بخش ششم: در بستر انقلاب
در بستر انقلاب
سمندريم و در آتش به صد شتاب رويم.
نه ماهييم و نه بط تا به بحر آب رويم.
در جنگ جهانى اول روسيه و فرانسه و انگلستان (متفقين) از طرفى، وآلمان و اتريش و عثمانى و بلغارستان(متحدين) با هم به جنگ پرداختند واين گونه بود كه انگلستان در برابر عثمانى قرار گرفت و چون عراقجزءعثمانى محسوب مىشد در 6 نوامبر 1914 بندر فاو به تصرف نيروهاىانگلستان درآمد و پس از هفده روزنيروهاى مهاجم توانستند پرچمانگليس را بر فراز بصره به اهتزاز درآورند.
علما و مجتهدان آگاه و شجاع به كمك مردم جنگزده شتافتند وضمن صدور فتواهايى از مردم و عشايرخواستند در مقابل كفار مقاومتكنند. (1) .
آنان نهتنها حكم جهاد دادند بلكه خود در جهاد شركت كرده وفرماندهى جبههها را به دست گرفتند. هنوز ازنيروهاى عثمانى - كه عراقدر آن زمان تحتسلطه آنها بود - خبرى نبود، ولى نيروهاى بسيجى ومردمى بهفرماندهى علما و مجتهدان (2) با تمام قوا با انگلستان مىجنگيدند.
يكى از مجتهدانى كه فعالانه در جهاد شركت كرد شيخالشريعه بود كهفرماندهى جبهه «قرنه» را به عهده داشت.يك بار كه اين مجاهد مجتهد باكشتى به طرف يكى از جبههها در حركتبود، كشتى ايشان شكست و اودر آبافتاد. در اين هنگام، ديگر مجاهدان به سرعت دستبه كار شده وايشان را نجات دادند.
در اين جا لازم استبه آيةالله مرعشى نجفى(قده) كه در آن زمانجوانى پرشور بود اشاره كنيم كه در جبههمسؤوليت آب رسانى بهرزمندگان را به عهده داشت و چون بيشتر اوقات همراه استادششيخالشريعه به سرمىبرد به سقاى شريعت مشهور شده بود. (3) .
نيروهاى بسيجى با كمبود شديد امكانات و مهمات، مدت هيجده ماهدر برابر استعمارگران مقاومت كردند كهاين مقاومت مشكلات زيادى رابراى انگلستان به وجود آورد. و اگر پيروزى نهايى متفقين و شكستنهايى آلمان وضعف و شكست عثمانى در جبههها نبود اشغالگرانهيچ گاه موفق به اشغال عراق نمىشدند. (4) .
نيروهاى انگلستان و همدستانش از جنگ جهانى اول با طرح اينشعار كه هدف نهايى ما رهايى كامل ملتهايىاست كه تحتستم تركهاقرار دارند، (5) توانستند عراق و ديگر كشورهاى عربى، اسلامى را تصرفكنند، اما باگذشتبيش از يك سال از جنگ، نهتنها هيچ گونه آزادى بهملت داده نشد بلكه اشغالگران در صدد برآمدند بهاستعمار خود حالتقانونى بدهند.
در 23 محرم 1337 (30 اكتبر 1918) دولت انگليس از نماينده خوددر عراق (ويلسون) خواست كه از مردم دررابطه با آينده عراق و پذيرشتحتالحمايگى (قيموميت) انگلستان بر عراق، نظرخواهى كند. ويلسونبر آن شدبراى گول زدن مردم و خاموش كردن انقلابى كه هر لحظه انتظاروقوع آن مىرفت، انتخاباتى برگزار كند.مهمترين بند رفراندم اين بود كهآيا مردم برپايى يك دولت تحتالحمايه انگليس را كه از مرزهاى شمالىايالتموصل تا خليج فارس ادامه داشته باشند قبول دارند.
استعمارگران تصور مىكردند مردم رنجكشيده از تركهاى عثمانى بهكسى غير از انگلستان راى نمىدهند وحتى سرپرسى كاكس را به عنوانفرمانرواى عراق درنظر گرفته بودند.
به دنبال اين تصميم، ويلسون به نجف رفت و عده زيادى از علما را بهكاخ فرماندارى شهر دعوت كرد و از آنهاخواست كه نظر خود را ابرازدارند. حاضران در جلسه پاسخ دادند: ما بايد با پيشوايان بزرگ خودچونسيدمحمدكاظم يزدى، ميرزامحمدتقى شيرازى و شيخالشريعه اصفهانىمشورت كنيم و آن گاه جوابدهيم. در جلسهاى كه با حضور مجتهدانبزرگى چون: شريعت اصفهانى، هبةالدين شهرستانى، سيدعلى دامادوروحانيان عالى قدرى چون: سيدمحمد يزدى، فرزند آقاسيدمحمدكاظميزدى، شيخ محمدرضا شيرازى،فرزند ميرزا محمدتقى شيرازى و بزرگانعشاير عراق تشكيل شد، آنان قيموميت انگلستان را رد كردند.متعاقباين اوضاع، ميرزامحمدتقى شيرازى در جواب استفتايى كه در اين زمينهاز او كرده بودند، نوشت: «هيچيك از مسلمانان حق ندارد كه شخص غيرمسلمانى را براى حكومتبر مسلمانان برگزيند». (6) اين فتوا اثر عجيبىبرمردم عراق گذاشت، به گونهاى كه در شهرها بزرگان شهر دور هم جمعشده و براى نحوه اجراى اين فرمانبرنامهريزى مىكردند و كمكممقدمات يك انقلاب بزرگ عليه ديو استعمار فراهم شد.
پس از رحلت مرجع بزرگ، آقا سيدمحمدكاظم يزدى مرجعيتبهميرزامحمدتقى شيرازى منتقل شد كه اينزمان نقطه عطفى در انقلاببود. حكومت انگلستان مىدانست كه ميرزامحمدتقى موضع سختى دربرابراستعمارگران اتخاذ خواهد كرد. از اين رو چندبار سعى كرد بافرستادن نامههايى او را بفريبد، ولى نتوانست.
در شب 16 رمضان 1338 در يكى از مساجد مجلس باشكوهى برگزارشد كه نخست چندتن از سخنرانان به ايرادسخن پرداخته و آن گاه يكى ازشاعران قصيدهاى حماسى خواند. حكومت انگلستان همان شب او رادستگير وبراى تبعيد راهى بصره كرد. به دنبال آن، مردم مغازهها را بسته وبه تظاهرات وسيعى دست زدند و پس ازتظاهرات قرار گذاشتند پانزده نفراز انقلابىها انتخاب شده و با حكومت مذاكره كنند، اما وقتى اين پانزدهنفردر محلى اجتماع كردند، حكومتبريتانيا براى دستگيرى آنها واردعمل شد كه بر اثر مقاومت مردم يك نفركشته شد. مردم جنازه اولينشهيد راه استقلال را روى دستبلند كرده و تظاهرات وسيعديگرى به راهانداختند (7) كه اين تظاهرات نيز توسط نيروهاى انگلستان سركوب شد.
در 4 شوال 1338 (21 ژوئن 1920م.) هزاران نفر از عشاير و مردمكربلا در صحن مطهر سيدالشهداعليه السلاماجتماع كرده و تظاهرات عظيمى بهراه انداختند. ويلسون يكى از فرماندهان ارتش خود به نام «ماژربولى» رابانيروهايى كه به زرهپوش، تانك، توپ و مسلسل مجهز بودند روانه كربلاكرد. آنها پس از محاصره شهر اعلامكردند: بايد چهارده نفر از رؤساىشهر خود را تسليم نيروهاى انگلستان كنند و به دنبال آن براى ترساندنمردمسه فروند هواپيما بر سر كربلا به پرواز درآمدند تا اين افراد، خود راتسليم كنند.
نيروهاى اشغالگر پس از دستگيرى اين افراد كه شيخمحمدرضاشيرازى، فرزند آيةالله محمدتقى شيرازى همدر بين آنان ديده مىشدآنان را به جزيره هنگام تبعيد كردند و از آن پس موج دستگيرى هر روزابعاد تازهاىيافت تا اين كه يك حادثه به ظاهر كوچك آتش انقلاب راشعلهور ساخت.
رئيس يكى از قبيلههاى عشاير ميثه (به نام شعلان ابوالجحون) ازپرداخت ماليات به دولتخوددارى كرد وفرمانده انگليسى منطقه، او رابازداشت كرد، ولى او توانست از چنگ آنها فرار كند و پس از بازگشتبهمنطقه باهمكارى ديگر افراد قبيله، ريلهاى راهآهنى كه نيروهاىاشغالگر از آن استفاده مىكردند را خراب كرد. نيروهاىانگلستان بهمنطقه حمله كردند و درگيرىهاى شديدى بين عشاير و آنها رخ داد كهچند هفته به طولانجاميد. (8) .
متعاقب اين اوضاع، فقيه فرزانه شريعت اصفهانى، براى جلوگيرى ازخونريزى بيشتر و اين كه آيندگان نگويندچرا علما و مراجع تقليد از راهمسالمت آميز حقوق خود را مطالبه نكردند، نامه زير را به فرمانرواىانگليسىنوشت:
از نجف اشرف، 8 شوال 1338 برابر با 25 حزيزان 1920.
به حضرت اجل فرماندار امپراتورى كبير در عراق كه عدالتشهمگانى باد!
بعد از تقديم احترامات به عرض مىرساند: شما در اين مدت طولانىكه راه پيمايىها و تظاهرات انجام شد،تجربه كرديد و دانستيد كه اهالىعراق در راه آرامش و سكون گام برمىدارند و همان گونه كه شما از اولكاربدانها وعده داده بوديد حقوق خودشان را درخواست مىكنندچنان كه دولتهاى بزرگ هم آزادى ملتها راتصويب كردهاند.خواستهاى ملت عراق به صورت معقول، مشروع، خالى از شتابكارى،خرابكارى، فتنهجويى وبدون برانگيختن هرگونه فساد يا فتنهاى استآن گونه كه مقتضاى سرشت، بزرگوارى، عقل و سلامت فطرتونصيحتبزرگان آنان است.
اين مطلب بارها از جانب آيةالله شيرازى و بقيه علماى بزرگاعلان شده و چندينبار نوشته شده كه مردم را بهآرامش دعوت و آنهارا به ترك هرچه مخل به امنيتباشد دستور دادهاند و مردم نيزدر راهپيمايىهاى خود ثابتكردهاند كه... پيرو نظريات علماهستند.
اما خبر عجيبى به ما رسيده كه قبول آن براى ما خيلى مشكل است كهفرزند آيةالله شيرازى و عدهاى از مردمكربلا و حله دستگير و بازداشتشدهاند كه هيچ گناهى جز آنچه برادرانشان مىخواستند (استقلال عراق)نداشتند.
شما با اين كارتان كرامت علما را كم رنگ كرديد. از اين جسارت شماتمام مسلمانان ناراحتشدند كه به زودىاين ناراحتى تمام مسلمانانايران، هند و هر شهر و روستايى كه مسلمانان در آن جا ساكن باشند را فرامىگيرد...اين عمل موجب بدگمانى تمام ملتها به حكومتشما خواهدبود.
خلاصه، افكار نگران و حسن ظن از ميان رفته و نزديك استبهاختلال در نظامى كه شما خواستار حفظ آنهستيد بينجامد. و من صلاح رادر اين مىدانم كه دستور دهيد هرچه سريعتر دستگيرشدگان آزاد شوندقبل ازآن كه چاره از دستبيرون رود... منتظر جواب سريع شما هستم.انشاالله.
شيخالشريعه (9) .
شيخ شريعت همچنين تلگرافى به فرمانده نيروهاى بريتانيا در عراق بههمين مضمون نوشت، اما حكومتانگلستان به جاى آن كه از راهمسالمتآميز وارد شده و با آزادى مجاهدان خطاهاى خود را جبران كند،در جوابشيخالشريعه، مجاهدان را افرادى خرابكار، فاسد و... ناميد (10) كهموجب برهم خوردن امنيت و آرامش در شهرهامىشوند.
اين جواب نهتنها براى شيخالشريعه بلكه براى تمامى رهبران انقلابدردناك آمد. حكومت انگلستان بهمجاهدان راه آزادى نسبت دزدى،فساد و ديگر جرايمى داده بود كه تنها از عده كمى از مردم درموقعيتهاىخاصى سر مىزند. از اين رو رهبران انقلاب بر آن شدندرنگ اين دروغ را از چهره افرادى كه به دفاع از كيانكشور پرداخته بودندبزدايند و شيخالشريعه متن زير را در جواب نوشت:
از نجف اشرف 21 شوال 1338 (8 تموز 1920م.)
حضرت والا معاون فرماندارى كل عراق كه عدالتش همگانى باد!
نامه مورخه 2 يوليو سال 1920 شما را دريافت و از مقاصد شما وفرماندهى كل نيروهاى نظامى اطلاع حاصلكرديم. اين جانب درگذشتهآنچه كه بايسته است كه انجام شود را، يعنى اتخاذ تدابير مسالمتآميز، برگرداندنتبعيدشدگان، اظهار مهربانى به تمامى مردمان شهرى و روستايىقبل از آن كه امر مشكل شود و به جايىكشيده شود كه علاج آن ديگرمقدور ما نباشد، به شما تذكر دادم، ولى شما توجه نكرديد و الان كار بهجايىكشيده كه ما دوست نداشتيم كه خون و مال مردم بى گناه به هدررود.
الان مردم مىگويند: حضرت آيةالله شيرازى - دامتبركاته - ما را بهآرامش و حفظ امنيت عمومى فرا مىخواند، اما حكومت هر روز عدهاىاز ما را بدون گناه و بدون هيچ پرسشى و پاسخى دستگير مىكند. و امافسادهايى كهبر شمرديد و تخريب راهآهن، آنها بعد از دستگيرىافرادى بود كه در كربلا و حله دستگير كردند و شاهد آن اينكه خود اينافراد (دستگير شدگان) را با قطار به بصره منتقل كردند و در حقيقت، دليلاين تخريب (راه آهن) وبعضى از اغتشاشات، خود افسران انگليسىهستند كه رئيس قبيله ظوالم (شعلان) را بدون گناه دستگير كردندو سببخونريزى در رميثه شدند.
عشاير شاميه و رؤساى آنها مىخواستند به ملاقات (مسؤولين)حكومتبيايند، ولى وقتى خبر دستگيرى حاجمخيف و... به آنها رسيدافكار آنها ناراحتشد..
...تنها دليل هيجان عمومى مردم اين است كه آنها معتقدند اين افراددستگير نشدهاند مگر به خاطر اين كهحقوق مشروعه خودشان را طلبمىكردند و اين امرى است كه تمام اهالى عراق در آن مشتركاند. وقتىفرزندآيةالله شيرازى - دامتبركاته - كه از هر گناهى پاك بود و هيچفسادى نمىكرد دستگير شود پس چه كسىمىتواند بعد از اين براىخودش امنيتى تصور كند؟
اما اين كه گفتهايد: تا زمانى كه اغتشاشات و تظاهرات به اين صورتادامه يابد سخنى از حق مشروع نبايد گفت،مردم مىگويند: ما و هر عاقلىمىدانيم هر زمان كه امتبخواهد حقوق خود را مطالبه كند از طرفافسرانحكومت اشغالگر حركاتى مىشود كه موجب تشويش و نگرانىمىشوند تا با اين عذرتراشىها از دادن حقخوددارى كنند.
شما در اين مدت طولانى روش من را فهميدهايد كه هميشه راحتىبندگان خدا و امنيتشهرها را طلب مىكنمو... آنچه به عنوان تنها راهخاموش كردن اين اغتشاشات و تظاهرات مىدانم اين است كه با ماهمراهى كرده وشفاعت ما را درباره آزادى تبعيدشدگان بپذيريد و دربرابر ديگر راهپيمايان با مهربانى رفتار كنيد... تا براى ماهم ساكت كردنمردم و دستور پيروى از حكومت ممكن باشد. وقتى ما و مردم ازحكومت احترام حقوق مردم راديديم و با اهالى عراق با مهربانى ودلسوزى رفتار شد (و ما حقوق حقيقى خودمان را بازيافتيم) آن گاهمىتوانيماحوال را به سابقش برگردانيم و هيجانات عمومى را خاموشكنيم. ياور هميشگى خدا است.
شيخالشريعه (11) .
اين حكيم فرزانه براى آن كه شايد بتواند از راه مسالمتآميز حقوقاز دست رفته مردم عراق را از نيروهاىانگليسى بگيرد عشاير را براىمدت كوتاهى دعوت به آرامش كرد و اعلاميه ذيل را صادر كرد:
بسماللهالرحمنالرحيم.
21 شوال 1338.
برادران مؤمن، رؤساى عشاير، بزرگان قبايل! سلام عليكم و رحمةالله.
خدمتشما عرض مىشود كه زمانى كه خبر بعضى از اغتشاشاتو درگيرىها با حكومتبه ما رسيد ما در حالحاضر آن را برخلافمصلحت عمومى تشخيص داديم. پس با حكومتبه مذاكره مشغولشديم كه عفو عمومىاعلان كند، به گونهاى كه حتى افرادى كه در ايندرگيرىها هم شركت كردهاند از آن برخوردار شوند و (بيناهالىعراق و حكومت) صلح حاكم شود و اميدوارم در تمام اين موارد موفقشويم. آنچه اكنون لازم است آرامشو خويشتندارى در برابر حكومتو مبارزه منفى و اكتفا به درخواستحقوق شرعى بدون انقلاب ودرگيرى استتا بتوانيم موارد سابقالذكر را از حكومت مطالبه كنيم.شما نبايد به هيچ وجه با عمل يا گفتارى كه باواستخودتان منافاتدارد به مقابله برخيزيد و از تمام شما مىخواهيم كه از اين خط خارجنشويد انشاءالله.
شيخالشريعه اصفهانى (12) .
با آن كه آيةالله شريعت تمام سعى خود را براى حل مسالمتآميزماجرا به كار گرفت ولى حاكمان انگليسى ازقبول نصيحتهاى اين شيخفرزانه خوددارى كرده و در جواب حاكم سياسى نجف نوشتند:
«ما نمىتوانيم مداخله شيخالشريعه را در خصوص تبعيد شدگانبپذيريم; زيرا اغلب آنان افرادى هستند كه بهفساد و بداخلاقى معروفهستند. بله اگر من بتوانم در اين باره مداخلهاى كنم تنها براى دو سه نفرمىتوانم كهاگر شيخالشريعه اسامى آنها را براى من بيان كند من ازفرماندار كل مىخواهم آنها را آزاد كند و معتقدمفرماندار كل هم اينكار را قبول مىكند اگر جناب آقاى شيخالشريعه سعى خودش را درحفظ امنيت منطقهشاميه كند; چون معتقدم افراد منطقه شاميه جراتمخالفت او را ندارند...». (13) .
وقتى اين تلگراف به دستشيخ رسيد بسيار ناراحتشد. اشغالگرانانگليسى از آزادگانى كه براى استقلال عراققيام كرده بودند به فاسد وبداخلاق تعبير كرده بود و جواب شيخالشريعه را با لحنى توهينآميز دادهبودند فقيهفرزانه هم در جواب نوشت:
به فرماندار پادشاهى كل در عراق:
تلگراف مورخ 22 شوال شما را دريافت كرديم. پس به شما مىگويم: ماابدا درباره افرادى كه به بداخلاقى و فسادمشهور باشند شفاعتنكرديم بلكه از آزادگان و خوبانى شفاعت كرديم كه بدون هيچ جرم بهزندان افتادند وتبعيد شدند. وانگهى اگر حكومت اين افراد را جانيانىمجرم مىداند پس بايد آنها را تسليم قانون كند تا قانونحكم خودشرا در مورد آنان اجرا كند كه در اين صورت (حكومت) از شر آنهاراحتخواهد شد و از تهمتها وبدگمانىها رها مىشود.
به علاوه ميرزا محمدرضا فرزند، آيةالله شيرازى در بين تبعيدشدگان است آيا حكومت مىتواند بگويد: او هم بهفساد معروفاست؟ اگر اهتمام پدرش به آرامش عمومى و نظم و امنيت نبود آن گاهمىديديم كه احوال (مردمعراق) غير از آن چيزى بود كه الان است. بههرحال اصلاح اين حالت (آشوب زده) امرى است كهمقدورنمىباشد.» (14) .
در اين زمان كه رهبران دينى ديدند حكومت انگلستان به نيروىنظامى خود دل خوش كرده و تمام راههاىمسالمتآميز حل مشكل رابسته است، ميرزا محمدتقى شيرازى فتواى ذيل را صادر كرد:
«بر عراقىها واجب استحقوق خودشان را طلب كنند و بر آنهاواجب است در هنگام درخواستحقوقشانسلامت و امنيت رارعايت كنند و هرگاه انگليس از قبول درخواست آنها خوددارى كردبر آنها جايز استبه قوهدفاعى متوسل شوند». (15) .
فتواى آيةالله شيرازى به رؤساى عراق قوت معنوى بزرگى داد; زيراعشاير منطقه شديدا پايبند به اسلام بودندو آمادگى داشتند تا آخريننفس در راه اجابت دعوت پيشوايان دين جهاد كنند. از اين فتوا دههاهزارنسخهمنتشر شد و در هر منطقه رؤساى عشاير آماده شدند تا اگر باز هماشغالگران از قبول خواستههاى ايشان امتناعكردند متوسل به زور و اسلحهشوند و به همين جهت رهبران عشاير قطع ارتباط با انگليسها و شروعانقلاب رااعلان كردند. (16) .
از منطقه فرات سفلى، يعنى شهرهاى مقدس عراق، درگيرى و مبارزهبا نيروهاى استعمارگر شروع شد و درمدت كوتاهى از شمال تا منطقهكركوك و از جنوب تا بصره را درنورديد و حكومت انگليس با آن همهساز و برگنظامىخود نتوانست انقلاب را شكست دهد. بسيارى از شهرهابه دست انقلابيان افتاد كه در آن شهرها حكومتموقت اسلامى تشكيلدادند و حتى بغداد، مركز نظامى انگليس در معرض خطر قرار گرفت، ولىدر اين روزهاىحساس ناگاه آيةالله ميرزامحمدتقى شيرازى به طرزمرموزى جان به جان آفرين تسليم كرد. (17) .
نيروهاى انگليسى تصور مىكردند با از ميان برداشتن رهبرى انقلاب،ديگر همه چيز تمام خواهد شد و آنهامىتوانند به اهداف شوم خود نايلشوند، اما در آن لحظات حساس پس از رحلت ميرزا محمدتقى، رهبرانقلاب،آيةالله شريعت اصفهانى علم بر زمين افتاده او را برداشت و بيانيهذيل را خطاب به مردم عراق فرستاد.
«سلام بر كليه موحدين و برادران مسلمان كه بدفاع از اسلام مشغولند ورحمهالله و بركاته!
اما بعد، من به شما و به كليه انسانهاى موحد، فقدان زعيم مسلمينآيةالله العظمى ميرزا - كه خداوند نفسمقدس او را پاك گرداند - تسليتمىگويم. او رسالتخويش را انجام داد و به پروردگار خود پيوست،بعد از اين كهوظيفه خود را كما هو حقه انجام داد و تمام طاقت و توانخويش را در اين راه گذاشت. فوت او سستى و فتورىدر اراده شما وخللى در اعمال شما وارد نخواهد كرد. پس جد و جهد كنيد اى حامياندين! و انقلاب را برپا نگاهداريد و عمليات دفاع را كه از قبل بر شماواجب ساختهايم بيفزاييد واصبروا وصابروا يثبت الله اقدامكموينصركمعلى القوم الكافرين».
نجف - 3 ذىالحجه 1338 - شيخالشريعه اصفهانى (18) .
شيخالشريعه در اجتماع بزرگى كه در صحن نجف اشرف برقرار شدهبود حاضر شد و در حالى كه به خاطركهولتسن نمىتوانستبه تنهايىراه برود و برفراز منبر قرار گيرد با كمك چند نفر منبر رفت و سخنرانى كرد.اواز جمله گفت: (19) .
«...[آيةالله] شيرازى به جوار رحمت پروردگارش منتقل شد ولىفتوايش درباره وجوب جهاد با مشركان هنوزباقى است... پس بجنگيدو بكوشيد در حفظ وطن عزيز خودتان و براى كسب استقلال... اما منچون (پير شدهامو) توانايى رفتن به جبهه را ندارم به جاى خودمسيدابوالحسن اصفهانى را مىفرستم تا جايگزين من شود...».
وقتى او پرچم اسلام را به دستسيدابوالحسن اصفهانى مىداد اشكدر چشمان حاضران حلقه زد و نفسها درسينه حبس شده بود.سيدابوالحسن با گامهايى استوار قدم پيش نهاد و پرچم را به دست گرفت.آن روز نجفكربلا شده بود، گويا سيدالشهداعليه السلام پرچم را به دستعباسعليه السلام داده است و عباس به طرفميدان جهاد در راه است.سيدابوالحسن، اين زاده زهراى مرضيه با غرورى انقلابى و در ميان شور وشوق مردمبراى خداحافظى و آخرين زيارت به سوى ضريح مطهرجدش علىعليه السلام به راه افتاد. او پس از زيارتغروب همان روز به سوىجبههها حركت كرد و آيةالله سيدمصطفى كاشانى و فرزند گرامىاشسيدابوالقاسم وشيخمحمدرضا صافى او را همراهى مىكردند.
ويلسون تصميم گرفت پس از فوت ميرزاى شيرازى با فرستادن پيامتسليتى باب گفتگو باشيخ الشريعه را بازكرده و او را بفريبد، ولى از آن جاكه پختگى لازم را نداشت نقشه او به نتيجه نرسيد. (20) متن نامه ويلسونچنيناست:
«حضرت علامه فهيم، حجةالاسلام والمسلمين آيةالله فيالعالمينشيخالشريعه اصفهانى كه مرتبه عاليشمستدام باد!
پس از اهداى سلام و جويايى از سلامت ذات شريف شما آرزومنديماين نامه ما كه حاوى احساسات دوستانه وتبريكات صميمانه به خاطررسيدن شما به مرجعيت تقليد و درجه عالى است كه الان شما آن را داراهستيدسالما به دستشما برسد. ولى درواقع بايد اين مقام را به شماتسليت گفت نه تبريك و تهنيت; به خاطر مصائب ومشكلاتى كهامروز عراق و ديگر ممالك گرفتار آن هستند و اين مشكلات ناشى ازآرا و افكار سلف مرحوم ونيكوكار شما شيخ محمدتقى شيرازى(طابثراه) مىباشد. خود آن مرحوم هم در يكى از صحبتهايش قبلازفوتش تصميم به صلح و جلوگيرى از ادامه خونريزى و آدمكشىگرفته بود. من شك ندارم كه شخصيت ممتازىچون شما كه آراسته بهصفات انسانى هستيد حتما چنين نكتهاى را احساس مىكنيد.
اما از جهتحكومت انگليس به طورى كه در تمام اقطار عالم مشخصاست، سياستحكومتبريتانياى كبيرهميشه بر سه ركن رحمت،عدل و تسامح دينى استوار بوده است.
اما از لحاظ ثروت نيروى انگلستان لازم نيست آنچه را كه چونخورشيد در وسط آسمان مىدرخشد برايتانشرح دهم. مردم عراق ازابتداى ورود انگلستان به آن جا از نيروهاى ما استقبال كردند و ازباقىماندننيروهايمان در اين سرزمين پس از مغلوب شدن تركهاخوشحال بودند; ولى وقتى بعضى از مفسدين ومغرضين اين نقصانرا در ارتش انگليس مشاهده كردند درصدد تشويش افكار مردمبرآمدند و خلاصه اينوضعيت اسفبار را به وجود آوردند.
هماكنون عشاير عراق با قدرت با ما در حال جنگ هستند، اما تعدادشانكم است و اموال كمى در اختيار دارندو وسايل پيشرفته نظامى همچونتوپ، تفنگ و تيربار ندارند و نمىتوانند از خارج تهيه كنند و اگر بهزودى برسر كارهاى كشاورزى خود برنگردند از گرسنگى مىميرند.
...به عكس حكومتبريتانيا كه در ابتداى امر قدرت كمى داشت وعشاير توانستند بعضى تنگناها را به وجودآورند ولى هماكنون هرروزه گروه گروه نيروهاى رزمى به همراه محمولههاى سلاح، توپ،تفنگ، و تيربار و ديگرتداركات نظامى از بصره به سوى ما مىآيند كهدر صورت تمايل مىتوانيد يك نفر را براى بازديد آنچه گفتهشدبفرستيد، ما به او خوشآمد گفته و با سلامت و بدون تاخير او رابرمىگردانيم. بنابراين نتيجه نهائى معلوماست، ديگر خونريزى چرا؟
دولت انگلستان در راستاى عمل كردن به قوانين جارى خودش بهزودى عدهاى از رهبران گروهها و افرادى كهمردم را گمراه كردهاند ونامهاى آنها نزد ما و شما مشخص است را دستگير مىكند و بقيهگروهها و افراد عادىنبايد بترسند بلكه آنها با سلامتبه وطنخودشان برمىگردند و سالم مىمانند.
بر جناب شما پوشيده نيست كه چون من لزوم اين مساله و اهميت آنرا مىدانم آقاى سرهنگ هاول، ناظر امورمالى را به نيابت از خودمانتخاب كردم و شما هم... يك يا دو نفر برگزينيد تا در محل مناسبى باسرهنگ هاولملاقات و مذاكره كنند.
بغداد 13 ذىالحجه 1338 (27 آب سال 1920) سرهنگ ويلسونفرمانرواى پادشاهى كل در عراق (21) ».
هزاران نسخه از اين نامه از طريق هواپيما به منظور يك جنگ روانى وتضعيف روحيه انقلابيان بر روى مردممنطقه فرات ريخته شد. اين نامهبدست آيةالله شيخالشريعه رسيد و آن را چيزى جز تهديد به قدرت زورنيافت وپس از تشكيل جلسهاى از رهبران انقلاب همگى تاييد كردند كهاين نامه چيزى جز تهديدها و وعدههاى دروغنيست و امثال اين حرفهارا مردم عراق زياد شنيدهاند و در آن جلسه تصميم گرفته شد كه پاسخىتنظيم شودو اين امر باعث روشن شدن حقيقتخواهد شد; يعنى اگرويلسون نيت صحيح و تصميمات مثبتى داشتهباشدمىتواند در پاسخموضع خود را مشخص كند. از اين رو، نامه زير خطاب به ويلسون ازطرف آيةالله شيخالشريعهاصفهانى ارسال گرديد.
«حضرت حاكم كل پادشاهى انگليس در بغداد.
نامه شما كه از طريق هواپيماهاى شما در اماكن مختلف فرو ريخته شدهبود به نظر ما رسيد مضافا به اين كه در«روزنامه عراق» به منظور اين كهما از آن مطلع شويم و پاسخى بدهيم چاپ گرديد. عجب اين است كهپاسخ نامهشما قبل از اين كه نوشته شود چندينبار از طرف ما اعلامگرديده است. ما مكررا شما را بيم داديم و گفتيم:بياييد قبل از اين كه كاراز دست ما خارج شود راه علاج آن را پيدا كنيد و بدون شك شمامى دانيد كه تنها راهچاره و علاج اين اوضاع، اعطاى حقوقى است كهمردم عراق به طور مسالمتآميز از شما مطالبه كردند، ولىشما تصميمبه غصب حقوق اين ملت گرفتيد و انگشتها را در گوشهايتانگذاشتيد و نخواستيد اين حقايق رابشنويد و بعد از اين كه از طريقوعدهها وارد شديد دستبه تهديد زديد و بعد از اين كه به ملت عراقاميد و آرزوداديد دستبه فريب و گمراه كردن مردم زديد و متوسل بهعنف و زور شديد، تبعيد كرديد، كشتيد، حبسكرديد، مردم را دروحشت گذارديد، جان و مال مردمى را كه تظلم كردهاند مطالبه كرديد...و ما نتيجه سوء تماماين اعمال را از قبل به شما گفته بوديم. من و سلفمرحوم من آيةالله شيرازى كه شما در مقام تسليتگويى بهمناسبتفقدان روح پاك او مى خواهيد مسؤوليت مصائب و مشكلاتى را كه بهملت عراق وارد آمده استبه آراءمقدس او واگذار كنيد، ما نتيجه سوءتمام اين اعمال شما را قبلا گفته بوديم، مثل اين كه شما نامههاى ايشانراكه به همه مناطق فرستادند و مردم را به آرامش و سكون و مطالبهمسالمتآميز حقوق مشروع امر كردندفراموش كردهايد. شما با ايننسبتها و تهمتهاى غير صحيح عواطف من را بالخصوص وعواطف مسلمين را بهطور عموم جريحهدار ساختيد... شما قايقهاىجنگى را كه مسلح با سلاحهاى مخرب و آلات ناريه بوده ارسالكرديد،ارتش خود را گسيل نموديد و ستونهاى نيروى نظامى را اعزام كرديد تااراده اين ملت مظلوم را درهمشكنيد و حقوق او را غصب و غارت كنيد.در نامه خود آوردهايد كه حكومت انگليس هميشه متكى به رحمتوعدل و تسامح دينى بوده است، و اما رحمتحكومتشما اين بودهاست كه وقتى ملت عراق درخواست استقلالكرد، ارتش جرار وبيكران شما به سوى اين ملت اعزام شد و مردم را كشت، علما ونمايندگان و رهبران مردم رانفى بلد كرد و زنان و كودكان را هدفگلوله قرار داد، خانهها و اموال و مزارع كليه كسانى را كه زير بارقيمومتانگليس نرفتند و درخواست تاسيس حكومت عربى مستقلداشتند به آتش كشيدند. دستبه هتك عرض وآبروى مردم زديد واموال را مصادره كرديد و شهرها را براى اين كه مردم و ساكنين آنها رااز گرسنگى بكشيدمورد محاصره قرار داديد. و اما عدالتحكومتشما قتل و نابودى بدون جرم و محاكمه، نفى و تبعيد بهصرفلبگشودن به درخواست استقلال، و كشيدن مردم به زندان به مجردكم ترين شك و شبههاى و عدم قبولو استماع كم ترين دعوى عليه هرانگليسى بوده است و اعمال ديگرى كه با عقل و قانون سازگار نيست. واماتسامح دينى شما به كار بردن هواپيماهاى جنگى و زرهپوشها براىتيراندازى به سوى مساجد و كشتار كسانىكه مشغول عبادت بودهاند وزنان و اطفال و تشكيل سرويسهاى امنيتى براى تعقيب كسانى كهمجالس ذكرمناقب نبى اكرمصلى الله عليه وآله وسلم يا عزاى حسينعليه السلام را تشكيلمى دهند بوده است. مردم رامجبور كردهايد كه براى اين امور ازحكومت جواز بگيرند و مراسم متعارف اعياد مسلمين را قطع كردهايدكه اگربخواهيم به شرح آن بپردازيم طولانى خواهد شد.
و عجيبتر از همه اينها آن است كه شما در صدد التيام دادن به اينشكاف برآمدهايد كه چيزى جبران آن رانخواهد كرد و مىگوييد: مافقط در صدد مجازات عدهاى از عراقيان كه به خيال و زعم شما ازمفسدين هستندمىباشيم. مثل اين كه در عرف شما مطالبه حقوقبمعنى فساد مىباشد در حالى كه ما از اين افراد چيزى جزاين نمىدانيمكه اين افراد حق را خواستار شدند و شما آنها را از اين حق ممنوعساختيد و آنها را زير چرخهاىآسياى جنگ نابود كننده قرار داديد وآنها از نفس و مال و عرض خويش دفاع كردند. اگر هر آينه شما آنهارامىگذارديد هرگز قطره خونى از شما و از مردم عراق ريخته نمىشد.پس اين شما هستيد كه اين چنين درجامعه عراق رخنه و تخريبكرديد كه به هيچ وسيلهاى امكان ترميم آن نيست. شما مسبب ايناوضاع هستيد ومسؤوليتبه دوش شماست و ما فكر مىكنيم كه تنهاراه علاج، اعطاى استقلال كامل بدون كم ترين قيد و شرطبه مردمعراق است.
و اما اين كه راجع به گفتگو دعوت كردهايد، هدف شما بر من واضح وآشكار نشد و من به خاتمه و نهايت اينگفتگو اعتماد ندارم و بههرحال اين قضيه دقيق است و احتياج به توضيح از طرف شما دارد. ازخداوند حسنختام امر را مسالت دارم.
3 محرم 1399 شيخالشريعه اصفهانى (22) ».
اين نامه براى ويلسون ارسال شد، ولى چون او حسن نيت نداشت وهدف او از ارسال نامه تضعيف روحيهانقلابيان بود به نامه شيخالشريعه،اين فقيه هوشيار پاسخى نداد، بلكه از انگلستان تقاضاى نيروى نظامى وساز وبرگ جنگى بيشتر كرد كه به دنبال آن نيروهاى زيادى از هند ونيروهاى انگليسى كه در ايران مستقر بودند بهطرف عراق سرازير شدند تااين كه تعداد آنها به يك صد و پنجاه هزار نفر بالغ گرديد كه به انواعسلاحهاىپيشرفته و هواپيماهاى جنگى مجهز بودند به طورى كه چنينارتشى مىتوانستبا ابرقدرتهاى زمان خودمقابله كند. دولت استعمارنيروهاى خود را بسيج كرد تا اراده يك ملت كوچك را كه خواستار حقوقخود بودندسركوب كند.
در اين شرايط رهبران انقلاب بر آن شدند نامههاى اعتراضآميز عليهپير استعمار به دولتهاى مختلف ازجملهفرانسه، روسيه، تركيه، آمريكا،آلمان، ايران و هلند ارسال كنند. در اين نامهها جنايات انگليس نسبتبهمردمعراق تشريح شده و رهبر انقلاب آيةالله شريعت هم ضمن تاييداسامى امضا كنندگان، آن نامه را امضا كرده است.
توقف انقلاب
چنان كه گفتيم انقلاب از شهرهاى مقدس شروع شد و تا آن جاپيشرفت كه مركز نظامى انگليس در بغدادمورد تهديد انقلابيان قرارگرفتبه گونهاى كه استعمارگران، شهر را با سيم خاردار محصور كرده ونيروى زيادىبراى محافظتبغداد بسيج كردند، ولى در حالى كه انقلابدر آستانه پيروزى قطعى نظامى بود به علل زيرمتوقف گشت:
1 . تمام شدن منابع مالى: انقلاب از نظر مالى صددرصد وابسته به منابعداخلى بود و وجوهاتى كه مردمابتخمس و زكاة مىپرداختند در راهانقلاب صرف مىشد، ولى وقتى اين پولها تمام شد انقلابيان درفشارسختى قرار گرفتند.
2 . محاصره اقتصادى: انگلستان تمام راههاى مبادلات اقتصادى عراقبا خارج مخصوصا ايران را قطع كرده بودتا مردم مسلمان ايران و ديگركشورهاى همسايه نتوانند به مجاهدان كمك كنند.
3 . محاصره نظامى: اين امر باعثشد ساز و برگ نظامى انقلابيان - بهخصوص در زمانى كه انقلاب به اوج خودرسيده بود - تمام شود، درحالى كه دولت انگليس به مدرنترين سلاحهاى روز مجهز بود ومىتوانست اسلحهمورد نياز خود را از تمام دنيا تهيه كند.
البته انقلابيان با شبيخونهاى پىدرپى توانسته بودند مقدار زيادىسلاح و مهمات از اشغالگران بهنيمتبگيرند، ولى اين مقدارنمىتوانست در برابر يك صد و پنجاههزار نيروى دشمن و صدها تانك وهواپيما و...مقاومت كند.
سرانجام نيروهاى استعمار توانستند انقلاب را در مناطقى كه از مركزفرماندهى انقلاب دور بود مهار كنند وكمكم قدرت خود را متوجه كانونانقلاب، شهرهاى مقدس كنند. در اين هنگام ويلسون مجددا بهرهبرانانقلاب پيشنهاد صلح داد كه اين پيشنهاد با توجه به مشكلاتى كه بر سر راهانقلاب ايجاد شده بود بينرهبران اختلاف انداخت، ولى باز هم بر اثراصرار رهبران جهادى انقلاب ادامه يافت تا اين كه انگلستان مجبورشدويلسون را به انگليس فراخواند كه با اين فراخوانى عملا سياست قيموميتو تحتالحمايگى انگليس بر مردمعراق شكستخورد.
سرپرسى كاكس، جاى ويلسون را گرفت و پيشنهاد تشكيل حكومتملى را مطرح كرد و دولت انگليس نيز رسماتغيير سياستخود در عراقرا اعلام كرد و بدينسان عاقبت مردم عراق توانستند استقلال خود راهرچند ناقصبه دست آورند و طعم تلخ شكست را به اشغالگرانبچشانند، هرچند اگر انقلاب به پيروزى نظامى مىرسيد علمامىتوانستندبا تشكيل حكومت جمهورى اسلامى، عراقى آزاد و آباد در جهان پديدآورند، اما علل فوق با سستىكه در مردم عراق به مناسبتشروع فصلكشاورزى رخ داد باعثشد نيروهاى انگلستان بتوانند به پيشروىخودادامه دهند و ابتدا شهر كربلا و آن گاه كوفه را به تصرف خود درآورند.
در اين هنگام فرمانده ارتش انگليس به رهبران مذهبى هشدار داد كهاسيران انگليسى را كه در جريان انقلاببه دست نيروهاى انقلاب اسيرشده بودند تسليم كنند و پس از آن شهر نجف تسليم شد و نيروهاىاشغالگر ازمردم نجف خواستند هفده نفر از علما و رهبران مذهبى خود راتسليم كنند. (23) عده زيادى از اين افراد، از جملهشيخحسن شريعت، فرزندرهبر انقلاب دستگير و براى تبعيد روانه بصره شدند.
پس از آن حكومت استعمارى انگلستان مجبور شد تحت الحمايگىعراق را كنار گذاشته و در آن جا حكومتىملى و عربى تشكيل شد ومجاهدتها و رشادتهاى قهرمانان به بار نشست، هرچند بعد از آندوباره استعمار برعراق چنگ انداخت و حكومت دستنشاندهاى بر سركار آورد.
پىنوشتها:
1) تلگرافهاى مزبور در ميدانهاى نجف، كربلا و كاظمين در ملا عام خوانده شد وبلافاصله گردانهاىمجاهدين بسيجشدند. ضمنا آقاى مهدىالحيدرى كه مجتهدىهشتادساله بود طى تلگرافهايى به علماىنجف و كربلا خاطرنشان ساخت كه مايلاستبا آنها تشكيل جلسه داده تا اوضاع موجود را بررسى كنند. سه تناز مجتهدانمعروف پيشنهاد او را پذيرفتند... (كه) عبارت بودند از: شيخالشريعه اصفهانى، مصطفىكاشانى وعلى داماد. تودههاى شيعه كاظمين در حالى كه شعار جهاد، يعنى اللهاكبرسرداده بودند از اين سه تن استقبالكردند. نهضتشيعيان در انقلاب اسلامى عراق، ص73.
2) اسامى مجتهدان فرزانهاى كه فرماندهى جبهه را به عهده داشتند از اين قرار است:1 . جبهه قرنه:شيخالشريعه، شيخ مهدى حيدرى، مصطفى كاشانى و على داماد.2 . جبهه هويزه: شيخ جعفر راضى وسيدمحمد، فرزند آيةالله سيدمحمدكاظم يزدى.3 . جبهه شيعه: محمدسعيد حبوبى، باقر حيدرى وسيدمحسن حكيم. نهضتشيعيان درانقلاب اسلامى عراق، ص73.
3) حجةالاسلام پارسا در مصاحبه با مؤلف.
4) نگاهى به تاريخ...، ص16. با تصرف.
5) براى اطلاع از بيانيه انگلستان و فرانسه كه در تاريخ 8 نوامبر 1918 انتشار يافت،ر. ك: كربلا فيالتاريخ،ص27 - 30.
6) كربلا فيالتاريخ، ص45.
7) الثورةالعراقيةالكبرى، ص90.
8) نگاهى به انقلاب 1920 عراق، ص54; سروش استقلال (زندگينامه ميرزامحمدتقىشيرازى)، ص92.
9) الثورةالعراقيةالكبرى، ص150.
10) خلاصهاى از جواب ويلسون قائممقام حكومت پادشاهى عام در عراق به شيخالشريعهچنين است:
«به رئيس علماى بلندمرتبه و پيشواى فضلاى بزرگ حجتالاسلام آيةاللهحضرت شيخ فتحالله، شيخالشريعهاصفهانى كه عمرشان طولانى باد. در جواب تلگرافمورخ 8 شوال 1338 كه به فرماندهى كل نيروهاى اشغالكننده (عراق) نوشته بوديد بهعرض مىرساند: حضرت فرمانده سپاهيان انگلستان به اين جانب ابلاغ كردندكهتاسف فراوان ايشان را از آنچه به وسيله مامورين انتظامى آن يگان و نهادهاى تابعهانجام شد، خدمتشما ابلاغنمايم. ...حضرت عالى اغتشاشاتى كه در ناحيه فرات پيشآمد را مىدانيد; قبل از اين دستگيرى بعضى از قبايلبه راهآهن حمله و به آنزيانهايى وارد كردند كه اين قبايل به تحريك ديگران اين اعمال غير قانونى راانجامدادند. همچنين سرقتهايى كه از قافلهها و حاجيانى كه... به زيارت اماكن مقدسهمىرفتند غالبا قبل ازاين دستگيرى انجام مىشد.
از اين رو افكار مردم ناراحتبود و در جستجوى افرادى بودند كه به طور عمد بهدنبال آشوب مىگردند وخواستههاى نادانان را تحريك مىنمايند. در اين اوضاع حفظنظم و سلامت در هر مملكتى مخصوصا در عراقلازم است... آنچه براى ما اهميتدارد سلامت اماكن مقدسه و حاجيان ايران است كه در اين فصل تردد زيادىدارند.
...حكومت انگلستان مصمم است آنچه خود در رابطه با آينده عراق اعلان كرده (دررابطه با پايان دادن بهتحتالحمايگى) در اولين فرصت ممكن انجام دهد اما وقتى كهافكار مردم در ناراحتى و اضطراب باشد اين كارعملى نيست. و انجام متوقف استبرحفظ امنيت عمومى... و به اين خاطر بود كه آنان دستگير شدند... من بااطمينان ازبزرگوارى شما منتظرم تا همكارىهاى گرانقدر خودتان را با ما ادامه دهيد، براىحكومت عراق،بهترين سرزمينها، براى آسانى (حفظ) كيان سياسى آن جا، براى ازديادرستگارى و رفاه امت.
سر ويلسون، معاون حاكم پادشاهى عام در عراق.
الثورة العراقية الكبرى، ص152.
11) الثورة العراقية الكبرى، ص154.
12) همان، ص155.
13) همان، ص157.
14) همان، ص159. به نقل از تاريخ القضية العراقية، ص197.
15) همان، ص149.
16) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق، ص58.
17) ظاهرا ايشان با زهر مزدوران انگليسى به شهادت رسيد. سروش استقلال، ص101 بهبعد.
18) نگاهى به تاريخ انقلاب اسلامى عراق، ص71.
19) آيةالله شريعتبه آهستگى سخن مىگفت و شيخجواد جواهرى كه در كنار او ايستادهبود كلماتش را به سيدمحمدعلى بحرالعلوم منتقل مىكرد و او براى شيخ محمدرضاصافى بازگو و شيخ محمدرضا با صدايى بلند آن رابراى مردم بيان مىكرد. الثورةالعراقية الكبرى، ص171.
20) لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، ج5، قسم اول، ص309.
21) الثورة العراقية الكبرى، ص174. به نقل از مجله العراق، ش77 (تاريخ 30 آب 1920).
22) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق. به نقل از الحقائق الناصعه، ص359.
23) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق، ص99.