بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شرح نهج البلاغه بخش 2, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     401 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     402 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     403 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     404 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     405 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     406 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     407 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     408 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     409 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     410 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     411 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     412 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     413 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     414 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     415 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     416 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     417 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     418 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     419 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     420 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     421 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     422 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     423 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     424 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     425 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     426 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     427 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     428 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     429 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     430 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     431 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     432 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     433 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     fehrest - فهرست مطالب
 

 

 
 

 


1. «مَناقل» جمع «مَنْقَل» از مادّه «نقل» به معناى راه است.
2. سوره يونس، آيه 5.

[92]

خورشيد به دور زمين احساس مى شود. علّت اين گونه احساس ها اين است كه ما زمين را ثابت مى پنداريم و تمام كواكب آسمان را به دورخود در حركت مى بينيم.

ماه نيز يك حركت انتقالى به دور زمين دارد كه در 29 روز و چند ساعت كامل مى شود و تغيير شكل ظاهر ماه در نظر ما به جهت همين حركت دَوَرانى به دور زمين است. ميليونها سال خورشيد و ماه و كره زمين در مدار و مسير خود بدون كمترين تغيير، حركت دارند و ما انسانها مى توانيم حساب سال و ماه را دقيقاً تعيين كنيم. به خصوص اينكه در حركت دَوَرانى زمين به دور خورشيد، در هر ماه آن را در كنار يكى از صورتهاى فلكى مى بينيم و برجهاى دوازده گانه ماه هاى خورشيدى در همين جا شكل مى گيرد.

سپس به سراغ ساير ستارگان آسمان مى رود و مى فرمايد: «خداوند در فضاى آسمانها، فلك ها (مدارات كواكب) را آفريد و آنچه زينت بخش آن بود، از ستارگان مخفى و كم نور، و ستارگان پرفروغ، در آن جايگزين ساخت». (ثُمَّ عَلَّقَ فِي جَوِّهَا فَلَكَهَا، وَ نَاطَ (1) بِهَا زِينَتَهَا، مِنْ خَفِيَّاتِ دَرَارِيَهَا،(2) وَ مَصَابِيحِ كَوَاكِبِهَا).

در اينجا امام(عليه السلام) به دو قسم از كواكب آسمان اشاره فرموده: نخست، ستارگان كوچكند كه امام از آنها تعبير به مرواريدهاى پنهان كرده و ديگر، ستارگان فروزان و پر نور كه از آنها تعبير به چراغها (مصابيح) فرموده است. مى دانيم تقسيم بندى ستارگان به كوچك و بزرگ، يا ريز و درشت، از ديدگاه ماست وگرنه بسيارى از اين ستارگان كوچك، از نظر حجم، فوق العاده بزرگ و حتّى از خورشيد ما، كه يكى از كواكب متوسّط آسمان محسوب مى شود، بزرگترند! امّا به جهت بُعد مسافت به چشم ما كوچك مى آيند و به عكس، ستارگان درشتى هستند (مانند ستاره زهره) كه جزو


1. «ناط» از مادّه «نوط» (بر وزن موت) به معناى وابسته كردن چيزى به ديگرى است.
2. «دَرارىّ» جمع «دُرّى» منسوب به «دُرّ» به معناى مرواريد درشت است و «درّى» به معناى ستاره نيز آمده است; به خاطر صفا و درخشندگى آن.

[93]

سيّارات منظومه شمسى است و به جهت نزديك بودنش درخشندگى فوق العاده اى دارد در حالى كه سيّاره كوچكى است. به هر حال، اين ستارگان آسمان، شب را چنان زيبا و دل انگيز مى كنند كه گذشته از عظمت آفرينش آنها، زيبايى شان نيز خيره كننده است.

البتّه ستارگان در عالم خود، جهان مستقلّى را تشكيل مى دهند و به گفته دانشمندان، بسيارى از آنها ممكن است مسكونى بوده باشند و موجودات زنده اى داشته باشند، كه حيات آنها براى ما غير قابل تصوّر است; ولى با اين حال، نقش آنها در زندگى ما تنها زيبايى آسمان شب نيست، بلكه به وسيله آنها مى توان در بيابان و دريا، راه را به سوى مقصد پيدا كرد. (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ النُّجوُمَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).(1)

از اين گذشته، ممكن است مجموعه كواكب و ستارگان در اين آسمان پهناور، به جهت تأثيرات جاذبه روى يكديگر، نگاهدارنده و ضامن بقاى مجموعه باشند.

سپس اشاره به يكى ديگر از پديده هاى شگفت انگيز آسمان، يعنى «شهاب ها» كرده، مى فرمايد: «و استراق سمع كنندگان را با شهابهاى ثاقب تيرباران نمود». (وَرَمَى مُسْتَرِقِي(2) السَّمْعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَآ).

درباره شهاب ها در فراز قبل به اندازه كافى سخن گفتيم و مرجعى را براى مطالعه بيشتر معرّفى نموديم و به نظر مى رسد تكرار در اين فراز، به جهت آن باشد كه گاهى شهاب ها از ديد ناظران زمينى به صورت ستاره متحركى در مى آيند. از اين روست كه امام(عليه السلام) در كنار تقسيم ستارگان به آن نيز اشاره فرموده است.

سپس به شرح حالات ستارگان و حالات دقيق آنها مى پردازد و مى فرمايد: «آنها


1. سوره انعام، آيه 97.
2. «مُسترقى» جمع «مُسترق» به معناى دزد و رباينده است و «استراق سمع» به معناى استماع سخن ديگرى، به طور مخفيانه و دزدكى است.

[94]

را به تسخير خود در آورد، و ستارگان ثوابت و سيّار، و هبوط كننده، و صعود كننده، و نحس و سعد آنها را به جريان انداخت».

(وَ أَجْرَاها عَلَى أَذْلاَلِ،(1) تَسْخِيرهَا مِنْ ثَبَاتِ ثَابِتِهَا، وَ مَسِيرِ سَائِرِهَا، وَ هُبُوطِهَا وَ صُعُودِهَا، وَ نُحُوسِهَا وَ سُعُودِهَا).

درباره ستارگان ثوابت و سيّار و هبوط و صعود، وچگونگى نحس و سعد آنها، در بخش نكته ها بحث خواهيم كرد.

 

نكته ها

ستارگان ثابت و سيّار

1- مى دانيم ستارگانى كه در آسمان مى بينيم از يك نظر به دو گونه تقسيم مى شوند: «ثابت» و «سيّار»و ستارگان ثوابت مجموعه هايى هستند كه وضع خود را در آسمان تغيير نمى دهند; از يك طرف طلوع مى كنند و در طرف ديگر غروب، بى آنكه تغييرى در فواصل آنها ديده شود (البتّه آنها در واقع حركت دارند، ولى چون بسيار از ما دورند، حركات آنها تأثيرى در فواصل آنها نمى گذارد).

ستارگان سيّار چند ستاره هستند كه در مجموعه منظومه شمسى گرد آفتاب مى گردند و چون فاصله آنها با كره زمين نسبت به اجرام آسمانى، بسيار كم است، حركات آنها در آسمان كاملا معلوم است و دائماً محلّ خود را نسبت به ما تغيير مى دهند.

 

حالات ستارگان

2- براى ستارگان و كواكب آسمان حالات ديگرى نيز وجود دارد و آن «هبوط» و


1. «أَذلال» جمع «ذِلّ» (به كسر ذال) به معناى مجرا و مسير است.

[95]

«صعود» است. يعنى چنان به نظر مى رسد كه يك ستاره، يا يك مجموعه به طرف بالا حركت مى كند كه نامش صعود است و گاه به پايين حركت مى كند، كه نامش هبوط است. روشن ترين مثال آن خورشيد است كه از اوّل زمستان شروع به اوج گيرى در مدار خود مى كند و هر روز در محل بالاترى در آسمان ديده مى شود تا اوّل تابستان كه به نهايت اوج خود مى رسد و كاملا در آسمان، بالا ديده مى شود و گاه درست بالاى سر، و سپس از آغاز تابستان هبوط آن شروع مى شود و در اوّل زمستان به پايين ترين نقطه در افق مى رسد (البته اين تغييرات در حقيقت مربوط به خورشيد نيست بلكه مربوط به تغيير وضع زمين در حركت مدارى خود به دور خورشيد و انحراف محور زمين نسبت به سطح مدار، به مقدار 23 درجه مى باشد).

اين تعبيرات نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) دقيقاً به مسائل فلكى احاطه داشته و در اشارات پر معنايى بسيارى از مطالب را بيان فرموده است.

 

سعد و نحس ستارگان

3- در مورد سعد و نحس ستارگان كه در فراز بالا آمده است اگر بخواهيم به ظاهر ابتدايى آن بنگريم اشاره به اعتقادى است كه جمعى از منجّمان قديم درباره ستارگان داشتند; بعضى از آنها را نحس مى دانستند و طلوع يا تغيير حالات آنها را سبب حوادث بدى در زندگى عمومى مردم و يا زندگى خصوصى بعضى از افراد مى پنداشتند (چون براى هر انسانى ستاره اى قائل بودند) و به عكس، طلوع يا تغيير حالات بعضى ديگر را نشانه بروز سعادت و خوشبختى براى جامعه انسانى و يا افراد خاصّى تصور مى كردند; در حالى كه مى دانيم اسلام تأثير ستارگان را در سرنوشت انسانها نفى مى كند و آن را نوعى شرك مى شمرد.

در خطبه 79 كه در جلد سوم شرح آن گذشت خوانديم كه اميرمؤمنان على(عليه السلام)در

[96]

برابر منجمّى كه در مورد جنگ نهروان پيشگويى منفى مى كرد، سخت برآشفت و پيشگويى هاى او را كه بر اساس تأثير ستارگان در سرنوشت انسانها بود، نوعى تكذيب قرآن و بيگانگى از خداوند شمرد و در پايان خطبه، مردم را از اين بخش از علم نجوم كه سخن از رابطه سرنوشت انسانها با ستارگان و تأثير آنها در زندگى بشر مى گويد نهى فرمود.

در احاديث متعددى كه از ساير معصومين(عليهم السلام) به ما رسيده، نيز اين بخش از علم نجوم شديداً مورد نكوهش واقع شده و منجّم، همرديف كاهن و ساحر و كافر شمرده شده است. از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ صَدَّقَ كَاهِناً أَوْ مُنَجِّماً فَهُوَ كَافِرٌ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّد; كسى كه كاهن يا منجّمى را تصديق كند به چيزى كه بر محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل شده كفر ورزيده است».(1)

و احاديث فراوان ديگر.

شكّى نيست كه منجّمان قديم در مورد ارتباط ستارگان با سرنوشت انسانها عقايد مختلفى داشتند كه در شرح خطبه 79 به طور كامل بيان گرديد و مى توان گفت كه اين روايات ناظر به كسانى است كه تدبير اين جهان را به دست ستارگان مى پنداشتند و نوعى الوهيّت براى آنها قايل بودند. ولى اگر كسى بگويد ستارگان فقط دلالت بر وقوع چنين حوادثى (به فرمان خدا) دارند. چنين سخنى كفر نيست; ولى دليلى براثبات اين دلالت وجود ندارد. آنها عوالمى براى خود دارند همان گونه كه كره زمين و ساكنانش براى خود عالمى دارند; هيچ گونه دليل علمى تاكنون چنين رابطه اى را اثبات نكرده است، كه مثلا طلوع و غروب فلان ستاره، يا تقارن فلان ستاره با ستاره ديگر، بر بروز جنگها يا صلح و آرامش مؤثّر باشد; در عين حال نمى توان اين گونه دلالت ها را به طور قطع نفى كرد، حتّى اگر از غير معصومى


1. وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 104. براى آگاهى از ساير احاديثى كه در اين زمينه وارد شده به همان كتاب، باب 24، از ابواب «ما يكتسب به» مراجعه فرماييد.

[97]

شنيده شود. آنچه در بعضى روايات آمده است كه مثلا هنگامى كه قمر در عقرب است - يعنى كره ماه مقابل صورت فلكى عقرب قرار گيرد - ازدواج كردن مكروه است، چيزى نيست كه ما بتوانيم آن را انكار كنيم.

از اينجا روشن مى شود كه سعد و نحسى كه در اين بخش از خطبه بالا آمده، ممكن است اشاره به چنين امورى باشد.

اين احتمال نيز وجود دارد كه چگونگى قرار گرفتن بعضى از كواكب آسمان - مخصوصاً سيّارات منظومه شمسى - در مدارات خود، در مقايسه با يكديگر، ممكن است تأثيرات طبيعى در كره زمين داشته باشد; مثلا مى دانيم جزر و مدّ درياها بر اثر تأثير جاذبه كره ماه است و هرگاه كره ماه و خورشيد در يك سو قرار گيرند (مانند اوائل و اواخر ماه) اين جاذبه قوى تر و حتّى ممكن است روى پوسته زمين هم تأثير بگذارد و سبب شكستگى ها و زلزله هايى شود و به عكس ممكن است بارندگى هاى قابل ملاحظه اى بر اثر تأثير كرات آسمانى روى كره زمين و مانند آن صورت گيرد. بنابراين، سعد و نحس ستارگان مى تواند اشاره اى به اين تأثير خاصّ طبيعى باشد.

 

[98]

[99]

 

 

بخش يازدهم

 

ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لإِسْكَانِ سَمواتِهِ، وَ عِمَارَةِ الصَّفِيحِ الأَعْلَى مِنْ مَلَكُوتِهِ، خَلْقاً بَدِيعاً مِنْ مَلاَئِكَتِهِ، وَ مَلأَ بهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا، وَ حَشَا بِهمْ فُتُوقَ أَجْوَائِها، وَ بَيْنَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِينَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ الْقُدُسِ، وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ، وَسُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ، وَوَرَاءَ ذلِكَ الرَّجِيجِ الَّذِي تَسْتَكُّ مِنْهُ الأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ نُور تَرْدَعُ الأَبْصارَ عَنْ بُلُوغِهَا، فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَى حُدُودِهَا.

 

ترجمه

سپس خداوند سبحان براى سكونت در آسمانها و آباد ساختن آنها (با عبادت و نيايش) در بالاترين صفحه ملكوت خود، مخلوقاتى بديع از فرشتگان آفريد; تمام فواصل آسمان را با آنها پر كرد و فضاى ميان آن را از وجود فرشتگان، مالامال ساخت. (به گونه اى كه) صداى تسبيح آنها، فاصله هاى آسمانها را پر كرده و در بارگاه قدس و درون حجابها و سراپرده هاى مجد و عظمت، طنين انداز است، و در ماوراى زلزله و غوغاى تسبيح آنان - كه گوشها از آن كر مى شود - شعاع هاى خيره كننده نور، چشمها را از ديدن باز مى دارد و در محدوده خود متوقّف مى سازد.

 

شرح و تفسير

آفرينش فرشتگان

در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به آفرينش فرشتگان و مسئوليت هاى مختلفى

[100]

كه بر عهده دارند مى پردازد و با عباراتى بسيار زيبا و دلنشين - كه به گفته «ابن ابى الحديد» آنچنان فصيح و بليغ است كه فصاحت عرب را به فراموشى مى سپارد و نه تنها از نظر الفاظ كه از نظر معانى هم چنان پر محتوا و آسمانى است كه عقل در آن حيران مى ماند - اين موضوع را شرح مى دهد.

مى فرمايد: «سپس خداوندِ سبحان، براى سكونت در آسمانها و آباد ساختن آن (با عبادت و نيايش) در بالاترين صفحه ملكوت خود، مخلوقاتى بديع از فرشتگان آفريد; تمام فواصل آسمان را با آنها پر كرد و فضاى ميان آن را از وجود فرشتگان، مالامال ساخت». (ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لإِسْكَانِ سَموَاتِهِ، وَ عِمَارَةِ الصَّفِيحِ(1) الأَعْلَى مِنْ مَلَكُوتِهِ، خَلْقاً بَدِيعاً مِنْ مَلاَئِكَتِهِ، وَ مَلأَ بهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا، وَ حَشَا بِهمْ فُتُوقَ(2) أَجْوَائِها(3)).

تعبير به «ثُمَّ» مى تواند اشاره به اين باشد كه آفرينش فرشتگان بعد از آفرينش زمين و موجودات زمينى باشد و ممكن است به عنوان تأخير در بيان و نه تأخير در زمان ذكر باشد احتمال دوم - با توجّه به رواياتى كه آفرينش فرشتگان را قبل از آفرينش موجودات زمينى ذكر كرده است و با توجه به خطبه اوّل نهج البلاغه كه شرح آن گذشت - مناسب تر به نظر مى رسد.

سپس مى افزايد: «(هم اكنون) صداى تسبيح تسبيح گويانِ آنها، فاصله هاى آسمان را پر كرده و در بارگاه قدس و درون حجابها و سراپرده هاى مجد و عظمت،


1. «صَفيح» از مادّه «صَفْح» در اصل به معناى انبساط و گسترش و عريض بودن چيزى است; بنابراين «صفيح» به معناى صحنه هاى گسترده و وسيع مى آيد. و «ألصَّفِيحُ الأَعْلى» به معناى آسمانهاى گسترده بالاست. اين مادّه گاه به معناى گذشت كردن نيز بكار مى رود، زيرا حكايت از عدم سخت گيرى و شرح صدر نسبت به شخص يا چيزى مى كند.
2. «فُتُوق» جمع «فَتْق» به معناى شكاف در چيزى يا فاصله ميان دو چيز است و فرق آن با «فُرُوج» كه جمع «فَرْج» و به معناى شكاف مى باشد، شايد از اين نظر است كه «فَتق» گستردگى بيشترى دارد و همچنين ممكن است «فتق» اشاره به جايى باشد كه دو بخش چيزى از هم جدا شود، در حالى كه «فرج» تنها به معناى شكاف در چيزى است، بى آنكه از هم جدا گردد.
3. «أجواء» جمع «جوّ» به معناى هوا، يا به معناى فاصله ميان زمين و آسمان است.

[101]

طنين انداز است». (وَ بَيْنَ فَجَوَاتِ(1) تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ(2) الْمُسَبِّحِينَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ(3)الْقُدُسِ، وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ، وَسُرَادِقَاتِ(4) الْمَجْدِ).

ولى اين بدان معنا نيست كه اين فرشتگان مقرّب توانسته اند به اوج معرفت پروردگار برسند; بلكه همانگونه كه امام(عليه السلام) به دنبال اين سخن مى افزايد: «در ماوراى زلزله و غوغاى تسبيح آنان - كه گوشها از آن كر مى شود - شعاع هاى خيره كننده نور، چشمها را از ديدن باز مى دارد و در محدوده خود متوقف مى سازد». (وَ وَرَاءَ ذلِكَ الرَّجِيجِ،(5) الَّذِي تَسْتَكُّ،(6) مِنْهُ الأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ،(7) نُور تَرْدَعُ الأَبْصارَ عَنْ بُلُوغِهَا، فَتَقِفُ خَاسِئَةً(8) عَلَى حُدُودِهَا).

بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه خداوند متعال، محلّى در آسمانها دارد كه با انوار فوق العاده شديد، از هر سو احاطه شده است; بلكه منظور اين است كه مراكز مقدّسى در اين جهان هستى وجود دارد كه حتّى فرشتگان از مشاهده آن عاجزند; يا اينكه تعبيرات فوق كنايه از آن است كه فرشتگان الهى با آن همه قُرب و


1. «فَجوات» جمع «فَجْوه» به معناى محلّ وسيع و گشاده است و به معناى فراخى و گشادگى ميان دو چيز نيز آمده است و در داستان اصحاب كهف در قرآن كريم اشاره است به محلّ وسيع غار اصحاب كهف (فَهُمْ فِى فَجْوَة مِنْهُ).
2. «زَجَل» از مادّه «زَجْل» (بر وزن جمع) در اصل به معناى برداشتن و پرتاب كردن چيزى است و «زَجَل» (بر وزن عمل) به معناى صداى بلند و طرب انگيز است و گاه به هرگونه صداى بلند نيز اطلاق مى شود.
3. «حَظائر» جمع «حَظِره» به معناى منطقه ممنوعه است - از مادّه «حَظْر» (بر وزن فرض) به معناى منع است.
4. «سُرادقات» جمع «سُرا دق» به معناى سراپرده و خيمه عظيم و باشكوه است.
5. «رجيج» از مادّه «رجّ» (بر وزن حجّ) به معناى حركت دادن شديد يا زلزله است.
6. «تستكّ» از مادّه «سَكّ» (بر وزن حكّ) در اصل به معناى حفر كردن است و در جمله بالا اشاره به صداهاى شديدى است كه گويى گوش را سوراخ مى كند; اين واژه به معناى كر شدن نيز آمده است كه در واقع لازم و ملزوم معناى قبل است.
7. «سُبُحات» جمع «سُبحه» (بر وزن غنچه) به معناى نور و عظمت است و اضافه آن به «نور» در جمله بالا اضافه بيانيّه است.
8. «خاسئه» از مادّه «خَسأ» (بر وزن مدح) به معناى طرد كردن توأم با تحقير است.

[102]

عظمت و غرق عبادت و تسبيح بودن نيز، قادر به درك كنه ذات و صفات خدا نيستند و عظمت پروردگار را جز به مقدار توان خود درك نمى كنند.

به تعبير ديگر اگر اين جمله ها را بر ظاهرشان حمل و تفسير كنيم نشان مى دهد كه در آسمانها مراكزى است كه از قداست و نورانيّت بيشترى برخوردار است (در رواياتى نيز به اين معنا اشاره شده است)(1)

همانگونه كه در روى زمين نيز مراكزى همچون كعبه و بيت المقدّس وجود دارد كه همواره مورد احترام بوده، بى آنكه محلّى براى ذات پاك خدا باشد.

و اگر بر معناى كنايى حمل و تفسير شود، دليل بر اين است كه فرشتگان با تمام عظمتى كه دارند در مقام قرب پروردگار، به جايى مى رسند كه از آن فراتر نمى روند; بلكه عظمت و نور پروردگار، آنها را از گذشتن از آن مرز مانع مى گردد.

 


1. رجوع شود به بحارالانوار، جلد 55، كتاب «السماء العالم»، باب 5 (الحُجُب و الأستار و السُّرادقات) صفحه 39.

[103]

 

 

بخش دوازدهم

 

وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَر مُخْتَلِفَات، وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات، (أُولِي أَجْنِحَة) تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ، لاَيَنْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ، وَ لاَ يَدَّعُونَ أَنّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ، (بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأمْرِهِ يَعْمَلُونَ) جَعَلَهُمُ اللهُ فِيمَا هُنَالِكَ أَهْلَ الأَمَانَةِ عَلَى وَحْيِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلى الْمُرْسَلِينَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَعَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبُهَاتِ، فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِيلِ مَرْضَاتِهِ، وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوَائِدِ المَعُونَةِ، وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّكِينَةِ، وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلا إِلى تَمَاجِيدِهِ، وَنَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلاَمِ تَوْحِيدِهِ.

 

ترجمه

آنها را به صورتهاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد، «در حالى كه داراى بالهاى متعددى هستند» (و از نظر قدرت، يكسان نمى باشند). همواره تسبيح جلال و عزّت او مى گويند و هرگز اسرار شگفت انگيز آفرينش مخلوقات را به خود نسبت نمى دهند و ادّعا نمى كنند كه در آفرينش چيزى با او شركت دارند، «بلكه آنها بندگان گرامى او هستند كه هيچ گاه در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او (بى هيچ كم و كاست) عمل مى كنند». گروهى از آنها را امين وحى خود قرار داد، و به آنها براى رساندن ودايع امر و نهيش به پيامبران مأموريت داد، و از ترديد و شبهات مصونيّت بخشيد، به گونه اى كه هيچ كدام از آنان از راه رضاى حقّ منحرف نمى شوند. آنان را

[104]

از يارى خويش بهره مند ساخت (تا وظيفه ابلاغ وحى را به خوبى انجام دهند) و قلب آنان را با تواضع و خشوع و سكينه و آرامش قرين نمود (تا در انجام اين وظيفه خطير گرفتار خطا نشوند) و درهاى سهل و آسانى را براى مدح و تمجيد (و نيايش) خويش به روى آنها گشود (تا از اين طريق مصونيّت بيشترى به آنها ببخشد) و چراغ هاى روشنى جهت راهيابى به نشانه هاى توحيدش براى آنان نصب نمود.

 

شرح و تفسير

مأموريتهاى فرشتگان

در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) به بيان صور مختلف فرشتگان و تقسيم مسئوليتهاى آنها و قسمتى از ويژگيهاى ديگر آنان پرداخته، چنين مى فرمايد:

«آنها را به صورتهاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد، در حالى كه داراى بال و پرهاى متعددى هستند (و از نظر قدرت يكسان نمى باشند.) و همواره تسبيح جلال و عزّت او مى گويند». (وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَرِ مُخْتَلِفَات، وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات، «أُولِي أَجْنِحَة» تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ(1)).

بعضى از مفسّران نهج البلاغه اين تعيبرات را بر ظاهر آن حمل كرده اند و گفته اند: فرشتگان اشكال مختلفى دارند و اندازه هاى آنها با هم متفاوت است و به راستى داراى بال و پرند و همواره تسبيح خدا مى گويند. در حالى كه بعضى ديگر اين تعبيرات را كنايه از تفاوت مقامات فرشتگان و ميزان قوّت و قدرت آنها دانسته اند و از آنجايى كه بال براى پرندگان وسيله پرواز در آسمان است و چگونگى بال ها قدرتهاى متفاوتى براى پرواز به آنها مى دهد، اين تعبير را در مورد فرشتگان اشاره به تفاوت آنان از حيث قوّت و قدرت در انجام وظائف الهى دانسته اند.


1. تعبير «تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ» ممكن است اشاره به تسبيح فرشتگان در برابر جلال و عزّت خداوند باشد و انتخاب صيغه مؤنّث، به خاطر مفهوم جمعى آنهاست.

[105]

درست است كه ما وظيفه داريم تمام الفاظ را كه در قرآن مجيد و تعبيرات معصومين(عليهم السلام) به كار گرفته شده، بر معانى حقيقى حمل كنيم و كنايه و مجاز جز با وجود قراين روشن ميسّر نيست، ولى با توجّه به تعبيراتى كه در ادامه اين خطبه درباره اوصاف فرشتگان آمده بعيد به نظر مى رسد كه بتوان آنها را بر معناى ظاهرى حمل كرد; مانند: (وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الأَرْضِ السُّفْلَى...) و همچنين تعبيراتى كه در خطبه هاى گذشته درباره فرشتگان آمده بود; مانند آنچه در خطبه اوّل درباره فرشتگان آمده: (وَ مِنْهُمُ الثّابِتةُ فِى الأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ، وَ المَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أعْنَاقُهُمْ...) «گروهى از آنان (از آن قدر عظيم و بزرگند كه) پاهايشان در طبقات پايين زمين، ثابت و گردنهايشان از آسمانِ بالا، گذشته است...»(1). اين تعبيرات مى تواند قرينه خوبى باشد بر اينكه اينگونه اوصاف جنبه كنايى و معنوى دارد نه ظاهرى و مادّى.

سپس در ادامه اين سخن، به برخى از ويژگى هاى فرشتگان اشاره مى كند و مى فرمايد: «آنها هرگز، اسرار شگفت انگيز آفرينش مخلوقات را به خود نسبت نمى دهند (هر چند خود به فرمان خدا واسطه در خلق باشند) و هيچ گاه ادّعا نمى كنند كه در آفرينش چيزى، با او شركت دارند». (لاَيَنْتَحِلُونَ(2) مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ، وَ لاَ يَدَّعُونَ أَنّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ). بلافاصله از همان تعبيرى كه قرآن در مورد تسليم مطلق فرشتگان در برابر اراده خدا بيان كرده، استفاده مى كند و مى فرمايد: «بلكه آنها بندگان گرامى (خدا) هستند كه هيچگاه در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او (بى هيچ كم و كاست) عمل مى كنند». (بَلْ


1. رجوع شود به جلد اوّل پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، صفحه 159.
2. «يَنْتحلون» از مادّه «انتحال» به معناى ادّعا كردن چيزى به نفع خويش است، در حالى كه تعلّق به ديگرى دارد.

[106]

عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأمْرِهِ يَعْمَلُونَ).(1)

آرى، آنها چشم بر امر، و گوش بر فرمان حقّ دارند و جز به اراده و مشيت او كارى نمى كنند و اين نخستين ويژگى فرشتگان است كه در اين خطبه به آن اشاره شده است و مقام عصمت و مصون بودن آنها را از گناه و خطا بيان مى دارد و در واقع بر تمام ادّعاهاى مشركان عرب و غير آنها كه براى فرشتگان مقام ربوبيّت و الوهيّت قائل بودند، خطّ بطلان مى كشد، و آنها را در حدّ بندگان مطيع و سر بر فرمان حقّ معرفى مى نمايد كه نه آفريدگارند و نه شريك آفريدگار در امر آفرينش.

سپس به وظيفه ديگرى از وظايف آنها به عنوان حاملان وحى اشاره كرده، چنين مى فرمايد: «(گروهى از) آنان را امين وحى خود قرار داده و به آنها براى رساندن ودايع امر و نهيش به پيامبران مأموريت داده و از ترديد و شبهات مصونيّت بخشيده است به گونه اى كه هيچ كدام از آنها از راه رضاى حقّ منحرف نمى شوند». (جَعَلَهُمُ اللهُ فِيمَا هُنَالِكَ أَهْلَ الأَمَانَةِ عَلَى وَحْيِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلى الْمُرْسَلِينَ وَدَائِغَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَعَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبْهَاتِ. فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ(2) عَنْ سَبِيلِ مَرْضَاتِهِ).

گر چه در اين عبارت رساندن پيام وحى الهى را به همه فرشتگان نسبت داده، ولى به يقين منظور از آن، گروهى از آنهاست همانگونه كه قرآن مجيد مى فرمايد: «اللهُ يَصْطَفِى مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلا; خداوند از فرشتگان رسولانى (به سوى پيامبران) بر مى گزيند».(3)

و خود آن حضرت در خطبه اوّل نهج البلاغه نيز به اين معنا تصريح فرموده، مى فرمايد: «وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ; گروهى از آنها امناى وحى خدا و زبان (گوياى حق) به سوى پيامبران او هستند». و اين تعبير معمول است كه


1. سوره انبياء، آيات 26 - 27.
2. «زائغ» از مادّه «زيغ» (بر وزن ميل) به معناى عدول از حقّ و انحراف و تمايل به سوى ديگر است.
3. سوره حج، آيه 75.

[107]

كارهاى مهمّى كه از گروه خاصّى از يك مجموعه سر مى زند، به عنوان برنامه اى از همه آن مجموعه تلقّى مى شود.

به هر حال، اين تعبير نشان مى دهد كه فرشتگان در ابلاغ وحى، نهايت دقّت و امانت را دارند بى آنكه كوچك ترين كم و زيادى در آن رخ دهد.

در واقع امام(عليه السلام) در دو جمله اخير اشاره به معصوم بودن فرشتگان از خطا و گناه فرموده است; جمله اوّل اشاره به مصونيّت از شبهه و شكّ و خطاست و جمله دوم اشاره به معصوم بودن از گناه و مخالفت فرمان خدا مى باشد.

در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) ضمن چهار جمله، عنايات خداوند را نسبت به فرشتگان وحى براى انجام صحيح مأموريت دشوارشان بيان مى كند.

نخست مى فرمايد: «آنان را از يارى خويش بهره مند ساخته (تا وظيفه سنگين ابلاغ وحى را به خوبى انجام دهند)». (وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُوَنَةِ)

و در دومين جمله مى فرمايد: «قلب آنان را با تواضع و خشوع و سكينه و آرامش قرين ساخته (تا در انجام اين وظيفه خطير گرفتار خطا نشوند)». (وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّكِينَةِ).(1)

و در سومين جمله مى افزايد: «و درهاى سهل و آسانى را براى مدح و تمجيد (و نيايش) خويش به روى آنها گشوده (تا از اين طريق مصونيّت بيشترى به آنان ببخشد)». (وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلا(2) إِلى تَمَاجِيدِهِ(3)).

و در جمله چهارم مى فرمايد: «و چراغ هاى روشنى، جهت راهيابى به نشانه هاى توحيدش براى آنها نصب نموده است (تا در پرتو انوار الهى و درك بيشتر از حقيقت توحيد براى انجام وظيفه ابلاغ وحى آماده تر گردند)». (وَنَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلاَمِ تَوْحِيدِهِ).


1. «إِخبات» به معناى خضوع و خشوع و تواضع است.
2. «ذُلل» جمع «ذَلوُل» به معناى رام و تسليم و سهل و آسان است.
3. «تماجيد» جمع «تمجيد» به معناى بيان مجد و شرافت و جلالت شخصى است.

[108]

در مجموع، در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) ضمن بر شمردن اشكال و صورتهاى مختلف فرشتگان و تفاوت توانايى هاى آنها، به يكى از مهمترين وظايف گروهى از آنها، يعنى ابلاغ وحى و صفات اين گروه ابلاغ كننده، اشاره فرموده است.

 

نكته

چرا فرشتگان واسطه وحى اند؟

مى دانيم وحى از طرق مختلف صورت مى گرفته است: گاه توسط فرشته بوده كه به عنوان پيك پروردگار عمل مى كرده، مانند نزول وحى بر پيامبر اسلام به وسيله جبرئيل، و گاه از طريق شنيدن امواج صوتى كه به قدرت خدا در فضا ايجاد مى شده، مانند نزول وحى بر موسى(عليه السلام) از اين طريق. در داستان معراج نيز اين گونه وحى
- طبق روايات - بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شده است و گاه از طريق الهام به قلب صورت مى گرفته است، همانگونه كه براى پيامبر اسلام در پاره اى از مواقع صورت پذيرفته است.

اكنون اين سؤال پيش مى آيد: با توجّه به امكان وحى از طريق ايجاد امواج صوتى يا الهام به قلب، چه ضرورتى دارد كه فرشتگان واسطه وحى باشند؟

در جواب اين سؤال مهم مى توان گفت: نزول فرشته، داراى مزايايى است:

1- از آنجا كه فرشتگان موجودات مجرّدى هستند و بشر - هر كس باشد - جنبه مادّى و جسمانى و روحانى هر دو دارد تحمّل و دريافت وحى از طريق وساطت فرشتگان براى انبيا سهل تر و آسان تر است، در حالى كه از طريق مستقيم سنگين و مشكل تر است.

2- نزول فرشته، وحى را به صورت مطئمن تر در مى آورد و از اين گذشته رسميّت و اهميّت بيشترى دارد، چرا كه خداوند فرشته بزرگى را مأمور ابلاغ وحى ساخته

[109]

است و جالب اينكه در بعضى از روايات آمده است كه به هنگام نزول بعضى از سوره هاى قرآن، گروهى از فرشتگان (گاه هفتاد هزار نفر) جبرئيل را همراهى مى كردند تا اهميّت موضوع بر همگان آشكارتر شود و به يقين، اين مزايا در الهام به قلب، يا شنيدن امواج صوتى نيست، هر چند آنها نيز در جاى خود مزاياى ديگرى دارند.

 

[110]

[111]

 

 

بخش سيزدهم

 

لَمْ تُثْقِلْهُمْ مَوصِرَاتُ الآثَامِ، وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّيَالي وَ الأَيَّام، وَ لَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوَازِعِهَا، عَزِيمَةَ إِيِمَانِهمْ، وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ يَقِينهِمْ، وَ لاَ قَدَحَتْ قَادِحَةُ الإِحَنِ فِيمَا بَيْنَهُمْ، وَ لاَ سَلَبَتْهُمُ الْحَيْرَةُ مَا لاَقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمائِرِهمْ، وَ مَا سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَيْبَةِ جَلاَلَتِهِ فِي أَثْنَاءِ صُدُورِهْم، وَ لَمْ تَطْمَعْ فِيهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَيْنِهَا عَلى فِكْرِهمْ.

 

ترجمه

سنگينى گناهان هرگز فرشتگان را ناتوان و درمانده نساخته (چرا كه آنها هرگز گناه نمى كنند.) و رفت و آمد شب و روز آنان را به سوى مرگ كوچ نداده است (تا ضعف و پيرى بر آنها چيره شود.)

تيرهاى شك و شبهه، ايمان پر عزم آنان را هدف قرار نداده، و گمان و ترديد بر پايگاه يقين آنان راه نيافته (و آنها را متزلزل نساخته است). هيچ چيز آتش كينه و حسد را در ميان آنها بر نيافروخته (تا ضعف و فتورى در كار آنها راه يابد.) و هرگز حيرت و سرگردانى آنان را از معرفتى كه در باطن دارند و آنچه از عظمت و هيبت و جلال الهى در درون سينه هايشان نهفته است، جدا نساخته، و (سرانجام) وسوسه ها در وجودشان راه نيافته، تا شك و ترديد ناشى از آن بر افكارشان چيره شود.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation