه بنداول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شورا و همچنين قيد كلمه ذكور ازماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود و وزارت كشور را مكلف كردهاند كه پس از افتتاح مجلسين ، مجوز قانونى اين تصويبنامه راتحصيل نمايد لازم است اشكالاتى كه به اين چند جمله است بيان شود
الف - اگر سهيم بودن زن ها در انتخابات به طورى كه آقاى وزير كشور مدعى است واز هيئت دولت نيز ظاهر مى شود، موافق قانون اساسى است تصويب هيئت دولت بى مورداست و درست مثل آن است كه شركت مردان را در انتخابات تصويب كند و اگر تصويبصحيح است معلوم شود به نظر هيئت دولت ، شركت نسوان مخالف قانون اساسى است .
ب - اگر سهيم نبودن زن ها به عقيده آنها مغاير قانون اساسى است ، مكلف كردن هيئتدولت ، آقاى وزير كشور را كه پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى تصويبنامه راتحصيل نمايد، بى اساس است و اگر مجوز قانونى مى خواهد معلوم مى شود به نظردولت شركت زن ها مغاير قانون اساسى است ، آيا بهتر نبود كه هيئت دولت با قدرىفكر و تامل تصويبنامه صادر مى كرد كه اين تناقض گوييهاى واضح رخ ندهد؟
2- مقدمه قانون اساسى غيرقانون اساسى است بلكه كلام شاه وقت است و رسميت قانونىندارد و آقاى وزير كشور آن رابدون تامل يا براىاغفال ، مورد استدلال قرار داده اند لكن بهتر بود تا آخر اين مقدمه را مطالعه كنند كهواضع شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند زيرا در همان مقدمه است اينك كه مجلسشوراى ملى بر طبق نيات مقدسه ما افتتاح شده است پس اگر شركت نسوان منظور بوده ،چطور ممكن است مجلس ‍ را بدون شركت زن ها بر طبق نيات مقدسه افتتاح نمايند؟ اينعبارت صريح است به اينكه دوره اول مجلس طبق نيات شاه بوده و زن ها در آن شركتنداشته اند، پس معلوم مى شود كه براى زنان حق نبوده است .
3- ازبيان سابق معلوم مى شود مراد از قاطبه اهالى مملكت كه دراصل دوم است ، آن نيست كه هيئت وزيران فهميده اند بلكه مراد آن است كهوكيل تهران وكيل همه ملت است و وكيل قم نيزوكيل همه ملت است نه وكيل حوزه انتخابيه خود، چنانچه دراصل سيام متمم قانون اساسى به آن تصريح شده است ودليل بر اين مدعى آنكه بيشتر از ده طبقه حق راى ندارند، با آنكه جزء قاطبه اهالى مملكتهستند، پس بايد تصديق كنند كه يا محروم كردن اين طبقات مخالف قانون اساسى است ويا شركت نسوان مخالف است .
4- فرضا كه در تفسير اين اصل خلافى باشد، به موحباصل بيست و هفتم از متمم قانون اساسى شرح و تفسير قوانين از مختصات مجلس ‍ شوراىملى است و آقايان وزرا حق تفسير ندارند.
5- به نظر هيئت دولت كه طايفه نسوان و ساير محرومين به موجب قانون اساسى حقشركت در انتخابات دارند ، از صدر مشروطيت تاكنون تمام دوره هاى مجلس شورا برخلاف قانون اساسى تشكيل شده و قانونيت نداشته است زيرا كه طايفه نسوان و بيش ازده طبقه ديگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شده اند و اين مخالف با قانوناساسى بوده است در اين صورت مفاسد بسيارى لازم مى آيد كه ذيلا تشريح مى شود:
الف - كليه قوانين جاريه در مملكت از اول مشروطه تاكنون لغو و بى اثر بوده و بايدباطل و غير قانونى اعلام شود.
ب - مجالس موسسان كه تشكيل شده به نظر دولت آقاى علم خلاف قانون اساسى و لغوو بى اثر بوده و اين دعوى بر حسب قانون جرم است و گوينده آن بايد تعقيب شود.
ج - دولت آقاى علم و جميع دولت هايى كه از صدر مشروطيت تاكنونتشكيل شده است غير قانونى است و دولت غير قانونى حق صدور تصويبنامه و غيره راندارد بلكه دخالت كردن آن در امر مملكت و خزينه كشور جرم و موجب تعقيب است - كليهقراردادها با دول خارجه از قبيل قرارداد نفت و غير آن به نظر دولت آقاى علم لغو وباطل و بى اثر است و بايد به ملت اعلام شود.
6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى مصوبشوال 1329 هجرى قمرى و حذف قيد كلمه ذكور از ماده ششم و نهم قانون انتخاباتمجلس سنا مصوب 14 ارديبهشت 1339 كه به استناد مقدمه قانون اساسى واصل دوم است غير قانونى است و براى دولت چنين حقى نيست زيرا مستند، چنانچه گفته شدباطل است بعلاوه از براى دولت نيز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نيست وبه نص اصل بيست و هشتم متمم قانون اساسى قوه مجريه از قوه مقننه هميشه ممتاز ومنفصل خواهد بود آنچه مذكور شد، جنبه قانونى تصويبنامه غيرقانونى است اينتصويبنامه با اصل دوم و اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسى نيز مخالف است روحانيتبا هر فشار و مضيقه و اهانتى كه دولت بر آن وارد كرده و درصدد وارد كردن است ،تكليف دينى و وجدانى خود را در اين تشخيص داده كه مصالح و مفاسد را به دولت ها و بهجامعه مسلمين گوشزد كند و از نصيحت مشفقانه به زمامداران و اولياى امور خوددارى نكند وآنچه را براى اين ملت بدبخت ضعيف گرسنه بناست پيشامد كند و آثار و نشانه آن يكىبعد از ديگرى نمايان مى شود به جامعه بشر برساند با اين اختناق جانفرساىمطبوعات و سخت گيرى دستگاه انتظامى كه حتى براى طبع يك ورقهمشتمل بر نصيحت و راهنمائى يا پخش آن ، اشخاصى به حبس كشيده و مورد اهانت و شكنجهواقع ميشوند، روحانيت ملاحظه مى كند كه دولت مذهب رسمى كشور را ملعبه خود قرار داده ودر كنفرانس ها اجازه مى دهد كه گفته شود قدم هائى براى تساوى حقوق زن و مردبرداشته شده در صورتى كه هر كس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق ومثل اينها كه جزء احكام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام تكليفش راتعيين كرده است روحانيت مى بيند كه پايه هاى اقتصادى اين مملكت در شرف فرو ريختناست و بازار اين كشور در حكم سقوط است چنانكه از پرونده هاى مربوط به سفته هاىبى محل كه هر روز بر قطرش افزوده مى شود اين مطلب واضح مى شود و همين طور امرزراعت اين كشور در معرض سقوط است به دليل اينكه در اين مملكت كه بايد هر استانشزراعت مورد احتياج تمام مملكت را بدهد هر چند وقت به عنواناحتمال خشكسالى يا به عنوان ديگرى تصويبنامه وارد كردن گندم صادر مى كنند بلكهچنانچه گفته مى شود اخيرا به صورت آرد مى آورند كه آسياهاى ايران نيز از كار بيفتد.
با اين وضع رقت بار به جاى آنكه دولت درصدد چاره برآيد سرخود و مردم را گرم مىكند به امثال دخالت زنان در انتخابات يا اعطاى حق زن ها يا وارد نمودن نيمى از جمعيتايران را در جامعه و نظاير اين تعبيرات فريبنده كه جز بدبختى و فساد و فحشا چيزديگرى همراه ندارد آقايان نمى دانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بيش ازهركس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از اين نحو اختلاطمخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند، نه آنكه خداى نخواسته آنان را مانند محجورينو محكومين قرار داده ، مگر فقط علامت عدم محجوريت آن است كه در اين مجلس ها وارد شوند؟اگر چنين است بايد اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزا امنيه و نظميه وشاهزادگان بلافصل و اشخاصى كه كمتر از بيستسال دارند از محجورين و محكومين باشند روحانيون تمام اين پيشامدها را كه اكنون مىبينيد و بعد خواهيد ديد، پيش بينى كرده بودند و با صراحت در اعلاميه هاى دو سه ماهقبل ذكر نموده اند و حالا نيز خطرهاى بالاتر و بيشترى را اعلام مى كنند و از عواقب امراين جهش خلاف شرع و قانون اساسى بر اين مملكت واستقلال و اقتصاد و تمام حيثيات آن ميترسند و وظيفه خطير خود را در اين شرائط كه همهملت ميدانند و مى بينند اداء مى كنند و با صراحت ميگويند تصويبنامه اخير دولت راجع بهشركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بى اعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است ، وبا اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگيرى از طبع و نشرامثال اين نصايح و حقائق ، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مى كنند تا دولت ها نگويند ماتصويبنامه صادر كرديم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوندمتعال در موقع خود اقدام براى جلوگيرى مى كنند ملت ايران نيز با اين نحو تصويبنامهها مخالف است به دليل آن در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدرى كمتر بود، تبعيتخودشان را از علماى اسلام به وسيله تلگرافات و مكاتيب و طومار از اطراف و اكنافايران اعلام نموده و لغو تصويبنامه غير قانونى دولت را راجع به انتخابات انجمن هاىايالتى و ولايتى خواستار شدند و دولت نيزقبول درخواست ملت را كرده و احاله به مجلس نمود، اينك كه به وسيله حبس و زجر و اهانتبه طبقات مختلفه ملت از روحانيين و متدينين ، تسلط خود را بر ملت احراز نموده بدوناعتناء به قوانين اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات دست به كارهايى زده كهعاقبت آن براى اسلام و مسلمين خطرناك و وحشت آور است خداوند ان شاءالله دولت هاى ما رااز خواب غفلت بيدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرمايد اللهم انانشكوااليك فقد نبينا، صلواتك عليه و آله ، و غيبه ولينا و كثره عدونا و قله عددنا و شده الفتنبنا و تظاهرالزمان علينا فصل على محمد و آله و اعنا على ذلك بفتح منك تعجله و بضرتكشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره فانالله و انااليه راجعون .
مرتضى الحسينى النگرودى - احمد الحسينى الزنجانى - محمدحسين طباطبائى - محمدالموسوى اليزدى - محمد رضا الموسوى الگلپايگانى - سيدكاظم شريعتمدارى - روحالله الموسوى الخمينى - هاشم الاملى - مرتضى الحائرى (735)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (5) 
با زور و قلدرى نمى توان روحانيت را از وظايفى كه اسلام به عهده آنان گذاشته استبازداشت اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، ديدند كه ايشان در بندرپهلوى منبر رفتند و حقيقت را در آنجا بيان داشتند اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنانايشان جلوگيرى كردند، شك نداشته باشند كه ايشان سخنان خود را در جاى ديگردنبال خواهد كرد و هر جا كه فرصت پيدا كند، مطالب رابه گوش مردم خواهد رساند اگربا بردن عده زيادى از علما و خطبا به زندان آنها را از سخن گفتن باز داشتند، سايرآقايان روحانيون كه هنوز توقيف نشده اند سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند كردمگر مى شود زبان روحانيت را بريد؟(736)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (6) 
اكنون كه مرجع صلاحيتدارى براى شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنونآميز در جريان است ، من به نام ملت از آقاى علمشاغل نخست وزيرى استيضاح مى كنم ، با چه مجوز قانونى در دو ماهقبل حمله به بازار تهران كرديد و علماى اعلام و ساير مسلمين را مصدوم و مضروبنموديد؟ با چه مجوز علما و ساير طبقات را به حبس كشيديد كه جمع كثيرى اكنون نيز درحبس به سر مى برند؟ با چه مجوز بودجه مملكت را خرج رفراندم معلومالحال كرديد در صورتى كه رفراندم از شخص شاه بود و بحمدالله ايشان از غنىترين افراد بشر هستند؟ با چه مجوز مامورين دولت را كه از بودجه ملت حقوق مى گيرندبراى رفراندم شخصى الزاما به خدمت وا داشتيد؟ با چه مجوز در دو ماهقبل بازار قم را غارت كرديد و به مدرسه فيضيه تجاوز نموديد و طلاب را كتك زده وآنها را به حبس كشيديد؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق سلام الله عليه كماندوها ومامورين انتظامى را با لباس مبدل و حال غير عادى به مدرسه فيضيه فرستاده و اينهمهفجايع را انجام داديد؟(737)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (7) 
در اين روزنامه كثيف اطلاعات (738) تحت عنوان اتحاد مقدس در سر مقاله نوشته بودندكه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت ؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است ؟ آقايان كه در دانشگاه هستيدبرسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست .(739)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (8) 
مى گويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمامايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارىبگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيستمعممى كه خودت عمامه سرش ‍ گذاشتى و مى رقصانيش هر جورى دلت مى خواهد، خوبالبته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو درائمه جماعت تهران يك امام جماعتپيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم ، در تمام ائمه جماعت ولايات يكامام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم ، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد منبا تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسده ها را انجام مى دهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى گويند كه با من ، همه علما موافقند، يكىهم كه اهل اينجا نيست مخالف است .(740)
مخالفت امام و علما با رفراندوم (9) 
در زمان محمدرضا، آن اوائل نهضت دست و پا مى كردند كه يك تفاهمى بشود، يك دفعه كهآمدند پيش ما كه مى خواهيم كه مثلا ملاقاتى ، چيزى طرح بشود، من به ايشان گفتم كه علمهستش ، ما وارد مذاكره نمى شويم ، شما اول علم را كنار بگذاريد، بعد وارد مذاكره بشويمببينيم چه بگوئيم .(741)
عدم استقبال از رفراندوم (1) 
شما آقايان محترم در هر مقامى كه هستيد، با كمال متانت و استقامت درمقابل كارهاى خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد از اين سرنيزه هاى زنگ زده وپوسيده نترسيد، اين سرنيزه ها به زودى خواهد شكست دستگاه حاكمه با سرنيزه نمىتواند در مقابل خواست يك ملت بزرگ مقاومت كند و دير يا زود شكست مى خورد اكنون همدرمانده و شكست خورده است و روى درماندگى به اين بى فرهنگى هايى كه ملاحظه مىكنيد، دست مى زند ما ميل نداشتيم كه كار به اين رسوايى ها بكشد چرا بايد شاه مملكت اينقدر از ملت جدا باشد كه وقتى پيشنهادى مى دهد، با بى اعتنايى و عكسالعمل منفى مردم مواجه گردد؟ شاه مملكت بايد جورى باشد كه وقتى پيشنهادى مى دهد،درخواستى مى كند، ملت با جان و دل در انجام آن بكوشند، نه آنكه با آن به مقابلهبرخيزند و رفراندم شاه در سراسر مملكت بيش از 2000 نفر به همراه نداشته باشد ماميل نداشتيم براى سران اين ممكلت چنين شكست و فضاحتى به بار آيد خوب است كه قدرىعبرت بگيرند، بيدار شوند و در سياست خود تجديد نظر كنند، به جاى قانون شكنى وبه زندان كشيدن علما و محترمين ، به جاى سرنيزه و قلدرى ، درمقابل درخواست ملت تسليم شوند و به اين حقيقت توجه كنند كه با سرنيزه نمى توانملت را ساكت و تسليم كرد.(742)
عدم استقبال از رفراندوم (2) 
شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت ، آنرفراندوم مبتذل انجام گرفت ، آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت ، آنرفراندومى كه برخلاف ملت ايران انجام گرفت ، در كوچه هاى اين قم ، در مركزروحانيت ، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچه ها واراذل را راه اندختند، در اتومبيل ها نشاندند و در كوچه ها گرداندند، گفتند مفتخورى تمامشد، پلوخورى تمام شد.(743)
عدم استقبال از رفراندوم (3) 
آنهايى كه مى گفتند كه شش ميليون جمعيت با ما موافق هستند و راى داده اند به انقلابسفيد، آنوقت هم كه مى گفتند گزاف بود، من فرستادم آدم به تهران ، آنوقت ما ايرانبوديم ، من اشخاصى فرستادم به تهران كه آن روزى كه رفراندم به اصطلاحخودشان مى شود وضع چه جورى است ، اينهايى كه آمدند به ما گفتند بيش از دو هزار تاآنجا نيامد، اين دو هزار تا هم مامورين خودشانند.(744)
عدم استقبال از رفراندوم (4) 
شما بسيارى تان يا اكثرتان يادتان است كه در قضيه راى گيرى براى انقلاب سفيدبه اصطلاح ، با چه هياهويى ، با چه فشارى ، با چهدغل بازى هايى بيش از اين نتوانستند ادعا كنند كه شش ميليون بودند، با اين كه مطمئنباشيد نبودند! آن همه فشار و آن دولت جائر و آن همه تبليغاتى كه آنها داشتند،نتوانست عده اى را جمع كند كه اينها ادعا كنند ده ميليون اند، نتوانستند دروغش را همبگويند، مبالغه اش هم بكنند.(745)
حمله به مدرسه فيضيه (1) 
اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علمرا كوباندند به حسب توهم خودشان ، بچه هاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان راشكستند، پاهايشان را شكستند، بعضى شان را كشتند، ازپشت بام ها انداختند. اگر اينهادهقان ها بودند پس ‍ چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مى كرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اينرا صدهزار جمعيت از توى خيابان ها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب ميديدند كهدستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم ميكند، اين دهقان ها را كمك مى كرد بر ضد اسلام اگرراست مى گويند كه دهقان ها بودند، پس ‍ چرا وقتى كه مردهاى ما رابردند در مريضخانهها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند دشمن هاى اعليحضرت راميبريد در مريضخانه ؟پدرتان را در مى آوريم ، اينها بايد بروند اگر دهقان ها بودند، به اعليحضرت چهكار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خودايشان هست ، با قول ايشان بوده ؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدونفرمان ؟ اگر با اطلاع هست ، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم ، خوب بفهميمما طرفمان كى هست ؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كهاين كماندوها سر خود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد،يا شهربانى ها آوردند، يانخست وزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوببگويند چه كسى اين كارها را كرده ، چرا حاشا ميكنند، پيش هر كسى مى روى ، گردنديگرى مى گذارند به هر كسى اعتراض مى كنى ، به ديگرى نسبت مى هد دستگاهشهربانى مى گويد كه سازمان امنيت ، سازمان امنيت مى گويد شهربانى ، دوتاى آنهامى گويند امر اعليحضرت راست مى گويند كه امر اعليحضرت است ؟ اعليحضرت باديانت اسلام مخالف است ؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسبقول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست ؟ اگرمخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمى كنند از اين وحشيگرى ها؟ چرا تو دهنى نمى زنندبه اين شهربانى ها، به اين سازمان ها ، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كهفعال مايشائند،توانند يك همچو كارى را بكنند حالا كه ديگر مطلبى نيست ، برگرد بهعصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين ، حالا كه مطلب اينطورى است ، خوب بزنند تودهنى به اينهايى كه كار بد مى كنند، كارهاى خلاف اسلام كنند، كارهاى خلاف ديانت مىكنند و نسبت مى دهند به ايشان ، تبرئه كند خودش را آقا، نمى شود سلطان اسلام بااسلام مخالف باشد، نمى شود اين اگر نيستند بگويند ، اظهار كنند، اظهار تاسف كنندبه اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است بنده بازمسايل اين جوان هاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مى روم مى بينم ،اول وقتى است كه مى روم مى بينم ، بروم آنجا يك فاتحه اى بخوانيم براى آنهايى كهكشتند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمى گذارند ما فاتحه هم بگيريماگر دهقان ها كردند، پس چرا نمى گذاريد، فاتحه بگيريم ؟ چرافاتحه تهران را بههم مى زنيد؟(746)
حمله به مدرسه فيضيه (2) 
حمله كماندوها و مامورين انتظامى دولت با لباسمبدل و به معيت و پشتيبانى پاسبان ها به مركز روحانيت ، خاطراتمغول را تجديد كرد، با اين تفاوت كه آنها به مملكت اجنبى حمله كردند و اينها به ملتمسلمان خود و روحانيين و طلاب بى پناه در روز وفات امام صادق عليه السلام ، با شعارجاويد شاه به مركز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حملهناگهانى كردند و درظرف يك دو ساعت ، تمام مدرسه فيضيه ، دانشگاه امام زمان صلواتالله و سلامه عليه رابا وضع فجيعى در محضر قريب بيست هزار مسلمان غارت نمودند ودرب هاى تمام حجرات و شيشه ها راشكستند، طلاب از ترس جان ، خود رااز پشت بام ها بهزمين افكندند، دست ها و سرها شكسته شد، عمامه طلاب و سادات ذريه پيغمبر راجمع نمودهآتش زدند، بچه هاى شانزده هفده ساله را از پشت بام پرت كردند، كتاب ها و قرآن ها راچنانكه گفته شده پاره پاره كردند.(747)
حمله به مدرسه فيضيه (3) 
انالله وانااليه راجعون بعداز نصايح بسيار و اداء وظيفه روحانيت نتيجه اين شد كهامروز كه 26 شهر شعبان است از اوائل روز عده اى رجاله با مامورين دولت در شهر مقدسقم براه افتادند و به مردم بى پناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند وبسيارى را كتك زدند و به زندان بردند. جمعى از مامورين و رجاله به مدرسه فيضيهمجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازى كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند وبه بازار و خيابان قم ريخته و بعضى دكانها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشهمغازه ها را شكستند. هيج كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد. اين استحال ما در اين ساعت كه ظهر است عاقبت امر معلوم نيست چه خواهد شد اين است معناى طرفدارىدولت از ديانت و اين است معناى آزادى راى و راى دهندگان . ما اين وضع را در شهر مذهبىقم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومى ميگذاريم .(748)
حمله به مدرسه فيضيه (4) 
چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزيزان ما گذشت ،چهل روز است بازماندگان كشتگان مدرسه فيضيه بر عزيزان خود سوگوارى ميكنندديروز پدر قد خميده مرحوم سيد يونس رودبارى (749) كه آثار عظمت مصيبت ، چهره اشرا در هم شكسته بود، به ملاقات من آمد با چه زبان مى شود مادرهاى فرزند مرده وپدرهاى غمديده را تسليت داد؟ بايد به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و امام عصرعجل الله تعالى فرجه عرض تسليت كرد.(750)
حمله به مدرسه فيضيه (5) 
مناسب است ملت مسلملن در اثيران و غير ايران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام ، يادى ازمصيبت هاى وارده بر اسلام و حوزه هاى اسلامى بكنند و در صورتيكهعمال دولت مانع نشوند، مجالس سوگوارى داشته باشند و بر مسببين اين فجايع نفرينكنند.(751)
حمله به مدرسه فيضيه (6) 
اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مى شود، ميگويند اينها كه شده استبه امر اعليحضرت است و چاره اى نيست ، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندارقم همه مى گويند فرمان مبارك است ،گويند جنايات مدرسه فيضيه به دستور ايشاناست ، به دستور اعليحضرت مريض ها را از مريضخانه بيرون كردند، به دستور ايشاناست كه اگر در جواب حضرت آيت الله حكيم كارى انجام دهيد، كماندوها و زن هاى هر جايىرا به منازل شماها بريزيم و شماها را بكشيم و خانه هاتان را غارت كنيم ، دستوراعليحضرت است كه بدون مجوز قانونى ، طلاب را بگيريم و به لباس سربازى درآوريم ، دستور اعليحضرت است كه به دانشگاه بريزند و دانشجويان را بكوبند مامورين، تمام قانون شكنيها را به شاه نسبت مى دهند، اگر اينها صحيح است بايد فاتحه اسلامو ايران و قوانين را خواند و اگر صحيح نيست و اينها به دروغ جرم ها و قانون شكنى ها واعمال غير انسانى را به شاه نسبت مى دهند ، پس چرا ايشان از خود دفاع نمى كنند تاتكليف مردم بادولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاىاعمال خود برسانند؟(752)
حمله به مدرسه فيضيه (7) 
آن مرد كه (753) آمد در مدرسه فيضيه حالا اسمش را نمى برم ، آن وقت كه دستور دادمگوش هايش را ببرند، آن وقت اسمش را مى برم آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوتكشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى ، گفت متنظر چى هستيد، بريزيد تمام حجرات راغارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن ، حمله كردند از ايشان مى پرسى ، آقا چرااين كار را كرديد؟ مى گويد اعليحضرت فرموده اينها دشمن اعليحضرت هستند؟(754)
حمله به مدرسه فيضيه (8) 
ريختن به مدرسه فيضيه و آن فضاحتى كه در مدرسه فيضيه آورد كه شما خوابش رانديديد، آن بساطى كه در مدرسه فيضيه دادند، سيد جوان را از پشت بام انداختند پائينكه آوردندش منزل ما با كمر افسرده و شكسته ، آن قدر عمامه سر تفنگ ها كردند، آتشزدند، به جعفر بن محمد جسارت كردند، به قرآن جسارت كردند، ما براى اينها بايد جشنبگيريم ؟ جشنى براى ما نمانده است .(755)
حمله به مدرسه فيضيه (9) 
پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين ايجاد كردند،مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليهابه مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهرمذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولينرا از هفتاد تا سيصد، تا حال گفته اند و عدد مجروحين را خدا مى داند و اسف آورتر ( كهننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفته اند خون به مجروحين دربيمارستان ها بدهند، توقيف كرده و مانع شده اند از اعطاى خون و گفته مى شود كسانىبه اين جهت جان داده اند.(756)
حمله به مدرسه فيضيه (10) 
در قم بوديم كه اين سازمان امنيتى ها را و اين كماندوها را به اسم دهقان ها ريختند درمدرسه فيضيه و قرآن آتش زدند، عمامه ها آتش زدند، اشخاصى از پشت بام انداختندپائين و از بين بردند به وسيله كماندوها به اسم اين كه دهقان ها هستند، دهقان ها ديگرآخوند نمى خواهند!! اينها ديگر قرآن نمى خواهند !! آخوند نمى خواهند!! دهقان اين جور استدهقان ، هر وقت هم از او بپرسى ، هم قرآن را مى خواهد و هم اسلام عاشق اسلام است دهقانهاى ما اين كماندوها و يا اينهائى هستند كه شما تربيت كرديد براى اينكه اسلامرابكوبيد؟! آنوقت اينكار را كرديد كه ديگر ما بوديم و حاضر وقعه بوديم ، حتىمنزل ما هم آمدند منتهى من با يك ضربه مقابل نگذاشتم كه آن كارهائى كه ميخواهند، بكننداجتماع بود آنجا اولايل اين قضايا بود و اجتماع بود و بعضى صحبت مى خواستند بكنند وخود من هم شايد صحبت كردم يا مى خواستم بكنم ، به من گفتند كه ، ديدم خودم هم كه يكصلوات هاى بى مورد فرستاده شد، من به يكى از رفقا گفتم كه برو بگو اگر در اينجا يك شلوغى بكنيد، من ميروم در صحن حضرت معصومه (ع )، آنجا مى روم منبر و حرف هايمرا آن جا مى زنم اينها مامور نبودند يك همچنين كارى كه همچو عكس العملى دارد بكنند، نمىدانستند كه بايد چه بكنند، ترك كردند و همان روز در مدرسه فيضيه ريختند و همانبساط را درست كردند و عرض مى كنم كه همان جنايات را همان عصرش در مدرسه فيضيهآن جنايات را كردند آن روز به صورت دهقان آن بساط و آن رسواگرى ها را كردند، حالاشروع كردند به اين كه كولى ها چيز كرده اند.(757) (758)
تلگراف امام خمينى به حضرت آيت الله العظمى حكيم (1)(759)  
نجف حضرت آيت الله حكيم دامت بركاته و علت كلمته
تلگراف محترم در تسليت فاجعه عظيمى موجب تشكر گرديد اميد است با وحدت كلمه علماءاسلام و مراجع وقت كثرالله امثالهم حفظ استقلال مملكت و قطع دست اجانب را نموده ، از حريماسلام و قرآن كريم دفاع كرده نگذاريم دست خيانت به احكام مسلمه اسلام دراز شود ما مىدانيم با هجرت مراجع و علماى اعلام اعلى الله كلمتهم مركز بزرگ تشيع در پرتگاه هلاكتافتاده و به دامن كفر وزندقه كشيده خواهد شد و برادران ايمانى عزيز ما در شكنجه وعذاب اليم واقع خواهند شد ما مى دانيم با اين هجرت تغييرات و تحولات عظيمى روىخواهد داد كه ما از آن بيمناكيم ما عجالتا در اين آتش سوزان به سربرده و با خطرهاىجانى صبر نموده ، از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن واستقلال مملكت اسلام دفاع مى كنيم و تا سرحد امكان مراكز روحانيت را حفظ نموده ، امرآرامش و سكوت مى نماييم مگر آنكه دستگاه جبار راهى را بخواهد طى كند كه ما را ناگزيربه مطالبى كند كه به خداى تبارك و تعالى از آن پناه بريم اين جانب دست اخلاص خودرا به سوى جميع مسلمين خصوصا علماء اعلام و مراجع عظاماطال الله بقاء هم دراز كرده و از عموم طبقات براى صيانت احكام اسلام واستقلال ممالك اسلامى استمداد ميكنم و اطمينان دارم با وحدت كلمه مسلمين سيما علماء اعلامصفوف اجانب و مخالفين در هم شكسته وهيچ گاه به فكر تجاوز به ممالك اسلامىنخواهند افتاد ما تكليف الهى خود را ان شاء الله ادا خواهيم كرد و به احدى الحسنييننايل خواهيم شد، يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن كريم و يا جوار رحمت حقجل و علاء (انى لاارى الموت الاسعاده ولا الحيوه مع الظالمين الابرما)(760) اينكدستگاه جبار براى اطفاء نور حق به هر وسيله در كوشش است (ولله متم نوره ولو كرهالكافرون ).(761)
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى (762)
تلگراف امام خمينى به حضرت آيت الله العظمى حكيم (2) 
در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشى هائى كه مى آمدند بخصوص پيش ‍ آقايان مىكردند ، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم كنم آنوقتى بود كه مرحوم آقاىحكيم يك تلگرافى كرده بود و آنهاخواستند جلو بگيرند از جواب گمانم اين بود كهشايد قبل هم بود آمدند كه خواهند چند نفرى هستند، بيايند از طرف دستگاه شما را ببينند.من گفتم كه من با آنها ملاقات نمى كنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگربيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مى روند مى گويند و من ملاقات نمى كنم . لكن بابعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقايى كه با او ملاقات كرده بودند، عصرهمان روز آمد با حال وحشتناك پيش من گفت كه اينها آمدند و مى گويند كه ما مى ريزيم درمنزل هايتان ، اگر جواب آقاى حكيم را بدهيد مى ريزيم درمنزل هايتان خودتان را چه مى كنيم ، زن هايتان را چه مى كنيم و از اين حرف هاى اراذلى ،و حالا بايد چه بكنيم ؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم ؟ من همانوقت پا شدم جواب آقاى حكيم را دادم . اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشاندادند و چه مى كردند باز مايك بهره حسابى نمى توانستيم برداريم .(763)
بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل دهم : قيام 15 خرداد 
حوادث قيام 15 خرداد (1) 
ديروز خانواده هاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج داد اين بود كه بهمن اين صحبت ها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون ، عصر همان روز دفعهاول جريان را مطلع شدم ، كشتار15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود،آنهابچه ها را نمى كشتند، زن ها را نمى كشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر داردغمگين در مصيبت 15 خرداد است ، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود15 خردادننگ ملت ايران است ولى من صحبت او را تكميل ميكنم ،15 خرداد ننگ ملت بود زيرا ازپول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.(764)
حوادث قيام 15 خرداد (2) 
من تاكنون احساس عجز در صحبت ها نكرده ام و امروز خودم را عاجز مى دانم ، عاجز مى دانماز اظهار تالمات روحيه اى كه دارم براى اوضاع اسلام عموما و اوضاع ايران خصوصا وقضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصا قضيه مدارس علمى ، قضيه 15خرداد قضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصرتبديل شد و اخبار خارج به من رسيد خدا مى داند كه مرا اوضاع 15 خرداد كوبيد گريهشديد حضار حالا هم كه به اينجا آمده ام از قيطريه ، مواجه هستم با يك منظره هائى ،بابچه هاى كوچك بى پدر، گريه شديد حضار با پدرهاى جوان از دست داده ، بامادرهاى جوان مرده ، با زن هاى برادر مرده ، با پاهاى قطع شده ، گريه شديد حضار باافسردگيها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما افسوس كه دست ما از عالم كوتاهاست ، افسوس ‍ كه صداى ما به عالم نمى رسد، افسوس كه گريه هاى اين مادرهاى بچهمرده نميرسد به دنيا.(765)
حوادث قيام 15 خرداد (3) 
خوب ، شما آقايان ، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سرمقاله روزنامه اطلاعات روز سهشنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد ، ملاحظه فرموديد كه اينها چهنقشه اى كشيده بودند و كشيده اند اينها ديدند كه با زور و با قلدرى و با سرنيزه ،با15 خرداد فراهم كردن ، با مدرسه فيضيه خراب كردن ، با مدرسه طالبيه خرابكردن و با اهانت به علماى اسلام كردن ، با تبعيد كردن ، با اخراج كردن ، با حبس كردنو اينها، هرچه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينهاديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد 15 خرداد روى دولت ها را سياه كرد، ما نمىخواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد 15خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخرمحو نخواهد شد، تاريخ ضبط مى كند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، منهم مى گويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مى گويم ، ننگ بود كهمسلسل ها را، تانك ها را، توپ ها را، تفنگ ها را ازمال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند،پايمال كردنداين بيچاره ها را، از اين ننگ بالاتر آيا مى شود كه انسان يك ملتى رااينطور پايمال كند؟ اين بيچاره ها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟(766)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation